مسألۀ فلسطین و رهایی قدس شریف از چنگال رژیم صهیونیستی ، فراتر از چارچوب های قومی و مذهبی ، فراسرزمینی و فراملی است و به سرنوشت همۀ امت اسلامی و حتی دیگر جوامع بشری مرتبط است؛ اینگونه است که پس از توطئه ترامپ در انتخاب قدس به عنوان پایتخت اسرائیل؛ جهان اسلام و حتی جوامع غیر اسلامی نیز در دفاع از آرمان های مردم فلسطین به پا خواستند؛ و همۀ معادلات آمریکا و متحدانش را بر هم زدند که نشان داد امت اسلامی عزم خود را جزم کرده تا با ندای رهایی قدس شریف ، شیاطین غربی عربی عبری را مقهور اراده و مقاومت خود سازد.
گفتنی است اسرائیل تاکنون با کمک توطئه های آمریکا در منطقه در ایجاد جنگ های نیابتی به حیات ننگین خود ادامه داده است، لیکن شکست سنگین گروه های تروریستی تکفیری در عراق و سوریه و تقویت روز افزون جریان مقاومت در منطقه؛ زمزمه فروپاشی کامل رژیم صهیونیستی را به شدت آشکار ساخته است.در این میان همزمانی نابودی کامل اسرائیل با سقوط کامل رژیم های مرتجع عربی به ویژه رژیم منحوس سعودی در قالب ادامۀ جنبش های بیداری اسلامی و با محوریت جریان مقاومت دور از ذهن نیست.
البته نباید فراموش کرد رمز تحقق این امر در وحدت امت اسلامی نهفته است؛ اینگونه است که امام خمینی(ره) در پیشگویی صریح راه علاج مسأله فلسطین و پایان جنایات اسرائیل را در وحدت اسلامی دانست و فرمود:«...اگر همه مسلمانان جمع شوند و هر كدام يك سطل آب بريزند اسراييل را آب مي برد...»[١]هم چنین پیشگویی امام گونۀ خلف صالح ایشان مقام معظم رهبری مبنی بر این که «رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نخواهد دید.»[٢] و نیز بیانات مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله) مبنی بر اینکه «قدس و فلسطین به امت اسلامی بر میگردد »[٣]، در ساحت وحدت جهان اسلام امکان پذیر خواهد بود.
حال در تبیین دقیق کارکردهای وحدت گرایی در سرنوشت روشن مسلمانان می توان به وقایع اخیر فلسطین اشاره کرد؛ از یک سو تداوم مبارزه با تروریست های تکفیری در عراق و سوریه و یمن، آمریکا را با شکست تاریخی در منطقه مواجه کرده است؛ از سوی دیگر اقتدار جریان مقاومت و گفتمان اسلام ناب با پیشتازی انقلاب اسلامی ایران؛ تأثیرات نظام اسلامی در میان کشورهای اسلامی را دو چندان کرده است.
حقیقت آن است که خواب شوم آمریکا و متحدانش در منطقه که در راستای ایران هراسی و شیعه ستیزی(بخوانید هلال شیعی) برای محو آثار و کارکردهای انقلاب اسلامی صورت می پذیرفت و خاورمیانه بزرگ بدون ایران را ترسیم می کرد، در عمل به اقتدار باشکوه نظام اسلامی در جهان اسلام منتهی شده است و رژیم سعودی که سودای آقایی در منطقه را در سر می پروراند پس از اقدامات ماجراجویانه در منطقه از قبیل حمایت از گروه های تروریستی تکفیری و ارتکاب جنایات ددمنشانه در یمن خود را در گرداب رسوایی گرفتار می بیند؛ حال ایجاد تغییرات بنیادین در منطقه به سود جریان مقاومت، حضور مداخله جویانۀ آمریکا در منطقه را بسیار بی معنا کرده است و تشدید خشم و نفرت مسلمانان علیه حامیان اصلی ترورریسم را به همراه داشته است.
بی شک تشدید فروپاشی رژیم صهیونیستی در پسا داعش از جمله حقایق انکار ناپذیر است؛ تحقق این مسأله به ویژه پس از ثبات جریان مقاومت در مبارزه با تروریسم تکفیری؛ تفکیک میان جبهۀ اسلام نبوی با اسلام ملی گرای تکفیری را برای امت اسلامی تسهیل کرده است لذا موج عظیم گرایش اهل سنت به گفتمان جریان مقاومت شیعی در مقابله با جریانات تکفیری بسیار معنادار است که نشان می دهد صدور آرمان ها و ارزش های والای انقلاب اسلامی در عصر کنونی در قالب بازتولید فرهنگ بسیجی در آموزه های معرفتی شهدای مدافع حرم در دیگر کشورهای اسلامی تجسم یافته است .
در این زمینه حمایت همه جانبه امت اسلامی از قدس شریف و تأکید بر مبارزه فراگیر با رژیم کودک کش اسراییل و بی اعتنایی به ماجراجویی های رژیم سعودی؛ خود بهترین مدعا از رفتارشناسی ضد استکباری مسلمانان در پساداعش به شمار می رود و نوید بخش تغییرات اساسی در ساختارهای دینی منطقه است.
بدین ترتیب دستاورد جبهۀ مقاومت به رهبری ایران در نبرد با داعش، پشتوانۀ ارزشمند در فروپاشی اسرائیل و رهایی قدس شریف به شمار می آید؛ به ویژه آنکه با فروپاشی ساختار آمریکایی در منطقه، مشروعیت رژیم های عربی به شدت زیر سوال رفته و نظام تک قطبی آنگلوساکسون ها به پایان حیات ننگین خود رسیده است؛ هم چنین هویت جدیدی در پسا داعش در بین ملت های جهان ایجاد شده است که نشانه های آن در شکل گیری انتفاضه چهارم در فلسطین آشکار شده است ؛ جنگی که به پیروی از نهضت امام حسین(علیه السلام) ، پیر و جوان، خانواده ها و مردم و حتی بچه شیرخواره ، در آن مشارکت مستقیم دارند و به همین علت قیام مردمی در فلسطین شكست ناپذیر شده است؛لذا باید در چگونگی تداوم اقتدارآفرینی نرم افزاری و سخت افزاری جریان مقاومت در فلسطین و در فضای پسا داعش اندیشید.
از یک سو حمایت نظامی و سخت افزاری جریان مقاومت از مبارزان فلسطینی در غزه و تسلیح کرانه باختری حیاتی است؛از سوی دیگر باید گفت تداوم پیروزی های جبهۀ مقاومت مقوله ای نرم افزاری است؛ لذا بسط و گسترش عقلانیت سیاسی و تبیین مردم سالاری دینی و مردم محوری با بهره گیری از آموزه های وحدت بخش فقه مذاهب اسلامی و تبیین چارچوب فقهی امر به معروف و نهی از منکر با رویکرد مقارن اهتمام ویژه جهان اسلام به مسألۀ فلسطین را در پی خواهد داشت و افراط(هنجار شکنی و ظلم و ستم ) و تفریط(ظلم پذیری) را ریشه کن خواهد کرد که رهایی قدس و نابودی رژیم صهیونیستی حلقۀ مکمل این مسأله خواهد بود.
[١] صحيفه نور؛ج ۸؛ ص ۲۳۵.
[٢] بیانات مقام معظم رهبری؛١٨/٦/١٣٩٤.
[٣] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛١١/٥/١٣٩٢.
------------------------------------
بسم الله الرحمن الرحیم
لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّى جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَارِهُونَ
«آنها پیش از این (نیز) در پی فتنهانگیزی بودند، و کارها را بر تو دگرگون ساختند (و به هم ریختند)؛ تا آن که حق فرارسید، و فرمان خدا آشکارگشت (و پیروز شدید)، درحالی که آنها کراهت داشتند. ».
بعد از شکست مفتضحانه استکبار جهانی و رژیم جنایت کار صهیونیستی در برابر جبهه مقاومت اسلامی و گرایش جوانان کشورهای اسلامی به گفتمان مقاومت اسلامی دشمنان اسلام و در راس آن شیطان بزرگ امریکا، با بهرهگیری از فتاوای تکفیری فرقه وهابیت فتنهای دیگر را طراحی کردند. ایجاد جنگ مذهبی و تکفیر مسلمانان فتنهای بود که به مراتب پیچیدهتر و فریبندهتر از قبل بسیاری از جوانان امت اسلامی را در کام خود فرو برد. مجریان این فتنه، فریبخوردگانی بودند که با ارائه قرائتی انحرافی از قرآن و سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باعث شدند چهره اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله را که منشأ رحمت و مودّت میان امت اسلام و بشریت است، به چهرهای کریه و زشت تبدیل کنند.
علمای آگاه و هوشیار اسلام، رزمندگان فداکار و ملتهای مسلمان با درک صحیح از این فتنه و اهداف شوم آن، با روشنگری و بصیرتافزایی امید آنان را به یأس تبدیل کردند. در حالی که سلطهگران و سردمداران سیاسی غرب، نابودی دولت دروغین داعش را نیازمند گذشت دهها سال قلمداد میکردند و قصد داشتند این شجره خبیثه را به مدتی طولانی گریبانگیر امت اسلام قرار دهند، اما جوانان غیور جبهه مقاومت و مدافعان حریم ولایت، از عراق، سوریه، ایران، افغانستان و لبنان و سایر کشورهای اسلامی با پایمردی و نثار جان ارزشمند خویش توانستند پرچم نصرت الهی را بر فراز آسمان عراق و سوریه به اهتزاز درآورند.
امروز گرچه حضور ظاهری پدیده شوم جهل و تکفیر از برخی سرزمینهای مسلمانان ریشهکن شده است؛ اما همچنان مقابله با ریشههای فکری این جریان امری ضروری است لذا حوزههای علمیه، عالمان دینی اهلسنت و شیعه، مجامع دانشگاهی و فرهیختگان و جوانان کشورهای اسلامی باید همچنان هوشیاری خود را حفظ کرده و با روشنگری و نقد اندیشههای تکفیری و آگاهسازی جوامع اسلامی به ویژه جوانان ریشههای فکری این جریان نامبارک را بخشکانند. امت اسلامی نیز شایسته است راه مقاومت را بر محور وحدت و مودّت میان مذاهب اسلام و مشترکات میان امت اسلامی طی کند.
اکنون که این وعده صادق پرودگار محقّق گشت و با نابودی شجره خبیثه داعش، پیکر زخمی جهان اسلام تا حدودی التیام یافت و چشم امت داغدار مسلمان روشن شد، دبیرخانه کنگره جهانی مقابله با جریانهای افراطی و تکفیری به آحاد مسلمین، مصلحان و همه امت، آزادگان جهان، به ویژه محضر مقام معظم رهبری مدظله العالی و مراجع بزرگوار و عالمان دلسوز همه مذاهب اسلامی تبریک عرض نموده و برای سرداران سپاه اسلام ومجاهدان و رزمندگان جبهه مقاومت، مدافعان حریم ولایت و خانوادههای شهیدان و جانبازان این مقاومت مقدس به ویژه سردار پرافتخار امت سرلشکر پاسدار حاج قاسم سلیمانی، برترین پاداشهای الهی را از خداوند منان مسئلت دارد.
دبیرخانه کنگره جهانی مقابله با جریانهای افراطی و تکفیری نیز با هدایتهای داهیانه و راهنماییهای حکیمانه مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی حفظه الله همچنان آمادگی خود را برای مقابله با فتنههای پیشرو و خشکاندن ریشههای عقیدتی و فکری این جریان افراطی اعلام میدارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
رحلت حضرت آیت الله حائری شیرازی (رحمة الله علیه) موجب نهایت تأسف گردید. این عالم بزرگوار در تمام طول عمر خود در خدمت اسلام و برنامه های فرهنگی و جهادی اسلام بود. از آغاز انقلاب همواره در میدان بود و پس از پیروزی انقلاب در دعوت مردم به اتحاد، یگانگی و پایمردی در مقابل دشمنان کوشا بود.
از صفات بسیار نیک این عالم روشن ضمیر، خلوص نیت او بود که بدون ملاحظۀ گفتار این و آن به وظیفۀ خود عمل می نمود. او شاگردان زیادی تربیت کرده و آثار مکتوب باارزشی از خود به یادگار گذاشت. یاد او همواره در خاطره ما به عنوان یک عالم فداکار باقی خواهد ماند.
اینجانب این ضایعۀ مولمه را به حوزۀ علمیه عموماً و حوزه و علمای شیراز خصوصاً و خاندان محترم او تسلیت عرض نموده و علوّ درجات را برای او و صبر جمیل و اجر جزیل را برای بازماندگان از خداوند منان خواستارم.
بسم الله الرحمن الرحيم
حكم اخير دولت آمريكا كه برخلاف قطعنامه شوراى امنيت و بر خلاف تمام موازين بين المللى بود درباره بيت المقدس و اينكه متعلق به اسرائيل و پايتخت اوست و تصميم بر اينكه شش ماه ديگر سفارتخانه آمريكا به آنجا برود، موج عظيمى از نفرت را در سراسر جهان برانگيخت و تمام مسلمين دنيا و بسيارى از ملتهاى آزادىخواه و رجال سياسى جهان آن را شديدا محكوم كردهاند.
در اينجا دو نكته حائز اهميت است: نخست اينكه بعد از شكست آمريكا و طرفدارانش در عراق و سوريه و شكست توطئه اخير در لبنان و يمن به فكر فتنه اى جديد افتاده اند شايد بتوانند در آن فتنه، شكست هاى پى در پى سابق را جبران كنند در حالى كه كور خواندهاند زيرا مخالفان آمريكا و طرفدارانش، در اين فتنه بسيار بيشتر از فتنه سابق است و به يقين در اينجا هم گرفتار شكست و رسوايى تازهاى خواهند شد.
ديگر اينكه اين جنايت بزرگ سبب رسوايى طرفداران آمريكا مانند عربستان سعودى گرديد كه آمريكا و اسرائيل را اخيراً به عنوان دوست خود انتخاب كرده اند و تا مى توانستند از بيت المال مسلمين به آنها كمك كردند؛ اكنون حيرانند و نمىدانند در برابر مسلمانان جهان چه بگويند و چه كار كنند.
در ضمن اين تصميم سنگ بزرگى در مسير طرفداران سازش با اسرائيل نيز انداخت كه آن هم رسوايى ديگرى است.
در اين شرايط همه مسلمين جهان بايد متحد شوند، چون قدس حلقه اتصالى است در ميان همه آنها و بايد در برابر اين تجاوز آشكار و زورگويى زشت بايستند و نگذارند شهر قدس و قبله اول مسلمين از دست برود.
رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرآ وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ.
آیت الله العظمی مکارم شیرازی با صدور حکمی حجت الاسلام والمسلمین عباس رفعتی را به عنوان رئیس شبکه جهانی ولایت منصوب کرد. متن حکم معظم له به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ عباس رفعتی نائینی «زیده عزه»
با اهداء سلام و تحیت؛
نظر به تجارب، توانمندیها، حسن سوابق علمی، مدیریتی و رسانهای جنابعالی، بدین وسیله شما را به مدت دو سال به سمت رئیس موسسه جهانی ولایت منصوب مینمایم.
نظر به اهمیت و ضرورت تبلیغ دین از رسانههای نوین انتظار میرود با تداوم تحول بنیادین در شبکههای جهانی ولایت، بهرهگیری از ظرفیتهای گرانسنگ حوزههای علمیه به ویژه مراکز تخصصی و به کارگیری نیروهای متعهد و متخصص در تثبیت و توسعه کمی و کیفی برنامههای این رسانه دینی گام بردارید.
إنشاءالله همواره با استعانت از درگاه احدیت و نیز در سایه عنایت خاصه حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنا فداه) و همت و تلاش مضاعف همکاران، در جهت دستیابی به اهداف بلند موسسه جهانی ولایت در خدمت به اسلام و مسلمین موفق باشید.
ضمناً از خدمات و تلاشهای بیدریغ جناب حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمد حسینی قزوینی در مدت تصدی مسئولیت خطیر تقدیر و تشکر میکنم.
قم- ناصر مکارم شیرازی
مؤسسه جهانی ولایت تحت اشراف حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی که در سال گذشته موفق به کسب اولین مجوز رسمی به عنوان یک شبکه ماهوارهای غیردولتی از شورای عالی انقلاب فرهنگی شد، بیش از این مدیریت آن به مدت هشت سال بر عهده آیتالله حسینی قزوینی بود.
بسم الله الرحمن الرحيم
مدتى است خبرى سرتاپا دروغ به وسيله بدخواهان مرجعيت شيعه در بعضى از فضاهاى مجازى منتشر كردهاند كه آقايى به نام مدلل داماد حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى است و او تاجر شكر و بدهكار مهم بانكى است، در حالى كه معظم له نه چنين دامادى دارد و نه حتى اين شخص را ديده است.
اخيراً يكى از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى به نام آقاى محمود صادقى با عبارت «خوب است جناب ایشان درباره بدهی های کلان معوق جناب مدلل به بانک سرمایه هم توضیح بدهند» به این شایعه دامن زده و به نوعی این دروغ را در توئيت خود نسبت به معظم له تكرار كرده است.
بدين وسيله اعلام مىدارد چنانچه جناب آقاى صادقى اين موضوع را تكذيب و عذرخواهى نمايد مشكلى نيست و الا از طرق قضايى قابل تعقيب است.
خداوند به همگان توفيق عمل به وظايف الهى خود را بدهد.
آیت الله العظمی مکارم شیرازی به عنوان برجسته ترین شخصیت جهان اسلام در عرصه ی وحدت و تقریب مذاهب در کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی مورد تجلیل قرار گرفت
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان؛اختتامیه سی ویکمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی در تهران،با تجلیل از شخصیت های برجسته جهان اسلام در زمینه ی وحدت اسلامی همراه بود.
آیت الله اراکی،دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در این کنفرانس گفت: نخستین شخصیتی که در این همایش مورد تجلیل قرار می گیرد، آیت الله العظمی مکارم شیرازی است که بیش از ٧٠ سال عمر شریف خود را صرف تلاش علمی در زمینه کلام، تفسیر، حدیث، فقه و... کرده است و از سالهای دور در مقابل شبهات دشمنان علیه اسلام ایستادند و این تلاش را تا امروز با قدرت ادامه می دهند.
وی تصریح کرد: شاید کمتر کسی در جهان اسلام را بیابیم که تا این همه سال، این چنین با قدرت در عرصه دفاع از حریم قرآن و اسلام پایمردی داشته باشد.
آیت الله اراکی بیان کرد: شخصیت دوم، امام شیخ احمد الطیب است که در سال های اخیر، تلاش های خوبی در عرصه تقریب بین کشورهای اسلامی داشته که در این همایش از ایشان نیز تجلیل می شود.
دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، بیان کرد: علامه بدرالدین حسون، مفتی اعظم جمهوری سوریه، از دیگر شخصیت هایی است که در این کنفرانس، از وی به دلیل تلاش های اثرگذارش در عرصه های مختلف روشنگرانه عالم اسلامی تجلیل میشود.
وی گفت: شخصیت چهارمی که در این همایش مورد تجلیل قرار می گیرد، دکتر فردوس العوادی است که از تلاش ٥٠ ساله وی در عراق در زمینه وحدت اسلامی تجلیل به عمل می آید.
------------------------------------
سردار غیب پرور و جمعی از مسئولان بسیج
مترجم قرآن به زبان انگلیسی
مسئولین مرکز مهدویت
معاون فرهنگی آستان مقدس کریمه اهلبیت سلام الله علیها
علما و شخصیت های شرکت کننده در اجلاس جهانی محبین اهل بیت علیهم السلام
همایش انجمن علمی ارتباطات و تبلیغ حوزه علمیه قم
شیخ أحمد بدر الدين حسون مفتي سوريه
مجلس سوگواری شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
مراسم جشن میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امام صادق علیه السلام و مراسم عمامه گذاری
------------------------------------
خبر بسيار مسرت بخشى كه از آغاز ماه ربيع الاول همه جا منتشر شد، يعنى خبر نابودى قدرت داعش و درهم شكستن ستون فقرات اين گروه جنايت كارى كه در طول تاريخ به قساوت و بى رحمى و درندگى آنها كسى را سراغ نداريم، بسيار مايه اميدوارى بود
باید با توجه به نتایجی که از پیروزی های اخیر گرفتیم، سرمایه اصلی خودمان را حفظ، تقویت و تکمیل کنیم، نسل جوان پیروزی های انقلاب را ندید اما پیروزی های اخیر مقاومت جانشین پیروزی های انقلاب شد. نسل جوان باید باید لمس کند و ببیند که افتخارات دینی، عقاید دینی و پایبند بودن به اصول اسلام چه آثاری دارد
برای اینکه اتحاد مسلمین محکم باشد باید تمام مذاهب اسلامی به مقدسات یکدیگر احترام بگذارند، ما اجازه نمی دهیم که شیعیان به مقدسات اهل سنت اهانت کرده و یا این که اهل سنت به مقدسات شیعه اهانت کنند؛ بنابراین هیچ مذهبی نباید به مقدسات مذهب دیگر اهانت کند.
در گذشته در مورد مسائل مستحدثه بحثی نمی شد اما در حال حاضر تعداد بسیاری کتاب و رساله درباره مسائل مستحدثه نوشته می شود و كسانی هستند كه بر مسائل مستحدثه و پاسخگویی به آن تمرکز دارند.
دشمنان در سوریه و عراق فتنه به پا کردند که خوشبختانه خاموش شد اما ویرانی های آن به زودی جبران نخواهد شد، دشمن اخیرا به این نتیجه رسیده که در لبنان آرام فتنه ایجاد کند، در جریان لبنان فردی را تحریک کردند تا ایجاد اختلاف کند و آن ها بتوانند هجمه وارد کنند؛ بنابراین باید هوشیار بوده و بدانیم که در شرایط فعلی وحدت لازم است
امنیت ایران در دنیا کم نظیر است، خوشبختانه قدرت دفاعی ما روز به روز بیشتر می شود که اگر نبود معلوم نمی شد که دشمن با ایران اسلامی چه می کرد؛ بنابراین سیاه نمایی افتخار نیست و اگر کسی نقد می کند باید راه حل هم ارائه دهد.
شیعه سرمایه های بسیاری دارد که خداوند در اختیار آن قرار داده اما باید از آن استفاده کند، باید استفاده فرهنگی کرد و به صورت ویژه بر نسل جوان، خواهران و زنان که در معرض توطئه های بیشتری قرار دارند کار شود تا با روحیه تازه ای از سفر به شهر مقدس قم باز گردند.
مرجعیت به افکار عمومی اتصال دارد و شاید روزی هزار نامه برای ما ارسال می شود، اگر ذهنیتی پیدا شود نتیجه نامه های مردم و ملاقات های حضوری است، ما باید دردهای مردم را بازگو کنیم.
باید دنیای امروز و صفات مستکبران را بشناسیم، اگر این شناخت باشد فریب نمی خوریم اما اگر شناخت وجود نداشته باشد انسان فریب می خورد، انسان عاقل باید دشمن خود را بشناسد و در برابر انحصار طلبی استکبار جهانی بایستد.
------------------------------------
ـ گنجینه بزرگ معارف اسلام
ـ عالى ترین درس براى تعلیم و تربیت انسانها
ـ بهترین سرمایه خودسازى و تهذیب نفس
ـ مؤثّرترین برنامه براى ساختن جامعه اى سالم و پاک و سربلند
عناوینى است که به حق مى توان براى نهج البلاغه انتخاب کرد.
تنها کسانى مى توانند درباره این کتاب بزرگ و بى نظیر سخن بگویند که حداقل یکبار با دقّت کامل تمام آن را از آغاز تا پایان مطالعه کرده باشند آن گاه روشن خواهد شد هر چه درباره این مجموعه گرانبها گفته شود، کم است!
سزاوار است عاشقان حقیقت، پویندگان راه معرفة الله و جویندگان راه و رسم بهتر زیستن، همه روز در کنار آرامگاه عالم بزرگوار سیّد رضى (گردآورنده نهج البلاغه) حاضر شوند و در برابر او سر تعظیم فرود آورند و بر روانش درود بفرستند که اثرى چنین گرانبها و بى بدیل از کلمات مولا على(علیه السلام) را جمع آورى کرده و در اختیار ما مسلمانان بلکه در اختیار جامعه بشرى قرار داده است.
در طول تاریخ اسلام شروح متعدّدى بر نهج البلاغه نوشته شده، و علماى عالى قدرى چه در گذشته و چه در عصر ما براى تبیین و تفسیر و کشف گنجینه هاى آن کوشیده اند و خدمات پرارزشى انجام داده اند، ولى انصاف این است که نهج البلاغه هنوز دست نخورده است، هنوز مظلوم است هنوز تلاش هاى فراوان و فراوان دیگرى را مى طلبد.
مخصوصاً در عصر و زمان ما که عصر مشکلات پیچیده جوامع انسانى، عصر ظهور مکتب هاى مختلف فکرى، و عصر تهاجم بر اعتقادات و اخلاق و تقوا و فضیلت از سوى دنیاپرستان و جهانخواران است، تا راه را براى رسیدن به منافع آلوده و نامشروعشان هموار سازند، آرى در این عصر، نهج البلاغه تلاش و کوشش و کار بیشترى را مى طلبد. کار تحقیقاتى و گروهى براى یافتن راه غلبه بر مشکلات معنوى و مادّى و فردى و اجتماعى و مقابله با مکتبهاى ویرانگر فکرى و اخلاقى به وسیله آن.
به همین دلیل بعد از توفیقى که در «تفسیر نمونه» و «پیام قرآن» بحمدالله نصیب معظم له و جمعى از یاران باوفا شد که سبب حرکت جدیدى دربارۀ کارهاى قرآنى و نفوذ بیشتر قرآن و تفسیر در مجامع علمى بلکه غالب خانه ها گردید، با همکاری گروهى از اهل فضل کارى مشابه تفسیر نمونه روى نهج البلاغه انجام گردید، که ماحصل آن کتاب وزین پیام امام امیر المؤمنین علیه السلام بود.
در این نرم افزار متن و ترجمه نهج البلاغه به انضمام تفسیر آن بر اساس کتاب امیر المؤمنین علیه السلام به تفکیک خطبه ها، نامه ها و حکمت ها با امکانات مشروح زیر ارائه شده است تا گامی موثر در بهره مندی هر چه بیشتر شیفتگان مکتب حق و حقیقت باشد.
١- تفکیک خطبه ها و نامه بر اساس بخش های مرتبط تفسیری به منظور دسترسی بهتر به مطالب
٢- جستجو در خطبه ها، نامه ها و حکمت ها در تمام بخش های نرم افزار به تفکیک متن، ترجمه، عبارت و به صورت عطفی، فصلی و کل عبارت. با امکان نگهداری نتیجه جستجو و مشخص نمودن کلمه مورد نظر در متن نتیجه
٣- ایجاد فهرست برگزیده (مطالب منتخب) به منظور دسترسی سریع به مطالب مورد نظر
٤- امکان اشتراک گذاری و کپی نمودن قسمتی از متن، ترجمه و تفسیر
٥- امکان تنظیم فونت و اندازه قلم متن، ترجمه و تفسیر برای مطالعه بهتر از منوی تنظیمات با قابلیت دسترسی در تمام قسمت های نرم افزار
٦- امکان تعامل با نرم افزار پژوهش یار به منظور ایجاد فهرست پژوهشی و درج حاشیه بر مطلب انتخاب شده
------------------------------------
از جمله بلاهاى بزرگى كه دامنگير جوامع مختلف مى شود و روح اجتماعى و تفاهم و همكارى را در ميان آنها مى كشد، مسأله شايعه سازى و نشر شايعات است، بطورى كه گاه يك نفر منافق، مطلب نادرستى جعل مى كند و آن را به چند نفر مى گويد، و افرادى بدون تحقيق در نشر آن مى كوشند، و شايد شاخ و برگهايى هم از خودشان به آن مى افزايند. و در نتيجه آن مقدار قابل توجّهى از نيرو وفكر و وقت مردم را مشغول ساخته واضطراب ونگرانى درمردم ايجاد مى كنند.
اگر چه اجتماعاتى كه در فشار و خفقان قرار دارند گاهى شايعه سازى و نشر شايعات را به عنوان يك نوع مبارزه و يا انتقامجويى تعقيب مى كنند ولى براى اجتماعات سالم نشر شايعات زيانهاى فراوانى به بار مى آورد؛ اگر شايعات در مورد افراد لايق، مثبت و مفيد باشد آنها را در خدمات خود دلسرد مى كند و گاهى حيثيّت چندين ساله آنها را بر باد مى دهد و مردم را از فوايد وجود آنان محروم مى سازد.به همين دليل اسلام صريحاً با «شايعه سازى» مبارزه كرده و جعل و دروغ و تهمت و نشر شايعات را ممنوع مى شمارد.
با همۀ این تفاسیر لیکن نه تنها در سطح افراد عادى، بلكه در سطح رسانه هاى دنيا طوفان خطرناكى از شايعه پراكنى نسبت به اشخاص و گروهها و كشورها در گرفته، كه فضاى جهان را تيره و تار ساخته است، و سرچشمه آن غفلت از تفاوت حق و باطل است، و متأسفانه مردم جهان هزينه سنگينى به خاطر آن مى پردازند.
بدین ترتیب شایعه پراکنی و پيروى از حدس و گمان و هر آنچه غير از علم و يقين حاصل مى شود، تبعات و پیامدهای براى فرد و جامعه ايجاد مى كند كه هريك به تنهايى ضايعات بزرگى دارد.
به همان نسبت كه بركات زبان و آثار سازنده آن زياد است، آفات و گناهانى كه به وسيله آن انجام مى گيرد و آثار مخرّبى كه در فرد و جامعه دارد بسيار زياد است.که نشر شايعات بى اساس و اكاذيب، و اشاعه فحشاء، هرچند به عنوان ذكر احتمال باشد از جمله مهمترین آفات زبانی به شمار می آید.
بی شک كسى كه صد كلمه سخن مى گويد نسبت به كسى كه دويست كلمه سخن مى گويد، احتمال آلودگى اش به گناهان كمتر است.حال چيزهايى را كه انسان مى شنود به دو صورت نقل مى كند:گاه مى گويد: فلان مطلب را مى گويند. يعنى نقل مى كند و خبر مى دهد.و گاهى مى گويد: چنين است. اگر اين را بگويد گناهش معلوم و روشن است، زيرا چيزى كه با دو شاهد عادل ثابت نشده انسان نمى تواند بگويد. پس اگر اين را قاطعانه بگويد دروغ است. قرآن مى فرمايد: « «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسُولًا؛ گوش و چشم و دل هريك از آنها سؤال مى شوند».،
امّا اگر بگويد كه مى گويند. يعنى انسان در مقام نقل شايعات بگويد مى گويند، او از دروغ نجات پيدا مى كند ولى عناوين محرّمه بسيار بر آن مترتّب است، مانندآزار مؤمن، هتك مؤمن كه در همين جمله ممكن است هر سه عنوان مترتّب شود، زيرا اين جمله هم هتك مؤمن است، هم اشاعه فحشاست و هم اگر به گوش او برسد آزار و ايذاءِ مؤمن است. بعضى خيال
مى كنند با كلمه «مى گويند» از دروغ نجات پيدا مى كنند.
با نهايت تأسّف، تقواى زبان در زمان ما كم است. خصوصاً اگر كسى خطّش يا سليقه اش با ديگرى مخالف باشد به خود اجازه مى دهد كه هر نسبت و تهمتى را به او بدهد. البتّه اگر تقواى زبان كم شود، لطف خدا هم بر امّت كم مى شود. وقتى مردم حيثيّت همديگر را رعايت نكنند، خداوند هم آبروى آنها را حفظ نخواهد كرد و لطفش را از چنين جمعيّتى برمى دارد.
این رذیلت اخلاقی در حالی است که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در فرازی فرمود:« وَأَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ؛خوشا به حال كسى كه سخنان زايد زبانش را نگه مى دارد»
فضولات لسان اشاره به سخنان بى هدف و بى دليلى است كه انسان بر زبان جارى مى كند كه بسيارى از آنها آلوده به غيبت، تهمت، پخش شايعات و گناهان ديگر است. به همين دليل در دستورات اسلامى، حفظ زبان يكى از مهم ترين نشانه هاى ايمان و اخلاق شمرده شده است.
ازاين رو، در حديثى دیگر از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم:«لايَسْلَمُ أحَدٌ مِنَ الذُّنُوبِ حَتّى يَخْزُنَ لِسانَهُ ؛ هيچ كس از گناهان محفوظ نمى ماند مگر اين كه زبانش را حفظ كند».،
اميد است كه همه ما آن جمله حضرت علی(علیه السلام) را كه مى فرمايد: «اللّسانُ كَلبٌ عَقُورٌ؛ زبان سگ درنده است» در نظر داشته باشيم، چون اگر آن را به بند نكشد، نه تنها ديگران بلكه خودش را هم مى درد.
بدیهی است پيروى از غير علم و شایعه پراکنی، آبروى افراد آبرومند را به خطر مى اندازد و خدمتگذاران را دلسرد مى كند، حال آنکه مؤمن در اسلام بسيار محترم است لذا نمى شود آبروى او را ريخت ، به هر حال منع شایعه پراکنی حفظ آبرو و حيثيت انسانها است، و ثانيا جلوگيرى از مفاسد فراوان اجتماعى و اخلاقى است كه از اين رهگذر دامان جامعه را مى گيرد.
لیکن تأسف آور است که برخى مردم يك چوب كبريت را حقّ النّاس مى دانند، امّا ريختن آبروى مسلمان را جزءِ حقّ النّاس نمى دانند در حالی که در روایات می خوانیم «حُرمَةُ عِرضِ المُؤمِنِ كَحُرمَةِ مالِهِ وَدَمِهِ ؛ احترام آبروى مؤمن مانند احترام مال و خونش است».
در اينجا آبرو و خون در كنار هم است كه گاهى كشتن شخصيّت يك انسان از كشتن جسم او مهم تر است. برخى حاضرند بميرند ولى آبرويشان نرود. لذا حفظ آبروى ديگران بسيار مهم است. البتّه اگر اين عناوين بر كلمه «مى گويند» بار نشود مانعى ندارد.
اصولًا قرار گرفتن آبروى مؤمن در كنار مال و خون او دليل روشنى است بر اين كه تضييع آبرو جنبه حق الناس دارد.پس حقّ النّاس اين است كه چيزى از مردم ضايع شود، كسى كه غيبت یا تهمت یا شایعاتی علیه یک مسلمان مطرح كند که در حقيقت آبروى او را كه گاهى از مال و خونش هم بالاتر است تباه كرده است.
پيروى از غير علم، و ترویج شایعات روابط گرم و دوستانه را در خانه و بازار و همه جا به هم زده و مردم را به يكديگر بدبين مى سازد.
ترویج شايعات بى اساس از جمله آسیب های خطرناکی است که گاه عمدا از سوى مغرضان شايعه افكن براى برهم زدن نظم جامعه و گل آلود كردن آب منتشر مى شود و گاه بر اثر اشتباهات صورت می گیرد؛ این چالش در حالی است که بسيارى از مردم همواره انتظار دارند خبر تازه اى بشنوند و عده اى لذت مى برند از اينكه مسائل عجيب و غريب براى ديگران بازگو كنند و همين امر باعث پخش شايعات زيانبار مى شود.
اینگونه است که اشرار با دروغ، تهمت و شایعه پراکنی سعى مى كنند ذهن كسانى را كه در جامعه در مصدر كارى هستند مشوش سازند و آنها را به مردم يا افراد خاصى بدبين كنند و از اين ايجاد بدبينى و سوء ظن و اختلاف بهره گيرند.
شاعر عرب در اين زمينه مى گويد:
إنْ يَسْمَعُوا الْخَيْرَ يُخْفُوهُ وَإنْ سَمِعُوا***شَرّاً أذاعُوا وَإنْ لَمْ يَسْمَعُوا كَذِبُو
اين (بد سيرتان) هرگاه سخن خوبى درباره كسى بشنوند پنهان مى كنند و اگرسخن بدى بشنوند منتشر مى سازند و اگر مطلقا سخنى نشنوند دروغ مى بافند.
شاعر ديگرى مى گويد:
إنْ يَسْمَعُوا ريبَةً طارُوا بِها فَرَحاً***وَإنْ ذُكِرْتُ بِخَيْرٍ عِنْدَهُمْ دَفَنُو
هرگاه سخن مفسده انگيزى بشنوند از خوشحالى پرواز مى كنند و اگر مطلب خوبى از من نزد آنها گفته شود آن را همانجا دفن مى كنند.
اين بلايى است كه در طول تاريخ بوده و هم اكنون نيز به شدت ادامه دارد و بخش مهمى از نابسامانى و بدبینی ها در جوامع مسلمانان از آن سرچشمه مى گيرد. زیرا با شایعه پراکنی محيطى از سوء ظن و بدبينى بر جامعه حكم فرما می کند؛ بازار شايعه سازان داغ، و همه پاكدامنان در اذهان لكه دار مى گردند.
اينجا است كه بايد با قاطعيت رفتار كرد، همان قاطعيتى كه اسلام در برابر اين اینگونه افراد بد زبان و آلوده دهن نشان داده است؛آرى آنها بايد جريمه شوند و به دست توانمند قانون سپرده شوند تا حيثيت مردم را بازيچه نگيرند.
مهمترين سرمايه يك جامعه كه مردم را با يكديگر متّحد مى سازد، و در مسير اهداف بزرگ به راه مى اندازد، همان اعتماد عمومى است واز جمله مهمترین پيامد شوم شایعات، از ميان بردن اين سرمايه است؛ زیرا همگى نسبت به يكديگر بدبين خواهند شد و در نتيجه نظم و انسجام عمومى جامعه متزلزل می شود.
لذا شايعه سازی اعتماد عمومى را متزلزل مى سازد و افراد جامعه را در انجام دادن كارهاى لازم سست و مردّد مى كند. اینگونه است که اسلام اهميت فوق العاده اى به حفظ اعتماد عمومى و وحدت صفوف مى دهد و هر چيزى را كه لطمه اى بر آن وارد سازد حرام شمرده است.زیرا شایعات اعتماد بر گفتار و اعتماد بر عمل را بر باد می دهد.
بدین ترتیب شایعه سازان را می توان بر مبنای کلام وحی «مُرْجِفُون» دانست که به معناى اشاعه اباطيل، به منظور غمگين ساختن ديگران است، و اصل «ارجاف» به معناى اضطراب و تزلزل است، و از آنجا كه شايعات باطل، ايجاد اضطراب عمومى مى كند، اين واژه به آن اطلاق شده است.،
گفتنی است يك جامعه سالم متكى به سرمايه هاى مختلفى است كه از همه مهم تر، سرمايه اطمينان و اعتماد عمومى است؛ گاه يك شایعه خالى از صداقت كافى است كه میان مسئولان و مردم در جامعه جدائى بيفكند. زیرا مردم به طور فطرى در صورتى حاضرند به دستورهايى كه به آنها داده مى شود، عمل كنند كه به صحت و درستى آن كاملًا اطمينان داشته باشند، يعنى هر اندازه ايمان و اعتماد انسان،نسبت به دستور يا برنامه اى كم شود، به همان مقدار از ميزان علاقه او در عمل كردن به آن كاسته مى گردد. در مقابل هر اندازه ايمان و اعتماد بيشتر گردد، علاقه انسان به عمل كردن بيشتر خواهد شد.
در حقيقت رواج شایعات به عنوان اقدام ناجوانمردانه در يك محيط، سبب به هم ريختن نظام و عدالت اجتماعى و آلوده شدن حق به باطل و گرفتار شدن بيگناه و تبرئه گنهكارو از ميان رفتن اعتماد عمومى مى شود.
جعل و پخش شايعات دروغين و نگران كننده يكى از مهمترين شاخه هاى جنگ روانى توطئه گران است.
هنگامى كه دشمن قادر نيست از طريق رويارويى صدمه اى وارد كند دست به پخش شايعات مى زند، و از اين طريق افكار عمومى را نگران و به خود مشغول ساخته و از مسائل ضرورى و حساس منحرف مى كند.
شايعه سازى يكى از سلاحهاى مخرب براى جريحه دار ساختن حيثيت نيكان و پاكان و پراكنده ساختن مردم از اطراف آنها است.لیکن تأسف آور این است که در جامعه شاهدیم اصرار برخی رسانه های به ویژه در فضای مجازی در ترویج تهمت ها و افتراها و شايعات پايانى ندارد و برخى از آنها با جسارت تمام مقدسّات را نشانه گرفته اند كه قلم از ذكر نمونه هاى آن شرم مى كند.
آری در عصر و زمان کنونی، دشمن در جنگ روانى از همين وسيله بهره مى گيرد. براى مردم عادى، مقامات بلندپايه سياسى و مذهبى، و حتّى مراجع بزرگوار تقليد شايعه مى سازد. لذا مؤمنين بايد مواظب باشند كه نه شايعه بسازند، و نه به شايعه سازان كمك كنند، چرا كه اشاعه شايعات دروغ و حتّى مشكوك حرام است، و مجازاتى برابر با مجازات مفسدان فى الارض دارد. هم چنین اعتماد بر غير علم و ترویج شایعه، به بازار شايعات و شايعه سازان رونق مى دهد؛ از سوی دیگرپيروى از غير علم، روحيّه تحقيق و كنجكاوى را از انسان گرفته و او را فردى زودباور و ساده انديش بار مى آورَد.
يكى از تعليمات مهم و اساسى قرآن مجيد به همه مسلمان ها، بلكه به همه انسان ها، اين است كه هيچ چيز را بدون دليل نپذيرند. آرى، از نظر اسلام پذيرش هر مطلبى توأم با دليل قابل قبول است.
لذا در قرآن کریم مى خوانيم:«هاتُوا بُرْهانَكُمْ*؛ دليل خود را (بر اين موضوع) بياوريد.»،از این رو براى اثبات هر مطلبى در دنيا و آخرت و از سوى هر قوم و ملّتى بايد دليل و برهان ارائه شود و اين فرهنگ بسيار عالى اگر در جامعه اى عملى شود جلوى خرافات و سخنان پوچ و بى اساس گرفته مى شود و شايعات و جنجال ها و غوغاسالارى ها و تهمت ها و اتّهام ها در چنين جامعه اى نمى تواند موج ايجاد كند، تا موج سواران بر آن سوار شوند و در راستاى منافع شخصى خود مقدّس ترين مقدّسات مردم را به مسلخ ببرند!
بدیهی است شایعات استقلال فكرى را از بين مى بَرد و روح را براى پذيرش هرگونه تبليغات مسموم آماده مى كند.پيروى از غير علم، سرچشمه قضاوت ها و انتخاب هاى عجولانه در مورد هر كس و هر چيز است كه اين خود مايه انواع ناكامى ها و پشيمانى هاست.هم چنین شایعات سرچشمه پايمال شدن حقوق افراد يا دادن حق به غير مستحق است.
باید دانست بسيارى از نابسامانى های اجتماعی از شايعه سازى و جوسازى و قضاوت هاى عجولانه وگمان هاى بى اساس واخبار مشكوك و دروغ سرچشمه مى گيرد. توسعۀ شایعه موجب می شود هرج ومرج در روابط اجتماعى همه جا فرا گیر شود. لذا هيچ كس از گمان بد ديگرى در امان نخواهد بود. هيچ كس به ديگرى اطمينان پيدا نخواهد كرد و آبرو و حيثيّت افراد همواره در مخاطره خواهد بود. لذا توسعۀ شایعات نتيجه اى جز هرج و مرج اجتماعى و از بين رفتن روابط انسانى و پيوندهاى عاطفى نخواهد داشت.
حال آنکه اسلام چشم و گوش انسان را مسؤول مى شمرَد؛ تا نبيند نگويد، تا نشنود قضاوت نكند و بدون تحقيق و علم و يقين، نه به چيزى معتقد شود، نه عمل كند و نه به داورى برخيزد.
در بسيارى از موارد می بینیم برخی پاى بند به كلام حق نيستند، و هر چه بر زبانشان جارى شد مى گويند، به همين دليل، نبايد عيوب و گناهانى را كه به اشخاص نسبت مى دهند پذيرفت، چرا كه ممكن است از همان گفتارهاى باطل و بى اساسى باشد كه بدون تحقيق و نسنجيده به افراد نسبت مى دهند، به خصوص اين كه مى دانيم خداوند همه جا شاهد و ناظر است، و هر چه را مى گوييم مأموران ثبت اعمال مى نويسند.
حضرت علی (علیه السلام) در این زمینه می فرماید:« أما إنّه ليس بين الحقّ و الباطل إلّا أربع أصابع؛بدانيد ميان حق و باطل بيش از چهار انگشت فاصله نيست!»
اين سخن در واقع اشاره به شايعاتى است كه در ميان مردم زبان به زبان مى چرخد، و مردم به عنوان «مى گويند و مى گويند» مطالبى را به يكديگر منتقل مى سازند، كه چيزى جز شايعات بى اساس نيست، بر مبنای آموزه های اسلامی نباید به شايعات اعتنا کرد، و افراد تا نبينند چيزى را به كسى نسبت ندهند.
كوتاه سخن اين كه، نه هر چه انسان مى بيند حق است؛ چرا كه گاه چشم خطا مى كند، و نه هر چه مى شنود باطل است؛ چرا كه ممكن است گويندگان افراد عادل و ثقه و معتبر و دقيقى باشند، ولى در ميان ديده ها خطا كم است، اما در ميان شنيده ها سخن باطل بسيار است.
اگر مردم جهان همين جمله امام عليه السّلام را به خاطر بسپارند، و هميشه و در همه جا به آن عمل كنند، به يقين خوش بينى و حسن ظن جاى بدبينى و سوءظن، و اعتماد جاى بى اعتمادى، و محبّت جاى نفرت و كينه توزى را خواهد گرفت، وشايعات بى اساس درباره اشخاص و گروهها از رونق خواهد افتاد، و شايعه پردازان هرگز به اهداف شوم خود نخواهند رسيد، و روح سلامت و خوش بينى بر جامعه حاكم مى شود.
در خاتمه باید عواقب دردناك ترویج و پذیرش شایعات را از راه هاى مختلف پى درپى به مردم گوشزد كرد و از آنها خواست كه در آثار شوم پيروى از غير علم بينديشند.
در این زمینه قرآن كريم مى فرمايد: «وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن»،که به يكى ازمهم ترين اصول زندگى اجتماعى اشاره شده است. لذا باید دانست هر سخنى كه مى گوييم ثبت و ضبط مى شود و هر گامى برمى داريم در حساب ما نوشته مى شود و مسؤول تمام اعمال و قضاوت ها و اعتقادات خود هستيم.
از سوی دیگر بايد سطح رشد فكرى را بالا برد، زيرا پيروى از غير علم اغلب كار عوام ساده لوح و ناآگاه است كه با شنيدن يك شايعه بى اساس فوراً به آن مى چسبند و داورى مى كنند و آن را الگوى كار خود قرار مى دهند.
بی تردید اين كافى نيست كه ما بدانيم چه انگيزه اى سبب شايعه سازى است، مهم آن است كه جامعه را از اينكه آلت دست شايعه سازان گردد و به نشر آن كمك كند و با دست خود وسيله نابودى خويش را فراهم سازد بر حذر داريم، و به مردم توجه دهيم كه بايد هر شايعه را همانجا كه مى شنويم دفن كنيم وگرنه دشمن را خوشحال و پيروز ساخته ايم، بعلاوه مشمول عذاب اليم دنيا و آخرت خواهيم بود.
------------------------------------
اسلام آئين وحدت و يگانگى است و از هر گونه نفاق و تفرقه و پراكندگى بيزار است، از سوی دیگر دعوت به سوى وحدت ، دعوت به سوى اسلام با تمام خصوصيات و دعوت به نقطه هاى مشترك مذاهب اسلامی است .
در این میان يكى از كارهاى مهم رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله ايجاد وحدت صفوف و تشكيل جامعه واحد اسلامى و زدودن كينه ها از سينه ها بود. به نحوی که در قرآن کریم، وحدت كلمه مسلمانان به عنوان يكى از معجزات پيامبر اسلام معرّفى شده است . وحدت مسلمانان در سايه ايمان، در عصر پيامبر(صلى الله علیه وآله)، به وجود آمد، و از نعم بزرگ الهى محسوب شده و اختلاف و پراكندگى و نفاق را هم رديف عذاب هاى زمينى و آسمانى مى شمرد.،
اخوّت اسلامى و دوستى مسلمانان با يكديگر از بديهى ترين مسائل اسلامى است كه از آغاز اسلام وجود داشت و پيامبر صلى الله عليه و آله بارها آن را تبليغ كرد و بر آن تأكيد نهاد.لذا می بینیم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله ، جامعه ظلمانى و فاسد و ننگين جاهلیت را به جامعه اى نورانى همراه با امنيّت و ايمان و اخوّت و برادرى بر آن حاكم کرد.
