*... عن محمّد بن اسماعیل بن بزیع (از مردان با شخصیت بود و از اصحاب امام رضا بود) قال: سألت ابا الحسن الرضا(علیه السلام) عن امّهات الأولاد (امّ ولد) لها أن تکشف رأسها بین یدى الرّجال؟ قال: تُقَنِّعْ.(1)
براى روشن شدن معنى حدیث مطلبى را ذکر مى کنیم و آن اینکه از احادیث زیادى استفاده مى شود که حجاب سر براى کنیزان لازم نبود به گونه اى که سر برهنه نماز مى خواندند. مذهب مشهور فقها هم همین است و ظاهراً صاحب جواهر(2) هم نظر مشهور را دارد و به نظر ما از آیه قرآن هم مى توانیم این معنى را استفاده کنیم، چون آیه مى فرماید:
«یا أیّها النبی قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یُدْنین علیهنّ من جلابیبهنّ ذلک ادنى ان یعرفن فلا یؤذین»(3) زنان جلباب را چنان به خود بپوشانند که موهایشان پیدا نباشد بعد مى فرماید که این سبب مى شود که شناخته شوند. چگونه اگر حجاب داشته باشند شناخته مى شوند؟ این به خاطر این است که کنیزان سر برهنه بودند و کسانى که اهل ریبه بودند با کنیزها مزاح مى کردند و آیه مى گوید که آنها سرهاى خود را بپوشانند تا شناخته شوند که کنیز نیستند تا اهل ریبه مزاحم آنها نشوند. پس از این آیه استفاده مى شود که کنیزها سرشان برهنه بوده است.
چرا آیه حجاب به کنیزان دستور پوشش سر را نمى دهد؟ شاید به جهت پایین بودن فرهنگشان بوده است.
اگر این کنیز به منزله همسر صاحب خودش (امّ ولد) شد آیا مى تواند سر خود را برهنه کند؟ امام(علیه السلام)مى فرماید: نمى تواند، چون در مسیر آزادى است چرا که از سهم فرزند خودش آزاد مى شود باید حجاب را رعایت کند.
در این روایت سخن از پوشاندن و نپوشاندن سر است. و از صورت، نه ابن بزیع سئوال مى کند و نه امام جواب مى دهد، معلوم مى شود که صورت مفروغ عنه بوده است.
طایفه سوّم: روایات متعدّدى که در مورد پوشش زن در حال نماز آمده است که پوشاندن گردى صورت و دستها تا مچ و در بعضى روایات قدمین لازم نیست. این روایات مطلق است و نماز در خانه یا جماعت را شامل است. در آن زمان وضع چنان نبود که براى زنان پرده اى بکشند، پس در حال نماز به طور مطلق اجازه عدم ستر داده شده و اگر بنا بود بپوشانند باید روایات را قید مى زدند ولى هیچ کدام از روایات قید ندارد که به صورت دلالت التزامى از این روایات فهمیم که نظر به وجه و کفّین جایز است.
بعضى به ادلّه دیگرى هم تمسّک کرده اند که ما استدلال نکرده ایم، مثل مسئله عسر و حرج که اگر صورتش را بپوشاند به زحمت مى افتد ولى دلیل محکمى نیست و به عنوان مؤیّد خوب نیست.
هذا تمام الکلام فى ادلّة جواز عدم ستر الوجه و الکفّین.
ادلّه قول دوّم (الستر مطلقاً حتى الوجه و الکفّین):
الف) آیات:
به بعضى از آیات قرآن استدلال کرده اند:
1- آیه «قل للمؤمین یغضّوا من ابصارهم»(4).
«یغضّوا» در این آیه عام است و شامل وجه و کفّین مى شود، چون حذف متعلّق دلیل بر عموم است.
2- آیه «و لایبدین زینتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو آبائهنّ»(5).
از اینکه «بعولتهنّ» و «آبائهنّ» استثنا شده است معلوم مى شود که «لایبدین» عام است و وجه و کفّین را شامل مى شود بنابراین فقط شوهران هستند که مى توانند زینت ها را ببینند و اجانب حتى زینت صورت و دستها را هم جایز نیستند که ببینند.
قلنا: اینها صدر آیه «الاّ ما ظهر منها» را فراموش کرده و به ذیل آیه استناد کرده اند.
3- آیه «و إذا سئلتموهن متاعاً فاسئلوهنّ من وراء حجاب»(6).
بعضى مثل ابن قدامه در مغنى به این آیه هم استدلال کرده اند.
کلمه «حجاب» در لغت عرب با فارسى فرق مى کند، در فارسى به معنى ستر است ولى در عربى به این معنى هرگز نمى آید بلکه به معنى پرده، و حاجب به معنى پرده دار است.
در استدلال به آیه مى گویند زنان پیامبر از پشت پرده صحبت مى کردند و از این الغاء خصوصیّت کرده و مى گویند که زنهاى مؤمنین هم مثل زنان پیامبر از پشت پرده صحبت کنند و پوشیده باشند.
4- آیه «یا أیّها النّبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یُدنین علیهنّ من جلابیبهنّ»(7).
که ابن قدامه به آن استدلال مى کند و معنى اش این است که صورت و کفّین را هم بپوشانند.
جواب از استدلال به آیات:
جواب از آیه اوّل: آیه اوّل عام است و شامل وجه و کفّین هم مى شود ولى در خود آیه مخصّصش آمده و استثنا خورده است چون «الاّ ما ظهر منها» استثنا است، وقتى سترِ «ما ظهر منها» واجب نشد به دلالت التزامیّه نظر کردن جایز مى شود، وقتى نظر به وجه و کفّین جایز شد عمومِ «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم» تخصیص مى خورد.
جواب از آیه دوّم: این آیه جوابش واضحتر است چون «لایبدین» دو بار در آیه آمده است و شما به دوّمى که در مورد زینت باطنه است و به بحث ما مربوط نیست استدلال کرده اید و اوّلى را که اِستثناء دارد و در مورد زینت ظاهره است رها کرده اید و این درست نیست.
1. ح 1، باب 114 از ابواب مقدّمات نکاح.
2. جواهر، ج 29، ص 68.
3. آیه 59، سوره احزاب.
4. آیه 30، سوره نور.
5. آیه 31، سوره نور.
6. آیه 53، سوره احزاب.
7. آیه 59، سوره احزاب.
پی نوشت: