- طلیعه سخن
- پیام ها و بیانات
- دیدارها
- گزیده سخنان
- فن آوری
- یادداشت
آثار و کارکردهای حماسۀ حسینی از منظر معظم له
- یادداشت
مبانی فقهی قیام امام حسین علیه السلام از منظر معظم له
- پرونده ویژه
چالش های نظام بانکی در حمایت از تولید از منظر معظم له
- پرونده ویژه
راهکارهای مردمی در مبارزه با گرانی از منظر معظم له
- مقاله
نشانه شناسی شهادت امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا
- معرفی کتاب
سیری در کتاب «احکام عزاداری»
- معارف اسلامی
روش ائمه علیهم السلام در احیای حماسه عاشورا
- احکام شرعی
نذر
ضرورت واکاوی همۀ ابعاد و زوایای قیام امام حسین علیه السلام در تبیین دقیق معارف عاشورایی انکار ناپذیر است؛ اهمیت این مسأله وقتی نمایان می شود که بدانیم در برهه های مختلف تاریخی؛ سایۀ سنگین رویکردهای عرفانی و چگالی سنگین احساسات در ایام عزای حسینی ، قامت این حادثۀ عظیم را صرفاً به چند نماد اسطوره ای از آن واقعۀ بزرگ محدود ساخته و از این رهگذر تاریخ نگاری عاشورا نیز جای خود را به داستان سرایی داده است.
در تبیین این مدعا باید به حافظۀ تاریخی مراجعه کرد تا انبوه تعزیه خوانی و سیطرۀ مناسک گرایی در مراسم سوگواری را مشاهده نمود؛ مقوله ای صرفاً حس گرا که از نگاه تک بعدی عرفانی به عاشورا نشأت می گیرد.
بی شک تولید انبوه کتب عاشورایی با رویکرد عرفان گرایانه در برهه های مختلف، به نوبۀ خود تبعات و پیامدهای مختلفی را به همراه داشته است که وجود پیرایه ها و انحرافات متعدد در سوگواری اباعبدالله الحسین علیه السلام در حقیقت حاصل نگاه انتزاعی به عاشوراست؛ حال آنکه حادثۀ کربلا تلفیقی از عینیت و ذهنیت است و ضرورت بازنمایی تاریخی و معرفتی واقعۀ عاشورا انکار ناپذیر است .
بی تردید شهادت مظلومانۀ امام حسین علیه السلام در روز عاشورا بر مبنای شعار (کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا)، اوج پیوند عینیت و ذهنیت است و به عنوان مهمترین مولفۀ میان فرهنگی در میان جوامع بشری مورد نظر است؛ به نحوی که عاشورا حلقۀ وصل عدالت خواهی جوامع انسانی در تحقق حکومت مهدوی به شمار می رود.
متأسفانه حرکت امام حسین علیه السلام در ساحت تاریخ به خوبی مورد بررسی قرار نگرفته است و این نقیصه معلول عدم نگاه فلسفی ومعرفتی به عاشورا و صد البته مرهون تأکید بی حدو حصر عاشوراپژوهان برمولفه های عرفانی و اسطوره ای است.
حال برای برون رفت از این چالش باید خاستگاه شناسی واقعۀ عاشورا مورد توجه قرار داد که از این رهگذر ناگزیر به سقیفه خواهیم رسید؛ توطئه ای ظالمانه و حاصل دهن کجی آشکار اسلام اشرافی علیه اسلام نبوی که خلافت و جماعت گرایی (حزب گرایی) را به جای امامت محوری و امت گرایی نشاند، و اینچنین قبیله گرایی با اهرم عقلانیت ابزاری بر تئوری انسان کامل و قلب سلیم به ظاهر فائق آمد و اسلام شورایی و سوسیالیستی خلفای سه گانه و سپس اسلام سلطنتی بنی امیه در روز روشن حق آشکار اسلام امامت محور (اسلام نبوی)را غصب نمود.
در این بین فقدان عدالت فردی و اجتماعی در اسلام خلافتی در نهایت موجبات تقویت بنی امیه را فراهم کرد و عرفان متجر، خشک و مناسکی اشراف گرایان قریش با عرفان اباحه گری اسلام اموی ممزوج شد؛ این پدیدۀ شوم که در واقعۀ عاشورا با شعار خونخواهی عثمان! در مقابل اسلام نبوی قد علم کرد در نهایت خشن ترین تصاویر را در واقعۀ عاشورا رقم زد که پیامدهای آن تحت عنوان جریانات تکفیری دامن گیر جهان اسلام شده است.
البته قیام امام حسین علیه السلام در نهایت با رسوایی و نابودی سقیفه و بنی امیه، به خوبی توانست اسلام را به مسیر اصلی خود بازگرداند لذا مخالفت و ستیزه جویی گروه های تکفیری با واقعۀ عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام به شدت معنادار است.
با این تفاسیر می توان دریافت تراژدی عاشورا از عقبۀ عظیم معرفتی برخوردار است از این رو در تاریخ به شدت معنا دار است؛ این ظرفیت مهم در حالی است که انحصار نهضت حسینی به عرفان،خواب،کشف و شهود ؛ به نوبۀ خود تضعیف کنندۀ اوج عقلانیت در واقعۀ عاشورا است، در حالی که امام علیه السلام به عنوان انسان کامل در اوج حکمت قرار دارد و نهضت حسینی به شدت عقلانی، فقهی و حکمی است.
گفتنی است اگر چه معاویه بر خلاف پیمان صلح، یزید را به جانشینی بر گزید که با مخالفت و عدم بیعت امام با حکومت ظالمانۀ یزید همراه شد؛ لیکن خروج امام علیه السلام از مدینه به مکه به عنوان شهر امن، حاکی از اجتناب امام علیه السلام از کشتار و جنگ طلبی است.
هم چنین وقتی سیل انبوه نامه های مردم کوفه از امام علیه السلام برای تشکیل حکومت اسلامی به سوی آن حضرت روانه شد حجت شرعی و فقهی بر امام علیه السلام تمام شد.
از این رو هیچ گاه تئوری جنگ در فقه حسینی جایگاهی نداشت زیرا صلح محوری مهمترین آموزه میان فرهنگی تشیع است که از فطرت، عقلانیت و حکمت منبعث می شود.
بر این اساس صلح محوری تحت چارچوب تئوریک عزت طلبی«هیهات من الذله» در واقعۀ عاشورا موجب گردید امام شروع کننده جنگ نباشد بلکه در قالب هدایت محوری خطابه های متعددی برای لشکریان عمر سعد بیان فرماید.
ویا آن حضرت در شب عاشورا بر مبنای دقیق فقاهت، بیعت را از یاران خود برداشت و فرمود: «...؛ يارانم! بدانيد اينان جز شهيد كردن من و شهادت كسانى كه با من باشند، هدفى ندارند و من از كشته شدن شما بيمناكم. اكنون از شما بيعتم را برداشتم، هركس از شما قصد بازگشت دارد در اين سياهى شب برگردد». (١) که این فراز تاریخی خود مبین اوج مظلومیت امام حسین علیه السلام است.
بی شک اجتناب از کلی گویی و شعارزدگی در گرو تبیین معرفتی و فلسفی قیام عاشورا میسر خواهد بود؛ لذا عدم تبدیل تراژدی عاشورا به مولفه های مفهومی وبی اعتنایی به بازتولید شخصیت ها و حوادث عاشورا در قالب مفاهیم معرفتی و فلسفی و اکتفا به اسطوره نگاری و طرح برخی داستان های ابتدایی، از جمله چالش های مهم در جامعۀ امروزی به شمار می رود ؛ مطالبه ای فراگیر که بعضاً درقالب انتقادات مردمی به سوی متولیان فرهنگی و دینی جامعه گسیل می شود؛ از این رو انتظار می رود سیاستگذاران فرهنگی کشور و نیز مبلغان دینی در ترسیم دقیق عقلانیت، فقاهت و حکمت حسینی بیش از پیش تلاش نمایند.
١. تاريخ طبرى؛ ج ٤؛ ص ٣١٧ ، بحارالانوار؛ ج ٤٤؛ ص ٣٩٢- ٣٩٣.
--------------------
پیرو انتشار بیانیه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی پیرامون گردهمائی مدرسه فیضیه قم، سوالاتی از سوی برخی مخاطبین محترم پایگاه اطلاع رسانی دفتر معظم له makarem.ir دریافت شده است که جهت اطلاع بیشتر، توجه شما عزیزان را به نکات هفتگانۀ زیر به عنوان نمونه که عیناً از نوار سخنرانی ایشان پیاده شده جلب می کنیم:
این گویندۀ محترم که سوابق خوبی دارد در مدرسۀ فیضیه در سخنرانی خود مطالبی را عنوان کرد که نشان می دهد، متأسفانه هیچ آگاهی از وضع حوزۀ علمیه ندارد، به عنوان نمونه:
١ـ ایشان می گوید: «ریشۀ سکولاریزم در حوزه است، سکولاریزم یعنی چه؟ یعنی تفکیک دین از حکومت و دولت و تمدن، تفکیک نظری وقتی است که شما حرفی ندارید».
این در حالی است که انقلاب از حوزه های علمیه برخاسته و الان هم مهم ترین پشتیبان انقلاب حوزه های علمیه و مراجع بزرگ هستند. اگر اقلیت کوچکی در حوزه خلاف این عمل می کنند، آن را نمی شود به حوزه تسرّی داد، بیشترین شهیدان انقلاب را حوزویان دادند.
٢ـ ایشان می گوید: «شما پنج تا درس خارج ـ نه یک درس خارج فقه ـ در قم، نجف، مشهد و اصفهان دارید که پرسش ها را از بیرون بگیرد».
این در حالی است که در بسیاری از دروس خارج حوزۀ علمیه مخصوصاً مراجع و بویژه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مسائل مستحدثه را عنوان کرده و پاسخ لازم را فراهم نمودند و کتاب های زیادی در این زمینه نوشته و منتشر شده که تمام پرسش ها را از بیرون گرفته اند و لیست این کتاب های چاپ شده حداقل به یکصد و پنجاه کتاب می رسد.
٣ـ ایشان می گوید: «هنر نیست که هی طهارت و نجاست و طواف و اینها را بگویند و هزار بار گفتند و هزار و یکمین بار آنها را بگویند».
جواب: این یک نوع بی اعتنایی به فقه جواهری است که مورد توجه امام راحل(قدس سره) و همه علما بوده و هست و در همین مسائل هم حرف برای گفتن بسیار دارند که در آینده به شرح آن می پردازیم.
٤ـ ایشان می گوید: «من شنیدم هفتصد، هشتصد رساله در قم می خواهند بدهند، ما اصلاً هفتصد تا مرجع می خواهیم؟ این جور که کارخانه انبوه تولید مرجع تقلید شروع شده، این که کاری نشد؟».
اولا: این عدد کاملاً خلاف واقع است. یک دهم آن هم صحیح نیست. معلوم نیست از کجا این عدد را گرفته اند. ثانیاً: آیا تعبیر به «کارخانه انبوه تولید مرجع تقلید» توهین به مرجعیت محسوب نمی شود؟!
این گوینده محترم می گوید: «چهارتا شرح و حاشیه را می خوانی و همان ها را می گویی و مرجع می شوی!».
این هم سخن عجیبی است. بزرگان مراجع بعد از ٤٠ یا ٥٠ سال به آن مقام می رسند و در گذشته هم چنین بوده است. مرحوم شیخ انصاری سخن معروفی دارد می گوید: «رسیدن به اجتهاد از طول جهاد هم سخت تر است».
٦ـ ایشان می گوید: «اغلب اینهایی که می خواهند رساله بدهند، هفتصد تا و هشتصد تا و هزار تا، اغلب هیچ چیز برای گفتن ندارند، این که می گویند جمهوری اسلامی ناکارآمد است و سیستمش درست نیست، یکی همین بی سوادی هاست».
باز همان عدد بی اساس تکرار شده و از آن بالاتر هم رفته است. تعبیر به بیسوادی در مورد فضلا و مدرسین حوزه توهین آشکاری است. البته نظر ایشان توهین نبوده ولیکن خواننده از این تعبیر، توهین می فهمد. به علاوه این که گفته است سخنی برای گفتن ندارند، اتفاقا درست خلاف آن است، اگر کتاب هایی که در حوزه چاپ شده مطالعه شود، نشان می دهد همه چیز برای گفتن دارند.
٧ـ ایشان می گوید: «اینها اصلاً جواب ندارند. اصلاً نمی دانند مظان پاسخگویی به این مسائل در کدام بخش قرآن و احادیث است».
این هم گفتار عجیبی است که نشان می دهد گویندۀ محترم ابدا اطلاعی درباره وضع حوزه ندارد. کدام مسأله است که در جامعه مطرح شده و جواب آن در دروس مراجع بزرگ و مدرسین سطوح عالی نیامده است.
امیدواریم هنگام قضاوت، خدا را در نظر بگیریم و از روی اطلاع و بدون حب و بغض قضاوت کنیم.
مایل نبودیم این مسائل تلخ بازگو شود اما اصرار جمعی از پرسشگران سایت ما، ما را وادار کرد.
ما این گوینده را هرگز متهم به سوء نیت نمی کنیم، ولی سخنان مزبور برخلاف واقعیات است.
خداوند عاقبت امر همه ما را ختم به خیر کند.
خبر تأسف بار رحلت آيت الله حاج شيخ مجتبي بهشتي اصفهانی (رحمه الله عليه) موجب نهايت تأسف گرديد. اين عالم رباني به حق يكي از اساتيد برجسته حوزه علميه اصفهان بود و ساليان دراز به پرورش شاگردان برجسته پرداخت. خدمات ديگر ايشان در جهات مختلف ديني بر كسي پوشيده نيست.
اينجانب اين ضايعه اسفناك را به حوزه علميه اصفهان و تمام اهالي محترم و بيت شريف ايشان تسليت عرض مي كنم.
خداوند روح ايشان را غريق رحمت واسعه اش گرداند و به همه بازماندگان صبر و اجر فراوان عنايت فرمايد.
صديق محترم حضرت آيت الله حاج شيخ مصطفى اشرفى (دامت افاضاته)؛
فقدان اسفناك اخوى محترم، حضرت آيت الله حاج شيخ مرتضى اشرفى رحمت الله عليه را به جنابعالى و بيت محترم شما و ايشان و تمام علاقمندان و دوستان و اهالى محترم شاهرود و حوزه علميه و علماى منطقه تسليت عرض مىكنم.
اين عالم ربانى در زمانى كه شهرستانها از وجود مجتهدين مبرز خالى مىشد در شاهرود به تربيت فضلا و برافراشتن پرچم اسلام و اهلبيت(علیهم السلام) در آن منطقه همت گماشت و خدمات بسيار ارزندهاى در طول عمر با بركت خويش انجام داد.
اميدوارم روح ايشان با ارواح شريفه محمد و آل محمد(علیهم السلام) محشور گردد و خداوند به بازماندگان صبر و اجر فراوان عنايت كند و فرزندان محترم ايشان بتوانند اين چراغ فروزان را در آن بيت همچنان روشن نگه دارند.
--------------------
مراسم جشن و عمامه گذاری در روز عید غدیر
راهپیمایی روز عید غدیر
اهل سنت کردستان
مسئولین رادیو معارف
افتتاح رادیو محرم
نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران
مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام
--------------------
عده ای هستند دلشان می خواهد یک بدبینی بین سپاه و مرجعیت و حوزه های علمیه ایجاد کنند، این ها را باید مراقب بود
نه تنها ما بلکه نسل های بعد ما نیز مدیون شهدا هستند، در آموزه های دینی نیز نسبت به اصل تکریم و تعظیم شهدا بسیار تاکید و توصیه شده است
علی رغم گذشت سالیان طولانی نه تنها واقعه عاشورا کمرنگ و ضعیف نشده بلکه سال به سال برنامه های عاشورا، عزاداری و مراسم اربعین با شکوه و عظمت بیشتر برگزار می شود؛ این مساله نشان می دهد که این واقعه و قیام برخلاف سایر حوادث تاریخی با اهداف مادی گره نخورده بود
مسؤولان محترم بدانند این روزها در هر جلسه ای که می نشینیم سخن از گرانی است؛ آن هم گرانی افسارگسیخته و حتی بالای صد درصد در این شرایط واقعا اقشار آسیب پذیر جامعه از جمله کارگران، کارمندان شرایط بسیار سختی دارند؛ تاکید می کنیم مسؤولان این موضوع را جدی بگیرند؛ شوخی نیست، یک مساله سرنوشت ساز است
به همه توصیه می کنیم به مقدسات یکدیگر احترام بگذارند و بدانند که وحدت تنها و تنها در سایه عمل محقق می شود باید با تکیه بر این اصول و تقویت آنها و عمل به سفارشات پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت(علیهم السلام) توطئه های دشمن را خنثی کنیم
امروزه مداحی نسبت به سابق گسترده تر شده است؛ به همین دلیل باید مراقبت های ویژه ای در این خصوص صورت گیرد؛ نباید به نام مداحی کارهای سیاسی و جناحی کرد؛ خطبای محترم نیز باید مراقبت های لازم را داشته باشند
اگر هیچ دلیلی برای مساله ولایت جز این آیه نباشد به عقیده ما کافی است، چون هیچ جوابی در مقابل آن نمی شود داد
--------------------
امروزه رسانه ها در دنیا حرف اول را می زنند، و یکی از بزرگترین رسانه ها همین کتاب هایی است که تألیف و در اختیار علاقه مندان گذاشته می شود. سخن از کتاب در اسلام بسیار مهم است، بلکه در مورد کتاب و کتابخوانی باید گفت که روح اسلام، روح علم و دانش است. در واقع اسلام دین علم است. اولین سخن پیامبر پس از بعثت اقراء است. در نتیجه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلّم آمده که مردم را از جهل خارج کرده و به علم برساند. چرا که معجزه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلّم کتابی به نام قرآن است. بر خلاف معجزه تمام پیامبران که جنبه فیزیکی دارد، معجزه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلّم جنبه روحانی و معنوی دارد؛ و آن حضرت با قرآن جامعه ای مرده را زنده کرد و در مسیر صحیح قرار داد.
تعبیرات و کلام بزرگان نیز حاوی این مطلب است که انسان به دو گونه می تواند آنچه در درون، اندیشه و روحش جریان دارد، ابراز کند. گاهی به زبان که امواج صوتی است و خیلی زود در فضا محو می شود، اما گاهی به قلم است که هرگز با گذشت زمان محو نمی شود، زیرا نه مکان را به رسمیت می شناسد و نه زمان را؛ به همه جا و به هر زمان می رسد. در حالی که بیان، هم از نظر مکان محدود است و هم از نظر زمان.
بنابراین باید تأکید کرد مسئله کتاب و کتابخوانی از جمله امور مهم و پیچیده کشور است، زیرا کتاب بهترین حلقه اتصال تاریخ گذشتگان به امروز است، بدون شک، پیشرفت دانش و تمدنها نیز به نوعی مرتبط با کتاب است؛ اگر کتاب وجود نداشت رابطه ما با پیشینیان قطع میشد؛ حال آنکه بیشتر علوم، دانشها، تمدنها، مسائل اقتصادی و سیاسی و علوم الهی با کتاب در ارتباط است.
بدیهی است مقولۀ كتاب و كتابخوانی هميشه درطول تاريخ آثار فوق العاده اى، در آموزش و پروش و انتقال علوم از نسلى به نسل ديگر و تكامل فرهنگ هاى بشرى ایفا کرده است. اصولًا تفاهم ميان انسانها و انتقال افكار، با کتاب امکان پذیر است و پيوند ميان هر انسانى را با انسان هاى ديگر در تمام قرون و اعصار و تمام نسل هاى امروز و گذشته و آينده برقرار مى سازد.
فلسفه تشكيل كتاب و كتابخانه از قديمى ترين ايّام براى انسانها شناخته شده است؛ به همين دليل از هزاران سال پيش كتابخانه ها در نقاط مختلف جهان تشكيل يافت هر چند بعضى بسيار ساده و ابتدايى بود. در این میان تعليمات اسلام به شدت بر پيشرفت امر آموزش و پرورش و تأسيس كتابخانه ها و شكوفايى علم و دانش مؤثّر تأکید دارد، لذا يكى از وظايف مهمّ حكومت اسلامى در ترویج فرهنگ مطالعه، تشكيل كتابخانه عمومى است؛ چرا كه بسيارى از مردم قدرت تهيّه كتاب هاى متعدّد را ندارند؛ در حالى كه خواهان علم و طالب دانش اند، و به فرض كه توانايى دانش داشته باشند ضرورتى ندارد كه سرمايه هاى عظيمى در هر خانه معطّل بماند، چه بهتر كه به صورت كتابخانه هاى عمومى در آيد كه هم صرفه جوى فراوانى در هزينه ها بشود، و هم عموم مردم از هر قشر و هر طبقه اعم از فقير و غنى و متوسّط و كوچك و بزرگ دسترسى به انواع كتاب هاى دينى و علمى و ادبى و تاريخى و سياسى داشته باشند.
یکی دیگر از دغدغه های مهم و اساسی در کتابخوانی و انس با کتاب، معرفی و طبقه بندی کتاب های مناسب برای تمام رده های سنی است و باید در عرصه کتاب، به گونه ای عمل کنیم که هر کس به راحتی بتواند گمشده خود را بیابد که این کار سبب افزیش مطالعه در جامعه می شود.
با توجه به دغدغه های ذکر شده در بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی که گزیده ای از سخنان ایشان را به طور اجمالی بیان کردیم، مرکز فناوری اطلاعات دفتر ایشان اقدام به ایجاد وب سایت تخصصی کتابخانه با محوریت آثار ارزشمند و گرانسنگ معظم له نمود تا بتواند گامی مؤثر در اعتلای فرهنگ کتاب و کتابخوانی و انتشار معارف حقه اسلام و اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین، بردارد.
در طراحی و تولید این وب سایت سعی شده است تا ضمن ایجاد جذابیت های بصری، امکانات مورد نیاز کاربران به شرح زیر تأمین گردد.
* ارائه کتب به صورت چینش کتابخانه ای و لیستی به منظور سهولت دسترسی و افزایش جذابیت بصری
* ارائه موضوعات کتب با قابلیت فیلتر موضوعی آنها
* جستجو در عنوان و مشخصات کتب به منظور سهولت در دسترسی به کتاب مد نظر
* پیشنهاد کتب مناسبتی بر اساس ضروریات زمانی جامعه اسلامی
* ارائه کتب در نسخه pdf به منظور قابلیت دانلود و نگهداری کتب مورد علاقه، کاربران
* ارائه کتابخوان پیشرفته با رعایت استانداردهای سهولت کاربر در مطالعه کتب
* ارائه شناسنامه کتب و مشخصات نشر آن، به منظور سهولت در ارجاع به کتب چاپی
* قابلیت مطالعه ممتد و صفحه ای کتاب بر اساس ساختار چاپی آن با هدف مستند سازی و سهولت در انجام امور پژوهشی کاربران
* ارائه فهرست کتاب به صورت درختواره با هدف افزایش سرعت دسترسی به محتوای کتاب
* نمایش پاورقی ها در متن کتاب با هدف ایجاد قابلیت مطالعه همزمان آنها
* جستجوی سریع در متن کتاب
* استفاده از رنگ های استاندارد مطالعه و در دسترس قرار دادن تنظیمات نمایشی مطالعه کتاب از قبیل حالت مطالعه روز/شب، فونت و اندازه آن
* نمایش تعداد صفحات کتاب بر اساس نسخ چاپی و قابلیت دسترسی سریع به صفحه مورد نظر
لازم به ذکر است برخی امکانات ویژه پژوهشی از جمله حاشیه نویسی، فیش برداری و سیر مطالعاتی با قابلیت همسان سازی این اطلاعات با دستگاه های همراه و در قالب اپلیکیشن مکارم الآثار در دستور کار قراردارد و با مدد اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و عنایت خاصه حضرت ولی عصر ارواحنا فداه، در فازهای بعدی تولید و ارائه خواهد شد.
--------------------
مراسم عزادارى عاشوراى حسينى كه هر سال باشكوه تر و فراگيرتر از سال قبل، در ميان «اشك و آه » عاشقان مكتب سالار شهيدان برگزار مى شود، نبايد ما را از روح حماسى آن غافل سازد.
به يقين قربانگاه عاشورا يك صحنه غم انگيز و گريه خيز بود؛ ولى هرگز نبايد کارکردهای حماسى آن را در كنار بيان مظلوميّت آن بزرگواران فراموش كرد؛ زیرا ماه محرّم، ماه حماسه و يادآورى دلاورى ها ، شجاعت ها و ايثارهاى سيّدالشّهدا امام حسين عليه السلام و ياران باوفاى او در كربلاست؛ حماسه ای عظیم كه اسلام را زنده نگه داشته است، و هر سال خون تازه اى در عروق اسلام جارى مى سازد.
حماسه به معناى تشديد و تشدّد است که مخصوصا در جنگ ها آمده است و احمس به مرد شجاعى گفته مى شود كه در برابر دشمن، با شدّت، ايستادگى مى كند.
به حق عاشورا يك حماسه است ، زيرا آن روز كه امام حسين عليه السلام مى خواست مكه را به قصد عراق ترك گويد، فرمود:«مَنْ كَانَ فِينا باذِلًا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنا؛ هر كس آماده جانبازى و شهادت و لقاءاللَّه است، با من حركت كند».
در نزديكى كربلا تأكيد ديگرى بر آن نهاد و فرمود:«الا وَ إِنَّ الدَّعِىَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ تَرَكَني بَيْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ، هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة؛ ناپاك زاده، فرزند ناپاك زاده مرا در ميان شمشير و ذلّت مخيّر ساخته، به استقبال شمشيرها مى روم و هرگز تن به ذلّت نمى دهم».
و ياران حسين عليه السلام در شب عاشورا اين سند را امضا كرده و گفتند: اگر يك بار نه، هفتادبار، بلكه هزاربار كشته شويم و زنده شويم، بازهم دست ازيارى تو برنمى داريم.،
فرزند شجاع آن حضرت عليه السلام، على اكبر عليه السلام در مسير كربلا با جمله «اذَنْ لا نُبالي بِالْمَوْتِ ؛ چون برحق هستيم از شهادت باك نداريم»، بر اين حماسه صحّه نهاد.
ياران آن حضرت هر كدام در رجزهايشان در صحنه قتال عاشورا، روح تسليم ناپذيرى خود را در برابر دشمن، در قالب الفاظ ريختند و دشمن را در شگفتى فرو بردند.
خواهرش زينب كبرى عليها السلام در كنار پيكر خونين برادر زانو زد و پيكر خونين را با دو دست خود از زمين بلند كرد و گفت: «خداوندا اين قربانى را از ما، (خاندان پيامبرت) قبول فرما!».
در خطبه آتشين شير زنِ ميدانِ كربلا در كوفه، با صراحت آمده است: «گريه مى كنيد و ناله سر مى دهيد، بخدا بسيار بگرييد و كمتر بخنديد، لكّه ننگى بر دامان شما نشست كه با هيچ آبى پاك نمى شود. شما چگونه اجازه داديد سلاله پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله وپناهگاه شما در مشكلات كشته شود و چراغ فروزان جامعه شما را خاموش كنند؟!»،
و در پاسخ ابن زياد، آن مرد سفّاك بى رحم و خطرناك، با يك دنيا شجاعت فرمود:«ما رَأَيْتُ إِلّا جَميلًا؛ جز خوبى (و شجاعت و عظمت) در كربلا نديدم». «هؤُلاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ، فَبَرزُوا إلى مَضَاجِعِهِمْ ...؛ آنها گروهى بودند كه شهادت در سرنوشت شان رقم زده شده بود و به آرامگاه ابدى خود شتافتند و به زودى در دادگاه عدل الهى در برابر آنها ظاهر خواهى شد».،
و در خطبه آتشين ديگرش در شام در برابر يزيد گفت: «اگر حوادث سخت روزگار، مرا در شرايطى قرار داد كه مجبور شوم با تو صحبت كنم، من تو را موجودى كوچك و بى مقدار مى دانم و در خور هر گونه توبيخ و سرزنش .... آنچه در توان دارى انجام ده؛ ولى هرگز نمى توانى نور ما را خاموش كنى و آثار ما را محو نمايى!».،
و سخنان فراموش نشدنى كه در خطبه هاى امام سجّاد عليه السلام در شام و در نزديكى مدينه آمده است، هر كدام بيانگر روح حماسى اين واقعه بزرگ تاريخ است.
در حماسه حسینی شاهدیم، امام حسین علیه السلام مانند كوهى استوار، مقاومت و ايستادگى كرد؛ از آرايش جنگ هاى صحيح و انتخاب بهترين روش هاى نظامى لحظه اى غافل نمى ماند؛، و براى حفظ يارانش به آنها امید تزریق می کرد و براى دلگرم ساختن مؤمنان، آنان را به خواندن اشعار حماسى تشويق مى نمود؛ آنى از ياد خدا غافل نبود، و يارانش را به آينده درخشان نويد مى داد.
همين امر سبب امید بخشی و حرکت آفرینی برای یاران اندک آن حضرت، در برابر گروه عظيم دشمنان كه از نظر ظاهرى كاملًا برترى داشتند، شد؛ اين ايستادگى و مقاومت عجيب سرمشقى براى همگان است.
در تبیین این مهم می توان به آیۀ شریفۀ «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ؛ و او هر روز در شأن و کاری است!» استناد نمود که هم اميد آفرين است، هم غرورشكن، و هم نشانه دوام خلقت و استمرار آفرينش.
به همين دليل گاهى امام حسین علیه السلام براى اميد بخشيدن به افراد مخصوصا روى اين آيه تكيه مى كرد، چنان كه در داستان تبعيد دردناك«ابو ذر» به«ربذه» مى خوانيم: سالار شهيدان امام حسين علیه السلام زبان به سخن گشود و فرمود:«يا عماه! ان اللَّه تعالى قادر ان يغير ما قد ترى، اللَّه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ، و قد منعك القوم دنياهم و منعتهم دينك ... فاسال اللَّه الصبر و النصر؛.. اى عمو! خداوند متعال قادر است كه اين شرائط را دگرگون سازد، و او هر روز در شان و كار تازه اى است، آنها تو را مزاحم دنياى خود ديدند و تو را بازداشتند، و تو آنها را مزاحم دين خود ديدى و از آن بازداشتى ... از خدا شكيبايى و پيروزى بطلب».،
و نيز مى خوانيم هنگامى كه امام حسين علیه السلام به سوى كربلا مى آمد وقتى به منزلگاه«صفاح» رسيد، فرزدق شاعر حضرت را ملاقات كرد، امام علیه السلام فرمود:«بين لى خبر الناس خلفك؛بگو ببينم مردم پشت سرت چگونه بودند (اشاره به مردم عراق ) عرض كرد: الخبير سالت، قلوب الناس معك، و سيوفهم مع بنى اميه! و القضاء ينزل من السماء و اللَّه يفعل ما يشاء؛ از شخص آگاهى سؤال كردى، بدان دل هاى مردم با تو است، اما شمشيرهايشان با بنى اميه است! اما فرمان الهى از آسمان نازل مى شود و خداوند هر چه را صلاح بداند و اراده كند انجام مى دهد».
امام حسين علیه السلام فرمود:« صدقت للَّه الامر يفعل ما يشاء، و كل يوم ربنا فى شان؛ راست گفتى خدا هر چه را مشيت كند انجام مى دهد، و پروردگار ما هر روز در شان و كارى است» اينها همه نشان از اوج امید بخشی در حماسۀ حسینی است که به شدت براى مؤمنان حرکت آفرین خواهد بود.
به هر حال حماسه آفرینی امام حسین علیه السلام و تسلى او در برابر مشكلات، و وعده نصرت و تأييد او در برابر مشكلات ، مجموعه اى است اميد بخش ؛ سازنده و حيات آفرين براى همه انسان ها و همه رهروان راه حق،زیرا «تلاش آميخته با اميد و آرمان گرایی» جایگزین يك نوع «خمودى و يأس و بدبينى» خواهد شد.
اینگونه است که می بینیم شاعران ضمن اشعار سوگوارى، براى ايجاد حركت در توده هاى رنجديده كه احساس حقارت مى كردند اشعارى مى سرودند و شور و حماسه و هيجان مى آفريدند. وجنبه هاى حماسى عاشورا را به نظم كشند، همان گونه كه در قرون اخير توجّه شايانى به آن امر شده است و آحاد مردم،خطبا و مدّاحان به آن اهميّت مى دهند.که بيانگر عمق نفوذ حماسه عاشورا در عرصه های مختلف به ویژه شعر و هنر است؛ به عنوان نمونه در فرازی می خوانیم:
نازم حسين را كه چو در خون خود تپيد
شيواترين حماسه عالم بيافريد
ديدى دقيق بايد و فكرى دقيق تر
تا پى برد به نهضت آن خسرو رشيد
قامت چو زير بار زر و زور خم نكرد
در پيش عزم و همّت وى آسمان خميد
تا ننگرد مذلّت و خوارى و ظلم و كفر
داغ جوان و مرگ برادر به ديده ديد
حماسه حسینی؛ الهام بخش جنبشهای اجتماعی
قیام امام حسین به شدت حماسى است؛ لذا الهام بخش براى اصلاح وضع اجتماعى و مبارزه با ظلم و فساد است و جهشى به سوى اهداف بزرگ انسانى است.
در تشریح این مسأله باید در تاريخ كربلا تأمل نمود که تغييراتی فاحش در برداشت هاى پيرامون اين مكتب از اين تاريخ آشکار می شود؛ در آغاز، عاشورا به صورت يك حماسه ظهور كرد؛ سپس فقط به صورت يك حادثه غم انگيز توأم با اشك و آه درآمد، و در قرن اخير بار ديگر چهره آغازين خود را بازيافت، يعنى در ميان سيل اشك و آه عاشقان مكتب حسينى، روح حماسى خود را نيز آشكار ساخت و توده هاى مسلمين را به حركت درآورد.
شعارهاى انقلابى «هيهات منّا الذلّة» و «إنّ الحياة عقيدة و جهاد» كه برگرفته از تاريخ كربلا است، در كنار اشعار پر اشك و آه محتشم: در بارگاه قدس كه جاى ملال نيست سرهاى قدسيان همه بر زانوى غم است جنّ و ملك بر آدميان نوحه مى كنند گويا عزاى اشرف اولاد آدم است ، چرخشى را در افكار خطبا و شعرا و مدّاحان پديد آورد و ضمن عزادارى با ارزش سنّتى كه هرگز نبايد فراموش شود ابعاد حماسه كربلا نيز تشريح گرديد.
اين حماسه مخصوصاً در انقلاب اسلامى و برنامه هاى حزب اللَّه جنوب لبنان و اخيراً در عاشوراها و اربعين هاى عراق، یمن، بحرین و سوریه ... نقش بسيار مؤثّرى ايفا كرده و در فضاى كشورهاى اسلامى طنين انداز شده است.
بر این اساس و در طول تاريخ ، بسيارى از شعراى اهل البيت عليهم السلام كوشيدند تا روح حماسى عاشورا را در اشعار خود زنده نگه دارند.
دعبل، شاعر شجاع و با صفا، قصيده معروف خود را با اين بيت آغاز كرد:«مَدارِسُ آياتٍ خَلَتْ مِنْ تَلاوَةٍ وَ مَنْزِلُ وَحْىٍ مُقْفِرِ الْعَرَصاتِ ؛خانه هاى شما اى آل محمد صلى الله عليه و آله مدارس آيات خدا بود كه دشمنان نور تلاوت قرآن را در آن خاموش كردند و محلّ نزول وحى الهى بود كه اكنون از همه چيز تهى گشته است».
شعراى معاصر ما نيز رنگ و آب تازه اى به آن بخشيدند و با اشعارى از اين دست راه شعراى اهل البيت عليهم السلام را ادامه دادند:«إنْ كَانَ دينُ مُحَمَّدٍ لَمْ يَسْتَقِمْ إِلَّا بِقَتْلي يا سُيُوفُ خُذيني ؛اگر دين محمّد جز با شهادت من (و رسوايى دشمن) استوار نمى شود، اى شمشيرها به سراغ من آييد».
يا به گفته شاعرى ديگر، به عنوان زبان حال سالار شهيدان كربلا:«قِفْ دُونَ رَأْيِكَ في الْحَياةِ مُجاهِداً إِنَّ الْحَياةَ عَقيدَةٌ وَ جِهادٌ؛براى حفظ مكتب و عقيده خود در زندگى بايست و جهاد كن كه زندگى حقيقى چيزى جز عقيده و جهاد نيست».
آری در دورانى كه شاهد و ناظر بارور شدن انقلاب اسلامى بوديم با چشم خود ديديم كه اشعار موزون و شعارهايى كه در قالب شعر ريخته مى شد چه شور و هيجان و جنبشى مى آفريد و چگونه خون ها را در رگ ها به جوش مى آورد، و صفوف انسان ها را به خروش وامى داشت، و چگونه اين اشعار كوتاه و ساده، اما حماسى و هيجان انگيز لرزه بر اندام دشمن مى انداخت، و پايه هاى كاخشان را متزلزل مى ساخت.
لذا حماسه حسینی امروز براى ما شيعيان به صورت يك الگو و برنامه جهت مقاومت در برابر هر گونه استبداد و زورگويى و ظلم و ستم درآمده و به ما كمك كرده است كه در مقابل حكومت هاى ظالم بايستيم و با اقتدا به سالار شهيدان حسين و يارانش، شرّ ظالمان را برطرف سازيم.
كوتاه سخن اين كه بزرگداشت خاطره شهداى اسلام، مخصوصاً شهيدان كربلا، روح حماسه و ايثار و شهامت و جانبازى در راه عقيده و ايمان را همواره در ما زنده مى دارد، و به ما درس هاى مهمّى براى سربلند زيستن و تن به ظلم ندادن مى دهد، اين است فلسفه زنده نگهداشتن اين خاطره ها و تجديد مراسم عزادارى در هر سال.
امروز همه مسلمانان مى دانند كه تهاجم فرهنگی غرب علیه امت اسلامی شدت یافته و آموزه های فرهنگی مسلمانان را به شدت تهدید می کند؛ آيا احساس همين موضوع، براى اتحاد مسلمين، و بر افروختن شعله هاى غيرت و حماسه در كانون دل هاى آنها كافى نيست؟
در این میان، حماسه حسینی اين پيام را به ما مى دهد كه بايد در سايه عزادارى ها معروف ها را گسترش داده و منكرات را برچينيم؛ لذا اگر همچنان معروف ها فراموش شود و منكرات گسترش يابد، قطعاً به هدف سيّدالشهدا نرسيده ايم. و جامعه اسلامى، با هجوم فرهنگ ضدّ دينى غرب تهديد خواهد شد.
وجود دشمنانى كه به تعبير قرآن مجيد كينه و عناد و دشمنى از سيماى آنها بخوبى هويدا است «قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ ». دشمنانى كه به هيچ اصلى از اصول انسانى پايبند نيستند و حاضرند براى حفظ منافع نامشروع خويش دست به هر جنايتى بزنند. در مقابل چنين دشمنان خطرناكى همواره بايد حالت حماسه و سلحشورى را در جوانان مسلمان زنده نگهداشت.
بدين جهت ما معتقديم قدرت های استکباری با جنگ نرم در صددند تا روحيّه سلحشورى را در جوانان مسلمان تضعيف يا نابود كنند.
بر این اساس امروز دشمنان اسلام براى محو و نابودى اين آيين پاك كه مزاحم منافع نامشروع آنهاست، مى كوشند مراسم عزاى حسينى را از محتوا خالى كنند و روح حماسى آن را بگيرند و درس هايى كه در جاى جاى اين حماسه بزرگ تاريخى نهفته است، به فراموشى بسپارند.
لیکن ، نداى «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» کمال طلبی و سعادت خواهی فطری انسان را در لحظه لحظۀ زندگی موجب می شود؛ اگر «شهيدان كربلا» بزرگترين حماسه را در تاريخ بشريّت آفريدند و اسوه و مقتدايى براى همه امّت هاى در بند شدند، تنها با استفاده از يك نصف روز از عمرشان بود. آرى اكسير عمر به قدرى گران بها است كه نعمتى برتر و پربارتر از آن نيست.
لذا آنجا كه آيين خدا به خطر افتد و خطر سلطه شرك و كفر و ظلم و الحاد بر جامعه اسلامى احساس شود، تقديم جان و مال و مقام والا و پر ارزش و دارای معنا خواهد بود ؛در واقع، صیانت از آيين خدا كه راهگشاى همه انسان ها به سوى سعادت جاويدان است به قدرى مهم است كه حماسه آفرینی امام حسين عليه السلام و ياران با ايمانش براى نجات آن از سلطه منافقان و دشمنان حق، که هستى خويش را مخلصانه تقديم کردند در همۀ زمان ها و مکان ها برای همگان معنادار گردد.
در خاتمه باید گفت هر چه از عمر قیام عاشورا میگذرد بر هیبت و عظمت آن افزوده شده و یاد و خاطره شهدای این قیام در قلب ما سرزندهتر میشود، این قیام سرمشقی است برای آزادمردانی که در راه احیای ارزشهای الهی دریغ نمیکنند و در مقابل طغیان ظالمان و گردنکشان سدی محکم و استوارند.
همین امر سبب شده است تا ظالمان و کوردلان عالم به خیال خام خود ریشههای این قیام بینظیر را نشانه گرفته و هر ساله با تکرار شبهاتی که دیگر نخنما شدهاند آن را تضعیف میکنند هرچند دشمنان در قالب کتابها، مقالات، شبکههای ماهوارهای و فضای سایبری اندیشههای قیام ناب سرور و سالار شهیدان را نشانه گرفتهانداما هر ساله روح حماسه حسینی بیش از پیش در جامعه طنین انداز می شود؛به نحوی که باید گفت پیام حماسه حسینی ، همان پیام مقاومت در برابر تهدیدات و فشارهای استکبار است پایمردی و مقاومتی که ملت قهرمان ایران ثمره پیروزی آن را در هشت سال دفاع مقدس در سایه خودباوری و امدادهای الهی به دست آورد.
--------------------
در ارتباط با اهداف و انگيزه هاى قيام امام حسين عليه السلام تحليل گران، تفسير و تحليل هاى مختلفى ارائه داده اند و برخى از اين تحليل ها كه عمدتاً از سوى مستشرقان و يا ناآگاهان از حقيقت دين و جوهره اسلام ارائه شده است، دور از واقعيّت مى باشد و با مبانى اعتقادی امام حسين عليه السلام ناسازگار است.
برخى از تحليل ها نيز، يك جانبه و با نگاه به پاره اى از كلمات آن حضرت است و همه جانبه نيست؛ امّا بهترين راه اين است كه به سراغ مبانی فقهی قیام امام حسین علیه السلام برويم و با استفاده از رویکردهای فقهی سالار شهيدان، که با مسلّمات فقهى و احكام امر به معروف و نهى از منكر و مبارزه با فساد سازگار است قیام آن حضرت را مورد واکاوی قرار دهیم.
«تقيّه» يعنى كتمان عقيده، و مخصوص جايى است كه جان و مال و عِرض انسان در برابر دشمنان متعصّب و لجوج به خطر مى افتد، بى آن كه نتيجه اى داشته باشد، در چنين مواردى نبايد بيهوده افراد را به خطر انداخت و نيروها را از دست داد؛ بلكه بايد آن را براى مواقع لزوم حفظ كرد، به همين دليل در حديث معروف امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «التَّقِيَّةُ تُرْسُ الْمُؤمِنِ؛ تقيّه سپر دفاعى مؤمن است».،
همانگونه که از امام حسين عليه السلام رهبر شكنندگان سد تقيّه نقل شده كه فرمود:«انَّ التَّقِيَّةَ يُصْلِحُ اللَّهُ بِهَا امَّةً، لِصاحِبِها مِثْلَ ثَوابِ أعْمالِهِمْ فَإِنْ تَرَكَها أَهْلَكَ أُمَّةً؛ تارِكُها شَرِيكُ مَنْ أَهْلَكَهُم؛تقيّه اى كه حال امتى با آن اصلاح پذيرد انجام دهنده آن پاداشى به قدر همه آن امت دارد (زيرا نيروهاى آن ها را براى خدمت بيشتر حفظ كرده است) اما اگر در چنين موردى ترك تقيّه گويد و امتى به هلاكت افتد شريك جرم هلاك كننده خواهد بود».از اين حديث بر مى آيد كه ترك تقيّه در اين گونه موارد موجب شركت در جرم قتل نفس يا رساندن ضرر و زيان به ديگران است.
لذا آن حضرت كه نمونه اتمّ شكستن سدّ تقيّه در موارد لزوم بوده است، در پاره ای موارد براى پيشبرد اهداف مقدّسش، براى كوبيدن دستگاه ظلم و ستم و كفر و بى ايمانى و جهل و جنايت از اين برنامه بهره مى گرفت.خروج شبانه از مدينه، خروج از مكّه در آن موقع خاص كه مردم سرگرم اعمال حج بودند، مظاهرى از تقيّه تاكتيكى است.
از نظر حكم فقها و با استفاده از منابع و مدارك اسلامى؛ تقيّه را بر سه قسم تقسيم كرده اند: تقيّه حرام ،تقيّه واجب ، تقيّه جايز،بنابراین مهم اين است كه فراموش نكنيم تقيّه نه همه جا واجب است و نه جايز بلكه در پاره اى از موارد حرام است يا يكى از بزرگ ترين گناهان .
هرگاه هدف هاى عالي ترى به خاطر تقيّه پايمال گردد، قانون اهمّ و مهم، شكستن تقيّه را در چنين مواردى واجب مى سازد؛ لذا هر گاه تقيّه موجب تقويت ظلم و فساد، تزلزل در اركان اسلام، محو شعائر و از بين رفتن احكام حيات بخش آن گردد، شكستن آن واجب است. همان طور كه در چنين مواردى ضرورت اقدام به جهاد پيش بينى شده است و تعبير به «و لو بلغ ما بلغ؛ هر آنچه باداباد»؛(بايد اقدام كرد و از لوازم آن نبايد ترسيد به هر جا كه منجر شود) اشاره به آن است كه «حق» به خطر افتاده است و بدون شكستن سد تقيّه رهايى آن ممكن نيست.
البتّه شكّى نيست كه تشخيص چنين مواردى اغلب به وسيله افراد عادّى ممكن نيست و چون جنبه تخصّصى دارد، بايد به دست فقيه و حاكم شرع كه مى تواند مسائل مهمّ و اهمّ اسلامى را باهم مقايسه كرده و تشخيص دهد، روشن شود.
اين موضوع علاوه بر اين كه به حكم عقل قابل انكار نيست و قاعده عقليّه «اهمّ و مهم» پشتوانه آن مى باشد، در احاديث اسلامى نيز به آن اشاره شده است. در كتاب كافى از امام صادق عليه السلام چنين نقل شده:«فرد با ايمان هنگامى كه اظهار ايمان كرده و سپس آن را نقض كند، از دايره ايمان بيرون مى رود، و اگر اتّكا به تقيّه كند، امّا از مسائلى باشد كه تقيّه در آن جايز نيست، عذر او پذيرفته نخواهد شد؛ زيرا تقيّه مواضعى دارد كه اگر كسى از آن تجاوز نمايد پذيرفته نمى شود، مثل اين كه انسان در ميان جمعيّت بدكارى گرفتار شود و تقيّه كند، اگر اين تقيّه موجب از بين رفتن اهداف مقدس نباشد، جايز است».،
هر زمان که بيان محتويات مكتب و معرّفى مبانى آن براى پيشبرد هدف لازم است و بدون آن هدف پايمال گردد، شكستن سدّ تقيّه لازم است ؛ اگر در آغاز اسلام، مسلمانان كمتر از مسأله تقيّه استفاده مى كردند با اين كه در اقليّت شديد بودند، لیکن در كنار كعبه نماز مى خواندند و از هر گونه خطر در اين راه استقبال مى كردند، و در اين راه شربت شهادت نوشيدند، به خاطر همين موضوع بوده است؛ زيرا بدون آن آثار اسلام محو مى شد.
بنابراین در جایی که ريختن خون انسان باعث تقويت درخت پربار اسلام مى گردد، تقیه بی معنا است؛ مانند آنچه شهداى كربلا انجام داده اند؛ امّا در مواردى كه ريخته شدن خون هيچ اثرى ندارد بايد با استفاده از سپر تقيّه جان خود را حفظ كرد.
از سوی دیگر هرگاه انسان بتواند، مسائل مختلف اجتماعى، سياسى و عقيدتى را كه در سرنوشت جامعه اسلامى مؤثّر است، با استفاده از منطق زنده اثبات كند، نوبت به تقيّه نمى رسد، بلكه بايد تقيّه را كنار زد و از حربه منطق استفاده كرد و افراد را آگاه و روشن ساخت، در حقيقت در اين گونه موارد قدرت منطق جانشين قدرت تقيّه مى شود.
آری در جايى كه اساس دين و اسلام و قرآن، يا نظام هاى اسلامى به خطر بيفتد، در چنين مواردى بايد عقايد را اظهار نمود هر چند انسان قربانى اظهار عقيده اش شود، بر این اساس مبنای قيام امام حسين عليه السلام در عاشورا و كربلا، درست در راستاى تحقق این مسأله بود، چرا كه حكّام بنى اميّه اساس اسلام را به خطر افكنده بودند، و قيام امام حسين عليه السلام پرده از كار آنها برداشت، و جلو خطر را گرفت.
در اسلام به همه افراد به عنوان يك وظيفه واجب دستور داده شده كه دعوت به سوى حق و مبارزه با فساد كنند.اين دو وظيفه كه در فقه اسلام به نام «امر به معروف» و «نهى از منكر» معروف است، همه مسلمانان را ملزم مى كند كه بر وضع اجتماع خود نظارت صحيح و دائمى داشته باشند و اگر كسى از راه حق و عدالت منحرف گرديد به راه راست دعوت كنند، و اگر مرتكب خلاف، گناه، يا تجاوزى شد از آن كار باز دارند.
از این جهت اگر چه به حسب ظاهر عواملى چون امتناع امام حسين عليه السلام از بيعت با يزيد و يا پاسخ به دعوت كوفيان، در تحقّق اين قيام خونين بى تأثير نیست، ولى در عين حال در كلمات امام عليه السلام، به طور مكرّر از اصلاح امّت و دو فريضه مهمّ امر به معروف و نهى از منكر به عنوان يكى از انگيزه هاى اساسى اين نهضت بزرگ ياد شده است.
در تبیین این مهم باید به مراحل امر به معروف و نهى از منكر اشاره نمود همان گونه كه در روايات و رساله توضيح المسائل فقها نیز به آن توجه شده است:
١. مرحله قلبى: يعنى در دل عاشق معروف و دشمن منكر باشد. هنگامى كه معروفى را مى بيند خوشحال و مسرور گردد، و در مواجهه با منكرات منزجر و غمگين شود، و خلاصه حالت درونى اش در برخورد با اين دو پديده يكسان نباشد. كه اين حالت درونى انگيزه عمل خواهد شد.
٢. مرحله زبانى: علاوه بر عشقِ درونى نسبت به معروف و بيزارى قلبى از منكرات، آن را بر زبان جارى سازد و در برخورد با منكرات و ترك معروف ها، با زبان خويش و به صورت مؤدّبانه و دوستانه، تذكّر دهد. اگر بدون خشونت و با رويى گشاده و پرهيز از جريحه دار كردن احساسات، به طرف مقابل تذكّر دهد، قطعاً اثر خواهد كرد.
٣. برخورد عملى و فيزيكى: مرحله سوم امر به معروف و نهى از منكر، يعنى برخورد عملى و فيزيكى كه كار حكومت است.
حال شاهدیم در عصر حكومت بنى اميّه مخصوصاً يزيد منكرات همه جا را فرا گرفته بود، حتّى مركز حكومت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، مدينه منوّره، آلوده انواع منكرات و محرّمات شده بود.،
كار به جايى رسيده بود كه گروهى از مردم مدينه به استقبال زنان خواننده مى رفتند و از اين كار احساس شرمندگى نمى كردند! تو خود حديث مفصّل بخوان از اين مجمل؛ وضعيّت بقيّه شهرها را كه از مركز ظهور اسلام دور بودند تأسف برانگیز تر بود؛ زيرا وقتى سردمداران حكومت و كسانى كه خود را خليفه و جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله مى پنداشتند آلوده به انواع گناهان شوند، از مردم عادى چه توقّعى مى توان داشت؟!
به قول شاعر عرب:«اذَا كَانَ رَبُّ الْبَيْتِ بِالدَّفِّ مُولِعاً فَشِيمَةُ اهْلِ الْبَيْتِ كُلُّهُمُ الرَّقْص؛هنگامى كه رييس خانواده علاقه شديد به نوازندگى داشته باشد، تمام اهل خانه به رقص و پايكوبى مى پردازند».
آرى، منكرات، شرق و غرب جهان اسلام را فرا گرفت، و معروف ها به فراموشى سپرده شد. صلحا، عبّاد، مهاجران، انصار از صحنه حكومت كنار گذاشته شده، و ظالمان و فاسدان و تبعيديان زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و مطرودان، زمام امور را به دست گرفتند.
امام حسين عليه السلام در چنين شرايطى با تمام وجود خود (با قلب و زبان و عمل) رسالت امر به معروف و نهى از منكر را ادا نمود. در روز عاشورا قرآن را بر سر نهاد و در ميان دو لشكرقرار گرفت و مكرّر آنها را به عمل كردن به قرآن دعوت نمود، و هنگامى كه مشاهده كرد مرحله قلبى و زبانى كارساز نيست وارد مرحله بعد شد.
در مرحله سوم گاه دشمن نابود مى شود و به اين وسيله از ادامه منكرات باز مى ماند و اگر اين كار ممكن نشود بايد فداكارى كرد و اين رسالت را به پايان رساند. آرى امام حسين عليه السلام با تقديم خون خود اين وظيفه بزرگ را انجام داد و درخت نوپاى اسلام را آبيارى كرد، و آن را از نابودى نجات داد.
به راستى امام حسين عليه السلام را بايد قهرمان اين ميدان دانست؛ آن حضرت علاوه بر امر به معروف قلبى و زبانى، عمل به آن را نيز به منتهاى اوج خود رساند و بالاترين مرحله عملى آن را انجام داد، و با شجاعتى وصف ناپذير به همگان اعلام كرد:«أَيُّهَا النَّاسُ! فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ يَصِبرُ عَلى حَدِّ السَّيْفِ، وَ طَعْنِ الْأَسِنَّةِ، فَلْيَقُمْ مَعَنا وَ إِلَّا فَلْيَنْصَرِفْ عَنا؛ اى مردم! هر كس از شما در برابر تيزى شمشير و زخم نيزه ها شكيبا است، با ما بماند و الّا از ما جدا شود!!».،
مطابق روايات قيام با شمشير (در جاى خود) عالى ترين و پرفضيلت ترين مرحله از مراحل امر به معروف و نهى از منكر است كه امام حسين عليه السلام به آن اقدام كرد.
لذا امام حسين عليه السلام نه تنها با سخنانش به افشاى جنايات بنى اميّه پرداخت كه با شمشير بر ضدّ آنان به مبارزه برخاست و تا پاى جان ايستادگى كرد و اين حركت خويش را «امر به معروف و نهى از منكر و اصلاح امور جامعه» ناميد و در بيان و سخنان خويش، به طور مكرّر از اين فريضه بزرگ ياد كرد، و با صراحت، يكى از انگيزه هاى حركتش را احياى همين امر مهم شمرد.
و اینگونه آن حضرت با اهداى خون خود، موفّق شد، و آثارش تدريجاً ظاهر گشت، و آن حركت جاهلى متوقف شد.
در فقه اسلامى و در کتب فقهی باب مفصل و روایات فراوانی پيرامون«اعانت بر اثم»، «معاونت ظلمه » و «اعانت ظالم» ، ذکر شده است كه نشان مى دهد يكى از زشت ترين گناهان يارى ستمكاران و ظالمان و مجرمان است و سبب مى شود كه انسان در سرنوشت شوم آنها شريك باشد.
بی شک همكارى با ظالمان و ستمگران در هر مرحله كه باشد نوعى ظلم محسوب مى شود و به همين دليل معاونت ظلمه يكى از گناهان بزرگ در اسلام شمرده شده است و حتى در روايتى مى خوانيم:«إِذَا كَانَ يوْمُ الْقِيامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَينَ الظَّلَمَةُ وَأَعْوَانُ الظَّلَمَةِ وَأَشْبَاهُ الظَّلَمَةِ حَتَّى مَنْ بَرَى لَهُمْ قَلَماً وَلاقَ لَهُمْ دَوَاةً قَالَ فَيجْتَمِعُونَ فِى تَابُوتٍ مِنْ حَدِيدٍ ثُمَّ يرْمَى بِهِمْ فِى جَهَنَّمَ؛هنگامى كه روز قيامت فرا مى رسد ندا كننده اى ندا مى دهد: ظالمان و كمك كاران آن ها و شبيهان آن ها كجا هستند؟حتى كسى كه قلمى براى آن ها تراشيده و يا دوات آن ها را براى نوشتن فرمان ظلم آماده كرده همه آن ها را جمع مى كنند و در تابوتى از آهن مى نهند سپس آن ها را به جهنّم پرتاب خواهند كرد».،
اصولا ظالمان و ستمگران و افرادى همچون فرعون در هر جامعه اى افراد خاصى هستند، و اگر توده جمعيت با آنها همكارى نكنند فرعون ها فرعون نمى شوند اين گروهى از مردم زبون و ضعيف و يا فرصت طلب و دنياپرست هستند كه اطراف آنها را مى گيرند، و دست و بال آنها و يا حد اقل سياهى لشكرشان مى شوند، تا آن قدرت شيطانى را براى آنها فراهم مى سازند.
لذا سكوت در برابر ظالمانى كه نه فقط بندگان خدا را به زنجير ستم گرفتار ساخته اند، بلكه حلال خدا را حرام كرده و حرام او را حلال شمرده اند براى هيچ مسلمانى جايز نيست! چرا كه سكوت سبب امضاى اعمال آنان مى شود و امضاى اعمال آنان سبب اتّحاد سرنوشت سكوت كننده، با ظالمان و طاغيان مى گردد.بلکه همه بايد فرياد كشند و قيام كنند و كاخ بيدادگران را واژگون كنند و از همه سزاوارتر به اين امر، فرزند پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و امام معصوم عليهم السلام است.
حال با مرگ معاويه و روى كارآمدن يزيد، ظلم و بى عدالتى ها از آن هم فراتر رفت و به حدّ اعلا رسيد و از اين رو امام حسين عليه السلام با استناد به فرمايش پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، مبنى بر عدم جواز سكوت در برابر ظلم ظالمان و جائران، قيام مى كند و اين انقلاب را تا مرز شهادت ادامه مى دهد، تا همه جهانيان بدانند حكومت يزيد حكومت پيامبر صلى الله عليه و آله نيست و تازه مسلمانانى كه تعداد آنها در گوشه و كنار جهان رو به افزايش بود بفهمند اسلام حقيقى چيزى نيست كه بنى اميّه و يزيد آن را ترويج مى كنند و اين كار امام حسين عليه السلام بسيار مهم و با ارزش بود.
از این رو قيام امام حسين عليه السلام در برابر يزيد و تصريح به اين معنا كه هدف قيامش اصلاح امر امّت و امر به معروف و نهى از منكر است منبعث از عدم سكوت در برابر سلطان جائر است؛ امام عليه السلام قيام خود را تبلورى از وظيفه عمومى همه مسلمين مى داند كه در برابر حكّام جائر و ظالم بر عهده دارند.
اسلام و فقه اسلامى در حوزه اجتماع و آنچه به مصلحت عامّه ارتباط دارد قوانينى را وضع كرده، نظير جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، قصاص، حدود و ديات و در یک کلام تحقق عدالت اجتماعى.
بنابراين فقه اسلام آن چنان با مسائل سياسى و حكومتى آميخته، است كه اجراى كامل آن، بدون تشكيل حكومت ممكن نيست.
همچنين بسيارى از احكام الهى است كه بدون تشكيل حكومت نمى توان آنها را اجرا كرد و يا لا اقل به طور مطلوب تحقّق نمى يابد.
بی تردید اجراى عدالت اجتماعى و اقامه قسط و عدل و گشودن راه براى آزادى تبليغ در سراسر جهان، هرگز با توصيه و نصيحت و اندرزهاى اخلاقى انجام نمى شود. اين حكومت است كه بايد به ميدان آيد، و چنگال ظالمان را از گريبان مظلومان جدا سازد؛ و حقوق مستضعفان را باز ستاند و نداى توحيد را از طريق رسانه هاى موجود، در هر زمان به گوش مردم جهان برساند.
همين مضامين به صورت گسترده تر در سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله و روايات معصومين عليهم السلام وارد شده است؛ و بخش عظيمى از فقه اسلام و كتب فقهى را تشكيل مى دهد؛ و اگر بخواهيم اين مسائل را از روايات و كتب فقهى جدا سازيم؛ چيزى باقى نمى ماند!
لذا انبيا و اولياى الهى در طول تاريخ براى پيشبرد اهداف مقدّس خويش، درصدد تشكيل حكومت برآمدند؛ چرا كه بدون شك با تشكيل حكومت، بهتر مى توان مردم را به سوى ارزش هاى معنوى و انسانى سوق داد و در راه بسط عدالت اجتماعى كوشيد و فرامين الهى را به صورت ضابطه مند اجرا كرد و به برقرارى عدل و دفع ظلم و شرك و بيدادگرى كمك نمود.
اينها همه شواهد روشنى است بر اينكه «اسلام از حكومت و سياست جدا نمى باشد» وحكومت و سياست به معنى تدبير نظام جامعه چنان در تار و پود تعليمات اسلامى نفوذ كرده كه اگر بخواهيم آن دو را از هم جدا كنيم، اسلام نامفهوم خواهد بود.
لذا می بینیم مردم كوفه از امام حسين عليه السلام براى تشكيل حكومت حق و مبارزه با غاصبان حكومت دعوت كردند؛ و اگر آن حضرت با پيمان شكنى و سستى و بى وفايى آنها روبرو نمى شد؛ پرچم حكومت عدل اسلامى به دست با كفايت آن حضرت به اهتزاز در مى آمد. لذادر روايات ائمّه معصومين عليهم السلام و نهج البلاغه تعبيرات زيادى ديده ميشود كه نشان مى دهد؛ دشمنان آنها حق آنان را غصب كردند؛ اين حق چيزى جز «حكومت عدل اسلامى» نبود.
از نمودهاى تلاش امام حسين عليه السلام براى تشكيل حكومت اسلامى، پاسخ به دعوت كوفيان جهت پذيرش رهبرى قيام بر ضدّ حكومت نامشروع يزيد است.هم چنین امام حسين عليه السلام قبل از حركت به سوى كوفه نماينده مخصوص خود مسلم بن عقيل را به كوفه فرستاد و او از مردم براى امام عليه السلام بيعت گرفت. آيا اين بيعت جز براى تشكيل حكومت بود؟!
امام حسين عليه السلام علاوه بر آن كه يزيد را شايسته اين جايگاه والا نمى دانست، به شايستگى خود نسبت به امر ولايت و حاكميّت اسلامى تصريح مى كند. در واقع امام عليه السلام با اين جملات در مسير تشكيل حكومت اسلامى و به عهده گرفتن خلافت مسلمين حركت مى كند.
هم چنین امام حسين عليه السلام در خطبه اى كه پس از نماز عصر در جمع لشكريان «حرّ» خواند، فرمود:«أَيُّهَا النَّاسُ! أَنَا ابْنُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وَ نَحْنُ أَوْلى بِوِلايَةِ هذِهِ الْأُمُورِ عَلَيْكُمْ مِنْ هؤُلاءِ الْمُدَّعِينَ ما لَيْسَ لَهُمْ ؛ اى مردم! من فرزند دختر رسول خدايم، ما به ولايت اين امور بر شما (و امامت مسلمين) از اين مدّعيان دروغين سزاوارتريم».،
امام خمينى قدس سره نیز در سخنى در تبيين همين مطلب مى گويد: «... آنهايى كه خيال مى كنند حضرت سيّد الشهدا براى حكومت نيامده، خير، بلکه اينها براى حكومت آمدند، براى اين كه بايد حكومت دست مثل سيّد الشهدا باشد، مثل كسانى كه شيعه سيّد الشهدا هستند، باشد». هر چند امام عليه السلام مى دانست سرانجام در اين راه شهيد مى شود.
در جاى ديگر مى گويد: «زندگى سيّد الشهدا، زندگى حضرت صاحب الزمان عليه السلام، زندگى همه انبياى عالم، همه انبيا از اوّل، از آدم تا حالا همه اين معنا بوده است كه در مقابل جور، حكومت عدل درست كنند».،
در خاتمه باید گفت امام حسین علیه السلام با خون خود اسلام را زنده کرد و پرچم اسلام را در همه جا برافراشت از برکت خون امام حسین علیه السلام همه منافقان رسوا شدند و اگر قیام آن حضرت نبود امروز از اسلام خبری نبود. به تعبير امام خمينى قدس سره: «اسلام آن قدر عزيز است كه فرزندان پيغمبر، جان خودشان را فداى اسلام كردند. حضرت سيد الشهداء عليه السلام با آن جوان ها، با آن اصحاب، براى اسلام جنگيدند و جان دادند و اسلام را احيا كردند».،
پيروزى ملّت ايران در برچيدن بساط ظلم و بيدادگرىِ نظام استبدادى ٢٥٠٠ ساله، و حماسه هاى غرورآفرين هشت سال دفاع مقدّس در جبهه هاى نبرد حقّ عليه باطل، و مجاهدت هاى جوانان جان بر كف و رشيد حزب اللَّه جنوب لبنان در مقابله با رژيم سفّاك و تا بُن دندان مسلّح صهيونيستى و پیروزی جبهه مقاومت در منطقه در مقابل تروریست های تکفیری، از نمونه هاى بارز و روشنِ تأسّى و الگوپذيرى انقلاب اسلامی ایران از نهضت امام حسين عليه السلام در عصر حاضر است.
لذا خاستگاه فقهی انقلاب اسلامی ایران و امام امت، قیام امام حسین علیه السلام است از آن جهت که عاشورا و تاسوعا و مجالس سید الشهدا علیه السلام، انقلاب را به پیروزی رساند.
--------------------
بی تردید مسألۀ«توليد» از اهميت ويژه اى در نظام هاى اقتصادى برخوردار است و توسعه اقتصادى هر كشور، نخست در گرو ظرفيت و توان توليدى آن كشور است.
بر این اساس كار مثبت و سازنده در اقتصاد کشور همان كارهاى توليدى است، و ارزش كارهاى ديگر از نظر اقتصادى به مقدارى است كه در امر توليد دخالت داشته باشد، لذا ضروت حمایت همه جانبه از تولید اصل انکار ناپذیری است که باید از سوی مسئولان و مردم مورد توجه قرار گیرد.
لیکن در عمل می بینیم متأسفانه بسیاری از کارخانه ها تعطیل شده اند، و چرخ تولید به شدت دچار سکون و بی تحرکی شده است؛ اما به راستی مشکل این کارخانه ها چیست و چرا از آن ها حمایت نمی شود.
در پاسخ به این پرسش باید گفت هر چند بانكهاى امروز كشور ما ظاهرا آب و رنگ اسلامى دارد، ولى هرگاه بيشتر به آن نزديك شويم مى بينيم هنوز تا اسلامى شدن فاصله زيادى در پيش است، لذا نقش آسیب ها و چالش های بانک ها در حمایت از تولید انکار ناپذیر است؛حقیقتی تلخ و دردناک که صاحبان تولید را با مشکلات فراوانی مواجه کرده و ظرفیت های عظیم کشور در تولید را به قهقرا سوق داده است؛ این نقیصه در حالی است که نظام بانكی در دنياى امروز، جزء واجبات اقتصاد است؛ به گونه اى كه اگر كسى تصور كند مى شود بانك را از اقتصاد تولیدی حذف كرد اشتباه بزرگى مرتكب شده است، چرا كه اگر بانك نباشد، يا چرخ هاى تولید به كلّى متوقف مى شود و يا با مشكلات بزرگى مواجه خواهد شد.
بنابراين نبايد و نه مى توان نقش بانك را از تولید حذف كرد، بلكه بايد در مسیر تحقق اقتصاد مولد مورد بهره برداری قرار گیرد.
هدف از تشکیل بانك این است که خدمات زيادى به مشتريان خود و مردم ارائه دهد و در تسهيل و پيشرفت امور اقتصاد به ویژه امر تولید در ابعاد خرد و كلان صنعت مؤثر باشد.
لذا اگر حمایت های بانك نباشد واقعا تولید در دنياى امروز متوقف و يا حدّ اقل با مشكلات بزرگى مواجه مى شود و اين فلسفه خود به تنهايى براى تأسيس بانكها كافى است.
در تبیین این مهم می توان اینگونه بیان کرد که ثروتهاى كلان ثروتمندان و نیز بيت المال مسلمين و ثروت دولتها كه مربوط به تمام مردم مى شود می تواند به وسيله بانكها در چرخۀ تولید مورد استفاده قرار گیرد.
بانك، محل تجميع اموال و سرمايه هاى راكد است و هر كس از افراد جامعه مقدارى سرمايه دارد كم، متوسط يا زياد،كه در بسيارى از اوقات اينها راكد و بى مصرف است،حتّى كسانى كه اهل تجارتند مجبورند مقدارى از سرمايه خود را براى ضرورتها و نيازهاى پيش بينى نشده و غير منتظره نزد خود راكد نگهدارند، خلاصه اين سرمايه هاى راكد كه در دست افراد، پراكنده است مجموعا ميلياردها و ميلياردهاست كه راكد و معطل و بى فايده است.
امّا وقتى اين سرمايه هاى متفرق و پراكنده و راكد و سرگردان هر چند كم باشد، در مركزى جمع آورى شود تبديل به سرمايه عظيمى مى شود كه اگر از آن به ویژه در صنعت و کشاورزی... بهره ورى سالم شود، خدمات بسيار بزرگ و ايده آلى را با آن مى توان انجام داد.
بنابراين تجميع اموال و سرمايه هاى راكد و توزیع آن در بخش تولید يكى از خدمات بزرگ يك بانك سالم است.و بهره گیری از سرمايه هاى عظيم و كلان در امر تولید در نهایت به تقویت منافع مردم منتهی می شود، اين كار خدمت بسيار بزرگى به بالندگی اقتصاد تولیدی و خودکفایی و تأمين منافع عمومی مردم خواهد بود؛ لیکن با همۀ این تفاسیر مشاهده می شود واقعیت عملکرد بانک ها با حقیقت فلسفه شکل گیری بانک همخوانی ندارد و از این رهگذر واحدهای تولیدی و در نهایت مردم به انحاء مختلف دچار ضرر و زیان شده اند .
از ويژگى هاى اقتصاد اسلامى اين است كه نه چنان آزاد و رهاست كه هر فعاليت اقتصادى كه به «سود بيشتر» و «زحمت كمتر» بيانجامد را مجاز بشمرد و نه چنان بسته است كه همه منابع توليد را در اختيار دولت قرار دهد و همه را برده و بنده دولت كند.
يكى از مسلّمات نظام اقتصادى اسلام، بانك بدون ربا است؛ يعنى بانك بر پايه مضاربه و ساير عقود اسلامى و الغاى بهره بانكى، از آن جهت که مصالح صاحبان تولید در جامعه اسلامى و تأمین منافع مردم، باید به عنوان مهمترین اولویت بانكداران مطرح باشد.
لذا نظام بانکی در جامعه اسلامى با اموال مشتريانِ سپرده گذار تجارت كرده و سود ناشى از آن را ميان خود و مشتريانشان با درصد معيّنى از سود، توزيع مى كنند و در نتيجه، گسترش فعاليت بانك ها، وابسته به مقدار سود تجارى است كه به دست مى آورند، نه سودى كه از طريقِ اعطاى وام ها (يعنى به صورت ربوى) دريافت مى كنند و اين خود، عاملى است براى رشد توليد.
لیکن در عمل شاهدیم نظام بانکی کشور بر مبناى بازار آزاد و «دستگاه سود و نفع شخصى» استوار است. در اين نظريه «يگانه مسئوليت اجتماعى انسان آن است كه سودش را افزايش دهد».
لذا كاهش اهتمام بانک ها در فرآورده هاى عمليات اقتصادى، انگيزه اى جز سودجويى و حرص ورزى به عنوان «هزينه كمتر و سود بيشتر» ندارد و سوء استفاده و فريب و دروغ از كسانى كه فقط به دنبال سود بيشتر هستند، به هر قيمت و به هر وسيله، چيز بعيدى نيست.
در واقع عملکرد بانک های کشور اینگونه است که پول را از فلسفه اصيلش تحريف كرده و تبديل به يك متاع قلابى و كاذب برای دریافت سود بیشتر ساخته اند، و مسلّماً اين تحريف اثرات منفى اش را در روند امر تولید خواهد گذارد، که بيمارى ركود و تورم اقتصادى و نابودی تولید و دو قطبى شدن جامعه و مانند آنها از جمله اين آثار منفى است.
البتّه نظام بانکی باید کارمزد محور شود یعنی مزد كار پرسنل و خدماتى است كه بانك مى دهد و بايد به نسبت بين وام گيرندگان تقسيم شود، و چيزى اضافه بر هزينه هاى لازم براى اين كار نباشد؛ چون كارمزد، نفع و سودى نيست كه عايد وام دهنده شود، بلكه اجرت اجير و هزينه حسابدارى و امثال آن محسوب مى شود و نوعى قرارداد اجاره است. در واقع وام گيرنده يك قرارداد وام با وام دهنده يعنى بانك مى بندد و يك قرارداد جهت خدمات مربوط به اين كار.
اگرچه متأسفانه در بسيارى از موارد كارمزد نیز پوششى است براى رباخوارى و دليل آن اين است كه كارمزدى كه گرفته مى شود چندين برابر مزد كار كارمندان و خدمات بانك در رابطه با وام است.
ربا و بهره پول مانند موريانه ريشه اقتصاد سالم را مى خورد و نابود مى كند و به جاى آن يك اقتصاد نامتعادل و توأم با استثمار و ظلم و فسادبه وجود مى آورد.
ربا سبب مى شود صاحبان پول و سرمايه، دست از توليد و كار كشيده و تجارت و فعاليت اقتصادى مفيد را كنار بگذارند و با رباخوارى به جمع اموال و انباشت سرمايه اقدام كنند. روشن است با اين عمل به تدريج طبقه اى در جامعه به نام رباخواران پيدا مى شوند بى آنكه پول و ثروت را در مسير توليد قرار دهند و مولّد باشند، با پول، پول مى آورند و در مقابل آن بخش عظيمى از توده مردم با كار و تلاش، توليد مى كنند؛ ولى نتيجه كارشان را به رباخوار تحويل مى دهند و اگر زيانى متوجّه شود گريبان توده زحمتكش را مى گيرد.
اين است كه «رباخوارى» يكى از عوامل اصلى فقر و اختلاف طبقاتى است؛ يعنى ربا موجب مى شود طبقه اى غير مولّد، ولى سرمايه دار تمام هستى طبقه ضعيف و مولّد را تدريجاً ببلعند.
در این بین بانكهاى ربوی از يك طرف سپرده هاى مردم را قبول مى كنند و سودى به شكل ربا به آنها مى پردازند و از طرف ديگر همين سپرده ها را به ديگران واگذار مى كنند و سود بيشترى به عنوان ربا دريافت مى كنند، كه اين عملكرد صددرصد حرام و ربا بلكه حرام مضاعف است.
ولى بانك هاى اسلامى با سپرده های مردم ، طبق عقود شرعيه قرارداد مى بندند و وارد كارهاى توليدى مى شوند و سود حاصله را طبق توافق قبلى تقسيم مى كنند و در واقع هم صاحب سرمايه از سرمايه اش استفاده مى برد، و هم بانك در اين معامله سودى مى برد. و از همه مهمتر نقدينگى هاى مردم از ركود خارج و عوارض ركود پول كه تورم و فساد مى باشد حاصل نمى شود و در مجموع حركت خوبى به سود صنعت و تولید به وجود مى آيد و سبب شكوفايى اقتصادى مى شود.
لذا اگر بانكها به عقود شرعيه عمل كنند هم سرمايه هاى مردم به طور صحيح بكار گرفته مى شود و آنها از سرمايه هاى خود استفاده مى كنند و هم بانك از ربا نجات پيدا مى كند و منافع مشروعى را به دست مى آورد، و هم سطح توليد صنعتى و كشاورزى و دامى بالا مى رود و هم جنبه اشتغال زايى و توليد مشاغل جديد دارد.
به عنوان نمونه «مضاربه» در نظام بانکداری تنها به تجارت اختصاص ندارد. بلكه سرمايه گذارى در امر توليد، صنعت، دامدارى، كشاورزى، خدماتى و ... را نيز شامل مى شود.
در اين صورت بدون آن كه مشكل ربا ايجاد شود، هم صاحب پول بهره مند مى گردد و هم بانك نصيب خود را از سرمايه گذارى به دست مى آورد و هم براى اين كه چرخ اقتصاد جامعه راكد نماند، تجارت سالمى صورت مى پذيرد.
بايد توجّه داشت در اين گونه موارد عقود شرعى بايد تحقّق پذيرد و گرنه به مجرّد روى كاغذ آوردن، اين عقود شرعى، چيزى را عوض نمى كند و مشكل ربا به قوّت خود باقى مى ماند. بنابراين، قطعاً حذف ربا از بانكها امكان پذير است.
اما واقعیت آن است که بانكها اینگونه عمل نمی کنند و در واقع تبديل به كانون درآمد كاذب شده و روز به روز سرمايه دارتر و در مقابل، مردم فقيرتر و مستضعف تر مى شوند.
تنها خسارتهاى ديركرد كه از وام گيرنده، در نظام وام هاى ربوى مى گيرند و به صورت تصاعدى و سرسام آور پيش مى رود، براى فلج كردن و ورشكست افراد و صاحبان صنایع كافى است.
بسيارند كسانى كه به خاطر عدم توانائى بر پرداخت اقساط وام خود، تمام زندگى حتى خانه مسكونى خود را كه شديداً به آن نياز داشته اند از دست داده و برخاك سياه نشسته اند.
جالب اين كه درنظام احكام اسلامى نه تنها تأخير پرداخت وام، خسارتى بر عهده وام گيرنده نمى گذارد، زيرا هر گونه اضافه اى بر اصل وام حرام و ربا است.
بلكه اگر اين تأخير بخاطر عدم توانائى وام گيرنده بر پرداخت وام خود باشد هيچ گونه مجازاتى هم ندارد، و وام دهنده شرعاً موظّف است طبق دستور «و ان كان ذو عسرد فنظرد الى ميسرة؛و اگر (بدهکار،) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانایی، مهلت دهید! » به او مهلت كافى دهد، تا توانائى بر پرداخت ديون خود پيدا كند.
و اگر توانائى دارد و تأخير كند حكومت اسلامى مى تواند او را به زندان بيفكند و مجازات كند، يا از اموالش به مقدار ديونش بردارد و به طلبكاران بدهد، ولى در هر صورت خسارتى از جهت ديركرد بر عهده او نيست.
متأسفانه در قوانين امروز كشور ما ، هنوز در صورتحساب اشخاصى كه وام خود را دير پرداخته اند ستونى براى خسارت ديركرد به چشم مى خورد كه نامى جز رباخوارى بر آن نمى توان گذارد.
حتى اخيراً مشاهده شده است در صورتحساب های بعضى از موسسات به ظاهر مذهبی ،رقم مهمّى در ستون خسارات ديركرد وجود دارد.
این چالش در حالی است که بانكهاى اسلامى اگر بر اساس آيين نامه هاى مصوّب عمل كنند و مردم هم از متن قرار داد مطّلع گردند و بر آن وفادار بمانند، مشكل ربا پيش نخواهد آمد. هم سپرده گذاران بهره مند خواهند شد؛ و هم بانكها استفاده سرشارى خواهند برد؛ و هم چرخ اقتصاد كشور به حركت در خواهد آمد.
از جمله مشكلات بزرگ بانكهاى كنونى این است که سپرده هاى مردم، در غیر كارهاى توليدى مفيد اعم از صنعتى، كشاورزى، دامدارى و همچنين تجارت سازنده بكار گرفته می شود و اين مطالبات و خواسته ها نه در عينيّت خارجى، بلکه صرفاً در عالم پند و خيال و روى صفحات كاغذ تحقّق می يابد.
بانک ها بدون آنکه فعالیت های اقتصادی مفید داشته باشند؛ سرمایه ها را در مسیری به کار می گیرند که چندان فایده ای برای کشور نداشته است،از آن جهت که صرفاً به تجمیع پول می اندیشند؛ بی شک این عمل درست نیست، زیرا بانک ها باید ضرورتها هم چون تولید، کشاورزی، و دیگر امور را در نظر بگیرند، اما اگر پولها را در مسیرهایی که باعث اسباب تجمل است، به کار گیرند، کار اشتباهی است.
مضاربه نيز واقعا بايد مضاربه يعنى فعاليتهاى تجارى (و توليدى) باشد نه رباخوارى به نام مضاربه!، كارمزدهايى كه اضافه بر هزينه هاى كاركنان اين بخش و ساير هزينه هاى جنبى است و به جيب بانك مى ريزد ربا و نامشروع است و تغيير نام هرگز ماهيّت آن را تغيير نمى دهد.
همچنين بايد به مؤسّساتى كه به نام مضاربه و زير اين عنوان مفيد و مقدّس به كار رباخوارى مشغولند اعلام كرد كه عملشان حرام و نامشروع است و با اين تغيير نام و بهره گيرى از كلاه شرعى هرگز عملشان اسلامى نيست.
بنابراین بايد به مسئولان بانكها نظارت شود كه نكات شرعى گرفتن پول يا دادن سپرده را كه بى شك سبب شكوفايى اقتصادى و حليّت اموال است دقيقا بكار بندند و از هرگونه تقلّب يا ظاهرسازى كه شكل كار را به صورت بانكهاى رباخوار درمى آورد بپرهيزند.
هم چنین باید برنامه ريزى دقيقى براى فعاليّتهاى اقتصادى بانكها به كمك سپرده هاى مردمى بشود، تا هر كدام به بخشى از مشكلات اقتصادى روى آورند، و در آن صاحب تجربه شوند، و از پراكنده كارى و تكرار مكرّر و تمركز در يك جا و خالى گذاردن بخشهاى ديگر و ناديده گرفتن اولويّتها بپرهيزند.
بانکها مراکز ضروری هستند؛ اما مشکلات و آسیب ها زیاد است. یکی از مشکلات بالا بودن سود تسهیلات عقود است. ما معتقدیم صنایع باید با خارج رقابت کند، رقابت در کیفیت و قیمت. این کار خوبی است. حال چگونه می توان قیمت را پایین بیاورد درحالی که ٢٨ درصد به بانک سود می دهد. کجا می تواند رقابت کند.
واقعیت آن است که خیلی از کارخانهها را این بانکها ورشکسته کرده است؛در خارج از کشور سود بانکی یک یا دو درصد است و همین امر چرخ صنعت را در آنجا میچرخاند، به راستی اگر تورم ١٠ درصد است سود بانکی هم باید زیر ١٠ درصد باشد، تا ورشکستگی در کشور زیاد نشود. غیر از آن درست نیست و ربا است. اما بعضی بانکها قرض الحسنه ٢٨ درصدی می دهند، یعنی چه؟! نام ربا خواری را به دروغ، قرض الحسنه می گذارند که درست نیست.حال آنکه نباید با شگردهایی، قانون را دور زد و مسائل را مخفی کرد. این درست نیست. صادقانه با مردم رفتار کنیم.
به راستی تأسف آور نیست که بانکهای خارجی یک درصد سود می دهند، اما بانکهای ما چندین درصد سود از صنایع می گیرند.تولید کننده چه رقم می تواند رقابت کند؟ این نوع سودها آیا مشکلات اقتصادی را حل می کند.
ما قائلیم چهار درصد درکل زمان، اما نظام بانکی غیر از این تفسیر می کند و می گوید ٤ درصد در هر سال. اگر ٥ ساله باشد، سال اول ٤ درصد، باقی مانده اش سال دوم، ٨ درصد، باقی مانده سال سوم، ١٢ درصد، سال ٥ به ٢٠ درصد می رسد، در حالی که ما در کل سال ٤ درصد گفتیم. نه اینکه در هر سالی یک چهار درصدی اضافه شود که آن باقی مانده سال ٥ را ٢٠ درصد بگیرند.
با این اوصاف مالیات های سنگین و فشارهای بانک ها مانعی بر سر راه تولید است، چرا که با سودهای بالا نمی توان چرخه تولید داخل را فعال کرد،و البته یکی از دلایل گران شدن تولیدات بالا بودن هزینه ها برای تولید است.
اگر این دو مسئله حل شود پایههای دولت محکم میشود و اگر متزلزل شود در راه خوبی قرار نمیگیریم.بسیاری از کارخانهها مدعی هستند حمایت کافی از ما نمی شود، آنان مدعی اند مواد اولیه و نرخ گاز، برق و آب اضافه شده است؛ اما اجازه نمی دهند قیمت محصولات افزایش یابد و در معرض ورشکستگی قرار دارند.
از یک سو«بانکها تسهیلات ۲۲ درصدی به مردم می دهند، اما به تولیدکنندگان ۲۷درصد،» لذا باید پرسید: آیا برای تولیدکنندگان باید تسهیلات گرانتر باشد؟وقتی بانک ها سود ۳۰ درصدی می گیرند و درآمدکارخانه ها ۱۰ درصد است معلوم است که کارخانه ورشکست می شود و باید سیستم بانکی ما اصلاح شود تا تولید رونق گیرد.
قرآن دستور می دهد به بدهکاری که نمی تواند بدهی خود رابدهد مهلت دهید.؛افرادی قصد کار داشته اند ولی ورشکست شده اند،باید مهلت داد، چون این دستور قرآن کریم است. نه اینکه زندان ببریم. چرا کسی که ندارد، مهلت نمی دهیم و دنبال حساب سود بر سود هستیم. همین برای مردم به ویژه تولید کننده مشکل ایجاد می کند.
بانکها اگر به مردم فشار بیاورند چرخ تولید نمیچرخد و تا نظام بانکی اصلاح نشود تولید و مصرف درست نمیشود؛اگر مالیات عادلانه نباشد تولید هم خراب میشود؛ برخی تولیدکنندگان گاهی نه تنها سود نکردند بلکه ضرر هم کردهاند اما مالیاتهای ناعادلانهای به آنها تحمیل میشود.
روزی نیست که از سوی مردم برای من نامه نیاید و از سود بانکها شکایت نداشته باشند لذا دولت باید جلوی بانکهای افسار گسیخته را بگیرد.زیرا تا تحوّلى بنيادين در وضع بانكها و چگونگى فعاليّتهاى آنها پيدا نشود، روح اسلامى بر آن حاكم نخواهد بود هر چند نام سيستم بانك بدون ربا، يا بانك اسلامى را به خود اختصاص بدهند، و سرانجام پى آمدهاى زيانبار بانكهاى رباخوار هم دامان خودشان را مى گيرد و هم دامان مردم را.
از خدا مى خواهيم كه به همه مسئولان توفيقى دهد كه هر روز گام تازه اى به سوى اسلامى شدن كامل بانكها بردارند.
--------------------
بی شک جامعه ای كه مى خواهد از بحران ها و مشکلات عبور کند بايد قسمت عمده برنامه هاى اصلاحى را با «خود آگاهى» و «خود يارى » مردم پياده كند.
حال در ماه های اخیر شاهدیم تورّم همراه با ركود اقتصادی و موج فزایندۀ آمار بيكارى که روز به روز بر تعداد آن افزوده می شود، جامعه را به شدت خسته و دل زده كرده است، و درست در همين اوضاع و احوال كسانى با استفاده از رانت ها، يك شبه به ثروت هاى بادآورده رسیده اند.
با این اوصاف چه بايد كرد؟ آيا دست روى دست بگذاريم و تماشا كنيم؟ بی تردید پاسخ منفی است بلکه مردم پاكدل و سربلند دست روى دست نمى گذارند تا زورمندان بى رحم تمام سرمايه های نظام را بر باد دهند.
لذا نقش مردم در کنار مسئولان در مبارزه با پديده هاى خطرناك اقتصادى عصر ما، همچون تورم ، و هر گونه استثمار اقتصادى انکار ناپذیر است. از این رو مردم نیز می توانند به سهم خود با اخلال گران اقتصادی مبارزه نمایند و راهى براى برون رفت از چالش های اقتصادی به ویژه بحران تورم و گرانی پيدا كنند.
گاه مشاهده می شود پنجاهدرصد و گاه صد درصد و گاهی بیش از صد درصد یک جنس افزایش قیمت داشته است، در این برخی نیز خلاف انتظار عمل میکنند، تا جنسی کم میشود، لذا دست به احتکار میزنند و درون انبار پنهان میکنند؛حال در این شرایط مردم باید با نیروی انتظامی همکاری نموده تا مشکلات حل شود.
در تبیین این مسأله باید گفت يك سيستم صحيح اجرائى بستگى كامل به وضع مأموران اجرا و كيفيت و كميّت شرايط آنها دارد، در حكومت اسلامى كه بر اساس قوانين قرآن پى ريزى ميشود علاوه بر نظارت خصوصى بر اجراى صحيح قوانين بوسيله كاركنان حكومت، به مقتضاى «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ؛ باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی، و امر به معروف و نهی از منکر کنند!» يك نظارت عمومى نيز ترتيب داده شده، به مقتصاى اين نظارت عمومى همه موظّف بر نظارت براى اجراى صحيح قوانين هستند و بايد آن را به عنوان يك فريضه بزرگ و مقدس انجام دهند.
لذا با توجه به مسئوليت همگانى و نظارت عمومى، توده هاى مردم نيز موظّفند بر نظام اقتصادى و بر بازار نظارت داشته باشند و با تذكّرات و گزارش ها جلوى گرانفروشی، اجحاف، احتكار، غش و هر چه كه سبب تضعيف سيستم اقتصادى جامعه مى شود را بگيرند.
لزوم نظارت مردم بر يكديگر از جمله بازار، به دليل «وجوب امر به معروف و نهى از منكر» و هم «لزوم همكارى با دولت اسلامى» است. قرآن كريم مى فرمايد: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ؛ مردان و زنان باایمان، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف، و نهی از منکر میکنند».
باید دانست نتيجه امر به معروف و نهى از منكر در حدّ تذكّر به افراد و در صورت لزوم، اطلاع به حكومت است و دخالت عملى در زندگى ديگران نيست. زیرا مؤمنان نه تنها نسبت به يكديگر در ارتباط با امر به معروف و نهى از منكر وظيفه دارند، بلكه مى توان گفت چون دخالت در كار ديگرى، در بردارنده امر و نهى است، در اين محدوده از كارشان نسبت به يكديگر ولايت نيز دارند.
ازاين رو موظّفند بر تكاپوى بازاريان و سيستم اقتصادى جامعه نيز نظارت كرده و آنها را در محدوده مجاز و معيّنى امر و نهى كنند. البته مراتبى از امر و نهى را كه نياز به برخورد و مجازات و تنبيه دارد بايد به مراجع ذى صلاح گزارش نمايند.
امام باقر عليه السلام درباره امر به معروف و نهى از منكر و آثار و فوايد آن مى فرمايد: «بها ... تَحِلُّ المكاسب و تُرَدُّ المظالم وتعمر الأرض، ويُنصف من الأعداء؛ با امر به معروف و نهى از منكر، كسب ها حلال و از ستم ها پيش گيرى مى شود، زمين آباد و از دشمنان دادخواهى مى گردد».
بنابراين، با امر به معروف و نهى از منكر در مقابله با گرانی كه بخشى از نظارت همگانى است، مى توان جلوى ستم و اجحاف را در حوزه هاى گوناگون از جمله بازار گرفت و به رونق و آبادانى جامعه و بسط عدالت اجتماعى كمك كرد.
اصولًا هيچ نهضت اصلاحى بدون يك زمينه فكرى قبلى انجام نمى پذيرد و اصل «عرضه و تقاضا» كه يك اصل اقتصادى است، نشان می دهد تا درخواستى در مردم نباشد، عرضه هر نوع كالا بى ارزش و بى ثمر خواهد بود.
مطابق مفاد آیۀ شریفۀ «إِلَّا انْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُم؛ مگر اینکه تجارتی با رضایت شما انجام گیرد.» و حديث معروف نبوى، «النّاس مسلّطون على اموالهم؛ مردم بر مال خويش ، سلطه و اختيار دارند » نیز حاکی از این مسأله است که قيمت ها را فروشندگان و عرضه و تقاضا معيّن مى كنند.
ولى در صورتى كه اجناس از لوازم ضرورى و مايحتاج مردم باشد و فروشندگان با ايجاد جنگ روانى و احتكار و بازار سياه و به هدف سودجويى و ستم به مردم از فروش عادلانه كالاها امتناع ورزنددر اينجا علاوه بر سیاست های بازدارندۀ حكومت، مردم نیز وظیفه دارند بازار سياه را بشكنند و با امتناع از خرید کالاهای مورد نظر گران فروشان، از قرار گرفتن كالا در دست گروهى سودطلب جلوگيرى كنند تا عرضه به صورت طبيعى درآيد و قيمت ها تنزل يابد.
گفتنی است بنا به باور اقتصاددانان «تورم » به شكل جريانى تراكمى و خودافزا، زمانى به وجود مى آيد كه «تقاضا» به دلايل مختلف از قبيل افزايش مخارج دولت، انتشار پول توسط بانك مركزى، افزايش تقاضاى مردم و بخش خصوصى و توسعه صادرات يا كاهش واردات، افزايش يابد؛ ولى «عرضه » در مقابل، ثابت بماند و يا روند افزايش آن، كمتر از نرخ رشد تقاضا باشد.،
از اين رو ميان نرخ تورم و سطح توليد، رابطه اى تنگاتنگ حاكم است به گونه اى كه به هم خوردن تعادل ميان عرضه و تقاضا، همواره باعث گرانى و تورم مى شود. لذا ناهمخوانى در عرضه و تقاضا به شدت قيمت ها را دچار نوسان مى كند. و حتی واردات، صادرات و زمان تعيين شده هر يك از آنها، به طور مستقيم در تعديل بازار نقش آفرين است.
در چنين شرايطى علاوه بر آنکه بر حكومت اسلامى است تا با افزايش توليد ، تخفيف فشار تورم، و حمایت از نیازهای اساسی مردم، سياست هاى افزايش عرضه را با قیمت مناسب در دستور كار خود قرار دهد و براى جلوگيرى از رشد تورم تلاش کند. مردم نیز باید با توقف تقاضای خرید اجناس لوکس و کاذب و حتی مخرب و نیز مدیریت و کنترل تقاضای خرید کالاهای اساسی ، نقش بی بدیل خود را در مبارزه با گرانی ایفا نمایند.
بر این اساس هماهنگ سازى عرضه و تقاضا، حركت در راستاى نفى تورم ، رسيدن به استقلال اقتصادى و خودكفايى مالى و دست يابى به عدالت اقتصادى و برطرف شدن فاصله طبقاتى به شمار می آید و اهتمام مردم به کاهش تقاضای خرید و نیز عدم همراهی با تبلیغات روانی گرانفروشان، در جهت دهی تولید و مبارزه با تولید کنندگان و وارد کنندگانی که اساساً نيازهاى واقعى و اساسى توده مردم را مرد نظر قرار نمی دهند نقش اساسی ايفا خواهد نمود.
مبانی اقتصاد لیبرالی كه زير چتر آزادى تجارى انجام مى گيردو احياناً فلسفه هائى براى آن مى تراشند كه در راه منافع مصرف كنندگان است، در حقيقت منافع مردم را آشكارا فداى منافع فرد مى كنند، و هميشه در سايه آن نرخ كالاهاى مورد نياز بسود توليد كنندگان و دلالان و واسطه ها و به زیان مصرف كنندگان تغيير مى يابد و كاخهاى مستكبران را آبادتر و كوخ هاى مستضعفان را ويران تر مى سازد.
اگر آمار و ارقام گويائى در اين زمينه وجود داشت نشان می داد چه اندازه از وسائل قابل استفاده از طريق موضوع «مد» و يا عناوين احمقانه ديگرى از ارزش مى افتد و چه ثروت هائى بيهوده نابود مى شود.
درست است كه تبليغ به معنى واقعى كلمه يعنى بالا بردن سطح آگاهى مردم نسبت بامتيازات يك كالا ممكن است اثر مثبتى حتى در تنزل نرخ ها داشته باشد، زيرا اين كار مى تواند تقاضا را به سطحى برساند كه تولدى جنسى مرغوب در مقياس وسيع ترى انجام گيرد، و مى دانيم هر اندازه دائره توليد وسيع تر باشد جنس ارزان تر تمام مى شود و بنابراين بنفع مصرف كنندگان نيز خواهد بود.
لیکن حقیقت آن است که تبليغات سالم تجارتى در دنياى لیبرالیستی بسيار كم است، و تبليغات آنها غالباً گمراه كننده و به منظور دزديدن افكار مصرف كنندگان انجام مى گيرد.
از این رو شرکت های بزرگ اقتصادی در راستای دزديدن افكار مصرف كنندگان ، بوجود آوردن تقاضاهاى كاذب را از طريق دامن زدن به تبليغات دروغين و بكار گرفتن همه مسائل روانى براى تحريك مرد و زن و كوچك و بزرگ خانواده ها، و كشيدن آنان به بازارها براى خريد اجناس غير ضرورى و لوكس دنبال می کنند؛ این حربه يكى از سياست هاى اقتصادى است كه زير لفافه آزادى «توليد» و «تبليغ» و «تجارت» اما به زیان مصرف كنندگان انجام مى گيرد و آخرين رمق توده هاى زحمتكش را مى كشند.
حال وقتی در در جامعه گروهى غرق در نعمت اند و امكانات مادى از هر نظر در اختيارشان قرار مى گيرد، و از امکانات مادى خيره كننده اى بهره مندند و رفاه اجتماعى قابل ملاحظه اى دارند، در اينجا جاذبه نيرومند مرموزى برخی از مردم را به سوى اين نوع زندگى مى كشاند كه به قيمت زير پا نهادن همه اصولى كه به آن اعتقاد دارند و به قيمت تن دادن به ذلت وابستگى چنان زندگى را براى خود و جامعه خويش فراهم سازند.
لذا برخی افراد جامعه در مواجهه با گرانى و تورم، با هجوم به سوی خرید کالاهای سرمایه ای و غیر ضروری، به بردگى و اسارت تن می دهند و در برابر برنامه هاى منفعت طلبان تسلیم می شوند؛ حال آنکه در همين صحنه ها است كه ايمان و شخصيت و تقوى و پاكى و امانت و آزادگى افراد مشخص مى شود.
گاهى تصور مى كنند اين ها همه نيازهاى اصلى زندگى آنهاست و گاه نام آن را زندگى در حد شأن مى گذارند كه همه اين ها فريب نفس اماره است. زیرا اگر روح قناعت بر آن ها حاكم باشد مى دانند اين ها فوق نياز بلكه اسراف است.
این امر در حالی است که در اقتصاد اسلامی شعار «در حقيقت مالك اصلى خداست، و اين امانت چند روزى دست ماست»، ديد و درك تازه اى به انسان در مسائل مربوط به مصرف مى دهد، و او را در تمام زمينه ها بصورت يك «امانت دار» همان امانت دارى كه موظف به رعايت نظر صاحب امانت در تمام زمينه هاست و نمى تواند هرگز، فعال ما يشاء باشد و آن كند كه شخصاً مى پسندد و علائق خاص يا تمايلات و هوس هاى او ايجاب مى نمايد، در آورد.
لذا انسان مقتصد در زمينه مصرف با خود می اندیشد ، هر گونه «اسراف» و «تبذير» بر من حرام است، که از این رهگذر، محتکران و گران فروشان در اجرای اهداف شوم خود ناکام خواهند شد.
اسلام به طفيلى گرى در جريان توليد كه توليد كننده را از مصرف كننده جدا سازد و گروهى بدون كارى مثبت و به صرف واسطه گرى سودى ببرند، روى خوش نشان نداده است. اين همان چيزى است كه در فقه به عنوان «بيع الحاضر للبادى» مطرح است.
مقصود از اين عنوان آن است كه افراد شهرنشين، اجناسى را از روستاييان بخرند و به ديگران بفروشند؛ كه در نتيجه با واسطه گرى، اجناس گران تر به دست مشتريان مى رسد. همان چيزى كه امروز جامعه ما و بسيارى از جوامع به آن گرفتارند كه سرمايه داران با پول نقد به سراغ توليدكنندگان عمدتاً روستايى مى روند و فرآورده هاى آنها را به ثمن بخس مى خرند، گاه نگه دارى مى كنند و در انتظار گران شدن هستند (كه مسئله احتكار نيز بر عمل واسطه گرى ناسالم اضافه مى شود) و گاه بلافاصله آن را به بازارهاى شهر منتقل ساخته و با سود بسيار آن را مى فروشند.
مشهور فقهاى اهل بيت عليهم السلام به كراهت اين عمل و جمعى ديگر از بزرگان به حرمت آن فتوا داده اند.
در روايتى از رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده است كه فرمود: «لا يبيع حاضر لباد، والمسلمون يرزق اللَّه بعضهم من بعض ؛ شهرى اجناس روستايى را نفروشد؛ خداوند بعضى از مسلمانان را به وسيله بعضى ديگر روزى مى دهد».
در این میان اهتمام گروه های مردم در ایجاد تعاونی های خريد محصولات كشاورزى و حذف واسطه های خرید، كشاورزان را دلگرم و بى نياز و مكفى المؤنة سازد؛ در واقع مردم می توانند به جاى ريختن پول هاى سرشار به جيب واسطه ها، با فراهم ساختن يك سيستم توزيع صحيح، پول را به آنها دهند كه توليد گرند و نه واسطه و بيكار و دلالان بيعار!
بدین ترتیب با حذف واسطه يا لااقلّ كم شدن واسطه ها، هم توليد كننده روستايى سود بيشترى مى برد و هم اجناس، با قيمت مناسب ترى به دست مصرف كنندگان مى رسد.
از يونس بن عبدالرّحمن از ياران برجسته امام كاظم و امام رضا عليهما السلام در تفسير سخن پيامبر «لا يبيعنّ حاضر لباد» آمده است: « ميوه ها و انواع غلّات وقتى از آبادى ها به بازار مى آيد، جايز نيست بازاريان (واسطه ها) آنها را بخرند (و به مردم بفروشند). سزاوار است كه خود آنان بفروشند. البته پس از فروش بى واسطه روستائيان، اشكالى ندارد كه عدّه اى وارد عمل شوند و با انتقال اجناس از شهرى به شهر ديگر، دست به تجارت بزنند».،
لذا بايد توجه داشت كه واسطه گرى انواع و اقسام مختلفى دارد و نقش واسطه ها به عنوان خريدار، امانت دار و حق العمل كار مختلف است؛ اما تمام آنها به زيان فروشنده اصلى و توليدكنندگان و همچنين مصرف كنندگان است.
از جمله مهم ترين راهکارهای مقابله با گرانی تورم، هدایت نقدينگی هاي مردم به سمت تولید است كه شايسته تبديل به فرآورده هاى مختلف تولیدی است .
از نظر علمى «نقدينه» مالى است كه در توليد ثروت جديد، سهيم باشد، بنابراين ابزار توليد، مواد اوليه و نقدينگى ها، در صورتى كه نقش توليدى خود را ايفا كنند، سرمايه محسوب مى شوند.،
چه بسيار كشورهايى كه از نيروهاى جوان، موقعيت هاى جغرافيايى مناسب و معادن و منابع غنى و سرشار برخوردارند؛ ولى به علت نداشتن نقدينه كافى، توان توليد و استفاده از آن منابع طبيعى را ندارند و به همين جهت از كشورهاى عقب مانده، و توسعه نيافته به شمار مى آيند.
لیکن در اسلام به اين عامل توجه خاصى شده است ، در اين بينش سرمايه هاى مالى، قوام فرد و جامعه اند.، البته نظر به محدوديت سرمايه هاى مالى لازم است سرمايه ها به گونه اى به كار آيند كه اصل آن محفوظ بماند و به وسيله آن سرمايه هاى جديدى توليد شود. ايجاد فرهنگ سرمايه گذارى در امور مهم و حياتى و نيز اهميت دادن به سرمايه گذارى در مناطق نيازمند و به ويژه در بلاد اسلامى، از مهم ترين آموزه هاى اقتصادى اسلام است كه بايد مورد توجه ويژه مردم قرار گيرد.
لذا در نگاه دين سرمايه هايى كه با روش هايى چون خريد سکه و دلار، زيورآلات فراوان، تهيه لوازم تجملى و لوكس، ساخت خانه هاى مجلل و پرهزينه، خريد ماشين هاى گران قيمت و اشياى عتيقه، راكد مى مانند و از چرخه توليد خارج مى شوند «كنز» محسوب شده و مذموم اند.
در این میان حتی اعتقاد به مبدأ و معاد نیز با مسائل اقتصادى پيوند خورده،تا آنجا که خداوند مردم را از كنز و ذخيره سازى و جمع آورى طلا و نقره و عدم انفاق آن در راه خدا برحذر داشته و آنان را به عذاب الهى تهديد مى كند.
لذا در کلام آسمانی آمده است:«يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لِانفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ؛ در آن روز كه آن را در آتش جهنم، گرم و سوزان كرده و با آن صورت ها و پهلوها و پشت هايشان را داغ مى كنند، (و به آنها مى گويند:) اين همان چيزى است كه براى خود اندوختيد (و گنجينه ساختيد!) پس بچشيد چيزى را كه براى خود مى اندوختيد».،
بدیهی است در عصر و زمان حاضر، نگهدارى اموال به صورت كنز، آن گونه كه در سابق معمول بود كمتر انجام مى گيرد و غالباً به صورت سکه و دلار و نقدينگی در بانك هاست؛ هم چنین شاهدیم افرادی اموال خودشان را به صورت اراضى يا ساختمان هايى در مى آورند و آنها را به حال خود رها مى سازند بى آنكه از آن استفاده اى شود و از همه بدتر ذخيره كردن اموال در قالب پدیدۀ شوم اقتصاد دلالی از قبیل هجوم برای خرید سکه و ارز قابل مشاهده است كه تولید كاملًا از آن بى بهره مى ماند و سودش عايد سوداگران مى شود.
حال آنکه هدایت نقدینگی مردم به سمت تولید مى تواند تحرك و جنبش بيشترى به چرخ هاى اقتصادى يك كشور بدهد و از تورم و گرانی در جامعه بکاهد و در نهایت به ارتقای حمایت از کالای ایرانی منجر گردد، از سوی دیگر اگر اموال مردم به سمت اقتصاد سوداگرانه و دلالی سوق داده شود قسمت مهمى از فعاليت هاى اقتصادى خاموش می شود.
ناگفته پيداست هدایت نقدینگی مردم به امر تولید، افزون بر تأثير مستقيم در رفع فقر و محروميتِ قشرهاى نيازمند، به خوبی می تواند از تراكم ثروت در نزد ثروتمندان بكاهد و پول و سرمايه را به جاى راكد ماندن و پس انداز شدن به بازار مصرف و نياز برگرداند و اینچنین به تقویت تولید و کاهش تورم و گرانی کمک نماید.
درخاتمه باید به مسئولان گوشزد کرد تا از نظر گرانی برای قشرهای ضعیف جامعه مشکلاتی ایجاد نشود. به ویژه در تامین مواد غذایی مردم که نباید به مشکل بیفتند.
البته مردم هم میتوانند با سامان بخشی به امورات خود به ویژه مدیریت مصرف زنجیرۀ غذایی ، در مقابله با گرانی سهیم باشند؛ البته دولت هم باید برای برطرف کردن گرانیها کمر همت ببندد.
--------------------
چکیده: تأمّل و تعمّق در ابعاد شهادت حضرت سيّدالشّهدا (علیه السلام) و مصائب فوق العاده سنگين كه بر آن حضرت و اهلبيتش وارد شده است به نحوی است که عزادارن و پیروان اهل بیت عصمت و طهارت با برپایی جلسات سوگواری پيش از شهادت، محيط فكرى و اجتماعى را براى معرفت و شور عاشورایی آماده می کنند. علّت این مسأله را نیز می توان در نقش بسيار مهمّى دانست كه شهادت امام حسين عليه السلام در بقاء اسلام داشت. کلمات کلیدی: شهادت، سيّدالشّهدا(علیه السلام)، مصائب، اهل بيت، عزاداری، سوگواری، عاشورا
شهادت آن حضرت با ارزشهاى والايى گره خورده كه نه تنها كهنه نمى شود بلكه اهميت آنها روز به روز آشكار مىشود، مسأله حق و عدالت، كرامت انسانى، جهاد در راه عقيده الهى، تن به ذلت ندادن در زندگى همه از مفاهيمى است كه هرگز كهنه نخواهد شد. تأمّل و تعمّق در ابعاد شهادت حضرت سيّدالشّهدا عليه السلام و مصائب فوق العاده سنگين كه بر آن حضرت و اهلبيتش وارد شده است به نحوی است که عزادارن و پیروان اهل بیت عصمت و طهارت با برپایی جلسات سوگواری پيش از شهادت، محيط فكرى و اجتماعى را براى معرفت و شور عاشورایی آماده می کنند.
علّت این مسأله را نیز می توان در نقش بسيار مهمّى دانست كه شهادت امام حسين عليه السلام در بقاء اسلام داشت. هم چنین باید گفت مصائب آن حضرت، قابل مقايسه با مصائب هيچ يك از معصومين عليهم السلام نيست. لذا هر چند حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) در راه مبارزه با حكومت يزيد شهيد شدند لیکن شهادت ايشان آثار ارزشمند خود را گذاشت. حال با این تفاسیر در این نگاشته با استفاده و بهره گیری از اندیشه های مرجع عالی قدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدّظله) مهمترین ابعاد و نشانه های شهادت امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا به مخاطبان گرامی ارائه می گردد:
بی شک اهمّيّت شهادت امام حسين عليه السلام در روز عاشورا كه به صورت يكى از شورانگيزترين حماسه هاى تاريخ بشريّت درآمده، نه تنها از اين نظر قابل توجه است كه همه ساله نيرومندترين امواج احساسات ميليونها انسان را در اطراف خود بر مى انگيزد و مراسمى پرشورتر از هر مراسم ديگر به وجود مى آورد، بلكه اهمّيّت آن بيشتر از اين جهت است كه؛ هيچگونه «محرّكى» جز عواطف پاك دينى و انسانى و مردمى ندارد و اين تظاهرات پرشكوه كه به خاطر بزرگداشت آن انجام مى گيرد، نيازمند هيچ مقدّمه چينى و فعّاليّت هاى تبليغاتى نيست و از اين جهت در نوع خود بى نظير است.
گفتنی است با مرگ معاويه در نيمه رجب سال شصتم هجرى قمرى، فرزندش يزيد خلافت را، همچون پدر، به زور و بدون هيچ ضابطه اى در اختيار گرفت، فساد و فحشا و ظلم در عصر يزيد به مراتب بدتر از عصر پدرش فراگير شد، حال وقتى رييس حكومت شرابخوار، قمارباز، ميمون باز، سگ باز و خلاصه آلوده به انواع گناهان باشد،جامعه نيز دچار فساد اعتقادى، اجتماعى، اخلاقى مى شود.
از این رو امام حسين عليه السلام به منظور اصلاح امّت جدّش و جامعه اسلامى قيام كرد و در اين راه شربت شهادت نوشيد، ولى جامعه اسلامى را تكان داد و به اين هدف نزديك ساخت. اگر امام حسين عليه السلام دست به اين كار بزرگ نمىزد به يقين امروز خبرى از اسلام نبود، يا اگر بود قابل توجّه نبود.
حال با این تفاسیر وقتی منكرات فرا گیر گردید، و معروف ها به فراموشى سپرده شد. صلحا، عبّاد، مهاجران، انصار از صحنه حكومت كنار گذاشته شده، و ظالمان و فاسدان و تبعيديان زمان پيامبر (صلى الله عليه و آله) و مطرودان، زمام امور را به دست گرفتند. امام حسين عليه السلام در چنين شرايطى با تمام وجود خود (با قلب و زبان و عمل) رسالت امر به معروف و نهى از منكر را ادا نمود. در روز عاشورا با تقديم خون خود اين وظيفه بزرگ را انجام داد و درخت نوپاى اسلام را آبيارى كرد، و آن را از نابودى نجات داد. خون اباعبداللَّه الحسين عليه السلام و فرزندان و يارانش، هم مزرعه اسلام را آبيارى كرد و هم آن را آفت زدايى نمود. در زيارتنامه هاى مربوط به امام حسين عليه السلام از جمله زيارت وارث مى خوانيم:«ااشْهَدُ انَّكَ قَدْ اقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَيْتَ الزَّكاةَ، وَامَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَيْتَ عَنْ الْمُنْكَرِ، وَاطَعْتَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ حَتّى اتيكَ الْيَقينُ؛ هادت مى دهم كه تو (امام حسين عليه السلام) نماز را بپا داشتى، و زكات را پرداختى، و امر به معروف و نهى از منكر كردى، و تا هنگام شهادت از خدا و رسولش اطاعت كردى»
گفتنی است امام عليه السلام برای بیداری قاطبۀ مسلمين راهى جز شهادت فى سبيل اللَّه در پيش ندارد. لذا شهادت امام حسين عليه السلام از همان روز عاشورا اثر بيدار كننده خود را گذاشت،زیرا آن قدر خواب مردم در سال ٦١ هجری عميق و جهل وناآگاهيشان ريشهدار بود كه جز خون قلب امام عليه السلام و ياران وفادارش نمی توانست اين آفت مهم را از مزرعه اسلام دور نماید.
مردم پس از شهادت حضرت ابى عبداللَّه عليه السلام و همراهانش، و اسارت خاندان عصمت و طهارت، و بر سر نيزه رفتن سرهاى مقدّس شهداى كربلا، از خواب غفلت بيدار شدند و قيام ها يكى پس از ديگرى شكل گرفت و بنى اميّه پس از واقعه كربلا روى خوش نديدند، تا اينكه اين خون هاى پاك منتهى به سقوط بنى اميّه و ريشه كن شدن اين درخت ناپاك شد. زیرا آرمان خواهى و دفاع از شرف و اعتقاد تا پاى جان در شهادت حضرت سید الشهدا(علیه السلام) در روز عاشورا به نحوی است که بيدارى و آگاهى امّت اسلامى و ظلم ستيزى را به همراه خواهد داشت. به تعبیر فرموده رسول خدا صلى الله عليه و آله:«إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لا تَبْرَدُ أَبَداً؛ به يقين شهادت حسين، حرارتى در دل مؤمنان ايجاد خواهد كرد، كه هرگز خاموش نخواهد شد». بنابراین باید گفت امام حسین(علیه السلام) و یاران و اصحابش مرگ شرافتمندانه را در زير ضربات تير و خنجر و شمشير، بر زندگى توأم با ذلّت در سايه كاخ هاى پر شكوه ترجيح داداند، چون مى دانستند اين مرگ مايه حيات جاويدان، و مايه حيات جامعه اسلامى و بيدارى آنها و نجات اسلام از چنگال احزاب جاهلى و منافقان است.
بی شک هر كس دوگانگى درون و برون داشته باشد و رفتار و گفتار او هماهنگ نباشد منافق است. بنى اميّه از بارزترين گروه هاى منافقان بودند.بنى اميّه در لباس خلافت اسلامى همه مقدّسات اسلام را زير پا گذاشته، و يكى را پس از ديگرى محو مى کردند. و اگر قيام امام حسين عليه السلام و شهادت آن حضرت و فرزندان و يارانش رخ نمى داد و پرده از چهره آنها كنار نمى رفت شايد چيزى از اسلام باقى نمانده بود.
در تبیین یکی از دیگر نشانه های بارز شهادت طلبی امام حسین(علیه السلام) باید اذعان نمود؛ وجود انگيزه تشكيل حكومت در قيام عاشورا، به معنى دستيابى عملى و بالفعل به آن حكومت در همان برهه از زمان نيست، بلكه شهادت آن حضرت زمينه ساز كوتاه شدن دست بازماندگان دوران جاهليّت از حكومت اسلامى در آينده بود و اين واقعيّتى است كه امام به دنبال آن بود. لذا شهادت آن حضرت در روز عاشورا، لرزه بر اندام حكومت جبّاران افكند، ودر نتيجه اسلام را احیاء نمود و از اضمحلال دستاوردهاى نهضت نبوى صلى الله عليه و آله جلوگيرى کرد و مسلمانان را از حيرت و گمراهى نجات داد.
شهادت امام حسين عليه السلام در روز عاشورا با آن همه عظمت معنوى و اصل و نسب خانوادگى، در روز روشن و در آن صحنه، كار ساده اى نبود كه تاريخ بتواند آن را فراموش كند. اخبار و رواياتى كه درباره تحوّلات آسمان و زمين و گريه آسمانيان و فرشتگان پس از شهادت جانسوز آن حضرت در منابع شيعه و سنّى نقل شده است به اين حقيقت گواهى مى دهد. لیکن درد آورتر آن است كه مردمى كه ادّعاى مسلمانى داشتند و به ظاهر نماز مى خواندند و قرآن تلاوت مىكردند، تكبير گويان به جنگ با جگرگوشه پيغمبرشان برخاستند و با بىرحمى تمام اسوه تقوا و ايمان را شهيد كرده و حريمش را مورد هتك و غارت قرار دادند.
آرى شهادت آن حضرت حجّت را بر آنها كه عمرى را با اسلام اموى سپرى كردند و اميرمؤمنانى! مثل معاويه را ديدند و اكنون نيز يزيد فاسد و شراب خوار ادّعاى امامت بر مؤمنان و خلافت خطّه مسلمين را مى كند و جز خود و خاندان فاسدش را آشنا به دين و مكتب نمىداند و امام حسين عليه السلام و خاندان پاكش را خارج از دين و شورشگر بر ضد خليفه مسلمين! معرفى مى كند، تمام كرد.
امام حسین(علیه السلام) و ياران و اصحاب آن حضرت آنچنان فانى در عشق خداوند بودند، كه حتّى درد ضربات شمشير و نيزه را بر بدنهاى خود احساس نمى كردند.آرى! آنها ابراهيم وار در آتش نمروديان زمان وارد شدند و اين آتش بر آنها برد و سلام شد و لذّت ديدار محبوب همه چيز را از ياد آنها برد! لذا باید گفت به راستى جوشش عشق و عرفان در اين لحظات حسّاسى كه امام و يارانش آغوش خود را براى شهادت گشوده اند شگفت انگيز است، وكلمات و واژه ها از شرح و بيان آن عاجز است. هم چنین امام عليه السلام با صراحت خبر از شهادت و پرواز آنها به سوى بهشت مىدهد و ياران گريه شوق سر مى دهند و مسرورند. معارف الهيه و بالاترين درجه رضا و تسليم در كلمات آن موج مى زند؛ نه شكوه اى، نه بى تابى، نه اظهار عجز وناتوانى، و نه ابراز يأس و ناخشنودى ابداً در آن ديده نمى شود. همه جا سخن از صبر و شكيبايى و رضا و تسليم در برابر قادر متعال و خداوند لايزال است.
از دیگر نشانه های بارز و آشکار در شهادت امام حسین(علیه السلام) باید به مقولۀ آخرت گرایی در ماهیت ذاتی شهادت آن حضرت اشاره نمود؛ امام على بن الحسين عليه السلام فرمود: هنگامى كه (در روز عاشورا) كار بر امام حسين عليه السلام سخت شد، همراهان حضرت ديدند، در اين صحنه پر خطر كه هر كس رنگ از چهره اش مى پريد و لرزه بر اندامش مى افتاد، امام و ياران خاصّش، چهره هاشان درخشان و اندامشان آرام و دلهايشان هر لحظه مطمئن تر مى شد و برخى به برخى ديگر مى گفتند: به آنان بنگريد كه از مرگ باكى ندارند. در اين هنگام امام عليه السلام فرمود: اى بزرگ زادگان! شكيبا باشيد. مرگ فقط پلى است كه شما را از سختى ها و دشوارى ها به بهشت پهناور و نعمت هاى جاودان برساند!سخنان اين پيشواى بزرگ ايثار و فداكارى به خوبى نشان مىدهد كه از چنان نفس مطمئنّه و آرامى برخوردار بود كه نه تنها مرگى را كه در چند قدمى قرار داشت به چيزى نمى گرفت و نه تنها شهادت عزيزان و ياران- جز در جنبه هاى عاطفى- تغييرى در روح و فكر بلند او ايجاد نمى كرد، بلكه بر استقامتش مى افزود، و هر زمان آتش شوق ديدار يار در دلش افروخته تر مىشد!. لبخند زدن بر مرگ، برافروخته شدن چهره ها در آستانه شهادت و آرامش دلها در آخرين لحظات زندگى، تنها براى كسانى ميسّر است كه شوق ديدار يار تمام وجودشان را پركرده، و دنيا را زندان و قفسى مىدانند كه مرگ در راه رضاى پروردگار درهاى آن را مى گشايد و به اوج آسمان قرب خدا پرواز مى كنند.
در خاتمه باید گفت امام حسین(علیه السلام) به عنوان اسوه شجاعت و شهامت و آزادى و نمونه اتمّ (كامل) شهادت در راه خدا بوده است. زیرا شهادت آن حضرت با ارزشهاى والايى گره خورده كه نه تنها كهنه نمى شود بلكه اهميت آنها روز به روز آشكار مىشود، مسأله حق و عدالت، كرامت انسانى، جهاد در راه عقيده الهى، تن به ذلت ندادن در زندگى همه از مفاهيمى است كه هرگز كهنه نخواهد شد، بلكه در دنياى امروز كه ظلم و بيدادگرى ظالمان غوغا مىكند ارزش اين حقايق آشكارتر شده است، قيام و شهادتی كه با ذات پاك پروردگار پيوند داشته باشد چگونه ممكن است كهنه شود، ذات خداوند ازلى و ابدى است و آنچه با او بپيوندد رنگ ازليت و ابديت به خود مىگيرد، بنابراین امام حسين (علیه السلام) با شهادت خود درس آزادگى و عزت و عظمت و خلوص نيت و جهاد و ايثار داد، همان امورى كه امروز بيش از هر زمان ديگر به آنها نيازمنديم.
--------------------
بی شک برگزارکنندگان و شرکتکنندگان در مراسم عزاداری سالار شهیدان علیه السلام، زمانی میتوانند از برکات فراوان آن بهرهمند شوند که از یک سو، با بایستهها و الزامات برگزاری چنین مراسمی آشنا باشند و به آن عمل کنند و از سوی دیگر،از محرمات و مکروهات مرتبط با آن بپرهیزند.
آنچه از احکام و اصول و ارزشهای اسلامی استنباط میشود، همگی حکایت از آن دارد که در باب آداب عزاداری هر رفتار نامتعارف و حتی هر عمل متعارف و مستحبی که ضرر و زیان مسلمین یا جوامع انسانی را در پی داشته باشد و یا سبب بروز اختلاف بین مسلمانان گردیده و یا موجبات سوءاستفاده کفار و دشمنان اسلام را فراهم سازد و باعث وهن اسلام و تحقیر مسلمین شود، یا حکم حرمت پیدا میکند و یا مشروعیت خود را از دست میدهد.
البته این موضوع در مورد واجبات یا محرمات بهجز در موارد خاص که مشمول حکم تقیه میشود، معنادار نیست، اما سایر احکام اعم از مستحبات، مکروهات و موارد مباح را شامل میشود و درست به همین دلیل است که علمای بزرگوار اسلام، مسلمانان را از انجام برخی حرکات و رفتارها در عزاداریها برحذر میدارند، به عنوان مثال؛ در برخی از احادیث و روایات مالیدن گل به بدن، هروله کردن و یا گریه با صدای بلند برای شهادت امام حسین(علیه السلام) مستحب شمرده شده است، اما همین عمل آنگاه که در یک مجلس از سوی تعداد معدودی صادر و به شکل غیرمعمول موجب جلبتوجه و ایجاد اخلال در عزاداری دیگران شود، نهی شده است.
با همۀ این تفاسیر، متأسفانه در سالهای اخیر از سوی برخی عزاداران و حتی مداحان اهلبیت، شاهد بدعتگذاریها و رفتارهای نامتعارف و نامتجانسی هستیم که چهره نامطلوبی از تشیع را در اذهان و افکار عمومی جهان اسلام و بلکه ملل سایر کشورها به تصویر کشیده است.
رفتارهایی مانند؛ استفاده از اشعار کوچه بازاری و بیمحتوا که بعضاً به شکل غلوآمیز و غیر واقعی، فقط ظواهر واقعه عظیم و عبرتآموز عاشورا و یا مصائب ائمه علیهم السلام را مورد توجه قرار دادهاند.
رقابت در استفاده از روشها و نیز آلات و ادوات موسیقایی جدید و نیز وسایل تزئینی و علائم و نشانههای نامتعارف در تجهیز هیأت ها و یا استفاده از بلندگوهای فوق العاده قوی و پر سر و صدا که شکل نوینی از فخرفروشی پنهان را به ذهن متبادر میسازد و گاهی باعث آزار عابران و همسایگان وحتی خود عزاداران میشود.
افراط در تداوم عزاداری تا حتی بعد از نیمه شب که معمولاً باعث قضا شدن نماز صبح عزاداران میگردد، عریان نمودن بدن در مقابل نگاه نامحرم یا قمهزنی و سایر حرکتهای مشابه و یا استفاده از کلمات سخیف و تکرار و تولید صداهای دون شأن انسان و مجالس عزاداری که عمدتاً شور بخشیدن تصنعی و کاذب به مراسم را با هر قیمتی هدف قرار میدهند و حتی اسراف و تبذیر در نحوه پذیرایی از عزاداران، نمونهای از بدعتگذاریهای مورد اشاره است.
حال از آنجا که احکام و اصول و ارزشهای اسلامی، مبنای رفتاری مسلمین در امور مختلف را مشخص و علما و مراجع اسلام شایستهترین مرجع و متولی بیان احکام الهی و بهترین الگوی رفتاری برای انسانهای ولایتمدار و مؤمن در همه زمینهها از جمله مراسم عزاداری محسوب میشوند، لذا کتاب «احکام عزاداری» اثر ارزشمند حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی است که آراء و اندیشه های فقهی معظم له مرتبط با آداب عزاداری ائمه معصومین علیه السلام بهویژه احکام و آداب سوگواری امام حسین علیه السلام به زیور طبع آراسته شد.
مولّف در بیان علل تألیف اثر می نویسد:«در عصر ما عزادارى اهل بيت عليهم السلام رنگ و بوى متفاوتى گرفته است، برخى افراد در حالى كه هيچ بهره اى از درياى عميق فقه و اجتهاد نبرده اند، به اشتباه خود را صاحب نظر در مسائل شرعى به خصوص احكام عزادارى مى دانند و در مسيرى كه هيچ اطلاعى از خطرات آن ندارند، ديگران را به زعم خود دعوت مى كنند و عزادارى خامس آل عبا و سالار شهيدان را وسيله اى براى كارهاى مخالف شريعت اسلام قرار مى دهند.
در حديثى، امام محمد باقر عليه السلام به جابر مى فرمايند:«اى جابر! محبّت ما اهل بيت به تنهايى كافى نيست؛ به خدا قسم شيعه ما كسى است كه تقوى و اطاعت داشته باشد». تا آنجا كه مى فرمايند: «به خدا قسم تنها با عمل و پرهيزكارى است كه مى توان به ولايت ما رسيد».[١] حال آيا مى شود بدون اطلاع و عمل به احكام شرعى، پيرو واقعى آن بزرگواران بود؟!
کتاب احکام عزاداری شامل پیشگفتار، مقدمه و فصول سه گانه است. فلسفۀ شهادت عنوان اصلی فصل اول است که از عناوین فرعی با عنوان« چرا امام حسين عليه السلام فراموش نمى شود؟»، «چه كسى در قيام كربلا پيروز شد؟» و«چراسوگوارى مى كنيم؟!» تشکیل می شود.
«احکام عزاداری» عنوان فصل دوم است که مهمترین فصل کتاب نیز به شمار می رود. عناوین فرعی آن عبارتند از: فلسفۀ عزاداری،مجالش و دسته جات عزاداری،شبیه خوانی و مقتل خوانی،اشعار مدیحه و نوحه،عزاداری بانوان،ادعیه و زیارات،خرافات در عزاداری،اموال و هزینه های هیئت،موقوفات و نذورات،ایام عزاداری،مقاتل و وقایع تاریخی.
فصل سوم نیز به نام بیانه ها نام گذاری شده است که اطلاعیه ها و بیانیه های معظم له خطاب به مداحان، به مخاطبان ارائه شده است؛ در فراز پایانی اثر نیز اشعار معظم له انتشار یافته است.
مولف در بخشی از کتاب تحت عنوان«چرا امام حسين عليه السلام فراموش نمى شود؟»، با اشاره به قیام حماسی امام حسین علیه السلام، این قیام را یکی از شورانگیزترین حماسههای تاریخ بشریت خوانده که اهمیت آن نه تنها به این دلیل است که همهساله نیرومندترین امواج احساسات میلیونها انسان را در ماه محرم برمیانگیزد و مراسمی پرشورتر از گذشته دیگر به وجود میآورد، بلکه اهمیت آن بیشتر از این جهت است که هیچگونه محرکی جز عواطف پاک دینی، انسانی و مردمی ندارد و این تظاهرات پرشکوه که به خاطر بزرگداشت این حادثه تاریخی انجام میگیرد، نیازمند هیچ مقدمهچینی و فعالیتهای تبلیغاتی نیست و از این جهت در نوع خود بینظیر است.
معظم له در کتاب«احکام عزاداری» با طرح پرسش و پاسخ ، در راستای تنویر افکار عمومی گام برداشته تا از این طریق مخاطبان را به درک عمیق از فلسفه عاشورا رهنمون سازد.
به عنوان نمونه در بخشی از کتاب می خوانیم: چرا اين قدر به اين حادثه تاريخى كه از نظر «كمّيّت و كيفيّت» مشابه فراوان دارد، اهمّيّت داده مى شود؟ چرا مراسم بزرگداشت اين خاطره هر سال پرشكوه تر و پرهيجان تر از سال پيش، برگزار مى گردد؟چرا امروز كه از «حزب اموى» و دارودسته آنها اثرى نيست و قهرمانان اين حادثه مى بايست فراموش شده باشند، حادثه كربلا رنگ ابديّت به خود گرفته است؟!
آيا امام حسين عليه السلام در برابر اين خطر بزرگ كه اسلام عزيز را تهديد مى كرد و در زمان «يزيد» به اوج خود رسيده بود، مى توانست سكوت كند و خاموش بنشيند؟ آيا خدا و پيامبر و دامن هاى پاكى كه او را پرورش داده بودند، مى پسنديدند؟
از جمله نکات مهم اثر نگاه معرفتی و فلسفی مولف به مقولۀ عزاداری است لذا معظم له در جای جای کتاب در تبیین این مسأله مهم کوشیده است؛ ایشان در فرازی می نویسد: به راستی فلسفه عزادارى چيست؟ چرا شيعيان، ماه محرّم را به اين روش برگزار مى كنند؟ آيا هيچ سنّتى از زندگى پيامبر صلى الله عليه و آله وجود دارد كه بر اساس آن اين مراسم برگزار شود؟
مولّف در مقام پاسخ اینگونه می نویسد؛ هدف عزادارى، زنده نگه داشتن تاريخ امام حسين عليه السلام و هدف او، يعنى مبارزه با ظلم و ذلت است و بايد عزادارى طورى باشد كه همگان را به اهداف آن پيشواى بزرگ آشنا سازد، بدون شك عزادارى براى شهدا در زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وجود داشته است. از جمله براى شهادت مظلومانه حضرت حمزه عموى شجاع و بزرگوار پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله رسول خدا دستور عزادارى بر او داد و روش عزادارى بايد مطابق سنّت آن حضرت و امامان معصوم عليهم السلام و عرف عقلا باشد.
گفتنی است کتاب آداب عزاداری علاوه بر تبیین احکام عزاداری، چگونگی اجرای مناسک آئینی را به نحو احسن به مخاطبان ارائه می دهد.
به عنوان نمونه معظم له در فرازی از کتاب اینگونه می نویسد: مسئله عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام در هر زمان و در هر مکان از فضل قرابت و مایه تقویت روح ایمان، شهادت اسلامی، ایثار و فداکاری و شجاعت در مسلمین است ولی کیفیت عزاداری باید چنان باشد که بهانهای به دست دشمنان اسلام ندهد و موجب سوء استفاده آنان نشود و این مراسم عظیم و پرشکوه تضعیف نگردد و به همین جهت از کارهایی که موجب وطن مذهب است باید پرهیز شود و از آسیب رساندن به بدن خودداری گردد.
لذا بهترين شيوه عزادارى، تشكيل مجالس باشكوه و ذكر اهداف مقدّس امام حسين عليه السلام و تاريخچه كربلا و تحليل فرازهاى آن و مراسم سوگوارى، و همچنين تشكيل دسته جات عزادارى باشكوه، توأم با شعارهاى بيدار كننده و سازنده و پخش جزوه ها و پوسترهاى حساب شده و پر محتوا، و استفاده از پلاكاردها يا شعارهاى جالب و جذاب و روشن كننده است. از این رو سزاوار است مدّاحان عزيز مانند خطباى محترم، دوره آموزشى داشته باشند و از روش هاى سنّتى پيروى كنند.
لازم به ذکر است نگاه دقیق و ژرف اندیشانۀ مولف نسبت به ابعاد مختلف و متعدد مناسک آئینی موجب شده است تا بیان احکام عزاداری با رویکرد آسیب شناسانه به مخاطب ارائه گردد.
به عنوان مثال در بخشی از کتاب می خوانیم:عزاداران محترم (خطبا و مداحان و آحاد مردم سوگوار)بايد از سه كار پرهيز كنند: الف) از كلمات غلوآميز كه ائمّه هدى عليهم السلام يا بزرگان شهدا را هم رديف خداوند قرار مى دهد، جداً اجتناب كنند. ب) از اعمالى كه سبب وهن مذهب در نظر دوست و دشمن مى شود، خوددارى نمايند. ج) از رسانيدن آسيب جدّى به بدن اجتناب ورزند.
بی شک بیان احکام مطروحه در عزاداری از قبیل حکم استفاده از طبل و سنج، استفاده از موسیقی، علم و علامت، سینه زنی و زنجیر زنی، قمه زنی و تیغ زنی، لطمه زنی ، شبیه خوانی و مقتل خوانی، تعزیه، ساخت ماکت و سمبل، عزاداری بانوان،خرافات در عزاداری.. به نوبۀ خود منشوری کامل از نگاه آسیب شناسانۀ مرجعیت معظم تقلید نسبت به مناسک آئینی است که در تعمیق بخشی مخاطب نسبت به آفات و انحرافات عزاداری نقش به سزایی ایفا خواهد کرد.
مولف در فرازی از کتاب می نویسد: لازم است در اين شرايط و اوضاع، پيروان اهل بيت عليهم السلام و عاشقان مكتب حسينى از هر كارى كه موجب وهن اين مراسم مى شود بپرهيزند و به جاى آن به سراغ مراسمى بروند كه عظمت اهداف حسينى را بيش از پيش آشكار مى سازد و اگر جمعى از بزرگان فقهاى پيشين رحمه الله در عصر و زمان خود، بعضى از اين كارها را به دلايلى اجازه فرموده اند، هرگاه در عصر و زمان ما بودند مسلّماً نظر ديگرى داشتند. خداوند همه ما را از پيروان مكتب آن بزرگوار و جان نثاران او قرار دهد.
لازم به ذکر است رویکرد اصلی کتاب در بیان مسائل مبتلابه مرتبط با عزاداری متمرکز شده است که این مسأله بر جذابیت های اثر افزوده است؛ عناوینی هم چون« كار و تفريح در ايّام عزادارى »،« اصلاح و آرايش در ايّام عزادارى ...»از جمله عناوین مهم اثر است که نشان می دهد مسائل مبتلابه به شدت مورد نظر نویسندۀ اثر قرار گرفته است.
مولف در بخش های مختلف کتاب با تبویب و فهرست بندی موضوعی به شبهات پاسخ گفته است، به عنوان نمونه در بخش ادعیه و زیارات آمده است: نظر شما در مورد زيارت ناحيه مقدّسه از جهت سند و دلالت چيست؟بعضى از اسناد زيارت ناحيه معتبر است و لذا مى توان آن را قرائت كرد. ولى دو جمله از آن را نخوانند. جمله اى كه مى گويد «اهل بيت با سرهاى برهنه روز عاشورا بيرون آمدند» و جمله اى كه مى گويد «بدن شهداى كربلا را درندگان بيابان خوردند».
بازشناسی مقاتل معتبر از دیگر مقاتل ،از جمله نقاط قوت نویسنده در کتاب احکام عزاداری است، مولف در فرازی اینگونه می گوید: كتاب هاى معتبر خوبى در زمينه واقعۀ کربلا نوشته شده است از جمله: ارشاد مرحوم شيخ مفيد، لهوف سيد بن طاووس، مقتل الحسين مرحوم مقرّم، منتهى الآمال مرحوم محدّث قمى، و اخيراً كتاب خوبى به نام عاشورا كه شامل ريشه هاى تاريخى حادثه كربلا، سپس رويدادها، و سرانجام نتايج و آثار مهمّ آن به وسيله دو نفر از دانشمندان حوزه علميّه زير نظر اين جانب نگاشته شده و كتاب بسيار خوبى است.
لازم به ذکر است مولف اثر به دفعات در راستای پاسخگویی به مهمترین شبهات روز حرکت کرده است. به عنوان نمونه در بخشی از کتاب آمده است:روز چندم عاشورا آب براى اهل بيت عليهم السلام بسته شد؟آيا در شب عاشورا اهل بيت عليهم السلام غسل انجام داده بودند؟ مشهور آن است كه در روز هفتم آب را بستند، ولى آب به مقدار مختصر در خيمه ها بود، البتّه نه به اندازه كافى. و در مورد غسل شب عاشورا دليل قاطع نداريم .
گفتنی است تألیف این اثر نفیس در یک جلد و در ١٥٢صفحه، در قطع رقعی توسط انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام به زیور طبع آراسته شده و در سال ١٣٨٨برای نخستین بار منتشر شده و تا کنون نیز چندین مرتبه تجدید چاپ شده است.
پی نوشت:
١. اصول كافى؛ ج ٢؛ كتاب الايمان والكفر؛ باب الطاعة والتقوى؛ ح ٣.
--------------------
پرسش: روش ائمه در زنده نگه داشتن حماسه عظیم عاشوراچه بود؟
پاسخ اجمالی: ائمه اطهار(علیهم السلام) برای زنده نگه داشتن یاد امام حسین(علیه السلام)، از شیوه های گوناگونی استفاده می کردند. از جمله: برپایی مجالس سوگواری و یادآورى مصایب آن حضرت و گریستن و گریاندن در عزای سالار شهیدان، تشویق شاعران به مرثیه خوانی بر مظلومیت شهدای کربلا و وعده بهشت در برابر آن و بیان فضیلت تربت امام حسین(علیه السلام) در نماز و به قصد شفا و ... ؛ این شیوه های یادآوری، به موازات تلاش های بنی امیه و بنی عباس بود تا قیام امام حسین(علیه السلام) و یارانش در گذر ایام فراموش نشود.
پاسخ تفصیلی: امامان اهل بیت(علیهم السلام) در تلاش براى زنده نگهداشتن یاد امام حسین(علیه السلام) از شیوه هاى گوناگونى استفاده مى کردند، از جمله:
١. برپایى مجالس سوگوارى
علقمه حضرمى نقل مى کند که امام باقر(علیه السلام) در روز عاشورابراى امام حسین(علیه السلام) در خانه اش اقامه عزا مى کرد.
«...ثُمَّ لَیَنْدِبُ الْحُسینَ(علیه السلام) وَ یَبْکِیهِ وَ یَاْمُرُ مَنْ فِی دارِهِ مِمَّنَ لا یَتَّقِیهِ بِالْبُکاءِ عَلَیْهِ ... وَلْیَعُزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصابِهِمْ بِالْحُسَیْنِ(علیه السلام)»، (امام باقر(علیه السلام) بر امام حسین مى گریست و به افرادى که در خانه بودند و از آنان تقیّه نمى کرد، مى فرمود: بر آن حضرت سوگوارى کنند... و به آنان مى فرمود در مصیبت حسین(علیه السلام) به یکدیگر تسلیت بگویند).(١)
برکاتى که امروز از مجالس سوگوارى آن حضرت نصیب امّت اسلامشده و مى شود بر کسى پوشیده نیست. آثار فرهنگى و تربیتى وآموزشى این سنّت ماندگارِ ائمّه اطهار(علیهم السلام) آنقدر زیاد است که قسمت اعظم فرهنگ شیعى به طور مستقیم یا غیر مستقیم از آن متاثّر است.
٢. یادآورى مصایب آن حضرت در مناسبت هاى مختلف:
در حدیثى مى خوانیم امام صادق(علیه السلام) به داود رقّى فرمود:
«اِنِّی ما شَرِبْتُ ماءً بارِداً اِلاَّ وَ ذَکَرْتُ الْحُسَینَ(علیه السلام)»، (من هرگز آب سرد ننوشیدم مگر این که به یاد امام حسین(علیه السلام) افتادم).(٢)
در روایتى دیگر مى خوانیم وقتى که منصور دوانیقى درِ خانه امام صادق(علیه السلام) را آتش زد، آن حضرت در منزل حضور داشت و آتش را خاموش کرده و دختران و بانوان وحشت زده اش را آرام نمود. فرداى آن روز تعدادى از شیعیان براى احوالپرسى خدمت امام(علیه السلام) شرفیاب شدند. امام(علیه السلام) را گریان و اندوهگین یافتند، پرسیدند: این همه اندوه و گریه از چیست؟ آیا به دلیل گستاخى و بى حرمتى آنان نسبت به شما است؟ امام(علیه السلام) پاسخ داد:
«لا وَ لکِنْ لَمّا اَخَذَتِ النّارُ ما فِی الدِّهْلِیزِ نَظَرْتُ اِلى نِسائِى وَ بَناتِى یَتَراکَضْنَ فِی صَحْنِ الدّارِ مِنْ حُجْرَه اِلَى حُجْرَه وَ مِنْ مَکان اِلى مَکان هذا وَ اَنَا مَعَهُنَّ فِی الدّارِ فَتَذَکَّرْتُ فِرارَ عِیالِ جَدِّىَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) یَوْمَ عاشُورا مِنْ خَیْمَه الى خَیْمَه وَ مِنْ خِباء الى خِباء»، امام(ع) فرمود: (هرگز براى این گریه نمى کنم، بلکه گریه من براى این است که وقتى آتش زبانه کشید، دیدم بانوان و دختران من از این اطاق به آن اطاق و از این جا به آن جا پناه مى برند با این که (تنها نبودند و) من نزدشان حضور داشتم، با دیدن این صحنه به یاد بانوان جدّم حسین(علیه السلام)در روز عاشوراافتادم که از خیمه اى به خیمه دیگر و از پناهگاهى به پناهگاه دیگر فرار مى کردند و مردان آنها همه شهید شده بودند).(٣)
٣. گریستن و گریاندن
از موثّرترین تدابیر ائمّه اطهار(علیهم السلام) براى احیاى نهضت عاشورا گریه بر امام حسین(علیه السلام)است. امام سجّاد(علیه السلام)در طول دوران امامتش پیوسته سوگوار قصّه عاشورابود و در این مصیبت آن قدر گریست که از «بکّائین عالم» (بسیار گریه کنندگان) لقب داده شد.(٤)
آن حضرت مى فرمود: «اِنِّى لَمْ اَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنى فاطِمَهَ اِلاّ خَنَقَتْنِى الْعَبْرَهُ»، (هر زمان که به یاد قتلگاه فرزندان فاطمه (کربلا) مى افتم، اشک گلوگیرم مى شود).(٥)
گریه هاى امام(علیه السلام) که در هر مناسبتى به آن اقدام مى کردند باعث بیدارى عمومى و مانع از فراموش شدن نام و یاد شهیدان عاشوراشد.
امامان بزرگوار شیعه نه تنها خود در عزاى سالار شهیدان مى گریستند، بلکه همواره مردم را به گریستن بر امام حسین(علیه السلام) تشویق و ترغیب مى کردند.
در روایتى از امام رضا(علیه السلام) آمده است: «فَعَلى مِثْلِ الْحُسَیْنِ فَلْیَبْکِ الْباکُونَ، فَاِنَّ الْبُکاءَ عَلَیْهِ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظامَ»، (پس بر همانند حسین(علیه السلام) باید گریه کنندگان گریه کنند، چرا که گریه بر آن حضرت گناهان بزرگ را مى ریزد).(٦)
به موازات ثوابهاى عظیمى که براى گریستن در روایات آمده است، براى گریاندن و حتّى «تباکى» (حالت گریه به خود گرفتن) ثوابهاى زیادى ذکر شده است.
٤. تشویق شاعران به مرثیه سرائی
در روایتى در ارتباط با گریه بر مظلومیّت اهل بیت(علیهم السلام) مى خوانیم:
«مَنْ بَکى وَ اَبْکى واحِدَاً فَلَهُ الْجَنَّهُ وَ مَنْ تَباکى فَلَهُ الْجَنَّهُ»، (هر کس بگرید و (حتّى) یک تن را بگریاند، پاداشش بهشت است و هر کس حالت اندوه و گریه به خود بگیرد پاداش او بهشت است).(٧)
شاعرانى که مصایب امام حسین(علیه السلام) را به شعر درآورده و در مجالس و محافل مى خواندند، همواره مورد لطف خاصّ و عنایت ویژه ائمّه معصومین(علیهم السلام) قرار داشتند. شعراى بنامى چون «کُمَیت اسدى»، «دِعبل خُزاعى»، «سیّد حِمْیرى» و... به عنوان (شاعران اهل بیت) با تشویق ائمّه اطهار(علیهم السلام) از موقعیّت هاى اجتماعى بلندى در بین مردم برخوردار بودند.
هارون مکفوف [یکى از یاران امام صادق(علیه السلام)] مى گوید: به محضر آن حضرت شرفیاب شدم، فرمود: «برایم مرثیه بخوان. برایش خواندم. فرمود: «لا کَما تَنْشِدُونَ وَکَما تَرْثِیهِ عِنْدَ قَبْرِهِ»، (این گونه نمى خواهم، آن گونه که در کنار قبر آن حضرت(علیه السلام) مرثیه مى خوانید، بخوان) و من خواندم:
«اُمْرُرُ عَلى جَدَثِ الْحُسَیْنِ *** فَقُلْ لاََعْظُمِهِ الزَّکِیَّهِ»
(از کنار قبر حسین(علیه السلام) گذر کن و به آن استخوان هاى پاک او بگو...)
دیدم آن حضرت به گریه افتاد، سکوت کردم، ولى فرمود: ادامه بده، ادامه دادم. فرمود: «باز هم بخوان» خواندم تا به این بیت رسیدم:
«یا مَرْیَمُ قُومی وَانْدُبِی مَوْلاکِ *** وَ عَلَى الْحُسَینِ فَاسْعَدی بِبُکاکِ»
(اى مریم! برخیز و بر مولاى خود ندبه کن و با گریه ات بر حسین(علیه السلام)رستگارى طلب کن).
دیدم امام صادق(علیه السلام)گریه کرد و بانوان، شیون سر دادند. وقتى آرام شدند، حضرت فرمود:
«یا اَبا هارُونَ مَنْ اَنْشَدَ فِى الْحُسَیْنِ فَاَبْکى عَشْرَهً فَلَهُ الْجَنَّهُ»، (اى ابوهارون! هرکس بر امام حسین(علیه السلام) مرثیه بخواند و ده نفر را بگریاند، پاداش او بهشتاست).(٨)
٥. اهمّیّت به تربت امام حسین(علیه السلام)
دشمنان اسلاماز بنى امیّه و بنى عبّاس با تمام توان، تلاش مى کردند تا قیام امام(علیه السلام)و یاران پاکباخته اش به دست فراموشى سپرده شود و مردم از آن سخنى نگویند و حتّى اثرى از قبر آن امام همامبه جاى نماند.
از این رو، برخى از خلفاى عبّاسى بارها به ویران کردن قبر آن حضرت اقدام کردند.(٩) ولى از آن سو ائمّه اطهار(علیهم السلام) در هر فرصتى براى مقابله با این جریان بپا خواستند و تربتآن حضرت را قطعه اى از خاک بهشت، مایه شفاى دردها، و موجب برکت زندگى دانسته اند.
در روایتى از امام موسى بن جعفر(علیهما السلام) مى خوانیم: «لا تَاْخُذُوا مِنْ تُرْبَتی شَیْئاً لِتَبَرَّکُوا بِهِ، فَاِنَّ کُلَّ تُرْبَه لنا مُحَرَّمَهٌ اِلاَّ تُرْبَهُ جَدِّى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىٍّ(علیهما السلام) فَاِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَها شِفاءً لِشِیعَتِنا وَ اَوْلِیائِنا»، (از تربت من چیزى براى تبرّک بر ندارید، زیرا همه تربت ها جز تربت جدّم امام حسین(علیه السلام) (خوردنش) حراماست. خداوند ـ عزّ و جلّ ـ آن را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است!).(١٠)
در حالات امام سجّاد(علیه السلام) آمده است که در پارچه اى تربت امام حسین(علیه السلام) را نگه مى داشت.
«فَکانَ اِذا حَضَرَتْهُ الصَّلاهُ صَبَّهُ عَلى سَجّادَتِهِ وَ سَجَدَ عَلَیْهِ»؛ (هرگاه وقت نمازمى رسید، آن (تربت) را روى سجّاده اش مى ریخت و بر آن سجدهمى کرد).(١١)
مجموع روایاتى که در مورد تربت امام حسین(علیه السلام) وارد شده است، مى رساند که استفاده از برکت آن تربت پاک، از نخستین روز ولادت، با بازکردن کام نوزاد با آن آغاز شده و تا واپسین لحظات حیات و قراردادن تربتدر قبر، به پایان مى رسد.(١٢) همچنین ساختن مهر و تسبیح با تربت کربلا و همراه داشتن آن و خوردن مقدار بسیار کمى (مثلا به اندازه یک عدس در آب حل کند و بخورد) از آن به قصد شفا و باز کردن افطار در روز عید فطربا آن مورد ترغیب و توصیه ائمّه اطهار(علیهم السلام) بوده است.(١٣)
٦. اهتمام ویژه به زیارتمرقد امام حسین(علیه السلام)
ائمّه اطهار(علیهم السلام) گذشته از آن که خودشان به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) مى رفتند، با بیان پاداش هاى عظیم براى زیارت آن حضرت، شیعیان را براى رفتن به کربلا تشویق و بسیج مى کردند و خاطره آن شهیدان پرافتخار را زنده نگه داشته، ضربات سنگینى را برپیکر کفر و عناد و دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) وارد مى کردند.
از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده است: «ما مِنْ اَحَد یَوْمَ الْقِیامَهِ اِلاَّ وَ هُوَ یَتَمَنّى اَنَّهُ زارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلىٍّ(علیهما السلام) لِما یَرى لَما یُصْنَعُ بِزُوّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىٍّ(علیهما السلام)مِنْ کَرامَتِهِمْ عَلَى اللهِ»، (هر کسى در روز قیامت، آرزو مى کند که از زائران قبر امام حسین(علیه السلام)باشد، از فزونى آنچه از کرامت آنان (زائران قبر آن حضرت) نزد خداوند مشاهده مى کند).(١٤)
و نیز از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است: «مَنْ سَرَّهُ اَنْ یَکُونَ عَلى مَوائِدِ نُور یَوْمَ الْقِیامَهِ، فَلْیَکُنْ مِنْ زُوّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىٍّ(علیهما السلام)»، (هر کس دوست دارد روز قیامتدر کنار سفره هاى نور الهى بنشیند، باید از زائران امام حسین(علیه السلام) باشد).(١٥)
حتّى در برخى از روایات زیارت مکرّر آن حضرت توصیه شده است.
امام ششم(علیه السلام) مى فرماید: «مَنْ سَرَّهُ اَنْ یَنْظُرَ اِلَى اللهِ یَوْمَ الْقِیمَهِ، وَ تَهَوَّنَ عَلَیْهِ سَکْرَهُ الْمَوْتِ، وَ هَوْلُ الْمُطَّلَعِ، فَلْیَکْثُرْ زِیارَهَ قَبْرِ الْحُسَینِ(علیه السلام)»، (هر کس دوست دارد در قیامتنظر به رحمت هاى الهى کند و سختى جان کندن بر او آسان شود و هول و هراس قیامت از او برطرف گردد، مرقد امام حسین(علیه السلام)را بسیار زیارتکند).(١٦) ؛(١٧)
پی نوشت:
(١). وسائل الشیعة، ج ١٠، ص ٣٩٨. ابواب المزار، باب ٦٦، ح ٢٠.
(٢). امالى صدوق، ص ١٤٢.
(٣). مأساة الحسین، ص ١١٧ و مجمع مصائب اهل البیت، خطیب هندوبى، ج ١، ص ٢٤ (مطابق نقلِ ره توشه راهیان نور، ویژه محرم ١٤٢١، ص ٤).
(٤). وسائل الشیعة، ج ٢، ص ٩٢٢، باب ٨٧، ح ٧.
(٥). بحارالانوار، ج ٤٦، ص ١٠٨ .
(٦). بحارالانوار، ج ٤٤، ص ٢٨٤ و وسائل الشیعة، ج ١٠، ص ٣٩٤، ح ٨ .
(٧). بحارالانوار، ج ٤٤، ص ٢٨٨.
(٨). بحارالانوار، ج ٤٤، ص ٢٨٧.
(٩). در بحارالانوار، ج ٤٥، ص ٣٩٠ بابى تحت عنوان «جور الخلفاء على قبره الشریف» درباره تلاش خلفاى جور براى تخریب قبر آن حضرت آمده است.
(١١). بحارالانوار، ج ٩٨، ص ١٣٥. براى اطلاع بیشتر مراجعه شود به وسائل الشیعة، ج ١٠، ص ٤٢٠، باب ٧٥، (باب استحباب اتّخاذ سبحة من تربة الحسین(علیه السلام)).
(١٢). از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است: «حَنِّکُوا أَوْلادَکُمْ بِتُرْبَةِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام)، کام نوزادانتان را با تربت امام حسین(علیه السلام) باز کنید». (وسائل الشیعة، ج ١٠، ص ٤١٠، ح ٨).
(١٣). مراجعه شود به: وسائل الشیعة، ج ١٠، ص ٤١٤، باب ٧٢ و ص ٤٠٨، باب ٧٠.
(١٤) . بحارالانوار، ج ٩٨، ص ٧٢ ، وسائل الشیعة، ج ١٠، ص ٣٣٠، ح ٣٧.
(١٥). بحارالانوار، ج ٩٨، ص ٧٢، وسائل الشیعة، ج ١٠، ص ٣٣٠، ح ٣٨.
(١٦). بحارالانوار، ج ٩٨، ص ٧٧، وسائل الشیعة، ج ١٠، ص ٣٣١، ح ٤٠.
(١٧). گرد آوري از کتاب: عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی ومهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى) ، امام على بن ابى طالب عليه السلام ، قم ، ١٣٨٨ ه. ش ، ص ٥٠
--------------------
پرسش: در بعضى از روستاها مرسوم است که در دهه محرّم عَلَمى درست مى کنند و خانه به خانه مى گردانند و اهل روستا نذوراتى جهت این علم مى دهند، این نذورات متعلّق به چه کسى است؟
پاسخ : متعلّق به مراسم عزادارى سید الشّهدا و هزینه هاى مختلف آن است.
پرسش: مسجدى هست که شهرت زیادى پیدا کرده و نذورات فراوانى به آن مى رسد، بطورى که در عمران و آبادى مسجد، دیگر نقصى باقى نمانده و مسجد نیازى به آن ندارد؛ آیا جایز است نذورات مسجد مذکور توسّط سازمان تبلیغات اسلامى در جهت عمران و آبادى روستاى مذکور و آموزش و نشر علوم قرآنى در این منطقه محروم مرزى صرف شود؟
پاسخ : مى توانند نذورات مذکور را صرف کارهاى فرهنگ اسلامى در همان مسجد کنند و اگر در آن مسجد ممکن نیست صرف عمران و آبادى مساجد دیگر، یا کارهاى فرهنگى آنها کنند.
پرسش: شخصی نذر کرده است مبلغی را برای امام حسین (علیه السلام) خرج دهد. آیا جایز است این مبلغ را برای ساخت زینبیه خرج کند؟
پاسخ: چنانچه نذر او مخصوص عزاداری امام حسین (علیه السلام) نبوده، می تواند در مورد مذکور هزینه کند.
پرسش : استفاده قسمتی از قربانی های متفرقه (نذر یا ...) برای مصارف شخصی چه حکمی دارد؟
پاسخ : اگر نذر مخصوص فقرا بوده نمی تواند از آن بردارد مگر خودش فقیر باشد. اگر نذر مطلق بوده می تواند مقداری برای خود بردارد.
پرسش: گوسفندى که نذر امامزاده شده است چگونه باید مصرف شود؟ آیا خود نذر کننده مى تواند استفاده کند؟
پاسخ : گوسفندى را که نذر امامزاده کرده، باید گوشت آن را به زوّار و فقراى آن محل بدهد و چنانچه خودش نیز جزء زوّار باشد مى تواند سهمى از آن ببرد.
پرسش: در مراسمى در تعزيه، مردم پولى را توى تشت يا روى شمشير قرار مىدهند وآن پول را نذر امام حسين عليه السلام مىكنند؛ ولى افرادى كه آن نقش را بازى مىكنند پول را برمىدارند و استفاده شخصى مىكنند. آيا اين كار جايز است؟
پاسخ : اگر به نیّت آن اشخاص دادهاند ولى در راه امام حسین علیه السلام اشکال ندارد و الّا جایز نیست.
پی نوشت: