طلیعه سخن
هشتم شوال مصادف است با سالروز تخریب قبور ائمه اطهار علیهم السلام در بقیع؛ تراژدی تلخ و دردناک که از سوی استعمار گران و با ابزار فرقه ضاله وهابیت در راستای نابودی تاریخ اسلام رقم خورد؛ فرقه ای منحط که برای نابودی اسلام ناب، قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله از هیچ جنایتی فروگذار نکرد و با عرفان قبیلگی و تمسک به ظواهر قرآن با شعار «حسبنا کتاب الله» و بی اعتنایی به تفسیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، کمر به نابودی تاریخ اسلام بست .
وهابیت مکتبی است به اصطلاح روشنفکری که در قرن نوزدهم و تحت حمایت انگلستان پدید آمد،اندیشۀ وهابیت بازتولید آموزه های اهل سنت است که با تغییر و تقلیل آن بر مبنای دین یهود شکل گرفته است، لذا همانگونه که تفسیر یهود از تشیع، بهاییت را در قرن نوزدهم پدید آورد، تفسیر بنیاد گرای یهودی از اسلام سنی اموی، وهابیت را بر جوامع اسلامی تحمیل کرد به نحوی که تبعات و پیامدهای آن همچنان گریبان گیر امت اسلامی است.
شالوده های فکری وهابیت و آل سعود را می توان منبعث از ترکیب حنبلی و مالکی دانست که تلفیق آن با مکتب ابوحنیفه به ویژه در حوزۀ جغرافیایی پاکستان و افغانستان؛ القاعده را پدید آورد؛ سپس تلفیق آن با عرفان های اومانیستی غرب، سرآغازی است بر شکل گیری داعش که دارای عرفان قومی قبیلگی(ملی گرایی) است؛ لذا اتحاد داعش با حزب بعث(سوسیالیسم ملی گرای پان عربیسم) بسیار معنادار است.
هم چنین وهابیت بر مبنای ترجیح عقل خود بنیاد و نفی عقل فطری(عقل سلیم) بر نقل استوار است؛ لذا عقل قومی و قبیلگی شکل می گیرد که تنها بر ظاهر قرآن تمسک می جوید وبا خود مفسری و خود اجتهادی(اجتهاد در مقابل نص)، نقش تفسیری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را کاملاً نادیده می گیرد.
از این رو بر اساس ظاهر قرآن کریم حکم می کند و زود به قطعیت می رسد و لایه های معنایی قرآن و اهتمام به مبانی میان متنی ، میان ذهنی و میان فرهنگی در این فرقۀ منحط کاملاً بی معناست؛اینگونه است که گروه های تکفیری به سرعت دست به تخریب و کشتار می زنند؛ از آن جهت که عقل قبیله ای و زهد گرای آنان فاقد معنویت و حاکم بر همۀ مباحث عقلانی در علوم اسلامی اعم از فقاهت و کلام است؛ بی جهت نیست که وهابیت ید طولایی در نابودی آثار و علوم اسلامی دارد که کتاب سوزی و تخریب قبور انبیاء و اولیاء به ویژه تخریب قبور ائمه اطهار علیهم السلام در بقیع خود موید این مدعاست.
آموزه های خشن و متحجرانه وهابیت منبعث از زهد گرایی(رهبانیت غیر عقلانی)، بتپرستی قبیلگی و ضدیت با عقل و تمدن شهری است؛ لذا فضا برای گسترش وهابیت در محیط جغرافیایی شهری به شدت محدود است؛ از این رو مروجان آموزه های تکفیری برای جذب اعضای خود ؛محیط های قومی و قبیله ای و غالباً بیابانگرد را برای ترویج افکار منحط خود انتخاب می کنند.
در حقیقت وهابیت یک آئین های خود ساخته خشک و مناسکی و از جنس سکولاریسم زهدگرا به شمار می آید ؛ لذا هرگونه مذهبی و هر نوع ولایتی که بتواند پویایی زندگی دنیوی و سعادتمندی زندگی اخروی را برای پیروان خود رقم بزند بر نمی تابد، و با برچسب شرک؛ با خشونت مطلق با آن مقابله می کند.
در این میان تخریب نمادهای دینی مذاهب اسلامی توسط گروه های تکفیری خود معلول سکولاریسم رهبانیتی و توحید غیر معنا گرا است که در وهابیت مشاهده می شود؛ ارتکاب جنایات بی حد و حصر علیه امت اسلامی اعم از شیعه و سنی و حتی ظلم وتعدی به پیروان دیگر ادیان همچون ایزدی ها و مسیحیان ؛حاصل آخرت گرایی بدون معناگرایی از طریق کسب فضائل اخلاقی در دنیا است؛ بی جهت نیست که حکومت ادعایی و اشغالگرانۀ گروه های تکفیری در مناطقی محدود از جهان اسلام با خشونت عجین شده است و مولّفه ای به نام مدارا و مواجهه مسالمت آمیز در قاموس فکری این فرقۀ ضاله جایی ندارد.
در این میان نفی کل اسماء و نشانه های الهی ، شالودۀ اصلی گروه های تکفیری را تشکیل می دهد لذا فرهنگ ستیزی و طبیعت گرایی از جمله اصول وهابیت را تشکیل می دهد که نشان می دهد مدینه دوران صدر اسلام بدون پویایی و نوآوری و مقتضیات زمان و مکان به عنوان آرمان شهر گروه های تکفیری مورد نظر قرار گرفته است.
بنابراین تخریب نشانه های حق از جمله کعبه و مخالفت با نمادهای توحید از جمله ائمۀ معصومین علیه اسلام و تخریب قبور آنان ناظر بر مخالفت گروه های تکفیری با صفاف و نشانه های الهی است؛ در حقیقت نفی عقل و فرهنگ نشان می دهد آبشخور اصلی اندیشه تکفیری وهابیت، نه فقهی و کلامی بلکه صرفاً عرفانی شرک آلود است.
حال آنکه اسلام بدون نشانه( امامت و ولایت) سر از شرک در خواهد آورد؛ زیرا فقدان نشانه در دین انتقال معنا را غیر ممکن خواهد ساخت و از این رهگذر خلق نشانه برای تاسیس یا تعیین نشانه از طریق عقل خود بنیاد محقق خواهد شد(اسلام داعشی)، که در نهایت اومانیسم از متن چنین فرایندی سر بر خواهد آورد.
بر این اساس می توان اذعان نمود نفی اسماء و صفات حق در اندیشۀ ابن تیمیه مبتکر و بنیانگذار نظری، فرقۀ وهابیت ؛ ظرفیت وجودی انسان را در تفکر و اندیشه مسدود کرده است و به پوسته ای از مناسک خشک و بی روح منتهی شده است؛ حال آنکه صفات و اسماءحق، منشأ اولیۀ تفکر و معنازایی در دین به شمار می آید.
با این تفاسیر ، موج بازگشت شدید اهل سنت از سلفی گری و تقبیح اقدامات وهابیت در سال های اخیر از سوی مردم و علمای مذاهب اسلامی بسیار معنادار است و نشان می دهد عقل فطری انسان که بر محور اسماء و صفات و نشانه های حق استوار است؛ با تأکید بر پیوند قرآن و عترت به دنبال تحقق عقلانیت دینی و رهایی از پدیدۀ شوم تکفیرگرایی است.
بلیــغ / تیرماه ١٣٩٧
-------------------------
پیام ها و بیانات
پيام تسليت حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي (دامت بركاته)
به مناسبت رحلت مرحوم حاج غلامحسین كسرايي
فقدان اسفناك مرد باتقوا و شريف مرحوم حاج كسرايي موجب تأسف و تأثر گرديد. آن فقيد سعيد از چهره هاي بارز مردان باتقوا در شيراز بود و ساليان دراز از اصحاب خاص مرحوم مبرور آيت الله محلاتي محسوب مي شد و از برنامه هاي ايشان و ساير علما بهره مي گرفت و در برنامه هاي مذهبي همكاري موثر داشت.
اينجانب به تمام علاقمندان خاندان محترم ايشان، مخصوصا فرزندان محترم ايشان، تسليت عرض مي كنم. خداوند روح او را با ارواح صلحاء محشور گرداند و به بازماندگان صبر و اجر عنايت فرمايد.
پيام حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى(دامت بركاته)
به مناسبت درگذشت عالم فرزانه مرحوم حاج شيخ احمد احمدى (رحمة الله علیه)
فقدان اسفناك جناب حجت الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ احمد احمدى (رحمة الله عليه) موجب نهايت تأسف گرديد. اين عالم فرزانه سالها نظارت بر كتب درسى از طريق مؤسسه سمت را برعهده داشت و خدمات برجستهاى در اين كار حساس انجام داد؛ مردى بسيار مخلص و نسبت به مبانى اسلام خدمتگزار واقعى بود. در آغاز كار با مؤسسه مكتب اسلام همكارى داشت ولى بعداً كارهاى بزرگترى را بر عهده گرفت. خداوند روح او را غريق رحمت كند و به بازماندگانش صبر و اجر فراوان عنايت فرمايد.
-------------------------
دیدارها
ستاد بزرگداشت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب
مراسم شب های قدر
راهپیمایی روز جهانی قدس
عبدالعلی علی عسگری رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
جمعی از سوریه
-------------------------
گزیده سخنان
جناح های سیاسی دست آشتی بدهند و متحد شوند
تنها راه نجات بر پایه دستور قرآن، تفکری است که مبتنی بر خلوص نیت، جدیت، مشورت و رجوع به جماعت باشد. از طریق این دستور می توان فرد و خانواده و جامعه را اصلاح کرد.
توکل کردن به معنای تلاش نکردن نیست
اگر خودمان را به خدا نسپاریم و وظیفه خود را انجام ندهیم، خودمان، جوانان، کشورمان و نظام به خطر می افتند. در این ماه رمضان خود را به خدا بسپاریم و متعهد شویم تا آنجا که توان داریم، تلاش و کوشش کنیم.
رمز موفقیت امام راحل تکیه بر جوانان بود
اگه سه ضلع مثلث تربیتی، یعنی «خانواده»، «مدارس و دانشگاه» و «جامعه و رسانه های اجتماعی» به وظیفه خود عمل کنند، با همه خطراتی که متوجه جوانان است، می توانیم آنان را در مسیر تقوا، سعادت، پاکی، تقوا، انقلاب و نظام حفظ کنیم.
در آیین تجلیل از دست اندرکاران نخستین کنگره بینالمللی نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی
در این کنگره بذری کاشته شده است که باید آن را به درخت تنومندی تبدیل کنیم تا دنیای اسلام از میوههای این درخت استفاده کند
«هبۀ ذی رحم» لازم و غیرقابل بازگشت است
والدین نگویند وقتی که فرزندان، صغیر بودند، نفقه بر ما لازم بود؛ تا آخر عمر اگر فرزندان نیازمند باشند و پدر و مادر توان داشته باشند، باید کمک کنند؛ اگر پدر و مادر نیز نیازمند شده و فرزندان توان دارند، باید تا آخر عمر به والدین کمک کنند.
در نشست اساتید دارالقرآن علامه طباطبایی رحمت الله علیه
نگرانی رهبر معظم انقلاب از تمرکز طلاب در قم و عدم هجرت به شهرستان ها / تحریم ها نمی تواند جلوی پیشرفت اسلام و انقلاب را بگیرد
الان در شرایطی قرار داریم که اسلام در محاصره است هرچند که تاثیر ندارد و اسلام و انقلاب پیشرفت می کند اما باید در این زمان آماده فداکاری باشیم، ممکن است تحریم ها مشکلاتی به وجود آورد که باید تحمل کنیم و زندگی ساده تری داشته باشیم.
حقوق پدر و مادر در حیات و ممات آنان باید محفوظ باشد تا مایه برکت عمر انسان و نجات دنیا و آخرت شود.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی با اشاره به آیه ۲۳ سوره اسراء «وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا»، ابراز کردند: بر اساس این آیه، خداوند بلافاصله بعد از دستور پرستش الهی، حق پدر و مادر را بیان کرده؛ یعنی حق والدین همسنگ حق خداست.
لزوم پرهیز از خشونت و تندی با کودکان
پدر و مادر باید خودشان را اصلاح کنند؛ فرزند به رفتار و کردار والدین چشم می دوزد و عکس برداری می کند و تمام حرکات آنان، در حافظه فرزند نقش می بندد؛ وقتی فرزند بزرگ شد، بدون اینکه خودش هم توجه داشته باشد، آن حرکات را تکرار می کند.
در دیدار اعضای ستاد مردمی بزرگداشت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی
مذاکره بر اساس دیکته غرب به معنای امضای استعمار کشور است / کدام کشور در دنیا برای دفاع از خود اجازه گرفته که ما اجازه بگیریم؟
آمریکا می خواهد کاری کند که ایران چنین سرنوشتی پیدا کند آمریکا می گوید هرچه که آن ها خواستند ایران باید چشم بگوید، آن ها می گویند که اگر می خواهید وسایل دفاعی برای کشور خود فراهم کنید باید از ما اجازه بگیرید؛ کدام کشور در دنیا برای دفاع از خودش اجازه گرفته است که ما اجازه بگیریم؟ هم اکنون برخی از کشورهای عربی واقعاً مستعمره هستند و لو این که اسم مستعمره بر آن ها نهاده نشده باشد، چون همه اصولی که در دوران استعمار بود بر آن ها حاکم است
نظام آموزشی کشور اهتمام لازم را به پرورش و تربیت ندارد
مغز فرزندان خود را پر از فرمول ها و مسائل علمی می کنیم اما تربیت اخلاقی بسیار کمرنگ است در حالی که اگر آموزش و پرورش همسنگ هم نباشند، به جایی نمی رسند.
اخلاق اسلامی در کتب درسی تقویت شود
حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند: «عالمى كه برخلاف علمش عمل كند چون جاهل سرگردانى است كه از نادانى به هوش نيايد؛ حجت بر او تمام تر و حسرت اين عالمى كه از علم خويش جدا شده، بيشتر از حسرت جاهل سرگردان در روز قیامت است و همچنین در نزد خداوند، بیشتر مورد ملامت قرار می گیرد».
لزوم توجه به رفع مشکلات مناطق محروم
نمایندگانی را که به مناطق محروم اعزام می کنیم، از غوغای مشکلات و نبود منازل درست، مسجد، درمانگاه و ... می گویند؛ مردم به مناطق محروم توجه ویژه داشته باشند.
علم منحصر به علوم اسلامی نیست
منظور از علم اسماء که خداوند به آدم تعلیم کرد تمام صنعت ها، آبادی های زمین، غذاها، داروها، استخراج معادن، غرس اشجار، کشاورزی و منافع آنان و در مجموع آنچه مربوط به آبادی دین و دنیای مردم بوده، شامل می شود.
رسانه ها برای ترویج نظام ارزشی مبتنی بر اخلاق تلاش کنند
نبی مکرم اسلام می فرماید: «علم ودیعه و امانت خدا در زمین است و علما و دانشمندان امانتدار آن هستند، پس کسی که به علمش عمل میکند و آنچه را آموخته در زندگی اجتماعی پیاده می کند، ادای امانت کرده و کسی که به علمش عمل نکند، نامش در دفتر خائنان ثبت می شود.»
محدودکردن دسترسی به رسانه ناسالم اقدامی عاقلانه است
بنده در تمام فتاوا برخلاف آنچه دروغگویان می گویند و ما هم هر روز نمی توانیم به دفتر بگوییم تکذیب کنند، سعی می کنم کار مردم آسان شود.
حفظ اسلام مرهون جهاد حضرت علی(علیه السلام) است
در دوره وارونه شدن ارزشها، به انسان صادق و درستکاری که در مدت سی سال خدمت اداری، زندگی ساده ای بیش ندارد، بیعرضه می گویند اما به کسی بعد از دوسال، از این طرف و آن طرف می زند و اموالی جمع می کند، می گویند عجب آدم زرنگ و مدیر و لایقی است؛ دزدها، انسان های لایق می شوند و افراد پاک، انسان نالایق محسوب می شوند، چرا که فکر جامعه واژگون شده است.
هرچه خواسته های دشمن را قبول کنیم سراغ بهانه ای دیگر می روند
دشمن کاری به برجام، موشک ها و حقوق بشر ندارد و این ها تنها یک بهانه است، تنها مشکل آنها وجود یک قدرت مستقل است و هرچه خواسته های آنان را بپذیریم سراغ مسأله دیگری می روند.
بعضی از قضات زحمتِ تلاش و تحقیق به خود نمیدهند
حضرت علی(علیه السلام) پناهگاه علمی مسلمین در ایام خلفا بود و اگر ایشان نبود، آبروی خلفا و اسلام می رفت
تنها انتخابات ظاهری که جنبه مردمی پرشور در دوران خلفا داشت، خلافت حضرت علی(علیه السلام) بود
حضرت آیت الله مکارم شیرازی با بیان اینکه نحوه برخورد امیرمؤمنان(علیه السلام) با برادرش عقیل حاوی پیام هایی برای مسئولان است، گفتند: اینکه شخصی تا به پست و مقامی می رسد و تمام خویشاوندان خود را سر کار می آورد، کار درستی نیست؛ باید تقسیم پست ها در حکومت اسلامی بر اساس لیاقت ها و قابلیت ها باشد.
اجرای سند ٠٣٠٢ تکرار تجربه اندلس است
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی با اشاره تمرکز دشمنان برای ضربه زدن به اعتقادات واخلاق جوانان، اجرای سند ۲۰۳۰ و وجود فضاهای مجازی و رسانه های فاسد و ناسالم را سبب تکرار شدن تجربه تلخ اندلس دانست.
هشت خصلتی که امام علی(علیه السلام) برای بهشتی شدن بیان می فرمایند
حتی نباید به دشمن نیز شر رسانی کنیم؛باید دعا کنیم که خداوند نیز او را هدایت کند
انزوای آمریکا و رژیم صهیونیستی بیش از هر دوره دیگر است
روز قدس حرکتی کاملا تاریخی بوده و روز اتحاد مسلمانان و روز انزوای اسرائیل و آمریکاست
سران ظالم دنیای امروز سر سوزنی وجدان ندارند
سلاح های مرگبار را به بعضی از دولت ها می فروشند که در یمن بر سر زنان، مردان، کودکان و بیماران و مجالس عروسی و بیمارستان ها بریزند؛ ابداً هم تکان نمی خورند و مهم برای آنان، درآمد حاصل از این سلاح های مرگبار است، حالا هرچه می خواهد بشود.
اسلام محدود به زمان و مکان نیست
آنجایی که روز متعارفی ندارد و ۲۲ ساعت روز است، آیا افراد باید ۲۲ساعت روزه بگیرند یا در زمستان که روز آنجا دوساعت می شود، آیا دوساعت باید روزه بگیرند؟؛ ما می گوییم آنها باید به متعارف برگردند، ما الان در این ایام ۱۶ ساعت تقریباً روزه می گیریم، آنها هم باید ۱۶ ساعت روزه بگیرند، از طلوع فجر حساب کنند تا ۱۶ ساعت بعد افطار کنند. از طرفی ما در زمستان که منطقه معتدل و متعارف است، ۱۰ ساعت روزه می گیریم و آنها نیز باید مناطق معتدل را در نظر بگیرند و مطابق آن عمل کنند.
بانکها به وظایف شرعی خود عمل نمیکنند
اسلام می گوید اگر بدهکار ورشکست شد و نتوانست بدهد، نمی توان او را جریمه کرد اما بانک ها جریمه می کنند؛ به عنوان مثال، اصل وام صد میلیون تومان و جریمه آن یک میلیارد تومان می شود؛ از این طریق، خانه ها از دست افراد می رود و به خاک سیاه می نشیند.
در دنیای امروز قانون جنگل حاکم است
کشورهایی می آیند و قراردادی درباره انرژی اتمی می بندند و یک سال و نیم درباره آن چانه زنی کرده و دولت های متعدد آن را امضا می کنند و مورد تصویب شورای امنیت قرار می گیرد اما حالا یک کسی از گرد راه رسیده و می گوید من این قرارداد را قبول ندارم، این قانون جنگل است!
عزاداریهای نامتعارف خلاف شرع اسلام است
به جای قمه زدن، به عشق امام حسین(علیه السلام) به مراکز انتقال خون بروید و خون بدهید؛ این خون شما جان یک انسان را از مرگ نجات می دهد و کسی که یک نفر را از مرگ نجات بدهد، گویی همه انسان ها را نجات داده است.
کارهای کوچک خالصانه زمینه ساز توفیق های بزرگ می شود
راه رسیدن به توفیق الهی، انجام دادن کارهای خیر است که انسان را موفق به کارهای مهم دیگری می کند
سرنوشت حاکمان ظالم برای انسان عبرت است/ تاریخ آینهای برای زندگی بشر است
امام هادی(علیه السلام) فرمودند: «افراد قدرتمندی، بالای کوه ها دژهای محکمی می ساختند و در آنجا مستقر می شدند و محافظان بسیاری داشتند؛ آنان خیال می کردند همیشه می مانند اما زمانی فرا رسید از آن بالا به زیر کشیده شده و زیر خاک ها دفن شدند؛ متوکل تاریخ بخوان تا بیدار شوی».
دستاوردهای معنوی ماه رمضان حفظ شود
سعی کنید آنچه را در ماه رمضان بدست آوردید، از دست ندهید و این سرمایه های الهی را حفظ کنید.
-------------------------
فن آوری
نرم افزار پیام قرآن
نرم افزار پیام قرآن با هدف سهولت دسترسی به این مجموعه نفیس در قالب کتابخانه دیجیتالی با امکانات ذیل در دسترس علاقمندان قرار گرفت:
١. نمایش قفسه ای کتب در قالبی چشم نواز و زیبا
٢. نمایش صفحات کتب مطابق با نسخه چاپی
٣. فهرست درختواره ای جهت تسریع و تسهیل دسترسی به موضوعات و سر فصل ها
٤. امکان کپی و به اشتراک گذاری محتوای کتب
٥. امکان دسترسی سریع به موضوعات در صفحه مطالعه
٦. جستجوی ساده و سریع در تمام کتب
همچنین شما میتوانید با استفاده از گزینه به اشتراک گذاری نرم افزار، نسخه ای از آن را برای دوستانتان ارسال کنید.
-------------------------
یادداشت
اصول و مبانی «فقه مقاومت» از منظر معظم له
بی شک انسان در مسير زندگى خود نيازهاى گوناگونى دارد،در این بین دين اسلام تنها ناظر به اصلاح زندگى فردى يا منحصر به مسائل معنوى و اخلاقى نبوده است بلكه اصلاح و بهبود تمام شؤون اجتماعى را نيز در بر مى گرفته، حتّى بسيارى از علوم و دانش هاى مورد نياز براى زندگى روزانه را مردم از آنان آموختند كه به بعضى از آنها در قرآن اشاره شده است.
هم چنین انفتاح باب اجتهاد و رشد و بالندگى سبب شد كه فقه اهل بيت رشد كند و همراه با تحوّلات زمانه، براى نيازهاى مسلمين پاسخى در خور داشته باشد. لذا فقه به تمام زواياى زندگى مردم نفوذ كرده و اقشار و صنف هاى مختلف جامعه توانسته اند پاسخ پرسشهاى فقهى خويش را از فقيهان اهل بيت بشنوند.
در این زمینه می توان به جهاد يا به تعبير ديگر دفاع از تماميّت كشورهاى اسلامى در برابر هجوم بيگانگان اشاره کرد که يكى از ابواب مهم فقه را تشكيل مى دهد و هر گونه آمادگى براى دفاع از خود و جامعه اسلامى را شامل ميشود که آن را فقه الدفاع یا فقه مقاومت می نامیم، با این اوصاف شایسته است اصول و مبانی فقه مقاومت بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.
دفاع و مقاومت؛ حقیقت مفهوم جنگ در اسلام
سال ها است كه اين سؤال در ميان دانشمندان اسلام مطرح است. گروهى، سعى دارند كه تمام غزوات زمان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در شكل دفاعى توجيه كنند، تا مبادا، اسلام، متهم شود كه با زور شمشير مى خواهد تعليمات خود را به كرسى بنشاند! يا به تعبيرى ديگر، مبادا اسلام را به كشور گشايى و توسعه طلبى نظامى متهم سازند! در مقابل، افرادى اصرار دارند كه غزوات اسلامى را، به دو دسته تقسيم كنند و بگويند كه بخشى تهاجمى بوده و بخشى دفاعى و حتّى اين دو بخش را براى مسلمانان امروز نيز ثابت مى شمارند و معتقدند كه اسلام، وظيفه دارد اقوامى را كه در فشارند و تحت سيطره ظالمانند، آزاد سازد و اين در واقع، نوعى تهاجم است و نيز وظيفه دارد كه راه را براى تبليغات منطقى خود بگشايد و موانع را، هر چند با توسل به قدرت نظامى باشد، از سر راه بردارد و اين، نوع ديگرى از تهاجم است.
در اينجا، نظر سومى وجود دارد و آن اين كه طبيعت جنگ در اسلام، طبيعت دفاعى است، ولى گاه مسائل دفاعى، تهاجم را ضرورى مى سازد.
مثلا، همان مسأله دفاع از مظلومان در بند، يا به تعبير امروز، مداخله بشر دوستانه، گر چه در ظاهر شكل تهاجمى دارد، امّا در واقع دفاع از گروهى است كه تحت ستم واقع شده اند و جزيى از جامعه بزرگ انسانى هستند و دفاع از آنها، بر ساير انسان هاى متعهّد و مؤمن لازم است.
هم چنین تهاجم برای گشودن راه براى آزادى تبليغات منطقى نيز نوعى دفاع در مقابل موانع است، يعنى، اگر دشمن، مانعى بر سر راه ايجاد كند، اسلام، اجازه درگيرى را با او مى دهد.
اینگونه است که حضرت علی علیه السلام در توصيف مفهوم جهاد، مى فرمايد: ««و هو لباس التّقوى و درع اللّه الحصينة، و جنّته الوثيقة؛و آن، لباس تقوا، زره محكم خداوند و سپر مطمئن او است»
تأمل در کلام نورانی آن حضرت دليل روشنى بر دفاعى بودن طبيعت جهاد است، چرا كه در يك جا، جهاد به لباس، و در جاى ديگر به زره، و در جاى سوم به سپر تشبيه شده است و مى دانيم كه اين هر سه، در واقع از وسايل دفاعى است.
دفاع آرى؛ تهاجم هرگز!
با این تفاسیر می توان دریافت همۀ جنگ هاى متعدّدى که در دوران پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله رخ داد، همه آنها جنبه دفاعى داشت، و هيچ كدام حالت تهاجمى نداشت. و بدیهی است كه هر قوم و ملّتى مورد هجوم دشمن واقع شود، بايد از خود دفاع كند.
آیا اسلام به زور شمشیر وارد وارد ایران شده است؟
اسلام دين منطق و استدلال است، و هيچ كس را به زور شمشير مجبور به پذيرش اسلام نمى كند، همانگونه که در قرآن کریم می خوانیم:«لَا اكْرَاهَ فِى الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ؛ در قبول دين اكراهى نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافى روشن شده است.»
بنابراين، كسانى كه مى گويند: «اسلام در سايه شمشير پيش رفت، و با زور، مردم را تسليم خود كرد» در اشتباه آشكارى هستند. زيرا مناطقى از دنيا هم چون اندونزى به عنوان بزرگ ترين كشور اسلامى، ديگر كشورهاى مسلمان جنوب شرقى آسيا، جنوب و غرب آفريقا ...وجود دارد كه اسلام را پذيرفته اند در حالى كه پاى يك سرباز مسلمان به آن جا باز نشده است.
هم چنین وقتی اسلام به ايران آمد، پس از پيروزى بر لشگر ساسانيان، هرگز مردم را مجبور به پذيرش اسلام نكرد؛ از آن جهت که ماهیت جنگ در اسلام به مفهوم دفاع و مقاومت است ، دفاع از كسانى كه تحت ظلم و ستم شاهان ستمگر ايران بودند و حقّ آزادى انتخاب نداشتند. لذا مردم ايران در برابر سپاه اسلام مقاومتى از خود نشان نداده و به راحتى تسليم شدند، و برخى از آتشكده ها ساليان درازى پس از حمله اسلام به ايران همچنان روشن و سرپا بود، و ايرانيان باهوش به تدريج دين اسلام را از صميم دل پذيرفته، و دستورات آن را به جان خريدند.
«فقه مقاومت» و انطباق آن با فطرت
گفتنی است فطرت انسانى امرى ثابت و پايدار و همگانى و همه زمانى است، در این میان فقه داراى احكامى منطبق بر نيازهاى فطرى انسان است؛به عبارت دیگر از جمله امتيازات فقه اسلامى هماهنگى آن با فطرت شفّاف و زلال توحيدى است؛ به تعبیر آيه شریفۀ «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها؛ پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسان ها را بر آن آفریده»، همه انسان ها در مجموعه «دين» بر فطرت الهى و توحيدى سرشته شده اند، لذا فقه و شريعت كه ركنى از اركان سه گانه «دين» است نيز فطرى خواهد بود.
به بيان ديگر بر خلاف آنچه بعضى مى پندارند فطرى بودن «دين» منحصر به اصل توحيد و خداپرستى نيست بلكه شامل تمام اصول و فروع مى شود؛ البتّه منظور كليات فروع است.
بر این اسا جهاد و مقاومت نیز يك امر فطرى است و جهاد در مقابل متجاوزان در فطرت انسان وجود دارد؛ چرا كه هركس با فطرت خود درك مى كند كه در مقابل تهاجم دشمن بايد از خود دفاع كند.
به دیگر سخن می توان اینگونه گفت تجلی مسايل فطرى در انسان با شناخت، توأم است، لذا در مورد جهاد و مقاومت، افراد سطحى كه تنها ضرب و جرح و مشكلات جهاد و مقاومت را مى نگرند ممكن است آن را ناخوش داشته باشند، ولى افراد دورنگر كه مى دانند شرف و عظمت و افتخار و آزادى انسان در گرو ايثار و پایداری است يقيناً با آغوش باز از آن استقبال مى كنند، همان گونه كه افراد ناآگاه از داروهاى تلخ و بد طعم بر اثر سطحى نگرى متنفرند، اما هنگامى كه بينديشند كه سلامت و نجات آنها در آن است، آن را به جان و دل پذيرا مى شوند.
این مسأله از روى يك قانون كلى و عمومى پرده برمى دارد، و تمام مرارت ها و سختي هاى اطاعت فرمان خدا را براى انسان سهل و گوارا مى سازد، زيرا به مقتضاى«وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ؛ و خدا میداند، و شما نمیدانید» در می یابد كه خداوند آگاه از همه چيز و رحمان و رحيم نسبت به بندگانش در هر يك از دستوراتش، مصالحى ديده است كه مايه نجات و سعادت بندگان است، و به اين ترتيب بندگان مؤمن همه اين دستورات را مانند داروهاى شفابخش مى نگرند و با جان و دل آن را پذيرا مى باشند.
قرآن کریم؛ مبنای کلیدی چارچوب تئوریک فقه مقاومت
اوّلين و مهم ترين منبع استنباط احكام فقه اسلام نزد همه فقيهان كليه مذاهب اسلامى، قرآن كريم است و هيچ فرقه اسلامى و فقيه مسلمان اختلاف و ترديدى در اين اصل مسلّم ندارد. بر این اساس كلّيّات ابواب فقهى نظیر جهاد و دفاع بر مبنای صريح آيات قرآن، بدان پرداخته شده است.
خداوند در قرآن کریم مى فرمايد:« اذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتِلُونَ بِانَّهُمْ ظُلِمُوا وَ انَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقدير؛ به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل شده اجازه جهاد داده شده است، به خاطر اينكه مورد ستم قرار گرفته اند، و خداوند بر يارى آنها توانايى دارد»،
در اين فراز قرآنی به مسلمانان كه از سوى دشمنان لجوج و بى رحم تحت فشار واقع شده بودند؛ اجازه مقاومت مسلّحانه و جهاد را مى دهد هم اجازه جهاد داده شده، و هم وعده پيروزى از سوى خداوند، و دليل آن هم اين ذكر شده كه دشمن جنگ را ظالمانه شروع كرده، و سکوت در برابر دشمن غیر قابل قبول است ، چرا كه مايه جرأت و جسارت مخالفان و ضعف و نوميدى دوستان است.
در فراز قرآنی دیگر می خوانیم:«وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فَتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدّينُ كُلُّهُ لِلّهِ ؛ با آنها پيكار كنيد تا فتنه گرى (شرك و سلب آزادى) بر چيده شود، و دين همه مخصوص خدا باشد (و همه اهل ايمان آزادانه بتوانند خدا را بپرستند و از خدا و اسلام سخن بگويند»
بديهى است كه شرك در آيه مورد بحث به معنى شرك يا فشار مشركان براى گمراه ساختن ديگران است؛ بنابراين جهاد براى به دست آوردن آزادى و جلوگيرى از فشارها و شكنجه هاى آنها مجاز شمرده مى شود، ولى هنگامى كه آنها دست از فشارهاى خود بردارند؛ طبعاً جنگ تمام مى شود، بنابراين مبارزه با فتنه نيز نوعى جهاد دفاعى است.
در سوّمين آيه به مسلمانان دستور داده شده كه همه گونه نيرويى را براى پيكار با دشمن آماده سازند،لذا در قرآن آمده است: « وَ اعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ؛ در برابر آنها آنچه توانايى داريد از نيرو آماده سازيد»
مفهوم آيه بسيار وسيع و گسترده است و هر گونه فراهم سازى نيروهاى معنوى، مادّى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى را شامل مى شود، امّا هدف اصلى از همه اين امور تهاجم بر كسى نيست، بلكه خاموش كردن آتش فتنه ها و جلوگيرى از آزارها و يا به تعبير روشن تر خفه كردن تهاجم در نطفه مى باشد.
هم چنین خداوند مسلمانان را دعوت به جهاد براى حمايت از مظلومان و مبارزه باظالمان مى كند، و مى گويد: وَ مالَكُمْ لاتُقاتِلُونَ فى سَبيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا اخْرِجْنا مِنْ هِذِه الْقَرْيَةِ الظّالِمِ اهْلُها وَاجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَليّاً وَاجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيراً: «چرا در راه خدا و براى رهايى مردان وزنان و كودكانى كه (به دست ستمگران) تضعيف شده اند پيكار نمى كنيد؟ همان مظلومانى كه مى گويند:«خدايا! ما را از اين شهر (مكّه) كه اهلش ستمگراند بيرون ببر (و رهايى ببخش)؛ و از سوى خود، براى ما سرپرستى قرار ده؛ و از جانب خود، براى ما از سوى خود يار و ياورى مقرر فرما»!
در اين آيه نخست دعوت به جهاد در راه خدا شده، و بلافاصله سخن از مستضعفان و مظلومانى به ميان آمده كه دشمن سنگدل آنها را آن چنان تحت فشار قرار داده كه راضى به ترك خانه و كاشانه خود شده اند، وبه نظر مى رسد كه اين دو در واقع به يك معناباز مى گردد، چرا كه يارى اين گونه مظلومان مصداق روشن «جهاد فى سبيل اللَّه» است.روشن است كه اين نوع جهاد نيز جهاد دفاعى است.
در آیۀ دیگر از قرآن کریم می خوانیم:«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد (در برابر مشكلات و هوسها) استقامت كنيد و در برابر دشمنان (نيز) استقامت بخرج دهيد و از مرزهاى خود، مراقبت بعمل آوريد و از خدا بپرهيزيد شايد رستگار شويد».
خداوند در این آیۀ شریفه دستور به استقامت در برابر دشمن ميدهد،و ضمنا از اين دستور (صابروا) استفاده ميشود كه هر قدر دشمن بر استقامت خود بيفزايد ما نيز بايد بر پايدارى و استقامت خود بيفزائيم.
«مرابطه» به معنى مراقبت از مرزها آمده است، اين جمله به مسلمانان دستور آماده باش در برابر دشمن و مراقبت دائم از مرزها و سرحدات كشورهاى اسلامى ميدهد، تا هرگز گرفتار حملات غافلگيرانه دشمن نشوند،خلاصه اينكه«مرابطه» معنى وسيعى دارد كه هر گونه آمادگى براى دفاع از خود و جامعه اسلامى را شامل ميشود. لذا در فقه اسلامى نيز در باب جهاد بحثى تحت عنوان«مرابطه» يعنى آمادگى براى حفظ مرزها در برابر هجوم احتمالى دشمن ديده ميشود كه احكام خاصى براى آن بيان شده است.
بی شک اين تعابير قرآنی نشان مى دهد كه جهاد اسلامى در اصل جنبه دفاعى دارد؛ از این جهت در تاريخ اسلامى موردى را نمى يابيم كه كافران آمادگى زندگى مسالمت آميز با مسلمين داشته باشند و اسلام دست رد به سينه آنها زده باشد.
حتی دستور به جهاد بعد از مسأله هجرت صادر شده که نشان مى دهد؛ اساس جهاد در اسلام را «دفاع در برابر دشمن» تشكيل مى دهد، چرا كه مسلمانان سيزده سال تمام در برابرتمام آزارها و كارشكنى ها و ضرب و جرح ها دست به اسلحه نبردند، شايد دشمن بر سر عقل آيد.
دلیل عقلی؛ گوهر نهفته در فقه مقاومت
يكى از منابع اصلى دين اسلام، دليل عقل است،لذا فقه شيعه بر اساس ادلّه اربعه بنا نهاده شده، كه يكى از آنها دليل عقل است.
اماميّه، عقل را رسول باطن مى شمرند و براى ادراكات قطعى عقل حجيّت قائل است؛ از این رو با حجيّت حكم عقل و درك حسن و قبح به وسيله عقل مى توانيم بسيارى از واجبات و محرمات را به دليل عقل ثابت كنيم؛ مثلًا تحريم ظلم ، غصب حقوق مردم، سرقت، قتل نفوس بى گناه، دروغ، غيبت، فساد در ارض و مانند آن و همچنين مسأله لزوم شكر منعم و رجحان كمك به نيازمندان و تشكيل حكومت صالحه و جهاد و دفاع از تمامیت ارضی براى حفظ امنيّت و احقاق حقوق و مانند آنها همه به حكم عقل ثابت و مسلّم است.
البته منظور از حجیت دليل عقلی اين است كه عقل به طور قطع و يقين چيزى را درك كند و درباره آن داورى نمايد؛ مثلًا اگر (فرضاً) هيچ دليلى در كتاب و سنّت براى حرام بودن ظلم و تجاوز به حقوق مردم نداشتيم، ما به وسيله دليل عقل اين امور را تحريم مى كرديم، و يقين داشتيم خداوندعالم و حكيم، اين امور را براى ما حرام شمرده، و هرگز راضى به انجام آنها نيست، و اين يك حجّت الهى بر ما است.
اینچنین است که نقش حُسن و قبح عقلى به خوبی نمایان می شود؛ یعنی كار عقلى که واقعیت را درك و تشخيص می دهد؛ عقل درك مى كند ظلم و ستم و تجاوز سازگار با قوانين آفرينش و هدف زندگى و نظم اجتماع نيست .
لذا اگر دشمن به ما حمله كرد، و جان و مال و ناموس ما را هدف قرار داد، مطابق حكم عقل و شرع نبايد سكوت كرد بلکه كسى كه مورد هجوم قرار مى گيرد مطابق حکم دلیل عقلی حق دارد از خود دفاع كند؛ بر این اساس دلیل عقلی بر دفاع از جان و مال و ناموس تأکید می ورزد؛ و جالب اين كه غالب جنگهاى اسلامى نیز اینگونه جنبه دفاعى داشته است. مسلمانان مكّه در سالهاى اوّليّه ظهور اسلام تحت فشار فراوان كفّار و مشركان بودند، دشمنان به انحاء و اشكال مختلف مسلمانان را آزار و اذيّت مى كردند. مسلمانان خدمت پيامبر رسيده، و از آن حضرت خواستند تا اجازه جنگ و مبارزه عليه دشمنان و مشركان را صادر كند. امّا پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را دعوت به صبر كرد، تا اين كه مسلمانان مجبور به هجرت شدند. در مدينه خداوند به مسلمانانى كه مورد ظلم و ستم قرار گرفته بودند اجازه داد از خود دفاع كنند.
زیرا اسلام جهاد را با اصول صحيح و منطق عقل هماهنگ ساخته است وتمام قوانين آسمانى و بشرى به شخص يا جمعيتى كه مورد هجوم واقع شده حق مى دهد براى دفاع از خويشتن به پا خيزد و آنچه در قدرت دارد به كار برد، و از هر گونه اقدام منطقى براى حفظ موجوديت خويش فروگذار نكند .
فقه مقاومت به مثابۀ سنت رسول الله و اهل بیت
سنّت نیز به مانند کتاب؛ اجماع و عقل، راهنما و دليلى است كه به عنوان مصادر تشريع يا دلايل حقوق اسلام يا دلايل احكام شرعى معتبر است؛لذا وقتی دشمن جنگ را بر امت اسلامى تحميل مى كند، يا آزادي هاى خداداد را از او مى گيرد، يا مى خواهد حقوق او را پايمال كند، و يا ظالمى گلوى مظلومى را مى فشارد فقیه بر مبنای روایات و دیگر منابع فقه شیعه جهاد دفاعی را بر مسلمانان فرض خواهد کرد تا به يارى مظلوم بشتابند، هر چند منجر به درگيرى با قوم ظالم شود.
روايات متعدّدى در تحقق این مسأله دخالت دارد؛ به عنوان نمونه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند:«مَنْ اخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ كانَ مَعى فى الجنّة مُصاحِباً؛ كسى كه حقّ مظلوم را از ظالم بگيرد (چه مظلوم مسلمان باشد، و چه غير مسلمان) در بهشت با من خواهد بود».،
در حديث ديگرى از پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى خوانيم:«مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنادى يا لَلْمُسْلِمينْ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ ؛ هر كس صداى مظلومى را بشنود كه از مسلمانان كمك مى طلبد، و به كمك او نشتابد مسلمان نيست».،
امام على عليه السلام خطاب به دو فرزند بزرگوارش امام حسن و حسين عليهما السلام فرمود:«كُونا لِظَّالِمِ خَصْماً وَلِلْمَظْلُومِ عَوْناً؛ دشمن ظالم و يار و كمك كار مظلوم باشيد».،
اين روايت نيز عام است و شامل غير مسلمانان نيز مى شود. بنابراين، طبق روايت فوق هر كس نداى مظلوميّت مظلومى را بشنود، و استغاثه اش به گوش او برسد، و توانايى يارى رساندن به او را داشته باشد، و به ياريش نشتابد مسلمان نيست؛با این اوصاف دفاع از مظلوم وظيفه هر مسلمانى است؛ هر چند مظلوم غير مسلمان باشد.
هم چنین کلام نورانی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) که خطاب به یارانش فرمود:«شما جنگ را آغاز نكنيد، بلكه هر زمان دشمن جنگ را شروع كرد شما جوابش را بدهيد و اگر دست از جنگ كشيد شما هم دست بكشيد». خود دليل بر اين است كه جنگ هاى اسلامى جنبه دفاعى داشته است.
به راستی آيا اسلام با اين معارف ارزشمندش جنگ طلب است، يا دنياپرستان و پول پرستانى هم چون آمریکا كه بوى پول در هر گوشه اى از دنيا به مشام آنها برسد حاضر است براى تصاحب پول، آن منطقه را به آتش بكشند و مردمش را آواره نمايند.
سخن آخر:(دفاع از سوریه، عراق، فلسطین و یمن در راستای جهاد دفاعی است)
در خاتمه باید گفت امروز نيز جمهوری اسلامی ایران بر مبنای آموزه های اسلام اصیل، سر جنگ با كسى ندارد، و تا جنگ بر او تحميل نشود با كسى پيكار نمى كند، ولى دفاع از مظلومان را جزء وظايف اصلى خويش مى شمرد، و فتنه گرى و ايجاد رعب و وحشت و تضييق و فشار و سلب آزادى از سوى دشمن را نوعى اعلام جنگ مى داند و خود را موظّف به دفاع مى شمرد.
جهادی که به معنی خشونت و خونريزى و كشتار و ويرانى و قتل و غارت نيست، بلكه در حقيقت سيستم دفاعى قوى و مستحكمى است كه همچون سيستم دفاعى طبيعى نهادينه شده در بدن تمام موجودات، زندگى بدون آن امكان پذير نيست و باعث جلوگيرى از درگيري هاى نظامى و خشونت دشمن مى گردد.
لذا اگر ملّت سرافراز ايران شعار حمايت از ملل مظلوم فلسطين، سوریه؛ عراق، یمن و ديگر ملّتهاى مظلوم را سر مى دهند جاى تعجّب نيست، چرا كه به مضمون قرآن؛ روایات، عقل و اجماع علما و فقهای اسلامی عمل مى كند.
بر این اساس بايد به نداى هر مظلومى در هر كجاى جهان از آمريكا گرفته تا آفريقا و از اروپا گرفته تا آسيا و استراليا لبيك گفت، و در حدّ وسع و امكانات به يارى آنها شتافت، و آنان را از چنگال ستمگران و استثمارگران نجات داد، تا جرأت تكرار ظلم را نداشته باشند.
تعجّب از بعضى دولت هاى اسلامى است كه بر خلاف اسلام، نه تنها از مسلمانان تحت ظلم و ستم حمايت نمى كنند، و آنها را از چنگال قدرت های استکباری و تروریسم تکفیری نجات نمى دهند، بلكه با دشمنان آنها رابطه برقرار كرده، و براى برچيدن حكومت های مردمى دست در دست آمریکا مى گذارند.
-------------------------
یادداشت
شکوه فطرت در عید سعید فطر از منظر معظم له
حقيقت اين است كه همه مردم جهان براى خود روزهاى شادى خاصى دارند كه آن را عيد مى نامند.در این میان ملت مسلمان در روز عید فطر بعد از يك ماه روزه داشتن به فرمان خدا و عبادات روزانه و شبانه و بر شيطان پيروز شدن، اين پيروزى را جشن مى گيرند. که این مهم نشان می دهد آن عید بزرگ، سراسر از سرچشمه پايدار و تغييرناپذير الهامات روحى و فطرى دین جوشيده و يك امر فطرى است؛ حال شایسته است ابعاد و زوایی این مسأله مهم و راهبردی با توجه به کارکردهای مهم آن در عید سعید فطر به خوبی مورد واکاوی قرار گیرد .
مفهوم فطرت
فطرت یعنی اين كه انسان حقايقّى را بدون هيچ گونه نياز به استدلال؛ نه استدلال پيچيده و نه استدلال روشن؛ در مى يابد، و به وضوح به آن مى رسد و آن را پذيرا مى شود، مثلًا هنگامى كه يك شاخه گل جالب و خوشبو را مى بيند اعتراف به زيبايى آن مى كند، و در اين ادراك هيچ نيازى به استدلال نمى بيند.مى گويد: پيدا است كه زيبا است، نيازى به دليل ندارد.
حال انسان هنگامى كه به اعماق جانش نگاه مى كند، نور حق مى بيند، ندايى با گوش دل مى شنود، ندايى كه او را به سوى مبدأ علم و قدرت بى نظيرى در جهان هستى دعوت مى كند، مبديى كه كمال مطلق و مطلق كمال است، و در اين درك وجدانى درست همانند زيبايى گل خود را نيازمند به دليلى نمى بيند.
لذا «فطرت » يعنى آفرينش نخستين، يعنى خلقت روح و جان آميخته با يك سلسله معلومات ضرورى يعنى آنچه را انسان در خود مى يابد، و نياز به فراگيرى در مورد آن ندارد؛يعنى درك و ديدى كه در عمق جان انسان قرار دارد و از آن الهام مى گيرد. به هر حال بدون شك يكى از منابع الهام بخش معرفت و شناخت حقايق همين منبع است كه گاه از آن تعبير به «قلب» نيز مى شود.
گسترۀ معنایی فطرت در عید سعید فطر
«فطرت» به عقيده برخی لغویون در اصل به معناى شكافتن است. و به عقيده بعضى ديگر به معناى شكافتن از طول است، سپس به معناى آفرينش خلقت به كار رفته، گويى پرده عدم شكافته مى شود وموجودات بيرون مى آيند.
«فِطر» نیز به معنى افطار كردن و ترك روزه است، گوئى روزه شكافته مى شود و «فِطْرَت» به معنى خلق نيز از همين مادّه گرفته شده است.لذا به شكستن روزه «افطار» گفته مى شود به خاطر اين كه با خوردن غذا و مانند آن، گوئى روزه که يك امر مستمر،متصل و ممتد است به اين وسيله از هم شكافته مى شود.
حال«عيد» در لغت از مادّه «عود» به معناى بازگشت است، و لذا به روزهايى كه مشكلاتى از قوم و جمعيتى بر طرف مى شود و بازگشت به پيروزى ها و راحتى هاى نخستين مى كند، «عيد» گفته مى شود، و در اعياد اسلامى به مناسبت اين كه در پرتو اطاعت يك ماه مبارك رمضان، صفا و پاكى فطرى نخستين به روح و جان باز مى گردد، و آلودگى ها كه بر خلاف فطرت است، از ميان مى رود، «عيد» گفته شده است.
ندای پاک فطرت در جشن خودسازی عید سعید فطر
همان گونه كه در درون بذر گل ها و گياهان استعدادهايى نهفته است، در درون وجود آدمى و اعماق روح و فطرت او نيز همه گونه استعدادهاى عالى نهفته شده است كه اگر انسان خود را تحت تربيت مربيان الهى كه باغبان هاى باغستان جهان انسانيتند قرار دهد، به سرعت پرورش مى يابد و آن استعدادهاى خداداد آشكار مى شود.
لذا نقش فطرت در تربيت نفوس انسانى غیر قابل انکار است، زیرا تا واعظى از درون نباشد و انصاف و حق جويى و حق طلبى بر روح انسان حاكم نگردد، از واعظ هاى برون، كارى ساخته نيست. در این میان واعظ درون نيز از طريق خودسازى و تربيت هاى اختيارى انسان نسبت به خويشتن پرورش مى يابد.
بر این اساس روز عيد فطر روز بسيار مهمّى براى مسلمانان است؛ زيرا پس از يك ماه روزه و تهجّد و عبادت، براى گرفتن پاداش الهى آماده مى شوند. پاداش برای کسانی که در ماه مبارک رمضان تنها به روزه گرفتن اكتفا نكردند، اگر چه روزه يكى از عبادت هاى مهمّ اسلامى ويكى از بهترين روش هاى خودسازى و تهذيب نفس است. لیکن در کنار آن از گناهان اجتناب نموده و با خودسازى و مراقبت و دورى از آلودگى ها، جان خويش را در معرض وزش نفحات رحمانى و عنايات ويژه سبحانى قرار دادند.
عید سعید فطر؛ تجلی فطرت توحیدی
پايه و اساس در فطرت انسان، توحيد و خداپرستى است، و شرك امر عارضى است؛، لذا هرگاه انسان به زواياى قلب خود و اعماق روح خود پى ببرد، نور الهى و توحيد كه در درون فطرت اوست، بر او آشكار مى شود، و از «معرفة النّفس» به «معرفة اللّه» مى رسد، بى آن كه نيازى به دليل و استدلال داشته باشد.اینگونه است که در قرآن کریم می خوانیم: «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتى فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدّينُ الْقَيِّمُ وَلكِنَّ اكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ؛ اين (آيين خالص پروردگار) سرشتى است كه خداوند همه انسان ها را بر آن آفريده، هيچ دگرگونى در آفرينش الهى نيست (و اين فطرت در همه انسان ها ثابت است) اين است آيين استوار، ولى اكثر مردم نمى دانند».،
در این میان آداب و رسوم خرافى، تربيت هاى ناصحيح، تلقينات و تعليمات سوء، پرده هاى غفلتى هستند كه يكى پس از ديگرى مانع از ظهور فطرت آدمی مى شوند، البته هر زمان عاملى پيدا شود كه انسان را از نظرعقيده و عمل از اصل توحيد منحرف سازد، بايد به سوى خداوند بازگردد، و هر قدر اين امر تكرار شود، مانعى ندارد، زیرا سرانجام پايه هاى فطرت آن چنان محكم و موانع و دوافع آن چنان سست و بى اثر گردد، كه به طور مداوم در جبهه توحيد قرار خواهد گرفت.
از آن جهت که سرنوشت انسان بر مدار توحيد است، و از سوى ديگر فطرتش او را دعوت به شكر منعم و معرفت و شناخت او مى كند موضوعی مهم كه در فطرت انسان ها به وديعت نهاده شده، راه گشاى راه توحيد و خداشناسى است
از سوی دیگر ماه رمضان «شهر اللَّه ؛ماه خدا» است لذا ماه مبارك رمضان از جمله گوهرهاى بسيار با ارزشى است كه بهره گيرى صحيح از آن مرهون شناخت و معرفت توحیدی است در این بین آثار و برکات بر پاداشتن نماز كه آيين اسلام است، و زكوة كه فريضه واجبه است، و روزه ماه رمضان كه سپرى است در برابر گناه؛ همه و همه مبین اهمیت فطرت توحيدی انسان است که در روز عید سعید فطر به منصۀ ظهور می رسد.
عید فطر؛ پاداش عبودیت و اطاعت در سایۀ فطرت
از جمله پیمان های الهی از انسان؛ عهدهاى فطرى و پيمان هايى است كه به مقتضاى فطرت از انسان گرفته مى شود همانند فطرت توحيد و عشق به حق؛ عهدی که خداوند به حكم آفرينش و فطرت از همه بندگان خود گرفته است و هنگامى كه به آنها عقل و هوش و استعداد داد مفهومش اين است كه از آنها پيمان گرفته، چشم و گوش باز كنند، حقايق را ببينند و بشنوند و در برابر آن تسليم گردند.
لذا در کلام وحی مى خوانيم:«وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ ؛ از گام هاى شيطان پيروى نكنيد كه او براى شما دشمن آشكارى است»! این آیۀ شریفه ناظر بر عهد و پيمان فطری است که در عالم«تكوين» و به زبان اعطاى عقل به انسان گرفته شده است، چرا كه دلائل عقلى به روشنى گواهى مى دهد انسان نبايد فرمان كسى را اطاعت كند كه از روز نخست كمر به دشمنى او بسته او را از بهشت بيرون كرده و سوگند به اغواى فرزندانش خورده است.
از این جهت اين نكته قابل توجه است كه«عبادت» در جمله«لا تعبدوا الشيطان» به معنى« اطاعت» است، زيرا عبادت هميشه به معنى پرستش و ركوع و سجود نمى آيد، بلكه يكى از اشكال آن همان اطاعت كردن است، چنان كه در فراز قرآنی دیگر مى خوانيم كه فرعون و اطرافيانش بعد از مبعوث شدن موسى علیه السلام و هارون علیه السلام گفتند:«أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ ؛ آيا ما به دو انسانى كه همانند ما هستند ايمان بياوريم، در حالى كه قوم آنها عبادت و اطاعت ما مى كردند»؟!
و یا در روايتى از امام صادق علیه السلام مى خوانيم:«من اطاع رجلا فى معصية فقد عبده؛ كسى كه انسانى را در معصيت پروردگار اطاعت كند او را پرستش كرده است»،
آری با توجه به سرشت و فطرت الهى همه انسان ها بر توحيد، و انحصار اطاعت براى ذات پاك پروردگار، اين پيمان فطری از انسان گرفته شده است و به اين ترتيب نه با يك زبان كه با چندين زبان اين توصيه الهى تحقق يافته و اين عهد و پيمان سرنوشت ساز امضا شده است.
انگيزه اصلى اين امر نیز همان مسئله شكر منعم است، زيرا انسان خود را غرق نعمت هايى مى بيند و چون كه شكر بخشنده نعمت در فطرت آدمى نهفته است، به فكر بخشنده نعمت مى افتد، به سراغ او مى رود تا او را بشناسد و همين امر مى تواند سبب اطاعت او و ترك عصيانش شود.
جالب اين كه در اسلام، اعياد به دنبال اطاعت اوامر مهم الهى قرار دارد.در عيد فطر، ملت مسلمان جشن اطاعت از فرمان حق را جشن می گیرد؛ بدین ترتیب جشن و شادمانى به دنبال يك ماه روزه ماه مبارك رمضان ، در حقيقت جشن پيروزى بر هواى نفس، و جشن اطاعت فرمان خداست.
بنابراين چنين روزى تنها عيد كسانى است كه در انجام اين فريضه بزرگ الهى و درك فلسفه نهايى آن پيروز شده اند، ولى براى روسياهانى كه پاس احترام اين ماه با عظمت و برنامه تعليم و تربيت آن را نگاه نداشتند چيزى جز روز عزا و شرمسارى نيست.
زیراکسانی که در طول ماه مبارک رمضان عواطف فطرى خود را زنده كرده و در راستای ارتباط با پروردگار و برپاداشتن نماز و روزه و دیگر اعمال در ماه رمضان تلاش کردند، مستحق پاداش نزد پروردگار خواهند بود و در هر دو جهان از نتيجه عمل نيك خود بهره مند مى شوند.
امام باقر عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: هنگامى كه روز اوّل شوّال فرا مى رسد، منادى ندا مى دهد: اى مؤمنان براى دريافت جوائز و پاداش هاى خود بشتابيد! آنگاه امام عليه السلام فرمود: جايزه هاى خداوند مانند جايزه هاى پادشاهان نيست (يعنى جايزه او بسيار بزرگ و معنوى و قبولى طاعات و رضوان الهى است).
در فرازی تاریخی می خوانیم در يك روز عيد فطر امام حسن عليه السلام گروهى را ديد كه بازى مى كنند و (بيهوده) مى خندند امام عليه السلام به يارانش فرمود: خداوند ماه رمضان را وسيله آزمايش خلق خود قرار داده كه از طريق اطاعتش براى رسيدن به بهشت و رضايت او از يكديگر پيشى گيرند. جمعى به سرعت در آن شتافتند و به مقصد رسيدند و گروهى تخلف كردند و گرفتار خسران شدند. بسيار مايه تعجب است از كسى كه در اين روز بيهوده مى خندد و به بازى مشغول است؛ روزى كه نيكوكاران پاداش داده مى شوند و مقصران نااميد مى گردند. به خدا سوگند اگر پرده ها كنار رود نيكوكاران به اعمال نيكشان سرگرم خواهند بود و بدكاران به بدى هايشان.
زکات فطره؛ شکوفایی فطرت انسانی در کاهش آسیب های اقتصادی و اجتماعی
بی تردید بشر داراى طبيعت اجتماعى بوده و بدون اجتماع نمى تواند زندگى كند. بنابراين طبق غريزه فطرى و احساسات درونى خود، به زندگى اجتماعى تن در مى دهد. آن قسمت از مسائل اخلاقى و شؤون اجتماعى و قوانين مدنى و جزايى كه از اصول فطرى و غرايز ثابت انسانى مايه مى گيرد و طبعاً در همه جوامع و اجتماعات يكسان است، قوانين مربوط به آن، در اسلام نیز ثابت و لا يتغيّر مى باشند که جزئيّات آن در فقه اسلامى پيش بينى شده است.
دراین میان اداى زكات كه فريضه اى واجب است، وصدقه پنهانى كه كفّاره گناهان است و صدقه آشكار كه از مرگ هاى بد پيشگيرى مى كند و خدمت به خلق كه از لغزش ها و شكست هاى خفّت بار جلوگيرى مى كند همه و همه هماهنگ با فطرت انسانى است.
بدیهی است زكات (توجه به خلق ) از اصول ثابت و پا بر جاى همه اديان است، بلكه مى توان گفت: اين مسأله در متن فطرت آدمى قرار دارد.بنا بر اين ريشه اين دستور به صورت كلى در اعماق همه فطرت ها جاى دارد، لذا در متن تعليمات همه انبياى پيشين و پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز قرار گرفته است.زیرا روح اجتماعى و مدنيت انسان او را به سوى كمك محرومان فرا مى خواند.
اين حکم بعد از آن كه ثابت و محقّق شد، در بر دارنده مصالح فراوانى است كه با توجّه به مصالح، نافع و پسنديده است، نه اين كه ضار و ناپسند باشد. و آن چه در ابتدا به نظر ما ضرر ديده مى شود، به جهت نا آگاهى ما به مصالح و منافع زکات است، وگرنه كسى كه به فوائد خمس و زكات و ديات و ... آگاه است آن ها را به جهت مصالحى كه دارند به حكم بديهى عقل و فطرت ، لازم مى داند.
ذكر «صلوة» و «زكات» در كنار هم در آيات فراوانى از قرآن کریم نشان مى دهد كه در بافت حكومت اسلامى توجّه به خالق (نماز) و توجّه به خلق (زكات) همچون «تار» و «پود» يك پارچه، لازم و ملزوم يكديگرند.
توجّه به اين نكته كه سرباز زدن از پرداخت زكات در برابر حكومت اسلامى در حكم قيام بر ضد حكومت و خروج از صفوف مسلمين محسوب مى گردد، و حتى مى توان بر ضد چنين كسانى دست به مبارزه مسلحانه زد، موضوع پيوند حكومت اسلامى را با مسائل اقتصادى و اجتماعی را روشن تر مى سازد.
با این تفاسیر باید اذعان نمود زكات فطره كه گاهى از آن به «زكات بدن» نيز تعبير مى شود در حقيقت يك نوع ماليات سرانه است كه به نفع فقرا گرفته مى شود، مسلمانان پس از يك ماه روزه داشتن كه آن خود درسى از نوع دوستى و توجه به حال مستمندان اجتماع است، يك قدم عملى در اين راه برداشته و تقريباً مقدار خوراك يكى دو روز خود را به مستمندان مى دهند، اين كار گرچه به ظاهر كوچك است ولى اگر يك حساب دقيق درباره كسانى كه تمكن مالى براى پرداخت زكات فطره دارند بنماييم خواهيم ديد كه مقدار قابل توجهى از نيازمندي هاى محرومان اجتماع در صورت عمل به اين دستور تأمين خواهد شد
هم چنین زكات فطره واجب مؤكّد است و شرط قبولى روزه ماه رمضان است، و خداوند نيز در قرآن آن را مقدّم بر نماز (عيد) شمرده است و مى فرمايد: ««قَدْ افْلَحَ مَنْ تَزَكّى وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّى ؛به يقين آن كس كه زكات دهد و ياد پروردگارش را كند سپس نماز بخواند، رستگار است!».،
لذا آنها که عواطف فطرى خود را زنده كرده و علاوه بر ارتباط با پروردگار و برپاداشتن نماز، با پرداخت زکات به ویژه زکات فطره به كمك و حمايت نيازمندان مى شتابند و از اين راه از تراكم ثروت و به وجود آمدن اختلافات طبقاتى و به دنبال آن هزار گونه جنايت جلوگيرى مى كنند پاداش خود را در روز عید سعید فطر نزد پروردگار دریافت خواهند کرد و در هر دو جهان از نتيجه عمل نيك خود بهره مند مى شوند.
سخن آخر:(عید فطر روز بازگشت انسان به فطرت حقیقی خویش است)
در خاتمه باید گوشزد نمود، پس از یک ماه روزه داری، قلب انسان پاک و روح نورانی شده بنابراین باید سعی کرد این نورانیت را در همه ایام سال حفظ کرد؛ و از آنجا که عید از واژه بازگشت گرفته شده و فطرت همه انسان ها نیز پاک است بنابراین در عید فطر به حقیقت فطرت خود بازگشته ایم؛ اگر در روايتى كه از مولی على علیه السلام مى خوانيم: و كل يوم لا يعصى اللَّه فيه فهو يوم عيد؛ هر روز كه در آن معصيت خدا نشود روز عيد است» نيز اشاره به همين موضوع است، زيرا روز ترك گناه روز پيروزى و پاكى و بازگشت به فطرت نخستين است.
به هر حال انسانى كه طالب بازگشت به فطرت پاك و زلال اوّليّه خويش است، بايد جسم و جانش را از رذائل اخلاقى، و امورى كه مزاحم سعادت اوست، پاكسازى كند؛ باید مراقب بود محیط های آلوده فطرت پاک انسان را آلوده می کنند در حالی که ماه رمضان همچون تصیفه خانه ای است که روح آدمی را پالایش می کند و عید فطر را نیز به همین دلیل جشن می گیریم.
-------------------------
پرونده ویژه
بحران تورم و بررسی ابعاد و مسائل آن از منظر معظم له
«تورم» پديده ناخوشايندى است كه اكثر كشورهاى جهان از جمله ایران به نسبت هاى مختلف از آن رنج مى برند و يكى از عوامل مهم نابسامانی در كشورها به شمار می آید.
حال در شرایطی قرار داریم که مشکلات اقتصادی فشار زیادی به مردم وارد کرده است، در این میان مشکلاتی از قبیل تورم و گرانی ؛ مردم را به شدت در تنگنا قرار داده است.
لذا گلایه های مردمی درباره تورم و وضعیت معیشت در قالب نامه های فراوان به دفتر ما ارسال می شود، به نحوی که روزانه بیش از دو هزار نامه و پیامک از مردم دریافت می شود، که اکثر آنها از وضع موجود کشور ابزار گلایه و شکایت دارند.
اینجانب نیز ورای آمارهایی که گاه و بیگاه به مردم ارائه میشود ،به نامههای ارسالی که به صورت روزانه از طریق مردم به دست ما میرسد نگاه میکنم؛ به عنوان در برخی از این نامهها برخی از کسانی که بیمارانی خاص در خانواده خود دارند، ابراز گلایه و شکایت میکنند که چرا باید برای تزریق یک آمپول بیش از چند صدهزار هزار تومان هزینه پرداخت کنیم؟
لذا مردم تقاضاهایی از ما و دولت دارند و از ما می خواهند که مسائل و مشکلات بحران تورم را منتقل و بیان کنیم.
تورم غوغا میکند
امروز مشکل تورم و گرانی در جامعه غوغا میکند، تورمى كه شمشير تيز و برنده اي است كه لبه آن متوجه مستضعيفين و محرومين جامعه است؛ تورّمی که با ركود توأم است، و بر آمار بيكارى روز به روز افزوده است، و سكون جامعه را خسته و دل زده کرده است، و درست در همين اوضاع و احوال كسانى با استفاده از رانت ها، يك شبه به ثروت هاى بادآورده رسیده اند.
از سوی دیگر تورم کشنده به نوبۀ خود هر گونه سرمايه گذارى بخش خصوصى را در هاله ای از ابهام قرار داده است و اين خود عامل بيكارى و تورم و بالا رفتن مصرف است؛و اینچنین گسترش بيمارى ركود و تورم اقتصادى به دو قطبى شدن جامعه منجر شده است.
هم چنین نقدينگى هاى مردم به شدت دچار رکود شده است و در نتیجه تورم و فساد را به همراه داشته است که در نهایت پیامدهای آن جامعه را فراگرفته و سبب تضعیف ساختارهای اقتصادى کشور شده است؛ لذا مسوولان نباید ساده از کنا ر آن بگذرند، باید فکری کنند تا مشکلات مردم کم شود.
له شدن اقشار ضعیف و کم درآمد زير چرخ دنده رکود و تورم
بی شک اجراى برنامه ها بر اساس عدالت نیازمند کاهش فشار به اقشار آسیب پذیر است، زیرا تورم به قشر آسيب پذير جامعه فشار مى آورد.
در این زمینه باید گفت تورم دو اثر نا مطلوب دارد، نخست این که ثروت مندان را غنی تر می کند و دوم نیازمندان را محتاج تر می کند. لذا بار تورم بر دوش اقشار ضعیف و کم درآمد و کارمندان و کارگران است نه ثروت مندان.
تأسف آور است که تورم غیر قابل تحملی بر مردم و جامعه تحمیل شده است تورم باعث شده است بسیاری از مردم از نظر معیشت با مشکل مواجه شوند. در حالی که همه قشرها، به ویژه محرومان باید از حداقل زندگی آبرومندانه برخوردار باشند. و نباید بیش از این آسیب ببینند؛ بلکه دولت باید یارانه حقوق بگیران و افراد نیازمند را زیاد کند تا تورم موجود برای آنها جبران شود
متاسفانه خبر رسانی کافی نیز در این زمینه وجود ندارد حال آنکه صدا و سیما نیز در این راستا مسؤولیت مهمی دارد.
مردم از گرانی رنج می برند
از جمله بحرانها، كه به مراحل سخت تر و ترسناك تر از بحرانهاى سياسى و نظامى عصر ماست، بحران گرانی است كه نيازى به ذكر نمونه هاى آن نيست. چرا كه شما هر روز با آن رو به رو بوده و از آن رنج مى بريد و بر همگان لازم است براى حلّ آن انديشه اى كنند.
هرج و مرج و بحران های اجتماعى عمدتاً به همين پديده بر مى گردد، زیرا زنجير گرانى که بر دست و پاى مردم گذارده شده ، آنها را از فعاليت هاى ثمر بخش اجتماعی و فرهنگی مأيوس می کند.
آری کشور از اين موضوع رنج ميبرد لذا بايد اقتصاددانان کشور و مسوولان براي اقتصاد، فکر اساسي کنند تا مردم خسته و نااميد نشوند و اقشار آسيب پذير در رنج نباشند.
دولت چشم بر واقعيت ها نبندد
دولت باید بسیار مراقب باشد، مسؤولان باید با برنامه ریزی مناسب و اصولی شاخ های غول تورم را بشکنند در غیر این صورت مشکل خواهیم داشت.
بی تردید با پنهان کردن مشکلات اقتصادی مشکلی در کشور حل نمی شود بلکه باید وضعیت موجود اقتصادی برای مردم تبیین شود.
پنهان کردن مشکلات اقتصادی کشور در برهه کنونی شاید به منزله حل مرحله حساس اقتصادی کشور به شمار رود ولی با گذشت زمان این مشکلات ممکن است سر باز زده و به مشکل اساسی لاینحل تبدیل شود.
لذا باید با شفاف سازی برای مردم و با منطق مشکلات اقتصادی کشور را برطرف کرد البته وجود تحریم ها بر علیه کشور هر چند بخشی از دلایل به وجود آمدن این موضوع شده ولی این امر تمام دلایل را شامل نمی شود.
بر این اساس دولتمردان به جای برخی مسائل، به مشکلات مردم در رفع تورم و گرانی و اجاره های سنگین بیشتر رسیدگی کنند و چشم را بر واقعیت های جامعه نبندند.
دود گرانی دلار در چشم مردم
باید دانست مسأله تورّم در عصر ما با اين شدّت و وسعت ؛ زاييده پولهاى كاغذى است.
حال چندی است که بازار برخی از کالاها دچار التهاب است و همواره بر قیمت کالاها افزوده می شود و در این بین نرخ تورم برخی کالاها مانند ارز و سکه بیشتر است، برخی از افراد که سابقه ای در این کسب ها نداشتند هم وارد این صنف شده تا به درآمدی برسند. برخی هم به سودهای کلانی رسیدند، در صورتی که هرگونه درآمدی که از راه های نامشروع کسب گردد حرام است و بر همگان لازم است از آنچه که موجب بدتر شدن اوضاع اقتصادی می گردد پرهیز نمایند.
مسأله گرانی بی سابقه ارز و سکه سبب نگرانی بسیاری از دست اندرکاران امور اقتصادی و گرانی بسیاری از اجناس شده و دود آن در چشم قشر مستضعف می رود. لذا باید کمک کرد و به مسؤولان مشورت داد که از این مرحله نگران کننده به سلامت بگذرند
تشدید تورم در سایۀ تخصیص ارز به واردات کالاهای لوکس
از سوی دیگر، ريشه گراني را باید در اقتصاد حبابی و اقتصاد مصرفی جستجو کرد ؛ به طوري که واردت کنندگان کالاهای غیر اساسی با کمک دلارهاي دولتي، اجناس خود را وارد مي کنند و اینچنین تیشه به ریشۀ اقتصاد کشور می زنند.
لذا سوءمدیریت ها و بیانصافی برخی تجار ، ریشه تورم در کشور است؛ متأسفانه برخیها با ارز مرجع اجناس لوکس وارد کردند و حتی به ارز آزاد به مردم فروختند! در حالیکه چنین درآمد هایی کسب حرام است و موجبات تضعیف اقتصاد تولیدی کشور خواهد شد؛ لذا باید آموزشهای فرهنگی لازم از طریق رسانهها و حوزههای علمیه در این راستا انجام گیرد تا چنین بیانصافیهایی در حق ملت صورت نگیرد.
تک رقمی شدن نرخ تورم و سفره های خالی
تأسف آور است که گزارشهاى مقامات رسمى در زمينه نرخ تورم آميخته با مسائل سياسى است که آن را كمتر از ميزان واقعى نشان مى دهند!لذا آنچه در خصوص کاهش آمار تورم آن بیان میشود از سوی مردم قابل لمس نیست و مردم آن را در زندگی خود احساس نمیکنند. بلکه آنچه در جامعه ملموس است بیش از آن است.
لذا خطاب به رییس محترم جمهور می گوئیم؛ شما وعدههای خوبی به مردم دادهاید، انشاءالله این وعدهها انجام میشود. ما آمارهای اقتصادی ارائه شده را زیر سؤال نمیبریم(چه راجع به تورم و چه افزایش رشد و...) ولی مردم میخواهند اثر و نتیجه این آمارها را در زندگیشان ببینند و لمس کنند.
لیکن تأمل بر انگیز است که گاهی دولت برخی از چیزها را بیسرو صدا افزایش میدهد و گران میکند ؛ افزایش نرخ برخی از خدمات همانند گاز، اعمال ارزش افزوده بر کالاها و افزایش جهشی نرخ هواپیما؛ مایحتاج اصلی مردم از قبیل مواد غذایی، پوشاک، مسکن، وسائل اولیه زندگی و دارو که در پاره ای موارد ٥٠ درصد و برخی نیز ١٠٠ درصد افزایش قیمت یافته است.
به عنوان نمونه قیمت هزینه مرسوله های خارج از کشور ده برابر شده است و باید برای این مسأله فکری کرد زیرا لازم است مرتبا کتاب های دینی به خارج کشور ارسال گردد.
همه این موارد بیانگر این مسأله است که وقتی دولت اعلام میکند که تورم از دو رقمی به تک رقمی رسیده است مردم باید آن را لمس کنند؛ لذا دولت باید تلاش داشته باشد تا با مردم صادق باشد و صادقانه رفتار کندتا مردم نیز با دولت همراهی کنند.
بانک ها؛ ابزار تشدید تورم
روزی نیست که از سوی مردم برای من نامه نیاید و از سود بانک ها شکایت نداشته باشند، باید جلو این بانک های افسار گسیخته گرفته شود.
به راستی اگر تورم تک رقمی است سود بانکی هم باید زیر ١٠ درصد باشد، تا ورشکستگی در کشور زیاد نشود. این نوع از بانکداری مناسب ما نیست که هنوز نتوانستیم پس از ٣٧ سال از انقلاب اسلامی آن را اصلاح نماییم.
زیرا یکی از عوامل تورم، بانکداری ناسالم است و اگر بانکداری سالم شود، تورم به مقدار زیادی افت کرده و پایین خواهد آمد.
بنابراین اقتصاد کشورمان به جایی نمیرسد مگر اینکه معضلات مربوط به بانکها حل شود، رئیسجمهور اخیرا اعلام کرد که تورم در کشورمان تک رقمی شده است، اما باید دانست تا معضلات مربوط به بانکها حل نشود، آثار کاهش نرخ تورم در زندگی مردم احساس نمیشود.
در تبیین این مهم گاهى افرادى سرمايه دارند ولى قدرت توليد يا تجارت با آن را ندارند، در اينجا بانك اسلامى سرمايه چنين افرادى را مى گيرد و با آن طبق عقود شرعيه كار مى كند، در كارهاى توليدى، صنعتى، كشاورزى، دامدارى و تجارى سرمايه گذارى مى نمايد و سود سرمايه گذارى را طبق توافق بعمل آمده تقسيم مى كند و سهمى براى سرمايه گذار قرار مى دهد.
اينجاست كه باز بانك هاى ربوى از بانك هاى اسلامى جدا مى شوند؛ بانك هاى غير اسلامى از يك طرف سپرده هاى مردم را قبول مى كنند و سودى به شكل ربا به آنها مى پردازند و از طرف ديگر همين سپرده ها را به ديگران واگذار مى كنند و سود بيشترى به عنوان ربا دريافت مى كنند، كه اين عملكرد صددرصد حرام و ربا بلكه حرام مضاعف است.
ولى بانك هاى اسلامى با اين سپرده ها، طبق عقود شرعيه قرارداد مى بندند و وارد كارهاى توليدى مى شوند و سود حاصله را طبق توافق قبلى تقسيم مى كنند و در واقع در اينجا سه خدمت انجام مى گيرد: صاحب سرمايه از سرمايه اش استفاده مى برد.بانك هم در اين معامله سودى مى برد و در نهایت نقدينگى هاى مردم از ركورد خارج و عوارض ركورد پول كه تورم و فسادمى باشد حاصل نمى شود و در مجموع حركت خوبى به سود جامعه به وجود مى آيد و سبب شكوفايى اقتصادى مى شود مشروط بر اين كه درست عمل شود.
بخشنامه و دستورالعملهاي دولتي ؛بیراهه مهار تورم در ایران
شکی نیست که باید تورم را مهار کرد، لیکن نه با بخشنامه و دستور العمل های دولتی؛لذا مشکل گراني با اقداماتی هم چون فـرستادن بازرس بـه بازارها حـل نميشود گرچه اصل مساله مطلوب است، ولي حلال مشکلات مردم نيست، زیرا گرانيهاي موجود ريشههاي زيادي دارد و باید ریشه ها را پیدا کرد و دولت باید برای این مساله برنامه ریزی و تدبیر کند تا مسائل و مشکلات اقتصادي به طور مبنایی رفع گردد.
دولت فکری به حال گرانی کند
وظیفه داریم مشکلات اقتصادی مردم را به دولت منتقل کنیم و از دولت بخواهیم آنها را برطرف سازد،روشن است كه مهار تورم يا تصميم گيرى هاى كلان از عهده بازار خارج است، بلكه در اين امور تنها دولت مى تواند و بايد تصميم بگيرد و در ارتباط با هر يك از اينها و ميزان آنها سياستگذارى مناسب داشته باشد تا بتواند قيمت ها را كنترل كند و از تورم و ركود پيش گيرى نمايد.
از این جهت دولت نباید اجازه دهد اقشار کم درآمد زیر چرخ های تورم له شوند؛بلکه باید به فکر طبقات نیازمند باشد، دولت باید فکری به حال گرانی ها بکند.
البته اینگونه نیست این که تنها عده کمی برای این مسائل فکر و برنامه ریزی کنند ، بلکه در چنین شرایطی مغزهای متفکر و صاحبان فکر و ایده در عرصه اقتصاد کاری کنند که تورم فشار روی مردم به ویژه روی اقشار ضعیف نیاورد.
از سوی دیگر بر مسئولين فرض است به جای برگزاری همایشهای بیخاصیت، با برگزاری نشستهای کاربردی و کارشناسانه، راههای کنترل تورم و مشکلات مردم را با برنامه ريزي هاي دقيق حل نمايند تا مردم راضي باشند، چرا که رضايت مردم، رضايت خدا است و نارضايتي آنان، نارضايتي خدا را به همراه خواهد داشت.
لذا دولت و مجلس وظيفه دارند با وضع مقرّرات حساب شده بكوشند تا ثبات بازار را حفظ و از نوسانات زيانبار پيش گيرى كنند.
امیدواریم دولت و مجلس و دیگر افراد دست به دست هم دهند و قشر نیازمند را از زیر بار تورم نجات دهند؛ ما هم برای موفقیت شان دعا می کنیم. ما این مسائل را بیان می کنیم تا ان شاءالله عمل کنند.
سخن آخر:(جناب روحانی؛ مهمترین مشکل مردم گرانی و تورم است)
در خاتمه باید گفت در حال حاضر مهمترین مشکل مردم گرانی و تورم موجود در جامعه است که باید با تعامل مجلس و دولت این معضل برطرف شود، البته فعالیتهایی نیز در این زمینه انجام شده است
لذا خطاب به رئیس جمهور محترم می گوئیم مسائل غیر اصلی و فرعی را رها کنید، به سراغ مشکلات اصلی مردم از جمله گرانی، تورم و تحریم ها و تنگناهای اقتصادی و مشکلات اخلاقی بروید و برای حل آنها اقدام کنید.
سراغ مسائلی که بود و نبود آن جزو مسائل اصلی کشور نیست نروید، نگاه کنید به رسانه های خارجی که چه غوغاها و تحلیل هایی می کنند و می گویند قوای مملکت به جان هم افتاده و کشور رو به بی ثباتی می رود.
لذا هر کس دلش برای کشور، نظام، رهبری و عزت و شرف این ملت می سوزد باید برای حل مشکل گرانی فکر کند و پیشنهاد بدهد و از سویی دیگر بدون تعصب پیشنهادات و راهکارها بررسی شود.
رییس محترم جمهور باید حل مشکلات مردم به ویژه گروهای مستضعف را در اولویت نخست قرار دهد؛در حال حاضر مساله تورم و بیکاری غوغا می کند و رییس جمهور باید تمام مشکلات مردم را در نظر بگیرد، البته بخشی از مشکلات تحمیلی از خارج از کشور است، بخشی نیز ناشی از سوء مدیریت.
شایسته است دولتمردان و مسوولان در پرتو نيروي معنوي حاصل از ماه مبارك رمضان و عید سعید فطر، در ادامه در راه خدمت به خلق خدا استوارتر باشند و از جمله بتوانند بر مشكل مهم جامعه يعني تورم فائق آيند و شاخ غول گراني طاقت فرسا را بشكنند و كاري كنند كه مردم از مسوولان راضي باشند.
-------------------------
پرونده ویژه
بازخوانی نقش آیت الله العظمی مکارم شیرازی در قیام ١٥خرداد
امام خمينى قدس سرّه مرجع بزرگ شيعه، بنيانگذار نظام جمهورى اسلامى در پانزدهم خرداد سال ١٣٤٢ هجرى شمسى، نهضت اسلامى را بنياد نهاد و در ٢٢ بهمن سال ١٣٥٧ هجرى شمسى به پيروزى رسيد و در چهاردهم خرداد ماه ١٣٦٨ هجرى شمسى به جوار رحمت خداوند شتافت.
در این میان نقش علمای دینی در همراهی امام امت در برپایی قیام ١٥خرداد و به تبع آن پیروزی انقلاب اسلامی غیر قابل انکار است؛یکی از این افراد موثر و انقلابی، آیت الله العظمی مکارم شیرازی است که مبارزه خود با رژیم پهلوی را از ابتدای دهۀ ٤٠آغاز کرده و در خرداد ١٣٤٢ نیز توسط حکومت شاه مدتی زندانی شده و پس از آزادی مبارزات خود را از سر گرفت.
آیتالله العظمی مکارم شیرازی و همراهی با نهضت امام خمینی (ره)
با شروع نهضت اسلامی در ابتدای دهه ١٣٤٠، آیتالله العظمی مکارم شیرازی به این نهضت پیوست. معظم له علاوه بر همراهی نهضت، در امور تبلیغی نیز فعال بود و برای سخنرانی به نقاط مختلف کشور سفر میکرد.
معظم له درباره رفتار امام خمینی رحمه الله علیه پیش و پس از رحلت آیتالله بروجردی و نقش آن در برپایی قیام ١٥خرداد ١٣٤٢ میگوید: «بعد از وفات آیتالله بروجردی در ١٠ فروردین ١٣٤٠ یک تفاوت بسیار اساسی در وضعیت امام خمینی دیده میشود. شخصیتی که ساکت و خاموش بود و شاید عدهای خیال میکردند که ایشان در حاشیه مسایل اجتماعی قرار دارد، ناگهان به طوفانی عظیم و سلسلهجنبان یک حرکت فوقالعاده مردمی و اسلامی مبدل شد.» آیتالله مکارم شیرازی در ادامه، این پرسش را مطرح کرد: «این دوگانگی در حرکت امام خمینی و این تفاوت در خطمشی اجتماعی ایشان از کجا پیدا شد؟» و خودش در پاسخ گفت: «کسانی که امام خمینی را شناخته و آثار ایشان را خوانده باشند، حتی آثاری که در دوران پیش از نهضت نوشتند، بهخوبی میدانند که روحیه امام خمینی همواره روحیه یکسانی بوده است، منتها در طول این مدت شرایط و موقعیت اجتماعی عوض شد.»
در تبیین این مسأله باید گفت هر انقلابی احتیاج به زمینههایی دارد و یکی از مهمترین این زمینهها، آگاهی مردم است. زیرا در دوران مرجعیت آیتالله بروجردی، حکومت شاه به اندازهای از ایشان ترس داشت که جرئت نداشت پردهها را زیاده از حد کنار بزند و آشکارا دست به اعمال ضد مذهبی و ضد اسلامی بزند. در آن زمان، همچنین تودههای مردم در حداقل آگاهی به سر میبردند و قادر نبودند به هیچ عنوان دست به حرکتهای پرشور و انقلابی بزنند. طبعاً امام خمینی در انتظار فرصتی بودند تا آنچه را در کتاب کشف اسرار و برخی دیگر از آثارشان نوشته بودند، تحقق بخشند.
لذا بعد از رحلت آیتالله بروجردی، حکومت پهلوی احساس کرد موانعی که سر راهش بوده، از بین رفته است. به این ترتیب شروع کرد به کنار زدن پردهها و به تدریج برنامههای ضد مذهبی و ضد مردمی را آشکار کرد و شدت بخشید. هنگامی که رژیم شاه این اقدامات را شدت بخشید، بر آگاهی مردم نیز افزوده شد و در این هنگام امام خمینی که زمینه را مهیا دیدند با اعلامیه خود درباره لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، اولین جرقه انفجار را زدند. ایشان اعلام کردند: «شاهپرستی، یعنی غارتگری». گفتن این حرف در آن زمان بسیار مهم و وحشتناک بود. امام خمینی با اعلامیهها و سخنرانیها به مردم آگاهی و شجاعت دادند و جو رعب و وحشت را که رژیم پهلوی ایجاد کرده بود شکستند. این دو عنصر، یعنی ریختن ترس مردم از رژیم و جانشینی شهامت در دل مردم و آگاهی آنان، دست به دست هم دادند و زمینه قیام ١٥خرداد١٣٤٢ را فراهم آوردند.
سخنرانی علیه حکومت پهلوی در دهم خرداد ٤٢ به روایت اسناد ساواک
روز ١٣٤٢/٠٣/١٠ از ساعت ١٠ الی ١١/٣٠ صبح آقای شیخ ناصر شیرازی در منزل آیت الله بهبهانی به منبر رفت و در مورد مدرسه فیضیه قم اظهار داشت که ٢٠٠ نفر کشته شده اند و دولت آنها را دو نفر صورت داده است. ما آزادی نداریم، باید قیام کنیم. نظیر قیام امام حسین.دستگاه ظالم و جبار از روحانیون چه می خواهد. ما از ستم به جان آمده ایم. حریت و آزادی اسلام را می خواهیم. از مملکت ما چه می خواهند.ما ازادی زبان نداریم. آزادی روزنامه نداریم.رادیو نداریم.چرا یک مجله اسلامی را در قم توقیف می کنند ولی این همه مجله های خلاف اسلام آزاد است.
اعلامیه انجمن دانشجویان اسلامی برای استماع سخنان معظم له
به روایت اسناد ساواک، صبح روز شنبه ١٣٤٢/٠٣/١١ اعلامیه ای خطی از طرف دانشجویان اسلامی دانشگاه تهران مبنی بر دعوت دانشجویان برای استماع سخنرانی آقای ناصر مکارم شیرازی به دیوار دانشکده نصب گردیده بود.
در آگهی مزبور از دانشجویان دعوت شده که از ساعت١٧الی ١٩روزهای یکشنبه١٢ و دوشنبه ١٣خرداد ٤٢ برای استماع سخنرانی آقای ناصر مکارم شیرازی تحت عنوان تاریخ روشن مبارزات اسلام با ظلم و زور در مسجد هدایت واقع در خیابان اسلامبول حضور به هم رسانند.
سخنرانی تاریخی علیه حکومت پهلوی در مسجد هدایت
با فرا رسیدن محرم سال ١٣٨٣ قمری، علیرغم تهدیدات ساواک، روحانیان بر مخالفت خود با رژیم شاه افزودند. در روز عاشورا (١٣خرداد١٣٤٢) امام خمینی سخنرانی تاریخی خود را در قم ایراد کردند. در همان روز، آیتالله العظمی مکارم شیرازی که در تهران منبر میرفت از ساعت ٤ بعدازظهر در اجتماع هفت هزار نفر در مسجد هدایت سخنرانی کرد.
ابتدا مختصری درباره حادثه کربلا و مبارزات حسینی صحبت کرد و در ادامه به شدت به حکومت پهلوی اعتراض کرد و با اشاره به یورش ماموران به مدرسه فیضیه در دوم فروردین ١٣٤٢ تاکید کرد: «یزید نیز با همین سرنیزههایی که ماموران حکومت پهلوی به فیضیه یورش بردند، مردم را مرعوب میکرد.» پس از پایان سخنرانی تند آیتالله العظمی مکارم شیرازی، گروهی از افراد حاضر در مسجد در مسیر خیابان های اسلامبول، چهارراه لاله زار، میدان سپه و ناصر خسرو به سمت سبزهمیدان راهپیمایی کردند. آنان شعار میدادند «خمینی، خمینی، خدا نگهدار تو. بمیرد، بمیرد دشمن خونخوار تو» و «خمینی پیروز است.» راهپیمایان در حالی که شمارشان به بیش از دو هزار نفر رسیده بود، داخل میدان ارک شدند و خود را به مقابل کاخ گلستان رسانند. سپس به سمت مدرسه حاج ابوالفتح رفتند و در مجلس عزای روحانیون تهران و اعلام پشتیبانی از امام خمینی، شرکت کردند.
سخنان کوبنده علیه رژیم شاهنشاهی در مسجد هدایت به روایت اسناد ساواک
ساعت١٧:٣٠روز ١٣٤٢/٠٣/١٢ عده ای در حدود ٨٠٠ نفر از کسبه و دانشجویان انجمن اسلامی در مسجد هدایت واقع در خیابان اسلامبول اجتماع نموده بودندو ناصر مکارم شیرازی به منبر رفت پس از تلاوت آیه ای از قرآن درباره علت قیام حسین بن علی صحبت نمود و اظهار نمود بنی امیه فساد و ظلم و جور را به حد اعلاء رسانیده بودند که حسین بن علی قیام نمود تا اینکه شهید شد.به شما می گویم در این مملکت اسلامی چگونه حکومت می کنند. اکنون دشمنان اسلام کمتر از زمان بنی امیه نیستند.اکنون بین هیئت حاکمه و روحانیون اختلاف پیدا شده که اسم اختلاف را نمی شود روی آن موضوع گذاشت بلکه باید گفت ما با یک عده شمر و یزید قدیم طرف هستیم.
با منطق ثابت می کنم که این رژیم فاسد چگونه مردم را گول می زند.دستگاه ما علیه جهل و نادانی اقدام می نماید و به قول خودشان به دهات و اطراف معلم می فرستند تا مردم را از جهل و نادانی نجات دهند ولی از طرف دیگر دانشگاه و دانشجویان را می کوبند و آنان را مضروب می کنند.آیا این است معنی توسعه علم و دانش.
آیا این است دستور خداوند و قرآن...در ایران مسیحی ها، بهایی ها،زردشتی ها و اسراییلی ها هر یک دارای نشریه ای می باشند و در محلی تجمع می نمایند و ما که در این کشور اکثریت داریم و ملت مسلمان هستیم حتی دارای یک نشریه دینی نیستیم.در گذشته نشریه ای به نام مکتب اسلام منتشر می شد که توقیف گردید و نشریه دینی دیگری منتشر شد،ولی آن را هم توقیف کردند و حتی بنده به رئیس آگاهی شهربانی قم مراجعه نمودم و گفتم شما نشریه مکتب اسلام را توقیف نمودید این یکی را دیگر برای چه توقیف کردید.ایشان گفتند برای اینکه پشت جلد نوشته بود مکتب اسلام.آیا این منطق برای توقیف یک نشریه دینی کافی است.
پس کیست که با عقاید شما موافق باشد اکثریت مردم با ما هستند پس شما هستید با سرنیزه هایتان.اما ما بر دل ها حکومت می کنیم و شما با زور سرنیزه. یزید با سرنیزه بر مردم حکومت می کند و اکنون هم در این کشور حکومت سرنیزه ای شده است.
در خاتمه سخنان خود اضافه نمود خدایا این عمال اسراییل و این بیگانگان و دشمنان دین اسلام که هر روز بر علیه مقدسات دین ما اقدامات مضر می کنند و دستورات اسلامی را تحریف می کنند شرشان را از سر ما کوتاه کن...
دستگيري آیت الله العظمی مکارم شیرازی در شب ١٥ خرداد ١٣٤٢
سخنرانیهای پرشور عاشورا منجر به دستگیری گروهی از روحانیون مبارز شد. به گزارش ساواک، در شب ١٥ خرداد ١٣٤٢ «بیست نفر از وعاظ که در چند روز اخیر ایام سوگواری در منابر مردم را تحریک بر علیه امنیت کشور کردهاند توسط مامورین شهربانی و ساواک بازداشت شدند؛ از جمله آقایان ناصر مکارم شیرازی، مرتضی مطهری، عباسعلی اسلامی، محمدتقی فلسفی، سیدعبدالکریم هاشمی نژاد و...» روز بعد نیز امام خمینی و عده دیگری از روحانیون دستگیر شدند.
روایت معظم له از نحوه دستگیری
معظم له درباره بازداشت خود میگوید: « ماجرا از این قرار بود که در دهه عاشورای سال ٤٢، در مسجد هدایت تهران سخنرانی تندی کردم که مردم را به هیجان آورد و رژیم روی آن سخنرانی، بسیار حساسیت پیدا کرد، به طوری که فردای آن روز، در مسجد را بستند. من داشتم به گلابدره و امامزاده قاسم میرفتم که ناگهان ماشین جیپی جلوی ماشین ما پیچید و دو مامور پیاده شدند و پیش آمدند و مرا دستگیر کردند و به کلانتری دربند بردند. قرار شد رئیس کلانتری همراه چند پاسبان، مرا به زندانی شهربانی ببرند. هنگامی که سوار ماشین شدیم، رئیس کلانتری به من گفت: شما را به آنجا میبرند و میزنند. لطفاً اعلامیهها را دور بریزید. من هم وسط راه پیاده میشوم و به خانواده شما تلفن میزنم و به آنها اطلاع میدهم که شما را گرفتهاند! همین کار را هم کرد و وسط راه پیاده شد. او واقعاً قصد خیر داشت و همین کار را هم کرد. هنگامی که از ماشین پیاده شد، دو پاسبانی که در ماشین نشسته بودند با یکدیگر شروع به صحبت کردند. یکی از آنها گفت: عاقبت ما مثل یزید شده! دیگری پاسخ داد: بگو بدتر از یزید! مردهشوی نانی را ببرد که ما میخوریم! عاشوراست، همه در مجالس عزاداری هستند و ما داریم علما و وعاظ را به زندان میبریم! گفتوگوی این دو پاسبان و رفتار رئیس کلانتری کاملاً نشان میداد که رژیم چگونه از درون پاشیده است. دو سه روز آنجا بودم که ائمه جماعات تهران را که در مجلسی جمع شده بودند، گرفتند و آوردند و تعداد ما ٥٣ نفر شد.»
دستگيري معظم له به روایت اسناد ساواک
نامبرده در تاریخ ١٣٤٢/٠٣/١٥ به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت دستگیر و در حال حاضر در زندانی شهربانی کل کشور بازداشت می باشد.علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به صدور قرار بازداشت مشارالیه اقدام مقتضی معمول و نتیجه را به این سازمان اعلام نمایید.
رییس سازمان اصلاعات و امنیت کشور سرلشکر پاکروان
سخن آخر:(آزادی از زندان و از سرگیری مبارزه علیه رژیم پهلوی)
سرانجام آیتالله العظمی مکارم شیرازی پس از ٤٥ روز زندانی کشیدن، به همراه آقایان فلسفی و اسلامی از زندان آزاد شد.
آزادی آیتالله مکارمشیرازی از زندان چندان دوام نیافت. او در این باره میگوید: «پس از آزادی از زندان در تهران، جهت دیدن بستگان خود به شیراز رفتم. در آن موقع، در شیراز حکومت نظامی برقرار بود و هنگام رسیدن به دروازه شهر، اثاثیه مرا بازرسی کردند و چند اعلامیه انقلابی که خیلی هم تند و کوبنده بود و خودم آنها را نوشته، ولی امضا نکرده بودم، در وسایلم پیدا کردند؛ از این رو مرا در آنجا بازداشت و سپس به زندان شیراز و بعد به زندان معروف کریمخان فرستادند و در یک بخش نسبتاً محترمانه زندانی کردند؛ لکن مدتش کم بود و با وساطت مراجع آزاد شدم»
آیتالله مکارمشیرازی پس از آزادی مجدد از زندان، به مبارزه خود علیه رژیم پهلوی در عرصههای مختلف ادامه داد و با امضای اعلامیهها با نهضت امام خمینی همراهی کرد. او در اسفند ماه ١٣٤٢ به همراه گروهی از علمای قم در تلگرامی به حسنعلی منصور، نخست وزیر وقت، به «کشتارها و شکنجههای قرون وسطایی و سلب آزادی بیان و قلم» اعتراض کرد. در بخشی از این تلگرام آمده است: ملت مسلمان ایران، بهخصوص جامعه روحانیت، دیگر تاب تحمل زندانی بودن مرجع عالیقدر حضرت آیتاللهالعظمی خمینی و آیتالله قمی و حجتالاسلام طالقانی را ندارد و با بیصبری هرچه تمامتر منتظر خلاصی ایشان هستند.» یک ماه بعد در فروردین١٣٤٣ امام خمینی از حصر آزاد شدند و به قم بازگشتند.
آیتالله ربانی شیرازی جلسات هفتگی سخنرانی فضلای شیرازی حوزه علمیه قم را برپا کرد. در این جلسات، آقایان مکارم شیرازی، شبزندهدار و... به طور مستقیم و غیرمستقیم درباره مبارزه سخنرانی میکردند.
در ٣٠ فروردین١٣٤٣ آیات عظام خمینی، شریعتمداری و مرعشی نجفی تصمیم گرفتند برای هر شهری که دارای طلبه است، سرپرستی تعیین کنند. آنان برای شیراز آیتالله مکارم شیرازی را برگزیدند. آیتالله مکارم شیرازی در انتقال اعلامیههای علما به شیراز نیز فعال بود. در این جلسه امام خمینی به آیتالله مکارم گفت که ساواک قم کثیفترین ساواک کشور است؛ خصوصاً رئیس آن، (حسن بدیعی) که بویی از مسلمانی نبرده است.در اوایل محرم ١٣٨٤ قمری (١٣٤٣شمسی) با توجه به حساسیت آبادان، آیتالله مکارم شیرازی به همراه آقایان سیدحسن طاهری خرمآبادی، محمدجواد مفتح و جعفر سبحانی به آنجا رفتند و در انتقاد از رژیم پهلوی و تجلیل از امام خمینی سخنرانی کردند...
سر انجام در ٢٢بهمن ١٣٥٧ انقلاب اسلامی ایران، که نقطه آغاز آن، قیام خونین ١٥خرداد١٣٤٢بود با رهبری الهی و هوشمندانه امام خمینی رحمه الله علیه و همراهی آگاهانه و گستردۀ مردم ایران و تلاش های علمای انقلابی هم چون حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به پیروزی رسید و زمستان ١٣٥٧ به بهار بیداری اندیشه های الهی پیوند خورد.
-------------------------
مقاله
برتری های فقه اسلامی بر قوانین وضعی عرفی و کاستی های خرد جمعی در وضع قوانین
برگرفته از دائره المعارف فقه مقارن، تحت اشراف آیت الله العظمی مکارم شیرازی
چکیده:
فقه اسلامى نسبت به قوانین بشرى و حقوق وضعى و عرفى، از برترى ها و ویژگیهاى فراوانى برخوردار است. چرا که در قوانین فقهی، قانونگذار خداوندى است که خالق انسان و عقل اوست؛ خداوند نسبت به مصالح و مفاسد انسانى که مکلّف به این قوانین است، شناخت کافى دارد و از طرفى جاذبه هاى نفسانى او را از وضع قوانینى هماهنگ با آن مصالح و مفاسد، باز نمی دارد. فقه اسلامی با فطرت انسانی هماهنگ است و با توجّه به این که اسلام شریعتش را بر اساس فطرت و خلقت اوّلى انسان بنا نهاده، «معروف» نزد اسلام، چیزى است که مردم ـ اگر در مسیر فطرت قرار دارند و از حالت اوّلیه خلقت تجاوز نکنند ـ آن را مى شناسند. فقه اسلامى نسبت به همه نیازها و نسبت به دو حوزه فرد و اجتماع شمول و فراگیری دارد، با اخلاق آمیختگی و ضمانت اجرایی درونی دارد. قوانین فقه اسلامی کاربردی، سهل و ممتنع، انعطاف پذیر و متوازن هستند. درحالیکه خرد به اصطلاح جمعى بر همه جوانب امور و مصالح و مفاسد موجود در آن احاطه ندارد و در نتیجه شایسته وضع قوانین نیست؛ چنانکه با دخالت این خرد، سازمان خانواده در عصر حاضر از هم پاشیده است. قوانین خرد جمعی بواسطه جهل بشری، یا تبعیت از نفسانیات قانون گذار، هنجارهای اخلاقی را کنار می گذارد و ضمانت اجرایی آن زور است نه باور نوع بشر، ضمن اینکه توازن و همه گیری لازم نسبت به همه نیازها و ابعاد زندگی بشر را هم ندارد.
برترى هاى فقه اسلامى
فقه اسلامى نسبت به قوانین بشرى و حقوق وضعى و عرفى، از برترى ها و ویژگیهاى فراوانى برخوردار است از جمله:
١. «فقه» انعکاسى از برترى خالق عقل بر عقل
در قوانین الهى، قانونگذار خداوندى است که خالق انسان و خالق عقل انسان است یعنى آن منبع بى نهایتى که عقل، تنها شعاعى از وجود اوست و نسبت به مصالح و مفاسد انسانى که مکلّف به این قوانین است، شناخت کافى دارد و از طرفى دیگر جاذبه هاى نفسانى و شهوانى درباره او مفهومى ندارد تا او را از وضع قوانینى هماهنگ با آن مصالح و مفاسد، باز دارد در حالى که واضعان قوانین بشرى، هم شناخت ناقص و محدودى از مصالح و مفاسد دارند و هم افکار آنان ممکن است تحت تأثیر جاذبه هاى نفسانى و شهوانى قرار گیرد و روشن است کسى که خود نیاز به دستگیرى و کنترل و هدایت دارد نمى تواند با وضع یک سلسله از مقرّرات و قوانین، هدایت کننده دیگران شود «قُلِ اللهُ یَهْدِى لِلْحَقِّ أَفَمَنْ یَهْدِى إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لاَّ یَهِدِّى إِلاَّ أَنْ یُهْدَى»(١)؛ (بگو: تنها خدا به حق هدایت مى کند. آیا کسى که هدایت به سوى حق مى کندبراى پیروى شایسته تر است، یا آن کس که هدایت نمى شود مگر هدایتش کنند).
به بیان دیگر: تفاوت فقه اسلامى بر قوانین وضعى دنیا جلوه اى از برترى خالق عقل بر عقل و انعکاسى از تفاوت بین تراوشات فکرى بشر با مبدأ وحى است چرا که واضع و قانونگذار در فقه اسلامى خداوندى است که اوّلا: بر همه نیازها و خواسته هاى بشر اشراف کامل دارد لذا هیچ گونه کاستى و تناقض و تضادّى در قوانینش مشاهده نمى شود.
ثانیاً: تأثیر هوا و هوس ها در مورد او مفهومى ندارد در حالى که عقل انسان حتى در آنجا که به صورت خرد جمعى ظهور پیدا مى کند در بسیارى از موارد مغلوب و محکوم خواهش هاى نفسانى قرار مى گیرد و ممکن است مثلا به وضع امورى بسیار مستهجن (مانند مشروعیّت بخشیدن به همجنس بازى) تن دهد.(٢)
ثالثاً: چیزى به نام شرم و حیا او را از بیان حق باز نمى دارد «وَاللهُ لاَ یَسْتَحْىِ مِنَ الْحَقِّ»(٣)؛ (امّا خداوند از [بیان] حق شرم نمى کند).
رابعاً: راه افراط پیش نمى گیرد و بر همین اساس مجازاتهایش با مقدار و کیفیّت جرم هماهنگى دارد و در نتیجه در قوانین او حقّى از کسى ضایع نمى گردد و کسى مورد ظلم واقع نمى شود، چنانکه بیش از اندازه توان و وسع انسان ها قانونى صادر نمى کند «لاَ یُکَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا»(٤)؛ (خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمى کند) و با توجّه به دو قاعده اى که به نام «نفى حرج» و «لا ضرر» وضع کرده است، مشقّت و ضرر را بر کسى تحمیل نمى سازد.
خامساً: از روحیّات انسان ها و آسیب پذیرى و عواطف حاکم بر آنان، آگاهى کامل دارد لذا هم در کیفیّت جعل قانون و هم در شیوه ابلاغ آن، قانون تدریج و تدرّج را ملاحظه مى کند تا سرخوردگى بوجود نیاید و یا اصل تشویق را در کنار تنبیه رعایت مى کند و ثواب و برکات را در کنار عقاب و درکات به رخ مى کشد تا انسان ها با میل و رغبت و طیب نفس، پذیراى قانون شوند. مثلا در بیان قانون زکات که دل کندن از تمتّعات دنیایى را در پى دارد به اثر تزکیه و تطهیر آن اشاره مى کند «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِها»(٥)؛ (از اموال آنها صدقه اى [بعنوان زکات] بگیر،تا بوسیله آن، آنها را پاک سازى و پرورش دهى) و در قانون جهاد که چشم پوشیدن از جان و مال را طلب مى کند اجر بهشت را یادآور مى شود «إِنَّ اللهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»(٦)؛ (خداوند از مؤمنان، جان و مالشان را خریدارى کرده،که [در برابرش] بهشت براى آنان باشد).
این همه را خالق عقل که قانونگذار در قوانین اسلامى است دارد ولى همه یا لااقلّ عمده آن را عقل جمعى که قانونگذار در قوانین بشرى است ندارد و نتیجه آن تغییرات هزینه بردار و زیانبارى است که هر چند گاه در آن مشاهده مى شود.
٢. هماهنگى با فطرت(٧)
از جمله امتیازات فقه اسلامى هماهنگى آن با فطرت شفّاف و زلال توحیدى است؛ اگر بر اساس آیه «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا»(٨)؛ (پس روى خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن. این سرشت الهى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده) همه انسان ها در مجموعه «دین» بر فطرت الهى و توحیدى سرشته شده اند، فقه و شریعت که رکنى از ارکان سه گانه «دین» است نیز فطرى خواهد بود، لذا در تفسیر کلمه «معروف» که شریعت، پیوسته به آن امر مى کند و از ضدّ آن (منکر) نهى مى نماید بعضى از مفسّران بزرگ تصریح کرده اند : «با توجّه به این که اسلام شریعتش را بر اساس فطرت و خلقت اوّلى انسان بنا نهاده، «معروف» نزد اسلام، چیزى است که مردم ـ اگر در مسیر فطرت قرار دارند و از حالت اوّلیه خلقت تجاوز نکنند ـ آن را مى شناسند»(٩) و به تعبیر دیگر: «معروف» و «منکر» یعنى «شناخته» و «ناشناخته» اشاره روشنى به این حقیقت دارد که کارهاى نیک با روح و فطرت انسان آشناست و کارهاى زشت، ناآشناست.
به بیان دیگر: برخلاف آنچه بعضى مى پندارند فطرى بودن «دین» منحصر به اصل توحید و خداپرستى نیست بلکه شامل تمام اصول و فروع مى شود؛ البتّه منظور کلیات فروع است، فى المثل «جهاد» یک امر فطرى است چرا که هر کس با فطرت خود درک مى کند که در مقابل تهاجم دشمن باید از خود دفاع کند، «حج» که یک عبادت دسته جمعى است با فطرت اجتماعى بودن انسان هماهنگ است، «نکاح و ازدواج» که براى ارضاى سالم غریزه جنسى است به فرمان فطرت انجام مى شود و «حسن عدل و قبح ظلم» از فطریات است.
از برکات این ویژگى این است که همچنانکه فطرت انسانى امرى ثابت و پایدار و همگانى و همه زمانى است قوانین و مقرّرات دینى نیز کهنه نمى شود و براى همه اعصار و امصار سریان و جریان دارد. بر همین اساس است که در ادامه آیه مزبور آمده است: «لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ»؛ (دگرگونى در آفرینش الهى نیست این است آیین استوار).
البتّه دوام و استمرار فقه، لازمه خاتمیّت دین نیز مى باشد زیرا خاتمیّت دین اسلام اقتضا دارد که آیین و قوانین اسلامى به حدّ تمام و کمال رسیده باشد و در بستر زمان و طول دوران با همه فراز و نشیب ها و مقتضیات و مطالبات مختلفش قابل تطبیق و پیاده شدن باشد.
تفصیل رمز و راز این دوام و جاودانگى، با آن اختلاف و دگرگونى در زمان و مکان، در فصل دیگرى از همین کتاب تحت عنوان «نقش زمان و مکان در اجتهاد» آمده است.
٣. فراگیر بودن نسبت به همه نیازها
لازمه فطرى بودن و خاتمیّت دین استیعاب و فراگیر بودن فقه اسلامى نسبت به همه اعصار و امصار و در نتیجه توان پاسخگویى آن نسبت به همه نیازهاى انسانى در طول زمان است. این مطلبى است که هم تعدادى از آیات، به آن پرداخته است و هم از بعضى از روایات استفاده مى شود: از آیات، علاوه بر آیاتِ دالّ بر فطرى بودن و خاتمیّت دین و آیه همگانى بودن رسالت پیامبر مکرّم(صلى الله علیه وآله): «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ کَافَّةً لِّلنَّاسِ»(١٠)؛ (و ما تو را جز براى همه مردم نفرستادیم) و آیه اکمال «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ...»(١١)؛ (امروز، کافران از [شکست] آیین شما مأیوس شدند) ـ علاوه بر همه اینها ـ در آیه «نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِّکُلِّ شَىْء»(١٢)؛ (و این کتاب را که بیانگر همه چیز) نیز به آن تصریح شده است.
و از روایات، روایات فراوانى بر این فراگیرى دلالت دارد که در فصل هاى متعددى از این کتاب به آن اشاره شده است، در اینجا نیز به بیان سه روایت اکتفا مى شود:
١. در حدیث معروف حجة الوداع در کتاب مستدرک حاکم نیشابورى چنین مى خوانیم که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: «لَيْسَ مِنْ عَمَلٍ يُقَرِّبُ إلَى الْجَنَّةِ أَلَا قَدْ أمرتکم بِهِ وَ لَا عَمَلَ يُقَرِّبُ إلَى النَّارِ إِلَّا قَدْ نهيتکم عَنْهُ»(١٣)؛ (هیچ عملى نیست که شما را به بهشت و سعادت نزدیک کند مگر این که من شما را به آن امر کردم و هیچ عملى نیست که شما را به آتش دوزخ نزدیک کند مگر اینکه شما را از آن نهى کردم).
٢. حمّاد از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که آن حضرت مى فرمود: «مَا مِنْ شَيْءٍ إِلَّا وَ فِيهِ كِتَابٌ أَوْ سُنَّة»(١٤)؛ (هیچ چیزى نیست مگر اینکه در کتاب یا سنّت وارد شده است).
٣. سماعه مى گوید: خدمت امام موسى بن جعفر(علیه السلام)عرض کردم (آیا هر چیزى حکمش در کتاب خدا و سنّت پیامبرش آمده و یا شما حکم آن را بیان مى دارید؟ فرمود: «بَلْ كُلُّ شَيْءٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّه»(١٥)؛ (آری؛ همه چیز در کتاب خدا و سنت پیامبرش یافت می شود).
در بحث هاى متعددى از این کتاب نظیر «تأثیر زمان و مکان در اجتهاد» و «مسائل مستحدثه» و «عدم خلأ قانونى» سرّ این استیعاب بیان شده است که عبارت است از «انفتاح باب اجتهاد» و «تقسیم احکام به احکام ثابت و متغیّر و به احکام اوّلیه و ثانویه» و نیز وجود اصول و اطلاقات و عمومات قابل تطبیق بر موضوعات مستحدثه و موضوعاتى که در طول زمان، حادث مى شوند.
ممکن است گفته شود: «حل مسائل با قواعد ثانونى از قبیل عسر و حرج و اضطرار، نشانه غناى فقه نیست زیرا اوّلا چنین امرى براى سایر حقوقدانان بشرى هم میسور است و ثانیاً اگر طبق موازین و شیوه فقه قدیم براى پانصد مسأله جدید بر مبناى عسر و حرج و اضطرار، حکم استنباط کردیم به چنین چیزى کمال فقه نمى گویند».(١٦)
ولى با توجّه به یک نکته پاسخ آن روشن مى شود و آن اینکه ما هرگز ادّعا نمى کنیم که اکثر احکام فقهى بر پایه عسر و حرج و مانند آن از عناوین ثانویه اضطراریه نهاده شده، بلکه احکام مبتنى بر این گونه از عناوین، مربوط به موارد محدودى است؛ اکثر مباحث فقه اسلامى و از جمله بسیارى از مسائل مستحدثه با عناوین اوّلیه قابل اثبات است و امّا استفاده حقوقدانان از این عناوین مشکل دارد و آن اینکه آنها به حکم داشتن عواطف و احساسات بشرى ممکن است گرفتار گروه گرایى و منافع خصوصى یا گروهى و یا ارفاق ها و تشدیدهاى بى مورد و نظیر آن بشوند.
٤. شمول نسبت به دو حوزه فرد و اجتماع
قوانین وضعى دنیا معمولا کارى نسبت به زندگى فردى افراد و رابطه انسان با خودش ندارد و در حریم شخصى و کشش هاى روحى افراد، دخالتى نمى کند بلکه تنها روابط اجتماعى انسان را رقم مى زند، گویا انسان، تنها زمانى نیاز به ضوابط و مقرّرات دارد که با دیگر انسان ها ارتباط برقرار کند، در حالى که بسیارى از فعالیّت هاى اجتماعى انسان از ساختار فردى او نشأت مى گیرد که در خلوت و تنهایى انجام مى شود.
اسلام و فقه اسلامى هم در حوزه اجتماع و آنچه به مصلحت عامّه ارتباط دارد قوانینى را وضع کرده، نظیر جهاد، امر به معروف و نهى از منکر، قصاص، حدود و دیات و به طور کلى عدالت اجتماعى و هم در حوزه فرد و زندگى فردى انسان، ضوابطى قرار داده و به رابطه انسان با خودش و خالقش نظام بخشیده است مثل اینکه براى حفظ عقل او، مشروبات الکلى را تحریم کرده، و براى سلامت جسم او و خلوص روح و رشد و تقویت اراده او، روزه را واجب ساخته و براى صحّت و بقاى سلامتى اش اضرار به نفس را حرام کرده است و... .
امیرمؤمنان على(علیه السلام) آنجا که به تبیین فلسفه بعضى از احکام فقهى مى پردازد تعدادى از مسائل فقه اجتماعى را در کنار تعدادى از امور فقه فردى قرار مى دهد و مى فرماید : « فَرَضَ اللَّهُ ... الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكَاةَ تَسْبِيباً لِلرِّزْقِ وَ الصِّيَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ وَ الْحَجَّ [تَقْوِيَةً] تَقْرِبَةً لِلدِّينِ وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ وَ إِقَامَةَ الْحُدُودِ إِعْظَاماً لِلْمَحَارِمِ وَ تَرْكَ شُرْبِ الْخَمْرِ تَحْصِيناً لِلْعَقْلِ وَ مُجَانَبَةَ السَّرِقَةِ إِيجَاباً لِلْعِفَّةِ وَ تَرْكَ الزِّنَى [الزِّنَا] تَحْصِيناً لِلنَّسَبِ وَ تَرْكَ اللِّوَاطِ تَكْثِيراً لِلنَّسْلِ وَ الشَّهَادَاتِ اسْتِظْهَاراً عَلَى الْمُجَاحَدَاتِ وَ تَرْكَ الْكَذِبِ تَشْرِيفاً لِلصِّدْقِ وَ السَّلَامَ أَمَاناً مِنَ الْمَخَاوِفِ وَ الْأَمَانَةَ نِظَاماً لِلْأُمَّة»(١٧)؛ (خداوند... نماز را براى پیراسته شدن از کبر واجب نمود و زکات را براى جلب روزى، و روزه را براى آزموده شدن اخلاص مردم و حج را براى نزدیک شدن دینداران [یا براى تقویت دین] و جهاد را براى عزّت اسلام، و امر به معروف را براى اصلاح توده مردم، و نهى از منکر را براى بازداشتن فرومایگان، و صله ارحام و پیوند با خویشاوندان را براى رشد و فراوان شدن آنان و قصاص را براى محفوظ ماندن خون ها، و اجراى حدود را براى بزرگ جلوه نمودن حرام ها و ترک نوشیدن شراب را براى حراست از عقل، و دورى از دزدى را براى باقى ماندن پاکدامنى، وترک زنا را براى حفظ نسب، و ترک لواط را براى فراوان شدن نسل، و شهادت دادن ها [بر حقوق) را براى حمایت از حقوق انکار شده، و ترک دروغ را براى گرامى داشت راستى، و سلام را براى ایمنى از خطرات و امامت را براى نظام بخشیدن به امّت).
به هر حال، نگاهى گذرا به موضوعات متفاوت و متنوّع فقه اسلامى، جامعیّت و شمول آن را نسبت به دو حوزه فرد واجتماع به اثبات مى رساند؛ در حوزه فرد، ابواب و مسائلى چون نماز، روزه، اعتکاف، مسائل مربوط به نظافت ظاهرى و سلامت جسمانى (طهارت و نجاسات، اطعمه و اشربه و...) مشاهده مى شود و در حوزه جامعه، مسائل مربوط به روابط اجتماعى انسان و وظایف و حقوق او در برابر دیگران تحت عناوینى چون معاملات، احوال شخصیه (نکاح و طلاق و مانند آن) مجازات هاى جزایى و کیفرى (حدود، قصاص و دیات) قضاوت و... به چشم مى خورد.
اسلام و فقه اسلامى نه از پیوند بین فقه و اخلاق غفلت ورزیده و نه از پیوند بین فرد و جامعه. اگر بخواهیم جامعه سالمى داشته باشیم باید فرد فرد سالمى داشته باشیم و اساساً آحاد و افراد هستند که جامعه انسانى را تشکیل مى دهند و روشن است که برخوردارى فرد فرد انسان ها از سلامت روحى و اخلاقى نیاز دارد به وضع یک سرى از قوانین و مقرّرات فردى در قالب واجب، حرام، مستحب و مکروه که فقه اسلامى جوابگوى آن است.
٥. آمیختگى با اخلاق
برترى قابل توجّه دیگرى که مى توان براى فقه اسلامى برشمرد آمیختگى آن با اخلاق است؛ عبادات که باب مهمّى از ابواب فقه را تشکیل مى دهد هدف و غرض اخلاقى دارد مثلا نماز عروج به عالم ملکوت و تقرّب به مبدأ هستى «الصَّلَاةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِي»(١٨)، (نماز قربانى پرهيزگاران است) و فاصله گرفتن از فحشا و منکرات «إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ»(١٩)؛ (نماز انسان را از زشتی ها و بدی ها نهی می کند) را به دنبال دارد و «ریا» که یکى از رذایل اخلاقى به حساب مى آید در فقه اسلامى از قانون و حکم وضعى خاصّى برخوردار است و سبب بطلان عمل عبادى مى شود. همین گونه است مباحث اقتصادى اسلام و انواع معاملات، که آمیخته با مسائل اخلاقى است، از قبیل بحث «إقاله نادم»،(٢٠) «عدم دخول در سَوْم برادر مؤمن»،(٢١) «عدم تلقّى رکبان»،(٢٢) «اکتفا به سود مورد نیاز براى زندگى»، «عدم احتکار» و امثال آن.
رهایى انسان از نفس امّاره و طغیان ها و سرکشى هاى آن و تصفیه درون انسان ها از وسوسه ها و رشد و تکامل بخشى به نفس آدمى که هر گاه به صلاح آید مبدأ فضایل اخلاقى و اگر به فساد گراید مبدأ رذایل اخلاقى است همچنان که نیازمند به شناسایى این زمینه ها و استعدادها وآشنایى با درمان ها و پیشگیرى هاست و علم اخلاق متصدّى آن است نیازمند به مجموعه اى از مقرّرات و قوانینى است که فقه به آن مى پردازد.
مسائل فقه اسلامى به گونه اى با مسائل اخلاقى تنیده شده که نمى توان کسى را پیدا کرد که متدیّن و متعبّد به واجبات و محرّمات دینى باشد ولى آراسته به فضایل اخلاقى و گریزان از رذایل اخلاقى نباشد این در حالى است که از دادستان دیوان ایالت متحده آمریکا «رابرت هوگوت جکسون» نقل شده که گفته است: «قانون در آمریکا فقط تماس محدودى با اجراى وظایف اخلاقى دارد، در حقیقت یک شخص آمریکایى در همان حال که ممکن است یک فرد مطیع قانون بوده باشد ممکن است از حیث اخلاق یک فرد پست و فاسد باشد».(٢٣)
شدیدترین و به حسب ظاهر خشن ترین قانون فقهى مثل قصاص، قرین است با یک تذکّر اخلاقى که عبارت از «اخوّت دینى» است و همراه است با یک توصیه اخلاقى یعنى تشویق به عفو و گذشت. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِى الْقَتْلَى... فَمَنْ عُفِىَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَىْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَان ذَلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَرَحْمَةٌ»(٢٤)؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید!حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما مقرر شده است ... اگر کسى ازسوى برادر [دینى] خود، چیزى به او بخشیده شود، [و حکم قصاص تبدیل به خونبها گردد، ولىّ مقتول] باید از راه پسندیده پیروى کند؛ [و شرایط پرداخت کننده را در نظر بگیرد] و او نیز به نیکى دیه را [به ولىّ مقتول] بپردازد [و مسامحه نکند]؛ این، تخفیف و رحمتى است از ناحیه پروردگار شما) عفو و گذشتى که در آیه دیگرى به عنوان صدقه اى که سبب بخشوده شدن گناهان مى شود معرّفى شده «وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ... فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ»(٢٥)؛ (و بر آنها [بنى اسرائیل ]در آن [تورات]، مقرّر داشتیم که جان در مقابل جان ... اگر کسى از قصاص، در گذرد، کفّاره [گناهان] او محسوب مى شود).
چنانکه قهرآمیزترین مقرّرات فقهى مثل طلاق نیز با عفو و بخشش که از لطیف ترین مسائل اخلاقى است، مقرون است «وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ... وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلاَ تَنسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»(٢٦)؛ (و اگر زنان را، پیش از آن که با آنها تماس بگیرید [و آمیزش کنید] طلاق دهید، در حالى که مَهرى براى آنها تعیین کرده اید، باید نصف آنچه را تعیین کرده اید به آنها بدهید ... و گذشت کردن شما [و بخشیدن تمام مهر به آنها] به پرهیزگارى نزدیکتر است. و گذشت و نیکوکارى را در میان خود فراموش نکنید، که خداوند به آنچه انجام مى دهید بیناست).
ممکن است قانون گذاران غربى به هنگام وضع قانون، از مسائل اخلاقى مذهب مسیحى یا هر مذهب دیگر متأثر باشند ولى سخن در ضمانت اجراست که در دنیاى لائیک جز ضمانت هاى قانونى و مادى وسیله دیگرى جهت اجراى قوانین وجود ندارد. به تعبیر دیگر، کسى که قوانین اسلام را زیر پا مى گذارد، گذشته از آنکه در پیشگاه قوانین ظاهرى، مسئولیت دارد، در پیشگاه خداوند نیز مسؤول است.
٦. داشتن ضمانت اجرایى درونى
از برترى هاى فقه و قوانین اسلامى این است که (همانند سایر ادیان الهى) ضامن اجراى آن منحصر در دولت و حکومت و قوه قهریّه آن نیست بلکه دو نوع ضمانت اجرایى دیگر نیز در آن تصوّر مى شود:
نخست آحاد مسلمین و همه مؤمنین بر اساس «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِه»(٢٧)؛ (شما همه نگهبانيد و از شما سوال می شود بر نگهبان بوده اید) و فریضه امر به معروف و نهى از منکر، و دیگر آنکه باورهاى اعتقادى و اخلاقى که شخص عامل از آن برخوردار است چرا که عمل به قانون براى انسان معتقد، پرتوى از ایمان و اعتقاد است و او به عنوان انجام «وظیفه» و عمل به «تکلیف» الهى به قانون روى مى آورد نه به عنوان یک سلسله «مقرّرات خشک» و خصوصاً با توجّه به اعتقاد به فطرى بودن احکام دینى و هماهنگى آن با گرایش هاى درونى و وجدانى و آمیختگى آن با جاذبه هاى اخلاقى، غالباً با «طیب خاطر» و رضایت باطنى به سمت آن مى رود نه با اکراه و تکلّف.
به تعبیر دیگر: قوانین بشرى چون بر پایه ایمان مذهبى و اعتقاد دینى بنا نشده است تنها مى تواند بر جرائم و مجازات هاى مادى و زندان و امثال آن به عنوان ضمانت اجرا تکیه کند و آنچه از محدوده نظارت دستگاه هاى قضایى و نیروهاى انتظامى بیرون است عملا از قلمرو ضمانت اجرایى آن خارج مى باشد حال آنکه در قوانین مذهبى مانند قوانین اسلام هم دائره نظارت بسیار گسترده است؛ از حضور خداوند در همه جا گرفته تا مأموران ثبت اعمال که به اعتقاد مذهبیّون همه جا با انسان هستند و تا شهودى از اعضاى بدن انسان و آنچه افعال انسان در آن اثر مى گذارد (زمین و زمان و غیر آن) و هم مسأله پاداش ها و مجازات ها که جنبه مادّى و معنوى گسترده اى دارد و حتّى منحصر به جهانى که در آن زندگى مى کنیم، نیست.
جالب اینکه در ضمانت اجرایى قوانین بشرى معمولا جایى براى پاداش و تشویق نیست جز در موارد استثنایى آن هم نه به صورت الزامى، ولى در ضمانت اجرایى مذهبى به همان اندازه که مجازات ها نقش دارد پاداش ها نیز داراى نقش است هم در دنیا آن گونه که در آیاتى نظیر : «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَات مِّنَ السَّمَاءِ وَالاَْرْضِ»(٢٨)؛ (و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند، به یقین برکات آسمان و زمین را بر آنها مى گشودیم) و «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّاراً * یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِّدْرَاراً * وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَال وَبَنِینَ وَیَجْعَلْ لَّکُمْ جَنَّات وَیَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهَاراً»(٢٩)؛ (و گفتم: «از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است * تا بارانهاى پربرکت آسمان را پى در پى بر شما فرو فرستد * و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار دهد ) وارد شده و هم درآخرت،آن گونه که در آیاتى نظیر «وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَة مِّنْ رَّبِّکُمْ وَجَنَّة عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالاَْرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ»(٣٠)؛ (و شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتى که وسعت آن، آسمانها و زمین است;و براى پرهیزگاران آماده شده است) آمده است.
براى توجّه به عمق تأثیر اعتقادات مذهبى در اجراى قوانین، کافى است به این نکته توجّه شود که طبق روایات اسلامى افرادى از گنه کاران، خود را به دادگاه اسلامى خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) یا على(علیه السلام) معرفى مى کردند و تقاضاى اجراى حدّ شرعى داشتند تا از گناه پاک شوند و از شرمندگى در پیشگاه خدا درآیند، حتّى در مواردى که یک بار اقرار کافى نبود با آنکه آنها را به وقت دیگرى موکول مى کردند و تلویحاً به آنها مى فهماندند که اگر مجدّداً به دادگاه مراجعه نکنند حدّى بر آنها جارى نمى شود و توبه آنها پذیرفته است در عین حال بار دیگر به دادگاه اسلامى نزد پیامبر یا امام مراجعه مى کردند و تقاضاى تطهیر از طریق مجازات شرعى داشتند.(٣١)
٧. کاربردى بودن
کاربردى بودن یک قانون بدین معناست که در عین دقّت و جامعیّت، در مقام اجرا دست و پاگیر نباشد و نیروى زیادى را جذب نکند و از تکلّفات بروکراسى و تشکیلات طویل و عریض ادارى دور باشد.
مثلا در قوانین قضایى دنیاى امروز براى قضاوت و اجراى قوانین، مقرّرات مزاحم و دست و پاگیرى وضع شده که گاه ممکن است یک محاکمه را سال ها به تأخیر بیندازد. این گونه مقرّرات قضایى گرچه به منظور دقّت و احقاق حق باشد سبب تضییع بسیارى از حقوق مى شود.
در حالى که فقه اسلامى با شرایط ویژه اى که براى قاضى در نظر گرفته و حدّ بالایى از تقوا و عدالت در او شرط کرده، دادگاه را از بسیارى از تشریفات و مقرّرات دست و پا گیر، بى نیاز کرده است شرایطى نظیر عدالت و اجتهاد، یعنى صلاحیّت هاى بالاى اخلاقى و علمى قاضى، احتمال انحراف او را از حق و عدالت به مقدار زیادى کاهش مى دهد.
اضافه بر این در قوانین اسلامى چون تکیه بر عقاید مذهبى افراد مى شود تأثیر قابل ملاحظه اى در کاهش تشریفات دارد مثلا افراد معتقد، به آسانى حاضر نیستند در دادگاه قسم دروغ بخورند در حالى که در قوانین بشرى که تکیه بر فرهنگ هاى دینى ندارد، ممکن است کسانى بدون هیچ دغدغه اى سوگندهاى دروغ، یاد کنند.
امروز برنامه خاصى را بعضى از کشورهاى اسلامى مانند ایران تجربه مى کنند و آن اینکه در کنار دادگاه ها، با ایجاد «شوراهاى حل اختلاف» قسمت مهمّى از پرونده هاى دادگاه ها را کاهش داده اند. این شوراها با استفاده از اعتقادات مذهبى و دعوت به عفو و گذشت و پاداش هاى الهى، از حجم پرونده هاى دادگاه ها کاسته اند و به این ترتیب، سهولت زیادى در امر قضا پیدا شده است. البته ممکن است نواقص و اشکالاتى نیز داشته باشد که باید آنها را به
مرور رفع کرد.
٨. سهل و ممتنع بودن
سهل و ممتنع بودن قوانین اسلام در نحوه مقرّراتى که براى اثبات بعضى جرم ها نظیر قذف، سرقت و اعمال منافى عفت، وضع شده است ظهور و بروز دارد چرا که مجازات هایى که براى این قسم از جرائم قرار داده شده، در عین حال که بسیار سنگین جلوه مى کند از راه هاى اثبات بسیار مشکل و پیچیده اى برخوردار است، و نتیجه این مى شود که سنگین بودن مجازات بى آنکه افراد زیادى مشمول آن حدّ سنگین گردند، از عامل بازدارندگى قوى برخوردار است.
به عنوان مثال، فقه اسلامى براى اثبات عمل منافى عفت، حتّى اگر متهم سه مرتبه اعتراف به جرم کند را کافى نمى داند و اعتراف مرتبه چهارم را شرط کرده است چنانکه اگر بنابراین باشد که از طریق شهادت، ثابت شود باید چهار شاهد گواهى دهند آن هم به شرط آنکه همگى با چشم دیده باشند و نیز به شرط آنکه گواهى هر چهار نفر، با هم هماهنگ بوده باشد.
نتیجه این مى شود که در عین حال که مجازات این گونه از جرایم، سنگین است و بر همین اساس چنانکه گفته شد از بازدارندگى قویّى برخوردار است در عین حال در مقام اثبات، تعداد کمى از افراد مشمول این مجازات ها مى شوند و به بیان دیگر: تنها کسانى عملا مشمول این گونه از عقوبت ها قرار مى گیرند که بى پروایى و جسارت خاصّى داشته باشند؛ کسانى که هر انسان برخوردار از وجدان سالمى تقاضا دارد که چنین افرادى به اشدّ مجازات ها گرفتار شوند تا عبرت دیگران گردند و محیط جامعه از آلودگى به گناه و زشتى
پاک شود.
٩. توازن
یکى دیگر از برترى هاى فقه اسلامى، توازن و تعادل در قوانین مختلف آن است، به گونه اى که هر چه بیشتر پیرامون مسأله اى دقت شود، بیشتر مشخص مى گردد که قانون گذار همه زوایاى قضایا را در نظر گرفته و هیچ بخشى را از نظر دور نداشته، و تناسب هر قانونى را با مجموعه قوانین دیگر ملاحظه کرده است.
از سوى دیگر ابعاد وجودى انسان، توان و ظرفیت وى، احساسات، عواطف و غرایز او، و بالاخره سعادت دنیا و آخرت وى را نیز در آن قوانین ملحوظ داشته است.
به نمونه هاى متعدّدى در ابواب مختلف فقهى مى توان اشاره کرد که بر رعایت توازن و تناسب احکام الهى، گواهى مى دهد.
در مباحث اقتصادى آنجا که مکاتب اقتصادى رایج دنیا، یا مالکیت خصوصى را الغا کرده اند و یا مالکیت عمومى را نادیده گرفتند، اسلام با نگاهى دقیق و متناسب با ساختار روحى و جسمى بشر، هر دو مالکیت را به رسمیت شناخته و برابر هر یک قوانین ویژه اى وضع کرده است.
همچنین آنجا که مکاتب اقتصادى، مبناى مالکیت را یا بر عنصرِ «کار» بنا نهاده اند و یا بر عنصر «نیاز»؛ اسلام با دیدى متوازن نسبت به هر دو عنصر، و متناسب با موضوع، قوانین اقتصادى را پایه ریزى کرده است.
در مباحث جامعه شناسى، آنجا که دانشمندان این رشته، یا «فرد» را اصیل دانسته اند و حقیقتى به نام «جامعه» را انکار کردند، یا آنکه «جامعه» را اصیل دیده اند و براى «فرد» در مقابل جامعه، هیچ جایگاهى قائل نشده اند؛ اسلام به صورت متوازن براى هر دو اصالت قائل شده، و در قالب واجبات عینى و کفایى، انبوهى از قوانین فردى و اجتماعى را مقرر کرده و هر یک از فرد و جامعه را در قبال هم، مسؤول و مکلّف دانسته است.
در بحث غرایز، آنجا که عده اى حکم به سرکوب غرایز داده اند، و شمارى نیز از آن طرف، راه ارضاى غرایز، خصوصاً غریزه جنسى را، به طور کامل آزاد گذاشته اند، اسلام با دیدى واقع بینانه، نه آن را سرکوب کرده و نه آن را بى ضابطه رها نموده است، بلکه در راستاى کنترل و تعدیل آن، با ارائه راهکارهاى مناسب، آن را در میسرى طبیعى و صحیح قرار داده است.
در مباحث زن و مرد، حقوق و مسؤولیت هاى هر یک، در ابواب مختلفى چون ارث، دیه، تکالیف خانوادگى، سرپرستى فرزندان و... با ظرافت خاصى به تقسیم مسؤولیت ها و حقوق و تناسب هر یک با ساختار روحى و جسمى زن و مرد، پرداخته است.
با نگاهى گذرا به این ابواب، مى توان دریافت که اسلام در توزیع ثروت (مالکیت اعتبارى)، بیشتر جانب مردان را گرفته ولى در حوزه «مصرف» بیشتر جانب زنان را رعایت کرده است.
در واقع اسلام به جاى اینکه این بخش از قوانین خود را بر اساس شعار غیر عادلانه «تساوى حقوق زن و مرد» پایه ریزى کند، بر اساس اصل «توازن و تناسب حقوق زن و مرد» بنا نهاده است.
در جنگ و صلح و احکام مربوط به آن، نه جنگ را هدف قرار داده و نه صلح و تسلیم را، بلکه به طور متوازن همه اطراف قضیه را دیده و برابر آن قوانین ویژه اى وضع کرده است.
در احکام عبادى و سیاسى، زوایاى پنهان و آشکار هر بخش را به دقت مطمح نظر قرار داده، قوانین خود را با ملاحظه حال بیماران، مسافران، سالمندان و حتى زنان شیرده، در عالى ترین وجه تناسب و توازن، مقرر فرموده است.
حتى در مسائل عبادى و معنوى صِرف نیز، مى توان به روشنى خطوط اصلى توازن نگرى اسلام را ملاحظه کرد.
اسلام همه چیز را با هم دیده حتى اجازه نداده آخرت طلبى، بهانه دنیاگریزى و یا بالعکس قرار گیرد. چرا که فرمود: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ تَرَكَ دُنْيَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْيَاه»(٣٢)؛ (از ما نیست کسی که دنیا را بخاطر آخرت تر ک کند و آخرت را بخاطر دنیا)
کوتاه سخن آنکه اسلام غم را در کنار شادى، عبادت را در کنار تفریح، زهد را در کنار کار، معاد را در کنار معاش، و بالاخره روح را در کنار جسم، دیده و حظّ و بهره هر یک را به روشنى در قوانین فقهیش مدّ نظر قرار داده است.
این بخش را با حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) که بیانگر توازن نگرى اسلام است، به پایان مى بریم. آن حضرت مى فرماید:
«لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ فَسَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ يَرُمُّ مَعَاشَهُ وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ بَيْنَ لَذَّتِهَا فِيمَا يَحِلُّ وَ يَجْمُل»(٣٣)؛ (انسان مؤمن ساعات زندگى خود را به سه بخش تقسیم مى کند: قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش مى نماید، قسمت دیگرى را در طریق اصلاح معاش و زندگیش به کار مى گیرد وقسمت سوم را براى بهره گیرى از لذت هاى حلال ودل پسند مى پردازد).
١٠. انعطاف پذیرى
انعطاف پذیرى یکى دیگر از ویژگى هاى فقه اسلامى است و آن به این معناست که در فقه، ساز و کارهایى تدبیر شده است که به فقیه این امکان را مى دهد تا اگر راهِ انجام یک تکلیف در بعضى مقاطع بسته شد، بتواند عرصه هاى دیگرى را جهت اداى وظیفه طرح نماید، بدین صورت فقه، راه را بر فقیه و مکلّفین نمى بندد، بلکه در پیش روىِ آنها، گزینه هاى متعدد تکلیفى قرار مى دهد تا حسب شرایط و امکانات، انتخاب نمایند. البته این بدان معنا نیست که فقه اسلامى جنبه احکام عرفى به خود گیرد و ضوابط اصیل فقهى شکسته شود.
مسأله عناوین ثانویه در فقه، میدان وسیعى براى انعطاف هاى لازم و ضرورى است. به عنوان نمونه مسأله عسر و حرج ـ از عناوین ثانویه ـ ، در سرتاسر فقه، به فقیه امکان مى دهد تا از احکامى که موجب عسر و حرج شدید باشد رفع ید نماید.
و یا موضوع تقدیم اهمّ بر مهمّ ـ از دیگر عناوین ثانویه ـ در تمام مواردى که بین موضوعات مختلف به حسب حکمِ شرعى تعارض پیدا مى شود، به فقیه امکان مى دهد تا با انتخاب اهمّ، حکم مهمّ را برداشته، تعارض را حل نماید.
قاعده لاضرر، عنوان ثانوى دیگرى است که در سراسر فقه، اعم از عبادات، معاملات و مانند آن، انعطاف لازم را به احکام اسلامى مى بخشد. همچنین قاعده میسور بسیارى از بن بست ها را که در مسائل مربوط به حج و مانند آن اتفاق مى افتد، مى گشاید.
سخن آخر: کاستى هاى خرد جمعى در وضع قانون
در پایان این گفتار و براى نشان دادن ضعف ها و کاستى هاى موجود در خرد به اصطلاح جمعى و عدم احاطه اش بر جوانب امور و مصالح و مفاسد موجود در آن و در نتیجه عدم شایستگى اش براى وضع قوانین، کافى است یکى از این قوانین و پیامدهاى بسیار زیانبار آن به تفصیل مورد نقد و بررسى قرار گیرد:
از جمله از مصوبات و کنوانسیون هاى بین المللى که توسط خرد جمعى بین المللى یعنى مجمع عمومى سازمان ملل متّحد به تصویب رسید کنوانسیون «رفع تبعیض از زنان» است که در تاریخ ١٨ دسامبر ١٩٧٩ ـ ٢٧ آذر ١٣٥٨ ـ از تصویب نمایندگان سازمان ملل گذشت و در ١٢ شهریور ١٣٦٠ اجراى آن براى کشورهاى عضو، لازم دانسته شد و کمیته اى به نام کمیته رفع تبعیض (سیدا = CEDAW) که از ٢٣ کارشناس مختلف از کشورهاى عضو تشکیل شده است از سوى سازمان، مسؤول نظارت بر اجراى این کنوانسیون شد.
این کنوانسیون با یک مقدّمه طولانى و ٣٦ مادّه در شش بخش با هدف رفع هر گونه تبعیض از زنان و تأمین تساوى همه جانبه حقوق زنان با مردان در زمینه هاى مختلف تنظیم شد و تا پایان آوریل ٢٠٠٣ حدود ١٧٣ کشور این معاهده را پذیرفته و یا به آن ملحق شده اند و از میان ٦٥ کشور عضو سازمان کنفرانس اسلامى، حدود ٤٦ کشور تحت فشارهاى سیاسى، عضو این معاهده شدند.(٣٤)
روح حاکم بر این کنوانسیون و پیام اصلى آن آزادى مطلق انسان و تساوى زن و مرد به نحو مطلق است و مراد از «تبعیض» که در این کنوانسیون، رفع مى شود بر اساس مادّه اوّل از بخش اوّل آن، هر گونه تمایز، استثنا (محرومیّت) یا محدودیّت بر اساس جنسیّت است که نتیجه یا هدف آن لغو یا خدشه دار کردن آزادى هاى زنان در زمینه هاى سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى، مدنى و یا هر زمینه دیگر بوده باشد.
این کنوانسیون سبب ورود عملى زنان به عرصه اقتصاد براى تحکیم تفکّر «تشابه زن و مرد» گردید و در نتیجه و به منظور تواناتر شدن زنان براى فعالیّت هاى اجتماعى و اشتغال، تسهیلاتى نظیر مهد کودک ها و پیشرفت هاى پزشکى جهت کنترل باردارى، قانونى و رایگان شدن سقط جنین و... مطرح گردید و در نهایت سبب خارج شدن کارهاى خانه از «زنانه بودن» و «تقسیم مسؤولیّت خانه دارى» بین زنان و مردان و تبدیل مُدل خانواده از سنّتى به روابط آزاد شد و سبب شد که به تعبیر یکى از نویسندگان غربى (خانم تونى گرنت) «زنان در شرایط جدید به جاى پیوند با مردى به نام شوهر با شغل خود پیوند بخورند».(٣٥)
این مصوّبه پیامدهاى مستقیم و غیر مستقیم اخلاقى و اجتماعى زیادى را در پى داشت که حتى دامن کشورهایى که به این کنوانسیون نپیوستند را نیز گرفت از آن جمله:
١. تزلزل نظام خانواده و بالا رفتن خشونت و آزار جنسى و آمار طلاق، چرا که عدم توجّه به تفاوت هاى طبیعى و فطرى زن، و در نتیجه همسان شدن مسئولیّت هاى زن و مرد و هم شکل شدن بهره ها، پاداش ها و کیفرهاى آن دو و متشابه شدن شان در کارهاى سخت و سنگین، سبب جبهه گیرى زن در مقابل مرد و عکس آن شده و موجب شد مرد در برابر زن بگوید: در کارهاى سخت و سنگین باید با من شریک باشى، تمام هزینه زندگى ات را باید خودت بر عهده بگیرى، در هزینه فرزندان با من شرکت کنى، در مقابل خطرها خودت از خودت دفاع کنى و به همان اندازه که من براى تو هزینه مى کنم تو باید براى من هزینه کنى، با آنکه به طور طبیعى و طبق تجارب فراوان، نیروى کار و تولید زن از مرد کمتر است و استهلاک ثروتش بیشتر، به علاوه بیمارى ماهانه، ناراحتى ایّام باردارى، سختى هاى وضع حمل و حضانت کودک، زن را در وضعیّتى قرار مى دهد که به حمایت مرد و تعهدات کمتر و حقوق بیشتر نیازمند است.
اصل قراردادن مبارزه با مردسالارى و تأکید بر استقلال زنان، عملا به گسترش تضادّ میان دو جنس انجامیده و بى توجهى به نهاد خانواده و دگرگونى مناسبات خانوادگى سبب افزایش طلاق، همسرآزارى خودکشى زنان، تک زیستى، کاهش شدید عواطف خانوادگى، مشکلات روحى و روانى در میان فرزندان و در نتیجه بزهکارى و خشونت در کودکان و نوجوانان و... شده و بحران جدیدى به نام بحران خانواده را در غرب به ارمغان آورده است، شاهد گویاى این مدّعا آمار تکان دهنده ذیل است، آمارى که انسان از بیان آن شرم دارد و لازم است از خوانندگان محترم از بابت آن عذرخواهى شود:
الف) «باربارا روبرت» در مقاله اى با نام «هیچ جا محیط امنى نیست» از کتاب «جنگ علیه زنان» مى نویسد: «طبق برآورد جامعه شناسان متجاوز از ٨/١ میلیون شوهر آمریکایى به طور وحشتناک، زنان خود را آزار مى دهند».(٣٦)
ب) «آنتونى گیدنز» مى گوید: «در انگلستان از هر ده زن، هفت زن در دوره زندگى شغلى خود به مدت طولانى به آزار جنسى دچار مى شوند».(٣٧)
ج) در بعضى از جراید معروف(٣٨) آمده است: «دادگاهى در فرانسه عناصر کلیدى گروهى در این کشور را که به کودکان و نوجوانان تجاوز مى کردند محکوم کرد. این گروه که حدود ٦٥ نفر عضو داشت طى سال هاى ٩٢ تا ٢٠٠٠ به کودکان و خردسالان بین ٦ تا ١٤ سال تجاوز کرده اند. دادستان هاى این پرونده اعلام کردند که شمار قربانیان در حدود ٤٥ کودک بودند که به وسیله والدین، پدربزرگ ها یا آشنایانشان مورد تجاوز جنسى قرار گرفته اند».
د) در دهه ١٩٠٠-١٩٨٠ (یعنى دقیقاً در اوّلین دهه پس از تصویب کنوانسیون «رفع تبعیض علیه زنان») سالیانه حدود ٩٠ هزار فقره خانواده در کشور سوئد شکل گرفته ولى در مقابل در طول این دهه حدود ٨٥ هزار فقره طلاق به وقوع پیوسته است.
مطابق گزارش دیگرى از مرکز آمار سوئد در سال ١٩٨٧ (هشت سال پس از تصویب کنوانسیون مزبور) احتمال جدایى در ازدواج هاى رسمى بیش از سه برابر ازدواج هاى غیر رسمى است و ٥٠ درصد از بچه ها در خانواده هایى که ازدواج هاى غیر رسمى دارند، متولّد مى شوند.(٣٩)
هـ ) بر اساس آمار ارائه شده : در آمریکا در سال ١٩٩٨ از هر سه عقد ازدواج که طىّ سال صورت گرفت، بیش از یکى به طلاق انجامید و بر اساس گزارش دیگرى ٣٢ ازدواج ها در آمریکا در سال ١٩٨٩ به طلاق انجامید.
و ) بر اساس گزارشى دیگر در آمریکا از هر دو ازدواج یکى به طلاق مى انجامد و در روسیه از هر سه ازدواج یکى سر از طلاق در مى آورد و نیز یک چهارم کودکان برخى از کشورهاى صنعتى در خانواده هاى تک والدینى بزرگ مى شوند و در ایالات متّحده آمریکا ٢٥ فرزندان زیر ١٥ سال، داراى خانواده هاى تک والدینى هستند.
٢. دیگر از پیامدهاى مصوّبه مزبور، آزادى جنسى است که سبب شده :
اوّلا: دختران و پسران به دنبال ازدواج نرفته و در نتیجه سن ازدواج افزایش و در مقابل سن آغاز روابط جنسى به شدت پایین آید. به بیان دیگر: مجامع بین المللى که به پایین بودن سن ازدواج در کشورهاى اسلامى معترضند خود با طرح روابط آزاد جنسى، به دفع نیازهاى جنسى دختران و پسران از راه نامشروع دامن زده اند و آن را مصداقى از آزادى انسانى مى دانند و نامشروع نمى شمرند غافل از اینکه این برنامه و پیامد شوم آن یعنى پایین آمدن سن آغاز روابط جنسى از راه نامشروع، عدم امنیّت جنسى حتّى براى فرزندان در داخل خانواده را در پى دارد به گونه اى که طبق آمارهاى ارائه شده در آمریکا در سال ١٩٨٥ حدود صد هزار مورد تجاوز به کودکان توسط محارم گزارش شده است.(٤٠)
ثانیاً: حضور ابزارى زن و کالا شدن در سینماها و کلوپ هاى شبانه و رونق یافتن تجارت سکس، تجارتى که پیچیده ترین و مدرن ترین نوع بردگى براى زنان به حساب مى آید. امروزه برخى از کشورهاى صنعتى از جمله آلمان به عنوان مرکز واردات و فروش دختران کم سن و سال که بیشتر آنان دختران آسیایى اند به حساب مى آیند و برخى از کشورهاى در حال توسعه، بخش مهمّى از اقتصاد خود را بر تجارت بین المللى سکس استوار کرده اند به گونه اى که سالانه میلیون ها جهانگرد هم جنس گرا و دگر جنس خواه، از کشورهاى مختلف جهان را به خود جذب مى کنند و آمارهاى رسمى از وجود یک میلیون زن روسپى و آمارهاى غیر رسمى از چند برابر این میزان در یکى از کشورهاى شرق آسیا حکایت مى کند.
حدود ٣٠٠ هزار دختر کمتر از ١٨ سال در ایالت متّحده آمریکا به فساد کشانده شده اند، و معضل سوء استفاده جنسى از کودکان و مشکل مجلات فاسد از بزرگترین مشکلات روز آمریکا، اروپا و روسیه است.(٤١)
در سال ١٩٩٨ آلمان از راه تجارت فحشا ٤٠٠ میلیون دلار درآمد داشت که بعد از آمریکا با درآمدى معادل ٤/٧ میلیارد دلار از راه این تجارت، در رده دوم جهان قرار مى گیرد.(٤٢)
در سال ٢٠٠١، صد و بیست هزار دختر و زن از اروپاى شرقى براى بردگى جنسى به غرب قاچاق شده اند.(٤٣)
کیهان ١١ مرداد سال ١٣٨٤، ص ١٥ منتشر کرده است: «سالانه به طور معمول حدود دو میلیون دختر ٥ تا ١٥ سال در بازارهاى جهانى قاچاق انسان، معامله و مجبور به فساد و فحشا مى شوند. طى سال هاى ١٩٩٠ تا ١٩٩٧ بیش از ٢٠٠ هزار زن بنگلادشى مورد داد و ستد قرار گرفته و بین ٥ تا ٧ هزار زن و دختر نپالى به صورت غیر قانونى به هند قاچاق شده اند».
ثالثاً : آمار سقط جنین بالا رفته است زیرا از یک طرف؛ ارتباط آزاد جنسى سبب شده که زنان به راحتى روابط نامشروع برقرار کرده و هیچ محدودیّتى را در روابط جنسى احساس نکنند و به راحتى فرزندان خود را سقط کنند.
و از طرف دیگر سازمان ملل و کمیته اجرایى سیدا (CEDAW) ماده ١/١٢ از کنوانسیون رفع تبعیض (که تأکید مى کند: زنان حقّ دستیابى به سرویس هاى بهداشتى و از جمله، آن دسته از سرویس ها که مربوط به تنظیم خانواده است را دارند) را به گونه اى تفسیر کرده اند که شامل روش هاى جلوگیرى از باردارى، داروهاى القاى جنین مى شود و این نکته اى است که تذکّرات و اعتراضات کمیته سیدا به کشورهاى مختلفى که سیدا را امضا کرده اند آن را تأیید مى کند مثلا در سال ١٩٩٩ به دولت شیلى گزارش داده که دغدغه کمیته، به خصوص درباره قوانینى است که سقط جنین اختیارى را ممنوع و مشمول مجازات کرده اند و یا در سال ١٩٩٨ به کرواسى تذکّر داده که چرا در بعضى از بیمارستان ها، بیماران سقط جنین را نمى پذیرند و از این مسأله به عنوان خلاف حق زنان یاد مى شود که براى سقط جنین دکتر، بیمارستان و امکانات کافى در اختیار نداشته باشند و در سال ١٩٩٩ به کلمبیا گزارش داده که سقط جنین را قانونى اعلام کنید در غیر این صورت مادّه ١٢ کنوانسیون را نقض مى کنید.(٤٤)
بر اساس آمار جمع آورى شده از کشورهاى غربى و آمریکا بیشتر زنانى که سقط القایى انجام مى دهند بسیار جوان هستند؛ ٥٥ درصد زیر ٢٥ سال و ٣١ درصد نوجوان محسوب مى شوند یعنى زیر ١٩ سال که مطابق تعریف کنوانسیون حقوق کودک، در رده سنى کودکان گنجانده مى شوند. در آمریکا ٨٨ درصد از سقط هاى القایى در فاصله ٦-١٢ هفتگى جنین رخ مى دهد که هم قلب جنین مى تپد و هم مغز او امواج الکتریکى صادر مى کند. ٤٣ درصد از زنان، دست کم یک سقط را در طول زندگى خود تجربه مى کنند. فقط در آمریکا سالانه یک میلیون و سیصد و هفتاد هزار سقط انجام مى شود.(٤٥)
این در حالى است که آمار دقیق و واقعى نشان از عوارض فراوان سقط جنین بر روى مادران (که غالباً یگانه دلیل طرفداران سقط جنین هوادارى از حق آنان و در واقع فدا کردن جنین براى سلامتى آنان است) و فرزندان بعدى آنها دارد:
در تحقیقى بین ١١٠٥٧ زن حامله که ٧٥٢ نفر آن در حاملگى قبل، سقط القا شده داشته اند نشان داده شد که زنان مبتلا به سقط قبلى، استعداد بیشترى براى خون ریزى سه ماه اوّل حاملگى بعد دارند و کمتر قادر به زایمان طبیعى بوده و به نظارت دقیق تر پزشک نیاز دارند. کمبود وزن هنگام تولّد در فرزندان آنان حدود ٣-٤ برابر افزایش یافته است؛ همچنین مرگ و میر دوران نوزادى و افزایش نقایص جنین در آنها دیده شده است.
دکتر «بوهمیل سینپال» وزیر بهداشت چکواسلواکى اعلام داشت که به طور تخمینى ٢٥ درصد از زنان که اوّلین حاملگى خود را با سقط القایى پایان مى دهند براى همیشه بدون فرزند خواهند شد.
تحقیقات درباره زنانى که ١٠-١٥ سال قبل در معرض سقط القایى قرار گرفته بودند و در طى این سال ها به طور دقیق تحت پیگیرى پزشکى قرار داشته اند نشان مى دهد که فقط نیمى از آنها حاملگى خود را بدون هیچ عارضه اى سپرى کردند از نیمه باقى مانده که حامله شده بودند نیمى زودتر از موعد، نوزاد را به دنیا آورده و ده درصد به سقط خود به خودى دچار شدند، بیست درصد نیز نوزاد نارس داشتند. در آمریکا شانس حاملگى خارج رحمى تا ٦٠٠ درصد پس از تصویب قانون سقط القایى افزایش یافت. زنانى که از حاملگى اوّل خود سقط القایى داشته اند پانصد درصد شانس حاملگى هاى خارج رحمى در حاملگى هاى بعدى در آنان افزایش مى یابد.
همه آنچه گذشت غیر از تأثیر روان شناختى فورى و شدیدى است که از دست دادن جنین، روى مادر و حتّى پدر دارد.(٤٦)
رابعاً: ازدواج هاى زودرس و در نتیجه مادر شدن زودرس و فقر و خودفروشى یکى از پیامدهاى مصوّبه تساوى زن و مرد، آموزش هاى مختلط وعدم توجّه به ویژگى هاى زیستى و روانى متفاوتى است که در دو جنس زن و مرد وجود دارد غافل از اینکه اختلاط هاى اجبارى بین دختران و پسران جوان به ویژه در مدارس متوسّطه، آنها را به ازدواج هاى زودرس مى کشاند. در این زمینه نشریه آمریکایى «ریدرز دایجست» در سپتامبر ١٩٩٦ گزارشى را درباره دختران جوان که عموماً در مدارس مختلط درس خوانده و ناخواسته مادر شده اند و در کنار فرزندان خود زندگى دشوارى را سپرى مى کنند، مى نویسد:
«هر ساله ٣٥٠ هزار دختر نوجوان آمریکایى در سنین ١٥-١٩ سالگى در دوره دبیرستان فرزندان غیر قانونى خود را به دنیا مى آورند که این آمار در دهه هاى اخیر در حال افزایش است. این دختران که با رؤیاهایى مانند ازدواج با دوستان پسر خود و اتمام تحصیلات و شروع یک زندگى ایده آل، به این گونه ارتباطات روى آورده اند بسیار زود، پرده هاى سراب گونه این اوهام از پیش رویشان کنار رفته و واقعیّت زندگى، چهره خود را مى نمایاند».(٤٧)
کاپلان (١٩٩٣) معتقد است که «مادران ١٥-١٩ ساله آمریکایى که در کنار فرزندان نامشروع خود زندگى مى کنند دچار فقر شدید اقتصادى هستند و به فساد و خودفروشى گرایش مى یابند زیرا به طور معمول این گونه مادران، تحصیلات و تخصص لازم براى ورود به مشاغل درآمد زا را ندارند».(٤٨)
خامساً: آثار مخرّب روانى و اختلالات عاطفى شدیدى که بر اثر محرومیّت از مادر در کودکان بجاى مى ماند. اصرار زن غربى بر امر اشتغال و ورود در اجتماع بر اساس تساوى زن و مرد و پافشارى عجیبى که کمیته نظارتى سیدا در این رابطه دارد (مثل اینکه در سال ٢٠٠٠ از ازبکستان خواست که در قوانین مدنى خود، نقش مادرى و همسرى را حذف کند و در سال ٢٠٠٢ از اتریش خواست تا نقش هاى سنّتى زنانه (مادرى) در فرهنگ آن کشور تعدیل شود و یا در سال ٢٠٠٠ به بلاروس تذکّر مى دهد که جایزه مادرى و روز مادر را حذف کند و اظهار مى دارد که توجّه به این امر از آثار باقیمانده نظام سنّتى و مردسالارى است و یا در سال ٢٠٠١ به کشور مصر یادآور مى شود که: باید در قوانین داخلى خود تجدید نظر کند و به جاى نقش زنان در امور خانواده، حضور اجتماعى آنان منظور شود و در سال ١٩٩٩ از اسپانیا مى خواهد که معیارهایى که سبب تقویت نظر مثبت به نقش سنّتى زن (نقش مادرى) در خانواده مى شود باید کم رنگ شده و مشارکت اجتماعى زن در بازار کار افزایش یابد)(٤٩) آثار و عوارض زیانبارى را در پى داشته است.
بار دیگر از خوانندگان عزیز به خاطر بیان بعضى از آمارهاى صریح مربوط به مفاسد جنسى و امثال آنکه به نحوى با موادّ کنوانسیون حقوق زن و سایر آزادى هاى غربى ارتباط دارد عذرخواهى مى کنیم؛ چه مى توان کرد! گاه انسان ناچار مى شود براى بیان یک سلسله حقایق تلخ به سراغ این گونه آمار برود.
منابع:
١. قرآن کریم.
٢. نهج البلاغه، تحقیق: صبحى صالح.
٣. بحارالانوار، مجلسى، محمّد باقر، مؤسسه الوفاء، بیروت، ١٤٠٣ ق، چاپ دوم.
٤. حقوق در اسلام، مجیدى خدورى و هربرت لیبسنى، ترجمه: رهنما، زین العابدین، انتشارات فرانکلین، ١٣٣٦ش.
٥. در غرب چه مى گذرد، دبیر سیاقى، سیّد منوچهر، انتشارات بحرالعلوم، قزوین، ١٣٧٥ش، چاپ اوّل،.
٦. صحیح بخارى، أبو عبدالله بخاري جعفي، محمد بن إسماعيل، دارالفکر، لبنان، ١٤٠١.
٧. صحیح مسلم، نیشابورى، مسلم بن الحجاج، دارالفکر، بیروت.
٨. فصلنامه کتاب نقد، شماره ٢٩ و ٣١ .
٩. الکافى، کلینى، ابوجعفر محمد بن یعقوب، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ١٣٦٥ش، چاپ چهارم،.
١٠. کنزالعمّال، المتقى الهندى، مؤسّسة الرساله، بیروت.
١١. کیهان فرهنگى، روزنامه، سال اوّل، شماره ٦ .
١٢. المجموع فى شرح المهذّب، محیى الدّین بن نبوى، دارالفکر، بیروت.
١٣. المستدرك على الصحيحين، أبو عبدالله حاكم نيشابوري، محمد بن عبدالله، دارالمعرفه، بیروت، ١٤٠٦ق.
١٤. المیزان، طباطبایى، سید محمد حسین، مؤسّسه نشر اسلامى، قم
پی نوشت:
(١). قرآن کریم، سوره یونس، آیه ٣٥.
(٢). در پایان این مقاله به بعضى از قوانین بسیار زشت بشرى با ارائه آمارهاى رسمى در رابطه با آثار و عواقب زیانبار آن اشاره شده است.
(٣). قرآن کریم، سوره احزاب، آیه ٥٣.
(٤). قرآن کریم، سوره بقره، آیه ٢٨٦ .
(٥). قرآن کریم، سوره توبه، آیه ١٠٣.
(٦). قرآن کریم، سوره توبه، آیه ١١١.
(٧). فطرت در اصل به معناى شکافتن چیزى از طرف طول است و سپس به هر گونه شکافتن نیز اطلاق شده است و از آنجا که آفرینش و خلقت به منزله شکافتن پرده عدم است یکى از معانى مهم این واژه، آفرینش و خلقت است (مفردات اصفهانی، راغب، لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مكرم، ذیل واژه «فطر») البتّه واژه فطرت گاه در کنار دو واژه طبیعت و غریزه قرار مى گیرد ولى با آنها متفاوت است؛ «طبیعت» به معناى ویژگى هاى ذاتى موجودات است و مشترک بین موجودات زنده و بى جان است ولى «غریزه» اختصاص به جانداران دارد گرچه مشترک بین انسان و حیوان است و به معناى انگیزه ها و کشش هاى غیر آگاهانه اى است که بدون دخالت اراده، تأثیر خود را مى گذارد در حالى که «فطرت» اختصاص به انسان و جنبه خودآگاهى دارد.
(٨). قرآن کریم، سوره روم، آیه ٣٠.
(٩). المیزان، همان، ج ٢، ص ٢٣٢.
(١٠). قرآن کریم، سوره سبأ، آیه ٢٨.
(١١). قرآن کریم، سوره مائده، آیه ٣.
(١٢). قرآن کریم، سوره نحل، آیه ٨٩.
(١٣). المستدرك على الصحيحين، أبو عبدالله حاكم نيشابوري، محمد بن عبدالله، ج ٢، ص ٤؛ این حدیث در کنزالعمّال، متّقى هندى ج ٤، ص ٢٤، ح ٩٣١٧ نیز آمده است.
(١٤). کافى، کلینى، ابوجعفر محمد بن یعقوب، ج ١، ص ٥٩، ح ٤.
(١٥). همان، ص ٦٢، ح ١٠.
(١٦). کیهان فرهنگى سال اوّل، شماره ٦، ص ١٥.
(١٧). نهج البلاغه، تحقیق: صبحى صالح، حکمت ٢٥٢.
(١٨). کافى، همان، ج ٣، ص ٢٦٥، ح ٦.
(١٩). قرآن کریم، سوره عنکبوت، آیه ٤٥.
(٢٠). اشاره به کسى است که در یک معامله قطعى پشیمان شده و از نظر حقوقى راهى براى فسخ ندارد، دستور دینى آن است که طرف مقابل حتى الامکان به فسخ معامله راضى شود.
(٢١). اشاره به این است که کسى وارد معامله اى شده و گفتگو کرده اما قطعى نشده، دیگرى وارد شود و با مبلغى بیشتر، مشترى آن باشد، چنین کارى در اسلام مورد نکوهش قرار گرفته است.
(٢٢). اشاره است به اینکه عده اى متاعى را به سوى بازارى حمل کنند که قیمت آن کالا در آن بازار بالا باشد، ولى افراد سودجو پیش از رسیدن آنها به بازار به استقبالشان بروند و با قیمت پایین ترى اجناس را از چنگ آنها درآورند، از چنین کارى در اسلام منع شده است.
(٢٣). حقوق در اسلام، مجیدى خدورى و هربرت لیبسنى، ترجمه: رهنما، زین العابدین، ص جیم، مقدّمه.
(٢٤). قرآن کریم، سوره بقره، آیه ١٧٨.
(٢٥). قرآن کریم، سوره مائده، آیه ٤٥.
(٢٦). قرآن کریم، سوره بقره، آیه ٢٣٧.
(٢٧). صحیح بخارى، نیشابورى، مسلم بن الحجاج، ج ١، ص ٢١٥ و بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر،ج ٧٢، ص ٣٨.
(٢٨). قرآن کریم، سوره اعراف، آیه ٩٦.
(٢٩). قرآن کریم، سوره نوح، آیه ١٠ - ١٢.
(٣٠). قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه ١٣٣.
(٣١). کافى، همان، ج ٧، ص ١٨٤ و ١٨٥، باب صفة الرجم و باب آخر منه؛ همچنین رجوع شود به المجموع فى شرح المهذّب نووى، محیى الدّین، ج ٢٠، ص ٤٧ و ٤٨؛ همچنین صحیح مسلم، أبو عبدالله بخاري جعفي، محمد بن إسماعيل، ج ٥، ص ١١٧ و ١١٩ کتاب الحدود، باب من اعترف على نفسه بالزنا.
(٣٢). این حدیث از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است. (ر.ک: من لایحضره الفقیه، ابن بابويه، محمد بن على، ج ٣، ص ١٥٦، ح ٣٥٦٨).
(٣٣). نهج البلاغه، همان، حکمت ٣٩٠.
(٣٤). فصلنامه کتاب نقد، شماره ٢٩، ص ٢١٤، به نقل از منابع معتبر غربى.
(٣٥). همان، ص ٢٦، به نقل از کتاب «زن بودن».
(٣٦). فصلنامه کتاب نقد، شماره ٣١، ص ١٣٩.
(٣٧). همان، ص ١٤٠.
(٣٨). روزنامه کیهان، ١١ مرداد سال ١٣٨٤، ص ١٥.
(٣٩). در غرب چه مى گذرد، دبیر سیاقى، سیّد منوچهر، ص ١٣.
(٤٠). فصلنامه کتاب نقد، شماره ١٧، ص ١١٢.
(٤١). همان، شماره ١٢، ص ٧٢.
(٤٢). فصلنامه کتاب نقد، شماره ٣١، ص ٩٩.
(٤٣). همان، ص ٦٤.
(٤٤). همان، ص ٦٦.
(٤٥). همان، ص ٦١.
(٤٦). فصلنامه کتاب نقد، شماره ٣١، ص ٥٥ - ٥٩.
(٤٧). فصلنامه کتاب نقد، شماره ٣١، ص ٨٤ به نقل از واژه نامه زنان؛ مجله زنان و تازه هاى اندیشه، ١٣٨٠، شماره ٣، ص ٤٠.
(٤٨). همان.
(٤٩). همان، ص ٨١-٨٣.
-------------------------
معرفی کتاب
سیری در کتاب «اسلام در یک نگاه»
اثر ارزشمند حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله)
اسلام مكتبی مبتنى بر «آگاهى و عمل» است لذا شناخت و معرفت نسبت به دین مبین اسلام به نحوی که هر مسلمان واقعی، حداقل اطّلاعات قانع كنندهاى از تعليمات اسلام در اصول و فروع داشته باشد و بتواند به پرسش «چیستی اسلام» و «علل پذیرش اسلام» پاسخ قانع كنندهاى هرچند فشرده و ساده ارائه نماید بسیار ضروری است.
در این میان کتاب«اسلام در یک نگاه» اثر ارزشمند حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله ) به خوبی پدیدار شناسی انسان از اسلام را تعمیق بخشیده و خدمتی ماندگار به شیفتگان دین مبین اسلام به شمار می آید.
انگیزۀ تألیف کتاب
مولف در مقدمه اثر باعنوان « چندیادآورى لازم»، اهداف و انگیزه های تألیف کتاب «اسلام در يك نگاه» را مورد توجه قرار داده است؛ در فرازی از آن می خوانیم: هدف از تأليف اين كتاب، ارائه طرح نسبتاً جامعى از اصول اساسى تعليمات اسلام بوده است، اميدواريم اين كتاب روشنى تازهاى در مباحث اسلامى بيفكند تا همگان بتواند اسلام را بعنوان يك مكتب بزرگ و خلّاق انسانى بشناسند و بيش از پيش به آن عشق بورزند.
معرفی اجمالی کتاب «اسلام در یک نگاه»
مولف در کتاب «اسلام در يك نگاه»؛ بهصورت مختصر، عقايد اسلامى از توحيد تا معاد را بيان كرده است ؛ همچنين برخى از مهمترين قوانين عبادى و عملى مانند نماز، روزه، خمس، حجّ، قرض الحسنه و... را تبیین کرده است.
در حقيقت اين كتاب عصارهاى است از كتابهاى متعدّدى كه توسط مولف دانشمند اثر در رشتههاى عقايد و فقه اسلام نوشته شده است؛کتابهایی از قبیل« آفريدگار جهان»(بحثهاى مربوط به اثبات وجود خدا)،«خدا را چگونه بشناسيم»( بحثهاى مربوط به صفات خدا)،«رهبران بزرگ و مسئوليتهاى بزرگتر»( بحثهاى مربوط به نتايج و آثار مذهب و شرايط و رسالت پيامبران( نبوّت عامّه))،« قرآن و آخرين پيامبر» (دلايل نبوّت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله( نبوّت خاصّه))،«آيين ما»( معرّفى مذهب شيعه) و« فيلسوف نماها»(نقد عقايد مادّىها و ماترياليستها).
لذا معظم له در فرازی از کتاب اینگونه می نویسد: بحثهايى كه در كتب مشروح اسلام در طىّ فصول متعدّدى مطرح شده، گاهى در اين كتاب طى چند فراز يا چند خط آوردهايم ولى با اين حال سعى شده روح علمى بحث در قالب عبارات حساب شده روشنى حفظ گردد.
ساختار کلی کتاب
«اسلام در یک نگاه» از مقدمه نويسنده و متن اصلى، شامل ٣ بخش،تشكيل شده است که بخش های سه گانۀ آن عبارتند از:١.دین٢. اصول اصلی اسلام ٣. دستورات و مقررات اسلام.
هم چنین بخش اول کتاب دارای فصول چهارگانه ای است که عبارت است از: ١. نقش دين در زندگى انسانها٢. ريشههاى حسّ مذهبى٣. دین در برابر مكاتب فلسفى٤. مذهب و آزادىهاى فردى.
بخش دوّم به سه فصل تقسیم می شود:١. خداشناسى٢. معاد و رستاخيز٣. نبوّت.
بخش سوّم و پایانی اثر دارای فصل های پنج گانه است:١. عبادتها و نيايشها ٢. رابطه انسانها با يكديگر ٣. اقتصاد اسلامى ٤. جهاد و دفاع در اسلام ٥. قضاوت و دادرسى و قوانين جزا در اسلام.
روش شناسی نگارش کتاب
گفتنی است در فراز آغازین کتاب، فهرست تفصيلى مطالب ذکر شده است، هم چنین مطالب کتاب، مستند است و مولف در ارجاعاتش، نام و نشان آيات و روايات و شماره جلد و صفحه منابع و... را بهصورت پاورقى ذكر كرده است.
هم چنین روش شناسی محتوایی تألیف کتاب، كلامى و فقهى است و صاحب اثر از ادله روشن و متناسب با جوانان بهره برده است.
از سوی دیگر رویکرد مولف در طرح اصول عقايد اسلامى، از مباحث استدلالی بهره گرفته است به نحوی که سعی شده هيچ موضوعى بدون دليل ذكر نشود ؛ هم چنین در طرح فروع و احكام تا آخرین حد ممکن به فلسفه تربيتى و اجتماعى آنها اشاره شده است تا معرفت بينشی مخاطب ارتقاء یابد.
در طرح بحثهاى كتاب نیز علیرغم آنکه از آيات و احاديث پيشوايان استفاده فراوان شده، لیکن از ذكر عبارات عربى آنها براى احتراز از سنگينى بحث جز در موارد خاصى اجتناب شده است.
گزارش محتوایی اثر نفی تبعیض نژادی و قومی در اسلام
از جمله فرازهای مهم در کتاب می توان به نفی تبعیض نژادی و قومی در اسلام اشاره کرد؛ به نحوی که مولف در فرازی از کتاب حذف هرگونه تبعيض ناروا را به عنوان یکی از مهمترین مبانی در تعریف «دين» بر شمرده است.
هم چنین در فراز دیگر از کتاب می خوانیم: دين با هرگونه اختلافى كه بر اساس اختلاف رنگها، نژادها و طبقات اجتماعى باشد مبارزه مىكند؛ چه، اينكه مذهب همه انسانها را بندگان خدا و همه جا را كشور خدا و همه را بهطور يكسان مشمول لطف و محبّت او مىداند و همه را يك واحد معرفى مىكند.
تعليمات اسلام با صراحت مى گويد تنها امتيازى كه مىتواند انسانى بر انسان ديگر داشته باشد امتيازى است كه نه بر پايه خون و نژاد و زبان و طبقات باشد، بلكه امتيازى است كه از درون ذات و روح و فكر انسان مىجوشد؛ امتيازى است كه از تقوا و پرهيزكارى، پاكى و درستى و ديگر صفات عالى انسان و درونذاتى سرچشمه مىگيرد؛ «اى مردم ما شما را از يك پدر و مادر آفريديم (بنابراين خون و نژاد همه يكى است) و شما را به گروهها و قبيلهها تقسيم كرديم تا يكديگر را (با اين تفاوتهاى جسمى) بشناسید (ولى اينها ملاك افتخار شما نيست) گرامىترين شما آنكس است كه پرهيزكارترين باشد».[١]
و به اين ترتيب نقش مذهب در جهانى كه هنوز مسئله «رنگ و پوست» بدن تا چه رسد به مسئله طبقات در آن حل نشده كاملاً روشن مىگردد.
دانشمندان جهان از خدا می گویند؟
از جمله رویکردهای مهم مولف در کتاب« اسلام در يك نگاه» نگاه استدلالی به مباحث اعتقادی از جمله در اثبات وجود خدا است.
حال در فرازی از کتاب می خوانیم: با توجّه به استدلالات علمى گذشته، براى اثبات وجود خدا ممكن است اين پرسش پيش آيد كه چرا بسيارى از دانشمندان و بنيانگذاران علوم طبيعى، راه انكار را پيمودهاند؟ پاسخ اين پرسش چندان مشكل نيست؛ چراكه كمتر دانشمندى را مىتوان يافت كه در اعماق سخنان خود، به وجود يك عقل كل و يك مبدأ علم و قدرت معتقد نباشد، اگرچه در نامگذارى و تعبير از آن، الفاظى غير از «خدا» و «اللّه» را به كار برد.
به گفته «فليسين شاله»، فيلسوف معروف: «هيچ بىخدايى وجود ندارد؛ هركس بهطرزى به او مىانديشد و هركس بهگونهاى او را درك مىكند». كسى كه به هنگام بحث درباره ساختمان قلب مىگويد «طبيعت، براى اين منظور در ميان بطنها، و دهليزهاى قلب، دريچهاى قرار داده تا خون از بطنها به دهليزها بازنگردد و جريان آن به هم نخورد» و به اين ترتيب براى طبيعت «هدف، قصد، برنامه و عقل» قائل مىشود، آيا مىتوان گفت منظورش از كلمه «طبيعت» عوامل فاقد شعور و ارزش است؟! يا بايد گفت منظور او «خدا»است، اگر چه كلمه طبيعت را بهجاى آن به كار برده است. نظير اين تعبيرات را -كه همه گواه بر ايمان به وجود يك عقل كل است در كلمات غالب دانشمندان مادّى مىيابيم كه براى طبيعت، هدف، برنامه، اراده و قصد را قائل شدهاند و اينها همه گواه بر اين است كه منظورشان از كلمه «طبيعت»، عوامل فاقد شعور و قصد نيست، بلكه آنها در واقع نام طبيعت را بر «خدا» نهادهاند.
تحريف ناپذيري قرآن
قرآن کتابى است دستنخورده؛ زيرا نظام و تركيببندى خاصّ آن بهگونهاى است كه نمىتوان چيزى بر آن افزود و يا از آن كم كرد و اگر كسى چنين كند، بسيار زود شناخته خواهد شد. علاوه بر اين جمع كثيرى از ياران پيامبر صلی الله علیه و آله از همان آغاز نزول قرآن، تمامى آيات آن را مىنوشتند، تا از دستبرد و تحريف مصون بماند. اين عدّه كه نامشان در تواريخ ثبت شده است به نام «كُتّاب وحى» يا «كاتبان وحى» معروفند و على علیه السلام يكى از معروفترين آنان بود. از اين گذشته به شهادت تاريخ، صدها نفر از مسلمانان در زمان خودِ پيامبر صلی الله علیه و آله و هزاران نفر در قرون بعد آيات قرآن را حفظ كرده، در هر مناسبتى براى مردم مىخواندند. اين عده را «حافظان قرآن» مىنامند.
سیر منطقی و استدلالی مسألۀ امر به معروف و نهی از منکر
از جمله فرازهای مهم کتاب می توان به ارائۀ سیر منطقی و استدلالی امر به معروف و نهی از منکر اشاره نمود.
در اسلام به همه افراد بهعنوان يك وظيفه واجب دستور داده شده كه دعوت بهسوى حق و مبارزه با فساد كنند. اين دو وظيفه كه در فقه اسلام به نام «امر به معروف» و «نهى از منكر» معروف است، همه مسلمانان را ملزم مىكند كه بر وضع اجتماع خود نظارت صحيح و دائمى داشته باشند و اگر كسى از راه حق و عدالت منحرف گرديد، به راه راست دعوت كنند و اگر مرتكب خلاف، گناه يا تجاوزى شد، از آن كار بازدارند. اهمّيت امر به معروف و نهى از منكر بهقدرى است كه از فروع مهمّ اسلامى شناخته شده و قرآن مجيد درباره آن مىفرمايد:«كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ[٢]؛ شما بهترين امتى بوديد كه به سود مردم در جهان قدم گذارديد؛ چراكه شما امر به معروف و نهى از منكر مىكنيد»... اجراى اين دو وظيفه مهم كه در واقع از آثار و حقوق متقابل زندگى دستهجمعى است، به هر مسلمانى اجازه مىدهد كه... خود را در برابر همه افراد اجتماع مسئول دانسته و اجتماع هم خود را در برابر هر فرد مسئول ببيند، در موقع لزوم انتقاد كرده و به هنگام نياز پيشنهاد دهند و خلاصه در ساختن اجتماع خود از هر نظر سهيم باشند؛ چراكه در زندگى دستهجمعى خوشبختى و بدبختى افراد اجتماع به هم پيوسته است و نمىتوانند در برابر رفتار يكديگر بىتفاوت بمانند.
مفهوم شناسی واژۀ «جهاد»
در منابع اسلامى غالباً كلمه «جهاد» همراه با كلمه «في سبيل اللّه» آمده است كه معناى آن، روىهمرفته «جهاد در راه خداست». به همين جهت، جهاد نمىتواند بهخاطر هوا و هوس، توسعهطلبى، استعمار، به دست آوردن غنايم جنگى و مانند آن باشد، بلكه بايد تنها براى خدا و اهداف الهى و خالص از هرگونه غرض شخصى و مادّى و خودخواهى صورت گيرد. روىهمرفته مىتوان اهداف جهاد اسلامى را در چند موضوع خلاصه كرد و با توجّه به اين هدفها پاسخ ايرادهاى مخالفان داده خواهد شد:دفاع از آيين حق و موجوديّت آن؛درگيرى با عوامل مزاحم؛ مبارزه با ظلم و فساد.
لازم به ذکر است اين اثر نفیس در سال ١٣٨٣، در یک جلد و در ١١١ صفحه در قطع رقعی توسط انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام منتشر شده که تا کنون نیز چندین مرتبه تجدید چاپ شده است.
پی نوشت:
[١] سورۀ حجرات؛آیۀ١٣.
[٢] سورۀ آل عمران؛آیۀ١١٠.
-------------------------
معارف اسلامی
حقوق بشر در قرآن
پرسش: آیا در قرآن بحثى از حقوق بشر شده است؟
پاسخ اجمالی: قرآن در مسأله حفظ جان و مال و آبروى انسان ها تا آنجا پيشرفته كه جان يك انسان را همچون جان تمامى افراد بشر می داند و درمسأله حقوق انسان ها، تا آنجا پيش مى رود كه اجراى اصل عدالت را در حقوق افراد يك جامعه بر همه چيز مقدم مى دارد. و دستور به قیام برای اجرای عدالت می دهد. همچنین حمايت از ايتام و نظارت دقيق بر وضع آنها و سرپرستى از آنها و اموالشان را هم رديف توحيد قرار مى دهد.
پاسخ تفصیلی: یک قانون عالى و ارزنده، قانونى است که در مساله حقوق بشر طرح جامع تر و دقیق ترى ارائه کند، با توجه به این حقیقت هرگاه به آیات قرآن در این زمینه مى نگریم، عظمت قوانینش آشکارتر مى گردد.
قرآن در مساله حفظ جان و مال و آبروى انسان ها تا آنجا پیشرفته که جان یک انسان را همچون جان تمامى افراد بشر ارج مى نهد و در این زمینه مى گوید: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْس اَوْ فَسَاد فِى الاَْرْضِ فَکَاَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ اَحْیَاهَا فَکَاَنَّمَا اَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً»؛ (هر کس انسانى را بدون ارتکاب قتل، یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسانها را کشته و هر کس انسانى را رهایى بخشد چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است).(١)
شبیه این تعبیر را در هیچ قانون دیگرى نخواهید یاف ت.
قرآن درمساله حقوق انسان ها، تا آنجا پیش مى رود که اجراى اصل عدالت را در حقوق افراد یک جامعه بر همه چیز مقدم مى دارد و هشدار مى دهد که نکند خصومت هاى شخصى یا روابط دوستانه مانع اجراى عدالت گردد.
در یک جا مى گوید: «وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنئَانُ قَوْم عَلَى الّا تَعْدِلُوا اءِعْدِلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»؛ (مبادا دشمنى با جمعیتى، شما را به گناه ترک عدالت بکشاند، عدالت پیشه کنید که به پرهیزگارى نزدیکتر است).(٢)
در نقطه مقابل آن نسبت به تاثیر بر اجراى عدالت چنین هشدار مى دهد:
«یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ للهِِ وَلَوْ عَلَى اَنفُسِکُمْ اَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالاَْقْرَبِینَ اِنْ یَکُنْ غَنِیّاً اَوْ فَقِیراً فَاللهُ اَوْلَى بِهِمَا»؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید! همواره و همیشه قیام به عدالت کنید. براى خدا گواهى دهید، اگر چه به زیان شما، یا پدر و مادر و نزدیکانتان بوده باشد! [چرا که] اگر او [کسى که گواهى شما به زیان او است] غنى یا فقیر باشد، خداوند سزاوارتر است که از آنان حمایت کند).(٣)
از تاکیدهاى فراوانى که قرآن درباره حمایت از ایتام و نظارت دقیق بر وضع آنها و سرپرستى از آنها و اموالشان تا زمانى که بزرگ شوند نیز این مساله روشن تر مى شود، در یک جا مى فرماید: «اَنْ تَقُومُوا لِلْیَتَامَى بِالْقِسْطِ»؛ (درباره یتیمان قیام به عدالت کنید).(٤)
جالب این که در جاى دیگر، حفظ و حمایت از یتیمان را هم ردیف توحید و مسائل دیگر انسانى قرار مى دهد و مى فرماید: «لاَ تَعْبُدُونَ اِلاَّ اللهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ اِحْسَاناً وَذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَاَقِیمُوا الصَّلاَهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ»؛ (به خاطر بیاورید هنگامى که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم [پیمانى که سر مشق امت هاى دیگر نیز هست] جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و نسبت به پدر و مادر و یتیمان و بینوایان نیکى کنید و به مردم نیک بگویید، نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید).(٥)
گفتنى است که پنج دستور انسانى مربوط به حقوق بشر را در کنار دو برنامه که از مهم ترین برنامه هاى اسلام در زمینه اعتقاد و عمل است ـ یعنى توحید و نماز ـ قرار داده است.(٦)
حقوق متقابل امام و امت
پرسش: حقوق متقابل امام و امت چیست؟
پاسخ اجمالی: حکومت، پیوندى است در میان امام و امّت، همانند پیوند سر با بدن که بدون همکارى نزدیک و هماهنگى کامل، هرگز سامان نمى یابد. به همین دلیل سنگین ترین حقوق را امام بر امّت و امّت بر امام دارد. حقّ امام بر مردم این است که به سخنانش گوش فرا دهند و فرمانش را اطاعت کنند. و حق مردم بر امام اینست که: همه چیز را در میان آنها مساوى تقسیم کند و تبعیض در میان مردم قائل نشود و عدالت را در میان آنها رعایت کند.
پاسخ تفصیلی: حکومت پیوندى است در میان امام و امّت، همانند پیوند سر با بدن که بدون همکارى نزدیک و هماهنگى کامل، هرگز سامان نمى یابد.
به تعبیر دیگر حاکمان الهى در عین این که نمایندگان خدا در میان امّت ها هستند، نمایندگان مردم براى تامین مصالح آنها نیز مى باشند و به همین دلیل سنگین ترین حقوق را امام بر امّت و امّت بر امام دارد.
در روایات بحث هاى گسترده اى در زمینه این حقوق متقابل دیده مى شود که از دقّت و اهتمام اسلام به این امر مهم خبر مى دهد. مرحوم کلینى در جلد اوّل اصول کافى، بابى در همین زمینه دارد و در نخستین حدیث آن باب از ابوحمزه نقل مى کند که از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: «مَا حَقُّ الاِْمَامِ عَلَى النّاسِ»؛ (حقّ امام بر مردم چیست؟)
فرمود: «حَقُّهُ عَلَیْهِمْ انْ یَسْمَعُوا لَهُ وَ یُطیْعُوهُ»؛ (حقّ امام بر مردم این است که به سخنانش گوش فرادهند و فرمانش را اطاعت کنند).
سپس مى گوید: پرسیدم: «مَا حَقُّهُمْ عَلَیْهِ»؛ (حق مردم بر امام چیست؟)
فرمود: «یُقَسِّمُ بَیْنَهُمْ بِالسَّویَّهِ وَ یَعْدِلُ فِى الرَّعیَّهِ»؛ (همه چیز را در میان آنها مساوى تقسیم کند (و تبعیض در میان مردم قائل نشود) و عدالت را در میان آنها رعایت کند.)
بعید نیست که جمله نخست اشاره به مسائل اقتصادى باشد و دومى به مسائل اجتماعى و سیاسى نظر داشته باشد.
در پایان آن حدیث حضرت فرمود: «فَاِذا کَانَ ذالِکَ فِى النّاسِ فَلایُبالِى مِنْ اَخْذِ هَاهُنَا وَ هَاهُنا»؛ (هرگاه این امر در میان مردم حاکمباشد تفاوتى نمى کند که حقوقشان را از اینجا بگیرند یا از آنجا).(٧)
اشاره به این که به هر حال مردم به حق خود مى رسند، خواه مصداق آن اینجا باشد یا جاى دیگر.
مرحوم محقّق مجلسى در مرآه العقول، در تفسیر این جمله نقل مى کند که گفته شده: «منظور این است که وقتى حقّى از دو طرف انجام گیرد هر کس هر کجا برود و هر کار کند، مشکلى براى او ایجاد نمى شود و یا هر کس هر مذهبى داشته باشد فرقى نمى کند.(٨)
زندگى امیرمومنان و تاریخ پرافتخار او سرمشق بسیار مهم و پرارزشى براى مساله حکومت اسلامى است. او در امر عدالت بحدّى سخت گیر بود که تمام وجود خویش و موقعیت خود را فداى آن کرد.
ابن ابى الحدید در ذیل خطبه٣٤ نهج البلاغه از یکى از مورّخان، به نام فضیل بن جعد نقل مى کند که مهم ترین عامل جدایى گروهى از عرب از امیرمومنان على (علیه السلام) مسائل مالى بود، چرا که آن حضرت شُرَفا و شخصیت هاى معروف را بر دیگران برترى نمى داد و نژاد عرب را بر غیر عرب مقدّم نمى شمرد و با روسا و اُمراى قبایل سازش هاى پنهانى ـ آن گونه که معمول پادشاهان است ـ نداشت و هیچ کس را به سوى شخص خود فرا نمى خواند، در حالى که معاویه دقیقاً برخلاف او بود. به همین دلیل دنیاپرستان على (علیه السلام) را رها کرده و به معاویه پیوستند.
او سپس اضافه مى کند که على (علیه السلام) از یارى نکردن اصحابش و فرار بعضى به سوى معاویه، با مالک اشتر سخن گفت و گله کرد.
مالک عرض کرد: «اى امیرمومنان! آن روز که ما با اهل بصره به کمک مردم بصره و اهل کوفه پیکار کردیم، مردم متحد بودند، ولى امروز اختلاف پیدا کرده و اراده آنها ضعیف و نفرات آنها کم شده است و تو نیز مى خواهى با عدالت با آنها رفتار کنى و حق را به حقدار برسانى و اگر افراد عادى در برابر سرشناسان مظلوم واقع شدند، حقّ آنها را از ظالمان بگیرى و افراد صاحب نفوذ و شُرفا در نظر تو با افراد عادى تفاوتى ندارند. فریاد گروهى از اصحابت از اجراى حق درباره آنها بلند شده و از عدالت تو اندوهگین گشته اند. از طرفى مشاهده مى کنند که معاویه به ثروتمندان و صاحبان نفوذ چه خدمتى مى کند! دلهاى آنها متوجه دنیا شده و کمتر کسى پیدا مى شود که اهل دنیا نباشد. اکثر آنها از حق کناره مى گیرند و خریدار باطل هستند و دنیا را بر آخرت ترجیح مى دهند، اگر اموال را در اختیار دنیاپرستانِ با نفوذ قرار دهى گردن ها به سوى تو کشیده مى شود و خیرخواه تو مى شوند و به تو عشق مى ورزند...»
على (علیه السلام) (در پاسخ اشتر) فرمود: امّا این که گفتى که ما با عدالت رفتار مى کنیم، این چیزى جز پیروى فرمانِ خدا نیست که مى فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحَاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ اَساءَ فَعَلَیْها وَ ما رَبُّکَ بِظَلاَّم لِلْعَبیدِ»؛ (هر کس عمل صالحى را انجام دهد، سودش براى خود او است و هر کس بدى کند، به خویشتن بدى کرده است، پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمى کند).(٩)
و من از این که در آنچه گفتى (اجراى حق و عدالت) کوتاهى کرده باشم، بیشتر مى ترسم (از آنچه مرا به سوى آن دعوت مى کنى).
و امّا این که گفتى حق بر آنها سنگین است و به همین جهت از ما جدا شده اند (عیبى بر ما نیست) خدا مى داند که آنها به خاطر جور و ستم جدا نشدند و بعد از جدایى از ما به عدالت پناه نبردند، تنها به سراغ دنیاى ناپایدار رفتند و روز قیامت از آنها سوال مى شود.
و امّا این که گفتى من بى حساب اموال بیت المال را بذل کنم، و به آن گروه از مردانى که اشاره کردى بخشش مخصوصى داشته باشم، این کار براى من ممکن نیست. من به هیچ کس بیش از حقّش نمى توانم بدهم (و جدا شدن این گروه از ما لطمه اى به ما وارد نمى کند); چرا که خداوند بحق مى فرماید: «کَمْ مِنْ فِئَه قَلیلَه غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَهً بِاِذْنِ اللهِ وَ اللهُ مَعَ الصّابِرینْ»١٠) ؛ (چه بسیار گروههاى کوچکى که به فرمان خدابر گروههائى عظیم پیروز شدند و خداوند با صابران و (استقامت کنندگان) است).(١١)(١٢)
«توزیع ثروت» در اسلام
پرسش: اسلام برای توزیع عادلانه ثروت در بین مردم چه راهکارهایی ارائه داده است؟
پاسخ اجمالی: توزيع ناعادلانه ثروت، بلای بزرگ و درد بی درمان دنیای معاصر است؛ اما اسلام در شيوه درمان خود، اقتصاد را با اخلاق پیوند می دهد و آن را در لايه هاى مختلف اقتصاد، يعنى توليد، توزيع و مصرف كالا حاكم مي كند تا فاصله بين فقير و غنى كم شده، و ثروت به طور عادلانه توزيع گردد. از جمله این دستورات تاکید بر روزی حلال و سود عادلانه، و تحریم ربا و رشوه است. در واقع اسلام با طرح بايدها و نبايدهاى اخلاقى در حوزه اقتصاد، عملا چشمه هاى توليد ثروت نامشروع را مسدود مي کند.
پاسخ تفصیلی: متاسّفانه توزیع ناعادلانه ثروت بلاى بزرگ و درد بى درمان دنیاى امروز است. آمار و ارقام حکایت از آن دارد که ٨٠٪ ثروت دنیا در اختیار ٢٠٪ مردم دنیا، و تنها ٢٠٪ ثروت دنیا در اختیار ٨٠٪ مردم دنیاست، و این فاصله روز به روز زیادتر مى شود. یعنى گردن کلفتهاى دنیا، روز به روز گردن کلفت تر، و ضعیفان عالم روز به روز ضعیف تر مى شوند، و اختلافات و درگیرى ها و مشکلات و بدبختى هاى دنیاى امروز نتیجه همین معضل است. دنیاى امروز متاسّفانه هیچ برنامه اى براى حلّ این معضل، و دستیابى به توزیع عادلانه ثروت ندارد و نمى تواند داشته باشد، چون تفکّر مادّى اجازه توزیع عادلانه ثروت را نمى دهد.
برنامه اسلام براى توزیع عادلانه ثروت
اسلام براى توزیع عادلانه ثروت نیز برنامه دارد. توضیح این که در اسلام سه نوع مالکیّت وجود دارد:
١. مالکیّت خصوصى: هر انسانى مى تواند تلاش و فعالیّت کند و مالک نتیجه زحماتش شود؛ البتّه مالکیّت شخصى، حدّ و حدود و ضوابطى دارد.
٢. مالکیّت عمومى: اموالى است که مالک خاصّى ندارد، بلکه عموم مردم مالک آن هستند؛ مانند اراضى خراجیّه که در فقه ما بطور مفصّل مطرح است.
٣. مالکیّت حکومت اسلامى: که بخشى از آن انفال است که در کتب فقهی مفصل درباره آن بحث شده است.
حکومت اسلامى از املاک خود در مواقع لزوم بصورت عادلانه به افراد مى دهد تا اگر مشکلى در جایى به وجود آمده حل گردد. اگر برنامه مالکیّت هاى سه گانه به طور دقیق رعایت و عملى شود، معضل توزیع ناعادلانه ثروت حلّ مى گردد.
راه حلّ اسلام:
همان طور که می دانیم، نمى توان نسخه این بیمارى خطرناک را - که جسم و جان بشریّت را آزار مى دهد - در دنیاى مادّى جستجو کرد؛ چون تفکّر مادّى اجازه توزیع عادلانه ثروت را نمى دهد. امّا اسلام داروى این درد جانکاه را همچون سایر آلام بشر ارائه کرده است و آن این که: مسائل اقتصادى باید با اصول اخلاقى آمیخته شود، و اقتصاد منهاى اخلاق ممنوع گردد.
آرى اگر اخلاق در لایه هاى مختلف اقتصاد حاکم شود، یعنى تولید کالا توزیع کالا و مصرف کالا همه آمیخته با اصول اخلاقى گردد، بى شک روز به روز فاصله زیاد بین فقیر و غنى کم مى شود، و به طور طبیعى ثروت به طور عادلانه در میان همه مردم توزیع مى گردد. به نمونه هایى از دستورات اسلام در این زمینه توجّه فرمایید:
١. تاکید بر روزى حلال:
حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) طبق روایت معروفى فرمودند: «اَلْعِبادَهُ سَبْعُونَ جُزْءاً وَ اَفْضَلُها جُزْءاً طَلَبُ الْحَلالِ»(١٣)؛ (عبادت و بندگى خدا هفتاد نوع است، برترین آن به دنبال رزق و روزى حلال رفتن است). آیا دنیاى امروز به دنبال روزى حلال است؟ هرگز. اسلام مى گوید: هر وسیله اى که براى جامعه بشرى زیانبخش است، تولید و پخش و نگهدارى و توزیع و خرید و فروش و مصرف و هر گونه فعّالیّت پیرامون آن حرام است. امّا امروزه، مهم ترین و پردرآمدترین تجارتهاى دنیاى مادّى، تجارت سلاحهاى مرگبار است که اسلام تولید و خرید و فروش و نگهدارى آن را تحریم کرده است. اگر دنیاى امروز مطابق احکام اسلام، تجارتِ چنین سلاحهایى را ممنوع کند، جلوى بخش مهمّى از انباشت نامشروع ثروت گرفته مى شود.
دومین تجارت پرسود دنیاى مادّى، تجارت موادّ مخدّر است، که متاسّفانه بسیارى از سیاستمداران عصر ما آلوده آن هستند. خیال نکنید که به راحتى مقدار قابل ملاحظه اى از موادّ مخدّر در ظرف مدّت کوتاهى از کشور تولید کننده، به کشورهاى مصرف کننده حمل و در بین معتادان توزیع گردیده، و این کار تنها توسّط قاچاقچیان صورت مى پذیرد؛ بلکه چراغ سبز سیاستمداران پرنفوذ کشورهاى مختلف کار را بر قاچاقچیان آسان کرده، و البتّه قاچاقچیان درصدى از سود خود را به آنها مى پردازند تا شرمنده الطاف آنها نباشند!!
اسلام هر نوع فعّالیّت پیرامون موادّ مخدّر را تحریم کرده است.(١٤) اگر دنیاى امروز به این حکم عمل مى کرد نه خبرى از این همه معتاد در گوشه و کنار جهان بود، و نه درمانگاه ها و بیمارستانهاى مختلف درگیر درمان آنها بودند، و نه روز به روز ثروت ثروتمندانِ دنیا، افزون تر مى شد. آرى از دیدگاه اسلام چیزى که نتیجه اش حرام باشد تمام مقدّماتش حرام است و ثروتهاى متراکم نزد عدّه اى خاص از ثروتمندان دنیا، محصول همین کارهاى حراماست، که اگر با آن مبارزه شود بى شک فاصله فقیر و غنى کاسته مى شود.
٢. تحریم ایجاد بازار سیاه:
عدّه اى خدمت امام صادق(علیه السلام) رسیدند، عرض کردند: یابن رسول اللّه! به منظور تجارت و فروش کالاهایمان کاروانى تشکیل داده و به همراه دوستان تاجر به سمت کشور مصر حرکت کردیم. قبل از ورود به مصر از مسافرانى که قصد خروج از آن کشور را داشتند در مورد موقعیّت اقتصادى کالاهایى که براى فروش آورده بودیم تحقیق کردیم. متوجّه شدیم که بازار آنجا سخت نیازمند کالاهاى ماست. بدین جهت تمام تجّار کاروان تفاهم کردند که کالاها را به قیمت بالا فروخته، و به کمتر از فلان مقدار سود رضایت ندهیم، و به همین شکل عمل کردیم و سود سرشارى نصیب ما شد. کار ما چه حکمى دارد؟
حضرت فرمود: مرتکب کار حرامى شده اید،(١٥) مسلمان نباید بازار سیاه درست کند. هنگامى که مردم نیازمند کالاى تو هستند نباید آن را به چندین برابر قیمت بفروشى! متاسّفانه برخى از کشورهاى اروپایى مقدار قابل ملاحظه اى از موادّ غذایى خود را به دریا مى ریزند تا قیمتهایشان نشکند! اسلام با تحریم این گونه فعّالیّتها، از انباشته شدن ثروتهاى نامشروع حاصل از بازار سیاه جلوگیرى مى کند.
٣. تحریم رباخوارى:
ربا مهمترین منبع درآمد بانکهاى دنیاى مادّى است. رباخوار سود خالص مى گیرد و با ضرر و زیان وام گیرنده کارى ندارد. وام گیرنده تحت هر شرایطى وام دریافتى و سود آن را باید بازگرداند، حتّى اگر ضرر کرده باشد. بلکه گاه سود دو برابر و چند برابر و جریمه تاخیر هم به آن اضافه مى شود. و اگر قادر بر پرداخت نباشد وثیقه اش را مى فروشند و مطالباتشان را وصول مى کنند. بدین جهت سرمایه رباخوار روز به روز زیادتر، و ثروت در نزد امثال او افزونتر، و وام گیرندگان روز به روز فقیرتر و بیچاره تر گردیده، و گاه به خاک سیاه مى نشینند.
اسلام این فعّالیّت نامشروع را تحریم کرده است؛ چون رباخوار هیچ کار مثبتى انجام نمى دهد، و تحت هر شرایطى فقط به فکر افزایش دارایى و سرمایه خویش است. او حاضر است خون مردم را در شیشه کرده، همچون زالو آن را بمکد، امّا ریالى از سودش را از دست ندهد. بانک جهانى با همین وامهاى ربوى، که گاه براى یک دلار ده دلار پس مى گیرد، ملّتهاى مستضعف را بیچاره کرده است.
اسلام با تحریم رباخوارى، جلوى یکى از عوامل مهمّ توزیع ناعادلانه ثروت را گرفته است. اگر مسلمانان، و حتّى غیر مسلمانان، به روایات شدید اللحنى که در این زمینه وارد شده، و مفاسد گوناگون و متعدّد این کار بسیار زشت را تبیین کرده،(١٦) که دامنگیر فرد و جامعه مى شود، و گاه به عصیانهاى اجتماعى منتهى مى گردد، تا آنجا که در حکم محاربه و اعلان جنگ با خداوند بیان شده، توجّه کنند هرگز خویش را آلوده این گناه بزرگ نخواهد کرد.
٤. تحریم رشوه خوارى:
رشوه خوارى در قالبهاى مختلف، نظیر پورسانت، هدیه، زیرمیزى، پول چاى و مانند آن در معاملات مهم رواج دارد. محموله هاى بزرگ کشتى هاى نفتى، صنعتى، سلاح و مانند آن به سهولت به سامان نمى رسد، بلکه تا رشوه گیرها و دلالان رشوه نگیرند اجازه نقل و انتقال داده نمى شود، و این کار بسیار زشت یکى دیگر از عوامل تجمیع ثروت و فاصله طبقاتى است. به همین خاطر است که اسلام رشوه گیر و رشوه دهنده را در آتش دوزخ مى داند؛ «اَلرّاشى وَ الْمُرْتَشى فِى النّارِ».(١٧)
٥. غش و تقلّب در معامله:
در دنیاى امروز بسیارند کارخانه هایى که اجناس تولیدى خود را با مارک کشورهاى دیگر به فروش مى رسانند. این کار غش و تقلّب در معامله محسوب مى شود، و لذا اسلام آن را تحریم کرده است؛ «اِنَّ الْغِشَّ لا یَحِلُّ».(١٨)
٦. ماهواره ها و سایت هاى فاسد:
امروزه به وسیله ماهواره ها و سایت هاى فاسد و مفسد و اخیراً تلفن هاى همراه، فساد فراگیر شده، و به تعبیر آن روایت، ظلم و جور دنیا را فرا گرفته است؛ «کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً».(١٩)
آمارى که اخیراً برخى از مسوولین مطّلع منتشر کرده اند حاکى از آن است که هفده هزار کانال تلویزیونى به وسیله ماهواره ها در اختیار خانواده هاى ایرانى قرار مى گیرد، که از این رقم تعداد انگشت شمارى اختصاص به مسائلى علمى و خبرى داشته، و بقیّه عموماً حاوى برنامه هاى فاسدى است که توصیف آن شرم آور است، تا چه رسد به پخش و تماشاى آن! برنامه هاى زشتى که منتهى به متلاشى ساختن خانواده ها، تعلیم دزدى، سرقت، فحشا، خودفروشى، همجنس بازى و مانند آن شده، و فساد را به بینندگان خویش منتقل مى سازد.
این ماهواره ها و سایت هاى فاسد، براى درآمد بیشتر دنیا را به فساد کشیده اند. عجیب این که وقتى فتوا به تحریم این گونه ابزار فسادانگیز و مولّد گناه داده مى شود، بعضى انسان هاى ناآگاه آن را خلاف آزادى مى شمارند. آیا وسیله اى که ناموس مردم و جوانان آنان را فاسد مى کند، چیز مناسبى است؟
آیا مردم چنین آزادى را که ثمره آن فساد و انحراف جوانانشان باشد، مى پذیرند؟ اى کسانى که آشکارا یا مخفیانه آنتن ماهواره را بر پشت بامتان نصب کرده اید! هنگامى که به خواب مى روید و دختر و پسر شما نیمه هاى شب پاى برنامه هاى آلوده آن مى نشینند و شهوتشان تحریک مى شود اگر متعرّض همدیگر شوند، این رسوایى را به کجا خواهید برد؟! نمونه هایى از این گونه ارتباطات زشت را در نامه هاى استفتا براى ما نوشته بودند که حتّى برادر و خواهر، و بلکه پدر و دختر صاحب فرزندى نامشروع شده بودند!! لذا به پدران و مادران توصیه مى شود که با دست خود ابزار و وسایل بدبختى و آبروریزى خویش را فراهم نسازند، بلکه بیش از پیش مواظب فرزندان خود باشند، که آنها امانت هاى الهى هستند.
٧. ثروت اندوزى ممنوع:
خداوند متعال در آیه٣٤ سوره توبه در مورد ثروت اندوزان چنین مى فرماید: «وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ وَ لاَ یُنفِقُونَهَا فِى سَبِیلِ اللهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَاب اَلِیم»؛ (و کسانى که طلا و نقره را گنجینه [و ذخیره و پنهان] مى سازند، و در راه خدا انفاق نمى کنند، به مجازات دردناکى بشارت ده!). آری روز قیامت درهم و دینارها در آتش جهنم گداخته شده، و بر پیشانى و پشت و پهلوى ثروت اندوزان نهاده مى شود.
سوال: منظور از ثروت اندوزى چیست؟
جواب: مفسّران در این زمینه احتمالات متعدّدى داده اند،(٢٠) که به دو نمونه آن اشاره مى کنیم:
١. منظور نپرداختن زکات و سایر وجوه شرعیّه است؛ بنابراین کسى که زکات و سایر وجوهات شرعیّه اش را مى پردازد هر چقدر پول جمع کند ثروت اندوزى نکرده است.
٢. پرداخت زکات و دیگر وجوهات واجبکفایت نمى کند، زیرا اگر جامعه فقیر و نیازمند شد و زکات و دیگر وجوهات شرعیّه جوابگوى نیازهاى جامعه نباشد، حکومت اسلامى مى تواند حدّ معیّنى براى ثروت افراد تعیین کند، که اضافه بر آن ثروت اندوزى است و باید تعدیل گردد. اگر ثروت خود را در جهت تولید، تاسیس مراکز خیریّه، توانبخشى، و مانند آن به کار گیرد اشکالى ندارد، ولى نباید آن را از چرخه اقتصاد خارج، و صرفاً ذخیره کند.(٢١)
٨. سود عادلانه:
امام صادق(علیه السلام) به غلامش فرمود: مخارج و هزینه هاى ما زیاد شده است، این کیسه پول حاوى ١٠٠٠ دینار را بگیر و با آن معامله اى کن تا سود آن را صرف مخارج و هزینه ها کنیم. غلام پول را گرفت و مال التجاره اى تهیّه نمود، و همراه کاروانى به مصر رفت و با سود کلانى بازگشت. دو کیسه ١٠٠٠ دینارى تقدیم امام نمود، و عرض کرد: هزار دینار اصل سرمایه، و هزار دینار دیگر سود آن است. امام با تعجّب و عصبانیّت فرمود: از مردم ١٠٠٪ سود گرفته اى! سپس اصل سرمایه را برداشت، و سود را بازگرداند.(٢٢)
آرى، اسلام سفارش مى کند که سود هم باید عادلانه باشد. در حالى که در جهان کنونى گاه کالایى براى مادّى پرستان یکصد دلار تمام مى شود، ولى آن را به ده برابر و گاه پنجاه برابر قیمت مى فروشند، و این سود ناعادلانه یکى دیگر از عوامل فاصله طبقاتى است.
نتیجه این که اسلام با آمیختن اخلاق و اقتصاد، و طرح بایدها و نبایدهاى اخلاقى در حوزه اقتصاد، عملاً چشمه هاى تولید ثروت هاى نامشروع - که باعث توزیع ناعادلانه ثروت مى گردد - را مسدود نموده، تا ثروت به طور عادلانه در بین تمام اقشار جامعه توزیع گردد.(٢٣)
پی نوشت:
(١). سوره مائده، آيه ٣٢.
(٢). سوره مائده، آيه ٨.
(٣). سوره نساء، آيه ١٣٥.
(٤). سوره نساء، آيه ١٢٧.
(٥). سوره بقره، آيه ٨٣.
(٦). گردآوري از کتاب: پيام قرآن، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ١٣٨٦ هـ.ش، ج ٨، ص ٢٥٧.
(٧). اصول کافى، جلد ١، صفحه ٤٠٥.
(٨). مرآة العقول، جلد ٤، صفحه ٣٣٥.
(٩). سوره فصلت، آیه ٤٦.
(١٠). سوره بقره، آیه ٢٤٩.
(١١). شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، جلد ٢، صفحه ١٩٧ ـ ١٩٨.
(١٢). گرد آوري از کتاب: پيام امام امير المومنين عليه السلام، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ١٣٨٥ ه. ش، ج٢، ص ٣٤٩.
(١٣). ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ابن بابويه، محمد بن على، دار الشريف الرضي، قم، ١٤٠٦ قمری، چاپ دوم، ص ١٨٠.
(١٤). توجّه شما خوانندگان محترم را به يك نمونه از استفتائاتى كه در اين زمينه از محضر مرجع عاليقدر حضرت آية اللّه العظمى مكارم شيرازى(مدّظلّه) شده، جلب مى كنم: سؤال: نظر حضرتعالى در مورد مصرف موادّ مخدّر و مقدّمات آن، از قبيل كشت، توليد، نگهدارى، مخفى كردن، حمل و نقل، توزيع و خريد و فروش آن چيست؟ جواب: بدون شك استعمال موادّ مخدّر يكى از گناهان كبيره است، كه ادلّه مختلف شرعيّه بر حرمت قطعى آن دلالت دارد و بر همه مسلمانان واجب است كه از اين موادّ پليد پرهيز و اجتناب كنند و فرزندان و بستگان و آشنايان خود را شديداً از آن برحذر دارند و هر كس هر گونه كمكى به كشت، تهيّه، حمل و نقل و پخش اين مواد كند مشمول مجازات الهى خواهد بود و هر گونه درآمدى از آن حاصل شود حرام و نامشروع است. همه مسلمين بايد بدانند يكى از نقشه هاى خطرناك دشمنان براى نابود كردن ايمان و توان جوانان، توسعه همين موادّ مخدّر مى باشد؛ بنابراين بر حكومت هاى اسلامى و عموم مردم فرداً فرد واجب است كه با آن مبارزه كنند و ان شاء اللّه روزى بيايد كه موادّ مخدّر از سرزمين كشورهاى اسلامى ريشه كن گردد. (استفتاءات جديد، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: عليان نژادى، ابوالقاسم، مدرسة الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، ١٤٢٧ قمری، چاپ دوم، ج ٢، ص ٢٤٢).
(١٥). الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، آخوندى، محمد، دار الكتب الإسلامية، تهران، ١٤٠٧ قمری، چاپ چهارم، ج ٥، ص ١٦١، باب (الحلف في الشراء و البيع).
(١٦). شرح اين مطلب را در كتاب ربا و بانكدارى اسلامى، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: عليان نژادى، ابوالقاسم، مدرسة الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، ١٣٨٠ شمسی، چاپ اول، ص ٩ مطالعه فرماييد.
(١٧). كنز العمال في سنن الأقوال و الأفعال، المتقي الهندي، علاء الدين علي بن حسام الدين، محقق: بكري حياني، صفوة السقا، مؤسسة الرسالة، بيروت، ١٤٠١ قمری / ١٩٨١ میلادی، چاپ پنچم، ج ٦، ص ١٧٨.
(١٨). الكافي، همان، ج ٥، ص ١٦١، باب (الغش).
(١٩). همان، ج ١، ص ٣٣٨، باب (في الغيبة).
(٢٠). تفسير نمونه، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الإسلامية، تهران، ١٣٧٤ شمسی، چاپ اول، ج ٧، ص ٣٩٤.
(٢١). مجمع البيان فى تفسير القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ١٣٧٢ شمسی، چاپ سوم، ج ٥، ص ٤٠.
(٢٢). الكافي، همان، ج ٥، ص ١٦١، باب (الحلف في الشراء و البيع).
(٢٣). گردآوری از کتاب: از تو سوال مى كنند، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: عليان نژادى، ابوالقاسم، مدرسة امام على بن ابى طالب(عليه السلام)، قم، ١٣٨٧ شمسی، چاپ دوم، ص ١٧٠.
-------------------------
احکام شرعی
جواز مصرف زکات فطره برای آزادی زندانیان فقیر
پرسش : مصرف زکات فطره برای آزادى افراد فقیرى که بر اثر اشتباهاتى در زندان به سر مى برند، چه حکمى دارد؟
پاسخ : اشکالى ندارد.
جواز مصرف زکات فطره در غیر غذا
پرسش : آیا فقیر می تواند زکات فطره را در غیر مورد غذا مصرف کند؟
پاسخ : اشکالی ندارد.
حکم پرداخت زکات فطره به طلبکاران شخص فقیر
پرسش : اگر شخصی به واسطه ورشکستگی و بدهکاری فقیر شود آیا می توان زکات فطره را مستقیماً بابت بدهی او به شخص طلبکار داد یا باید حتماً به دست فقیر برسد؟
پاسخ : در فرض سوال، پرداخت مستقیم به طلبکاران او مانعی ندارد.
جواز خرید کالا از فطریه برای نیازمند
پرسش : آیا می توان با پول فطریه برای خانواده نیازمند، ماشین لباسشویی خرید؟
پاسخ : در صورتی که برای آنها ضرورت داشته باشد مانعی ندارد.
حکم فطریه ی میهمان
پرسش : پرداخت فطریه ی میهمان به عهده ی چه کسی می باشد؟
پاسخ : میهمانى که پیش از غروب شب عید فطر با رضایت صاحب خانه وارد شده و نانخور او محسوب مىشود (یعنى تصمیم دارد مدتى نزد او بماند) دادن زکات فطره او نیز واجب است، امّا اگر فقط براى شب عید دعوت شده فطره او بر میزبان واجب نیست و در صورتى که بدون رضایت صاحب خانه باشد نیز بنابر احتیاط واجب فطره او را بدهد، همچنین فطره کسى که انسان را مجبور کرده است که خرجى او را بپردازد.
زکات فطره مهمان یک شبه
پرسش : آیا زکات فطره مهمان بر عهده صاحبخانه است؟
پاسخ : فطره میهمان بر عهده صاحبخانه نیست، مگر اینکه براى چند شب میهمان او باشد، به طورى که نان خور او محسوب شود.
معيار تعيين خوراک برای پرداخت فطره
پرسش : آیا در پرداخت زکات فطره خوراک شخصی خود انسان ملاک می باشد؟
پاسخ : در زکات فطره خوراک شخصى خود انسان ملاک نیست بلکه خوراک معمولى اهل شهر و یا محل ملاک است؛ بنابراین، کسى که همیشه برنج مىخورد مىتواند زکات فطره را از گندم بدهد.
وقت اداى زكات فطره
پرسش : وقت پرداختن زکات فطریه چه زمانی است؟
پاسخ : وقت اداى زکات فطره، روز عید فطر قبل از انجام نماز است؛ بنابراین، کسى که نماز عیدفطر را مىخواند باید فطره را پیش از نماز عید بدهد، ولى اگر نماز عید را نمىخواند مىتواند تا ظهر روز عید تاخیر بیندازد.
پی نوشت: