6 - مقدّمه - 3/7/78

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

6 - مقدّمه - 3/7/78

بعضى استحباب (نکاح را به «اشتیاق» مقیّد کرده اند نکاح براى کسانى که علاقه به نکاح دارند مستحب است) بعضى از این فراتر رفته و فرموده اند: کسانى که علاقه اى ندارند، ازدواج براى آنها مکروه است.

ریشه مطلب:

ازدواج برنامه اى است که عقلا مى پسندند و آیات و روایات، بدون قید به آن دلالت دارند ولى کسانى که گفته اند براى همه مستحب نیست بلکه براى بعضى مکروه است به سه دلیل تمسّک کرده اند:

دلیل اوّل: آیه «و سیّداً و حصوراً و نبیّاً من الصالحین(1)» که حضرت یحیى(علیه السلام) را مدح مى کند و «حصور» کسى است که علاقه اى به ازدواج ندارد و چون در مورد حضرت یحیى چنین مدحى وارد شده است، لااقل در مورد کسانى که علاقه اى به ازدواج ندارند، نکاح مستحب نیست.

جواب: از این استدلال چهار جواب مى دهیم:

1- ممکن است که آیه «قضیّة فى واقعة» باشد، و این قانون کلّى نیست، یعنى اگر کسى را به خاطر صفتى مدح کردیم، قاعده کلیّه نمى شود. زندگى حضرت یحیى مثل زندگى حضرت مسیح، زندگى خاصّى بوده که دائماً براى تبلیغ دین و رسالت الهى در سفر بودند و این برنامه ها طورى بود که به آنها اجازه ازدواج نمى داد، پس باید خصوصیّات زندگى او را در نظر بگیریم، شاید که مدح بخاطر وضعیّت خاص زندگى او باشد. بنابراین عنوان اوّلى استحباب مطلق است و این در سایه عنوان ثانوى است که حکم دیگرى مى پذیرد.

2- معنى کلمه «حصور» منحصر به «من لایاتى النّساء» نیست و ارباب لغت، شیخ طوسى در تبیان و طبرسى در مجمع البیان، شش معنى براى حصور ذکر کرده اند:

الف) العنّین: (ناتوان جنسى).

ب) کسى که یا علاقه ندارد و یا اگر علاقه دارد به دلایلى ازدواج نمى کند.

ج) الّذی یمتنع ان یخرج مع ندمائه شیئاً للنفقة (کسانى که به سفر مى روند ولى آذوقه بهمراه خود نمى برند).

د) الذى یحصر نفسه عن الشهوات (عفیف).

هـ) الذى یکتم سرّه (کتوم).

و) الّذى لایدخل فی اللعب و الأباطیل.

بعضى از این معانى در شأن پیامبر نیست و جاى مدح هم ندارد (مثل عیّنن و کسى که نفقه نمى برد) ولى بعضى از معانى حَسَن است (مثل کتوم و یا لایدخل فی اللعب و یا کسى که کنترل شهوت دارد) پس ممکن است در آیه، منظور از حصور یکى از این معانى باشد. اگر چه در بعضى از روایات معصومین داریم «الّذى لایأتى النّساء» ولیکن مى توان آنها را به گونه اى که در جوابهاى بعدى مى آید تفسیر کرد. پس آیه داراى ابهام است و خالى از اجمال نیست و با این آیه نمى توان به تعارض روایات و آیاتى که ازدواج را مدح کرده، برویم، ما در مقابل محکمات نمى توانیم به متشابهات تمسّک کنیم.

3- گاهى مدح بر منکشَف است نه کاشف، یعنى مدح مى کنیم بر صفت درونى و در حالى که کاشف ممکن است مدح نداشته باشد، مثلاً کسى در محیط پر از گناه ازدواج نکرده و سالم مانده است، در اینجا مدح بر خود نگه دارى شخص است نه این که ازدواج نکردن او خوب باشد. پس احتمال دارد روایتى که مى گوید «لا یأتى النّساء» مدح بر صفت درونى حضرت یحیى است، نه بر مسئله ازدواج نکردن او.

4- سلّمنا که در شریعت یحیى این گونه بوده; چه ارتباطى به شریعت ما دارد؟ او در شریعت خودش داراى این صفت بود ولى در شریعت ما چنین نیست.

ان قلت: استصحاب شریعت سابقه مى کنیم.

قلنا: أوّلاً، استصحاب براى جائى است که شک باشد ما در این مسئله شک نداریم، چون مى دانیم که ازدواج در اسلام امر مطلوبى است و زندگى مجرّد مبغوض است وقید و شرطى هم ندارد.

ثانیاً، در استصحاب شریعت سابقه گفتیم که اگر شریعتى که نسخ شد، تمام احکامش هم نسخ مى شود، و اگر در شریعت بعدى آن احکام باشد از نو وضع شده است. شاهدش این است که مسلمانان با هر مسئله اى که روبرو مى شدند سراغ پیامبر مى رفتند و حکم مى خواستند و نمى گفتند استصحاب حکم سابق مى کنیم، بلکه منتظر وحى مى شدند، مثل قانون اساسى در زمان ما که با قانون اساسى در زمان طاغوت مشترکاتى داشت ولى آن را کنار گذاشتیم و قانون اساسى جدید تدوین شد. بنابراین تمسّک به استصحاب در اینجا درست نیست.

دلیل دوّم: آیه «زیّن للنّاس حب الشّهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطرة من الذهب و الفضّة و الخیل المسوّمة و الأنعام و الحرث ذلک متاع الحیوة الدنیا و اللّه عنده حسن المآب»(2).

این آیه در مقام مذمّت است و حب نساء، و فرزندان را، مذمّت مى کند.

جواب: اگر این استدلال درست باشد نکاح نباید در هیچ مورد مستحب باشد، حتّى کسى هم که علاقه دارد ازدواج نکند، چون «حب نساء» مذموم است ولى این خلاف مقصود است، زیرا شما مى خواهید بگویید نکاح براى کسى که علاقه خاصى ندارد مستحب نیست. علاوه بر این منظور از این آیه مذمّت و نفى افراط در این زمینه هاست، چرا که در آیات قرآن یکى از نعمتهاى الهى چهار پایانى است که خداوند براى انسانها قرار داده است، مانند آیه «ولکم فیها جمال حین تریحون و حین تسرحون»(3) (در آنها براى شما زینت و شکوه است به هنگامى که آنها را به استراحتگاهشان باز مى گردانید و هنگامى که صبحگاهان به صحرا مى فرستید).

نتیجه: اگر علاقه به زن بد است نباید خداوند منّت بگذارد و به عنوان نعمت بشمارد پس معلوم مى شود که علاقه مذموم نیست، بلکه افراط در علاقه مذموم است.

دلیل سوّم: ازدواج، این گونه اشخاص را از کارهاى خوب باز مى دارد و بعلاوه، بار مسئولیتى هم روى دوش انسان مى گذارد، که دردسر آفرین است.

جواب: أوّلاً، ازدواج مزاحم نیست و عون است، یعنى اگر حساب شده باشد، به انسان آرامش مى دهد تا دنبال برنامه هاى زندگى برود.

ثانیاً، این مسئولیّتها عبادت است، روایات متعدّدى داریم که تهیّه نفقه عیال عبادت است «الکاد لعیاله کالمجاهد فی سبیل اللّه(4)» و در روایات دیگر دارد «أعظم أجراً من المجهاد فی سبیل اللّه».(5)

 

1. آیه 39، سوره آل عمران.

2. آیه 14، سوره آل عمران.

3. آیه 6، سوره نحل.

4. وسائل، ج 12، ح 1، باب 23 از ابواب مقدّمات تجارت.

5. وسائل، ج 12، ح 2، باب 23 از ابواب مقدّمات تجارت.

پی نوشت:
  
    
تاریخ انتشار: « 1279/01/01 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 7055