در این زمینه پیامبر اکرم می فرماید: «المسلمون اخوه تتكافؤ دماؤهم؛ مسلمانان برادرند و خونشان با يكديگر برابر».
لذا جمله «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» يكى از شعارهاى اساسى و ريشه دار اسلامى است كه مسلمانان را از هر نژاد و هر قبيله، و داراى هر زبان و هر سن و سال، با يكديگر برادر مى داند.
به تعبير ديگر اسلام تمام مسلمانها را در حكم يك خانواده مى داند، و همه را خواهر و برادر يكديگر خطاب مى كند. در آموزه های نبوی نیز نيز روى اين مسأله تأكيد فراوان شده است؛پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در این زمینه مى فرمايد: «المُسْلِمْ أخوالمُسْلِم، لايَظْلِمُه، ولايَخْذِلُه، ولايُسْلِمُه ؛ مسلمان برادر مسلمان است، هرگز به او ستم نمى كند، دست از ياريش برنمى دارد، و او را در برابر حوادث تنها نمى گذارد».،
در حديث ديگرى از همان حضرت صلى الله عليه و آله نقل شده است كه: «مَثَلُ الأَخَوَيْنِ مَثَلُ اليَدَيْنِ تَغْسِلُ إحداهما الاخرى ؛ دو برادر دينى همانند دو دستند كه هر كدام ديگرى را مى شويد (با يكديگر كمال همكارى را دارند و عيوب هم را پاك مى كنند)».،
گفتنی است در اسلام دو نوع برادرى ديده ميشود يكى برادرى عمومى كه تمام افراد مسلمان در آن مشتركند، و ديگرى برادرى خصوصى كه از طريق عقد مواخاة (بستن پيمان برادرى) حاصل ميشود، و هر كدام از اين دو نوع اخوت ، تعهدات و وظائفى را دربر دارد.
نمونه «اخوت خصوصى» همان است كه پيغمبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) ٥ ماه يا ٨ ماه بعد از آمدن به مدينه، ميان يك دسته ٤٥ يا ٥٠ نفرى از مهاجران، با دسته ديگرى به همين تعداد از انصار برقرار ساخت، و ميان بعضى از مهاجران نيز اين معنى را ايجاد نمود.از جمله طبق روايتى كه ميان دانشمندان اسلام مسلّم است عقد اخوت ميان «خودش» و «على» (علیه السلام) بست.
اين پيمان برادرى خصوصى اسلامى به قدرى عميق و ريشه دار بود كه حتى طبق پاره اى از روايات اسلامى اينگونه برادران از يكديگر ارث نيز مى برند، تا بعد از غزوه بدر كه آيه شريفه «اولو الارحام ...» نازل گرديد و منحصرصاً وارث خويشاوندان (در طبقات نخستين ارث) شدند.
و به اين ترتيب قرآن بزرگترين سدّ تشكل اجتماعى و وحدت اسلامی كه همان امتيازات مختلف از جمله امتيازات (نژادى)، (قبيله اى)، و (طبقاتى) بود برداشت، و راه را براى حكومت واحد جهانى در پرتو قانون واحدى هموار ساخت.
هم اكنون آثار اين نوع تعليمات به هنگام مراسم حج كه كلكسيونى از نژادها و زبانها و رنگهاى مختلف گرد هم مى آيند به خوبى مى توان مشاهده كرد كه اين افراد با اينكه كمتر قدر مشترك ظاهرى در ميان آنها وجود دارد چگونه در برابر يكديگر احساس يك نوع برادرى عميق و ريشه دار ميكنند.
گفتنی است اين قانون تنها مربوط به مسلمانان نخستين نبوده امروز هم كه اسلام سايه خود را بر سر یک میلیاردو نیم مسلمان جهان گسترده و از نژادهاى مختلف و اقوام كاملا متفاوت و گروه هاى اجتماعى متنوع پيروانى دارد هيچ حلقه اتصالى نمى تواند آنها را بهم متحد و مربوط سازد ؛ اموال، ثروتها و تشويقهاى مادى و كنگره ها و كنفرانسها به تنهايى كارى از آنها ساخته نيست بايد همان شعله اى در دل ها افروخته شود كه در قلوب مسلمانان نخستين بود و نصرت و پيروزى نيز تنها از همين راه اخوت اسلامى ميسر است.
وحدت صفوف مسلمين مهمترين عامل پيروزى در نبرد با دشمن است.لذا لزوم وحدت صفوف مسلمين در مقاومت و پايمردى در مقابل دشمن از جمله مهمترین راهبردهای عزت امت اسلامی است؛بی شک امت اسلامی باید وحدت كلمه را در برابر دشمن حفظ كنند و در يك صف همچون يك ديوار آهنين در مقابل دشمنان بايستند.
در این زمینه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: «و هم يد على من سواهم ؛ و همگى(مسلمانان) به منزله يك دست در مقابل دشمنان هستند»!
این روایت یک حقيقت مهم روانى و اجتماعى را باز گو مى كند و آن تعصب جاهلانه احزاب و گروههاست كه هر يك راه و آئينى را براى خود برگزيده، و دريچه هاى مغز خود را به روى هر سخن ديگرى بسته اند اين حالت كه از خودخواهى و حبّ ذات افراطى سر چشمه مى گيرد بزرگترين دشمن تبيين حقايق و رسيدن به اتحاد و وحدت امتهاست.
پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) در فراز روایی فوق، دستور مى دهد كه به هنگام مبارزه با دشمن، مسلمانان متفقاً و در صف واحد با آنها پيكار كنند، از اين دستور استفاده مى شود كه حتى مبارزات سياسى و فرهنگى و اقتصادى و نظامى خود را در برابر آنان هماهنگ سازند، و تنها در سايه چنين وحدتى كه از روح توحيد اسلام سرچشمه مى گيردتوانايى بر پيروزى در مقابل دشمن دارند، اين همان دستورى است كه مدتها است به دست فراموشى سپرده شده و يكى از علل انحطاط مسلمين محسوب مى شود.
لذا ضرورت حفظ وحدت برای جلوگيرى از تفرقه و مقابله با سوء استفاده دشمن از پراكندگى انکار ناپذیر است؛ به عنوان مثال؛ در اختلافات مذهبىِ فِرَقِ اسلامى، براى حفظ موجوديّتِ هدف اصلى (قرآن و اسلام)، بايد گاهى در مسائلى همانند جهاد كه سبب توسعه اسلام در نقاط مختلف دنيا و آزادى اقوام و ملّتها مى گردد، آنها را تأييد نمايند، و يا به عنوان مثال، امروز در برابر دشمنان مشتركى كه مسلمانان با آنها درگير هستند، فِرَق مختلف اسلامى از اين روش استفاده كرده و وحدت را حفظ كنند البتّه بدون اين كه عقيده خود را تغيير داده و در مذاهب ديگر كه اصيل نيستند، هضم شوند و يا از بحث منطقى و دوستانه درباره حقّانيّت مذهب خود ابا داشته باشند.
در این زمینه باید افزود كشورهاى اسلامى از قدرت ويژه اى برخوردارند، به عنوان مثال از نظر جمعيّت، فرهنگ اسلامى، مناطق سوق الجيشى، منابع زيرزمينى و امور ديگر در دنيا ممتازند، اگر كشورهاى اسلامى دست به دست هم ندهند پايمال دشمنان مى شوند و اگر دست به دست هم بدهند مى توانند در مقابل دشمنان سربلند و پيروز باشند.
احساس خطر و ضرر شديدى كه عدم وحدت در پى دارد بايد انگيزه اى شود تا مسلمين در مقابل كشورهاى قدرتمند به وحدت برسند، چرا كه ظالمين با هم متّحد شده اند تا مانع نفوذ اسلام در ميان ملّتها گردند.
حال بر فرض دشمن هم نداشته باشيم با وحدت مى توانيم در جهان ترقّى كرده و قدرت خود را عالم گير كنيم و فرهنگ دينى اسلامى خود را گسترش بدهيم.
وحدت در ذات انسان نهفته شده و عالم، عالم وحدت است. تفرقه عللى دارد كه اگر آنها را بشناسيم و از بين ببريم وحدت حاصل مى شود.
يكى از علت هاى تفرقه، عدم ارتباط با همديگر است، وقتى با يكديگر در ارتباط نباشيم، و نسبت به هم شناخت نداشته باشيم حاضر نيستيم با يكديگر همكارى كنيم.
در ميان اهل سنّت تبليغ زيادى مى شود كه شيعه اين قرآن مرسوم را قبول ندارد و قرآن ديگرى دارد، اگر بيايند و قرآنهاى موجود در مساجد و تفسيرهاى ما را ببينند اين بدبينى برطرف مى شود.
يكى ديگر از علل تفرقه، آلت دست دشمنان شدن است، چرا كه اين دشمن است كه فعّاليّت كرده و وهّابيها و سنّى ها را در مقابل شيعه قرار داده است. براى از بين بردن اين توطئه بايد ارتباط زيادى بين شيعه و سنى برقرار شود تا منطق ما را بشنوند و از دور قضاوت نكنند.
لذا با تمام گفتگوهايى كه در باره اثر اعجاز آميز اتحاد در پيشرفت اهداف اجتماعى و سربلندى اجتماعات گفته شده است، مى توان گفت هنوز اثر واقعى آن شناخته نشده است.
امروز سدهاى عظيمى در نقاط مختلف جهان برپا شده كه مبدء توليد بزرگترين نيروهاى صنعتى است و سرزمينهاى وسيعى را زير پوشش آبيارى و روشنايى خود قرار داده است، اگر درست فكر كنيم مى بينيم اين قدرت عظيم چيزى جز نتيجه بهم پيوستن قدرتهاى ناچيز دانه هاى باران نيست و آن گاه به اهميت اتحاد و كوشش هاى دسته جمعى انسانها واقف مى شويم.
در احاديث فراوانى كه از پيامبر (صلى الله علیه وآله) به ما رسيده به لزوم و اهميت اين موضوع با عبارات مختلفى اشاره شده است:در يك مورد پيغمبر اكرم ص مى فرمايد:«المؤمن للمؤمن كالبنيان يشيد بعضه بعضا؛ افراد با ايمان نسبت بيكديگر همانند اجزاى يك ساختمانند كه هر جزئى از آن جزء ديگر را محكم نگاه مى دارد».
آن حضرت در فرازی دیگر فرمود: «المؤمنون كالنفس الواحدة؛ مؤمنان همچون يك روحند».و نيز ميفرمايد:مثل المؤمنين فى توادهم و تراحمهم كمثل الجسد الواحد اذا اشتكى بعضه تداعى سائره بالسهر و الحمى ؛ مثل افراد با ايمان در دوستى و نيكى بيكديگر همچون اعضاى يك پيكر است كه چون بعضى از آن رنجور شود و به درد آيد اعضاى ديگر را قرار و آرامش نخواهد بود»،
دعوت به اتحاد و همبستگى را مى توان جزء دستوراتى كه در سرلوحه برنامه هاى اسلامى قرار گرفته، شمرد كه با تأكيد فراوان در قرآن مجيد از آن ياد شده است. لذا قرآن همگان را دعوت به اتحاد و نهى از تفرقه مى كند و نسبت به بازگشت به اختلافات و نفاق هاى جاهليت هشدار مى دهد و افراد پراكنده را بر لب پرتگاهى از آتش شمرده و تنازع و اختلاف را سرچشمه سست شدن جامعه و از ميان رفتن قدرت و شوكت آن مى شمرد.،
از سوی دیگرهر انسانى مخصوصاً در عصر ما درك مى كند كه اتحاد و رفع اختلاف يكى از لازمترين امورى است كه بشر در ادامه زندگى اجتماعى به آن نيازمند مى باشد. از آن جهت که اختلاف افکنی و سوءظن مايه ويرانى جامعه و بدبختى انسان ها و تشتّت كارها و ناراحتى روح و جسم است با اين اختلاف و تشتّت ، باز گرداندن مردم به وحدت عصر رسول اللّه كار بسيار مشكل و پيچيده اى است و انتظارات آنها حدّ و مرزى ندارد.
بر این اساس پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «مَنْ فارَقَ الجماعةَ ماتَ ميتَةَ الْجاهِليَّةِ؛ هركه از جماعت جدا شود به راه و رسم جاهليّت بميرد».
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در اين فراز كوتاه تبعات مختلف اختلاف افکنی در نابودی امت اسلامی را ترسيم مى كندبديهى است تا وضع سابق مردم، يعنى قبل از قيام رسول خدا، دقيقا ترسيم نشود، عظمت اهتمام پيامبر (صلى الله علیه وآله) به وحدت اسلامی به طور كامل روشن نخواهد شد. هميشه اين گونه مقايسه هاست كه عظمت كار و برنامه انبيا و مردان بزرگ را در طول تاريخ مشخص مى كند.
تعبیر مرگ جاهلی از آن حضرت برای تفرقه گرایان نشان می دهدتفرقه گرایی و شیوع اختلافات در عصر جاهليّت اختلافات صورى و در شاخ و برگ نبود، بلكه اختلافات اصولى و بنيادين بود.
بلكه اين تعبير اشاره اى است به اين معنى كه حتّى پايه هاى فطرت انسانى و اصول شناخته شده فطرى مانند توحيد و عشق به نيكيها و پاكيها همه متزلزل شده بود و يا نظام ارزشى جامعه بسيار متفاوت گشته و هر گروهى با معيار جداگانه اى با مسائل برخورد داشتند و همين عامل اساسى تشتّت امور بود.
لذا اختلاف فوق العاده مذاهب عصر جاهلیت و نیز تشتّت و پراكندگى در همه امور اجتماعى، چه امر دين و چه دنيا، چه مسائل مربوط به اجتماع و چه خانواده، چه مسائل اقتصادى، يا اخلاقى حاکی از عدم حیات واقعی جامعه تفرقه گراست، جامعه ای كه در شك و ترديد و بى ايمانى و انواع اختلافات و پراكندگى و فساد غوطه ور است و راه گريزى نيز از آن ندارد به طورى كه يأس و نااميدى سر تا پاى وجود او را فرا گرفته است.
اين معلّم بزرگ عالم انسانيّت فرياد خويش را در لا به لاى اين تعبيرات آشكار ساخته و به مردم عصر خود هشدار مى دهد كه چشم باز کنند و از خطراتى كه آينده جامعه اسلامى را به خاطر اختلاف افکنی شديدا تهديد مى كند، آگاه شوند.
آری بايد بگوئيم اگر مى خواهيد با تبعیت از آموزه های نبوی، نفاق و تفرقه برچيده شود بيائيد بجاى تهمت به يكديگر، همديگر را آن چنان كه هستيم بشناسيم، زيرا اين گونه نسبتهاى ناروا نه تنها به وحدت اسلام كمك نمى كند، بلكه ضربه محكمى برپايه هاى وحدت اسلامى مى زند.
بی شک نسيم حيات بخش رسول گرامی اسلام(صلى الله علیه وآله) گوش هاى مسلمانان راستين را مى نوازد و بر جان بدخواهان اضطراب مى افكنَد و يكى از رموز بقاى اسلام است. شاهد اين گفتار، اعتراف صريح گلادستون، از سياستمداران طراز اوّل انگليس است كه در برابر جمعى از مسيحيان چنين اظهار داشت: تا نام محمّد(صلى الله علیه وآله) در مأذنه ها بلند است و كعبه پابرجاست و قرآن راهنماى مسلمانان است امكان ندارد پايه هاى سياست ما در سرزمين هاى اسلامى استوار و برقرار شود.
لذا آموزه های وحدت آفرین پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و مقام شامخ او فراموش نشود؛ لازمه آن اين است كه اسلام و برنامه هاى اسلامى با رویکرد اتحاد امت اسلامی متروك نشود ؛ در این بین نام مبارك پيامبر صلّى اللّه عليه و آله محور کلیدی وحدت اسلامی و رمز بقاى اسلام است.
اميدواريم ابرهاى تاريك بدبينى و تعصّب از افق آسمان اسلام كنار برود؛ سمپاشى هايى كه مايه تفرقه و پراكندگى صفوف مسلمانان است و به وسيله افراد بى اطّلاع و معصّب مى شود، خاتمه پيدا كند.
اميد است در سايه اين بحثها پيوندهاى محبّت و دوستى در ميان مسلمانان محكم گردد و آثار خصومت و دشمنى در جوامع اسلامی برچيده شود.
------------------------------------
مطلبی از سوی یکی از مخاطبان پایگاه اطلاع رسانی دفتر معظم له به دست ما رسیده است که با توجه به اهمیت مطلب عیناً منتشر می گردد:
بسم الله الرحمن الرحیم
التهاب آفرینی و خبرسازی بی اساس یکی از نمایندگان مجلس بر ضدّ مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدّظلّه) و انتشار دروغی دیگر با فاصله ای اندک توسط روزنامه ای که مدیر مسئول آن نیز نمایندۀ مجلس بود از جمله اخبار تأمل برانگیز در فضای رسانه ای کشور به شمار می رود که از زوایای مختلف قابل تحلیل و بررسی است.
بدیهی است یکی از مهم ترین تاکتیک های جنگ روانی دشمن ایجاد و پخش شایعه بر ضدّ منافع جامعه است. این پدیده می تواند امنیت روانی و زندگی مردم را تا حدّ زیادی مختل کند، استفاده بی حدّ و حصر از فضای مجازی از قبیل توئیتر، تلگرام و اینستاگرام از یکسو و نیز فقر دانشی در فضای مجازی در میان گروهی از کاربران و همچنین ترویج عامدانه و هدفمند شایعات توسط برخی گروه ها و جریانات سیاسی غربگرا تبعات جبران ناپذیری در جامعه به همراه دارد.
همچنین باید دانست نفس بحران سازی و ایجاد شایعه در نهایت به تشویش افکار عمومی، ترویج خشونت و قطب گرایی و اقدامات غیرمنطقی و ادامۀ نزاع های بدون راه حل می شود.
حال با این تفاسیر بهتر می توان رفتارهای تأمل برانگیز این جریانات را دریافت. که در مورد اول واکنشی عجیب به انتقاد نسبت به نظر معظم له دربارۀ ورود زنان به ورزشگاه در توئیتر خود نوشت: «خوب است جناب ایشان دربارۀ بدهی های کلان معوق جناب مدلل به بانک سرمایه هم توضیح بدهند».
این گونه اتهام زنی و توهین نسبت به مقام شامخ معظم له با استقبال گستردۀ دین ستیزان در رسانه های غربی قرار گرفته و آنها نیز در این زمینه داد سخن داده اند.
البته باید دانست نخستین بار در سال ١٣٨٥ گویا نیوز (رسانۀ وابسته به سازمان سیا) تهمت ارتباط با آقای مدلل را نسبت به آیت الله العظمی مکارم شیرازی مطرح کرد. در سال های اخیر شبکه های ضد ایرانی صدای آمریکا به عنوان ارگان رسمی وزارت امور خارجه آمریکا نیز این اتهام را به انحاء مختلف در فضای مجازی منتشر ساخت.
این تهمت به دفعات در رسانه های غربی صهیونیستی و حتی برخی عناصر غربگرا در داخل کشور در مقاطع مختلف تکرار شد و حال ١١ سال پس از اتهام زنی رسانه های صهیونیستی آن نغمه بار دیگر ساز شده است.
آیا ممکن نبود کسانی که دنبالۀ این اتهام دروغین را گرفته اند راستی آزمایی کنند؟ به یقین آنها می توانستند در جستجوی ساده تکذیبیه دفتر معظم له که در تاریخ ١٦ مرداد سال جاری برای چندمین بار در پاسخ به شایعه پراکنی یک شبکه معاند منتشر شده بود را مشاهده کنند، در این متن که با عنوان یک تذکر لازم از سوی دفتر معظم له منتشر شد، به صراحت این شایعه تکذیب شده بود و در این متن چنین آمده: «اخیرا دوباره داستان دروغین داماد تاجری به نام مدلل با حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در بعضی از سایت ها آمده است، مکرر از معظم له شنیده ایم که هرگز نامبرده را ندیده و نمی شناسند و هیچ گونه رابطه ای با ایشان نداشته و ندارند».
در مورد دیگر که روزنامه ی اعتماد بودجه ٣٠٥ میلیارد تومانی جامعة المصطفی را (مرکز طلاب خارجی از کشورهای مختلف دنیا) در اختیار معظم له اعلام کرده ، و این سخن را پخش نموده، می توانست با مراجعه ساده ای به سایت جامعة المصطفی از ساختار و گردانندگان مطلع شود و معلوم گردد که جامعة المصطفی هیچ ارتباطی با حضرت آیت الله العظمی مکارم ندارد.
به راستی تکرار اتهامات خلاف بر ضدّ مرجعیت توسط عده ای این سؤال را به ذهن متبادر می کند که این جریان تا چه زمانی قرار است به عنوان پیاده نظام جریان ضدّ انقلاب ادامه یابد؟ بی تردید تبیین این مسأله می تواند پشت پردۀ شایعه پراکنی و دیگر اقدامات دین ستیزان را بر ضدّ مقدسات و مرجعیت محترم برملا سازد.
نماینده ای که در توئیتر خود این نسبت را ذکر کرده بود بعد از ٤٨ ساعت به ناچار تکذیب کرد. نخست در توئیتر خود نوشت: «بنا بر اطلاعات اولیه تصور بر این بود که این فرد (شخص مدلل، بدهکار بانک سرمایه) دارای رابطه کاری با آیت الله مکارم شیرازی است، اما با تحقیقات بعدی و نیز توضیحات فرزند ایشان محرز شد نامبرده هیچ گونه ای رابطۀ مالی یا نسبتی با ایشان ندارد».
لازم به ذکر است دفتر معظم له از باب رأفت و عفو و گذشت نسبت به شخص مزبور در متنی با عنوان توضیح لازم که در سایت رسمی معظم له منتشر شد، واکنش نشان داده و این چنین هشدار داد: «بدین وسیله اعلام می دارد چنانچه جناب آقای ... این موضوع را تکذیب و عذرخواهی نماید مشکلی نیست و الا از طرق قضایی قابل تعقیب است».
پس از این موضع قاطعانه در مقابل جریان مزبور شخص نامبرده در گفتگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس این چنین عنوان کرد که: «پس از اینکه برای ما محرز شد که ارتباط کاری بین مدلل و آیت الله العظمی مکارم اصلاً وجود ندارد این را در توئیتر خود اعلام کردم و اکنون هم اعلام می کنم که اگر احساس کردند جسارتی به ایشان شده بنده چنین قصدی نداشتم و اگر چنین برداشتی شده بنده از ایشان پوزش می خواهم».
اعتماد آنلاین بابت درج نام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به عنوان مسئول یک مؤسسه فرهنگی (در قم) عذرخواهی می کند.
اعتماد آنلاین روز یکشنبه در خبر منتشرشده با عنوان نهادها و مؤسسات وابسته به چهره های مذهبی و سیاسی چه سهمی از بودجۀ ٩٧ دارند به اشتباه نام حضرت آیت الله مکارم شیرازی به عنوان یکی از مؤسسات فرهنگی قم عنوان شده بود که در ادامه به سرعت تصحیح شد. بدین ترتیب تحریریه اعتمادآنلاین مراتب عذرخواهی خود را از آن مرجع عالیقدر اعلام می دارد».
در پایان لازم این توضیح است که این جریانات در آینده نیز ممکن است به صورت های مختلفی ادامه یابد، جامعۀ ما باید باهوش باشد، و بدانند هدف یک جنگ روانی تمام عیار قرار گرفته اند که یکی از ابزارش شایعه پراکنی های دروغین در رسانه ها و تحریک افراد به پخش این شایعه هاست. البته کسانی که ایمان به حساب و کتاب و روز رستاخیز ندارند تکلیفشان مشخص است اما آنهایی که عقیده به این حقیقت مذهبی دارند باید مراقب آخرت خویش باشند و گرفتار چنگال شایعه پراکنان نشوند.
یکی از ارادتمندان مرجعیت
------------------------------------
در وهلۀ نخست هفتۀ بسیج و سالروز تشکیل بسیج مستضعفین و موفقیتها و دستاوردهای بی بدیل آن نهاد انقلابی را به تمامی بسیجیان عزیز تبریک می گویم.
گاهى مردم در شناخت ارزش ها گرفتار اشتباه مى شوند، ارزش واقعى را رها كرده و به دنبال مسائلى مى روند كه از نظر ارزشى در درجات بعد قرار گرفته است. در چنين مواردى براى بيان حقيقت افتخار و مباهات نه تنها مانعى ندارد بلكه گاهى يك وظيفه است
در این میان بسیج مجموعه پرارزشی است که فضاهای معرفتی جامعه را به خود اختصاص داده است؛ لیکن بهره گيرى صحيح از آن مرهون شناخت و معرفت كافى آن است ، لذا مسئولان بسیج را به اطلاعرسانی کافی از سیر گفتمانی آن شجرۀ طیبه، به افکار عمومی توصیه میکنم تا مردم قدر این نهاد ارزشی را بیشازپیش بدانند.
تشکیل بسيج مردمى ناظر به مقاومت در ابعاد مختلف جهاد اسلامى است که نشان دهندۀ شكل خاص نيروهاى نظامى و ويژگى هاى آن در حكومت اسلامى است.
لازم به ذکر است در کنار نیروهای نظامی در حکومت اسلامی،نقش بسيج و نيروهاى مردمی درجاى خود محفوظ است، بلكه بدون آن كار گروه هاى نظامی، بازدهى مطلوب ندارد، همانگونه كه نقش اين نيروى عظيم را در جنگ تحميلى هشت ساله ايران و عراق به خوبى مشاهده كرديم؛ كه اگر آنها نبودند، بخشهاى عظيمى از ايران در برابر تهاجم عراق به كلّى از دست مى رفت و اين نيروى عظيم بسيج بود كه سپاهيان صدام را كه از سوى قدرت هاى بزرگ كاملًا حمايت مى شد، عقب راند و ناكام كرد.
بنابراين اگر بعضى تصور كنند؛ كه مسأله بسيج مردمى مخصوص زمانى بوده است؛ كه فنون نظامى پيچيده امروز وجود نداشت مانند عصر پيامبر صلى الله عليه و آله سخت در اشتباه اند؛امروز نيز نقش بسيج مردمى در دفاع از كشورهاى اسلامى به ویژه در پیروزی ارتش مردمی سوریه و بسیج مردمی عراق در برابر داعش جاى انكار نيست.
اگر بسيج در جاى ديگر دنيا كمتر وجود دارد، و دولت هاى پيشرفته صنعتى هرگز نمى توانند از آن استفاده كنند؛ به خاطر آن است كه اعتقاد به وجوب جهاد به عنوان يك فريضه بزرگ الهى در ميان آنها نيست، و آنها نبرد را تنها وظيفه دولت مى دانند ولى در اسلام جهاد وظيفه فرد فرد مسلمانان است.
ارزش والاى شهادت و عظمت مقام شهيدان در اسلام چيزى نيست كه در جاى ديگرى وجود داشته باشد، به همين دليل انگيزه بسيجى تقريباً در ميان ديگران نيست، ولى در ميان مسلمين هميشه وجود داشته و دارد.
البته در كشورهايى كه اين اعتقاد و فرهنگ حاكم نيست وقتى كارد به استخوانشان برسد، و كشورشان در معرض نابودى قرار گيرد، ممكن است نيروى بسيج مردمى تشكيل شود، ولى در اسلام هميشه و در همه حال اين نيرو وجود دارد.
بنابراين «حكومت اسلامى» با ارج نهادن بر اين فرهنگ دينى بايد براى نيروى بسيج مردمى حتى در حال صلح، اهميت فوق العاده اى قائل شود؛ بلكه بايد بسيجيان را تدريجاً با فنون نظامى پيشرفته عصر و زمان آشنا سازد؛ تا به هنگام خطر بتواند تمام كسانى را كه قدرت حمل اسلحه دارند به ميدان نبرد بفرستد.
آری حكومت اسلامى هرگز نبايد سنت اسلام را در استفاده از نيروى بسيج مردمى ناديده بگيرد.
بر خلاف حکومت های استکباری که مسأله استبداد رأى و ترجيح دادن تمايلات شخصى بر منافع مردم مطرح است،لیکن در حکومت اسلامی که بر اساس اراده اللَّه شکل می گیرد، خداوند اراده اى جز تأمين مصالح واقعى بندگانش ندارد ، اين نوع حكومت در حكومت انبياء و جانشينان راستين آنها و كسانى كه خط انبياء را ادامه مى دهند ديده مى شود، و در دنيا بسيار كم است. به تعبیر دیگر مردم سالارى دينى که نه تنها منافع مردم كشور خود، بلكه منافع كشورهاى همسايه و تمام دنيا (رضاى خلق) را بايد تأمين کند.
حال اين برنامه را با آنچه كه در دنياى امروز وجود دارد و شعار حمايت از خلق مى دهند، مقايسه كنيد؛ مسئله دموكراسى، حقوق بشر و آزادى انسانها امروزه شعارى رياكارانه در تمام دنياى غرب است؛ وقتى مى گويند دموكراسى منظورشان جامعه اى است كه حافظ منافع آنها باشد. اگر حكومتى در خدمتشان باشد از ليست سياه خارج است و اگر حكومتى در مقابل آنها و مخالف برنامه هاى آنها باشد، در ليست سياه جاى دارد. اينها در شعارهايشان فريبكارند. بايد جوانان را بيدار كرد و بيچاره كسانى كه آلت دست آنها هستند؛ تا آنجا كه به دردشان بخورند مى دوشند و وقتى به دردشان نخوردند دور مى اندازند.
لیکن اسلام با گفتمان بسیج بهترين راه را براى مردمى بودن، معرّفى مى كند؛ اگر ما مسائل مردمى اسلام را پر رنگ نشان داده و عمل كنيم جاذبه اسلام چند برابر مى شود و وقتى مردم ببينند كه من به صورت متكلّم وحده سخن نمى گويم و همه جا منافع مردم را در نظر مى گيرم به اين آيين و گفتمان برآمده از آن گرايش مى يابند.
بدین ترتیب شجرۀ طیبۀ بسيج منبعث از اختیار و ارادۀ آحاد مردم است؛ از این رو حضور مردم به ویژه جوانان بهعنوان قاطبه بسیج و محدود نبودن بسیج به قشر خاص، ازجمله دلایل کلیدی است که سبب شده تمام جامعه را در برگرفته و موجب پیشرفت کار بسیج شود. به نحوی که که فايده و قسمت مهم منافعش براى مردم و جامعه است.
اینگونه است که رویکرد بسیج به گونه ای است که وقتى كارى را كه منافع بيشتر و اشتغال زايى كمترى دارد رها كرده و كارى را كه اشتغال زايى بيشتر و منافع كمترى دارد، انتخاب مى كند تا مردم بيشترى از آن نفع ببرند.
این مسألۀ راهبردی نشانگر اين است كه نهاد بسیج به جنبه مردمى اهميّت بيشترى مى دهد، در ميان غربيها كجا سراغ از دفاع مظلوم داريد؟! آنها به دنبال حفظ منافع خود هستند. ما بايد شعارهاى مردمى اسلام را در ساحت بسیج، در سخن و عمل تبليغ كنيم تا جاذبه اسلام، دنيا را بگيرد .
بنابراین با توجه به تاکیدات دین مبین اسلام، همواره کمک به مردم و انسان ها از دستورات اصلی بوده که بحمدالله بسیج به آن توجه می نماید به نحوی که رویکردهای بسیج در خصوص خدمت رسانی به مردم تحسین برانگیز است.
آری بسیج، نقاط اصلی درد جامعه را یافته و می داند که شناخت مشکلات و دردها، نیمی از معالجه است که الحمدالله بسیج وارد آن شده است؛ به عنوان نمونه زلزله زدگان، مشکلات زیادی دارند که به ویژه با فرارسیدن زمستان، سختی هایشان نیز بیشتر می شود که باید سرپناه مطمئنی برای آنان احداث نمود؛ در این میان خدمات بسیج در مناطق زلزله زده بسیار ارزشمند است.
بی تردید انگیزه ی بسیج به مانند سپاه و ارتش، دینی، مکتبی و مذهبی است. لذا با انگیزه وارد میدان می شوند؛ مخصوصاً که همه تحت یک فرماندهی و یک پرچم جمع شده اند. لیکن دنیای استکبار متشکل از افرادی بسیار بی منطق است؛ آمریکایی ها با پول هنگفت و دلار سربازها را به میدان می فرستند و سربازهای آنها هم دائما در فکر فرار هستند.
حال آنکه پیروزی ما در جنگ تحمیلی هشت ساله بر همه ثابت کرد که در آن روز که نه ارتشی در کار بود نه معلوم بود سلاح دست کیست و نه برنامه ریزی دفاعی داشتیم. دشمن ما در حد اعلای امکانات و ما در حد ادنای امکانات بودیم، ولی با لطف خداوند و رهبری امام و کمک گرفتن از نیروی مذهب و استفاده از نیروی شهادت بعد از هشت سال بدون اینکه حتی یک وجب از خاک ما به دست دشمن بیفتد جنگ به اتمام رسید؛ زیرا که ما هر چه در برنامه های انقلاب داشتیم از نیروی مذهب بود. بهره گرفتن از نماز شب، دعاهای کمیل و ندبه، شروع عملیات با اسامی اهل بیت(علیهم السلام) و موارد دیگر. خود انقلاب را هم با استفاده از فلسفه ی عاشورا و کمک گرفتن از نیروی مذهب جلو بردیم. امروز هم اگر دشمن به ما حمله نمی کند به دلیل ترس او از همین نیرو است زیرا می داند که اگر به ما حمله کند، بسیجیان، و دیگر قوای نظامی جلو می آیند و پروائی از کشته شدن هم ندارند.
لذا بسیج در حكومت دينى ، اجراى قوانين حكومت اسلامی را جزء فرايض و واجبات الهى مى شمرد و به آن به صورت يك وظيفه دينى نگاه مى كنند و همين، انگيزه نيرومندى براى اجراى آن ايجاد مى كند تا آنجا كه بسيارى از افراد حاضرند در قالب بسیج مردمی جان خود را نيز فدا كنند و شهادت را كه از افتخارات بزرگ است پذيرا شوند. این مهم و آثار مثبت ديگرى كه در حكومت هاى دينى است آن را از حكومت غير دينى جدا مى سازد.
از سوی دیگر حكومت هاى غیر دینی و سكولار با كنار گذاشتن آموزه هاى دينى و نقش خداوند در زندگى بشر در حقيقت اومانيسم و انسان محورى و تكيه بر عمل و تجربه گرايى و بى نيازى از وحی را به ازمغان گذاشته اند و آن گاه كه بشر بخواهد در زمين خدايى كند نتايج آن وحشتناك خواهد بود. بی جهت نیست که قدرت های شیطانی در سند٢٠٣٠، در تعریف واژه خشونت، كه عقايد و افعال مذهبى، را به نظر آنها شامل مىشود. سپاه و بسیج ما را نیز مصداق خشونت قلمداد کردند.
اینچنین است که می گوئیم با توجه به انگیزه بسیج که یک انگیزه الهی است و یک انگیزه فوقالعاده قوی است ،مسئولان نیز باید از این انگیزه معنوی استفاده بیشتری ببرند.
بی شک مقاومت تنها راهبرد پیروزی در برابر دشمنان خارجى، دشمنان حقيقت، دشمنان عدالت و دشمنان فضيلت و دين است.
ناگفته پيداست که هم مظلوم موظف به مقاومت در برابر دشمنان اسلام و فرياد بر آوردن است، و هم مؤمنان ديگر موظف به پاسخگويى او هستند، همانگونه كه در قرآن کریم می خوانيم:«وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ؛ هر گاه آنها از شما براى حفظ دين خود يارى بطلبند بر شما است كه آنها را يارى كنيد».
اين برنامه مثبت و سازنده به ظالمان هشدار مى دهد كه اگر دست به ستم بيالايند مؤمنان ساكت نمى نشينند، و در برابر آنها بپا مى خيزند، و هم به مظلومان اعتماد مى بخشد كه اگر استغاثه كنند ديگران بيارى آنها مى شتابند.
به هر حال وظيفه هر مظلومى اين است كه اگر به تنهايى قادر بر دفع ظلم و ستم نيست سكوت نكند، و با استفاده از نيروى ديگران به مقابله با ظلم قيام نمايد، و وظيفه همه مسلمانان است كه به نداى او پاسخ مثبت دهند.
در چنين زمانى بايد شرايط زمان و نقشه هاى دشمن را بدانيم و مجهّز باشيم و بسيج شويم؛ درباره کمکهای مردمی در اسلام به اندازهای صحبت شده و روایت داریم که عجیب است؛ در حالی که اساس تفکرات حشدالشعبی و مدافعان حرم منبعث از تفکرات دینی و مذهبی بود؛اعتقادات دینی خمیرمایه اصلی کار است و چون دشمن از سلاح بسیار موثر و مهم معنویت بی بهره است ، نمی تواند پیروز شود.
اینچنین است که سردار سلیمانی و یارانش با انگیزه های الهی بر گروه تروریستی داعش پیروز شدند.
لذا با توجه به نتایجی که از پیروزیهای اخیر گرفتیم، باید سرمایه اصلی خودمان را حفظ، تقویت و تکمیل کنیم، نسل جوان پیروزیهای انقلاب را ندید اما پیروزیهای اخیر مقاومت جانشین پیروزیهای انقلاب شد. نسل جوان باید باید لمس کند و ببیند که افتخارات دینی، عقاید دینی و پایبند بودن به اصول اسلام چه آثاری دارد.
باید هوشیار باشیم و بدانیم که دشمن می خواهد سرمایه اعتقادات دینی و مذهبی جوانان کشور را بزند به طوری که امروز به شکل های مختلف در حال هجمه به این سرمایه عظیم است. دشمنان در فضای مجازی شبهاتی ایجاد میکنند تا اعتقادات را از بین ببرند و به مسائل اخلاقی خدشه وارد کنند، دشمن میخواهند چیزی را که سلاح اصلی است از دست ما بگیرند؛ باید کاملاً مراقب باشیم و این سلاح را حفظ کنیم.
بدیهی است مردم ایران با گفتمان بسیج در مقابل دشمنان اسلام خوب ايستاده و استقلال فكرى را خوب به نمايش گذاشتند ؛وقتى ايران اسلامی با بسیج عمومی در برابر ابرقدرتها مى ايستد و يا حزب الله که در حقیقت بسیج مردمی لبنان به شمار می آید به تنهايى در مقابل اسرائيل مى ايستد، و یا بسیج مردمی عراق و سوریه می توانند با قدرت بر داعش فائق آیند نشان می دهد همه مسلمانان مى توانند با بسیج عمومی در برابر دشمن بايستند.
آری امروز کشورهای اسلامی و حتی کشورهای غیر اسلامی هم نیاز به بسیج را احساس میکنند.زیرا مجامع جهانى، شوراى امنيت، حقوق بشر و... ياران ظالم و دشمنان مظلومند و نمى توانند از ملّت های مظلوم هم چون فلسطين حمايت كنند و اگر به فرض بخواهند محكوميّتى براى اسرائيل داشته باشند، آمريكا آن را وتو مى كند؛ لذا تنها راه ما اين است كه ملّت هاى مسلمان بسيج شده و بر سران سازشكار فرياد بزنند، تا آنها ببينند موقعيتشان متزلزل مى شود، بلكه گامى بردارند به ویژه آنکه عدّه مسلمانان در دنيا زياد است .اميدواريم كه امت اسلامی و دیگر جوامع بشری چنين كنند و اين وضع اسف بار ان شاء الله پايان يابد.
در تاریخ انقلاب این مسأله را به خوبی حس کردیم. جنگ تحمیلی بلای بزرگی بود ولی سبب شد که نیروی نظامی ما از قوی ترین نیروهای موجود در منطقه باشد؛در این بین شجرۀ طیبۀ بسیج نتیجه ی همان جنگ تحمیلی بوده است.
جنگ پدیدۀ بدی است ولى گاهى يك جنگ سخت و طولانى استعداد يك ملّت را شكوفا مى كند، پراكندگى را مبدّل به وحدت و عقب ماندگى ها را به سرعت جبران مى نمايد.
يكى از تاريخ نويسان معروف غرب مى گويد: «هر تمدن درخشانى در طول تاريخ در نقطه اى از جهان ظهور كرده به دنبال اين بوده است كه يك كشور مورد هجوم يك قدرت بزرگ خارجى قرار گرفته، و نيروهاى خفته آنها را بيدار و بسيج كرده است»!
در زمان ما نیز مثلا تحریم ها یک نوع بلا به حساب می آید ولی در کنار آن در موارد بسیاری مانند کارخانه ها، داروها و مسائل نظامی به خودکفایی رسیدیم.
البته واكنش همه افراد و همه جامعه ها در برابر حوادث تلخ زندگى يكسان نيست. گروهى گرفتار يأس و ضعف و بدبينى مى شوند و نتيجه منفى مى گيرند، امّا افرادى كه زمينه هاى مساعد دارند در برابر اين حوادث تحريك و تهييج شده به حركت درمى آيند و مى جوشند و مى خروشند، و نقطه هاى ضعف خود را به سرعت اصلاح مى كنند.
به عنوان نمونه مولفۀ غيرت دینی به صورت صحيح و معتدل و مثبت يك نيروى دفاعى عظيم است كه به كمك آن مى توان بر دشمنان و مخالفان پيروز شد، چرا كه اين نيروى باطنى هنگامى كه جان و مال و ناموس و دين و ايمان يا استقلال يك كشور در معرض تهديد قرار مى گيرد بسيج مى شوند، و تمام نيروهاى ذخيره وجود انسان را به حركت در مى آورد، و گاه يك انسان غيور در تحت تأثير عامل غيرت، نيرويى به اندازه ده انسان پيدا مى كند و تا حد ايثار و فداكارى، ايستادگى و پايمردى نشان مى دهد، به همين دليل، غيرت يكى از اسباب عزّت و سربلندى و اقتدار تمدنی یک نظام به شمار می آید.
هم چنین یکی از اقدامات خوب بسیج در این مسأله این است که نیروهای خودش را تربیتکرده و این(حلقههای فکری صالحین) خیلی خوب است که محیط بسیج تربیتگر خود افراد بسیجی در نظریه پردازی است.
بسیج باید سرزنده تر از گذشته باشد،لذا با توجه به فعالیتهای تربیتی بسیج باید گفت؛ اتصال بسیج به حوزه علمیه، اقدام بسیار ارزشمندی است که امروز در بسیج وجود دارد.
بی شک ارتباط و اتصال بسیج با حوزه علمیه امری مهم و بسیار پر برکت خواهد بود که امیدواریم با مدیریت جدید سازمان بسیج مستضعفین تحول عمدهای در این مسأله پیدا شود.
واقعاً امام راحل به عنوان بنیانگذار بسیج، فکر خوبی کردند و به سراغ برنامهای رفتند که همه جا با پیروزی همراه است. لذا می بینیم امروز بسیج باعث شکست دشمن شده و یقیناً دشمنان باوجود بسیج بهجایی نخواهند رسید چراکه بسیجیان کارهای دشمن را در صحنههای گوناگون خنثی میکنند. اینجانب نیز همواره به یاد بسیجیان هستم و دعایشان میکنم.
------------------------------------
حجت الاسلام حسين الادري
چکیده: در دنياي کنوني عدّه اي سعي در تقابل اديان دارند و از شيوه هاي مختلف سعي مي کنند تا اسلام را در مقابل اديان ديگر ـ با تخريب و توهين به مقدّسات آن ـ به انزوا بکشانند. آنها يا اسلام و قرآن را نشناخته و معرفتي نسبت به آن ندارند و يا مغرضانه دست به اين اقدامات مي زنند. مردم جهان نيز روز به روز به اين حقيقت نزديکتر مي شوند که تشنه معارف اسلام و قرآن اند و با ايمان به اسلام خشم دشمنان را برانگيخته و آنها نيز حربه اي جز توهين و تخريب به مقدسات - بخصوص قرآن - در دست خود چيزي را نمي بينند. برتري اسلام بر ساير اديان حقيقتي است که اثبات آن دشوار نيست و همين سبب شده تا حقيقت جويان اين مطلب را درک کرده و قلب خود را تسليم اسلام کنند.
در دنياي کنوني عدّه اي سعي در تقابل اديان دارند و از شيوه هاي مختلف سعي مي کنند تا اسلام را در مقابل اديان ديگر ـ با تخريب و توهين به مقدّسات آن ـ به انزوا بکشانند. آنها يا اسلام و قرآن را نشناخته و معرفتي نسبت به آن ندارند و يا مغرضانه دست به اين اقدامات مي زنند. مردم جهان نيز روز به روز به اين حقيقت نزديکتر مي شوند که تشنه معارف اسلام و قرآن اند و با ايمان به اسلام خشم دشمنان را برانگيخته و آنها نيز حربه اي جز توهين و تخريب به مقدسات - بخصوص قرآن - در دست خود چيزي را نمي بينند. برتري اسلام بر ساير اديان حقيقتي است که اثبات آن دشوار نيست و همين سبب شده تا حقيقت جويان اين مطلب را درک کرده و قلب خود را تسليم اسلام کنند.
اساساً آنچه سبب شده تا اديان الهي مختلف ظهور کنند، رشد تدريجي انسان به کمال است. انسان هر چه تکامل يابد نياز به دين کامل تري دارد، و خداوند نيز با ارسال شريعت جديدي به اين نياز پاسخ مي گفت، که از آن با «تجديد شرايع» ياد مي کنند.(١) علاوه بر اين، چون انسان به آن حدّ از رشد و توان نرسيده بود تا از کتب الهي در مقابل تحريفات و خطرات محافظت کند، تحريف کتب آسماني و يا نابودي آن در گذر حوادث ايجاب مي کرد تا کتاب آسماني جديدي نازل شود، تا مسير هدايت بر بندگان مسدود نگردد.(٢) راهيابي خرافات و اوهام به آموزه هاي دين را نيز، يکي ديگر از مواردي است که ارسال شريعت جديد را ضروري مي کند.(٣)
در نتيجه مردم هنگامي برترين آئين را درک کرده اند که از آئين هاي منسوخ گذشته دست برداشته و به جديدترين آئين روي آورند. آئيني که دو ويژگي از ضروريات آن است:
١- سلامت کتاب آسماني آن از تحريف و دستبرد.
٢- سلامت تعاليم و آموزه هاي آن از آميختگي با خرافات و اوهام.
حال بايد ببينيم کدام آئين است که اين ويژگي ها را داراست تا با بهره گرفتن از آموزه هايش سعادت و خوشبختي ابدي را براي خود تضمين کنيم.
ما که عقيده به برتري آئين مبين اسلام بر همه اديان ديگر داريم و ويژگي هاي فوق را مطابق بر آن يافته ايم، بر اين عقيده ايم که ظهور دين اسلام، با اعلام جاودانگى آن و پايان يافتن دفتر نبوّت توأم بوده است.(٤) اين بدين دليل است که نهايت کمال را براي بشر به ارمغان آورده است، بدون اينکه دچار تحريف و خرافه گرايي شود.
با اين حال، در اين نوشته به بررسي آئين يهود مي پردازيم تا اين ويژگي ها را در آن جستجو کنيم، باشد که مسير حق و حقيقت براي جويندگان آن هموارتر شود. از نظر ما آئين يهود و آموزه هايش، سراسر دچار اوهام و خرافات شده و عمده دليل آن را مي توان تحريف عهد عتيق دانست. دين و آئيني که کتاب مقدّسش آلوده به تحريف شد، سنديّت و اعتبار آن خدشه دار است و نمي تواند مسير سعادت بشر و برترين آئين باشد.
حضرت موسي(عليه السلام) در اواخر عمرش، لاويان(٥) و بزرگان بنياسرائيل را گرد آورد و تورات را به آنان سپرد و به آنان گفت: اين کتاب را در صندوق عهد بگذاريد و در پايان هر هفت سال، تمام بني اسرائيل، ـ حتي زنان و کودکان و غريبان شهر- را بخوانيد تا گرد آيند، آنگاه تورات را بر ايشان بخوانيد تا بشنوند و تعليم يابند و از خدا بترسند و در عمل به آن هوشيار باشند.(٦) به پادشاهان يهود نيز سفارش شد در جهت حفاظت از کتاب مقدّس، طوماري از آن بنويسند و آن را بخوانند و سرلوحه کارشان سازند.
اين روند ادامه داشت تا اينکه در جنگ بني اسرائيل با بت پرستان فلسطين در عصر سموئيل نبي، صندوق عهد به دست دشمنان افتاد و مدّتها پس از اين ماجرا، به بني اسرائيل بر گردانده شد.(٧) علاوه بر اين در حمله ششونک ـ فرعون مصر ـ به اورشليم نيز نسخه تورات سرگذشت مبهمي داشت.(٨) با اين حال ماجرا پايان نيافت، بعدها حمله بخت النصر پادشاه بابل آغاز شد(٩) و در اين جنگ آثار مذهبي يهوديان از بين رفت تا جايي که مي توان گفت با سوختن تابوت و هيکل سليمان در سال ٥٨٦ ق.م کتاب مقدّس نيز سوزانده شد. علاوه بر اين، عدّه زيادي از يهوديان به اسارت گرفته شدند و اشياي قيمتي بسياري از معبد سليمان مصادره شد. برخي مدّت اسارت يهوديان را هفتاد سال(١٠) بيان کرده اند که با حمله کوروش به بابل به پايان رسيد. کوروش پادشاه ايران پس از پيروزي در اين نبرد يهوديان را از بردگي و اسارت آزاد کرد و اشياء قيمتي غارت شده از معبد را به محلّش باز گرداند و پس از اينکه از خود يهوديان شخصي را به رهبريشان گماشت، آنان را با کمال آزادي به سرزمين هاينشان برگرداند.(١١)
در اين هنگام يکي از بزرگان يهود به نام عزرا که عدّه اي او را همان عزير نبي مي دانند، بر آن شد تا در سال ٤٥٧ ق.م تورات را بازنويسي کند(١٢)، امّا ديري نپائيد که در زمان آنتيوکس پادشاه روم و فاتح بلاد يهود، يعني در حدود سال ١٦١ ق.م بار ديگر تورات سوزانده شد.(١٣) حتي مامورين وي تمامي خانه ها و پستوها را گشته و نسخه هاي مجموعه عزرا را يافته و سوزاندند. بطوري که در تاريخ ضبط شده است، در منزل هر کس نسخه اي مي يافتند صاحب آن را اعدام يا جريمه مي کردند.(١٤) امّا پس از اين ماجرا، بار ديگر يهوديان کتاب مقدسشان را از دست دادند و دو مرتبه به فکر چاره افتادند. احتمالا تمام آنچه در مورد دستبرد علماي يهود در نوشتن کتاب مقدس آمده است مربوط به اين دوره مي باشد. آنان از محفوظات خود کتابي را نوشتند که سراسر آن، آکنده از خرافات و تحريفات است. سوزانده شدن مکرّرِ تورات و نابودي آن در جنگ ها، زمينه تحريف و دستبرد آن را فراهم کرد.
قرآن در موارد مختلف بيان مي کند که کتب آسماني يهود تحريف شده است و کسي جز علماي يهود، عامل تحريف آن نبوده اند. آنها براي رسيدن به مقاصد دنيوي دست به جعل زده و آنچه خود ساخته بودند به عنوان وحي الهي قلمداد مي کردند. آيات را آنگونه که مي خواستند معنا کرده و تفسير به راي مي نمودند و هرگاه از تحريف لفظي و معنوي آيات درمانده مي شدند، راه کتمان حقايق و مخفي کردن آيات الهي را پيش مي گرفتند و در نهايت از سر گناه و نافرماني، وحي الهي را به فراموشي سپردند و خداوند آنان را از رحمتش دور ساخت.
اين آنچيزي است که قرآن کريم در مورد کتاب مقدّس يهود، و تحريف آن بيان مي کند:
١. «فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمّا کَتَبَتْ أَيْديهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمّا يَکْسِبُونَ» (١٥)؛ (پس واى بر آنها که نوشته اى با دست خود مى نويسند، سپس مى گويند: اين، از طرف خداست تا آن را به بهاى اندکى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند و واى بر آنان از آنچه (از اين راه) به دست مى آورند!)
٢. «وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَريقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ وَ يَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ» (١٦)؛ (در ميان آنها کسانى هستند که به هنگام تحريف کتاب خدا، زبان خود را چنان مى گردانند که گمان کنيد آن از کتاب خدا است، در حالى که از کتاب خدا نيست. و (با صراحت) مى گويند: آن از سوى خداست. با اين که از سوى خدا نيست، و بر خدا دروغ مى بندند در حالى که مى دانند.)
٣. «فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظّاً مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ ... » (١٧)؛ (ولى بخاطر پيمان شکنى آنها، از رحمت خويش دورشان ساختيم و دلهاى آنان را سخت و پر قساوت نموديم آنها کلمات الهى را از موردش تحريف مى کنند و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند... .)
٤. «أَلَّذينَ آتَيْناهُمُ الْکِتابَ يَعْرِفُونَهُ کَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ» (١٨)؛ ( کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده ايم، او (پيامبر) را همچون فرزندان خود مى شناسند ولى جمعى از آنان، حق را در حالى که از آن آگاهند کتمان مى کنند.)
«يا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَکُمْ کَثيراً مِمّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ کَثيرٍ قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبينٌ» (١٩) ؛(اى اهل کتاب! فرستاده ما، به سوى شما آمد، در حالى که بسيارى از حقايق کتاب آسمانى را که شما کتمان مى کرديد روشن مى سازد و از بسيارى از آن، صرف نظر مى نمايد. (آرى،) از طرف خدا، نور و کتاب روشنگرى به سوى شما آمد.)
تناقض گويي در کتاب مقدّس يهود
هر چند در ابتدا عهد عتيق را به حضرت موسي(عليه السلام) و پيامبران پس از او منسوب مي کردند و برايش منشا وحياني قائل بودند، امّا بعدها وجود تناقضات بسيار در عهد عتيق سبب شد تا عدّه اي در قرون وسطا، وحياني بودن عهد عتيق را انکار و آن را حاصل نويسندگاني ناشناس بدانند. يکي از معروفترين کساني که در گذشته وحياني بودن عهد عتيق را نقد کرده ابراهيم بن عزرا است. او در کتاب تفسير خود بر سفر تثنيه، به اين موضوع پرداخته است. او که نميتوانست با صراحت در اين باره سخن بگويد، مطالب خود را به صورت رمز آورده است و به مواردي خاص اشاره کرده، مواردي که حکايت از اين دارد که نويسنده واقعي اسفار پنج گانه حضرت موسي(عليه السلام) نيست، بلکه اين کتاب بايد قرنها پس از حضرت موسي(عليه السلام) به دست فرد يا افراد ديگري نوشته شده باشد. ابن عزرا به صورت رمز به شش بخش تورات اشاره کرده که با انتساب آن به حضرت موسي(عليه السلام) سازگار نيست.(٢٠) بعدها باروخ اسپينوزا رمزهاي ابن عزرا را گشوده، خود نيز موارد متعدد ديگري بر آن افزود.(٢١)
در قرن هجدهم و نوزدهم نيز، جرياني انتقادي نسبت به کتاب مقدّس ظهور کرد(٢٢) که ميگفت فرقي بين کتاب مقدس و کتابهاي ديگر نيست. اين کتاب را نيز بايد مورد نقد قرار داد. الکساندر جديس مطالبي تحت عنوان ملاحظات انتقادي نوشت که در سال١٨٠٠م در پايان ترجمه اش از کتاب مقدس منتشر شد و در آن وجود کلام الهي و نگارش تورات موجود به دست موسي(عليه السلام) مورد انکار قرار گرفت.(٢٣) در اين عصر بود که محققان به اين نتيجه رسيدند که تورات وحياني نيست و منابع مختلفي را براي آن تصوّر کردند که يکي از آنها منبع کاهني است که با حرف: (P) نشان داده مي شود.(٢٤) طبق اين تقسيم بندي، تورات پس از اسارت بابلي و در دوره کاهنان تاليف شده است که اين خود مهمترين سبب در تناقض گويي در کتاب مقدس شده است. گاهي مطلبي را مي گويد و پس از آن نقيضش را در جاي ديگر مطرح مي کند. کتب زيادي با موضوع تناقضات کتاب مقدس نوشته شده که به طرح اين تناقضات پرداخته اند.(٢٥)
اين جريان انتقادي نسبت به تورات، دلالت بر دخالت کاهنان در کتابت آن دارد که زمينه ورود تناقضات و تغييرات را در کتاب مقدّس فراهم کرده است و اعتبار و سنديّت آن را خدشه دار مي کند. علّامه طباطبايي در جلد هفتم تفسير الميزان پس از بيان تناقضاتى که تورات در مورد زندگي حضرت ابراهيم(عليه السلام) بيان مي کند مي گويد: تناقضاتي که تورات موجود تنها در ذکر داستان ابراهيم(عليه السلام) دارد، دليل قاطعى است بر صدق ادّعاى قرآن مبنى بر اينکه تورات و آن کتاب مقدّسى که بر موسى(عليه السلام) نازل شده، دستخوش تغيير گشته و به کلى از سنديّت ساقط شده است.(٢٦)
خداوند در کتاب مقدس يهوديان احوالات عجيبي دارد و همانند انسان است(٢٧) و چون مانند اوست تصميم مي گيرد از آسمان به زمين بيايد و قدمي بزند و مدّتي را در محلّي از زمين ساکن شود.(٢٨) چون با زمين آشنا نيست، گاهي در تشخيص خانه مومنان از کفار دچار اشتباه مي شود.(٢٩) شايد هم علّت اشتباه و خطا در تشخيص خداوند اين باشد که بسياري از امور را نمي داند(٣٠) و بخاطر ندانستن دچار لغزش هاي زيادي مي شود که از آن پشيمان شده و مدتي را در اندوه بسر مي برد.(٣١) او چون با آداب زندگي اجتماعي آشنا نيست گاهي عهد مي شکند(٣٢) و دروغ مي گويد، در حالي که مار از او راستگوتر است(٣٣) و سبب تفرقه بين مردم شده(٣٤) و گاهي هوس مي کند با کسي کشتي بگيرد امّا شکست مي خورد. (٣٥)
لازم به ذکر است، اين خداوند که در کتاب مقدّس يهوديان معرفي شده است بر خلاف انسان در همان حالي که سه تاست يکي است(٣٦) ولي با اين حال مانند انسان داراي گيسو و لباس است. (٣٧) احوالات خداوند که اينگونه باشد اوضاع پيامبران الهي مشخص است!.
فرازهايي از تحريفات تورات در مورد خداوند بدين شرح است:
١. خداوند و انسان همانند يکديگرند: (پس خدا آدم را به صورت خود آفريد. او را به صورت خدا آفريد.)(٣٨)
٢. خداوند بر کرسي مي نشيند و لباسي زيبا و مويي پشمين دارد: (و نظر مي کردم تا کرسي ها بر قرار شد و قديم الايام - موجود ازلي - جلوس فرمود و لباس او مثل برف سفيد و موي سرش مثل پشم پاک و عرش او شعله هاي آتش و چرخهاي آن آتش ملتهب بود.)(٣٩)
٣. بعضي خداوند را ديدند، در حاليکه زير پاهايش به زينت آراسته بود: (و موسي با هارون و ناداب و ابيهو و هفتاد نفر از مشايخ اسرائيل بالا رفت. و خداي اسرائيل را ديدند، و زير پايهايش مثل صنعتي از ياقوت کبود شفاف و مانند ذات آسمان در صفا.)(٤٠)
٤. خداوند در قالب سه شخص بر ابراهيم(عليه السلام) وارد مي شود و ابراهيم(عليه السلام) پاهاي خداوند را با آب مي شويد و براي او غذا مي آورد: (و خداوند در بلوطستان ممري، بر وي ظاهر شد، و او در گرماي روز به در خيمه نشسته بود. ناگاه چشمان خود را بلند کرده، ديد که اينک سه مرد در مقابل او ايستادهاند. و چون ايشان را ديد، از در خيمه به استقبال ايشان شتافت، و رو بر زمين نهاد و گفت: «اي مولا، اکنون اگر منظور نظر تو شدم، از نزد بندة خود مگذر. اندک آبي بياورند تا پاي خود را شسته، در زير درخت بياراميد، و لقمة ناني بياورم تا دلهاي خود را تقويت دهيد و پس از آن روانه شويد، زيرا براي همين، شما را بر بندة خود گذر افتاده است.» گفتند: «آنچه گفتي بکن« پس ابراهيم به خيمه، نزد ساره شتافت و گفت: «سه کيل از آرد مَيدَه بزودي حاضر کن و آن را خمير کرده، گِردهها بساز.» و ابراهيم به سوي رمه شتافت و گوسالة نازکِ خوب گرفته، به غلام خود داد تا بزودي آن را طبخ نمايد.)(٤١)
٥. حضرت داوود(عليه السلام) تصميم مي گيرد تا به خانه نرود، مگر اينکه براي خداوند مسکني مهيّا کند و سرانجام خداوند صهيون را براي خود بر مي گزيند: (اي خداوند براي داود به ياد آور، همه مذلّتهاي او را. چگونه براي خداوند قسم خورد و براي قادر مطلق يعقوب نذر نمود که به خيمة خانه خود هرگز داخل نخواهم شد، و بر بستر تختخواب خود برنخواهم آمد، خواب به چشمان خود نخواهم داد و نه پينکي به مژگان خويش، تا مکاني براي خداوند پيدا کنم و مسکني براي قادر مطلق يعقوب... . زيرا که خداوند صهيون را برگزيده است و آن را براي مسکن خويش مرغوب فرموده. اين است آرامگاه من تا ابدالآباد. اينجا ساکن خواهم بود زيرا در اين رغبت دارم.)(٤٢)
٦. خداوند وقتي مي خواهد مردم مصر را عذاب کند، به مومنان مي گويد خانه هايتان را با خون علامت گذاري کنيد تا من شما را اشتباهاً هلاک نکنم: (و در آن شب از زمين مصر عبور خواهم کرد، و همة نخستزادگان زمين مصر را از انسان و بهايم خواهم زد، و بر تمامي خدايان مصر داوري خواهم کرد. من يهوه هستم. و آن خون، علامتي براي شما خواهد بود، بر خانههايي که در آنها ميباشيد. و چون خون را ببينم، از شما خواهم گذشت و هنگامي که زمين مصر را ميزنم، آن بلا براي هلاک شما بر شما نخواهد آمد.)(٤٣)
٧. خداوند از عملکرد خويش پشيمان مي شود: (و کلام خداوند بر سموئيل نازل شده، گفت: «پشيمان شدم که شاؤل را پادشاه ساختم زيرا از پيروي من برگشته، کلام مرا بجانياورده است.» و سموئيل خشمناک شده، تمامي شب نزد خداوند فرياد برآورد.)(٤٤)
٨. خداوند از خلقت انسان پشيمان و محزون مي شود: (و خداوند ديد که شرارت انسان در زمين بسيار است، و هر تصوّر از خيالهاي دل وي دائماً محض شرارت است. و خداوند پشيمان شد که انسان را بر زميـن ساخته بود، و در دل خود محزون گشت. و خداوند گفـت: «انسـان را که آفريـدهام، از روي زمين محو سازم، انسان و بهايم و حشرات و پرندگان هوا را، چونکه متأسف شدم از ساختن ايشـان.)(٤٥)
٩. خداي اسرائيل وعده و پيمان مي شکند و مي گويد: هر چند وعده داده بودم که خاندان تو و خاندان پدرت هميشه کاهنان درگاه من باشند، امّا بعد از اين نمي خواهم. بلکه هر کسي که به من احترام بگذارد، او را محترم مي گردانم و کسي که مرا حقير شمارد، او را حقير خواهم ساخت: (٤٦) (بنابراين يهُوَه، خداي اسرائيل مي گويد: البته گفتم که خاندان تو و خاندان پدرت به حضور من تا به ابد سلوک خواهند نمود. ليکن الآن خداوند مي گويد: حاشا از من! زيرا آناني را که مرا تکريم نمايند، تکريم خواهم نمود و کساني که مرا حقير شمارند، خوار خواهند شد.)(٤٧)
١٠. خداوند دروغ مي گويد و حقيقت را پنهان مي کند، امّا مار حقيقت را بيان مي کند: (و مار از همة حيوانات صحرا که خداوند خدا ساخته بود، هُشيارتر بود. و به زن گفت: «آيا خدا حقيقتاً گفته است که از همة درختان باغ نخوريد؟» زن به مار گفت: «از ميوة درختان باغ ميخوريم، لکن از ميوة درختي کهدر وسط باغ است، خدا گفت از آن مخوريد و آن را لمس مکنيد، مبادا بميريد». مار به زن گفت: «هر آينه نخواهيد مرد، بلکه خدا ميداند در روزي که از آن بخوريد، چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نيک و بد خواهيد بود»)(٤٨)
١١. حضرت آدم(عليه السلام) و همسرش از ديد خداوند پنهان مي شوند و چون علم خداوند محدود است، نمي تواند آنها را بيابد: (و آواز خداوند خدا را شنيدند که در هنگام وزيدن نسيم نهار در باغ ميخراميد، و آدم و زنش خويشتن را از حضور خداوند خدا در ميان درختان باغ پنهان کردند. و خداوند خدا آدم را ندا در داد و گفت: «کجا هستي؟)(٤٩)
١٢. خداوند از روي ضعف و حسادت از اتحّاد و همدلي انسان ها هراسان مي شود و به فکر تفرقه و پراکندگي انسان ها مي افتد: (و گفتند: «بياييد شهري براي خود بنا نهيم، و برجي را که سرش به آسمان برسد، تا نامي براي خويشتن پيدا کنيم، مبادا بر روي تمام زمين پراکنده شويم« و خداوند نزول نمود تا شهر و برجي را که بنيآدم بنا ميکردند، ملاحظه نمايد. و خداوند گفت: «همانا قوم يکي است و جميع ايشان را يک زبان و اين کار را شروع کردهاند، و الآن هيچ کاري که قصد آن بکنند، از ايشان ممتنع نخواهد شد. اکنون نازل شويم و زبان ايشان را در آنجا مشوش سازيم تا سخن يکديگر را نفهمند.» پس خداوند ايشان را از آنجا بر روي تمام زمين پراکنده ساخت و از بناي شهر باز ماندند.)(٥٠)
١٣. و گاهي خداوند پيامبرانش را امر به کارهاي نا معقولي مي کند که به آن اشاره خواهيم کرد.(٥١)
آري، اين خداوندي است که تورات معرفي مي کند. خدايي که هيچ فرقي با انسان ها ندارد. خالقي که همان صفات مخلوقش را دارد. جسم است و دست و پا دارد. مي خورد و مي آشامد. دروغ مي گويد. وعده مي شکند و حسود است. علمي محدود دارد و سراسر عجز و ضعف است، امّا حقيقت چيز ديگري است و خداوند منزّه است از اين تصوّرات باطل و افکار لبريز از خرافات. خداي قرآن کجا و خداي تورات کجا!
در کتاب مقدّس و تحريف شده يهوديان، پيامبران الهي نيز احوالات پيچيده اي دارند. در اين کتاب نسبت هايي به انبياء الهي که بي شک از مقام عصمت بر خوردارند، داده شده و انسان از نقل آن هم شرم دارد! ولي چون اساس اين رساله نقل و ردّ همين گونه افسانه هاي راه يافته به کتاب مقدّس است ناچار از نقل اين عبارات هستيم و پيشاپيش عذر خواهي مي کنيم:
در مورد حضرت داوود(عليه السلام) آمده است که او با همسر يکي از فرماندهانش همبستر شده! و سپس با طرّاحي قتل آن فرمانده در ميدان جنگ، با همسرش ازدواج مي کند! (٥٢)
ظاهراً در تورات، داوود تنها پيامبري نيست که مرتکب زنا مي شود، حضرت لوط نيز مانند حضرت نوح شراب مي نوشد و مستي مي کند،(٥٣) امّا به اين اکتفا نکرده، و بي آنکه بداند با دخترانش همبستر مي شود! (٥٤)
حال ديگر قبحي ندارد که خداوند به حضرت هوشع(عليه السلام) دستور دهد تا با زن بدکاره اي ازدواج کند،(٥٥) چرا که به گفته کتاب مقدّس، پيامبراني هستند که خود از زنا متولّد شده اند! (٥٦)
ديگر عجيب نيست که حضرت نوح دروغ بگويد. (٥٧) زيرا پيامبراني هستند که گناهان بزرگتري مرتکب شده اند. حضرت سليمان(عليه السلام) مرتکب محرّمات الهي مي شود و بخاطر علاقه قلبي به بتها برايشان بتکده مي سازد! (٥٨) حضرت هارون (عليه السلام) نيز بت مي سازد و مردم را به پرستش بتها تشويق مي کند! (٥٩) حضرت موسي(عليه السلام) نيز دستور به قتل اسيران جنگي، حتّي زنان و کودکان داده است! (٦٠)
در کتاب تحريف شده يهوديان آمده است که خداوند پيامبرانش را به دستورات نامعقولي امر مي کرده است.
به عنوان مثال، خداوند به حضرت حزقيال(عليه السلام) مي فرمايد تا ناني که به نجاسات انساني آلوده شده را بخورد و شايد بخاطر همين است که گاهي اوقات، حضرت موسي(عليه السلام) با خداوند با درشتي و خشونت رفتار مي کند.(٦١) و يعقوب(عليه السلام) سعي دارد از راه کشتي گرفتن با خداوند و قدرت نمايي در برابر او ، صاحب رسالت و نبوت شود. (٦٢)
آري گويا در اعتراض به اين دستورات نامعقول مي باشد که حضرت اشعي(عليه السلام) سال هاي زيادي در ميان مردم بدون لباس و با پاي برهنه راه مي رود، و حضرت ارمي(عليه السلام) به گردن خويش بند و يوغ مي بندد.
فرازهايي از تحريفات تورات در مورد پيامبران الهي بدين شرح است:
١. تورات مي گويد حضرت داوود(عليه السلام) با زن يکي از فرماندهانش زنا مي کند و پس از با خبر شدن از حاملگي او، نقشه قتل فرمانده اش را مي کشد. اين در حالي است که آن فرمانده وفادار در ايامي که به دستور حضرت داوود(عليه السلام) از ميدان نبرد به اورشليم مي آيد، امّا به منزل نمي رود. چون روا نمي داند او در کنار همسرش باشد ولي سربازانش در ميدان کارزار. شرح داستان در تورات اينگونه است: (در فصل بهار، هنگامي که پادشاهان به جنگ مي روند، داوود يوآب را با سپاه اسرائيل به جنگ فرستاد. آنان عمونيان را از بين بردند و شهر ربه را محاصره کردند. امّا داوود در اورشليم ماند. يک روز، بعد از ظهر داوود از بستر برخاست و به پشت بام کاخ رفت و به قدم زدن پرداخت. از روي بام نظرش بر زني افتاد که حمام مي کرد. آن زن زيبايي فوق العاده اي داشت. داوود کسي را فرستاد تا بداند که آن زن کيست و معلوم شد که او بتشبع، دختر اليعام و زن اورياي حِتّي است. پس داوود قاصدان را فرستاد و آن زن را به حضورش آوردند و داوود با او همبستر شد. سپس به خانه خود رفت. پس از مدّتي پي برد که حامله است. پس قاصدي نزد داوود فرستاد تا حاملگي اش را به او خبر بدهد. آنگاه داوود به يوآب پيام فرستاد و از او خواست که اوريا را به نزد او بفرستد. هنگامي که اوريا آمد، داوود از حال يوآب و سپاه او و وضع جنگ جويا شد. بعد به اوريا گفت که به خانه خود برود و شست وشو کند و هديه اي هم براي او به خانه اش فرستاد. امّا اوريا به خانه خود نرفت و در پيش دروازه کاخ با ساير خادمان پادشاه خوابيد. چون داوود باخبر شد که اوريا به خانه خود نرفته است، او را به حضور خود خواسته گفت: «تو مدّت زيادي از خانه ات دور بودي، پس چرا ديشب پيش زنت به خانه نرفتي؟» اوريا جواب داد: «آيا رواست که صندوق خداوند، مردم اسرائيل و يهودا، سرورم يوآب و سپاه او بيرون در دشت بخوابند و من به خانه خود بروم و با همسرم بخورم و بنوشم و همخواب شوم. به جان شما سوگند که هرگز اين کار را نمي کنم.» داوود گفت: «امروز هم همين جا بمان و فردا دوباره به اردوگاه برو.» پس اوريا آن روز هم در اورشليم ماند. داوود او را براي شام دعوت نمود و او را مست کرد. اوريا آن شب نيز به خانه خود نرفت و با خادمان پادشاه خوابيد. فرداي آن روز داوود نامه اي به يوآب نوشت و به وسيله اوريا براي او فرستاد. متن نامه به اين قرار بود: «اوريا را در صف اول يک جنگ سخت بفرست و خودت عقب نشيني کن و بگذار تا او کشته شود». پس يوآب او را در جايي گماشت که نزديک به شهر محاصره شده بود، يعني جايي که بهترين جنگجويان دشمن مي جنگيدند. آنگاه دشمنان از شهر بيرون آمدند و با يک حمله، بسياري از سربازان بني اسرائيل را به قتل رساندند که اوريا هم از جمله کشته شدگان بود. .. چون زن اوريا شنيد که شوهرش کشته شده است، سوگوار شد. وقتي دوران سوگواري به پايان رسيد، داوود او را به خانه خود آورد و با او عروسي کرد. آن زن برايش پسري به دنيا آورد، امّا اين کار در نظر خداوند ناپسند آمد.)(٦٣)
٢. در تورات آمده است که دختران حضرت لوط(عليه السلام) به پدرشان شراب دادند و در حال مستي با او همبستر شده و از پدرشان صاحب فرزند گشتند: (و دختر بزرگ به کوچک گفت: «پدر ما پير شده و مردي بر روي زمين نيست که برحسب عادت کل جهان، به ما در آيد. بيا تا پدر خود را شراب بنوشانيم، و با او همبستر شويم، تا نسلي از پدر خود نگاه داريم«. پس در همان شب، پدر خود را شراب نوشانيدند، و دختر بزرگ آمده با پدر خويش همخواب شد، و او از خوابيدن و برخاستن وي آگاه نشد. و واقع شد که روز ديگر، بزرگ به کوچک گفت: «اينک دوش با پدرم همخواب شدم، امشب نيز او را شراب بنوشانيم، و تو بيا و با وي همخواب شو، تا نسلي از پدر خود نگاه داريم». آن شب نيز پدر خود را شراب نوشانيدند، و دختر کوچک همخواب وي شد، و او از خوابيدن و برخاستن وي آگاه نشد. پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند. و آن بزرگ، پسري زاييده، او را موآب نام نهاد، و او تا امروز پدر موآبيان است. و کوچک نيز پسري بزاد، و او را بنعَمّي نام نهاد. وي تا بحال پدر بنيعمون است.)(٦٤)
٣. در تورات آمده است که حضرت نوح شراب مي نوشد و در حال مستي عريان مي شود: (و نوح به فلاحت زمين شروع کرد، و تاکستاني غرس نمود. و شراب نوشيده، مستشد، و در خيمة خود عريان گرديد. و حام، پدر کنعان، برهنگي پدر خود را ديد و دو برادر خود را بيرون خبر داد. )(٦٥)
٤. خداوند در تورات به حضرت هوشع(عليه السلام) امر مي کند تا با زن زناکاري ازدواج کند: (خداوند به هوشع گفت: «برو و زني زانيه و اولاد زناکار براي خود بگير زيرا که اين زمين از خداوند برگشته، سخت زناکار شدهاند.» پس رفت و جُومَر دختر دبلايم را گرفت و او حامله شده، پسري برايش زاييد. )(٦٦)
٥. تورات مي گويد حضرت يفتاح(عليه السلام) زنازاده بوده است: (و يفْتاح جِلْعادي مردي زورآور، شجاع، و پسر فاحشهاي بود و جِلْعاد يفْتاح را توليد نمود).(٦٧)
٦. تورات به حضرت نوح(عليه السلام) نسبت دروغ مي دهد: (آنگاه نبي پير بيت ئيل به او گفت: «من نيز مانند تو نبي هستم و فرشته از طرف خداوند به من گفت که تو را با خود به خانه ببرم و از تو پذيرايي کنم.» امّا نبي پير دروغ مي گفت. )(٦٨)
٧. تورات حضرت سليمان(عليه السلام) را شرور معرفي کرده که براي بت ها بتکده مي سازد: (و سليمان در نظر خداوند شرارت ورزيده، مثل پدر خود داود، خداوند را پيروي کامل ننمود. آنگاه سليمان در کوهي که روبروي اورشليم است مکاني بلند به جهت کَمُوش که رِجْسِ موآبيان است، و به جهت مُولَک، رِجْسِ بنيعمون بنا کرد).(٦٩)
٨. تورات مي گويد حضرت هارون(عليه السلام) مردم را به بت پرستي تشويق مي کند: (و چون قوم ديدند که موسي در فرود آمدن از کوه تأخير نمود، قوم نزد هارون جمع شده، وي را گفتند: «برخيز و براي ما خدايان بساز که پيش روي ما بخرامند، زيرا اين مرد، موسي، که ما را از زمين مصر بيرون آورد، نميدانيم او را چه شده است«. هارون بديشان گفت:
«گوشوارههاي طلا را که در گوش زنان و پسران و دختران شماست، بيرون کرده، نزد من بياوريد». پس تمامي قومْ گوشوارههاي زرين را که در گوشهاي ايشان بود بيرون کرده، نزد هارون آوردند. و آنها را از دست ايشان گرفته، آن را با قلم نقش کرد، و از آن گوسالة ريخته شده ساخت، و ايشان گفتند: «اي اسرائيل اين خدايان تو ميباشند، که تو را از زمين مصر بيرون آوردند». و چون هارون اين را بديد، مذبحي پيش آن بنا کرد و هارون ندا درداده، گفت: «فردا عيد يهوه ميباشد». و بامدادان برخاسته، قربانيهاي سوختني گذرانيدند، و هداياي سلامتي آوردند، و قوم براي خوردن و نوشيدن نشستند، و بجهت لعب برپا شدند.)(٧٠)
٩. حضرت موسي(عليه السلام) دستور مي دهد تا گروهي از زنان و کودکان اسير، بي رحمانه کشته شوند: (و بنياسرائيل زنان مديان و اطفال ايشان را به اسيري بردند، و جميع بهايم و جميع مواشي ايشان و همة املاک ايشان را غارت کردند. و تمامي شهرها و مساکن و قلعههاي ايشان را به آتش سوزانيدند. و تمامي غنيمت و جميع غارت را از انسان و بهايم گرفتند. و اسيران و غارت و غنيمت را نزد موسي و العازار کاهن و جماعت بنياسرائيل در لشکرگاه در عَرَبات موآب، که نزد اردن در مقابل اريحاست، آوردند. و موسي و العازار کاهن و تمامي سروران جماعت بيرون از لشکرگاه به استقبال ايشان آمدند. و موسي بر رؤساي لشکر يعني سرداران هزارهها و سرداران صدْها که از خدمت جنگ باز آمده بودند، غضبناک شد. و موسي به ايشان گفت: « آيا همة زنان را زنده نگاه داشتيد؟ اينک اينانند که برحسب مشورت بلعام، بنياسرائيل را واداشتند تا در امر فغور به خداوند خيانت ورزيدند و در جماعت خداوند وبا عارض شد. پس الآن هر ذکوري از اطفال را بکشيد، و هر زني را که مرد را شناخته، با او همبستر شده باشد، بکشيد. و از زنان هر دختري را که مرد را نشناخته، و با او همبستر نشده براي خود زنده نگاه داريد).(٧١)
١٠. تورات مي گويد حضرت موسي(عليه السلام) براي خداوند تکليف تعيين مي کند و با درشتي با او سخن مي گويد: (پس موسي به حضور خداوند برگشت و گفت: «آه، اين قوم گناهي عظيم کرده، و خدايان طلا براي خويشتن ساختهاند. الآن هرگاه گناه ايشان را ميآمرزي و اگرنه مرا از دفترت که نوشتهاي، محو ساز.»)(٧٢)
١١. خداوند تا صبحدم با يعقوب کشتي مي گيرد و براي رهايي از دست يعقوب به او پاداشي مي دهد: (و يعقوب تنها ماند و مردي با وي تا طلوع فجر کشتي ميگرفت. و چون او ديد که بر وي غلبه نمييابد، کف ران يعقوب را لمس کرد، و کف ران يعقوب در کشتي گرفتن با او فشرده شد. پس گفت: «مرا رها کن زيرا که فجر ميشکافد.» گفت: «تا مرا برکت ندهي، تو را رها نکنم« به وي گفت: «نام تو چيست؟» گفت: «يعقوب« گفت: «از اين پس نام تو يعقوب خوانده نشود بلکه اسرائيل، زيرا که با خدا و با انسان مجاهده کردي و نصرت يافتي« و يعقوب از او سؤال کرده، گفت: «مرا از نام خود آگاه ساز.» گفت: «چرا اسم مرا ميپرسي؟» و او را در آنجا برکت داد. و يعقوب آن مکان را «فِنيئيل» ناميده، (گفت:) «زيرا خدا را روبرو ديدم و جانم رستگار شد.»)(٧٣)
١٢. گاهي اوقات پيامبران الهي مامور به اوامر نامعقولي مي شود: (تو (حزقيال) بايد با مدفوع خشک انسان آتش بيافروزي و نان خود را بر روي آن بپزي و آن را در جايي بخور که همه ببينند. خداوند فرمود: «بدين سان قوم اسرائيل در ميان اقوامي که پراکنده اش کرده ام، نان ناپاک خواهد خورد.» امّا من گفتم: «اي خداوند متعال، من هرگز خود را آلوده نکرده ام. از کودکي تاکنون من گوشت حيواني را که مرده باشد يا به وسيله حيوانات وحشي کشته شده باشد، نخورده ام. من هرگز غذايي را که ناپاک شمرده مي شد، نخورده ام.» آنگاه خداوند به من فرمود: پس من اجازه مي دهم که براي پختن نان، به جاي مدفوع انسان از سرگين گاو استفاده کني).(٧٤)
١٣. همچنين در جاي ديگر چنين نقل شده: (خداوند به واسطه اشعيا ابن آموص تکلّم نموده، گفت: «برو و پلاس را از کمر خود بگشا و نعلين را از پاي خود بيرون کن.» و او چنين کرده، عريان و پا برهنه راه ميرفت.)(٧٥)
١٤. علاوه بر اين در جاي ديگر، از زبان حضرت ارمي(علیه السلام) نقل شده است که: (خداوند به من چنين گفت: «بندها و يوغ ها براي خود بساز و آنها را بر گردن خود بگذار».)(٧٦)
تنها لازم است انسان لحظاتي را به فکر فرو رود. براستي اگر پيامبران الهي از ديد يهود اينگونه اند، مردمان عادي و پيروانشان چگونه خواهند بود؟! اين در حالي است که قرآن پيامبران الهي را بهترين و پاکترين انسان ها معرفي مي کند. کافيست کمي با قرآن مانوس باشيم تا تفاوت را احساس کنيم.
يکي از باورهاي تحريف شده يهوديان، انديشه برگزيدگي است. انديشه اي که به معناي وجود رابطه ويژه و منحصر به فردى بين قوم اسرائيل با خداوند است. انديشه اي که سبب شده قوم يهود بر پايه افکار نژاد پرستانه، خود را بر همه برتر ببيند و غير يهود برايش هيچ ارزش و حرمتي نداشته باشد. نمونهاي از روحيّه نژادپرستانه يهود، فتوايي است که خاخام «اسحاق کتربرگ» مبني بر اين که خون يهودي با خون مسلمان و مسيحي يکسان نيست، صادر کرده است. لذا سربازان يهودي ميتوانند بزرگان غير خودي (منظور غير يهودي) را بکشند.(٧٧) نمونهاي ديگر آن است که يهوديان، مردمان غيرخودي را ستور ميپندارند که گوشتشان بسان گوشت خران و نطفه شان همانند نطفهي اسبان است.
شريعت يهود در عين اين که به پيروان خود اجازه ميدهد با غير يهودي غل و غش و نيرنگ پيشه کند، آنان را از اتحاد چنين شيوهاي با همنوع خود منع ميکند.
طبق اين شريعت يهوديان مجاز به دريافت ربا از غير يهودي هستند؛ امّا دريافت آن را از يهودي حرام ميدانند. ده فرمان يهود که قائل به نهي زنا، سرقت و قتل است، اين وصيتها را مختص جامعهي يهود ميداند و در مورد غير خودي جايز ميشمارد؛ زيرا اساسا غير خودي بشر به حساب نميآيد. از ديگر تعاليم نژادپرستانهي يهود اين است که مرد يهودي براي نکاح زن غير يهودي نياز به عقد نکاح ندارد؛ زيرا زني که از تبار بنياسرائيل نباشد، ماديان به شمار ميرود.(٧٨)
براستي آيا اين قوم، برترين قوم جهان است!؟ آيا يهود سزاوار برتري است، يا اينکه سرگرم وگرفتار توهّمي بيش نيست؟ توهّمي که راه طغيان و جناياتش را هموارتر مي کند.
هر چند در ظاهر، آياتي از تورات اشاره اي به برگزيدگي بني اسرائيل کرده است امّا رسيدن به حقيقت مطلب، بررسي و مطالعه دقيق تر را مي طلبد.
تورات در آيات زيادي يهود را قوم برگزيده مي داند. طبق گفته تورات، خداوند با حضرت ابراهيم(عليه السلام) ـ که با اطاعت بي چون و چرايش موقعيّت و جايگاهي در نزد خداوند يافته بود ـ عهد بست(٧٩) تا نسلش را برکت بخشد و خداوند نيز عهدش را عملي ساخت و از نسل ابراهيم، قوم بني اسرائيل را گرد آورد.(٨٠) پس از آن، خداوند در عصر موسي(علیه السلام) در طور سينا با قوم بني اسرائيل عهدي بست تا طبق اين عهد آنان را قوم برگزيده خود بر روي زمين سازد.(٨١)
هر چند عهد خداوند با حضرت ابراهيم(عليه السلام) يک سويه بود، امّا عهد او با بني اسرائيل دو طرفه و الزام آور است. عهدي که طبق آيات تورات، اطاعت و فرمانبرداري يهود از دستورات الهي را مي طلبد. در غير اين صورت، برگزيدگي يهود بي معنا شده بلکه به خفت و خواري دچار خواهند شد. برخي از آيات تورات از اين قرارند:
١. «و اکنون اگر آواز مرا في الحقيقه بشنويد و عهد مرا نگاه داريد، همانا خزانه خاصّ من از جميع قوم ها خواهيد بود».(٨٢)
٢. در باب يازدهمِ سفر تثنيه آمده است که اگر از خدا اطاعت کنيد، برکت خدا برقرار خواهد بود، باران رحمت بر شما به موقع باريدن خواهد گرفت و زرع شما محصول فراوان خواهد داد. ولى هوشيار باشيد که دلهايتان از خداوند برنگردد تا خدايان ديگر را بپرستيد، چون اگر چنين کنيد خشم خداوند نسبت به شما برافروخته خواهد شد و همه نعمت ها را از کف خواهيد داد و فرزندان شما از زندگى در سرزمين موعود محروم خواهند گشت.(٨٣)
امّا آيات ديگري از تورات بيان مي کنند که بني اسرائيل راه طغيان و سرکشي را پيش گرفتند و عهد الهي را نقض کرده، از مقام برگزيدگي محروم شدند:
١. خداوند در سفر تثنيه سرکشي بني اسرائيل را پيشگويي مي کند و مي گويد: «زنا خواهند کرد و مرا ترک کرده، عهدي را که با ايشان بستم خواهند شکست و در آن روز خشم من بر ايشان مشتعل شده، ايشان را ترک خواهم نمود ...»(٨٤)
٢. خداوند با ارمياي نبي چنين سخن مي گويد: «بگو که سخنان عهد را بشنويد و آنها را بجا آوريد... امّا نشنيدند و گوش خود را فرا نداشتند بلکه پيروي سرکشي دل شرير خود را نمودند. پس سخنان اين عهد را برايشان وارد آوردم چونکه امر فرموده بودم که آن را وفا نمايند اما وفا ننمودند»(٨٥)
مساله برگزيدگي قوم بني اسرائيل در قرآن نيز مطرح شده است. خداوند در آياتي(٨٦) آنان را برترين جهانيان مي شمرد: «وَ لَقَدْ آتَيْنا بنى اِسْرائيلَ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمِينَ» (٨٧)؛ ( ما به بنى اسرائيل کتاب و حکمت و نبوت را بخشيديم و از روزى هاى پاکيزه به آنها عطا کرديم و آنان را بر جهانيان برترى بخشيديم). امّا فضيلت و برتري بني اسرائيل مشروط به رعايت عهد و پيمان بود. «أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِکُمْ» (٨٨)؛ (به پيمان من وفا کنيد، تا من نيز به پيمان شما وفا کنم). آيا بني اسرائيل به عهد و پيمان وفا کردند؟ قرآن چيز ديگري مي گويد: «وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ لاتَعْبُدُونَ إِلَّا اللهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساکينِ وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلّا قَليلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ» (٨٩) و (به ياد آوريد) زمانى را که از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم که جز خداوند يگانه را پرستش نکنيد؛ و به پدر و مادر و خويشاوندان و يتيمان و مستمندان نيکى کنيد و به مردم سخن نيک بگوييد؛ و نماز را برپا داريد و زکات بپردازيد. سپس (با اين که پيمان بسته بوديد) همه شما ـ جز عدّه کمى ـ سرپيچى کرديد و (از وفاى به پيمان خود) روى گردان شديد.). آري يهود در نعمات و فرصت ها راه طغيان را برگزيد و از نعمات الهي محروم شد.
توجه به اين نکته لازم است که آيه شانزدهم سوره جاثيه، گويا مي خواهد جهات برتري بني اسرائيل را بيان کند:
١. برتري در کثرت ارسال پيامبران و معجزات. «لَقَدْ آتَيْنا بنى اِسْرائيلَ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ»
٢. برتري در نعماتي که بني اسرائيل از آن بهره مند شدند. «رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ»
پس اين آيات نه تنها برتري اين قوم را اثبات نمي کند بلکه بيان مي کند که آنان، با اين کثرت ارسال پيامبران و برخورداري از نعمات فراوان، باز هم نافرماني کرده و عهد و پيمان شکستند. حال آيا اين آيات دلالتي بر برتري ذاتي يهود، آن هم در همه اعصار(٩٠) مي کند؟ با اين حال، يهوديان تندرو خود را بر همه اقوام برتر مي دانند و بخاطر جبران حقارتي که در ٧٠ سال اسارت بابلي تحمّل کردند، بر آن شدند تا تفسيري نژاد پرستانه از مساله برگزيدگي داشته باشند.
متن تلمود نيز بر همين اساس نگاشته شد. تدوين تلمود در اواسط قرن دوم ميلادى، در حالى آغاز گشت که يهوديان کشور خود را از دست داده و پراکنده شده بودند. در واقع عالمان يهود که تلمود را مى نگاشتند، با بزرگنمايي و طرح مساله برگزيدگي مي خواستند بدبختى هاى قوم و آزار و فشارهايى که بر آن تحميل مى شد، قابل تحمّل گردد. به همين سبب است که در تلمود، انديشه قوم برتر بسيار جدّى شد، حتّي جدّي تر از تورات.(٩١) مضاف بر اين، در جريان تسلّط يافتن اسکندر مقدوني بر يهوديان و تاثير پذيري يهود از فرهنگ يونان، برخى از يهوديان درصدد مقابله با تهاجم فرهنگ يونانى برآمدند و خود را حسيديم يا پارسايان ناميده و براي جلوگيري از فرهنگ يوناني در ميان يهود از عقيده «برگزيدگي نژاد پرستانه» بهره بردند تا مانع فرهنگ زدگي يهوديان از يونانيان شوند. «حسيديسم» مي کوشيدند تا کساني که به فرهنگ يوناني روي آورده بودند را بدين نکته آگاه کنند که آنها قوم برگزيده خدايند و نبايد مغلوب و تسليم فرهنگ هاي بيگانه شوند. (٩٢)
برگزيدگي يهود تنها وقتي درست تحليل مي شود که آن را در جبران حقارت ها و برتري جويي سياسي اين قوم بر ديگر اقوام جستجو کرد. به همين منظور عدّه اي از محقّقين يهود اين تفکّر را برخواسته از متن دين نمي دانند و با برداشت نژاد پرستانه از آن مخالفت کرده اند. از نظر هنرى اتلن برگزيدگى دليل بر برتري ذاتى نيست. زيرا کتاب مقدّس بر برگزيدگىِ مشروط دلالت مى کند.(٩٣) از نظر اسپينوزا نيز، آيات تورات وقتي کنار هم قرار گيرند، بر موقّتى بودن برگزيدگى بنى اسرائيل دلالت خواهند داشت. او مى گويد تنها به يک شرط با ادّعاى يهوديان مبنى بر برگزيدگى از سوى خدا مخالفت ندارم و آن اين که اين برگزيدگى، اعمّ از موقّت و ابدى، (بر همه جهانيان) تنها با رفاه زندگى جسمانى آنان در ارتباط باشد.(٩٤)
سرزمين موعود نيز يکي از باورهاي تحريف شده يهوديان است که در گذر زمان دچار دگرگوني هايي شده است و وسيله اي گرديده براي موجّه جلوه دادن تحرّکات و سرزمين گشايي يهود صهيونيستي در فلسطين. اکنون جاي اين سوال است که: آيا سرزميني به نام سرزمين موعود وجود خارجي دارد؟ آيا سرزمين موعود ملک مطلق يهوديان است؟ و آيا آيات تورات کنوني و قرآن، وجود اين سرزمين را به عنوان سرزمين يهوديان تاييد مي کنند؟ آياتي از تورات اشاره به سرزميني دارند که متعلّق به يهود و بني اسرائيل است. سرزميني که بر سرزمين هاي ديگر برتري دارد و سکونت در آن نشانه ايمان است و کساني که خارج از آن زندگي کنند همانند بت پرستانند. سرزميني که نماز باران و مراسمات خاصّ در آن برگزار مي شود و مضمون برخي از ادعيه بيانگر اين مطلب اند که ماشيح در آخرالزمان از اين سرزمين ظهور خواهد کرد و در آنجا است که تاريخ پايان مي پذيرد.(٩٥)
قرآن نيز در سوره مائده از سرزميني به عنوان سرزمين مقدّس ياد مي کند که حضرت موسي(علیه السلام) از يهوديان مي خواهد تا به اين سرزمين داخل شوند. «يا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتي کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرينَ» (٩٦).
البته توجه به اين نکته لازم است که از جمله «کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِکُمْ» استفاده مى شود: خداوند چنين مقرّر داشته بود که بنى اسرائيل در اين سرزمين مقدّس با آرامش و رفاه زندگى کنند، مشروط به اين که آن را از شرک و بت پرستى پاک سازند و خودشان نيز از تعليمات انبياء منحرف نشوند، اما اگر اين دستور را به کار نبندند، زيان هاى سنگينى دامان آنها را خواهد گرفت. بنابراين، اگر ملاحظه مى کنيم نسلى از بنى اسرائيل که اين آيه خطاب به آنها بود، موفق به ورود در اين سرزمين مقدس نشدند، بلکه چهل سال در بيابان سرگردان ماندند، بخاطر اين بود که طبق شرايط و عهد الهي رفتار نکردند.
چنانکه آيات سوره مائده بيان مي کند، گروهي از بني اسرائيل نافرماني کردند و از گناهکاران شدند. بنابراين از سرزمين مقدّس محروم گشتند.
«قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعينَ سَنَةً يَتيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقينَ»: (٩٧) خداوند (به موسى) فرمود: اين سرزمين (مقدّس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است، پيوسته در زمين، سرگردان خواهند بود و درباره اين جمعيت گنهکار، غمگين مباش.»
تورات نيز بخشش اين سرزمين را منوط به اطاعت و فرمانبرداري بني اسرائيل مي داند و چنين مي گويد:
«سرزمين کنعان را که اکنون در آن غريب هستي تا ابد به تو و به نسل تو خواهم بخشيد... وظيفه تو و فرزندانت و نسل هاي بعد اين است که عهد مرا نگاه داريد و...»(٩٨)
«و خداوند بر وي (اسحاق) ظاهر شده گفت: به مصر فرود ميا، بلکه به زميني که به تو بگويم ساکن شو. در اين زمين توقف نما، و با تو خواهم بود و تو را برکت خواهم داد، زيرا که به تو ذريت تو تمام اين زمين را مي دهم و سوگندي را که با پدرت ابراهيم خوردم استوار خواهم داشت.»(٩٩)
به همين سبب است که عدّه اي بر اين باورند که آنچه اکنون به عنوان سرزمين موعود در بين يهوديان مرسوم است، يک باور ساختگي و تحريف شده مي باشد و فقط وسيله اي براي توجيه جنايات و کشور گشايي اسرائيل است. و آنها اين سرزمين را ملک مطلق و دائمي خود مي دانند. چنانکه خاخام راشى در دفاع از باورِ سرزمين موعود، عبارت آغازين تورات را نقل مى کند، آن جا که خدا مى گويد: «خدا در ابتدا آسمان ها و زمين را آفريد»(١٠٠) و مى نويسد: خداوند به جماعت اسرائيل و تمام جهانيان خبر داد که او خالق هستى است و از اين رو اختياردار و مالک مخلوقات است و هرگونه که بخواهد آن را تقسيم خواهد کرد، لذا اگر مردم به يهودى ها بگويند که شما از آن رو اشغالگر هستيد که با جنگ و خونريزى سرزمين اسرائيل را از دست ساکنان يعنى ملت هاى هفت گانه کنعان گرفته و غصب کرده ايد، در پاسخ به آنان بايد گفت: اين سرزمين همچون تمام دنيا ملک خداست و خدا آن را به ما بخشيده است: «و زمين غربت تو يعنى تمام زمين کنعان را به تو و بعد از تو به ذريت تو به ملکيت ابدى دهم و خداى ايشان خواهم بود»(١٠١). خلاصه آنکه سرزمين مقدس خارج از تاريخ و جزئى از آسمان و زمين است که خداوند آن را قبل از تاريخ خلق کرده و خدايى که در طبيعت و تاريخ حلول کرده، حق تصرّف در هر دو دارد. مارتين بوبر نيز همين منطق را در عصر جديد براى توجيه سلطه صهيونيست ها بر سرزمين موعود به کار گرفته است.
در مقابل گروهي نيز يهود را امّت روح(١٠٢)مي دانند يعني امتي که هيچ سرزميني ندارد و از نظر آنها سرزمين موعود يک مفهوم مذهبي است که بر هر سرزميني که عبادت و اطاعت الهي در آن انجام شود اطلاق مي شود. دکتر حسين الفوزي نويسنده کتاب «ارض موعود»(١٠٣) با استناد به آيات قرآن کريم و برخي از اسفار تورات نشان داده است که «ارض موعود يهود»، تنها يک مفهوم مذهبي است و در هر نقطهاي از جهان که پيروان اديان الهي اعم از مسلمانان، مسيحيان و يهوديان به عبادت خدا و آباداني آن سرزمين اقدام کنند، همان نقطه سرزمين موعود است و آنچه اسراييليها هم اکنون ادّعاي آن را دارند، دروغي بيش نيست. مجمع اسقفهاي کليساهاي کاتوليک خاورميانه نيز در پيام پاياني نشست دو هفتهاي خود در واتيکان آوردند که: «اسرائيل نميتواند ازعبارات توراتي (سرزمين موعود و قوم برگزيده) براي توجيه شهرک سازيهاي جديدش در قدس و کرانه باختري استفاده کند».
«سيريل سليم بوستورز»، اسقف شهر نيوتون ايالت ماساچوست آمريکا نيز بر اين عقيده است که: رژيم اسرائيل حق ندارد با تکيه بر عبارت «سرزمين موعود» در کتاب مقدس، بازگشت همه يهوديان به سرزمينهاي اشغالي و اخراج مردم فلسطين از اين سرزمين را توجيه کند. او معتقد است: «به باور ما مسيحيان، بحث درباره سرزمين موعودِ يهوديان، ديگر مفهومي ندارد؛ چرا که اين کلمه متعلّق به کتب عهد عتيق است و پس از آغاز رسالت حضرت مسيح(عليه السلام)، اين عبارت خود به خود منسوخ ميشود. پس از تولّد حضرت عيسي(عليه السلام)، ما از سرزمين موعود به عنوان سرزميني ياد ميکنيم که تحت فرمانروايي خداوند متعال است. اين سرزمين، سرزمين محبّت، دوستي، عدالت و برابري است و همه در اين سرزمين فرمانبردار خداوند متعال هستند.»(١٠٤)
حقيقت اين است که در سال ١٨٩٥ ميلادي بود که يک روزنامه نگار يهودي به نام تئودور هرتزل، بنيانگذار سازمان صهيونيزم جهاني کتابي به نام «دولت يهود» نوشت و ايجاد يک کشور جديد را راه حل پايان دادن به مشکلات يهوديان دانست.(١٠٥) درست دو سال بعد از اتمام جنگ جهاني اول يعني آوريل ١٩٢٠ بود که جامعه ملل (سازمان ملل سابق) انگلستان را رسماً به عنوان قيّم و سرپرست فلسطين تعيين کرد. از اين زمان به بعد انگليسي ها با وضع انواع و اقسام قوانين، شرايط را براي اشغال زمينها، ساختمانها و باغهاي فلسطيني فراهم کردند(١٠٦) و يهود صهيونيسم نيز با نظريه تحريف شده سرزمين موعود به توجيه اين اشغالگري ها پرداخت.
آري، هم اکنون يهود صهيونيسم عقيده سرزمين موعود را تحريف کرده و با رويکردي نژاد پرستانه راه جناياتش را هموار مي کند.
با توجه به آنچه گذشت، شکّي نيست که آئين يهود دچار تحريف و آلوده به خرافات شده است. چون کتاب مقدّس آن که سند مکتوب هر آئين است، مورد دستبرد قرار گرفته و اعتبار آن مخدوش است. آئيني که اعتبار آن مخدوش شد مسلماً نمي تواند راه سعادت و تکامل را به بشر معرفي کند. و اين مکتب نمي تواند برترين آئين باشد.
منابع:
١. قران کریم .
٢. المیزان فى تفسیر القران طباطبایى سید محمد حسین دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم قم ١٤١٧ قمری چاپ پنجم.
٣. ترجمه تفسیر المیزان موسوى همدانى سید محمد باقر انتشارات اسلامى قم ١٣٧٤ شمسی چاپ پنجم.
٤. کتاب مقدس ترجمه قدیم انتشارات ایلام انگلستان ٢٠٠٢میلادی چاپ سوم.
٥ . قاموس کتاب مقدس جمیز هاکس اساطیرتهران ١٣٧٧شمسی چاپ اول.
٦. سیر تاریخی تورات موسسه در راه حق موسسه در راه حق تهران بی تا چاپ دوم.
٧. تاریخ اورشلیم بیت المقدس سید محمد حمیدی امیر کبیر تهران ١٣٨١شمسی چاپ دوم.
٨. تحلیلی از پیشگوییهای نوستر دامس شرف الدین اعرجی ترجمه عباسعلی براتی انتشارات سعید بن جبیر بی تا بی جا.
٩. تاریخ فلسفه ویل دورانت ترجمه عباس زریاب انتشارات اموزش و انقلاب اسلامی ١٣٧١شمسی چاپ دهم.
١٠. اشنایی با ادیان بزرگ حسین توفیقی انتشارات سمت ١٣٧٩شمسی چاپ پنجم.
١١. یهودیت عبد الرحیم سلیمانی اردستانیایات عشق قم ١٣٨٢شمسی چاپاول.
١٢. مدخلی بر تبارشناسی کتاب مقدس حسین کلباسی اشتری انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ١٣٨٤شمسی چاپ اول.
١٣. موسوعه الیهود و الیهودیه و الصهیونیه عبد الوهاب مسیرى دار الشروق قاهره - بیروت ١٩٩٩میلادی چاپ اول.
١٤. کتاب نژادپرستی صهیونیسم مجید صفا تاج انتشارات فلسطین بی تا بی جا.
١٥. تاریخ یهود ایین یهود سابقه سه هزار ساله شاهاک اسراییل مترجم رضا استانه پرست قطره تهران ١٣٧٨شمسی چاپ اول.
١٦. بوی خون محمد رضا واحدی سازمان عقیدتی سیاسی ارتش تهران ١٣٨٢شمسی چاپ اول.
١٧. سیاست و دیانت در اسراییل سید رضا تهامی انتشارات سنا تهران ١٣٨١شمسی چاپ اول.
١٨. مجموعه اثار استاد شهید مطهرى مطهرى مرتضی صدرا تهران چاپ ١٣٨٣ شمسی چاپ چهارم.
پی نوشت ها:
(١) . مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى - وحى و نبوت، ج٢، ص١٨٢، علل تجديد نبوتها .
(٢) . همان.
(٣) . همان.
(٤). «ما کانَ مُحَمَّدٌ ابا احَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيّينَ»؛ ( محمّد پدر هيچ يک از مردان شما نيست؛ همانا او فرستاده خدا و پايان دهنده پيامبران است) (احزاب، آيه ٤٠)
(٥). لاويان از نسل لاوي بودند.لاوي خود سومين پسر يعقوب بوده است.( قاموس کتاب مقدس، جمیز هاکس، ص ٧٥٩)
(٦) . كتاب مقدس، (ترجمه قديم)، سفر تثنيه، فصل٣١، آيه ١٠تا ١٤.
(٧) . همان، کتاب اوّل سموئيل باب ٤ و ٥.
(٨) . سير تاريخي تورات، موسسه در راه حق، تهران، چاپ دوّم، ص ٩.
(٩) . تاريخ ابن خلدون، ج٢، ص٨٠، الخبر عن ملوك بابل من النبط و السريانيين و ملوك الموصل و نينوى من الجرامقة.
(١٠) . كتاب مقدس، (ترجمه قديم)، کتاب ارمياي نبي، فصل ٤، آيه ١٤ تا ٢٩.
(١١) - تاريخ اورشليم، دکتر سيد جعفر حميدي، ص ١٣٢.
(١٢). علامه طباطبايي عزرا را همان عزير نبي مي داند. (الميزان فى تفسير القرآن، ج٩، ص٢٤٣، (بيان) .
(١٣) . همان؛ ترجمه تفسير الميزان، ج٩، ص٣٢٤، معرفى عزيز و بيان اينكه مراد يهود از اينكه گفتند عزيز پسر خدا است چه بوده است.
(١٤) . مراجعه کنيد به: تحليلي از پيشگوييهاي نوستر دامس، شرف الدين اعرجي، ترجمه: عباسعلي براتي، ص ١٥٠
(١٥) . سوره، بقرة، آيه ٧٩.
(١٦) . سوره آل عمران، آيه ٧٨.
(١٧) . سوره مائده، آيه ١٣.
(١٨) . سوره بقرة، آيه ١٤٦.
(١٩) . سوره مائده، آيه ١٥.
(٢٠) . ويل دورانت، تاريخ فلسفه، ترجمه عباس زرياب، ص ١٤٠ .
(٢١) . آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي، اص ٨٢؛ باروخ اسپينوزا، «مصنف واقعي اسفار پنج گانه»، ترجمه علي رضا آل بويه، فصلنامه هفت آسمان، شماره ١، صفحه ٩٠ تا ٩٤.
(٢٢) . مدخلي بر تبارشناسي کتاب مقدس، دکتر حسين کلباسي اشتري، ص ١٨٤ و ١٨٥.
(٢٣) . همان، ص ١٨٤.
(٢٤) . يهوديت، عبد الرحيم سليماني اردستاني، ص ١٩١.
(٢٥) . رجوع کنيد به: مجله رواق انديشه، شماره ٣، مقاله نقد و بررسى عهد عتيق از کتاب مقدس، عباس نيکزاد.
(٢٦) . ترجمه تفسير الميزان، ج٧، ص٣٠٦ - ٣١٥، ٤ - تورات فعلى در باره ابراهيم(ع) چه مىگويد؟
(٢٧) . كتاب مقدس، (ترجمه قديم)، سفر پيدايش، فصل ٥، آيه ١.
(٢٨) . همان، سفر پيدايش، فصل ١٨، آيه ١ تا ٨.
(٢٩) . همان، سفر خروج، فصل ١٢، آيه ١٢، ١٣.
(٣٠) . همان، سفر پيدايش، فصل ٣، آيه ٨، ٩، ١٠.
(٣١) . همان، فصل ١٥، آيه ١٠ و ١١؛ همان، سفر پيدايش، فصل ٦، آيه ٦، ٧ و ٨.
(٣٢) . همان، سموئيل اوّل، فصل ٢، آيه ٣٠.
(٣٣) . همان، سفر پيدايش، فصل ٣، آيه ١ تا ٦.
(٣٤) . همان، سفر پيدايش، فصل ١١، آيه ٤ تا ٩.
(٣٥) . همان، سفر پيدايش، فصل ٣٢، آيه ٢٤ تا ٣١.
(٣٦) . همان، سفر پيدايش، فصل ١٨، آيه ١ تا ٨.
(٣٧) . همان، دانيال، فصل ٧، آيه ٩.
(٣٨) . همان، سفر پيدايش، فصل ٥، آيه ١.
(٣٩) . همان، دانيال، فصل ٧، آيه ٩.
(٤٠) . همان، سفر خروج، فصل ٢٤، آيه ٩ و ١٠.
(٤١) . همان، سفر پيدايش، فصل ١٨، آيه ١ تا ٨.
(٤٢) . همان، مزامير، فصل ١٣٢، آيه ١، ٢، ٣، ٤، ٥ و ١٣، ١٤.
(٤٣) . همان، سفر خروج، فصل ١٢، آيه ١٢، ١٣.
(٤٤) . همان، سموئيل اوّل، فصل ١٥، آيه ١٠ و ١١.
(٤٥) . همان، سفر پيدايش، فصل ٦، آيه ٦، ٧ و ٨.
(٤٦) . همان، ترجمه شريف، سموئيل اوّل، فصل ٢، آيه ٣٠.
(٤٧) . همان، سموئيل اوّل، فصل ٢، آيه ٣٠.
(٤٨) . همان، سفر پيدايش، فصل ٣، آيه ١ تا ٦.
(٤٩) . همان، سفر پيدايش، فصل ٣، آيه ٨، ٩، ١٠.
(٥٠) . همان، سفر پيدايش، فصل ١١، آيه ٤ تا ٩.
(٥١) . ذيل عنوان «تحريفات در باب پيامبران الهي» به آن خواهيم پرداخت.
(٥٢) . همان، ترجمه شريف، سموئيل دوّم، فصل ١١، آيه ١ تا ٢٧.
(٥٣) . همان، سفر پيدايش، فصل ٩ ، آيه ٢٠، ٢١، ٢٢.
(٥٤) . همان، سفر پيدايش، فصل ١٩، آيه ٣١ تا ٣٨.
(٥٥) . همان، هوشع، فصل ١، آيه ٢ و ٣.
(٥٦) . همان، داوران، فصل ١١، آيه ١.
(٥٧) . همان، ترجمه شريف، اوّل پادشاهان، فصل ١٣، آيه ١٩.
(٥٨) . همان، اوّل پادشاهان، فصل ١١، آيه ٦ و ٧.
(٥٩) . همان، سفر خروج، فصل ٣٢، آيه ١ تا ٧.
(٦٠) . همان، سفر اعداد، فصل ٣١، آيه ٩ تا ١٨.
(٦١) . همان، سفر خروج، فصل ٣٢، آيه ٣١ و ٣٢.
(٦٢) . همان، سفر پيدايش، فصل ٣٢، آيه ٢٤ تا ٣١.
(٦٣) . همان، ترجمه شريف، سموئيل دوّم، فصل ١١، ١ تا ٢٧.
(٦٤) . همان، سفر پيدايش، فصل ١٩، ٣١ تا ٣٨.
(٦٥) . همان، سفر پيدايش، فصل ٩ ، ٢٠، ٢١، ٢٢.
(٦٦) . همان، هوشع، فصل ١، ٢ و ٣.
(٦٧) . همان، داوران، فصل ١١، ١.
(٦٨) . همان، ترجمه شريف، اوّل پادشاهان، فصل ١٣، ١٩.
(٦٩) . همان، اوّل پادشاهان، فصل ١١، ٦ و ٧.
(٧٠) . همان، سفر خروج، فصل ٣٢، ١ تا ٧.
(٧١) . همان، سفر اعداد، فصل ٣١، ٩ تا ١٨.
(٧٢) . همان، سفر خروج، فصل ٣٢، ٣١ و ٣٢.
(٧٣) . همان، سفر پيدايش، فصل ٣٢، ٢٤ تا ٣١.
(٧٤) . همان، ترجمه شريف، حزقيال، فصل ٤، آيات ١٢، ١٣، ١٤، ١٥.
(٧٥) . همان، اشعيا، فصل ٢٠، آيه٢.
(٧٦) . همان، ارميا، فصل٢٧، آيه ٢.
(٧٧) . کتاب نژادپرستي صهيونيسم، مجيد صفا تاج، ص ٢٤.
(٧٨) . همان، صفحه ٢٥.
(٧٩) . كتاب مقدس، (ترجمه قديم)، سفر پيدايش ، فصل١٥ و سفر پيدايش، فصل١٧، آيه٢.
(٨٠) . «و عهد خود را در ميان خود و تو خواهم بست، و تو را بسيار بسيار کثير خواهم گردانيد»، (همان، سفر پيدايش، فصل١٧، آيه٢.)
(٨١). حضرت موسي مأموريت يافت براي گفت و گو با خداوند (يهوه) به بالاي طور (کوه) سينا برود و در آنجا دو لوح دريافت کرد که فرمان هايي بر آن نقش بسته بود که به ده فرمان معروف است؛ اين فرمان ها عبارتند از: ١. براي خود، خدايي جز من نگيريد. ٢. به بت سجده نکنيد. ٣. نام خدا را به باطل نبريد. ٤. شنبه را گرامي بداريد. ٥. پدر و مادر را احترام کنيد. ٦. مرتکب قتل نشويد. ٧. زنا نکنيد. ٨. دزدي نکنيد. ٩. بر همسايه شهادت دروغ ندهيد. ١٠. به اموال و ناموس همسايه طمع نورزيد. (مراجعه کنيد به كتاب مقدس، (ترجمه قديم)، سفر خروج، فصل٢٠.؛ سفر تثنيه، فصل ٥.)
(٨٢) . كتاب مقدس، (ترجمه قديم)، سفر خروج، فصل١٩، آيه٥.
(٨٣) . همان، سفر تثنيه، فصل١١، آيه١٣ تا ١٨.
(٨٤) . همان، سفر تثنيه، فصل٣١، آيات ١٤ تا ١٨.
(٨٥) . همان، ارمياي نبي، فصل١١، آيات ٦ تا ٩.
(٨٦) . سوره بقره، آيات ٤٧ و ١٢٢. سوره اعراف، آيه ١٤٠. سوره جاثيه، آيه ١٦. سوره دخان، آيه ٣٢.
(٨٧) . سوره جاثيه، آيه ١٦.
(٨٨) . سوره بقره، آيه ٤٠.
(٨٩) . سوره بقره، آيه ٨٣.
(٩٠) . علامه طباطبايي در تفسير «فضلناهم على العالمين» مى گويد: اگر مقصود از جهانيان، همه جهانيان باشد، پس آنان از برخى جهات مانند کثرت انبيا و معجزات فراوان بر ديگران برترى دارند و اگر مقصود همه جهانيان عصر خودشان باشد، از همه جهات برترى داشته اند.
(٩١). انديشه هاي نژاد پرستانه در بسياري از تعاليم و آموزه هاي يهود به چشم مي خورد که متاثّر از کتاب تلمود است. تا جايي که برخي منشا انديشه برگزيدگي را منشا تلمودي مي دانند. تاریخ یهود، آیین یهود( سابقه سه هزار ساله)، شاهاک، اسرائیل، مترجم: رضا آستانه پرست، ص ٨٢ -٨٧
(٩٢) . مدخلي بر تبارشناسي کتاب مقدس، دکتر حسين کلباسي اشتري، ص ٢٧١.
(٩٣) . انديشه قوم برگزيده در يهوديّت، رضا گندمي، مجله هفت آسمان، شماره ٢٦، تابستان ١٣٨٤.
(٩٤) . Spinoza، ٤٤. به نقل از انديشه قوم برگزيده در يهوديت، رضا گندمي، مجله هفت آسمان، شماره ٢٦، تابستان ١٣٨٤.
(٩٥) . موسوعة اليهود و اليهودية و الصهيونية، عبد الوهاب مسيرى، ج ٥، ص ٧٨.
(٩٦) . سوره مائده، آيه٢١.
(٩٧) . سوره مائده، آيه ٢٦.
(٩٨) . كتاب مقدس، (ترجمه قديم)، فصل ١٧، آيات ٨ تا ١١.
(٩٩) . همان، پيدايش، فصل ٢٦، آيات ٢ و ٣.
(١٠٠) . همان، پيدايش، فصل ١، آيه ١.
(١٠١) . همان، پيدايش، فصل ١٧، آيه ٨.
(١٠٢) . فصلنامه هفت آسمان، سال هفتم، شماره ٢٦، تابستان ١٣٨٤، صفحه ٦٣، انديشه قوم برگزيده در يهوديت، رضا گندمي.
(١٠٣). کتاب «ارض موعود» نويسنده دکتر حسين الفوزي.
(١٠٤) . خراسان، مورّخ دوشنبه ١٣٨٩/٠٨/٠٣، شماره انتشار: ١٧٦٨٢.
(١٠٥) . بوي خون، محمد رضا واحدي، ص ٣٤.
(١٠٦) . سياست و ديانت در اسرائيل، سيّد رضا تهامي، ص ٣٥٦.
------------------------------------
اثر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله)
بی تردید ارتقای معارف اسلامی در جامعۀ، در گرو ارائۀ مجموعه کامل از دروس اعتقادی به عنوان نسخه نهایی برای غالب مردم امکان پذیر است. مجموعه ای که در بردارنده تمام مایحتاج کسانی است که به دنبال اقناع و اغنای ذهن خود بوده و به چینش اعتقادات صحیح برای خویشتن اهتمام می ورزند.
بی شک اسلام قانون نهايى و جامع دوران بلوغ بشريّت است، از نظر اعتقادات كامل ترين محتواى بينش دينى و از نظر عمل نيز چنان تنظيم يافته كه بر نيازمندى هاى انسان ها در هر عصر و زمانى منطبق است.[١]
هم چنین فرهنگ يك جامعه ، قبل از هر چيز بر عقايد آن جامعه استوار است، و براى هرگونه اصلاحات فرهنگى بايد به اصلاح عقايد پرداخت، چراكه تا پايه هاى محكمى از عقيده نباشد، شكل گيرى و اصلاح ايدئولوژى ها و رفتارها ممكن نيست.[٢]
به همين دليل در شرايط نابسامان دنياى كنونى، و طوفانهاى سختى كه از هر سو مى وزد و مظالم و مفاسد عظيمى كه سايه شوم بر جوامع بشرى انداخته، بايد به سراغ تحكيم پايه هاى عقيده رفت.[٣]
انسانها به ويژه جوانان با اتّكا به عقيده اى محكم به مبدأ جهان هستى و داشتن اعتقادى روشن و شفّاف، نسبت به اهداف آفرينش و مسيرى كه انسان در اين مجموعه در پيش دارد، به نيروى عظيم و مستقلّى مبدّل مى شوند كه در برابر هيچ فكر و قدرت شيطانى سر فرود نخواهند آورد و در سايه آن مى توانند جامعه اى آباد، آزاد، مستقل و پرافتخار بسازند.[٤]
از سوی دیگراگر دين به صورت يك سلسله تشريفات و آداب ظاهرى و خالى از محتوا در ميان مردم باشد بديهى است تاثيرى در نظام مادى اجتماع نخواهد داشت، اما آن گاه كه اعتقادات معنوى و روحانى آن چنان در اعماق روح انسان نفوذ كند كه آثارش در دست و پا و چشم و گوش و زبان و تمام ذرات وجودش ظاهر گردد، آثار سازنده اين اعتقادات در جامعه بر هيچكس مخفى نخواهد ماند.[٥]
لذا در اين عصر و زمان به ویژه در پیروزی انقلاب اسلامی و دیگر برهه های حساس تاریخی، به خوبى مشاهده کردیم كه اعتقادات اسلامى چگونه توانست بر نيرومندترين اسلحه زمان و قوى ترين ارتشها و قدرتهاى استعمارى پيروز گردد، و اين نشان مى دهد كار برد عقائد دينى تا چه حد در مسائل اجتماعى و سياسى زياد است؛[٦]زیرا اعتقادات جنبه درونى دارد و مستقيماً با حوزه عمل و رفتار انسان ها و با زندگى روزمره آنها سر وكار دارد و گسترده ترين بخش دين است لذا از يك اصل از اصول اعتقادى ممكن است هزاران عمل برخيزد و انسان در برابر آن اصل واحد به هزاران عمل و رفتار ملزم و مكلّف شود.[٧]
کتاب « پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان» مجموعه ای دقیق و مستدل و در عین حال جالب و شیرین از اعتقادات خالص اسلامی است كه در آن، يك دوره عقايد اسلامى از توحيد تا معاد را بهصورت آموزشى براى نسل نو توضيح داده است. تا آنان بتوانند در اين شرايط خاص انقلاب اسلامى، خود را بسازند و ايمانى نيرومند كه در اعمال و رفتار آنها پرتوافكن باشد، فراهم آورند و هم مقدمهاى باشد براى مطالعات بيشتر.
لذا آن کتاب ارزشمند برای همگان به ویژه جوانان که به عنوان اولین گام در پی مطالعه جامع در زمینه اعتقادات تشیع هستند به عنون اثری مهم و تأثیر گذار قلمداد می شود. این مجموعه که به تالیف حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله) به رشته تحریر درآمده است، با بیانی شیوا وادله ای گویا وهمچنین مثال ها و شواهدی روشن در ضمن بحث ، اصول اعتقادات را برای مخاطب کتاب که عامه اهل مطالعه هستند تبیین می نماید.از این رو در اختیار آحاد جامعه بهویژه نسل جوان قرار گرفته تا راهگشای همه کسانی باشد که میخواهند اصول عقائد اسلامی را در فاصله کوتاهی فرا گیرند یا تدریس کنند.
کتاب « پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان» ، رساله مختصرى است که از مقدمه ناشر و متن اصلى، شامل پنج بخش و هر بخش مشتمل بر ده درس تشكيل شده است؛روش صاحب اثر در اين كتاب، استدلالى كلامى است و از ادله عقلى و نقلى هر دو بهره برده است.
مولف در این اثر، اصول عقائد اسلامی (خداشناسی، عدل الهی، پیامبرشناسی، امام شناسی و معادشناسی) را تشریح و درباره هرکدام از آنها ده درس را ارائه میکند که در انتهای هر درس، چند سوال مطرح میشود تا خواننده با پاسخ به آن بتواند خودآزمایی کند و خویش را محک بزند که چه مقدار توانسته مطالب کتاب را دریابد.
گفتنی است بخش های مختلف این مجموعه فاخر ، با دقت و ابتکار خاصی تهیه شده است و رویکرد دقیق و علمی و در عین حال روان مولف به جاذبه های این کتاب افزوده است. با توجه به اوصافی که برای این مجموعه شمرده شد، می توان گفت که این کتاب از جمله بهترین ها برای آغاز مطالعه جوانان و اهل معرفت اعتقادی در هر شغل و جایگاه اجتماعی و در هر مقطع سنی است.
بدیهی است اين دروس براى دانش آموزان سطح راهنمایی و دبیرستان به خوبی قابل استفاده است، همچنين براى تمام كسانى كه اطلاع درستى از اصول عقائد اسلامى ندارند می تواند به عنوان گنجینۀ عظم فکری اعتقادی مورد نظر قرار گیرد.
هم چنین روش شناسی جذاب تألیف این اثر به گونه ای است که با در نظر گرفتن جوائز براى كسانى كه از عهده پاسخ به پرسش های فراز های پایانی بخش های پنج گانۀ کتاب برآيند ، می توان عمق فهم مسائل اعتقادی را در میان نوجوانان و جوانان افزایش داد.
البته باید گفت این اثر نفیس، مقدمه ای است برای مطالعه بیشتر مسائل اعتقادی؛ از این رو پاسخ برخی از پرسش های احتمالی حاصل از مطالعۀ کتاب در مسائلی هم چون خداشناسى... را می توان در دیگر آثار معظم له از قبیل «آفريدگار جهان»، «در جستجوى خدا» و «پرسشها و پاسخهاى مذهبى» دریافت.[٨]
در این اثر فاخر؛ برش های متعدد اعتقادی وجود دارد که از جمله مهمترین ساختار کتاب را به خود اختصاص داده است که أهم آن به شرخ ذیل است:
١. نگاهى به آسمان تيره شب مىدوزيم، يك پرنده استثنايى را در لابهلاى پردههاى ظلمت همچون شبح اسرارآميزى مىبينيم كه با شجاعت تمام به هر سو براى پيدا كردن طعمه خويش در پرواز است. اين پرنده همان «شبپره» يا «خفاش» است كه همه چيزش عجيب است، امّا پروازش در دل تاريكى شب از همه عجيبتر. حركت سريع خفاش در تاريكى شب بدون برخورد به مانع، بهقدرى شگفتانگيز است كه هر قدر درباره آن مطالعه شود، اسرار تازهاى از اين پرنده اسرارآميز به دست مىآيد. اين پرنده در ميان تاريكى با همان سرعت و شجاعتى حركت مىكند كه كبوتر تندپرواز در دل آفتاب و مسلماً اگر وسيلهاى براى اطلاع از وجود موانع نداشت، خيلى دستبهعصا حركت مىكرد. اگر او را در تونلى تاريك و باريك و پرپيچوخم كه آن را به دوده آغشته باشند رها سازند، از تمام پيچوخمها مىگذرد، بدون اينكه حتى يك بار به ديوار تونل برخورد كند و ذرهاى دوده روى بال او بنشيند. اين وضع عجيب خفاش، معلول خاصيّتى در وجود او است شبيه خاصيّتِ رادار.[٩]
٢. قرآن مجيد در مسئله جبر و اختيار صراحت دارد و بهوضوح آزادى اراده انسان را اثبات مىكند و صدها آيه در قرآن در زمينه آزادى اراده انسان آمده است:
الف) تمام آياتى كه در آن امر و نهى و تكليف و برنامه آمده است، همه دليل بر اختيار و آزادى اراده انسان است؛ چراكه اگر انسان مجبور بود، امر و نهى، لغو و بيهوده بود.
ب) تمام آياتى كه سخن از ملامت بدكاران و مدح و توصيف نيكوكاران مىگويد، دليل بر اختيار است؛ چراكه در صورت جبر، هم آن ملامت و هم آن مدح و ستايش معنى ندارد.
ج) تمام آياتى كه سخن از سؤال در روز قيامت و محاكمه در آن دادگاه و سپس پاداش و كيفر و بهشت و دوزخ مىگويد، دليل بر اختيار است؛ چون در فرض جبر تمام اينها نامفهوم و سؤال و محاكمه و مجازات بدكاران ظلم محض است.
د) تمام آياتى كه سخن از اين مىگويد كه انسان در گرو اعمال خويش است مانندِ: «كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ[١٠] ؛ «هر انسانى در گرو اعمال خود مىباشد» و «كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ؛[١١]هر فردى در گرو اعمالى است كه انجام داده» و مانند اينها بهروشنى اختيار انسان را ثابت مىكند.
هـ) آياتى مانند:«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا [١٢]؛ما راه را به انسان نشان داديم، خواه شكرگزارى كند يا كفران» نيز دليل روشنى بر اين مدعاست.[١٣]
٣. پيامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) در زمينه برنامههاى اجرايى هرگز اجازه نداد كه از منطق «هدف وسيله را توجيه مىكند» استفاده كنند، براى رسيدن به هدفهاى مقدّس به دنبال وسائل مقدّس بود، صريحاً مىفرمود «وَلا يَجرِمَنَّكُم شَنَآنُ قَومٍ عَلى أَلّا تَعدِلُوا[١٤]؛ دشمنى با هيچ گروه نبايد مانع شما از اجراى عدالت گردد». دستوراتش در زمينه رعايت اصول اخلاقى در ميدان جنگ، عدم تعرض نسبت به غير نظاميان، از بين نبردن نخلستانها و درختان، آلوده نساختن آب آشاميدنى دشمن و رعايت نهايت محبّت با اسيران جنگى و دهها مانند آن، روشنگر اين واقعيّت است.[١٥]
٤. شكی نيست كه ما در مسائل اسلامى نياز به رهبر داريم و با عدم وجود پيامبر و غيبت جانشين او، مسئله رهبرى متوقف مىشود و با توجّه به اصل خاتميّت، انتظار ظهور پيامبر ديگرى را نيز نمىتوان داشت. آيا اين امر ضايعهاى براى جامعه اسلامى نيست؟ در پاسخ مىگوييم براى اين دوران نيز پيشبينى لازم در اسلام شده است و از طريق «ولايت فقيه» است كه رهبرى را براى فقيهى كه جامعالشرايط و داراى علم و تقوى و بينش سياسى در سطح عالى باشد، تثبيت كرده است و طريق شناخت چنين رهبرى نيز بهروشنى در قوانين اسلام ذكر شده؛ بنابراين از اين ناحيه نگرانى وجود نخواهد داشت. بدین ترتیب ولايت فقيه همان تداوم خط انبيا و اوصياى آنها است. رهبرى فقيه جامعالشرايط دليل بر اين است كه جوامع اسلامى بدون سرپرست رها نشدهاند.[١٦]
لازم به ذکر است تألیف کتاب گرانسنگ «پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان» در یک جلد و در ٤٠٠صفحه، توسط انتشارات نسل جوان به زیور طبع آراسته شده و تا کنون نیز به دفعات ، تجدید چاپ شده است به نحوی که آن اثر نفیس به عنوان یکی پرفروشترین آثار معظم له، عرصه های فکری و عقیدتی جامعه را از آن خود کرده است.
هم چنین علاوه بر چاپ این کتاب به زبان فارسی ، با توجه به جایگاه ارزشمند این مجموعه در بین مخاطبان خود در کشورهای مختلف و نیز با توجه به تبحر معظم له در تالیف کتبی از این دست ، این کتاب به زبان های عربی، انگلیسی، ، اردو و بسیاری از زبان های دیگر دنیا ترجمه و چاپ شده است.
پی نوشت:
[١] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص٢٢٢.
[٢] آفريدگار جهان ؛ ص١٥.
[٣] همان.
[٤] همان.
[٥] تفسير نمونه ؛ ج ٩ ؛ ص١٣٣.
[٦] همان.
[٧] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج ١ ؛ ص٦٦.
[٨] ر.ك: مقدمه كتاب؛ ص٩-١٠.
[٩] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص٥٣.
[١٠] سورۀ مدثر؛آیۀ٣٨.
[١١] سورۀ طور؛ آیۀ٢١.
[١٢] سورۀ دهر؛آیۀ٣.
[١٣] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص١٣٣-١٣٤.
[١٤] سورۀ مائده؛ آیۀ ٨.
[١٥] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص٢١٦.
[١٦] همان، ص٢٢٧ - ٢٢٨.
------------------------------------
بخش پاسخگویی به مسائل شرعی بر بستر پیامک به شماره ١٠٠٠٠١٠٠ از سال ١٣٨٧ راه اندازی شده است.
این بخش با بهره گیری از کارشناسان مسائل شرعی با آگاهی از نظرات فقهی حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله در تمام ایام سال و در کمتر از ٢٤ ساعت پاسخگوی سوالات شرعی مقلدین معظم له می باشد.
سامانه پیام کوتاه به دو روش آنی و عادی خدمات رسانی می کند:
١- عادی: در این روش مقلدین معظم له متن سوالات شرعی خود را به شماره ١٠٠٠٠١٠٠ پیامک نموده و در کمتر از ٢٤ ساعت پاسخ آن را دریافت می کنند .
٢- آنی: با ارسال عدد ١ به شماره ١٠٠٠٠١٠٠ بلافاصله به فهرستی از احکام همراه با شماره مربوطه دسترسی پیدا کرده که با ارسال هر یک از شماره ها، حکم مورد نظر را دریافت می کنند.
همچنین به همت معاونت محتوای اعتقادی پایگاه، مجموع ٤٩٧٩ عنوان پیامک اعتقادی در ذیل ٢٧٩ ریز موضوع، طبقه بندی شده و در دسترس عموم قرار گرفته است. علاقمندان می توانند در هر ساعت از شبانه روز با ارسال عدد ٠١ به این سامانه به این عناوین دسترسی پیدا کنند.
------------------------------------
پرسش: «حفظ وحدت» در آیات و روایات از چه جایگاهی برخوردار است؟
پاسخ اجمالی: حفظ وحدت از نظر اسلام اهميت زيادى دارد؛ قرآن در آيه ١٠٣ سوره آل عمران فرموده: «همگى به ريسمان خدا چنگ بزنيد و پراکنده نشويد». همچنین در آيه ٦٥ سوره انعام، اختلاف افکنان را تهدید کرده و مى فرماید: «كسانى كه آيين خود را پراكنده ساختند و به دسته هاى گوناگون [و مذاهب مختلف] تقسيم شدند ... سر و كار آنها تنها با خدا است». حتی در آیات ٣١ و ٣٢ سوره روم، اختلاف و پراكندگى را يكى از علائم «شرك» شمرده و مى گويد: «و از مشركان نباشيد از كسانى كه دين خود را پراكنده ساختند و به دسته ها و گروهها تقسيم شدند».
پاسخ تفصیلی: حفظ وحدت از نظر اسلام اهمیت زیادى دارد و در سایه همین اتحاد نیرومند و مقدس، و جمعیت فشرده و هماهنگ بود که مسلمانان در صدر اسلام توانستند در برابر آن همه دشمنان فراوان، ایستادگى به خرج دهند. آری اسلامبه آنها گفته بود: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَ لاتَفَرَّقُوا»(١)؛ (همگى به ریسمان خدا[قرآن و اسلامو هر گونه وسیله رحمت] چنگ بزنید و پراکنده نشوید) و به این وسیله آنها را صریحاً از پراکندگى نهى کرده بود.
اسلام به اندازه اى نفاق را منفور شمرده که در ردیف عذابهاى آسمانى قرار داده و مى گوید: «قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى اَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَاباً مِنْ فَوْقِکُمْ اَوْ مِنْ تَحْتِ اَرْجُلِکُمْ اَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَ یُذِیقَ بَعْضَکُمْ بَاْسَ بَعْض»(٢)؛ (بگو: او قادر است که از بالا یا از زیر پاى شما، عذابى بر شما بفرستد یا به صورت دسته هاى پراکنده شما را به هم بیامیزد و طعم جنگ [و اختلاف] را به هر یک از شما به وسیله دیگرى بچشاند!).
اسلام یک دشمنى آشتى ناپذیر با «اختلاف طلبان» دارد و صریحاً مى گوید: «اِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کَانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْء اِنَّمَا اَمْرُهُمْ اِلَى اللهِ»(٣)؛ (کسانى که آیین خود را پراکنده ساختند، و به دسته هاى گوناگون [و مذاهب مختلف] تقسیم شدند، تو هیچ گونه رابطه اى با آنها ندارى! سر و کار آنها تنها با خدااست).
در جاى دیگر اختلاف و پراکندگى را یکى از علائم «شرک» شمرده و مى گوید: «وَ لاتَکُونُوا مِنْ الْمُشْرِکِینَ مِنْ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کَانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْب بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ»(٤)؛ (و از مشرکان نباشید، از کسانى که دین خود را پراکنده ساختند و به دسته ها و گروهها تقسیم شدند! و [عجب این که] هر گروهى به آنچه نزد آنهاست [دلبسته و] خوشحالند!).
در نهایت توصیه اسلام به وحدت و یکپارچگی است و مى گوید: «ان الشّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ للذّئب»(٥)؛ (گوسفندان تک رو طعمه گرگانند).(٦)
پرسش: آیا راه حل اتحاد مذهبى عدول مذاهب از عقاید خویش است؟
پاسخ اجمالی: راه نجات مسلمانان از پراکندگى نه در دست کشیدن شیعیان از مذهب شان و گرویدن به مذهب جمهور است و نه عدول اهل سنت از مذهب شان به تشیع. بلکه اتفاق مسلمانان با به رسمیت شناختن مذهب همدیگر حاصل می گردد.
پاسخ تفصیلی: راه نجات مسلمانان از پراکندگى، این کار بر عدول شیعه از مذهبش و گرویدن به مذهب جمهور متوقف نیست، بر عدول اهل سنت از مذهبشان نیز متوقف نیست، و مکلف ساختن شیعه نیز به دست برداشتن از مذهب خویش، تکلیفى است بدون ترجیح، بلکه مرجوح و بى دلیل است؛ بلکه تکلیفبه چیزى است که مقدور نیست،
بلى، اتفاق و اتحاد مسلمانان از این طریق صورت مى گیرد که برادران اهل سنت، مذهب اهل بیت(علیهم السلام) را آزاد اعلام کنند و آن را همچون یکى از مذاهب خود بدانند[که هر مسلمانى بتواند طبق آن عمل نماید] آن چنان که نظر پیروان هر کدام از مذاهب شافعى، حنفى، مالکى و حنبلى نسبت به شیعه آل محمّد(صلى الله علیه وآله) همچون نظرشان نسبت به پیروان مذهب دیگر باشد. از این راه است که پراکندگى مسلمین به اجتماع تبدیل مى شود و پیوند اجتماعى شان محکم و منظم خواهد شد.
[این نکته نیز پوشیده نیست که:] اختلاف بین خود مذاهب چهارگانه اهل سنتکمتر از اختلاف بین آنها و بین مذهب شیعه نیست. شاهد گویاى این سخن هزاران کتاب است که در اصول و فروع مذهب این دو گروه تالیف شده است.
پس چرا شایعه پردازانِ اهل سنت، در میان مسلمانان، شایع مى کنند که شیعه مخالف اهل سنت است، اما شایع نمى کنند که اهل سنت مخالف شیعه اند؟
و چرا شایع نمى کنند که گروهى از اهل تسنن مخالف گروه دیگرند؟
اگر جایز است که چهار مذهب باشد، چرا پنج تاى آن جایز نیست؟
چطور ممکن است که وجود چهار مذهب با اجتماع و اتحاد مسلمانان موافق باشد، اما همین که به پنج رسید، اجتماع از هم پراکنده مى شود و مسلمانان هر کدام به راهى مى روند[و موجب از هم گسیختگى آنها خواهد شد]؟
چه شد که برادران اهل سنتتابعان مذهب اهل بیت(علیهم السلام) را سبب قطع پیوند اجتماعى و پراکنده شدن مى دانند، اما پیروان دیگر مذاهب را، هر چند از نظر مذهب، مشرب و خواسته ها متعدد و مختلف باشند، باعث اجتماع دل ها و اتحاد عزم ها مى پندارند؟.(٧)
پرسش : قرآن چه نگاهی به فرقه گرایی در اسلامدارد؟
پاسخ اجمالی: اسلام، مردم را به همبستگى و دورى از جدایى دعوت نموده و قرآن، همه انسان ها را به گردآمدن بر محور توحید سفارش مى کند و تفرقه را عامل دورى از راه مستقیم دین مى داند. پیامبر (صلى الله علیه وآله) نیز پیوسته از لزوم پایبندى به اصول و مبانى، سخن گفته و امّت خود را از گرفتار شدن در دام دین سازان و بدعت گذاران بیم مى داد و زیان هاى ناشى از تفرقه را گوشزد مى کرد. امّا دیرى نگذشت که امّت اسلامى گرفتار انشعاب شد و مسلمانان به شاخه هاى گوناگون تقسیم شدند و موج فرقه گرایى سراسر جامعه اسلامى را فرا گرفت.
پاسخ تفصیلی: اسلام، مردم را به همبستگى و دورى از جدایى دعوت نموده است. قرآنکریم با بیان رهنمودهاى روشن، همه انسان ها را به گردآمدن بر محور توحیدسفارش مى کند و تفرقه را عامل دورى از راه مستقیم دین مى داند آنجا که مى فرماید: «وَلا تَتَّبِعُوا السُبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ»(٨)؛ «از راه هاى گوناگون پیروى نکنید که شما را از طریق حقّ باز مى دارد.»
رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز که جز به عزّت و شوکت اسلام و زیستن مسلمانان بر اساس ارزش هاى والاى دین خدانمى اندیشید، پیوسته از لزوم پایبندى به اصول و مبانى سخن گفته و امّت خود را از گرفتار شدن در دام دین سازان و بدعتگذاران بیم مى داد و نیز راه گریز از زیان هاى ناشى از تفرقه را گوشزد مى کرد.
این همه سفارش ها از آن رو بود که پیروان آخرین دین آسمانى، راه گذشتگان خود را نپویند و بسان آنان دچار فرقه هاى ستیزه جو نگردند.
خداوند متعال مى فرماید: «وَلا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جآءَهُمُ الْبَیِّناتُ»(٩)؛ (مانند کسانى نباشید که پراکنده شدند و بعد از آن که دلایل روشن به آن ها عرضه شد، گرفتار اختلاف گردیدند).
امّا دیرى نگذشت که امّت اسلامى گرفتار انشعاب شد و مسلمانان به شاخه هاى گوناگون تقسیم شدند و بر خلاف توصیه هاى قرآنو رهنمودهاى پیامبرگرامى(صلى الله علیه وآله) موج فرقه گرایى سراسر جامعه اسلامى را فرا گرفت.
رشد و گسترش فرقه گرایى و استمرار آن، شمارى از دانشمندان را به چاره اندیشى فراخواند و این حقیقت را براى آنان آشکار کرد که باید از یک سو عوامل بدبینى و جدایى مسلمانان از یکدیگر را نابود سازند و از سوى دیگر با کند و کاو بیشتر در منابع اصیل اسلامى در شناخت ارزش هاى اصیل دین بکوشند.
بدیهى است که هر دو اقدام مى توانست ثمرات سودمندى را در پى داشته باشد و امت اسلامى را در صفوف به هم فشرده به مقابله با اسلام ستیزان و بدخواهان فراخواند. امّا افسوس که این تلاش نافرجام ماند و بدخواهان به جاى همکارى، بانگ جدایى سردادند و خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب دشمن ریختند و همنوا با بدخواهان به طرد مسلمانان و گسترش فرقه ها برخاستند.(١٠)
پی نوشت:
(١). سوره آل عمران، آيه ١٠٣.
(٢). سوره انعام، آيه ٦٥.
(٣). همان، آيه ١٥٩.
(٤). سوره روم، آيات ٣١ و ٣٢.
(٥). از سخنان امام على(عليه السلام): «وَ ايّاكُمْ وَ الفرقة! فَاِنَّ الشاذّ مِنَ النّاس للشيطان كما ان الشّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ للذّئب»؛ (از پراكندگى بپرهيزيد كه «انسان تنها» بهره شيطان است؛ چنان كه گوسفند تك رو طعمه گرگ است).( نهج البلاغة، شريف الرضى، محمد بن حسين، محقق / مصحح: صبحي صالح، هجرت، قم، ١٤١٤ قمری، چاپ اول، ص ١٨٤، خطبه ١٢٧).
(٦). گردآوری از کتاب، جلوه حق (بحثى پيرامون صوفيگرى در گذشته و حال)، مكارم شيرازى، ناصر، نسل جوان، قم، ١٣٨٤ شمسی، چاپ سوم، ص ٤٧.
(٧). گردآوری از کتاب: المراجعات، سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی، ترجمه محمد جعفر امامی، انتشارات شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ ششم، ص ٤٧.
(٨). سوره انعام، آیه ١٥٣.
(٩). سوره آل عمران، آیه ١٠٥.
(١٠). گردآوري از کتاب: سلفی گری و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ پنجم، ص ٩.
------------------------------------
پرسش: ریختن فاضلابها در چشمه ها، رودها و دریاچه ها موجب تلف شدن هزاران هزار جاندار آبزى و صدمات غیر قابل جبران به طبیعت است نظر مبارک نسبت به انجام چنین کارى چیست؟
پاسخ: آلوده کردن رودخانه ها و دریاچه ها به طورى که موجب اتلاف جانداران آبزى شود و در نتیجه مردم گرفتار خسارت و زیان گردند، جایز نیست.
پرسش: اگر کسى از وسیله اى استفاده مى کند که موجب آلودگى هواست، در حالى که امکان استفاده از وسایلى که آلودگى کمترى ایجاد مى کنند نیز وجود دارد وظیفه شرعى وى چیست؟
پاسخ: هوا از مواهب بزرگ الهى است، نباید آن را بى جهت آلوده کرد.
پرسش : صنایعی که مدتها بدون اطلاع کسی عوامل آلوده کردن محیط زندگی انسانها را فراهم آورده اند چگونه بریءالذمه می شوند؟
پاسخ : سزاوار است از طرق ممکن، براى پاک کردن آلودگیها به مقدارى که موجبات آن را فراهم ساخته اند، تلاش کنند.
پرسش : بنابر نظر مبارک، استفاده از بعضى سموم شیمیایى که موجب مرگ جانداران مفید یا بى ضرر طبیعت مى شود، چه صورتى دارد؟
پاسخ : استفاده از هر چیزى که حیات جانداران مفید و بى خطر را به خطر بیندازد اشکال دارد.
پرسش : آیا درختی که دارای جان و حیات است، سوزاندن و قطع آن موجب ضمان و گناه است؟
پاسخ : در صورتی که متعلق به دیگران باشد ضمان دارد در غیر این صورت نوعی انحراف و کار حرامی است.
پرسش : ریختن اجناس زائد (میوه هاى فاسد، کارتن، بسته ها، و مانند آن) به داخل جوى آب چه حکمى دارد؟
پاسخ : ریختن آنها در جوى آب، و آنچه باعث اذیّت و آزار و ضررِ و زیان مردم مى شود، جایز نیست، و بهتر است در مکانهایى که معمولا براى آن کار در نظر گرفته شده ریخته شود.
پی نوشت: