2 - مقدّمه - 28/6/78

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

2 - مقدّمه - 28/6/78

الأمر الأوّل: دلیل استحباب نکاح

معمولاً بزرگان فقهاء به ادلّه ثلاث (کتاب اللّه و السنة و الإجماع) استناد جسته اند:

الف) آیه:

«و أنکحوا الأیامى منکم و الصالحین من عبادکم و إمائکم إن یکونوا فقراء یغنهم اللّه من فضله و اللّه واسع علیم».(1)

این آیه مشتمل بر تأکیدات مهمّى است:

نکته اوّل: آیه مى فرماید مقدّمات نکاح ایامى و عزّاب را فراهم کنید و چون مخاطب همه مردم هستند، نشان مى دهد که مسئله خیلى مهمّ بوده که از همه کمک خواسته شده است.

پس به قیاس اولویت از امر به فراهم کردن مقدّمات به استحباب نکاح پى مى بریم، چون وقتى فراهم کردن مقدّمات مستحب باشد خود ازدواج به طریق اولى مستحب خواهد بود.

این تعبیر یا قلیل النّظیر است یا عدیم النّظیر، چرا که به جاى امر به اصل مطلب، به فراهم کردن مقدّمات امر مى کند که خود تأکیدى براى این امر است.

نکته دوّم: این آیه منحصر به زنان و مردان حرّ نیست، بلکه مى فرماید مقدّمات ازدواج عبدها و کنیزهاى خود را هم فراهم کنید، پس مسئله بقدرى مهمّ است که حتّى عباد و اماء را هم که به حساب نمى آمدند شامل مى شود.

نکته سوّم: آیه مى فرماید مانع تراشى نکنید و اگر فقیر هستند از فقر نترسید، چرا که خداوند آنها را بى نیاز مى کند و مى دانیم که مهمترین مانع نکاح، فقر است.

نتیجه: آیه تأکید بر ازدواج را مى رساند و امر هم ظهور در وجوب دارد ولى به جهت وجود قرائنِ دیگر، نکاح مستحب است. (آیات دیگرى هم در این زمینه داریم).

ب) روایات:

*... عن على بن جعفر، عن أخیه موسى بن جعفر(علیه السلام) قال: ثلاثة یستظلّون بظلّ عرش اللّه یوم القیامة یوم لاظلّ إلاّ ظلّه، (خدا یا عرش خدا) رجل زوّج أخاه المسلم (مقدّمات تزویج برادر مسلمانش را فراهم کند) أو أخدمه (خدمت کند یا خادمى براى او بگیرد) أو کتم له سرّاً (اسرار او را حفظ کند).(2)

در ابواب زیر احادیثى وجود دارد که به دلالت مطابقى یا تضمّنى یا التزامى دلالت بر استحباب نکاح مى کند.

1- باب 1 (استحباب نکاح) 15 حدیث.

2- باب 2 (کراهت عزوبت) 9 حدیث.

3- باب 10 (کراهة ترک التّزویج مخافة العیلة)، 4 حدیث.

4- باب 11 (استحباب التّزویج و لو عند الحاجة و الفقر) 5 حدیث.

5- باب 12 (استحباب السعى فی التّزویج و الشفاعة فیه 6 حدیث.

ج) اجماع:

استحباب نکاح از مسلّمات است و شیعه و سنّى به آن تصریح کرده اند (اجماع محصّل، منقول) بلکه بعضى استحباب نکاح را ضرورى دین مى دانند.

د) عقل:

از دلیل عقل در اینجا استفاده نکرده اند در حالى که به دلیل عقل هم مى توان تمسّک کرد، چون امر نکاح مصالح زیادى دارد و در ترک آن مفاسد زیادى است که عقل همه آنرا مى فهمد، به همین جهت به عنوان یکى از مستقلات عقلیّه، عقل به محبوبیّت نکاح حکم مى کند، و «کلّما حکم به العقل حکم به الشّرع».

الأمر الثّانى: فلسفه استحباب نکاح و مسائل فردى و اجتماعى آن

آن پنج فلسفه براى آن ذکر مى کنیم که مستفاد از نصوص و آیات و روایات است:

فلسفه اوّل: شکى نیست که طریق صحیح حفظِ نسل بشر، نکاح است و حفظ نسل مطلوب شارع و عقلاست، حتّى نسل حیوانات و گیاهان را هم باید حفظ کرد، چون حتماً مصالحى بوده که خداوند آنها را آفریده است. شاهد آن حدیث مشهور: «تناکحوا تناسلوا تکثروا فأنّى أباهى بکم الأمم یوم القیامة و لو بالسقط»(3) مى باشد.

شبیه این حدیث در کتاب مستدرک الوسائل(4) هم وجود دارد و در وسائل هم تعبیراتى قریب الأفق با این حدیث وجود دارد:

*... عن محمد بن مسلم انّ أباعبداللّه(علیه السلام) قال: إنّ رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) قال: تزوّجوا فأنّى مکاثر بکم الأمم غداً فی القیامة حتّى أنّ السقط یجیىء...(5)

به هر حال همان گونه که در احادیث وارد شده فلسفه نکاح افزایش نسل و جلوگیرى از انقراض نسل است، بلکه اگر روزى به عللى خوف انقراض نسل انسان باشد نکاح واجب مى شود، اگر چه در حال عادّى مستحب است. حتّى در جائى که موازنه جمعیت به ضرر اسلام و به نفع کفّار است نکاح و ازدیاد نسل واجب است و همچنین اگر به زیان شیعه باشد، مثلاً در حواشى و اطراف کشور ما اهل سنّت زیاد هستند و به آنها توصیه شده است که افزایش نسل داشته باشید در حالى که شیعیان را تشویق به فرزند کمتر مى کنند که این باعث افزایش جمعیت اهل سنّت مى شود، در این صورت جلوى ازدیاد نسل را گرفتن جایز نیست زیرا نباید موازنه جمعیّت به ضرر شیعه به هم بخورد.

إن قلت: غالب عقلاء و خبره هاى امروز از غیر مسلمان بلکه مسلمان مى گویند کنترل جمعیّت در عصر ما واجب و لازم است و الاّ سبب افزایش فقر، جهل، بیمارى و وابستگى مى شود، این امر با کلام پیامبر چگونه سازگار است؟

قلت: آنچه در باب استحباب نکاح، حفظ نسل و مباهات پیامبر حتّى به سقط گفته شد، اصل و قانون است و هر قانونى استثنائى دارد که مسئله تهدید نفس به عنوان استثنا است و منافاتى با کبراى کلّى ندارد، مثلاً غیبت به عنوان اصل حرام است ولى در مشورت براى ازدواج جایز مى شود، پس آنچه در عصر ما هست، ویژگى این زمان است و ممکن است زمانى بیاید که به فرزند بیشتر جایزه هم بدهند.

فلسفه دوّم: نکاح سبب حفظ تقوى و عفاف و همچنین سبب اجتناب از بسیارى از کبائر مثل زنا، لواط و استمنا مى شود. قلیلى از مردم ممکن است که در صورت عدم نکاح حتّى یک گناه هم نکنند ولى این خیلى نادر است، شاهد آن هم احادیث متعدّد است:

*... عن أبى عبداللّه(علیه السلام) قال: قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): من تزوّج احرز نصف دینه.(6)

*...فلیتّق اللّه فی النصف الأخر.(7) این حدیث همان حدیث قبلى است که کلینى ذیلى براى آن نقل کرده.

*... فلیتّق اللّه فی النصف الباقی(8) این حدیث را صدوق نقل کرده و ذیلى به آن اضافه کرده است.

تعبیر به نصف به این جهت است که غریزه جنسى با تمامى غرایز دیگر برابر است و اگر کسى شهوت را با ازدواج کنترل کند تقریباً نصف گناهان را مرتکب نمى شود.

 

1. آیه 32، سوره نور.

2. ح 3، باب 12 از ابواب مقدّمات نکاح.

3. بحار، ج 44، ص 170.

4. ج 14، ح 17، باب 1 از ابواب مقدّمات نکاح.

5. ج 14، ح 2، باب 1 از ابواب مقدّمات نکاح.

6. ح 11، باب 1 از ابواب مقدّمات نکاح.

7. ح 12، باب 1 از ابواب مقدّمات نکاح.

8. ح 13، باب 1 از ابواب مقدّمات نکاح.

پی نوشت:
  
    
تاریخ انتشار: « 1279/01/01 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 8872