طلیعه سخن
انتشار پرشتاب اینترنت و به تبع آن شبکه های اجتماعی در میان جوامع بشری، به نوبۀ خود کنترل ملی اطلاعات را به ویژه در نهاد مقدس خانواده، با چالش های فراوان مواجه ساخته است، لذا سیطرۀرسانه ای شبکه هایی از قبیل تلگرام ، فیس بوک، اینستاگرام ... در حریم خصوصی، بنیان خانواده و فضای عمومی جامعه اسلامی را با تبعات و پیامدهای مختلفی مواجه کرده است که افزایش موج خودکشی دختران در کشور به علت سوء استفاده افراد سود جو و شهوت طلب و تهدید آنان به انتشار گستردۀ تصاویر خصوصی در شبکه های اجتماعی خود مویّد این مدعا است.
لذا در عصر حاضر، سایۀ سنگین دنیای مجازی و شبکه های اجتماعی، زندگی انسانها را به شدت تحت تأثیر خود قرار داده است و مقوله ای به نام دنیای حقیقی و ضرورت حضور مطلوب در این فضای مهم انسانی، به ورطۀ فراموشی سپرده شده است.
بلکه نفوذ نظام رسانه ای در جهان به گونه ای است که بسیاری از ارزش ها و هنجارهای فرهنگی و معرفتی در جوامع بشری را تغییر داده است، لذا در جامعۀ کنونی تک فرزندی خانواده ها ، والدین را به سمت تهیۀ ابزارهایی از قبیل تلفن همراه،تبلت، رایانۀ شخصی ... برای فرزندانشان سوق داده است تا او را، تنها به حال خود رها کنند، که در این صورت تنها جسم فرزند در نهادخانواده باقی می ماند لیکن در عمل فرزندان این مرز و بوم با دنیایی مجازی اما عظیم و گسترده مواجه می شوند؛ از این رو تهدیداتی بی شمار به سراغ آنها خواهد آمد و بلوغ زودرس، عشق های مجازی، ازدواج های اینترنتی، هتک حرمت،سرقت اطلاعات و اخاذی... از جمله آسیب های است که تبعات جدی بر نسل جوان و حتی نوجوان وارد کرده است.
شکی نیست که شبکه های اجتماعی عامل کلیدی غفلت از هویت واقعی محسوب می شود؛ لذا نقش مخرب شبکه های اجتماعی در فضای کنونی جامعه، به مشغول سازی جوانان به سخیف ترین و سطحی ترین شیوۀ ارتباطات در عصر کنونی مبدل شده است به نحوی که هویت واقعی مخاطبان شبکه های اجتماعی به سرعت تغییر می یابد و سرگرم سازی به مباجث بسیار پوچ و بی ارزش در فضای موهوم مجازی،موجبات غفلت تاریخی از هویت واقعی و دست مایۀ انحرافات بسیاری را فراهم نموده است.
با این تفاسیر، شبکه های اجتماعی نفوذ خود را بر اندیشه و اذهان مخاطبان ساری و جاری می سازند، از این رو دیگر کسی به سراغ کتاب نمی رود و از منابع مکتوب برای تقویت عمق و بینش خود استفاده نمی کند ، بلکه مقوله ای به نام مطالعه و کسب معرفت از طریق کسب علم و دانش بیشتر به افسانه ای شباهت دارد که منشأ این چالش را باید در نوع کارکردهای نفوذ گرایانۀ شبکه های اجتماعی مورد توجه قرار داد.
لذا رسالت ذاتی دولت در مدیریت شبکه های اجتماعی و دیگر نهادهای مسئول باید برای برون رفت از این آسیب ها منحصر شود؛ بدین نحو که مسئولان امر باید با سیاستگذاری مطلوب و مناسب ، انبوه مخاطبان شبکه های اجتماعی به ویژه زنان و دختران را که به علل مختلف در معرض تهدیدات جدی در شبکه های اجتماعی قرار دارند مورد حمایت همه جانبه قرار داده ، و نهاد های قانون گذار باید مجازات سخت و شدیدی برای عاملان و مزاحمان به نوامیس مردم در شبکه های اجتماعی و تمام سطح جامعه اتخاذ کنند.
فقدان مواجهۀ مطلوب و مناسب و هدفمند با جذابیت ها و قابلیت های شبکه های اجتماعی از جمله مهمترین عوارض زندگی در دنیای به اصطلاح متمدن امروزی است که حیازدایی و و ترویج بی بند و باری ارمغان اعتیاد به شبکه های اجتماعی است که در نهایت نهاد خانواده را به شدت مورد تهدید قرار داده است.
حال به راستی چه نهادی پاسخگوی نقش مخرب شبکه های اجتماعی در دسترسی آسان نسل جوان به محتوای غیر اخلاقی و بسط و گسترش رذایل اخلاقی در جامعه به ویژه تضعیف جدی بنیان خانواده است؟
به راستی متولیان وزارت ارتباطات به ویژه شخص وزیر محترم از یک سو و اعضای محترم کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه را چه می شود که شبکه های اجتماعی صهیونیستی هم چون تلگرام و اینستاگرام در روز روشن و بر خلاف قوانین نظام اسلامی هم چون اصل سوم قانون اساسی و اصل بیست و چهارم قانون اساسی ساحت مقدس خانوده و جامعه را مورد هجوم قرار می دهند؟.
از سوی دیگر موج افزایش استفاده از محتوای مبتذل مستهجن در شبکه های اجتماعی به شدت رو به فزونی است این بحران اجتماعی در حالی در جامعه تسرّی پیدا کرده است که در قانون اساسی ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی وحتی بالاتر از آن احقاق حقوق حقۀ مردم شریف ایران در بهره گیری از شبکه اجتماعی داخلی و بومی از جمله تکالیف ذاتی مسئولان امر می باشد.
درد و رنج مردم از شبکه های اجتماعی وقتی تشدید می گردد که به اذعان کارشناسان مسائل و آسیب های اجتماعی بسیاری از خانواده هایی که فرزندان و یا همسرانشان بواسطه اینگونه شبکه های اجتماعی به انحراف و تباهی کشیده شده اند از این مصیبت به بلای «بدتر از مرگ» تعبیرکرده و آرزو می کنند ای کاش فرزندمان مرده بود ولی گرفتار این انحراف اخلاقی نشده بود.
لازم به ذکر است موج عظیم فعالیت های فرهنگی در نظام اسلامی با نفوذ فرهنگی دشمنان اسلام در قالب شبکه های مخرب اجتماعی به شدت خدشه دار شده است که در این میان نقش برخی چهره های مروج لیبرالیسم و اباحه گری در برخی نهادهای دولتی در تحقق این آسیب اجتماعی بزرگ غیر قابل انکار است.
هم چنین باید هشدار داد اهمال روز افزون دولتمردان و عدم برخورد قاطع با شبکه های اجتماعی خارجی، زمینه ساز تسهیل نفوذ سرویس های جاسوسی قدرت های استکباری به ویژه شیطان بزرگ آمریکا و استحالۀ عقیدتی و فکری آحاد جامعه به ویژه نسل جوان را فراهم کرده است، لذا دلسوزان انقلاب باید نسبت به آندلسی کردن فضای فرهنگی جامعه توسط شبکه های اجتماعی هشدار داده و همگان را به بصیرت روز افزون فرا خوانند.
البته نهاد خانواده در هویت بخشی و رفع بحران های روحی برآمده از آسیب های شبکه های اجتماعی نقش کلیدی ایفا می کند؛ زیرا هویت انسانها نه از شبکه های اجتماعی بلکه از متن خانواده نشأت می گیرد ، از این رو کانون اصلی حفظ سنت ها، هنجارها و ارزش های اجتماعی خانواده است که بروز و ظهور عواطف انسانی و پرورش اجتماعی در آن شکل می گیرد نه در اتاق های گفتگو و چت در شبکه های اجتماعی.
امید است در شرایط حساس کنونی، دولت محترم با تبعیت عملی از بیانات راهبردی رهبر معظم انقلاب از یک سو در راستای بهره گیری از شبکه های اجتماعی داخلی و بومی اقدام نماید و در سوی دیگر با هم نوایی روز افزون با قوۀ محترم قضاییه به ویژه کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه در راستای مقابله موثر با شبکه های اجتماعی خارجی و به تبع آن مواجهۀ قاطع با سلطۀ فرهنگی دشمنان گام بردارد و برای استیفای حقوق حقۀ ملت در بهره گیری از شبکه های پیام رسان خوب داخلی از همۀ ابزارها بهره جوید.
---------------------------------------------------------------
پیام ها و بیانات
پیام تسلیت معظّم له به مناسبت ضایعۀ رحلت حضرت آیت الله اردبیلی (قدس سره)
آن فقید سعید عالمی بزرگوار و فقیهی نامدار بود که عمر خود را در خدمت به اسلام و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) و همچنین خدمت به انقلاب اسلامی در سطوح عالی سپری نمود و آثار گرانبهایی از خود به یادگار گذاشت.
١٣٩٥/٠٩/٠٤
پیام تسلیت معظّم له به مناسبت فقدان اسفناک حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ محمد فاضل استرآبادی(قدّس سره)
او مردی وظیفه شناس، عالم پرور و خدوم نسبت به اسلام و مکتب اهل بیت(علیهم السّلام) بود. عمری را به نیک نامی گذراند و شاگردان زیادی پرورش داد.
١٣٩٥/٠٩/٠٧
---------------------------------------------------------------
دیدارها
اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس
رئیس مجلس اندونزی
علمای شیعه و سنی لبنان
اعضای کمیسیون اقتصادی مجلس
مراسم جشن میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با حضور معظّم له
مراسم عمامه گذاری در روز میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله توسط معظّم له
---------------------------------------------------------------
گزیده سخنان
اتحاد نشانه حاکمیت عقلانیت بر جوامع اسلامی است.
[٢٩/٠٩/١٣٩٥]
احترام به مقدسات اهل سنت در راهپیمایی اربعین ضروری است.
[١٨/٠٩/١٣٩٥]
شیعه و سنی در کنار یکدیگر زندگی مسالمتآمیزی دارند/تفکر گروههای تکفیری جزء بدترین فکرهاست.
[۲۸/٠٩/ ۱۳۹۵]
جلوگیری از ترویج افکار تکفیری نیازمند حرکتهای فکری است.
[٢٨/٠٩/١٣٩٥]
ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، کشور را در برابر دشمن بیمه می کند؛ دشمنان از گسترش فرهنگ ایثار و شهادت واهمه دارند.
[۳۰/٠٩/۱۳۹۵]
غربیها چیزی جز زبان قدرت نمیفهمند. زبان آمریکا بر مبنای قلدری، زور و عهدشکنی است و نمیتوان با آنها با زبان عهدنامه و قانون صحبت کرد.
[۱۷/٠٩/۱۳۹۵]
امتیازات سنگینی در «برجام» به غربیها دادیم، بهاندازه پیمانشکنی غرب، از تعهدات خود در «برجام» فاصله بگیریم.
[۲۴ /٠٩/ ۱۳۹۵]
تفرقه؛ سیاستی فرعونی است که انگلیس ادامهدهنده آن است؛ اظهارات نخستوزیر انگلیس در راستای پول گرفتن از شیوخ عرب است.
[٢٩/٠٥/١٣٩٥]
بانکها گوششان بدهکار بانکداری اسلامی نیست؛ هر چه هم میگوییم بی فایده است.
[۲۴/٠٩/ ۱۳۹۵]
حقوقهای نجومی و رانتخواریها بلای جامعه شده؛ دولت برای فضای مجازی دل نمیسوزاند.
[۲۲/٠٩/ ۱۳۹۵]
شرایط کشور به لحاظ اقتصادی سخت شده؛ فضای مجازی منجلابهای بسیار متعفن و خطرناکی برای جوانان است.
[۱۸/٠٩/ ۱۳۹۵]
ازدواج جوانان سخت شده ؛ فضاهای مجازی آلوده است.
[۰۶/٠٩/ ۱۳۹۵]
حساسیتها در ساخت مجموعه حضرت موسی(علیه السلام) در نظر گرفته شود.
[۱۸/٠٩/۱۳۹۵]
---------------------------------------------------------------
دروس
احکام شرکت - جلسه سی و نهم حدود و اختيارات طرفين در شرکت مسأله ي نهم از مسائل شرکت در مورد حدود و اختيارات طرفين شرکت در تصرفات را بيان مي کند يعني چه چيزهايي را مي توانند بخرند و يا بفروشند و يا مشتري و بايع چه کسي باشد و آيا مي توانند به سفر بروند يا نه و امثال آن.
٩٥/٠٩/١٤
احکام شرکت - جلسه چهلم؛ نحوه ي تقسيم در شرکت بحث در مسأله ي دهم از مسائل مربوط به شرکت است. موضوع اين مسأله در مورد نحوه ي تقسيم سود است. اين مسأله حاوي دو فرع مي باشد: يکي اينکه شريکين عقد را مطلق گذاشته اند و شرطي در آن وارد نکرده اند. علماء گفته اند که تقسيم در اين صورت به نسبت اموالشان مي باشد.
٩٥/٠٩/١٥
احکام شرکت - جلسه چهل و یکم؛ نحوه ي تقسيم در شرکت بحث در مسأله ي دهم از مسائل مربوط به شرکت است. بحث در اين است که سود يا زيان را به چه نحوي بايد تقسيم کرد. گفتيم اين مسأله حاوي دو فرع است
٩٥/٠٩/١٦
احکام شرکت - جلسه چهل و دوم؛ بحث اخلاقی: پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در حدیثی می فرماید: رحم اللَّه عبدا كانت لأخيه عنده مظلمة في عرض أو مال فجاءه فاستحلّه قبل أن يؤخذ و ليس ثمّ دينار و لا درهم فإن كانت له حسنات أخذ من حسناته و إن لم تكن له حسنات حملوا عليه من سيّئاته.
٩٥/٠٩/١٧
احکام شرکت - جلسه چهل و سوم؛ نحوه ی تقسیم در شرکت و امین بودن عامل بحث در مسأله ی دهم است که سود را چگونه باید در میان شرکاء تقسیم کرد.
١٣٩٥/٠٩/٢٠
احکام شرکت - جلسه چهل و چهارم؛ موضوع: لازمه بودن عقد شرکت به مسأله ی دوازدهم از مسائل مربوط به شرکت رسیدیم و آن اینکه آیا شرکت از عقود جایزه است یا لازمه. اگر از عقود جایزه باشد هر زمان که هر یک از شریکین اراده کنند می توانند آن را فسخ کنند. اما اگر از عقود لازمه باشد باید تا پایان مدت صبر کنند و فسخ جایز نیست مگر اینکه خیار فسخی را در آن شرط کرده باشند.
٩٥/٠٩/٢١
احکام شرکت - جلسه چهل و پنجم موضوع: لازمه بودن شرکت و فسخ آن بحث در مسأله ی دوازدهم است که حاوی چهار فرع می باشد.
٩٥/٠٩/٢٢
احکام شرکت - جلسه چهل و ششم؛ انفساخ عقد بحث در مسأله ي دوازدهم از مسائل شرکت است. به فرع سوم رسيده ايم که عبارت است از اينکه پنج چيز موجب انفساخ عقد شرکت مي شود که عبارتند از: از موت، جنون، اغماء، حجر به سبب سفه و حجر به سبب فَلَس.
٩٥/٠٩/٢٣
احکام شرکت - جلسه چهل و هفتم؛ بحث اخلاقي: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مي فرمايد: ثلاثة لا تحرم عليك أعراضهم المجاهر بالفسق و الإمام الجائر و المبتدع. سه کس هستند که ريختن آبروي آنها حرام نيست: کسي که آشکارا مرتکب گناهان مي شود، پيشواي ظالم و کسي که در جوامع اسلامي بدعت گذار مي باشد.
٩٥/٠٩/٢٤
احکام شرکت - جلسه چهل و هشتم؛ لازمه بودن عقد شرکت بحث در مسأله ي دوازدهم از مسائل مربوط به شرکت است. گفتيم، عقد شرکت به عقيده ي مشهور عقدي است جايز و بنا بر اين هر يک از دو شريک مي توانند بدون موافقت ديگري آن را فسخ کردند. اين مسأله حاوي چهار فرع بود که همه را بحث کرديم.
٩٥/٠٩/٢٨
احکام شرکت - جلسه چهل و نهم؛ رعايت زمان در شرکت بحث در مسأله ي سيزدهم از مسائل مربوط به شرکت است. بحث در اين است که اگر زمان و مدتي براي شرکت تعيين کنند و مثلا بگويند که شرکت مزبور ده ساله است و يا کمتر و يا بيشتر، آيا رعايت اين زمان، لازم است و قبل از آن نمي شود شرکت را فسخ کرد يا رعايت آن لازم نيست.
٩٥/٠٩/٢٩
احکام شرکت - جلسه پنجاه؛ لازمه بودن عقد شرکت بحث در مسأله ي سيزدهم از احکام شرکت است و به آخر مسأله رسيده ايم و آن اينکه مطابق مشهور، شرکت عقد لازم نيست.
٩٥/٠٩/٣٠
---------------------------------------------------------------
فن آوری
- نرم افزارهای جدید ویندوزی در عناوین و موضوعات مختلف در دسترس عموم قرار گرفت
نرم افزارهای ویندوزی مجموعه آثار معظم له و همچنین مجموعه سخنرانی های معظم له با موضوع شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و درس خارج فقه معظم له مبحث مضاربه تولید بخش فرهنگی دفتر در دسترس عموم قرار گرفت.
- رونمایی از نرم افزار ویندوزفون تفسیر نمونه
در این نرم افزار متن قرآن کریم منضم به ترجمه معظم له و تفسیر نمونه به تفکیک آیات با قابلیت های به روز ارائه شده است.
---------------------------------------------------------------
یادداشت روز: خاتمیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از منظر معظم له
مسأله خاتميت و اين كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله آخرين پيامبر الهى است از مسائلى است كه همه مسلمين از هر گروه و مذهبى به آن معتقدند و نه تنها دانشمندان؛ بلكه فرد فرد توده هاى مردم مسلمان نيز با آن آشنا هستند.لذا خاتميت پيامبر از ضروريات اسلام است و همه مسلمانان به آن معتقدند، و اين اعتقاد از آيات قرآن و روايات فراوان، سرچشمه گرفته است. چه اين كه هم قرآن مجيد در سوره احزاب آيه ٤٠، و هم نهج البلاغه، و هم روايات و احاديث از طريق اهل سنت و شيعه بطور صراحت در اين معنى وارد شده است.
تأملی در مفهوم خاتمیت
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم آخرين پيامبر خداست و سلسله نبوت با او پايان مى پذيرد و اين از «ضروريات آيين اسلام» است.
معنى «ضرورى» اين است كه هر كس وارد صفوف مسلمين شود، به زودى مى فهمد كه همه مسلمانان به اين مطلب عقيده دارند و از واضحات و مسلمات نزد آنان است؛ يعنى همان گونه كه هر كس با مسلمانان سر و كار داشته باشد مى داند آنها از نظر مذهبى تأكيد روى اصل «توحيد» دارند، همچنين مى داند روى «خاتميت پيامبر» نيز همگى توافق دارند، و هيچ گروهى از مسلمانان در انتظار آمدن پيامبر جديدى نيستند.
در حقيقت قافله بشريت در مسير تكاملى خود با بعثت پيامبران مراحل مختلف را يكى پس از ديگرى طى كرده است و به مرحله اى از رشد و تكامل رسيده كه ديگر مى تواند روى پاى خود بايستد، يعنى با «استفاده از تعليمات جامع اسلام مشكلات خود را حل كند».
مسأله خاتمیت و مفهوم «خاتم النبيين»
مفاد معناى «خاتم النبيين » اين است كه محمد صلى الله عليه و آله شخصيتى است كه با او درهاى نبوت كه از زمان حضرت آدم تا زمان وى به روى بشر باز بود، مهر و بسته شد و بار ديگر پيامبرى پس از وى نخواهد آمد و همان طور كه با مهر، پايان يافتن محتويات نامه اعلام مى گردد و مى رساند كه مقصود نويسنده از نامه به آخر رسيده است، همچنين با اعزام پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، پايان يافتن اين فيض و به آخر رسيدن و ختم جريان اين موهبت الهى، اعلام گرديد و غرض از اعزام رسل و پيامبران به آخر رسيد، گويى كه وجود او بسان مهر است كه به باب نبوت خورده و اين در را براى ابد به روى بشر بسته است.
خليل ابن احمد كه از قديمى ترين مولّفان و محققان لغت عرب است و در قرن دوم هجرى در عصر ائمه معصومين عليهم السلام مى زيسته است؛ در معناى خاتِم و خاتَم مى گويد: «خاتِم هر چيزى، پايان و آخر آن است؛ و خاتَم به معناى مهرى است كه بر گل مى زنند» ، لذا ارباب لغت خاتم را به معناى چيزى كه سبب پايان است و يا مهرى كه در پايان مى زنند تفسير كرده اند.
در كتاب التحقيق بر مبنای منابع مهم لغت، می خوانیم: «اين ماده ريشه واحدى دارد و آن در مقابل آغاز است؛ يعنى كامل شدن چيزى و به آخر و انتها رسيدن.»،
مفسران اسلام نيز از قدمای آنها تا مفسران معاصر، همه خاتَم النبيين را آخرين پيامبران معنی کرده اند.
مفسر معروف محمد بن جرير طبرى، مرحوم شيخ طوسى، مفسر بزرگ طبرسى، ابوالفتوح رازى، همچنين مفسر معروف اهل سنت فخر رازى و بقيه مفسران نيز قرن به قرن همين معنا را دنبال كرده اند تا به مفسران معاصر رسيده است.
خاتميت پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در قرآن
بی تردید سرچشمه اعتقاد به خاتمیت، به قرآن مجيد و روايات اسلامى باز مى گردد. عمده ترين آيه اى كه به وضوح گواه بر اين معنا است، آيه ٤٠ سوره احزاب است: «مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا؛ محمد پدر هيچ يك از مردان شما نبوده است؛ ولى رسول خدا و ختم كننده و آخرين پيامبران است؛ و خداوند به همه چيز دانا است».
خداوند در آغاز آيه نسبت پدر و فرزندى جسمانى و نسبى را به طور كامل نفى مى كند؛ ولى در جمله بعد ارتباط معنوى حاصل از مقام نبوت و خاتميت را اثبات مى نمايد، يعنى پیامبر(صلی الله علیه و آله) پدر جسمانى شما نيست، بلكه پدر روحانى و معنوی است آن هم پدرى براى شما و براى همه نسل هاى آينده تا پايان دني.
سپس مى افزايد: ارتباط پيامبر صلی الله علیه و آله با شما تنها از ناحيه رسالت و خاتميت مى باشد (و لكن رسول الله و خاتم النبيين ).،
در حقيقت این آیه به این نکته اشاره دارد که علاقه پیامبر صلی الله علیه و آله فوق علاقه يك پدر به فرزند است، چرا كه علاقه او علاقه رسول به امت مى باشد، آن هم رسولى كه مى داند بعد از او پيامبر ديگرى نخواهد آمد، و بايد آنچه مورد نياز امت است تا دامنه قيامت براى آنها با دقت و با نهايت دلسوزى پيش بينى كند.
لذا این آیۀ شریفه دلالت بر خاتميت شريعت اسلامى است، و قرآن، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را آخرين پيامبر خداوند معرفى مى كند. بنابراین پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله خاتم انبياء و آخرين رسولان الهى است و شريعت او براى همه مردم دنياست و تا پايان جهان باقى است، يعنى جامعيت معارف و احكام و تعليمات اسلام چنان است كه به تمام نيازمندى هاى انسان در جهات معنوى و مادى تا پايان جهان، پاسخ مثبت مى دهد، و هر كس ادعاى نبوت و رسالت تازه اى كند باطل و بى اساس است.
اگر چه دانشمندان آيات متعدد ديگرى نيز در اين زمينه ذكر كرده اند كه اگر دلالت قطعى آنها را قبول نكنيم حداقل اشاراتى در آنها وجود دارد.
خاتمیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در روایات
علاوه بر آيات قرآنى، روايات بى شمارى در اثبات خاتمیت پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله، از آن حضرت و ديگر پيشوايان معصوم عليهم السلام رسيده است.
در حديث مشهورى ازپيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم كه مى فرمايد: «مثلى و مثل الانبياء ... فاناموضع البنة جئت فختمت الانبياء؛ مثل من در مقايسه با پيامبران پيشين همانند مردى است كه خانه اى (بسيار زيبا و جالب) بسازد و مردم وارد بشوند و از زيبايى آن در شگفتى فرو روند و بگويند: (بنايى بهتر از اين نديده ايم) جز اين كه جاى يك خشت آن خالى است، سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «من جاى آن خشت خالى هستم، آمدم و سلسله پيامبران را پايان دادم».،همين حديث به طرق متعدد ديگرى نقل شده است.
در نهج البلاغه نيز در خطبه هاى متعددى به مسئله خاتميت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تصريح شده است، هم چون «امين وحيه و خاتم رسله؛ «محمد صلى الله عليه و آله امين وحى خدا و خاتم رسولان او بود»،و یا «ختم به الوحى؛خداوند وحى را به وسيله او پايان داد»، هم چنین فرازهایی دیگر از نهج البلاغه به این مسألۀ مهم اعتقادی اختصاص داده شده است.
بررسى های گسترده بر روی ١١٠ مجلد بحار الانوار نشان می دهد كلمه «خاتم النبيين» ، «خاتم الرسل» و «خاتم الانبياء» در بيش از سيصد مورد نقل شده است. و اين به خوبى مى رساند كه تا چه اندازه ختم نبوت به وسيله پيامبر اسلام در ميان مسلمين در هر عصر و زمانى از شهرت وسيعى برخوردار بوده است. اینگونه است که از تمام امامان و معصومين چهارده گانه عليهم السلام حديث يا احاديثى درباره خاتميت به ما رسيده است. در كتب اهل سنت نيز كراراً واژه خاتم النبيين و خاتم الانبياء آمده است.
پاسخ معظم له به شبهۀ خاتمیت و محرومیت فیض ارتباط با عالم غیب پس از رحلت پیامبر(صلى الله عليه و اله)
خاتميت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و اله دليل روشنى براين است كه بعد از آن حضرت، فرشته وحى هرگز نازل نخواهد شد و اين موهبت عظيم كه در سايه وجود پيغمبر صلى الله عليه و اله، نصيب جهانيان بود با رحلت او برداشته شد.
حال بعضى مى گويند نزول وحى و ارتباط با عالم غيب و ماوراى طبيعت علاوه بر اين كه موهبت و افتخارى است براى جهان بشريت، روزنه اميدى براى همه مؤمنان راستين محسوب مى شود. آيا قطع شدن اين راه ارتباطى و بسته شدن اين روزنه اميد محروميت بزرگى براى انسان هايى كه بعد از رحلت پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله، زندگى مى كنند محسوب نخواهد شد؟
در پاسخ باید گفت؛ وحى و ارتباط با عالم غيب وسيله اى براى درك حقايق است، لذا هنگامى كه گفتنى ها گفته شد و همه نيازمندى ها تا دامنه قيامت در اصول كلى و تعليمات جامع پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله بيان گرديد؛ قطع اين راه ارتباطى ديگر مشكلى ايجاد نمى كند.
هم چنین بدیهی است آنچه بعد از ختم نبوت براى هميشه قطع مى شود مسأله وحى براى شريعت تازه و يا تكميل شريعت سابق است نه هر گونه ارتباط با ماوراى جهان طبيعت؛زيرا هم امامان عليهم السلام با عالم غيب ارتباط دارند و هم مؤمنان راستينى كه بر اثر تهذيب نفس، حجاب ها را از دل كنار زده اند و به مقام كشف و شهود نائل گشته اند.
مساله خاتمیت چگونه با سیر تکاملى انسان سازگار است؟
سؤالى كه در اين بحث مطرح مى شود اين است كه مگر جامعه بشرى ممكن است متوقف شود؟ مگر سير تكاملى انسان حد و مرزى دارد؟ با اين حال چگونه ممكن است دفتر نبوت به كلى بسته شود و انسان در اين سير تكامليش از رهبرى پيامبران تازه اى محروم گردد؟
در پاسخ باید گفت؛ گاه انسان به مرحله اى از بلوغ فكرى و فرهنگى مى رسد كه مى تواند با استفاده مستمر از اصول و تعليماتى كه نبى خاتم بطور جامع در اختيار او گذارده راه را ادامه دهد، بى آن كه احتياج به شريعت تازه اى داشته باشد.
به تعبير ديگر انبياى پيشين براى اين كه انسان بتواند در اين راه پر نشيب و فرازى كه به سوى تكامل دارد پيش برود، هر كدام قسمتى از نقشه اين مسير را در اختيار او گذارده اند تا اين شايستگى را پيدا كند كه نقشه كلى و جامع تمام راه به وسيله آخرين پيامبر صلى الله عليه و آله از سوى خداوند بزرگ در اختيار او قرار گيرد.
بديهى است با دريافت نقشه كلى و جامع نيازى به نقشه ديگر نخواهد بود؛ البته اين ها همه در مورد عدم نياز به دين و آيين جديد است، اما امامت مسأله ديگرى است كه انسان هيچ وقت از آن بى نياز نخواهد بود، به همين دليل پايان يافتن سلسله نبوت هرگز به معناى پايان يافتن سلسله امامت نيست، چرا كه تبيين و توضيح اين اصول و عينيت بخشيدن و تحقق خارجى آنها بدون استفاده از وجود يك رهبر معصوم الهى ممكن نيست.
پاسخ معظم له به شبهه تناقض خاتمیت با پویایی دین اسلام
برخی این سوال را مطرح می کنند که مقتضيات زمان ها و مكان ها متفاوتند و به تعبير ديگر نيازهاى انسان دائما در تغيير است، در حالى كه شريعت خاتم قوانين ثابتى دارد، آيا اين قوانين ثابت مى تواند پاسخگوى نيازهاى متغير انسان در طول زمان بوده باشد؟
در پاسخ باید گفت خاتميت دين اسلام اقتضا دارد كه آيين و قوانين اسلامى به حد تمام و كمال رسيده باشد و در بستر زمان و طول دوران با همه فراز و نشيب ها و مقتضيات و مطالبات مختلفش قابل تطبيق و پياده شدن باشد.
بی شک اگر تمام قوانين اسلام جنبه جزئى داشت، و براى هر موضوعى، حكمى كاملا مشخص و جزئى تعيين كرده بود جاى اين سؤال بود اما با توجه به اين كه در دستورات اسلام يك سلسله اصول كلى و بسيار وسيع و گسترده وجود دارد كه مى تواند بر نيازهاى متغير منطبق شود و پاسخگوى آنها باشد ديگر جائى براى اين ايراد نيست.
فى المثل، در عصر نزول قرآن چيزى به نام بيمه با شاخه هاى متعددش به هيچ وجه موجود نبود ولى با اين حال يك اصل كلى در اسلام وجود داردكه در آغاز سوره مائده به عنوان لزوم وفاى به عهد و عقد آمده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به قراردهاى خود وفا كنيد» که همه اين قراردادها را مى تواند زير پوشش خود قرار دهد.
البته قيود و شروطى نيز به صورت كلى براى اين اصل كلى در اسلام آمده است كه آنها را نيز بايد در نظر گرفت. بنابراين قانون كلى در اين زمينه ثابت است هر چند مصداق هاى آن در تغييرند و هر روز ممكن است مصداق جديدى براى آن پيدا شود.
كوتاه سخن اين كه: با توجه به خاتميت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و ابدى بودن قرآن مجيد، قوانينى كه در قرآن آمده آنچنان دقيق طراحى شده كه گذشت زمان و دگرگونى نيازهاى بشرى، گرد و غبار كهنگى بر آن نمى پاشد و در عين برطرف ساختن نيازهاى اساسى عصر پيامبر صلى الله عليه و آله كه عصر نزول قرآن است، به اعصار و قرون بعد نيز ناظر است.
سخن آخر
در خاتمه باید گفت اعتقاد به خاتميت پيامبر صلى الله عليه و آله غیر قابل انکار است و آئين اسلام آخرين آئين الهى است و رسالت قرآن تا پايان جهان برقرار خواهد بود، از سوی دیگر باید دانست پيامبران رهبران امت ها هستند و مى دانيم تفرقه در مساله رهبرى موجب تضعيف هر امت و ملت است، مخصوصاً در آنجا كه سخن از خاتميت در ميان است لذا بايد رهبرى تا پايان جهان تداوم يابد که در این صورت اهميت تمركز و وحدت آشكارتر مى شود.
لذا باید سلام و صلوات را بر سيد مرسلين حضرت خاتم النبيين صلى الله عليه و آله نثار کرد كه بشر را از ضلالت كفر رهائى بخشيده و زنجير اسارت تعصب هاى كور و كر كننده را از دست و پايش برداشته و او را به منزل سعادت و كمال رهنمون کرده است.
بارالها به ما توفيقى عنايت كن تا بتوانيم تعليمات حيات بخش اسلام و خاتم انبياء را با استفاده از وسايل عظيم ارتباطى امروز در سراسر جهان نشر دهيم و تشنگان را از زلال تعليمات آنان سيراب كنيم آمين يا رب العالمين و الحمدلله اولا و آخرا.
---------------------------------------------------------------
یادداشت روز: بازخوانی آغاز امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از منظر معظم له
يازدهمين پيشواى شيعه، حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام، در سال دويست و شصت هجرى قمرى ديده از دنيا بربست و مقام امامت و رهبرى امت به فرمان خداوند بزرگ به فرزند ارجمند وى حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف، موعود جهانيان انتقال يافت .
از سوی دیگر در سالروز آغاز امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار داریم، لذا به همۀ شیعیان و علاقمندان آن حضرت و همۀ مسلمانان که به چشم انتظار ظهورش هستند تبریک عرض می کنیم، و سزاوار است، همه علاقه مندان مكتب اهل بيت عليهم السلام، آغاز امامت پربركت حضرت بقيةالله (ارواحنا فداه) که همزمان با شهادت پدر بزرگوارش نيز مى باشد؛ ارج نهند و گرامى بدارند.
چیستی و حقیقت امامت
ما معتقديم تمام پيامبران اولواالعزم (علیهم السلام، مخصوصاً پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله داراى مقام امامت بودند، آنچه را با رسالت خود عرضه كردند، درعمل تحقق مى بخشيدند، و رهبر معنوى و مادى و ظاهرى و باطنى مردم بودند، لذا رسول اکرم صلى الله عليه وآله از آغاز نبوتش، مقام والاى امامت و رهبرى الهى را نيز داشت، و كار او درابلاغ فرمان هاى الهى خلاصه نمى شد.
«امام» به معنى پيشوا و رهبر مسلمانان است، و در اصول عقايد شيعه، «امام معصوم» به كسى گفته مى شود كه در همه چيز جانشين پيامبر صلى الله عليه وآله است، با اين تفاوت كه پيامبر مؤسس مكتب است، و امام حافظ و پاسدار مكتب است، بر پيامبر صلى الله عليه و آله، وحى نازل مى گردد ولى بر امام نه، بلکه او تعليماتش را از پيامبر صلى الله عليه و آله مى گيرد، و داراى علم فوق العاده اى است.
از نظر شيعه، امام معصوم تنها به معنى رهبر حكومت اسلامى نيست، بلكه رهبرى معنوى و مادى، ظاهرى و باطنى، و خلاصه رهبرى همه جانبه جامعه اسلامى را بر عهده دارد، او پاسدارى عقايد و احكام اسلامى را بدون هيچ گونه اشتباه و انحراف بر عهده دارد و بنده برگزيده خدا است.
حال در هر عصر و زمان بايد يك نماينده الهى، پيامبر يا امام معصومى در روى زمين باشد. تا آيين حق را پاسدارى كند، و حق طلبان را رهبرى نمايد، و اگر روزى به عللى از نظر مردم پنهان گردد، نمايندگانى از سوى او عهده دار تبليغ احكام و تشكيل حكومت مى گردند.
هم چنین خط امامت بعد از پيامبر صلى الله عليه وآله نيز در معصومان از ذريه او ادامه يافت. البته رسيدن به اين مقام، شرايط سنگينى دارد، هم از نظر تقوا (تقوايى در حد معصوم بودن از هرگونه گناه) و هم از نظر علم و دانش واحاطه به تمام معارف و دستورات دين و شناختن انسان ها و نيازهاى آنها در هر عصر و زمان و مكان.
خواستگاه تاریخی مفهوم امامت
مى دانيم بعد از پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم مسلمانان به دو گروه تقسيم شدند: عده اى معتقد بودند پيامبر صلى الله عليه و آله جانشينى براى خود تعيين نكرده، و اين امر را بر عهده امت گذارده است،گروه ديگرى معتقد بودند كه جانشين پيامبر صلى الله عليه وآله همچون خود او بايد معصوم از خطا و گناه باشد و داراى علم وافرى كه بتواند رهبرى معنوى و مادى مردم را بر عهده بگيرد و اساس اسلام را حفظ كند. آنها معتقد بودند تعيين چنين كسى تنها از سوى خدا و به وسيله پيامبر صلى الله عليه و آله امكان پذير است، و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله اين كاررا كرده، و على عليه السلام را به عنوان جانشين خود برگزيده است که اين گروه را «اماميه» يا «شيعه» مى نامند.
شکوه آغاز امامت و ولایت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
بی تردید سلسله امامت گسستنى و تعطيل بردار نيست. و زمين از حجت خدا، هرگز خالى نمى ماند، لذا پس از امام حسن عسكرى عليه السلام امامت به فرزندش امام مهدى عليه السلام منتقل شد، اگر چه روزى كه امام پدر ارجمند خود را از دست داد، سن مبارك او از شش سال تجاوز نمى كرد.
و از آنجا که دشمنان امام در هر لحظه در كمين او بودند و تصميم گرفته بودند كه به هر قيمتى باشد به زندگى او خاتمه دهند، وى به فرمان خداوند از ديدگان مردم غايب گرديد.البته، هنگامى كه امام غايب از نظرها و حاضر در قلب ها، حضرت مهدى عليه السلام ظاهر شود امامت را به معناى كامل در اختيار خواهد گرفت، و سراسر كره زمين را زير پرچم اسلام خواهد برد، «لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه؛ تا آن( اسلام) را بر همه آيين ها غالب گرداند».،
تداوم امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف؛ غیبت صغری و کبری و نواب اربعه
گفتنی است آن حضرت داراى دو غيبت بود؛ غيبت صغرى و كوتاه مدت كه حدود ٦٩ سال طول كشيد. و غيبت كبرى كه با پايان يافتن دوران غيبت صغرى آغاز و تا زمان ظهور آن حضرت ادامه خواهد داشت. لذا غيبت صغرى از سال دويست و شصت كه سال وفات امام عسكرى عليه السلام است، آغاز شد و در سال سيصد و بيست و نه پس از وفات آخرين نماينده حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پايان يافت و از آن به بعد تا امروز، دوران غيبت كبرى است. و از آن به بعد هرگونه ادعاى نيابت خاصه از طرف آن حضرت مردود شناخته شده است.
در قسمت اول از غيبت، هر چند امام مهدى عليه السلام آشكارا امامت مردم را به عهده نداشت؛ و اگر چه شيعيان از شرفيابى به حضور امام عليه السلام محروم بودند، ولى در همان دوران غيبت صغرى، آن حضرت به وسيله نواب خويش متكفل هدايت پيروان مكتب اهل بيت علیهم السلام بود و مشكلات علمى و فقهى آنان را حل مى كرد، از جمله آنها، مى توان به پاسخ امام عليه السلام به پرسش هاى «اسحاق بن يعقوب» در زمينه هاى گوناگون اشاره كرد، همچنين مى توان از توقيع مفصلى كه امام عليه السلام در پاسخ به سؤالات نماينده مردم قم، جناب محمد بن عبد الله بن جعفر حميرى صادر نمود، ياد كرد.،
آری در زمان غيبت صغرى ، رابطه مردم با امام زمان (عليه السلام) قطع نبوده و به وسيله نواب اربعه (عثمان بن سعيد عمرى، محمد بن عثمان بن سعيد، حسين بن روح و على بن محمد سمرى) با حضرت ارتباط داشتند و مسائل و احكام دين را از حضرتش فرا مى گرفتندو شيعيان خاص آن حضرت مى توانستند با آن حضرت تماس بگيرند و مطالب و وقايع را به عرض امام برسانند و نیز مسائل مورد نياز خود را به وسيله چهار نماينده خاص از حضرتش سؤال كنند و پاسخ آنها را بطور كتبى دريافت نمايند.
اين جريان تا سال سيصد و بيست و نه هجرى قمرى ادامه داشت و نمايندگان چهارگانه آن حضرت، يكى پس از ديگرى اين مقام و منصب را حفظ نموده و با درگذشت آخرين نماينده وى، نيابت و نمايندگى خصوصى پايان يافت و اداره امور شيعيان و بيان حلال و حرام و رسيدگى به خصومات و اختلافات و كليه شؤون زندگى مردم به فقهاى بزرگ شيعه كه نمايندگان عام آن حضرت هستند واگذار گرديد و به نيابت خصوصى كه فردى بطور معين نماينده امام گردد، خاتمه داده شد، از آنجا که دوران این ایام كوتاه بود؛ از اين نظر، اين غيبت را «غيبت صغرى» نامیدند؛ ولى پس از درگذشت آخرين سفير خصوصى آن حضرت، اين راه نيز به روى مردم بسته شد و فقهاى اسلام به عنوان مرجع رسمى در امور دينى و دنيوى معرفى شدند و بر اثر بسته شدن هم نوع تماس هاى خصوصى و طولانى بودن زمان غيبت، نام آن را «غيبت كبرى» نهادند.
آغاز امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف؛ مهمترین شاخصۀ وجودی عید الزهرا سلام الله علیها
نهم ربیع الاول، آغاز امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است، به همین دلیل جشن هایی برگزار میشود، جشن و سرور ولایت و امامت که همان عیدالزهرا سلام الله علیها است، چرا که حضرت زهرا سلام الله علیها مادر همه ائمه علیهم السلام است؛ از این رو عید الزهرایی که حضرت فاطمه سلام الله علیها به سبب آن خوشحال هستند آغاز امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
بنابراین بر خلاف توهین کنندگان به مقدسات اهل سنت، بسیاری از دیگر افراد روز نهم ربیعالاول که آغاز امامت امام زمان ارواحنا فداه است را جشن میگیرند و عیدالزهرا میشود؛ یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها هم خوشحال است که امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه در این روز مبارک آغاز شده است.
نهم ربیع الاول؛ جشن ولایت و امامت در سایۀ وحدت امت اسلامی و اجتناب از تفرقه گرایی
بدیهی است برگزارکنندگان جشن سالروز آغاز امامت امام زمان علیه السلام باید بدانند که این جشنها، شادی آغاز ولایت و امامت حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف است و باید موازین شرعی را رعایت کنند و ازدامن زدن به اختلافات بپرهیزند.
بی تردید توهین و جسارت به مقدسات دیگران باعث خصومت و دشمنی میان مسلمین میشود و این کار صحیح نیست، لذا توصیه ام این است که در این ایام کارهایی که به وحدت مسلمین زیان وارد می کند خودداری شود، اگر چه ممکن است در گوشه و کنار برخی خیال کنند به نام پایبندی به ولایت می توانند به مقدسات دیگران توهین کنند حال آنکه اینها اثر می گذارد و وحدت مسلمین را تضعیف و تفرقه گرایی را ایجاد می کند، به راستی آیا عقل و شرع اجازه می دهد با دست خودمان مقدمات اختلاف افکنی و تفرقه گرایی و در نهایت تحمیل جنگ و خونریزی و درگیری را فراهم کنیم؟
لذا شادی در سالروز آغاز امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و توسل به آن حضرت کار بسیار خوبی است لیکن از کارهایی که موجب تفرقه، نفاق خونریزی و اختلاف و جنگ و تخریب است باید اجتناب نمود.
آیاحدیث «رفع القلم» و ننوشتن گناهان نهم ربیع الاول صحیح است؟!
در پاسخ باید گفت؛ اوّلًا: روایتی با عنوان رفع قلم در آن ایام مخصوص، در منابع معتبر نداریم، لذا روایت مزبور از نظر سند اعتباری ندارد. ثانیاً: بر فرض، چنین چیزی باشد (که نیست) مخالف کتاب خدا و سنّت است، و چنین روایتی قابل پذیرفتن نیست، و حرام و گناه در هیچ زمانی مجاز نیست، و نباید به نام مقدّس اهل بیت (علیهم السلام) مجالس مشتمل بر گناه تشکیل داد.
هم چنین باید گفت رفع قلم مخصوص به کودکان نابالغ و دیوانهها و حالت خواب است، و معاذ الله که ائمه معصومین (علیهم السلام) اجازه ارتکاب گناه به افراد در این ایام یا غیر این ایام داده باشند. و بر فرض اعتبار، معنای حدیث این است که اگر کسی لغزشی از او سر زد خداوند او را میبخشد، نه این که عمداً آلوده گناه شود. ثالثاً: تولّی دوستان اهل بیت عصمت (علیهم السلام) و تبرّی از دشمنان آنها، جزء ارکان مذهب ماست؛ لکن تولّی و تبرّی راه های صحیحی دارد، نه این راههای خلاف، و نباید کاری کرد که شکاف در صفوف مسلمین بیفتد.
سخن آخر
در خاتمه باید امید وار بود تا همگان به قوانین اسلامی پایبند باشند و در جشنهای نهم ربیع الاول به اختلافات دامن نزنند، مجدداً آغاز امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را تبریک عرض می کنم و امیدوارم ان شاالله روز به روز پیوندمان با آن حضرت بیشتر و محکم تر گردد.
---------------------------------------------------------------
یادداشت روز: الزامات ده گانۀ پژوهشی از منظر معظم له
در عصر و زمانه ای به سر می بریم، كه بشر در همه زمينه ها ترقى و پيشرفت خيره كننده اى داشته، و به ابزار و وسائل فوق العاده مدرن دست يافته، به گونه اى كه به حق مى توان اين عصر را «عصر تحقيق و كنكاش، علم، دانش و پژوهش » لقب داد.
البته باید دانست تحقق پیشرفت و توسعه در غرب، به صورت ابزارى در دست مستكبران و استعمارگران بوده است. زيرا اولاً مردمى كه از نظر فكرى در سطح پايين قرار دارند هميشه مركب هاى راهوارى براى مستكبران محسوب مى شوند، و به همين دليل هميشه حركت هاى استعمارى در راستاى جهل و بى خبرى مستضعفان حركت مى كنند، و پيوسته تلاش مى كنند كه مردم را از بيدارى و آگاهى و علم و دانش باز دارند و هرگونه روزنه اى را به سوى تحقيق به روى آنان ببندند، و در تقليد كوركورانه كه سرچشمه تحميق است آنها را فرو برند.
از این رو باید بر لزوم تبیین اهمیت پژوهش و اهداف و الزامات آن و ... برای آحاد مختلف جامعه به ویژه دانشجویان و طلاب تأکید کرد و در قالب جزوات مختلف به آنها آموزش داد.
لزوم اهتمام به امر پژوهش در مقولۀ فرهنگ
باید اذعان نمود هجوم مسائل فرهنگی از سوی دشمنان در عصر ما بسیار بی سابقه است، ماهواره ها و شبکه های اجتماعی در حال حاضر تبدیل به لجن زار متعفن شده است که اگر هرچه زودتر با راهکارهای مناسب فرهنگی به یاری مردم و جوانان نیاییم دشمن در هجوم و شبیخون فرهنگی به افکار جوانان موفق خواهد شد و خیلی از چیزها را از دست خواهیم داد.
لذا باید باور کنیم که مسائل فرهنگی با مسائل دیگر رابطه تنگاتنگ دارد، اگر فرهنگ اصلاح شود مسائل دیگر مانند سیاست، اقتصاد... نیز اصلاح خواهد شد، نباید تصور شود فرهنگ یک چیز است و سیاست یک چیز دیگر.
بنابراین برای مسائل فرهنگی، باید برنامه ریزی مناسبی کرد و با حضور اصحاب فکر و اندیشه به یاری و تقویت فرهنگ اسلامی ایرانی جامعه شتافت، تصور من این است که کار لازم در زمینه فرهنگ نشده است.
که در این میان باید گفت اهتمام به امر پژوهش در اجرای برنامههای فرهنگی غیر قابل انکار است، که نتایج این رویکرد را میتوان در فیلم، نمایشنامه و جلسات هم اندیشی و مساجد و مصاحبه و حسینیه ها استفاده کرد.
اخلاص؛ مهمترین ضرورت در امر پژوهش
از آنجا كه علم و معرفت يكى از سر چشمه هاى يقين است، و يقين نیز سرچشمه اخلاص است،لذا بدیهی است هر چه خلوص در مسائل علمی و تحقیقاتی بیشتر باشد، موفقیت در امر پژوهش نیز بالاتر خواهد رفت، لیکن اگر کسی تنها، عالم باشد و تقوا را در خود پرورش ندهد، ممکن است در آینده دچار مشکل شود، زیرا تمامی وسایل ارتباط جمعی فاسد، سلاح های کشتار جمعی و. .. حاصل دست عالمان بی تقواست.
ارتقای پژوهش های علمی در حوزه و دانشگاه در گرو کار گروهی
مى دانيم اساس زندگى انسان را كار گروهى و دسته جمعى تشكيل مى دهد و بدون آن هيچ كار مهمى پيش نمى رود.به ویژه آنکه در شرایط کنونی، کارهای فردی به نتیجه مناسب نمی رسد، بلکه فعالیت های دینی در عرصه های مختلف، به ویژه طرح های پژوهشی باید گروهی باشد و در این راستا از برنامه ای منسجم پیروی شود.
نباید فراموش نمود که پژوهش در گذشته چنین نبود که به روش جمعی انجام گیرد و تنها به صورت فردی کار پژوهشی صورت می گرفت کتاب هایی مانند الغدیر، المراجعات و بسیاری از کتابهایی دیگر در حوزه های تفسیری، کلامی، اصولی و ... به صورت فردی در گذشته صورت گرفته است که البته از جامعیت علمی برخوردار هستند.
البته جای بسی تأمل است که کار دسته جمعی در حوزه بسیار کم دیده می شود و هم اینک افرادی همچون علامه مجلسی را در حوزه شاهد نیستیم، لذا باید برای انجام فعالیت های پژوهش در قالب کارهای گروهی، در حوزه و دیگر مراکز علمی، فرهنگ سازی شود تا تمامی طلاب و دانشجویان به این مهم گرایش پیدا کنند.
پرهیز از موازی کاری در عرصه پژوهش
بدیهی است ضرورت هماهنگی و تعامل میان مراکز پژوهشی غیر قابل انکار است، لیکن متاسفانه این روزها کار تکراری در زمینه پژوهش و نشر کتاب بسیار صورت میگیرد و کتبی چاپ و منتشر میشود که قبلا مشابه آن انتشار یافته و در اختیار عموم قرار گرفته است.
لذا تکراری بودن کارهای پژوهشی ، ولو اینکه در آنها تولید علم رخ داده باشد، از جمله آسیب های مهم در عرصۀ پژوهش به شمار می آید، بدین ترتیب باید حلقه اتصالی میان نویسندگان برقرار شود تا در عرصه پژوهش از نوشتن مطالب تکراری جلوگیری شود و عرصههای بر زمین مانده مورد نظر قرار گیرد. و نیز هیأتی را برای انتخاب موضوعات مشخص کنند تا دست نویسندگان از نوشتن موضوعات روز و جدید خالی نباشد.
به عنوان نمونه برای لازم است نشریه ای برای معرفی آثار تولید شده راه اندازی شود تا کارهای انجام شده در معرض دید محققان قرار گیرد و فعالیت های تکراری انجام نشود.
لزوم مقابله با کمیت گرایی در عرصه پژوهش؛ گردآوری تولید علم نیست
بدون شک باید میان پژوهش و گردآوری تفاوت گذاشت ؛ برخی کارها با عنوان پژوهش در جامعه رایج شده است که پژوهش نیست بلکه گردآوری است و نظری از مولّف در آن وجود ندارد، متاسفانه بیشتر کسانی که کار پژوهشی انجام می دهند غالباً یک رایانه در اختیار دارند و کتاب های متعدد را جمع و نقل قول ها را می نویسند و یا ترجمه ای انجام می دهند؛ اما پژوهش دقیقی صورت نمی گیرد که این کار را می توان کپی برداری مطلب یا نقل قول سخنان دیگران دانست نه فعالیت پژوهشی.
تأمل برانگیز است که امروزه برخی با استفاده از آثار دیگران و یا گردآوری از منابع دیگر بدون تولید علم سرمایهای را هدر میدهند و دست به تألیف میزنند که این امر پسندیده نیست، بلکه گردآوری تولید علم نیست.
با کمال تأسف باید گفت تولید علم در کشور کم شده است و در تألیف گاهی به کمیت بیشتر از کیفیت توجه میشود و کتاب بیشتر در حد گردآوری باقی مانده و شاید بیش از ۷۰ درصد، تولید کتاب و آثار نیست، بلکه گردآوری آثار است، اما اینکه عدد کتاب را بالا ببریم افتخار نیست و باید به کیفیت توجه کرد.
در این میان باید به روش های پژوهشی در حوزه اشاره کرد، که در فعالیت های پژوهشی خود تحت تاثیر فضای دانشگاهی واقع می شود؛ و غالب کتابها به صورت جمع آوری و تألیف است و تولید علم در تحقیقات صورت نمی گیرد. در واقع تصنیف در حاشیه می رود و تألیف در متن می آید.
در حالی که ما روش مستقل سنتی خوبی داشتیم و باید آن ها را کامل کنیم، امروز کتاب هایی که نوشته می شود به روش دانشگاهی است، این کار بیشتر کار گردآوری مطالب است نه ایجاد فکر، لذا حوزه نباید مانند دانشگاه به دام گردآوری و نقل گویی از دیگران بیفتد.
البته باید در نظر داشت که گردآوری در مرحله ای که شخص نمیتواند خلاقیت فکری داشته باشد خوب است ولی باید پژوهشهای حوزه توام با نوآوری باشد تا بتوان تولید علم کرد.
نیاز سنجی؛ روان نویسی؛ رفع نیازهای فکری
لازم به ذکر است مراکز پژوهشی باید کارها را در بخش های گوناگون، همچون عقاید، شبهات، مسائل اخلاقی و فرهنگی و پاسخگویی به سؤالات تقسیم کرده و کمبودهای جامعه را برطرف کنند. زیرا معارف اسلامی و حقانیت نظام ما به گونه ای است که می تواند به مقابله با حرف های بی پایه و اساس دشمنان بپردازد.
اینچنین است که موسسات پژوهشی نباید منتظر طرح مشکلات از سوی دیگران باشند؛ بلکه باید در تمام زوایای جامعه گردش کرده؛ اطلاع داشته و بیماری های جامعه را شناسایی و به موقع وارد میدان شوند. مسیر پژوهش ها نیز باید در این راستا باشد تا خوراک فرهنگی مورد نیاز جامعه فراهم شود.
از این جهت ، پژوهشگران و نویسندگان باید چندین موضوع را در نوشتن کتاب لحاظ کنند که یکی از آن ها نوشتن کتاب با ادبیات مخاطب است؛ بنابراین نویسندگان متناسب با نیازهای روز و ادبیات مخاطب قلم بزنند و از نوشتن کلمات دشوار دوری کنند.
در تبیین این مسأله باید گفت یکی از مشکلات پژوهش های حوزوی انتقال ادبیات نوشتاری دانشگاه به حوزه های علمیه است که نتیجه آن استفاده از جملات نامأنوس و پیچیده، اختراع لغات تازه و غیره است که این مورد هم باید مدنظر محققان قرار گیرد، و پژوهشگران روان نویسی در تحقیقات را سرلوحه و معیار کار خود قرار دهند.
از سوی دیگر تأسف آور است که در تألیف کتاب گاهی موضوعاتی انتخاب میشود که مورد نیاز نیست، این نقیصه ناشی از این مسأله است که برخی در اولویتها اشتباه میکنند، راه حل نیز اینگونه است که از سوی محققان سرفصلهایی ارائه شود.به عنوان نمونه، نیاز به پژوهش در حوزه فقه و اصول و تفسیر و علوم قرآن به شدت احساس می شود، لیکن حصول این امر در گرو وجود استاد راهنما برای چگونگی پژوهش در این حوزه های اسلامی است، حال اگر طلاب راهنمایی شوند به این مسیر حرکت خواهند کرد
هم چنین ضعفها و نقاط قوت اثر برای مؤلفان باید بیان شود، لذا سزاوار است در بخش داوری، کتابها بدون نام مؤلف در اختیار آنها قرار گیرد چون ممکن است خدای ناکرده روابط در آن دخیل شود و حق به حق دار نرسد.
در انجام کار پژوهشی برای شبهه زدایی نیز شبهه را باید به نحوی پاسخ داد که خودش منجر به طرح شبهه و نشر آن نباشد، بلکه باید به حداقل شبهه اکتفا شود و یا اینکه بدون طرح شبهه به جواب آن بپردازیم.
به بیان علامه طباطبائی (ره) شبهه نباید مفصل باشد و باید آن را کوتاه و فشرده نوشت ، لیکن جواب باید مفصل باشد زیرا شبهه زود در ذهن شکل می گیرد ولی جواب آن دیرتر به ذهن سپرده میشود.
لذا نشر شبهه یکی از مشکلات است و اگر بتوانیم بدون طرح آن، به آن پاسخ بدهیم؛ یعنی بدون اینکه خیلی به اصل شبهه پر و بال بدهیم، قطعاً بهتر است.
لزوم بهره گیری مراکز پژوهشی از ظرفیت ها ی حوزه
پژوهش از جمله کارهای کلیدی در حوزه به شمار می آید. لذا حوزه باید با استفاده از نقشه راهی برای پیشبرد برنامههای پژوهشی به راه خود ادامه دهد و در تعیین این نقشه باید از رهنمود مراجع تقلید و بزرگان استفاده کند.
متاسفانه هم اینک پژوهش های جامعی را در حوزه شاهد نیستیم؛ در حالی که بیشترین کار و فعالیت پژوهشی در حوزه انجام می گرفت و بسیاری از بزرگان به این مساله اهتمام جدی داشتند.
حوزه مانند استخری بزرگ است که به شکل رایگان در اختیار نهادهای مسئول قرار دارد و در حال حاضر نزدیک به ۴۰۰ مرکز پژوهشی حوزوی در قم وجود دارد که باید از ظرفیت این مراکز استفاده شود. کتابهای جامعی که سالها مورد استفاده مجامع علمی بوده و هست محصول پژوهش در حوزه است.
نوآوری؛ زمینه ساز تحقق تولید فکر
بی تردید ما باید در پژوهش ها به سوی نوآوری و ایجاد فکر برویم باید این نوآوری و ایجاد تفکر را به طلبه ها و دانشجویان آموزش داد. البته این کار در عین حالی که خوب است ولی خطرناک هم هست ، اما خطری که وجود دارد این است که برخی به جای نوآوری، ضروریات را زیر سئوال می برند لذا نباید به نام نوآوری ضروریات دین را زیر سؤال برد بلکه باید مراقب بود این گونه مسائل هم رخ ندهد.
مقابله با سرقت علمی
سرقت مطالب علمی و استفاده از تحقیقات دیگران بدون ذکر نام صاحب اثر از جمله چالش های موجود در مقولۀ پژوهش محسوب می شود، در حالی که سرقتهای ادبی و کتابی نه تنها از نظر اخلاقی خوشایند نیست بلکه این افراد بدانند که بالاخره رسوا میشوند.
نفی مادی گرایی در پژوهش
نکته دیگر آن است که متاسفانه فرهنگ دانشگاهی به فرهنگ حوزوی منتقل می شود؛ فرهنگ دانشگاهی بعضاً از فرهنگ غرب گرفته شده و این فرهنگ به مسائل مادی متکی شده است، لذا نباید اجازه دهیم که مسائل علمی و پژوهشی در حوزه و دیگر نهادهای علمی ، در سیطرۀ محوریت مسائل مادی قرار گیرد. اولویت مسائل مادی نزد برخی پژوهشگران، مشکلات بسیاری برای فعالان این عرصه ایجاد خواهد کرد.
لذا باید کاری کنیم که استقلال معنوی نهادهای پژوهشی حفظ شود؛ و در عین تامین زندگی نویسندگان و محققان، باید مسائلی چون قصد قربت را به عنوان اصل در جامعه نهادینه کنیم؛ کارهایی که با قصد قربت انجام می شود سرعت و برکت گسترده ای دارد.
سخن آخر
در خاتمه باید گفت دنیای امروز دنیای پژوهشها است و امروزه حتی مراکز صنعتی نیز به پژوهش و تحقیق توجه فوق العاده دارند،حال اگر نهاد و تشکیلاتی بدون پژوهش باشد گرفتار خطا شده و بالندگی و پیشرفت خود را از دست داده و متوقف میشود.
بنده ٧٠ سال است که دست به قلم هستم و قلم از دستم نیفتاده از اینرو آسیبهای قلم را خوب میشناسم، لذا راه باید باز باشد و همه باید برای پیشبرد و تولید علم تلاش کنند،تولید علم، کار بر زمین مانده و خلأی است که همگان باید سراغ آن بروند زیرا هم وظیفه است و هم مورد استقبال قرار خواهد گرفت.
هم چنین تعریف پژوهش ، آموزش نحوه فعالیت های پژوهشی و برگزاری کارگاه ها و دوره های کاربردی پژوهشی سه اصل مهم در پژوهش است که در صورت تحقق این مسائل،مراکز علمی پژوهشی ، به مجهزترین قطب علمی کشور تبدیل خواهند شد.
---------------------------------------------------------------
پرونده ویژه:
راهکارها و راهبردهای تحقق وحدت اسلامی از منظر معظم له
بی تردید امروزه بیش از هر زمانی امت اسلامی به وحدت و همدلی نیاز دارد، اگر نگاهی به کشورهای اسلامی از جمله سوریه، عراق، یمن، بحرین و دیگر کشورهای اسلامی بیندازیم به عمق توطئه دشمن پی می بریم که در چنین شرایطی وحدت میان مسلمانان با هر مذهب و آیینی ضروری است.
زیرا از یک سو شیعه، سنی، مسیحی و زرتشتی برای تکفیری ها تفاوتی ندارد و از سوی دیگر نیز با نهایت تأسف غربی ها نیز به این تکفیری ها کمک می کنند؛ برخی همانند اسرائیل صریحا می گوید دلیلی نداریم تا داعش را از بین ببریم چون مسلمانان را به عنوان دشمنان ما از بین می برد چرا ما مانع شویم.
لذا آمریکا و متحدانش، به ویژه دولت جنایتکار سعودی، قطر و ترکیه در عمل از تکفیری ها حمایت می کنند؛ بنابراین با وجود چنین دشمنی و با چنین پشتیبان های خطرناکی ایجاب می کند که مسلمانان از همیشه متحدتر و متفق تر باشند و بدانند که این دشمنان به هیچ کسی رحم نمی کنند.
قرآن و سنت؛ حلقه اتصال امت اسلامی
قرآن، جامع همه نيازهاى انسان هاست و پيامبر صلی الله علیه وآله وسلم كمترين كوتاهى در تبليغ آن نكرده و هرگز خداوند اختلاف را براى امت اسلامى نپذيرفته و همه جا آنها را دعوت به اتحاد و وحدت كرده است، حقیقت این است که قرآن مجید، جهان انسانیت را به صورت یک کشور می بیند و همه را به عنوان شهروندان آن می داند: «یا ایها الناس»، «یا بنی آدم»، «یا عبادی» و تعبیر «و ما أرسلناک إلاّ رحمة للعالمین» و نیز تعبیر«به لانذرکم به و من بلغ »همه گواه بر این معناست، بنابراین، دیدگاه نهایی قرآن، گرد آمدن همه انسان ها در یک کشور بزرگ به پهنای تمام روی زمین است، لذا باید روح وحدت در میان تمام کشورهای جهان حکم فرما باشد و بهترین روابط مبنی بر صلح و عدالت در میان آن ها برقرار گردد.
تأسف آور است ما قرآن را می خوانیم ولی در آیات آن تأمل نمی کنیم، قرآن می فرماید: «وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكينَ مِنَ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً» تفرقه و اختلاف به منزله شرک است؛ اگر امت اسلامی با هم اختلاف کنند با پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پیوندی ندارند.
بدین ترتیب مسئله مهم امروز برای ما مسلمانان، مسئله اتحاد است، البته جای بسی خرسندی است که گوش شنوا در دنیا برای پیام اسلام فراوان وجود دارد؛ زیرا فرهنگ قرآن و اسلام آن قدر غنی است که می تواند انسان های سرگردان دنیای امروز را از درد و رنج های تمدن مادی بی رحم جهان کنونی نجات بخشد.
حال با این اوصاف و در شرایطی که مسلمین در برابر هجوم بی رحمانه دشمنان احتیاج به اتحاد و همبستگی دارند بهترین راه این است که همگی گرد قرآن جمع شوند، این همان حبل الله و رشته محکم الهی است که تمام دل ها را به هم مرتبط می سازد.
آری تکیه بر قرآن مجید و سنت نبوی و معصومین علیهم السلام حلقه اتصال میان صفوف مسلمانان است و توطئه های دشمنان را نابود می کند.
توطئۀ دشمنان؛ مهمترین عامل اختلاف افکنی
عامل اصلی اختلاف و جنگ و جدایی دو چیز است: نخست، جریانهای تکفیری است. یعنی همان اقلیتی که همه مسلمین جهان را جز خود، کافر و مهدورالدم میدانند و جان و مال و ناموس آنها را مباح میشمرند! و دوم؛ توطئه دشمنان قسمخورده اسلام است که آن گروه سبکمغز و بیرحم را آلت دست خود قرار داده و آتش جنگ را برافروختهاند و مرتباً به آنها کمک میکنند و پول و سلاح میدهند که برادران مسلمان خود را قتلعام کنند و شهرهای آنها را ویران نمایند و تخم نفاق و بذر عداوت و دشمنی بپاشند. بدبختانه بعضی از سران کشورهای عربی نیز در این دام افتادهاند و از عوامل اصلی این اختلاف شدهاند.
آری دشمنان دنبال فرقه گرایی و ایجاد اختلاف در جامعه هستند یک روز در سوریه بلوا و آشوب به پا می کنند روز بعد در عراق، یمن، لبنان و پاکستان و حتی کشور ما نیز نقشه کشیده اند و باید در چنین شرایطی هوشیار باشیم، لذا از طریق تفرقه وارد شده اند و این یک برنامه قدیمی سه هزار ساله است، به تازگی نومحافظه کاران آمریکا به صراحت اعلام کرده اند، باید اهل تسنن مصر، اردن و عربستان را علیه شیعیان ایران تحریک کرد،آنها می خواهند با ایجاد چنین درگیری هایی به این ممالک و ایران ضربه بزنند و فایده اش را آمریکا ببرد که البته شیعیان و اهل تسنن مراقب این تفرقه افکنی ها هستند.
هم چنین دشمنان نقاط اختلاف امت اسلامی را برجسته می کنند و با تحریک هر دو طرف به دنبال ایجاد دشمنی هستند، دشمنان امروز مسلمانان را در کشورهای اسلامی به جان هم انداخته اند و خود در کناری ایستاده و به آنها می خندند.
در این شرایط مهم ترین ابزاری که دشمن به آن متوسل شده است و برای ما مسلمانان بسیار خطرناک و برای دشمن بسیار کار آمد است، ایجاد جنگ فرقه ای بین مسلمانان است. دشمنان با برنامه ریزی همه ما را به جان هم انداخته اند به نحوی که هیچ زمانی مثل امروز رژیم صهیونیستی در حاشیه امن و ساحل آرامش قرار نداشته است.
هم چنین ایجاد جنگ داخلی بین مسلمانان، سلاح دشمنان است که نمونه بارز آن را در سوریه میبینیم. آمریکاییها با همکاری برخی دیگر، پول و سلاح میدهند تا مسلمانان همدیگر را به خاک و خون بکشند! دشمنانی که تحمل دیدن حتی مناره های مساجد مسلمانان را ندارند، چه جای اختلاف میان مسلمانان است.
در حالی که درگیریهای سوریه در واقع درگیری مذهبی بین شیعه و سنی نیست؛ بلکه درگیری است که هدف از آن سیاسی بوده و بین فرقهای گمراه و تأیید شده توسط غرب و اسرائیل از یک سو و مسلمانان اعم از سنی و شیعه از سوی دیگر است.
دوری از اختلافات؛ مولّفه ای راهبردی در تحقق وحدت امت اسلامی
با این تفاسیر، از هرگونه حرکت اختلاف افکن میان مسلمانان باید پرهیز کرد، بلکه به مقدسات یکدیگر احترام گذاشته و برنامهها در جهت وحدت تنظیم شود. هرگز نباید به افراطی ها اجازه دهیم حلقه وحدت را بشکنند، اگر چه دشمنان برای شکستن وحدت تلاش می کنند،. لذا از کارهایی که سبب اختلاف، بدبینی، دشمنی و عداوت می شود باید پرهیز شود و همه باید سعی کنند به سوی وحدت گام بردارند تا ان شاءالله بتوانند در برابر دشمنان اسلام بایستند.
به راستی با وجود نقطه وحدتی همچون قرآن چرا باید جامعه اسلامی دچار تشتت و اختلاف باشد؟ الان متاسفانه بر ضد این رفتار می کنیم. حال آنکه اختلاف جوامع اسلامی به بیان قرآن کریم، همچون زلزله و صاعقه ویرانگر است و ما تعجب می کنیم برخی چگونه این آیات را مطالعه و بر خلاف آن عمل می کنند و به اختلافات دامن می زنند.
تمرکز بر مشترکات، مهمترین راهکار تحقق وحدت اسلامی
بدیهی است شیعیان و اهل تسنن در بسیاری از مسائل عقیدتی و دینی با هم مشترک هستند،لذا وحدت به معنای تأکید بر مشترکات و دفاع از آنها در برابر دشمنان است. بلکه وحدت به معنای تسلیم دو طرف در برابر درخواست های یکدیگر است و مشترکاتی مثل قرآن، عبادات، قبله و مناسک حج بین مسلمین زیاد است و اگر به آنها اهانت شود همگی باید دفاع کنیم.
مشترکات مذهبی به قدری فراوان است که در سایه آنها و رعایت اعتدال می توان به اتحاد رسید ، به عنوان نمونه هرگاه به سراغ فقه مقارن برویم و مسایل مذاهب مختلف را در کنار هم قرار دهیم، به مشترکات زیاد پی میبریم و مطالعه ادله یکدیگر، منجر به تقریب مذاهب اسلامی میشود.
اهتمام به فقه مقارن به وحدت مذاهب اسلامی کمک می کند زیرا مشترکات بین مسلمین فراوان است و اختلاف اندک؛ لذا باید به دیدار هم برویم و نظرات مان را از زبان همدیگر بشنویم نه از زبان دشمنان، اگر به دیدار هم برویم و به حرف های همدیگر گوش بدهیم توافق و اتحاد حاصل خواهد شد.
علمای اسلام نیز باید بر مشترکات تاکید کنندهمانگونه که مسلمانان جهان اسلام شیعه و سنی باید با تاکید برقدر مشترکاتشان در برابر دشمنان ایستادگی کرده و نگذارند ذره ای از این مشترکات زیر سؤال برود.
لزوم جرم انگاری و حرمت توهین به مذاهب اسلامی
بی تردید توهین به مذاهب اسلامی حرام است،زیرا وحدت امت اسلامی در صورت رعایت اعتدال پا می گیرد، این که برخی تنها بر روی افکار خود بایستند و به دیگران اهانت کنند خلاف دین و اسلام است.
اینجانب به کرّات در پاسخ کسانی که در مورد توهین به مذاهب اسلامی استفتاء کرده اند گفتم: توهین به دیگر مذاهب اسلامی گناه و حرام است، حال طرف هر کس می خواهد باشد ما در نظام اسلامی زندگی می کنیم، برادرها و خواهر ها باید خیلی مراقب زبانشان باشند.
بنابراین نشانه ایمان انسان این است که زبان و قلم او چاک و بند داشته باشد، بلکه افراد باید زبان خود را حفظ کنند تا مبادا چیزی بر زبانشان جاری شوند که مخالف اسلام و آموزه های دین باشد.
لذا هیچ کس حق ندارد به مقدسات اهل سنت و دیگر مذاهب اسلامی توهین کند و همین طور هیچ کس حق ندارد به مقدسات شیعیان جسارت کند.
البته اگر افراد نادان معدود و محدودی در بین شیعه و سنی تندروی کردند و به مقدسات یکدیگر توهین کردند، اینها معیار و دلیل نیست و ربطی به علمای طرفین ندارد، اگرچه باید جلوی آنها نیز گرفته شود؛ لیکن معیار و ملاک مراجع و علماست، اینجانب کتاب های زیادی نوشته ام که در هیچ کدام از آنها توهین به مقدسات یا علمای اهل سنت نیست.
هم چنین باید دانست اگر برخی سخنان از افراد تندرو به اسم شیعه طرح می شود به این سخنان اکتفا نکرده و اصل عقاید و افکار شیعی را از خودشان بشنوند .
نباید فراموش نمود که اگر دشمن فحاشی میکند ما نباید در برابر او فحاشی کنیم؛ نباید غضبناک شویم؛ مردم افراد مؤدب و عالم را میپذیرند نه افراد فحاش را.
ابهام زدایی و پاسخگویی به تهمتهای ناروا؛ اصل کلیدی در تحقق وحدت اسلامی
ما امروز در زمانی هستیم که بیش از هر زمان دیگری نیاز به وحدت و آرامش داریم، دشمن دائماً در حال فتنه انگیزی و توطئه چینی برای مذاهب اسلامی است، در چنین شرایطی باید وحدت خود و وحدت امت اسلام را حفظ کنیم، لذا باید اصول اخلاقی در بیان و قلم ابراز شود، بلکه قلم و زبان ها باید روی حساب و کتاب باشد.
یکی از مشکلات و موانع وحدت ،تهمت های ناروا به مذاهب اسلامی است؛ متأسفانه در این میان وهابیت این گونه نشان می دهد که شیعه اعتقادی به خانه خدا ندارد و تنها به زیارت امام حسین علیه السلام می روند، حال آنکه ما بیشترین زائران خانه خدا را در میان مسلمانان داریم.
هم چنین رییس علمای یکی از جمعیت های اسلامی به بنده گفت: شنیده ام شما قرآنی غیر از قرآن ما دارید که بنده در جواب وی گفتم خود شما یا نمایندگانتان را به ایران بفرستید و در هر مسجد یا خانه ای که خواستید بروید و قرآن های ما را مشاهده کنید،احدی از علما قائل به تحریف قرآن نیست، بلکه این قرآن هیچ تفاوتی با قرآنی که بر پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده است، ندارد و نباید حرف هایی زده شود که موجب اختلاف شود.
حال با این تفاسیر می توان گفت، اگر چه مهم ترین سرمایه جریان های تکفیری دروغ و تهمت است، و همین مساله نشان می دهد که آنها منطقی ندارند اما به هر حال ما باید در مقابل ابهام زدایی کنیم و پاسخ شبهات و تهمت های آنها را بدهیم.
از سوی دیگر باید به این حقیقت اذعان کرد که مفسران شیعه در تفاسیر خود هیچگاه به توهین و تهمت دست نزده اند، بنده در تفسیر خود در کنار تفسیر آیات ولایت به هیچ فردی توهین نکرده ام که این ادبیات محترمانه و منطقی سبب شده، افراد فراوانی در خارج از کشور خواستار این تفسیر شوند.
اینجانب بارها تأکید کرده ام اختلاف بین مذاهب اسلامی زیاد نیست، البته اگر بنشینیم و با هم صحبت کنیم، دور ننشینیم و به تهمت و دروغ های دشمنان گوش ندهیم. زیرا تهمت ها ما را از هم جدا می کند لیکن با برگزاری همایش های تقریبی پرده های تیره و تار و تهمت های ناروا کنار می رود.
اگر چه تأسف آور این است که به شیعیان در بقیع توهین می کنند و ضیوف الرحمان (میهمانان خدا) را در مسجد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مورد اهانت قرار می دهند، کتاب های مملو از دروغ و تهمت و اهانت به مقدسات ما را، به اصرار به دست زوار ما می دهند، همه روز برادران و خواهران ما را با فتوای علمای سعودی و غالباً به وسیله ی نفرات آن ها در سوریه و عراق می کشند، بارگاه قدسی امامان ما را تخریب می کنند. حال آیا باید همه این ها را تحمل کنیم؟!.
تا کی سکوت؟ باز هم سکوت! باز هم اظهار محبت و دوستی، پیمانه صبر مردم لبریز شده و در انتظار اقدام مؤثری هستند، ما خواهان امنیت در تمام جهان هستیم نه تنها در سوریه و عراق، ولی با ادامه این وضع امنیت در هیچ جای جهان ممکن نیست، دوستی و برادری با چنین حکومتی هم حدی دارد، خداوند همه را به راه راست هدایت فرماید.
لازم به ذکر است اگر گروهی از کاخ نشینان آمریکا و صهیونیست ها تصور می کنند به وسیله گروه های تکفیری می توانند به اهداف خود برسند سخت در اشتباهند و این کار همان پرورش مار در آستین است، ضربه های آن را خورده و خواهند خورد.
سخن آخر
در خاتمه باید گفت مسئولان امر باید مسئله تقریب مذاهب اسلامی را با جدیت پیگیری کرده و برای بزرگداشت مقام پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم در چنین ایامی، موجی عمیق در جهان اسلام و کشورهای اسلامی و حتی غربی ایجاد کنند تا همگان با نور پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله وسلم بیشتر آشنا شوند.
بی تردید امروز فرصت برای جوامع اسلامی فراهم است و اگر متحد باشند آینده از آن مسلمانان خواهد بود و در سایه آن عزت، سربلندی و فخر آنان نیز فراهم خواهد شد.
امروز در جهان گوش برای شنیدن ندای اسلام و معارف اهل بیت علیهم السلام زیاد است، ما باید این فرصت را غنیمت شمرده و مراقب شیطنت دشمنان که می خواهند ما را به خود و اختلافات داخلی مشغول کنند تا صدای ما به جهانیان نرسد، باشیم، لذا نباید اجازه دهیم جبهه اسلام و مسلمانان بر اثر اختلافات تضعیف شود و از خداوند می خواهم کسانی را که در مسیر وحدت گام بر می دارند یاری کند و موفق دارد.
امیدوارم همه مسلمین جهان در سایه الطاف خدای بزرگ، گرد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم این مشعل وحدت، جمع شوند و بر دشمنان لجوج و عنود خود پیروز گردند.
---------------------------------------------------------------
پرونده ویژه:
ظرفیت ها و توانمندی های بسیج از منظر معظم له
بسیج هدیه ای الهی است که توسط امام خمینی رحمت الله علیه و به اقتباس از سیره پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به وجود آمد و مردم ایران هم از این هدیه به خوبی استقبال و بهره برداری کردند.
بدیهی است این ابتکار مهم امام خمینی رحمت الله علیه تنها نظامی نبوده و عرصه های فرهنگی، اقتصادی، بهداشتی و ... را شامل می شود که همین امر باعث افتخار بسیج گردیده است.
حکومت اسلامی و ظرفیتی بی بدیل به نام بسیج
بی تردید اگر سم پاشى و توطئه از حد بگذرد و به صورت يك جريان در آيد، و جامعه اسلامى را با خطرات جدى رو برو سازد حكومت اسلامى مى تواند مردم را براى در هم كوبيدن ريشه هاى فساد بسيج كند.
لذا رسول خدا صلى الله عليه و آله و همچنين اميرمؤمنان على عليه السلام كه دقيقا در خط او گام برمى داشت از طريق تشويق مردم، و گاه تهديد به عذاب الهى، آنها را براى ميدان جنگ بسيج مى كردند.
زیرا در صورت هجوم دشمنان به کشور اسلام، بدون بسيج لشگرهاى كار آزموده و تهيه سلاح هاى مختلف، دفاع از حوزه اسلام و دفع هجوم خارجى امكان پذير نیست.
بسیج؛ مکتبی فراگیر و جهان شمول
باید تأکید نمود «بسیج محدود به قشر خاصی نیست»، بلکه بسیج همه را در بر میگیرد، لذا می بینیم این شجرۀ طیبه در تمام اقشار حضور پیدا کرده است، اگر چه نیروی اصلی بسیج را جوانان تشکیل میدهند. این انگیزه و نیروی جوانی و عدم محدودیت سبب پیشرفت در کارها میشود.
هم چنین در بعد جهان شمولی شجرۀ طیبه بسیج باید گفت؛ بسيج در جاى ديگر دنيا كمتر وجود دارد، و دولت هاى پيشرفته صنعتى هرگز نمى توانند از آن استفاده كنند؛ به خاطر آن است كه اعتقاد به وجوب جهاد به عنوان يك فريضه بزرگ الهى در ميان آنها نيست، و آنها نبرد را تنها وظيفه دولت مى دانند ولى در اسلام جهاد وظيفه فرد فرد مسلمانان است.
البته در كشورهايى كه اين اعتقاد و فرهنگ حاكم نيست وقتى كارد به استخوانشان برسد، و كشورشان در معرض نابودى قرار گيرد، نيروى بسيج مردمى تشكيل می شود، ولى در اسلام هميشه و در همه حال اين نيرو وجود دارد.لذا امروزه حتی کشورهای اسلامی و غیراسلامی هم نیاز به بسیج را احساس می کنند.
لذا می توان دریافت بسیج واقعاً مسئلهای پرارزش شده است، و نباید متوقف شد بلکه باید پیش رفت و فضاهای جدید را در جامعه تسخیر کرد.
در تبیین این مسأله باید گفت؛ این توانمندی های بسیج بود که در جنگ تحمیلی، دشمنان اسلام را ناکام گذاشت؛ شاهد ديگر براى اين موضوع، رزمندگان فلسطين هستند، در فلسطين اشغالى ارتش منظمى در برابر اسرائيل وجود ندارد، آنچه هست نيروى بسيج است که نوجوانان كم سن و سال نيز در آن شركت دارند، افرادى كه سلاح ندارند، از قطعات سنگ استفاده مى كنند!، اگر نمونه هاى عينى اين مطلب را نمى ديديم باور كردنى نبود؛ كه در عصر سلاح هاى پيچيده و بمب اتم و موشك هاى پيشرفته قاره پيما، كسانى با سلاح سنگ به ميدان آيند؛ و با همين وسيله دشمنى را بيچاره كنند!.
از این رو در صحنههای گوناگون، بسیج باید تلاشها و توطئههای دشمن را خنثی کند، البته اگر دشمنان توانمندی های بسیج را دریابند خواهند فهمیدکه تحریمها و برنامههایی که انجام میدهند و در پیش میگیرند با وجود بسیج به جایی نمیرسد، اگر چه آنها در آن طرف فشار و اصرار میآورند لیکن ما هم با تمرکز بر توانمندی های بسیج، توطئه های دشمنان را خنثی می کنیم.
بسیج، ضامن بقای نظام و حافظ منافع ملی
بدیهی است وجود بسیج برای بقای نظام ضروری است و اگر بسیج نباشد همه دشمنان برای سیطره بر ایران غلبه خواهند کرد که این امر نشاندهنده اهمیت حضور و فعالیت بسیج در کشور است.
لذا باید هوشیار بود که اگر لشكر دشمن قبل از آمادگی و بسیج لشكر اسلام، قصد بلاد اسلام را كند،نتيجهاى جز شكست و از بين رفتن قواى اسلام و به هدر دادن نيروها و جسور شدن دشمن نخواهد داشت.لذا در چنين زمانى بايد شرايط زمان و نقشه هاى دشمن را بدانيم و مجهز باشيم و بسيج شويم.
بدین ترتیب بر همۀ ما فرض است که تمام نيروهاى مادى و معنوى خود را براى تجديد و عظمت ديرين اسلام بسيج كنيم و از امكانات فراوانى كه خدا در اختيار كشورهاى پهناور ما قرار داده در اين راه استفاده نماييم.
حلقه هاي شجره طيبه صالحين؛ مهترین ظرفیت معرفتی بسیج
باید اذعان نمود بسیجیان هم در جنبه اعتقادی و ارزشی و هم در جنبه نظامی باید اعتقاد داشته باشند، به نحوی که هم قدرت جسمانی روحانی و نیز تعلیمات جسمانی روحانی و جنبه اخلاقی باید در وجود یکایک افراد موج بزند،زیرا تا پشتیبان اعتقادی نباشد روحیه ی جهادنظامی کارآمد نیست.
حال با این تفاسیر یکی از برنامه ها و اقدامات خوب بسیج این است که نیروهای خودش را تربیت کرده و برنامه های حلقه های بسیج صالحین را تنظیم کرده است ،که خیلی خوب است محیط بسیج، تربیت گر خود افراد بسیجی است و این طرح به خوبی نیز اجرا می شود.
لذا طرح حلقه های صالحین بسیج در سراسر کشور ، بسیار مفید است، البته این طرح باید با قوت بیشترو با حضور پر رنگ روحانیان در مساجد و پایگاه های بسیج ادامه یابد.
زیرا حوزه علمیه قم مهمترین حوزه علمیه دنیای اسلام است و همانند دریای بزرگی است و نیروهای جوان و باانگیزه بسیاری دارد که میتوان از آنها استفاده کرد، لذا رابطه بسیج با حوزه دائما باید تقویت شود، چون بسیج قبل از این که نظامی و اقتصادی باشد تشکلی فرهنگی دارد از این رو جنبههای فرهنگی باید تقویت شود.
توصیه های پنج گانه آیت الله العظمی مکارم شیرازی به متربیان حلقۀ صالحین
بدیهی است نهج البلاغه سرمایه معرفت دینی و ولایی نوجوانان در حلقه های بسیج صالحین خواهد بود لذا باید با این مجموعه ارزشمند بیشتر آشنا شده و از آن بهره گرفت.
لذا اینجانب خطاب به بسیجیان نوجوان حلقه های صالحین می گویم؛ شما بسیجیان در مسیر جهاد حرکت می کنید و افرادی جان بر کف هستید ، بدون توقع و بدون انتظار و برای خدا، و حفظ نظام و کشور و برای دفاع از قرآن و مکتب آمادگی دارید و بدانید خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه و قانون جهاد شامل شما می باشد. از این رو سعی کنید؛ «نماز را اول وقت بخوانید بخصوص نماز صبح خواندن که عالمی دارد،از دوستان ناباب بپرهیزید که دوست ناباب انسان را جهنمی می کند، ازمجالس آلوده بپرهیزید به خصوص در جشن های عروسی که برخی از آنها آلوده به گناه است، به والدین خود احترام بگذارید، و در تحصیلات و کسب علم بکوشید که باعث افتخار است که نمرات برتر را در سطح دانشگاه ها و مجامع علمی شما بسیجیان داشته باشند».
انگیزه بسیج الهی است؛ مسئولان از بسیجیان استفاده بیشتری ببرند
لازم به ذکر است ارزش والاى شهادت و عظمت مقام شهيدان در اسلام چيزى نيست كه در جاى ديگرى وجود داشته باشد، به همين دليل انگيزه بسيجى تقريباً در ميان ديگران نيست، بلکه انگیزه بسیج یک انگیزه الهی است و یک انگیزه فوق العاده قوی که باید مسئولان از این انگیزه معنوی استفاده بیشتری ببرند.
وجود اين مولفه در میان جوانان مؤمن بسيجى و رزمندگان تربيت يافته در مكتب قرآن همان چيزى است كه حضرت علی عليه السلام به دشمنان دنيا پرستش مىگويد كه مرا، تهديد به جنگ نكنيد! من، از جنگ در راه خدا، نمى ترسم، زيرا، قلب من سرشار از نور يقين است و من، هيچ گونه ترديدى در دين و آئين و مسيرى كه برگزيدهام، ندارم.آرى، من، در هر حال پيروزم و كسى كه پيروز است، چرا ترس و وحشت به خود راه دهد.
اين، همان اصلى است كه مسلمانان، بايد سخت به آن وفادار باشند و اين روحيه را در ميان تمام فرزندان اسلام، زنده كنند كه با زنده شدن اين روحيه، از برترى هاى دشمنان، از نظر ساز و برگ جنگى و فن آورى پيچيده عصر، ترس و وحشتى نخواهد داشت. لیکن اگر اين امر به فراموشى سپرده شود به يقين تأثير فراوانى درتضعيف روحيه بسيجى خواهد داشت.
سخن آخر
در خاتمه باید گفت امروز بسیج باعث شکست دشمن گردیده و یقیناً دشمنان با وجود بسیج به جایی نخواهند رسید چرا که بسیجیان کارهای دشمن را در صحنه های گوناگون خنثی می کنند.
اینچنین است که فعالیتهای موفقیت آمیز بسیج مایۀ خرسندی اینجانب است، لذا احساس کردم بسیج رشد جهشی چشمگیری پیدا کرده و به سوی آفاق بلندی پرواز میکند.از این رو موفقیت های بسیج را به تمامی بسجیان عزیز تبریک گفته و مسئولان بسیج را به اطلاع رسانی کافی به افکار عمومی توصیه می کنم تا مردم قدر بسیج را بیش از پیش بدانند.
---------------------------------------------------------------
مقاله:
رابطه اسلام با صلح و جنگ
حجت الاسلام و المسلمین سيد محمد جواد بني سعيد
چکیده: بحث رابطه «اسلام» با «صلح و جنگ» از مباحثي است که به واسطه روابط سياسي حاکم بر دنياي امروز و بيشتر در سه دهه اخير مورد توجه بيشتر افکار عمومي، و به تبع آن مجامع علمي قرار گرفته است. به نظر مي رسد ريشه توجه به اين مسئله و نقطه آغاز آن، مباحث سياسي و نحوه تعامل کشورهاي غير مسلمان با مسلمانان باشد که اين تعامل در برهه اي از زمان حمله هاي رسانه اي افراطي! بر عليه اسلام با عناوين «خشونت طلبي» و «تروريسم» را در پي داشت. کلمات کلیدی: اسلام، جنگ، صلح، قیام، ذلت، احترام، عهد شکستن
بسم الله الرحمن الرحيم
بحث رابطه «اسلام» با «صلح و جنگ» از مباحثي است که به واسطه روابط سياسي حاکم بر دنياي امروز و بيشتر در سه دهه اخير مورد توجه بيشتر افکار عمومي، و به تبع آن مجامع علمي قرار گرفته است.
به نظر مي رسد ريشه توجه به اين مسئله و نقطه آغاز آن، مباحث سياسي و نحوه تعامل کشورهاي غير مسلمان با مسلمانان باشد؛ که اين تعامل در برهه اي از زمان حمله هاي رسانه اي افراطي! بر عليه اسلام با عناوين «خشونت طلبي» و «تروريسم» را در پي داشت؛ همين تبليغات رسانه اي گسترده جلب نظر عموم مردم را کرده و همه - کم و بيش - در پي فهم صحيحي از اين ارتباط برآمدند(١) و در نهايت افکار دانشمندان در مجامع علمي را به ميدان کشيدند تا بتوانند حقيقت اين مسئله را به نحو صحيحي حل و فصل کنند و فهم صحيحي از اسلام داشته و رابطه آن با خشونت و ترور را دريابند.
ولي هنوز که هنوز است جو حاکم بر افکار، بواسطه سيطره ابزار رسانه اي غرب بر مداري غير علمي سير مي کند. و ترسيم آن مدار توسط سياستمداراني صورت مي پذيرد که منافع خود را در دامن زدن به اين "شايعه" مي بينند که اسلام قرين خشونت است و با صلح سر سازش ندارد !
اولين قدم براي شناختن حقيقت در اين مسئله بطور منطقي مراجعه به متون اصيل(٢) اسلامي است. چرا که در هر حال تعاليم اسلام جزو علوم نقلي است و علوم نقلي، همانگونه که از نام آن پيدا است، نقلي و وابسته به متون و اسناد و مدارک موضوع خود مي باشد، و در نتيجه هم مقدمات، هم روش تحقيق، و هم نتايج آنها با علوم عقلي متفاوت است؛ هر چند معقول باشند! يعني معقول بودن مباحث نقلي، آنها را از محدوده علوم نقلي خارج نمي کند و تخلف از روش شناسي (متدولوژي) تحقيق اين علوم، کار درستي نيست.
ما از ابتدا مي گوئيم اسلام آئين زندگي است؛ نه آئين عبادت و نه آئين عشرت؛ نه آئين رهبانيت و نه آئين تجمل؛ نه آئين صلح و نه آئين جنگ؛ اسلام آئين زندگي است و زندگي مجموعه اي به هم تنيده از تمامي اين مفاهيم و واقعيتهاي دنيائي ، آميخته با حقائقي ماورائي است که اگر به نفع يکي از ديگري چشم فرو بنديم بي شک به خطا رفته ايم و طبعا از مسير صحيح شناخت اسلام منحرف شده ايم زيرا بررسي يک کل با بررسي کامل تمام اجزاء آن امکان پذير است.
نسخه رفتار آرمان گرايانه براي جامعه آرماني، به درد جامعه امروز نمي خورد؛ نسخه آرمان گرا بايد براي جامعه امروز طوري پيچيده شود که جامعه امروز را به سمت جامعه آرماني سوق دهد. جامعه امروز ما آرماني نيست و مملو از مفاهيم جنگ و ظلم و جور و تعدي و تجاوز و فقر و فساد و فحشا است؛ نسخه اي که از اين مفاهيم - به حجت اينکه مفاهيمي نا پسند هستند - چشم بپوشد، هرگز وهرگز توان اداره جامعه و اصلاح آنرا نخواهد داشت. و دور انداختن، محکوم کردن، و متهم کردن برنامه اي خاص، به صرف اينکه در آن اين مفاهيم بکار رفته، کاري به دور از خرد و منطق است.(٣)
با تصور گل و بلبل، نمي توان عمل کسي را که وسائل طاعون زده را به آتش مي سوزاند محکوم کرد ! با خيال تعادل قوا و سلامت، نمي توان عمل کسي که به زخم چرکين داغ مي گذارد را تقبيح نمود ! اگر طاعون است، بايد آتش زدن را پذيرفت؛ و اگر بيماري است، بايد داغ نهادن را تحمل کرد.
سخن بسيار ساده است؛ اگر مي خواهيد تنها و تنها راجع به «صلح»، و در محيطي مجرد از ساير مفاهيم بينديشيد، حرفي نيست؛ ولي اولا بدانيد که اين محيط تنها مي تواند محيطي آکادميک باشد؛ و نتايج تحقيقتان به درد عمل در محيط اجتماع نمي خورد. و ثانيا اگر به سراغ اسلام مي آئيد نيز از اين قاعده پيروي کنيد و فقط از همين بعد و به همين مفهوم در اسلام نظر کنيد !
ما که مي گوئيم اگر سخن از اسلام است و قضاوت درباره آن، بايد کتاب اسلام را خواند، نه فصلي از فصول آنرا !
ولي اگر هم خواستيد تنها فصلي از آنرا بخوانيد، آنرا با همان فصل از کتاب خود تطبيق دهيد. مقايسه فصل صلح کتاب ديگري با فصل جنگ کتاب اسلام، اگر نگوئيم احمقانه است ! لا اقل ناعادلانه خواهد بود .
اکنون عناويني از فصول جنگ و صلح کتاب اسلام را بررسي مي کنيم تا بدانيم که در چه سطحي از مقبوليت و معقوليت قرار دارد و آيا صاحب چنين اصول و احکامي را مي توان صلح طلب دانست يا خير ؟!
دستور عمومي اسلام به پيروان آن
قرآن مى فرمايد: (اى کسانى که ايمان آورده ايد! همگى در صلح و آشتى در آئيد)؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ کَافَّةً» (٤).
«سِلْم» و «سلام»، در لغت به معنى صلح و آرامش است و بعضى آن را به معنى اطاعت تفسير کرده اند، و اين آيه همه افراد با ايمان را به صلح و سلام و تسليم بودن در برابر فرمان خدا دعوت مى کند.
دستور برخورد با غير مسلمانان
قرآن مى فرمايد: (اگر يکى از بت پرستان از تو در خواست پناهندگى کند به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود)؛ «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکينَ إِسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتّى يَسْمَعَ کَلامَ اللّهِ» (٥).
يعنى، در نهايت آرامش با او رفتار کن، و مجال انديشه و تفکر را به او بده تا آزادانه به بررسى محتواى دعوت تو بپردازد، و اگر نور هدايت بر دل وى تابيد آن را بپذيرد!
بعد از آن اضافه مى کند: (او را پس از پايان مدت مطالعه به جايگاه امن و امانش برسان تا کسى در اثناء راه مزاحم او نگردد)؛ «ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ».
و همين دستور را پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله به سربازان حکومت اسلامي تذکر مي دهد آنجا که مي فرمايد:
«و ايما رجل من ادني المسلمين او افضلهمم ، نظر الي رجل من المشرکين، فهو جار، حتي يسمع کلام الله؛ فان تبعکم فاخوکم في الدين، و ان ابي فابلغوه مامنه» (٦)
هر کس از مسلمانان در هر مقام و منزلتي باشد خواه از امرا و بزرگان باشد يا از عوام مردم، اگر به يکي از مشرکين امان دهد، آن مشرک همانند همسايه شماست، تا بتواند سخن خدا و مباني اسلام را بشنود و بشناسد؛ اگر پس از مطالعه و بررسي آن را پذيرفت که برادر ديني شما مي شود، و اگر نپذيرفت او را به سرزمين خود برسانيد و با او کاري نداشته باشيد !
دستور به رعايت عهد با مخالفان
اسلام عهد و پيمان صلح با غير مسلمانان را معتبر مي داند و اجازه پيمان شکني نمي دهد تا زماني که آنها نيز بر سر عهد خود باشند!
(مگر آن دسته از مشرکين که با آنها پيمان بسته ايد، هيچ گاه بر خلاف شرائط پيمان گام برنداشتند و کم و کسرى در آن ايجاد نکردند، و احدى را بر ضد شما تقويت ننمودند)؛ «إِلاَّ الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوکُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْکُمْ أَحَداً» (٧).
(در مورد اين گروه تا پايان مدت به عهد و پيمانشان وفادار باشيد)؛ «فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ». (زيرا خداوند پرهيزکاران و آنها که از هر گونه پيمان شکنى و تجاوز اجتناب مى کنند را دوست مى دارد) «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ».
دستور برخورد با ظالمان
اگر بنا باشد گروهي متجاوز، ستمگر، خود خواه، و خونريز؛ به شما، به خانه شما، و به کشور شما حمله کنند و بدون دليل قتل و غارت کنند؛ آنوقت آئين صلح ! چه پيشنهادي دارد ؟ در مقابل اين گروه نيز بايد آرام بود ؟ دست دوستي دراز کرد ؟ نشست و شاهد تجاوزشان بود ؟!
ما سوال مي کنيم که آنچه در بوسني، در قلب اروپاي متمدن ! و مدعي حقوق بشر! و تحت سياست سياستمداران مدعي صلح جهاني ! در زمان ما اتفاق افتاد، رسم کدامين آئين بود ؟!
در مقابل گروهي وحشي که به خانه ديگري ( به جرم مسلماني ! ) حمله مي کنند و در برابر چشم پدر و مادر به دختر آنها تجاوز مي کنند و بعد با سر نيزه دهانه رحم را تا بالاي سينه مي شکافند !! که براي مدتي بخندند و خوش باشند !!! از چه آئيني بايد پيروي کرد ؟!
در برابر گروهي که اگر در راه زن حامله اي ديدند، بر سر جنسيت جنين شرط بندي مي کنند و بعد بي هيچ ملاحظه اي شکم را مي شکافند تا ببينند چه کسي برنده شده !! و سپس جنين را به سيخ مي کشند و در برابر چشم خانواده کباب مي کنند !!! آئين صلح ! چه نسخه اي تجويز مي کند ؟
در برابر قومي که سربازانش نحوه سر بريدن انسان (انسانهاي بي پناه غير نظامي !) را روي خوک ! تعليم مي بينند و تمرين مي کنند ! و در ميدان عمل بر سر سرعت سر بريدن انسان ! مسابقه مي گذارند !! چه بايد کرد ؟!! بگوئيم آئين ما آئين صلح است ! بکشيد ما را ! تحقير کنيد ما را ! غارت کنيد نام و ناموس ما ! ما هيچ نمي کوئيم !!؟
منطق آئين اسلام اين نيست؛ اسلام اجازه زير بار ظلم رفتن را به انسان نمي دهد؛ اسلام زندگي انسان را با زندگي انساني مي پسندد. اگر بنا باشد که زير بار ظلم و تجاوز و نا عدالتي همچون بردگان زندگي کند، زنده نباشد بهتر است؛ بايد قيام کند و دفاع از حق انساني خود کند و با متجاوز بجنگد ! يا او را مجاب کند که قاعده انساني زيستن را بپذيرد ، يا بکشد ، يا کشته شود(٨) .
قرآن مي فرمايد : (هرکس به شما حمله کرد، همانند حمله وى بر او حمله کنيد و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد (و زياده روى ننماييد)؛ و بدانيد خدا با پرهيزگاران است)؛ «فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْکُمْ وَ اتَّقُوا اللهَ» (٩)
و اضافه مى کند: (با مشرکان به طور دسته جمعى پيکار کنيد، همان گونه که آنها متفقاً با شما مى جنگند)؛ «وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکينَ کَافَّةً کَما يُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً» (١٠).
(با کسانى که با شما مى جنگند در راه خدا پيکار کنيد)؛ «وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَکُمْ» (١١).
دستور جنگ با کساني که با شما سر جنگ ! دارند. اينجا ديگر سخن از صلح(١٢) گفتن، و ناز و نوازش کردن، تن دادن به ذلت و پستي است. صلح براي انسان و زندگي انساني مطلوب است ولي اگر بنا شد که گروهي از حقوق انساني خود محروم شوند و با خفت و نکبت، و تحت اسارت و ظلم و تجاوز ديگران زندگي کنند ديگر صلح ارزشي ندارد چرا که در چنين شرايطي صلح، موضوع خود که زندگي انساني در جامعه اي آزاد مي باشد را از دست داده است.
اسلام با کساني که با منطق نمي شود با آنها سخن گفت و گستاخانه راه هدايت و ارشاد را سد ميکنند و از روي عناد و دشمني آگاهانه با اسلام مي جنگند ، با قدرت و شدت تمام برخورد مي کند.
تعبير به «فى سبيل اللّه»، هدفِ اصلىِ جنگ هاىِ اسلامى را روشن مى سازد که جنگ در منطق اسلام، هرگز به خاطر انتقام جويى، يا جاه طلبى، يا کشور گشايى و يا به دست آوردن غنائم وحفظ منافع، يا اشغال سرزمين هاى ديگران، و تسلط بر منابع کشور هاي ديگر، نيست.
اسلام همه اينها را محکوم مى کند و مى گويد: سلاح به دست گرفتن و به جهاد پرداختن فقط بايد در راه خدا، و براى گسترش قوانين الهى، بسط توحيد، عدالت، دفاع از حق، و ريشه کن ساختن ظلم و فساد و فتنه و تباهى باشد.
حال اگر کيشي به اين سبب و با اين توجيه، صلح مذموم را نپذيرفت و اقدام به جنگ کرد، جنگ او در اين زمان با جنگ اهل جنگ و جنگ خواهان متفاوت خواهد بود چراکه در اينجا هدف، جنگ نيست. جنگ در اينجا تحميلي است و امر تحميلي بقاء ندارد؛ تمام تلاش شخص اين خواهد بود که از زير بار اين تحميل رها شود و خود را از زحمت آن خلاص کند و اين تلاش نه از راه سستي در جنگ است، نه تهاون، و نه فرار ... !؛ به هنگام جنگ، آنرا را با تمام قوت، با گام هائي استوار اداره مي کند؛ ولي هر لحظه منتظر است که متجاوز متنبه شود، بفهمد، و دست از تجاوز و ظلم خود بردارد. هر لحظه منتظر است که زنگ صلح به صدا درآيد؛ اما نه به تزوير، بلکه به تدبير !؛ نه صلحي که گروه متجاوز براي نجات از مخمصه و هلاکت به آن دست زده اند ! بلکه صلحي که از سر تسليم در برابر حق به آن متوسل شوند.
اگر اينگونه شد ديگر اجازه ادامه جنگ را نمي دهد.
قرآن مي فرمايد : (اگر آنها از پيکار با شما کناره گيرى کنند و پيشنهاد صلح نمايند خداوند به شما اجازه تعرض نسبت به آنها را نمى دهد)؛ «فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَيْهِمْ سَبيلاً» (١٣). و موظفيد دستى را که به منظور صلح به سوى شما دراز شده بفشاريد.
على(عليه السلام) امير مومنان و اسوه مسلمانان ـ طبق آنچه در «نهج البلاغه» آمده ـ به لشکريانش، قبل از شروع جنگ صفّين دستور جامعى در اين زمينه داده که شاهد گوياى بحث ما است:
«لا تُقاتِلُوهُمْ حَتّى يَبْدَءُوکُمْ فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اللّهِ عَلى حُجَّة، وَ تَرْکُکُمْ إِيّاهُمْ حَتّى يَبْدَءُوکُمْ حُجَّةٌ أُخْرى لَکُمْ عَلَيْهِمْ، فَإِذا کانَتِ الْهَزِيمَةُ بِإِذْنِ اللّهِ فَلاتَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لاتُصِيبُوا مُعْوِراً وَ لاتُجْهِزُوا عَلى جَرِيح وَ لاتَهِيجُوا النِّساءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْراضَکُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَراءَکُم»؛ (با آنها نجنگيد تا آنها جنگ را آغاز کنند، چه اين که شما ـ بحمد اللّه ـ (براى حقانيت خود) داراى حجت و دليل هستيد، و واگذاشتن، تا آنها نبرد را آغاز کنند; حجت ديگرى است به سود شما و بر زيان آنان، آن گاه که به اذن خدا آنان را شکست داديد، فراريان را نکشيد، بر ناتوان ها ضربه نزنيد و مجروحان را به قتل نرسانيد، و با اذيت و آزار، زنان را به هيجان نياوريد، هر چند به شما دشنام دهند، و به سرانتان ناسزا گويند).
اين منطق اسلام است .
خدائي که اسلام، همه را به تسليم بودن در برابر حکم او دعوت مي کند، «رحمت» را بر خويش واجب کرده «كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ »(١٤) و در آغاز تمامي سوره هاي قرآن - به استثناي يک سوره - خود را با صفت رحمن و رحيم به بندگانش معرفي مي کند. رحمت و صلح، اصل اسلام، مسير اسلام، و هدف اسلام است. در توصيف جامعه آرماني اسلامي مي گويند گرگ و ميش در کنار هم زندگي مي کنند ! يعني تا اين حد صلح و آرامش و صفا ميان مردم فراوان خواهد بود. ولي همين خدائي که وصف «ارحم الراحمين» زيبنده اسم جميل اوست، وصف «اشد المعاقبين» را نيز دارد !. در برابر گروهي که خدائي نيستند اهل صلح و آرامش نيستند، سلاح شدت عقاب کار آمد است تا وسيله بيداري آنها شود و يا عامل نابودي و محو شان گردد و بستر صلح و آرامش، بي منازع و پايدار بماند.
و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته
پی نوشت:
(١). عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد!
(٢). منظور از متون اصيل قرآن و سنت قطعي پيامبر "صلي الله عليه و آله" که از طريق اهل بيت عليهم السلام به ما رسيده مي باشد .
(٣). کاري که امروز در مورد اسلام در حال انجام است ! با دست گرفتن مفاهيمي از فصول احکام جزائي اسلام ! و مفاهيمي که نا بخردانه و از سر کج فهمي تصور شده که دستور خشونت است.
(٤). در آيه ٢٠٨ سوره بقره.
(٥). در آيه ٩ سوره توبه.
(٦). الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، ج٥، ص٢٨، باب (وصية رسول الله ص و أمير المؤمنين ع في السرايا).
(٧). در سوره توبه آيه ٤.
(٨). اني لا اري الموت الا السعادة و لا الحياة مع الظالمين الا برما ! بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٧٥،ص ١١٧، باب ٢٠ (مواعظ الحسين بن أمير المؤمنين صلوات الله عليهما) .
(٩). سوره بقره، آیه ١٩٤.
(١٠). سوره توبه، آیه ٣٦.
(١١) . سوره بقره، آیه ١٩٠.
(١٢). (گذشته از اين که ملاک صلح چيست ؟ و بر سر چه چيز بايد صلح نمود ؟ ؛ حق کدام است و معيار تشخيص حق چيست ؟ اينها مسائل بنيادي و ريشه هاي فکري حل اين مسئله براي ارائه راه کار اجرائي و نسخه آرماني براي تحقق هدف صلح است که از دائره بحث ما خارج است.)
(١٣). سوره نساء، آیه ٩٠.
(١٤). سوره انعام، آیه ١٢.
---------------------------------------------------------------
معرفی کتاب:
رهیافت هایی برکتاب «مدیریت و فرماندهی در اسلام»
اثر ارزشمند حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله)
مقولۀ مدیریت و فرماندهی در اسلام به عنوان یکی از مهمترین شاخصه های حکومت اسلامی و از جمله الزامات بنیادین در ادارۀ جامعۀ اسلامی به شمار می آید.
لذا ضرورت واکاوی مدیریت در آموزه های اسلامی ، نویسندۀ فرهیختۀ این اثر ذی قیمت را بر آن داشت تا با بهره گیری از قرآن کریم، سیره ی پیامبر(صلی الله علیه و آله) بالأخص غزوات آن حضرت و نهج البلاغه به ویژه نامه های حضرت علی(علیه السلام) ، ابعاد و زوایای ناگفتۀ مدیریت در اسلام را تبیین نماید و اینچنین تألیف ارزشمند کتاب گرانسنگ «مدیریت و فرماندهی در اسلام» را به منصۀ ظهور برساند.
کتاب«مدیریت و فرماندهی در اسلام» مباحث متعددی در خصوص نوع مدیریت در حکومت اسلامی را مورد بحث قرار داده است ، به نحوی که نگاه معظم له، نگرش اسلام از حکومت را مد نظر قرار می دهد و آن را وسیله ای برای تحقق بخشیدن به اهداف عالی دین می داند سپس مدیریت پیامبر بزرگ اسلام را در مقاطع مختلف مورد ارزیابی قرار می دهد ، هم چنین جو حاکم بر آن روز را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و سپس مدیریت کلان پیامبر(صلی الله علیه و آله) و نگاه جهانی ایشان را در رابطه با سایر کشورها مورد بررسی قرار داده و دلایل و استنادات متفاوت ایشان را در رابطه با سایر کشورها مورد واکاوی قرار می دهد؛ هم چنین تبیین آموزه های مدیریت علوی نیز در این اثر فاخر به خوبی مورد اشاره قرار گرفته است؛ نثر روان، توضیحات جامع و نکات آموزنده ، خوانندگان و مخاطبان این اثر فاخر را به سوی فهم چیستی مدیریت اسلامی و چگونگی اجرای آن اصل مهم در حکومت اسلامی رهنمون می سازد.
عناوین اصلی کتاب عبارتند از: ١ .ضرورت تشکیلات و اهمّیّت مدیریّت؛ ٢ .پیامبر اسلام مدیر و فرمانده بی نظیر!؛ ٣ .مسؤولیّت ها و وظایف دهگانه یک مدیر و فرمانده؛ ٤ .صفات و شرایط: مدیران و فرماندهان اسلامی؛ ٥ .آفات مدیریّت ٦ .نمونه هائی از ویژگی ها و شرایط مدیریّت و فرماندهی در اسلام؛
٧ .توصیه های مهم به فرماندهان و مدیران.
غایت شناسی در مدیریت اسلامی
در بخش نخست کتاب،تبعات وآسیب سوء مدیریت، به حق فراتر از کمبودها و تحریم ها ذکر شده است، لذا از نگاه معظم له در مدیریت و فرماندهی، باید ها از هستی نشأت گرفته و اینچنین مدیریت با جهان بینی توحیدی، رنگ و بوی تازه ای به خود می گیرد.
هم چنین از نگاه مولّف، اهتمام به استمرار نظام تشکیلاتی و اهتمام به کار جمعی توأم با سازماندهی و مدیریت از جمله مولفه هایی است که جهت دهی و انگیزه سازی و هماهنگی را موجب خواهد شد.
لذا آگاهى بخشي به انسان ها،تربيت معنوى و احياى ارزش هاى اخلاقى،اقامه قسط و عدل به صورت خود جوش و برخاسته از متن جامعه وآزادى انسانها از زنجيرهاى اسارت، از جمله مهمترین اهداف مدیریت محسوب می شود که در نگاه ژرف اندیش معظم له مورد تأکید قرار گرفته است.
از این رو ایشان، لزوم مقابله با استعمار فکری و نیز اهتمام به تولید معارف اسلامی در مدارس و دانشگاه ها و نیز تغذیۀ فکری مردم از طریق رسانه ها را از جمله مسائلی به شمار آورده است که لزوم به کار گیری مدیران متدین و متخصص را در متن مدیریتی نظام اسلامی صد چندان می کند.
از نگاه مولف ارجمند، پیوند ذاتی مدیریت و فرماندهی با اهداف کلی الهی و انسانی اصل مذهب و مقولۀ تشکیل حکومت بر مبنای کتاب و سنت غیر قابل انکار است، لذا رعایت موازین اسلامی از جمله الزامات مهم در اصل مدیریت اسلامی به شمار می رود.
تبیین اصول مدیریتی پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله و سلم
بخش دوم کتاب «مدیریت و فرماندهی در اسلام» به تبیین سیرۀ مدیریتی رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) اختصاص یافته است، لذا صاحب آن اثر فاخر، اصول مدیریتی آن حضرت را در فرازهای متعدد به مخاطب عرضه می دارد،از تدبیر فوق العاده آن حضرت در نصب «حجرالاسود» تا مدیریت ماهرانۀ آن حضرت در انتحاب مسکن به هنگان ورود به مدینه که نشان دهندۀ عمق تدبیرآن حضرت در مسألۀ مدیریت اسلامی است.
هم چنین اجرای عقد مُواخات با هدف همگِن سازی مهاجران مکه و انصار مدینه، مسجد محوری،پیمان عدم تعرض به یکدیگر و نیز تدبیر صحیح آن حضرت در اجتناب از نبرد در جبهه های مختلف، هم چنین اتخاذ رویکرد دیپلماسی اسلامی و ارسال نامه به سران کشورهای بزرگ جهان و دعوت آنان به اسلام، بیعت گرفتن و ایجاد روحیۀ تازه در لحظات بحرانی و نیز بینش دقیق پیامبر (صلی الله علیه و آله)در آئین نبرد از جمله بهره گیری از جنگ روانی با هدف پیروزی بر دشمن...همه و همه بیانگر اوج تدبیر و مدیریت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) است.
مدیریت و فرماندهی؛ مسئولیت ها؛ رسالت ها
در منظومۀ فکری حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی،تصميمگيرى، برنامهريزى، سازماندهى، هماهنگى و كنترل، ايجاد انگيزه و ابتكار، چارهجوئى و پيشگيرى، بررسى و ارزيابى عوامل پيروزى و ناكامى، جمعآورى اطلاعات و آمار لازم، جذب نيروهاى صالح و تشويق و توبيخ به عنوان مهمترین مسئولیت و رسالت مدیر اسلامی مورد توجه قرار گرفته است.
در این میان رجحان و برتری تجربه بر آموزش های کلاسیک در زمینه مدیریت، لزوم بهره گیری از مشورت و قاطعیت در تصمیم گیری و نیز تبعات استبداد رأی و نظر در میان مدیران و فرماندهان به عنوان مهمترین الزام و ضرورت برای مدیران اسلامی مورد تأکید قرار گرفته است.
از سوی دیگر عدم اعتماد به نفس از جمله آفات مهم در تصمیم گیری های نابجا برشمرده شده است لذا از دیدگاه معظم له،باید احتیاط و هوشیاری به عنون اصل ضروری در برنامه ریزی اعمال گردد.
کیفی گرایی ،شفاف سازی، بهره گیری از ظرفیت های بی بدیل نیروی انسانی و توجه به زمان بندی و از همه مهمتر مدیریت بحران از جمله شاخصه های موجود در اصل برنامه ریزی در مدیریت اسلامی است که از نگاه تیزبین مولّف دور نمانده است.
دور نمای فکری معظم له در مولفۀ سازماندهی بر محورهایی هم چون شایسته سالاری،لزوم انسجام کاری، ارتباط و هماهنگی میان بخش های مختلف با مدیر و فرمانده منحصر شده است.
لزوم انگیزه سازی توسط مدیران و فرماندهان بر مبنای فرهنگ«ایمان به الله» آنچنان حائز اهمیت است که حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی آن را در قالب انگیزه معنوی بازتعریف کرده است حال در این میان رویکردهای نرم افزاری و فکری همچون بهره گیری از آیات قرآن کریم، آموزه های روایی،بازشناسی حکومت نبوی(صلی الله علیه و آله) و سیرۀ مدیریتی ائمه اطهار(علیهم السلام)، دعا محوری، آموزش محوری و برخی اقدامات فرهنگی دیگر به عنوان راهبردهای کلیدی در انگیزه سازی مورد توجه مولف آن اثر قرار گرفته است. البته عدم مغایرت تحقق این مسأله با ارتقای انگیزه های معقول مادی انکار ناپذیر است.
از سوی دیگر حفظ خونسردی، اهتمام مدیران به رویکرد خود ترمیمی، رعایت اصل تقوا،قاطعیت و شجاعت و توکل به خدا برای مهار بحران از جمله اصول مدیریتی در مدیریت بحران محسوب می شود که نویسندۀ آن اثر فاخر بدان اشاره نموده است.
ضرورت جمع آوری اطلاعات و آمار برای آگاهی از حوزه مدیریت و فرماندهی ،عدم اعتماد به اطلاعات نادرست و مبالغه آمیز به ویژه مقابله با تحریف واقعیات توسط برخی اطرفیان مدیر،عدم اتکاء به منابع ضعیف خبری و اجتناب از خوش بینی های مفرط و یا سوء ظن های بی مورد، عدم جواز ورود مدیران به حریم خصوصی افراد تحت امر، لزوم جزئی نگری در اطلاعات و آمار و ارقام، استمرار اطلاعات و هم دلی مدیران با افرادزیر مجموعه...از جمله شاخصه های مهم در نهادهای مدیریتی کشور است که با اشراف فکری و نظری نویسندۀ دانشمند این اثر جامع به مخاطبان ارائه شده است.
اهمیت مسألۀ گزینش از جمله نکات مدیریتی است که از نگاه معظم له دور نمانده است، لذابه بیان ایشان انتخاب افراد محافظه کار و منفعت طلب که چشم و گوش بسته تسلیم اوامر مدیران قرار می گیرند و از هر گونه پیشنهاد یا انتقادسازنده برای پیشبرد امور خودداری می کنند ضایعه ای جبران ناپذیر در امر مدیریت محسوب می شود.
مولف، تبیین ابعاد و زوایای مختلف«قدردانی،تشویق و توبیخ» را در فراز پایانی بخش سوم کتاب «مدیریت و فرماندهی در اسلام» مورد نظر قرار داده است.
مدیران و فرماندهان اسلامی؛ صفات و ویژگی ها
صاحب این اثر مهم در مقولۀ مدیریت اسلامی،«انتخاب اصلح» را به عنوان اصولی ترین شرایط برای انتخاب مدیران مد نظر قرار داده است، لیکن برای تبیین این اصل کلی، معیارهای متعدد و بی شمار قرآنی و روایی را در گزینش مدیر اصلح، ذکر کرده است، که به عناوینی هم چون ایمان به هدف،علم و قدرت، امانت و رستگاری، صداقت و راستی،حسن سابقه، وراثت صالحه،سعۀ صدر،دلسوزی و عشق به کار، تجربه و آزمودگی،شجاعت و قاطعیت،عدالت و دادگری،برخورداری از پایگاه مردمی، پایبندی به اصول و ضوابط....منتهی شده است.
آفات و آسیب های مدیریت
بی تردید تبیین آفات و آسیب های سی گانۀ مدیریت از جمله بخش های مهم این اثر گرانسنگ محسوب می شود که تبعیض،جاه طلبی،مال اندوزی،تجمل گرایی و اسراف و تبذیر،محافظه کاری،استبداد رأی،هواپرستی،سازشکاری در برابر منحرفان و مستکبران ولجاجت در اشتباه از جمله اهم آفات مدیریت، از دیدگاه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی است.
گفتنی است بخش ششم از کتاب «مدیریت و فرماندهی در اسلام» به تبیین نمونه هایی از ویژگی ها و شرایط مدیریت و فرماندهی در اسلام به ویژه شاخصه های پنج گانۀ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و مدیریت امام علی (علیه السلام) منحصر شده است که تعمیق در این فرازها می تواند الگوی کامل از مدیریت جامع در حکومت اسلامی به مخاطبان ارائه نماید.
بخش پایانی این اثر مهم مدیریتی نیز در راستای تبیین و تفسیر توصیه های امام علی (علیه السلام) به مدیران و فرماندهان متمرکز شده است که در نوع خود می توان به عنوان منشور کامل مدیریت علوی در نظام اسلامی مورد اهتمام مدیران و فرماندهان قرار گیرد.
لازم به ذکر است کتاب «مدیریت و فرماندهی در اسلام» با بهره گیری فراوان از منابع متعدد قرآنی، روایی و تاریخی به همراه شرح و تفسیر آن، الگوی کامل و جامع از تولید نرم افزاری و فکری در مقولۀ مدیریت اسلامی به مخاطبان ارائه می دهد، لذا این اثر فاخر می تواند به عنوان نقشۀ راه اجرای مدیریت کامل اسلامی ، برای همۀ مدیران و مسئولان نظام اسلامی مورد توجه قرار گیرد. به تعبیر مولف دانشمند این اثر؛ «مطالعه اين كتاب نه فقط براى كسانى كه مشاغل مديريت و فرماندهى (اعم از كليدى و غير كليدى) در اختيار دارند ضرورى است، بلكه مطالعه آن براى همه كسانى كه مىخواهند اسلام را بهتر و عميق تر بشناسند مفيد و راه گشاست».
در خاتمه باید گفت تألیف این اثر بی نظیر توسط حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی ، در١٨٤صفحه و در قطع وزیری توسط انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام به زیور طبع آراسته شده و در سال ١٣٧٦ منتشر شده و تا کنون چندین مرتبه تجدید چاپ شده است.
---------------------------------------------------------------
مؤسسات وابسته:
موسسه ١١٠ مدرسه
بناى ١١٠ مدرسه که به مقياس حروف «ابجد» با نام مقدّس «على (عليه السلام) » هماهنگ است در مناطق بسيار محروم کشور مخصوصاً در شرق خراسان و منطقه سيستان و بلوچستان. سال ١٣٧٩ که جمع دو عيد غدير در يک سال شمسى به نام سال اميرالمومنين (عليه السلام) ناميده شد و مراسم پرشکوهى در اين سال در سراسر کشور و حتّى در خارج از کشور انجام گرفت، حضرت استاد به فکر انجام يک خدمت ماندگار در اين سال افتادند، و همّت بر بناى ١١٠ مدرسه فرهنگى در مناطق بسيار محروم کشور مخصوصاً در شرق خراسان و منطقه سيستان و بلوچستان گذاشتند.
از جمعى از تجّار خيّر و افراد نيکوکار دعوت به عمل آوردند و طرح خود را مطرح کردند و آنها هم استقبال نموده، کانونى به همين نام با يک هيئت امناى هفت نفرى به وجود آمد تا به کمک محرومان مخصوصاً شيعيان محروم و مظلوم بشتابند، اين برنامه هم اکنون به ثمر نشسته و مدارس متعدّدى در مناطق مذکور ساخته شده و به نام مبارک «الغدير» يا «أميرالمؤمنين (عليه السلام) « ناميده شده و این برنامه ان شاءالله همچنان به پيش مى رود تا به حدّ نصاب لازم يعنى عدد ١١٠ برسد.
اين حرکت مايه اميدوارى زيادى براى پيروان مکتب اهل بيت (عليهم السلام) شده است.
لازم به ذکر است که اين مدارس در روستاهاى محروم و دورافتاده به مقدار نيازشان ساخته مى شود و در شهرهاى محروم نيز، بزرگتر و در حدّ نيازشان.
---------------------------------------------------------------
معارف اسلامی
بیان قرآن، در مورد خلقت حضرت مسیح (علیه السلام)
پرسش: بیان قرآن در مورد خلقت حضرت مسیح (علیه السلام) چیست؟
پاسخ اجمالی: خداوند در آیه ٥٩ سوره آل عمران، با استدلالی کوتاه، به ادعاى فرزند خدا بودن حضرت عیسی(علیه السلام) پاسخ داده و می فرماید: مثل عیسى نزد خدا همچون مثل آدم است که او را از خاک آفرید. بر این اساس، اگر مسیح بدون پدر به دنیا آمد، آفرینش حضرت آدم(علیه السلام) شگفت انگیزتر است؛ چرا که او بدون پدر و مادر به دنیا آمد. سپس مى فرماید: در برابر اراده الهی، هر کارى سهل و آسان است؛ تنها کافى است بفرماید: «موجود باش، موجود مى شود».
پاسخ تفصیلی: خداوند در آیه٥٩ سوره«آل عمران» به خوبى پاسخ این سوال را داده است: (مثل عیسى نزد خداهمچون مثل آدم است که او را از خاک آفرید، سپس به او فرمود: موجود باش، او نیز بلافاصله موجود شد)؛ «انَّ مَثَلَ عیسى عِندَاللهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُراب ثُمَّ قَالُ لَهُ کُنْ فَیَکُونَ».
خداوند با این استدلال کوتاه و روشن، به ادعاى آنها که بدون پدر بودن حضرت مسیح(علیه السلام) را دلیل بر فرزندى او نسبت به خدامى داشتند پاسخ مى گوید که اگر مسیح بدون پدر به دنیا آمد، جاى تعجب نیست، و دلیل به فرزندى خدایا عین خدابودن نمى باشد؛ زیرا موضوع آفرینش آدم(علیه السلام)، از این هم شگفت انگیزتر بود، او بدون پدر و مادر به دنیا آمد، سپس به غافلان مى فهماند: هر کارى در برابر اراده حق، سهل و آسان است تنها کافى است بفرماید: «موجود باش! آن هم موجود مى شود»! (١)
حضرت مسیح(علیه السلام) و نفی الوهیت از خویش
پرسش : آیا حضرت مسیح(علیه السلام) براى خویش مقام الوهیت قائل بود؟
پاسخ اجمالی: خداوند براى آن که تولد عیسی(علیه السلام) دستاویزى براى الوهیت او قرار نگیرد، در آیه ٥١ سوره آل عمران، از زبان ایشان مى فرماید: «خداوند پروردگار من و شما است، پس او را پرستش کنید». در قرآن- بر خلاف اناجیل که عیسی(علیه السلام) غالباً کلمه پدر را درباره خدا به کار مى برد- ایشان بر عبودیت و بندگى خود در پیشگاه خدا تاکید می کند. تا زمانى هم که در میان مردم بود هیچ کس جرأت نکرد، او را خدا معرفى کند و حتى آثار تعلیمات او، به منحرفان اجازه نداد تا دو قرن بعد از او نیز، عقائد شرک آلود خود را ظاهر سازند.
پاسخ تفصیلی: خداى متعال براى رفع هر گونه ابهام و اشتباه و براى این که تولد استثنائى حضرت مسیح (علیه السلام) را دستاویزى براى الوهیت او قرار ندهند از زبان حضرت مسیح(علیه السلام) مى گوید: (مسلماً خداوند پروردگار من و پروردگار شما است، پس او را پرستش کنید؟ [نه من و نه چیز دیگر را] این است راه راست)، راه توحیدو یکتاپرستى، نه راه شرک و دوگانه و چندگانه پرستى «اِنَّ اللهَ رَبّى وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُستَقیم». (٢)
در آیات قرآن کراراً مى خوانیم که حضرت مسیح(علیه السلام) روى مساله عبودیت و بندگى خود در پیشگاه خداتکیه مى فرمود، و بر خلاف انجیل هاى تحریف یافته کنونى ـ که نقل مى کند: مسیح(علیه السلام) غالباً کلمه پدر را درباره خدابه کار مى برد ـ قرآن مجید کلمه «ربّ» و مانند آن را از او نقل مى کند که دلیلى است بر نهایت توجه او نسبت به مبارزه با شرک، و یا دعوى الوهیت حضرت مسیح(علیه السلام) و لذا تا زمانى که حضرت مسیح(علیه السلام) در میان مردم بود هیچ کس جرات پیدا نکرد، او را یکى از خدایان معرفى کند و حتى آثار تعلیمات مسیح(علیه السلام) در زمینه توحید، به منحرفان اجازه نداد تا دو قرن بعد از او نیز، عقائد شرک آلود خود را ظاهر سازند. (٣)
بشارت حضرت عیسی(صلی الله علیه و آله) به بعثت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)
پرسش: آیا حضرت عیسی(علیه السلام) بعثت پیامبر اسلام(صل الله علیه واله وسلم) را بشارت داده اند؟
پاسخ اجمالی: خداوند در آیه ٦ سوره صفّ می فرماید: حضرت مسیح(علیه السلام) به آمدن رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) بشارت داده است و این بشارتها به قدری مفصل بیان شده که خداوند درباره آن در آیات متعددی مثل آیه ١٤٦ سوره بقره می فرماید: اهل کتاب پیامبر موعود را همچون فرزندان خود مى شناسند ولى جمعى از آنان، حق را در حالى که از آن آگاهند کتمان مى کنند.
پاسخ تفصیلی: در قرآن مجید حدّاقل در دو مورد به این مساله اشاره شده است:
١ـ در مورد بشارت حضرت مسیح(علیه السلام) نسبت به ظهورپیامبر اسلام(صلى اللهعلیه وآله)، چنان که در آیه٦ سورهصفّ مى خوانیم: «وَ اِذْ قَالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِى اِسْرَایِیلَ اِنِّى رَسُولُ اللهِ اِلَیْکُمْ مُّصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَىَّ مِنَ التَّورَاهِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُول یَاْتى مِنْ بَعْدِى اسْمُهُ اَحْمَدُ فَلَمَّا جَایَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبینٌ»؛ (و به یاد آورید هنگامى را که عیسى بن مریم گفت:" اى بنى اسراییل! من فرستاده خدابه سوى شما هستم در حالى که تصدیق کننده توراتى مى باشم که قبل از من فرستاده شده، و بشارت دهنده به پیامبرى که بعد از من مى آید و نام او احمد است." هنگامى که او (احمد) با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: این سحرى آشکار است)!
٢- در آیات متعددى از قرآن مجید، سخن از بشارت تورات ( یا تورات و انجیل) نسبت به ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به میان آمده، و نشان مى دهد که به قدرى اوصاف و نشانه هاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در کتب آنها آشکارا بیان شده بود که آن حضرت را با این نشانه ها همانند فرزندان خود مى شناختند.
حتّى در تواریخ معروف آمده است که مهاجرت یهود از مناطق شامات و فلسطین به مدینه و استقرار در آن جا، به خاطر بشاراتى بود که درباره ظهوراین پیامبر در کتب خود دیده بودند ـ این موضوع مشروحاً در تفسیرنمونه، ذیل آیه٨٩ سورهبقره آمده است ـ (١) هر چند که گروه کثیری از آنان که قبلا از مبلغان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بودند بعد از ظهورش به خاطر این که منافع شخصى خود را در خطر مى دیدند از ایمان آوردن به او سرباز زدند و در آیات قرآن مورد ملامت قرار گرفته اند.
از آیاتى که اشاره به این موضوع مى کند آیه١٤٦ سوره بقره است، مى فرماید: «اَلَّذِینَ اَتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ اَبْنَایَهُمْ وَ اِنَّ فَریِقاً مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»؛ (کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده ایم، او (پیامبر) را همچون فرزندان خود مى شناسند; ولى جمعى از آنان،حق را در حالى که از آن آگاهند کتمان مى کنند).
همین معنا در آیه٢٠ سوره انعام نیز آمده است آن جا که مى فرماید: َ«الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ اَبْنَایَهُمْ»؛ (کسانى که کتاب آسمانى به ایشان داده ایم، بخوبى او (پیامبر) را مى شناسند، همان گونه که فرزندان خود را مى شناسند)! همچنین آیه٨٩ سوره بقره که در بالا به آن اشاره شد نیز این معنا آمده است.
همین معنا با صراحت بیشترى در آیه١٥٧ سوره اعراف آمده است که مى فرماید: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الاُْمِّىَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالاِْنجِیلِ»؛ (همان کسانى که از فرستاده (خدا)،پیامبرِ "اُمّى" (و درس نخوانده) پیروى مى کنند; پیامبرى که صفاتش را، در تورات و انجیلى که به صورت مکتوب نزدشان است، مى یابند...).
همچنین در تفسیرآیاتى که مى گوید: قرآن تصدیق کننده کتاب هاى پیشین است نیز یکى از احتمالات، این گفته شده که: منظور از تصدیق کردن کتب پیشین هماهنگى قرآن و صفات پیامبر با نشانه هایى است که در کتب انبیاى پیشین آمده است.(٢)،(٣)
آئین مسیح (علیه السلام) در زمان ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
پرسش: آیا آیین مسیح(علیه السلام) تا پایان جهان باقى خواهد بود؟
پاسخ اجمالی: خداوند در آیه ٥٥ سوره آل عمران خطاب به حضرت عیسى(علیه السلام) مى فرماید: «ما پیروان تو را تا روز رستاخیز بر کافران برترى مى دهیم». طبق این آیه، یهود و نصارى تا دامنه قیامت در جهان خواهند بود، امّا در روایات مربوط به ظهور حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى خوانیم، او همه ادیان را زیر نفوذ خود در مى آورد. در پاسخ به این شبهه باید گفت: هیچ مانعى ندارد که اقلیتى از یهود و نصارى، در پناه حکومت حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با شرایط «اهل ذمه» وجود داشته باشند. زیرا مى دانیم حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم را از روى اجبار به اسلام نمى کشاند.
پاسخ تفصیلی: این سوال ممکن است در هنگام مطالعه این بخش از آیه٥٥ سوره«آل عمران» پیش آمده باشد که خطاب به حضرت عیسى(علیه السلام) مى فرماید: (ما پیروان تو را تا روز رستاخیز بر کافران برترى مى دهیم)؛ «وَ جاعِلُ الَّذینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذینَ کَفَرُوا اِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ».
طبق این آیه، یهود و نصارى تا دامنه قیامت در جهان خواهند بود، و همواره این دو مذهب به زندگى خود ادامه خواهند داد، با این که در اخبار و روایات مربوط به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) مى خوانیم، او همه ادیان را زیر نفوذ خود در مى آورد.
پاسخ این سوال از دقت در روایات مزبور روشن مى شود; زیرا در روایات مربوط به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) مى خوانیم: هیچ خانه اى در شهر و بیابان نمى ماند مگر این که توحیددر آن نفوذ مى کند، یعنى اسلام به صورت یک آیین رسمى، همه جهان را فرا خواهد گرفت، و حکومت به صورت یک حکومت اسلامى در مى آید، و غیر از قوانین اسلام چیزى بر جهان حکومت نخواهد داشت، ولى هیچ مانعى ندارد که اقلیتى از یهود و نصارى، در پناه حکومت حضرت مهدى(علیه السلام) با شرایط «اهل ذمه» وجود داشته باشند.
زیرا مى دانیم حضرت مهدى(علیه السلام) مردم را از روى اجبار به اسلام نمى کشاند، بلکه با منطق پیش مى رود، و توسل او به قدرت و نیروى نظامى براى بسط عدالت، برانداختن حکومت هاى ظلم و قرار دادن جهان در زیر پرچم عدالت اسلام است، نه براى اجبار به پذیرفتن این آیین، و گر نه آزادى و اختیار مفهومى نخواهد داشت.(٤)
پی نوشت:
(١). گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهل و هفتم، ج ٢، ص ٦٦٩.
(٢). سوره آل عمران، آیه ٥١.
(٣). گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهل و هفتم، ج ٢، ص ٦٥٢.
(٤). تفسیر نمونه، جلد ١، صفحه ٣٤٢.
(٥). براى آگاهى بیشتر به تفسیر نمونه ذیل آیه ٤٩ سوره بقره، جلد ١، صفحه ٢٠٧ مراجعه فرمایید.
(٦). گرد آوري از کتاب: پيام قرآن، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ١٣٨٦ ه. ش ،ج٧ ،ص ٣١٣.
(٧). گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهل و هفتم، ج ٢، ص ٦٦٣.
---------------------------------------------------------------
احکام شرعی
حکم ازدواج در سن زیر ١٣ سال
پرسش : آیا ازدواج در سن زیر ١٣ سال حرام است؟
پاسخ : در گذشته این اجازه به اولیاء داده می شد که حتی برای صغیر همسری انتخاب کنند و معمولا مشکلی ایجاد نمی شد ولی در عصر و زمان ما عملا ثابت شده است که این ازدواج ها به مصلحت دخترها و پسرها نیست و دارای مفاسدی است و با توجه به اینکه غبطه و مصلحت باید رعایت شود این گونه ازدواج ها باطل است و اعتباری ندارد. نسبت به آنچه در گذشته انجام شده اگر در آن زمان واقعا مفسده ای نداشته و غبطه صغیر رعایت شده محکوم به صحت است.
تبدیل ازدواج دائم به موقت
پرسش : آیا براى تبدیل ازدواج دائم به موقّت غیر از طلاق و انجام عقد موقّت راهى وجود دارد؟ و اگر ندارد آیا عدّه نگه داشتن لازم است یا شوهر سابق در عدّه مى تواند زن را متعه کند؟
پاسخ : راه آن فقط طلاق است و در عدّه مى تواند با او ازدواج نماید به شرط این که طلاق رجعى نباشد و اگر طلاق رجعى است باید بعد از تمام شدن عدّه او را به عقد موقّت درآورد.
ازدواج معاطاتی
پرسش: حکم ازدواج معاطاتى چیست و چه شرایطى دارد؟ اگر یکى از مقلّدین شما در این مسأله (به فرض عدم صحّت ازدواج معاطاتى به نظر شما) به مرجع دیگرى رجوع نماید حکم چیست؟ اگر فردى به علّت عدم آشنایى به حکم (در صورت عدم صحّت ازدواج معاطاتى) با فردى به این طریق ازدواج کند و بعد حکم را بفهمد وظیفه اش چیست؟
پاسخ : چیزى به نام ازدواج معاطاتى نداریم چنین ازدواجى باطل است.
ازدواج فامیلی
پرسش : آیا ازدواج های فامیلی مثلاً پسر و دختر عمو از نظر اسلام اشکالی دارند و آیا اسلام در این مورد توصیه یا نهی دارد؟
پاسخ : شرعاً اشکالی ندارد ولی چنانچه از لحاظ پزشکی و آزمایشات نهی شده، بهتر است از آن بپرهیزند.
برگزاری مراسم ازدواج و عقد در برخی زمان ها مانند قمر در عقرب
پرسش : لطفاً بفرمایید ازدواج و خواندن خطبه عقد چه دائم و چه موقت در ایام و زمان هایی که نحس هستند یا قمر در عقرب هستند به چه صورت است و چگونه می توان اگر اثری بر زندگی دارند، این اثر را برطرف نمود؟
پاسخ : کراهت دارد و برای برطرف کردن تاثیر سوء آن می توان از صدقه و دعا استفاده کرد.
شرط عدم توارث در عقد
پرسش : اگر در عقد دائم شرط کند که ارث نبرد چه حکمى دارد؟
پاسخ : در اینجا اسقاط ما لم یجب نیست، بلکه شرط عدم توارث است و این شرط نیز خلاف مقتضاى عقد است و مشروع نیست.
شرط اسقاط حق ارث زوجه در عقد
پرسش : اگر شخصى در عقد دائم به زوجه بگوید به شرطى با تو عقد مىکنم که حقّ ارث خود را بعد از مرگ من اسقاط کنى، آیا این شرط جایز است؟
پاسخ : جایز نیست، زیرا اسقاط ما لم یجب است.
شرط عدم ازدواج مجدد
پرسش : نظر حضرتعالی در مورد شرط عدم ازدواج مجدد چیست؟
پاسخ : این شرط از نظر فقهی صحیح نیست ولی گاهی عناوین ثانویه ایجاب می کند که حکومت ازدواج مجدد را محدود سازد
حکم زوجیت در صورت زنده شدن همسر پس از فوت
پرسش : زنى که در اثناى وضع حمل بمیرد و بعد به برکت توسّل به ذات پاک خدا و اولیاء الله زنده شود، آیا زوجیّت او باقى است.؟
پاسخ : در فرض مساله زوجیّت باقى است.
خواندن صیغه عقد هنگام عادت ماهیانه
پرسش : اگر دختر در هنگام خواندن خطبه عقد در دوران عادت ماهیانه باشد، آیا این عقد صحیح است؟
پاسخ : اشکالی ندارد.
اختلاف زن و مرد در وقوع عقد نکاح
پرسش : در صورت اختلاف بین زن و مرد در وقوع عقد نکاح، قول کدام یک مقدّم است؟
پاسخ : در صورت نبودن بیّنه شرعیّه یا قرائن قطعیّه، قول منکر نکاح مقدّم است.
اختلاف زوجین بر دائم یا منقطع بودن عقد
پرسش : در صورت اختلاف بین زوجین در دائم یا منقطع بودن عقد نکاح، قول کدام یک مقدّم است؟
پاسخ : قول مدّعى عقد موقّت مقدّم است; ولى احتیاط آن است که در پایان مدّت، صیغه طلاق نیز جارى گردد.
اختلاف زوجین در بقاء زوجیت
پرسش : در صورت اختلاف بین زن و مرد در مورد این که عقد نکاح سابق به قوّت خود باقى است، یا به علل شرعى مانند طلاق و فسخ، زوجیّت خاتمه یافته، قول کدام یک مقدّم است؟
پاسخ : قول مدّعى بقاى زوجیّت، مقدّم است.
پی نوشت: