21 - ادامه مسئله 18 - 25/7/78

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

21 - ادامه مسئله 18 - 25/7/78

جواب از آیه سوّم: این آیه مخصوص زنان پیامبر است و چه بسا که نساء النّبى احکامى داشته باشند که در مورد زنان دیگر نیست، از جمله اینکه بعد از وفات پیامبر ازدواج براى آنها حرام بود و یا اینکه گناه و ثواب آنها مضاعف بود و ما نمى توانیم این حکم را به جاى دیگر سرایت دهیم، پس زنان پیامبر موقعیّت خاصّى داشتند و ممکن است براى حفظ احترام پیامبر آنها باید از پشت پرده صحبت کنند. مورد مخصّص و معمّم هم نیست یعنى اگر دلیل کوتاه باشد مورد را تعمیم نمى دهد کما اینکه تخصیص هم نمى زند، تعمیمِ یک حکم خاص که در مورد خاص وارد شده به کمک الغاء خصوصیّت قطعیّه عرفیّه است ولى نمى توانیم در اینجا این کار را بکنیم، حتى الغاء خصوصیّت ظنیّه هم نمى توانیم بکنیم چون ما ظنّى هم نداریم که موارد دیگر (زنان دیگر) شبیه این مورد (زنان پیامبر) هستند.

آیا این حکم در مورد زنان پیامبر واجب بود (حتماً باید زنان پیامبر از پشت پرده صحبت کنند)؟

ظاهر آیه وجوب است ولى از ذیل آیه «ذلک أطهر لقلوبکم و قلوبهنّ» استحباب استفاده مى شود. پس:

اوّلاً، معلوم نیست که این حکم در مورد زنان پیامبر واجب باشد.

ثانیاً، بر فرض هم که براى زنان پیامبر واجب باشد قیاس زنان دیگر به زنان پیامبر صحیح نیست.

جواب از آیه چهارم: استدلال به آیه فرع بر این است که ببینم معناى «جلباب» چیست؟ سه معنى براى آن گفته اند:

1- الملحفه: چادر مانندى که در عرف ما نیست ولى در میان اعراب و هندى ها و پاکستانى ها هست.

2- المقنعة الطویلة: مقنعه بلندى که شاید تا کمرشان را مى پوشانده است.

3- الدّرع الواسع: پیراهن گشادى مانند مانتو.

هیچکدام از اینها صورت را نمى پوشاند چون مقنعه غیر از نقاب است و سر را مى پوشاند نه صورت را، پیراهن گشاد هم بدن را مى پوشاند و ملحفه هم صورت را نمى پوشاند، پس شما باید ابتداءً ثابت کنید که جلباب به معنى پوشش وجه است و یا اینکه حکم را از «یُدنین» استفاده کنید، که انصاف این است که هیچ یک دلالت ندارد.

ب) روایات:

روایات از منابع شیعه و اهل سنّت است:

* و کتب محمد بن الحسن الصفّار (استاد شیخ صدوق) الى ابى محمد بن حسن بن على(علیهما السلام) (امام حسن عسگرى) فى رجل أراد أن یشهد على امرأة لیس لها بمَحْرَم هل یجوز له أن یشهد علیها من وراء الستر (پرده) و یسمع کلامها اذا شهد عدلان انّها فلانة بنت فلان التى تشهدک و هذا کلامها أو لاتجوز الشّهادة علیها حتى تبرز (بیرون بیاید) و تثبتها بعینها؟ فَوَقّع(علیه السلام) تَتنَقَّب و تظهر للشهود إن شاء اللّه.(1) (تنها این روایت است که دستور نقاب زدن داده است).

جواب: سند حدیث ظاهراً عیبى ندارد چون «صفّار» از ثقات است ولى از نظر دلالت چند مشکل دارد:

1- فرض کلام در جائى است که زن دلش مى خواسته در پشت پرده باشد و راوى هم کأنّ مى گوید براى زن هم سخت است که بیرون بیاید، یعنى موردى است که تمایلى به ظهور و بروز نیست، امام هم در جواب مى فرماید حال که تمایل دارد بیرون نیاید راهش این است که نقاب بزند و بیرون بیاید و این غیر از این است که بپرسند آیا زن نقاب بزند یا نه؟ پس اذا جاء الإحتمال بطل الإستدلال.

2- نقاب چیست؟ آیا نقاب تمام صورت را مى پوشاند؟

نقابها مختلف هستند برخى قسمتى از پیشانى و برخى تمام صورت را مى پوشاند حال اگر نقاب تمام صورت را بپوشاند فایده اى ندارد چون باز باید دو نفر شهادت دهند که خودِ اوست، پس معلوم مى شود که نقاب، ساتر تمام وجه نبوده است، بنابراین این حدیث که بهترین حدیث قول دوّم است از حیث دلالت، اشکال دارد.

*... عن ابى جمیله، عن ابى جعفر و ابى عبداللّه(علیهما السلام) قالا: ما من أحد إلاّ و هو یصیب حَظاً من الزّنا فزنا العینین النّظر و زنا الفم القُبلة و زنا الیدین اللمس، صدق الفرج ذلک أو کذب.(2)

از این روایت استفاده مى کنند که زناى چشم، حرام و نظر هم عام است و همه چیز را شامل مى شود حتى وجه و کفّین، پس اطلاق حدیث و تعبیر به زنا دلیل بر این مى شود که نظر به وجه و کفّین حرام است.

جواب: اسم اصلى «ابوجمیله» «مفضّل بن صالح» است که غالباً او را به عنوان مجهول یا ضعیف ذکر کرده اند و حدود 99 روایت دارد که خالى از ضعف نیستند. از جمله ابن غضائرى مى گوید:

«ضعیف کذّاب یضع الحدیث».

ولى مرحوم وحید بهبهانى که از بزرگان رجال است تمایل دارد که ابوجمیله را تقویت کند و مایل است که بگوید:

«لایخلو عن توثیق» چون بزرگان رجال از او نقل کرده اند ولى نقل بزرگان رجال دلیل بر توثیق نیست.

دلالت روایت هم خالى از اشکال نیست چون روایت منصرف است به جائى است که نگاه به قصد لذّت باشد که از بحث ما خارج است زیرا ما شرط کردیم که بدون تلذّذ و ریبه باشد.

*... عن سعد الاسکاف، عن أبی جعفر(علیه السلام): جوانى از انصار زنى را در یکى از کوچه هاى مدینه دید و زمانى بود که زنها صورت خود را خوب نمى گرفتند و مقنعه ها را پشت گوش مى انداختند. جوان به زن نگاه کرده و به دنبال آن زن مى رود تا به یک کوچه تنگ مى رسد که یکى از طوایف مدینه در آنجا ساکن بود. جوان یک مرتبه به دیوار خورد و یک تکه شیشه یا استخوان صورتش را زخمى کرده با خود گفت همین گونه خدمت پیامبر مى روم و به او مى گویم که چه شده است، خدمت پیامبر آمد، پیامبر فرمود: ما هذا، فاخبره فهبط جبرئیل بهذه الآیة: «قل للمؤمنین یغضوا من أبصارهم...».(3)

به این حدیث استدلال کرده اند که جوان به صورت زن نگاه مى کرد و آیه هم قدر متقیّن صورت را مى گیرد پس دلیل بر مطلوب است.

جواب: اگر این روایات دلالت داشت نیاز به بررسى سند نداشت چون تضافر آن براى ما کافى بود ولى جناب «سعد اسکاف» در بین علماء رجال محّل کلام است که بعضى او را قبول کرده اند و برخى مثل نجاشى قبول نکرده اند، شاید از کلمات شیخ طوسى استفاده شود که مقبول است.

از نظر دلالت هم اصلاً دلالت ندارد چون مورد آیه چشم چرانى به قصد لذّت بوده که همه قبول دارند و بحث ما در جائى است که نگاه بدون قصد لذّت باشد.

*... عن على بن عقبه، عن أبیه عن أبى عبداللّه(علیه السلام) قال: سمعته یقول: النَّظْرة سهم من سهام إبلیس مسمومٌ (تیر زهرآلود) و کم من نظرة أورَثَتْ حسرةً طویلة.(4)

جواب: سلّمنا که سند روایت را بپذیریم ولى دلالت در مورد جائى است که نگاه با تلذّذ و ریبه باشد چون نگاه وقتى تیر زهرآلود شیطان است و موجب پشیمانى مى شود که با تلذّذ و ریبه باشد، و حداقل مى توان گفت روایت انصراف دارد.

 

 

1. من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 67.

2. ح 2، باب 104 از ابواب مقدّمات نکاح.

3. ح 4، باب 104 از ابواب مقدّمات نکاح.

4. ح 1، باب 104 از ابواب مقدّمات نکاح.

پی نوشت:
  
    
تاریخ انتشار: « 1279/01/01 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 6683