ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال چهارم - شماره سی و چهارم - آبان 1397)

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال چهارم - شماره سی و چهارم - آبان 1397)

null

طلیعه سخن

برگزاری راهپیمایی عظیم اربعین حسینی مهمترین پدیدۀ معرفتی در جهان معاصر به شمار می آید که از زوایای مختلف قابل تحلیل و بررسی است؛ در این میان ابعاد جهان شمول خروش عظیم جوامع بشری در اربعین حسینی ؛ این واقعۀ بزرگ را به مثابۀ میدان ارتباطات میان فرهنگی تبدیل کرده است که می تواند ملتها، زبان ها ، فرهنگ ها و قومیت های مختلف را در قالب میلیون ها انسان آزاده و عدالت طلب را گرد هم آورد.

لذا بزرگترین خیزش عدالت محوری در آموزه های شیعی به یک زبان جهانی تبدیل شده است ، اهمیت این مسأله وقتی آشکار می شود که بدانیم حج ابراهیمی که می توانست به نماد فرهنگی جهان اسلام تبدیل گردد با سیاست های خصمانۀ آل سعود به شدت جایگاه خود را در همگرایی جوامع بشری از دست رفته می بیند لیکن راهپیمایی اربعین حسینی به بهترین وجه ممکن توانسته است اتحاد جوامع بشری را تسهیل سازد و اینگونه به عنوان بدیل شایسته برای حج ابراهیمی، مورد توجه احاد مردم جهان قرار گیرد.

اما به راستی رمز و راز جهان شمولی ظرفیت عظیم اربعین حسینی چیست؟ در پاسخ باید گفت فارغ از تأکیدات بی شائبۀ آموزه های شیعی در اهتمام به برگزاری راهپیمایی اربعین حسینی و زیارت امام حسین علیه السلام، بزرگترین اجتماع بشری مولفه ای کاملا مردمی است که از فطرت مردم سرچشمه می گیرد؛ لذا آرامش زایی معنوی در اربعین در عصری که اضطراب و نگرانی میوه تلخ آن به شمار می آید، بزرگترین هدیۀ نهضت حسینی به آحاد مردم است که با عدالت محوری آن حضرت در روز عاشورا به منصۀ ظهور رسیده است.که این دستاورد مهم ضرورت عدم دولتی سازی راهپیمایی اربعین حسینی و اجتناب از نگاه اقتصادی و تجاری یا سیاسی دولت به آن پدیدۀ فوق العاده را دو چندان می کند.

از سوی دیگر باید دانست صلح طلبی مهمترین پیام جهان شمولی مناسک اربعین حسینی است؛ چرا که امام حسین علیه السلام «فَقَدْ قاتَلَ‏ كَريماً، وَقُتِلَ مَظْلُوماً؛ بزرگوارانه جنگيد و مظلومانه كشته شد» ،

در تبیین این مهم باید گفت در نگاه فیلسوفان و عالمان علوم اجتماعی غرب مسألۀ جنگ و پیشرفت تاریخی از یک پیوند ناگسستنی برخوردارند ، به عنوان نمونه جامعه لیبرال حقوقی پوپر و ماهیت اعتراضات مدنی که بر حق فرد (لیبرالیسم)تأکید می ورزد در قالب آزادی فردی، تفسیر قانون را به نفع فرد(بخوانید جریانات سیاسی) رقم می زند و اینچنین خشونت و جنگ طلبی برای حفظ احزاب و جریانات سیاسی را نهادینه می سازد.

هم چنین اباحه گری کانت و عقل انگلو ساکسونی که با تئوری جهانی شدن ، فلسفه ، اخلاق ؛ متافیزیک و در نهایت غایتمندی را به قهقرا کشاند در نهایت اخلاق قراردادی و فلسفه تحلیلی و سودمحور را رقم زد و اینچنین فروپاشی خانواده کلید خورد و اینگونه ره آورد نابودی مهمترین رکن اجتماعی ، وقوع جنگ جهانی اول و دوم بود که ٥٥ میلیون کشته بر جای گذاشت ؛ هم چنین نقش سیطرۀ غرب در آغاز قرن بیستم در کشتار صد میلیون انسان غیر قابل انکار بود که همۀ این چالش ها از تئوری شوم فیلسوفان جنگ طلب غربی هم چون پوپر و کانت در پیوند خشونت و جنگ طلبی با توسعه و پیشرفت نشأت گرفت.

پذيرش اقتصاد جهاني در قالب بانك اقتصاد جهاني و شرايط خاص آن هم چون تحمیل قرارداد استعماری FATF ، پذيرش فرهنگ هاي انگلوساكسوني هم چون تحمیل سند ننگین٢٠٣٠یونسکو ، پذيرش فرهنگ دانشگاهي انگلوساسكوني مانند ISI به عنوان شاخص علمي كشور و ...که دامن گیر مردم جهان شده است همه وهمه صرفاً نهادخانواده و نیز تأمین منافع جنگ طلبانۀ غرب را هدف گرفته است.

آسیب و چالش های مبانی نظری غرب علیه جوامع بشری در حالی است که خانواده محوری، صلح گرایی و غایتمندی در زندگی؛ مهمترین شاخصۀ نهضت حسینی است که کمال و سعادت بشر را به همراه دارد؛ آن حضرت برخلاف نظریۀ جنگ در غرب که با هدف تأمین سود و منفعت(پیشرفت)؛پستی و رذالت و نابودی جوامع را دنبال می کنند، با کرامت و عزت جنگید؛ لذا شروع کننده جنگ نبود و تا آخرین لحظه واقعۀ عاشورا به هدایت گری لشکر دشمن پرداخت حال آنکه در آن وضعیت خشم انسانی بسیار طبیعی می نمود.

جنگ کریمانۀ آن حضرت منبعث از حریت و آزادگی امام حسین علیه السلام و رهایی از درون بود که پیروزی نظریۀ پیوند عینیت و ذهنیت(صلح عزتمندانه و دفاع ارزش مدارانه) بر عینیت گرایی خشن و جنگ محور لشگر عمر سعد فائق آمد و جنگ کریمانۀ امام حسین علیه در جهان جاوادنه شد به نحوی که عشق به آن حضرت فرا زمانی و فرامکانی گردید.

اینگونه است که نکوداشت اربعین حسینی هر ساله با حضور خیل عظیم مردم جهان با شدت بیشتری دنبال می شود و زن و مرد و پیر و جوان در آن پدیدۀ شگرف اجتماعی حاضر می شوند و بدون چشم داشت در راستای کمال طلبی، از آموزه های حسینی به عنوان انسان کامل تبعیت می کنند و اینچنین ارزش های انسانی را با عمل خود تبلیغ می کنند.

همۀ این امور نشان می دهد بشر سرگشتۀ امروز از جنگ طلبی سیاست گذاران خود به ستوه آمده و اصالت فرد(لیبرالیسم) و نیز اصالت جمع(سوسیالیسم) در جهان معاصر به شدت رنگ باخته است؛ در این بین خانواده گرایی امام حسین علیه السلام در واقعۀ عاشورا، مبنای تئوریک آینده جهان و فلسفۀ تاریخی جهان را ترسیم کرده است که انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، به رهبری امام خمینی رحمه الله علیه تجلی کامل خانواده گرایی در تحقق عدالت طلبی است.

در خاتمه باید تأکید نمود ترویج زیبایی شناسی عاشورا و بازتولید معرفتی راهپیمایی اربعین حسینی و انطباق آن با نیازها و دغدغه های جوامع بشری، رمز رهایی از علوم انسانی غربی و حلقۀ مفقودۀ تحقق منویات مقام معظم رهبری در ارائۀ الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت خواهد بود.
----------------------------------------

پیام ها و بیانات

نامه سرگشاده آيت الله العظمى مكارم شيرازى

براى آيت الله آملی لاريجانى، رياست محترم قوه قضائيه

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب مستطاب آيت الله آملی لاريجانى

رياست محترم قوه قضائيه (دامت بركاته)

با اهداء سلام و تحيت؛

معروض مى دارد بيانات جنابعالى را درباره مسائلى كه اينجانب مطرح كرده بودم، خواندم. متأسفانه قانع كننده نبود و شايد توضيحات من براى آن چند مسئله كافى نبوده است.

بنابراين پيشنهاد مىكنم همانطور كه خود شما هم اشاره كردهايد دادستان كل كشور و دو نفر از قضات عالىرتبه كه سوابق حوزوى داشته باشند تشريف بياورند تا آن چهار مسأله مهم درباره مهريه در محيط عالمانه و دور از عصبانيت حل و فصل شود و چنانچه آن چهار مسأله روشن شد، ان شاء الله به كار بسته شود و اگر بعضى از قوانين موجود با متون اسلامى سازگار نبود از طريق مجلس شوراى اسلامى اصلاح شود.

اينجانب براى قوه قضائيه و براى شخص جنابعالى قائل به احترام بوده و هستم و تضعیف این قوه را کار خلافی می شمرم. هدف اينجانب روشن ساختن قوانين مترقى اسلام و كمك به جمعى از گرفتاران مهريه است. لطفا دستور دهيد ليست كامل زندانيان مهريه را با ذكر سن و سال، همراه بياورند.

اميدوارم بتوانيم از اين طريق كمكى به حل مشكلات جوانان كه گرفتار مسأله مهريه هستند و در زندان ها به سر مى برند بنماييم.

هميشه در سايه لطف پروردگار موفق باشيد.

پيام تسلیت حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي(دام ظله)

به مناسبت رحلت مرحوم حجتالاسلام والمسلمين آقاى بيانى (قدس سره)

فقدان اسفناك روحانى مجاهد مرحوم حجتالاسلام والمسلمين آقاى بيانى (قدس سره) موجب نهايت تأسف گرديد. اين عالم ربانى سالها در منصب امامت جمعه آن منطقه و بعد از آن سرپرستى حوزه علميه مشغول بود و در دوران زندگى پربارش طلاب لايق وارزشمندى پرورش داد و تا آنجا كه در توان داشت در آن منطقه حساس به نشر آثار اهلبيت (علیهم السلام) مشغول بود.

اينجانب به تمام علماى منطقه و اهالى محترم زابل و بيت شريف آن مرحوم صميمانه تسليت عرض مىكنم. علوّ درجات براى آن مرحوم و اجر جزيل براى بازماندگان از درگاه خداوند متعال مسألت دارم.

پيام حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازی(دام ظله)

در مورد حادثه تروريستي اهواز

حادثة اسف بار حمله تروريستي در اهواز كه منجر به شهادت گروهي از ارتشيان و سپاهيان عزيز، مردم عادي و حتي كودك خردسال و مجروح شدن عده بيشتري شد را به شدت محكوم مي كنيم و اميدواريم با همت مسئولين عوامل آن هر چه زودتر با پاسخ كوبنده به سزاي اعمالشان برسند و اين گروه تروريستي را ريشه كن سازند.

اين ترور كور كه نه قهرماني بود و نه شجاعت و مبارزه، بلكه صددرصد ناشي از حماقت بود به گونه اي شد كه سبب نفرت عمومي همه مردم كشور، بلكه همه ملت هاي آزاده جهان و مخصوصا اهالي شجاع، فداكار و با ايمان خوزستان شد.

شگفتي در اينجاست چگونه آن ها اعلام مي كنند عامل آن ما بوديم و اين همه نفرت و ذلت را براي خود مي خرند؟

اين حادثه اسفناك نشان داد كه همه مسئولين بايد بر هوشياري خود بيفزايند و از تكرار اين گونه حوادث به شدت جلوگيري كنند. ما به همه خانواده هايي كه عزيزان خود را در اين حادثه از دست دادند صميمانه تسليت مي گوييم و شفاي عاجل مجروحان را از خداوند مسئلت داريم.

پيام تسلیت حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي(دام ظله)

به مناسبت رحلت حجت الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد ابوالقاسم شجاعى(قدس سره)

فقدان اسفناك خطيب فرزانه و توانا جناب مستطاب حجتالاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد ابوالقاسم شجاعى (قدس سره) مايه نهايت تأسف گرديد.

اين خطيب با اخلاص در طول عمر پربركت خود از فراز منبر به هدايت مردم مخصوصاً نسل جوان مىپرداخت و علاقه خاصى به مكتب اهلبيت(علیهم السلام) داشت و مجالس خود را با نام و فضائل و مقامات آنها پرنور مىساخت و به همين دليل دوستان و علاقهمندان فراوانى داشت.

اينجانب اين فقدان اسفناك را به همه علاقهمندان آن فقيد سعيد ومخصوصاً بيت محترم ايشان صميمانه تسليت عرض مىكنم. اميدوارم روح پاك او با ارواح اجداد طاهرينش محشور گردد وخداوند او را در كنار مواليانش قرار دهد و به خانواده او صبر و اجر فراوان عنايت فرمايد.
----------------------------------------

دیدارها

گردهمایی مدارس و مراکز تحت اشراف معظم له

بیستمین اجلاسیه اساتید سطوع عالی و خارج حوزه علمیه قم

بیستمین اجلاسیه اساتید سطوع عالی و خارج حوزه علمیه قم

ستاد اربعین

فرماندهی ناجا

مراسم عزاداری شهادت امام سجاد علیه السلام

همایش آموزشی مبلغین اربعین

سیدمحمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش

مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی
----------------------------------------

گزیده سخنان

    عاشورا با پوست و خون و جان مردم عجین است

    فرهنگ عاشورا و عزاداری با پوست، خون و جان مردم آمیخته و عجین شده است، مگر می شود این برنامه را تحریم کرد؛ تمام دنیا هم بخواهد تحریم کند راه به جایی نخواهند برد
    شدیدا نگران وضع اقتصادی کشور هستیم / داد مردم از گرانی ها بلند است

    ما به مسؤولان تاکید کرده و تاکید می کنیم که نگران این وضعیت هستیم؛ گاهی گوش شنوایی نیست، گاهی نمی توانند مشکلات را حل کنند؛ گاهی می توانند و نمی خواهند حل کنند
    مدرسه امام کاظم علیه السلام به کانون مهم علمی در حوزه تبدیل شده است

    روزی که این مدرسه تاسیس شد، باور نمی کردیم با این سرعت و در این مدت کوتاه به نقطه کنونی برسیم؛ این نشانه توجه ویژه حضرت ولیعصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف است
    تاکید معظم له بر بهرهگیری سازمان تبلیغات از ظرفیت عظیم حوزه های علمیه

    باید به گونه ای برنامه ریزی شود که هر طلبه و روحانی، تبلیغ رفتن را وظیفه خود بداند
    ضرورت تعامل و همفکری حوزه و دستگاه قضا برای حل مشکلات مهریه

    در این مسائل بین ما و دستگاه قضا اختلاف است و باید این مشکلات حل شود؛ از جمله اينكه زن مهریه را به اجرا می گذارد و چون عندالمطالبه است فرد به زندان می رود این اشتباه است، اولا عندالمطالبه و عندالاستطاعه فرقی با هم ندارند اگر مطالبه هم بکنند و قدرت و استطاعه نباشد این مطالبه اثر ندارد
    از لزوم تقویت حوزه های شهرستانی و توجه اساتيد به مباحث روز جامعه غفلت نشود

    شما اصرار داشته باشید که به مسائل جدید جامعه بپردازید تا معلوم شود که حوزه علمیه دردها و مشکلات جامعه را درک می کند تا تهمت بی جای به روز نبودن دیگر به حوزه زده نشود
    روا نیست زائران اربعین در مرزها دچار مشکل باشند

    هر سال باید با خلاقیت و ابتکارات جدید، برنامه های بهتری برای شرکت کنندگان در این مراسم باشکوه تدارک دید
    حفظ و ایجاد امنیت توأم با حفظ ارزش ها

    مردم به نیروی انتظامی خوشبین هستند، این خوشبینی را با تقویت عملکرد خوبتان مضاعف کنید
    مشکلات کشور با فرافکنی حل نخواهد شد

    دولت بدون شک در مشکل گرانی بی تقصیر نیست، برای ارز بازار اولیه و ثانویه و اخیرا بازار ثالثه درست کرده اند که مبادا قیمت دلار از حد معینی کمتر شود، مسؤولان و دولتمردان باید صادقانه با مردم صحبت کنند و مشکلات را بگویند
    امثال سند ٠٣٠٢ پوششی برای انتقال فرهنگ انحرافی غربی است / مراقب نفوذی ها باشید

    مهم ترین بخش شخصیت افراد در دوره ای شکل می گیرد که شما متصدی آن هستید، بنابراین نوع تعلیم و تربیت و برنامه ریزی های شما باید به گونه ای باشد که نسل آینده این کشور را نسلی متعهد و کارآمد بار بیاورد
    راهپیمایی اربعین مانور وحدت مسلمانان و خاری در چشم دشمنان است

    این برنامه اسلام و شیعه را زنده می کند، دعوت ائمه برای این مساله تنها به خاطر مساله ثواب نیست بلکه یک مساله سیاسی است، یکی دیگر از برکات راهپیمایی اربعین بازخوانی نهضت عاشورا و اهداف قیام اباعبدالله الحسین(علیه السلام) است.
----------------------------------------

فن آوری

معرفی سایت تخصصی خبری بلیغ نیوز

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی:

«ما باید با قدرت به تبلیغ اسلام مشغول باشیم، چون معارف اسلام قوی است و مخالفان ضعیف هستند، بنابر این ما میتوانیم به صورت «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة» بر آنها پیروز شویم، چون منطق ما و معارف ما قوی است و حرف حساب برای زدن داریم ولی آنها کارشان تخریب است.»

در دوران معاصر که به عصر اطلاعات و جوامع اطلاعاتی و ارتباطی معروف است بخش عمده ای از جامعه پذیری از طریق رسانه ها انجام می شود و نفوذ و تاثیر پذیری رسانه ها تا جایی است که برخی از نظریه پردازان ارتباطی براین باورند که رسانه ها اولویت ذهنی و حتی رفتاری مارا تعیین می کنند و اگر چگونه فکر کردن را به ما یاد نمی دهند ، اینگه به چیزی فکر کنیم را به ما می آموزند. به تعبیری اطلاع رسانی از کارهای انجام شده به ذهن مخاطب القا می کند که این دستگاه در حال فعالیت می باشد چرا که برخی از ارگان ها فعالیت و اقداماتی را انجام می دهند اما بدلیل عدم اطلاع رسانی مناسب و به موقع فعالیتهای آنان مخفی و مقفول می ماند و در ذهن برخی ازمردم عدم فعالیت تداعی می شود.

همچنین بهرمندی از تکنولوژی های نوین رسانه و فضای وب٢ و وب٣ در عرصه اطلاع رسانی از ضروریات بلامنازع این حرفه محسوب می شود و طبق فرمایش حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله العالی در تأکید استفاده از این فناوری ها که می فرمایند: ما باید پا به پای زمان جلو برویم، هر روز یک وسیله تازهای ابتکار و اختراع میشود و ما نباید اجازه بدهیم که این وسیله فقط در اختیار دیگران باشد. ما باید پیشگام باشیم و این وسیله را قبل از آنکه آنها استفاده کنند، استفاده کنیم. به هر حال استفاده از ابزار نوین یک وظیفه ماست و بدون تعصب باید بین ابزار و احکام فرق بگذاریم. یکی از رویکردهای اصلی مرکز فناوری اطلاعات دفتر معظم له استفاده از تکنولوژی ها و تکنیک های فناورانه در فضای وب است.

با توجه به مقدمه مذکور و در راستای افزایش بهره مندی مخاطبان پایگاه اطلاع رسانی معظم له و به منظور سهولت اطلاع رسانی اخبار، وقایع و رویکردهای دفتر این مرجع عالیقدر، سایت تخصصی خبری در محورهای اصلی بیانیه ها، دیدارها، فتاوا، پیام ها و رخدادهای مرتبط با معظم له و اطلاع رسانی درباره رئوس فعالیت های پایگاه اطلاع رسانی و سایر مؤسسات وابسته به دفتر ایشان و با مؤلفه های ویژه ای که در ذیل بیان خواهد شد، تولید و در اختیار عموم قرار گرفت.

ویژگی های نرم افزاری اختصاصی این سایت خبری عبارتند از:

١. بهره مندی از تکنولوژی های روز برنامه نویسی .NET CORE و MVC

٢. ماژولار بودن نمایش مطالب و سهولت چینش و ارائه آن به صورت درگ اند دراپ

٣. امکان تعریف و طراحی قالب ها مختلف گرافیکی نمایش سایت خبری، فراخور مناسبت ها و وقایع روز

٤. استفاده از موتور جستجوی قدرتمند در یافتن مطالب مد نظر

٥. طراحی ماژولار سایت برای چند زبانه بودن بدون محدودیت تعداد زبان

٦. استفاده از آخرین متدهای UI & UX برای تعامل بیشتر با مخاطبان

٧. نمایش اخبار مرتبط و پربازدید در صفحه اختصاصی مطالعه هر خبر

٨. ارائه دسته بندی موضوعی اخبار و لیست همه خبرها به منظور سهولت دسترسی مخاطب به مطالب مد نظر

٩. افزایش تولید تصاویر به روز خبری و استفاده از جذابیت های بصری در اطلاع رسانی خبری
----------------------------------------

یادداشت

روش شناسی امام سجاد علیه السلام در احیای نهضت عاشورا از منظر معظم له

قيام عاشورا علاوه بر آن كه به احياى دين خدا كمك كرد، و موجب رشد و شكوفايى درخت اسلام شد، باعث بيدارى امّت اسلامى گشت و روح شهادت طلبى و شجاعت را در مسلمانان دميد و درس فداكارى و ايثار را به بشر آموخت و دستگاه خلافت اموى را با خطرات جدّى روبرو ساخت و سبب قيام ها و نهضت هاى خونينى گرديد كه در كوتاه مدّت به سقوط خلافت آل ابوسفيان و در درازمدّت به برچيده شدن خلافت بنى اميّه انجاميد.

لذا امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، تنها فرزندش امام سجّاد عليه السلام را آماده پذيرش مسئوليّت عظيم به ثمر رساندن نهال برومندى را كه در كربلا نشانده و با خون عزيزانش آبيارى كرده بود ساخت. آخرين وصايايش را با او در ميان گذاشت و سفارش اطاعت از او را به خواهران و دخترانش مى كرد.

امام عليه السلام شيعيان و پيروان مكتبش را در اين لحظات بحرانى و طوفانى نيز فراموش نکرد، و پيام مظلوميّت خود را به وسيله تنها پسرش به آنها رساند، تا بدانند در ادامه راه از چه راهبردی استفاده كنند.

اهتمام امام سجاد علیه السلام در اجرای احتجاجات متعدد و متنوع در راستای تداوم نهضت عاشورا غیر قابل انکار است به عنوان نمونه فنون مختلف سخنوری در خطبه های فراموش نشدنى امام سجّاد عليه السلام در کوفه و شام و مدینه به شدت ستودنی است؛ لذا شایسته است روش شناسی آن حضرت در احیای نهضت امام حسین علیه السلام یش از پیش مورد توجه قرار گیرد.

فصاحت و بلاغت امام سجاد علیه السلام

شيرينى و جذابيت عبارات، رسا بودن تعبيرات و مفاهیم، و نفوذ فوق العاده يعنى «فصاحت و بلاغت»، در این میان بنى هاشم علاوه بر فضايل معنوى و اخلاقى كه در رفتار و كردارشان آشكار بود، همچون جوانمردى، سخاوت، ايثار، از خودگذشتگى و زهد و وارستگى؛ از فصاحت و بلاغت فوق العاده نيزبرخوردار بودند و اين كمال در مقابل زندگى آلوده بنى اميّه به سختى آرامش درونى آنان را بر هم مى زد، و آتش حسد را در درونشان شعله ور مى ساخت.

حضرت على عليه السلام در پاسخ به سؤالى پيرامون ويژگى هاى هر يك از طوايف قريش، در بيان فرق بين فرزندان عبد شمس كه بنى اميّه از آنها هستند و بنى هاشم چنين مى فرمايد:«وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِما فِي أَيْدِينا، وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمُوتِ بِنُفُوسِنا، وَ هُمْ أَكْثَرُ وَ أَمْكَرُ وَ أَنْكَرُ وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ؛امّا ما «طايفه بنى هاشم» از همه طوايف قريش نسبت به آنچه در دست داريم بخشنده تريم و به هنگام بذل جان از همه سخاوتمندتريم، آن ها (بنى اميّه) پر جمعيّت و مكّار و زشت اند و ما فصيح تر و دلسوزتر و زيباتريم!».

اینچنین است که باید به امام سجاد علیه السلام لقب امراى كلام را اطلاق کرد،. بهترين دليل براى اين مطلب، آثارى است كه از آن حضرت باقى مانده؛ به ویژه خطبه هايى كه امام زین العابدین علیه اسلام بعد از حادثه كربلا در كوفه و شام و سپس در مدينه ايراد كردند و همچنين دعاهاى صحيفه سجاديه و دعاهايى مانند دعاى ابو حمزه ثمالى كه آن نيز سندش به امام سجاد عليه السّلام مى رسد و امثال آنها.

در تبیین این مهم باید گفت امام سجاد علیه السلام پيوسته در بيدار ساختن مردم تلاش مى كرد و همه را براى قيام بر ضدّ آن حكومت غير اسلامى كه در رأس آن بقاياى عصر جاهليت يعنى فرزند معاویه بود فرا مى خواند.

خطبه ها و استدلالات متين و محكم و پرمايه آن حضرت و فصاحت و بلاغتى كه در آن به كار رفته، حكايت از اين دارد كه اين فرزند به حقّ امام حسین عليه السلام با همان منطق كوبنده پدر در برابر ظالمان ايستاده بود و از هر فرصتى بهره مى گرفت. تا مردم  با اهداف و پیام نهضت عاشورا آشنا گردند و برای قیام و نابودی حكومت یزید به پا خیزند.

اینگونه است که وقتی امام سجاد علیه السلام رو به يزيد كرد و فرمود: «أَتَاْذَنَ لي أَنْ أرْقى هذِهِ الْأَعْوادَ فَأَتَكَلَّمَ بِكَلامٍ فيهِ للَّهِ تَعالى رِضىً، وَلِهؤُلاءِ أَجْرٌ وَثَوابٌ آيا به من اجازه مى دهى كه بر فراز اين چوب بروم و سخنانى بگويم كه سبب خشنودى خداوند متعال گردد، و اجر و پاداشى براى اين مردم در پى داشته باشد؟».

يزيد در خواست امام را نپذيرفت، وقتی مردم اصرار كردند كه يزيد اجازه دهد، باز هم يزيد نپذيرفت و در پاسخ مردم گفت: «إنَّ هؤلاءِ وَرِثُوا الْعِلْمَ وَالْفَصاحَةَ وَزَقُّوا الْعِلْمَ زَقّاً؛ اين گروه علم و فصاحت را (از پدرانشان) به ارث برده اند و علم و دانش را با تمام وجود، چشيده اند».

سرانجام با اصرار فراوان مردم، يزيد اجازه داد كه امام سجّاد عليه السلام بر منبر برود.لذا امام سجاد عليه السلام در آغاز خطبه معروفش در شام فرمود:«أيُّها النّاسُ اعْطِيْنا ستّاً وَفُضِّلْنا بِسَبْعٍ، اعْطِيْنا العِلْمَ والحِلْمَ والسَّماحَةَ والفَصَاحَةَ والشَّجَاعَةَ والمَحَبَّةً في قُلوبِ المُؤْمِنينَ؛اى مردم خداوند شش موهبت به ما عطا فرموده و به هفت چيز ما را برترى داده است. آن شش موهبت عبارت است از علم، بردبارى، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبوبيت در دل هاى مؤمنان».

آری آن حضرت وارث دانش و فصاحت علوى و شجاعت و جسارت حسينى است؛ از اين رو با آرامش تمام و در نهايت فصاحت و بلاغت و موقعيت شناسى به معرّفى خويش و پدر و جدّ خود پرداخت تا مردم غفلت زده شام را بيدار كند و حجّت را بر آنان تمام نمايد، و كرد!

با این تفاسیر باید گفت آن کسی که پس از واقعۀ عاشورا نقشه هاى یزید را در کوفه و شام نقش بر آب كرد و او  را در رسيدن به مقصود ناكام گذاشت، امام سجاد عليه السلام بود كه در دارالاماره و نیز کاخ یزید حضور مى يافت و با فصاحت و بلاغت و شجاعتى كه از پدر بزرگوارش به ارث برده بود، دهان یزید را مى بست و جنایت او را براى همه مردم فاش ساخت.

قاطعیت و شجاعت امام سجاد علیه السلام

تعبيراتی كه پس از واقعۀ عاشورا در گفتار امام سجاد عليه السلام مورد استفاده قرار می گرفت نشان مى دهد كه شجاعت پدرش حسین عليه السلام در وجود مباركش به طور كامل وجود داشته است.

نمونه ای از شجاعت امام سجاد علیه السلام را هنگامى که آن حضرت و همراهان را به صورت اسیر وارد قصر دارالاماره کردند قابل مشاهده است؛ لذا وقتی ابن زياد رو به على بن الحسين عليه السلام كرد و پرسيد: «تو كيستى؟» حضرت پاسخ داد: «من على بن الحسين هستم».ابن زياد گفت: مگر على بن الحسين را خداوند (در كربلا) نكشت؟امام عليه السلام فرمود: من برادرى به نام على بن الحسين داشتم كه مردم (ستمگر) او را به قتل رساندند.

ابن زياد گفت: نه، او را خدا كشت !امام چهارم با استناد به کلام وحی فرمود: « «أللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا؛ خداوند، جان ها را به هنگام مرگشان مى گيرد» (يعنى هر چند خداوند، جان هر كس را هنگام مرگ مى ستاند ولى برادرم را عده اى ستمكار به شهادت رساندند).

ابن زياد كه از اين جواب دندان شكن خشمگين شده بود، گفت: تو با جرأت و جسارت پاسخ مرا مى دهى؟! هنوز در تو، توانايى پاسخگويى به من وجود دارد؟ او را ببريد و گردن بزنيد!!

و یا آنجا که امام سجاد علیه السلام رو به ابن زياد كرد و فرمود: «أَبِالْقَتْلِ تُهَدِّدُني يَابْنَ زِيادٍ، أَما عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَةٌ وَ كَرامَتَنَا الشَّهادَةُ؛ اى پسر زياد! آيا ما را با قتل تهديد مى كنى؟ مگر نمى دانى كه كشته شدن (در راه خدا)، عادت (ديرين) ما و شهادت، مايه كرامت و افتخار ماست».

پس از اين گفتگوها ابن زياد كه كاملًا شكست خورده بود، دستور داد على بن الحسين و همراهانش را درخانه اى كنار مسجد اسكان دهند.

بی شک اگر بخواهیم بیش از پیش به شجاعت امام سجاد علیه السلام پی ببریم باید به خطبه شامیه آن حضرت در آن مجلس مهم در بارگاه حکومت ظالمانه بنی امیه دقت کنیم.

اين خطبه غرّا، يكى از فصيح ترين و كوبنده ترين خطبه هاى تاريخ اسلام است؛ گويى تمام آن از روح بلند حسین بن علی عليه السلام و شجاعت بى نظيرش تراوش كرده و بر زبان فرزندش امام سجاد علیه السلام جارى شده كه با همان زبان و همان منطق پدر سخن مى گويد.

تمام خطبه آمیخته با شجاعت در حد اعلاست که باعث شد تا همان جا پایههای حکومت بنیامیه لرزان شود و یزیدیان و امویانی که خیال میکردند پیروز شدند آنوقت فهمیدند که گرفتار چه شکست عظیمی شدهاند و همان سبب شد که اهلبیت علیه السلام را با احترام برگردانند و زودتر از شام ببرند که مبادا قیامی در شام شود.

تبلور شجاعت آن حضرت را در پاسخ به يزيد می توان مشاهده نمود آنجا که فرمود:واى بر تو اى يزيد! اگر مى دانستى كه چه كردى و چه جنايتى را در حق پدر و برادر و عموها و خاندانم مرتكب شدى، به يقين (از وحشت) به كوهها فرار مى كردى و بر روى خاكستر مى نشستى و فرياد ناله و غم سر مى دادى، از اينكه چرا سر پدرم، حسين پسر فاطمه و على عليهم السلام را بر سر دروازه شهرتان آويخته ايد، با آنكه او امانت رسول خدا صلى الله عليه و آله ميان شما بود.(اى يزيد) من تو را در فرداى قيامتى كه همه مردم گرد مى آيند، به خوارى و رسوايى بشارت مى دهم»

به راستى انسان نمى داند در برابر اين همه شجاعت و قدرت روحى چه بگويد؟ جز اينكه در برابر عظمت آن حضرت زانو به زمين بزند و اعتراف كند كه الفاظ و جمله ها قادر نيستند، عظمت و شهامتى را كه در اين چند جمله در آن شرائط مخصوص و در برابر مرد سفّاك و بى رحمى همچون یزید نهفته است بيان كند.

اقرار گرفتن از طرف مقابل و الزام او به نتایج آن اقرار

امام سجاد عليه السلام در پاسداشت نهضت عاشورا همۀ وقایع آن را برای مردم کوفه و شام بيان می كرد و از آنان اقرار می گرفت لذا در فرازی از آن حضرت می خوانیم که فرمود:« هل تعلمون أنکم کتبتم إلی أبی وخدعتموه وأعطیتموه من أنفسکم العهد و المیثاق والبیعة ثم قاتلتموه وخاذلتموه...بأیة عین تنظرون إلی رسول الله یقول لکم قتلتم عترتی وانتهکتم حرمتی فلستم من أمتی؛ آیا در خاطر دارید به سوی پدر من نامه نوشتید و او را فریب دادید و پیمان و عهد و میثاق بستید و باز با او کارزار کردید و او را بی یاور گذاشتید؟!...به کدام چشم به روی پیغمبر نظر می افکنید، وقتی با شما گوید عترت مرا کشتید و حرمت مرا شکستید؛ پس از امت من نیستید! ؟»

و یا در شام هنگامى كه مؤذّن گفت: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ،امام سجاد عليه السلام رو به يزيد كرد و فرمود: «مُحَمَّدٌ هذا جَدّي أَمْ جَدُّكَ؟ يا يَزيدُ؛ اى يزيد! اين محمد (كه به رسالت او گواهى داده شد) جدّ من است يا جدّ تو؟» اگر بگويى جدّ توست كه دروغ گفته اى، و اگر جدّ من است (كه به يقين چنين است) پس چرا فرزندانش را به قتل رساندى؟

يزيد كه پاسخى نداشت، سراسيمه شد و از شورش مردم بيمناك گشت؛ لذا پس از پايان اذان فوراً به نماز ايستاد.،

سخن آخر:(اتمام حجت؛ شیوه اقناعی بزرگ مبلّغ قیام عاشورا)

افراد توخالى و خود بزرگ بين فراوانند و گاه خود را از خداوند طلبكار مى دانند، بايد محك تجربه آيد به ميان، بايد اتمام حجّت شود تا بر سر جاى خود بنشينند، گاه مصلحت در اين است كه از پرده برون افتد راز، تا آشكار شود در حلقه رندان چه خبرهاست

لذا امام سجاد علیه السلام در فرازی فرمود:ما به اين امور بر ديگران برترى يافتيم كه پيامبر، برگزيده خدا حضرت محمّد صلى الله عليه و آله از ماست و آن صدّيق (على عليه السلام كه همه گفته هاى خدا و رسولش را تصديق كرد) از ماست و جعفر طيّار از ماست و (حمزه) شير خدا و شير رسول خدا از ماست و دو سبط پيامبر (حسن و حسين عليهما السلام) از ما هستند، آن كس كه مرا (با اين اوصاف) شناخت كه شناخت، اما براى آنان كه هنوز مرا نشناخته اند آنها را به اصل و تبار و خاندانم آگاه مى سازم».

سپس امام در معرّفى بيشتر خود فرمود:«اى مردم! من فرزند مكّه و منايم، من فرزند زمزم و صفايم، من پسر آن كسى هستم كه حجرالاسود را با عبايش برداشت (و در جاى خود نصب كرد)؛ من فرزند بهترين كسى هستم كه (براى حج) لباس پوشيد؛ من فرزند بهترين كسى ام كه (براى طواف) پا برهنه شد؛ من فرزند بهترين كسى ام كه طواف و سعى انجام داد؛ من فرزند بهترين كسى ام كه تلبيه گفت و حج به جا آورد؛ من فرزند كسى ام كه (در شب معراج) بر براق سوار شد؛ من فرزند كسى ام كه شبانه از مسجدالحرام به مسجد الاقصى برده شد (و از آنجا به آسمان ها رفت)؛ من فرزند كسى ام كه جبرئيل او را به «سدرة المنتهى» (بالاترين جايگاه وصول به قرب الهى) برد؛ من فرزند كسى ام كه بسيار به مقام قرب الهى نزديك شد؛ من فرزند كسى هستم كه با فرشتگان آسمان نماز گذارد؛ من فرزند كسى هستم كه خداوند جليل به او وحى كرد؛ (آرى؛) من فرزند محمّد مصطفى و علىِّ مرتضايم، من فرزند كسى هستم كه آنقدر برگردنكشان شمشير كشيد، تا بگويند: لا إله إلّااللَّه».

و آن حضرت اینگونه  با احتجاجات مختلف و متعدد خود در کوفه و شام، حجّت را بر آنها كه عمرى را با اسلام اموى سپرى كردند و اميرمؤمنانى! مثل معاويه را ديدند و اكنون نيز يزيد فاسد و شراب خوار ادّعاى امامت بر مؤمنان و خلافت خطّه مسلمين را مى كند و جز خود و خاندان فاسدش را آشنا به دين و مكتب نمى داند و امام حسين عليه السلام و خاندان پاكش را خارج از دين و شورشگر بر ضد خليفه مسلمين! معرفى مى كند، تمام كرد.

از این رو رویکرد اقناعی و فوق العاده كوبنده امام سجاد علیه السلام در کوفه و شام غوغايى بپا كرد و كاخ حكومت امويان را به لرزه درآورد و تبليغات شومى كه بيش از چهل سال بر ضد اميرمؤمنان على عليه السلام شده بود را بر باد داد و مانند غرّش رعد در همه جا صدا كرد.

آرى  روش شناسی صحیح در تبیین نهضت حسینی که با اتمام حجت با مردم همراه باشد مى تواند چنين اثرى از خود به يادگار بگذارد، الان هم هنگامى كه انسان آن را مى خواند مو بر بدنش راست مى شود و به گوينده آن هزاران درود مى فرستد.
----------------------------------------

یادداشت

آموزه های اسلامی در شاعرانه های حافظ از منظر معظم له

در هر قرن شاعران توانا رساترين مدح و ثنا را به زبان عربى و فارسى و زبان هاى ديگر درباره آموزه های غنی اسلام سروده اند.روش شناسی شاعران در گسترش معارف اسلامی بر مبنای غزل هاى عاشقانه،اشعار حماسى و طرح مسائل اخلاقى محقق می گردد.

نبايد فراموش كنيم قرآن و روایات ابعاد زيادى دارد و هريك از اسلام شناسان آن را از يك بعد خاص، و زاويه معين، مى بينند، و تفسير مى كنند. درست مثل شاخه های گل های گران بها كه باغبان به آنها به عنوان يك محصول پر درآمد نگاه مى كند، و پزشك دارو ساز از اين نظر كه برگهايش براى فلان بيمارى خوب است، و ساقه هايش براى درمان بيمارى ديگر، و ريشه ها و گل هايش نيز هريك براى درمان بيمارى خاصّى مفيد است.

شاعران نیز به گلبرگ آموزه های دینی و قرآنی از اين نظر مى نگرند كه الهام بخش لطيف ترين اشعار، و پرورش دهنده قريحه هنرى، عارض شاهدان و غنچه هايشان چون دهان خوبان، و رنگ و طراوت و بويشان يادآور رنگ و بوى جانان است.

و بالآخره يك شاعر خوش ذوق و خوش سخن هم چون حافظ در جزء جزء پيكر معارف اسلام، آثار آن معبود بزرگ را تماشا مى كند، و با گوش جانش از هر ذرّه اى از آن حمد و تسبيح آن شاهد شاهدان را مى شنود، و از ظرافت و لطافت و نظم و حساب دقيقش نشانى از آن بى نشان مى يابد.

تهجد و شب زنده داری؛ کیمیای سعادت

از جمله ويژگى عبادالرّحمن و بندگان خاصّ خداوند راز و نياز شبانه و شب زنده دارى و نماز شب است. که جايگاهی خاصّ در مسأله تربيت و سير و سلوك الى اللّه دارد.

 لذا اگر انسان در انتهاى شب از خواب برخيزد و به راز و نياز با خالق بى نياز خويش بپردازد، نشاط خوب و حال خوشى براى عبادت خواهد داشت؛ زيرا كه نسيم سحرى خود نشاط آور و فرح بخش است.

حال وقتی در دل شب بر می خيزيم و به درگاه پروردگار مهربان می رويم و براى لحظاتى با خداوند درد دل می كنيم با توفيق انجام اين عبادت ارزشمند، به مقامی ارزشمند واصل خواهیم شد.

به هر حال، نماز شب، كه با آداب خاصّى انجام مى گيرد، اكسير اعظم و كيمياى سعادت است كه مى تواند مس تيره وجود انسان را، به طلاى ناب تقوا مبدّل كند؛ نورانيّت و صفا و معنويّت و حفاظت انسان از آلودگى، و جبران گناه ها، گوشه اى از بركات اين كيمياى با ارزش است.از این رو بسيارى از كسانى كه به مقامات عاليه رسيده اند در پرتو نماز شب و مناجات سحر بوده است.

در اهمّيّت و فضيلت شب زنده داری همين بس كه قرآن مجيد خطاب به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى انْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً؛ پاسى از شب را از خواب برخيز و قرآن (و نماز) بخوان اين يك وظيفه اضافى (واجب) بر توست تا پروردگارت تو را به مقامى در خور ستايش برساند». اين تعبير نشان مى دهد كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز مقامات عاليه خود را از پرتو نماز شب و قرآن و مناجات سحر كسب مى كرد.

از روايات فراوانى كه در اين زمينه از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و ائمه هدى عليهم السّلام نقل شده نیز همين بس كه در حديثى پيامبر اكرم به على عليه السّلام توصيه مى كند:«عليك بصلاة اللّيل! يكرّرها أربعة، بر تو باد كه نماز شب را به جاى آورى! پيامبر اين سخن را چهار بار تكرار كرد».،

در حديث پرمعناى ديگرى از همان حضرت مى خوانيم:«ما اتّخذ اللّه إبراهيم خليلا إلّا لإطعامه الطّعام و صلاته باللّيل و النّاس نيام ؛ خداوند ابراهيم عليه السّلام را به مقام دوستى خود (و افتخار خليل اللّهى) نرساند مگر به خاطر اطعام طعام و نماز شبانه هنگامى كه مردم در خواب بودند».

و جالب اينكه در کلام وحی از نماز شب تعبير به «ناشِئَةَ اللَّيْلِ» شده و آن را بسيار مهمّ و سبب استقامت شمرده است «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلً؛ مسلّماً نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامتتر است!» ، و به گفته بعضى از مفسّران: تعبير «ناشِئَةَ اللَّيْلِ» اشاره به نشئه و نشاط و جذبه روحانى و ملكوتى است كه در سايه اين عبادت براى انسان فراهم مى شود.

دليل اين اهميّت نيز روشن است زيرا «روح عبادت» در قالب «اخلاص» و «حضور قلب»، انسان را به «مقامات عالى» مى رساند، و اين  دو مولفه در شب، مخصوصا در آخر شب، بعد از يك استراحت نسبتا ممتدّ نمایان می شود، در حالى كه چشم هاى بسيارى از مردم در خواب است و جنب و جوش هاى زندگى مادّى موقّتا خاموش شده، و نه جايى براى ريا و تظاهر است و نه اشتغالات روز مرّه مادّى، فكر انسان را به خود جلب مى كند، از اين رو، نماز شب عبادتى است خالص و توأم با حضور دل و آميخته با معنوّيت كامل و سرچشمه انواع بركات، به گفته حافظ:

هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ

از يمن دعاى شب و ورد سحرى بود

آثار بى نظير اين عبادت شبانه را، هر كس مى تواند با تجربه دريابد و هنگامى كه طعم شيرين آن را در مذاق جان احساس كند به آسانى آن را رها نخواهد كرد!

مى صبوح و شكر خواب صبحدم تا چند به عذر نيمه شبى كوش و گريه سحرى

آرى! كليد گنج سعادت و راه رسيدن به معشوق حقيقى همين است:

دعاى صبح و آه شب كليد گنج مقصود است

بدين راه و روش مى رو كه با دلدار پيوندى

خوش اخلاقی؛ راه نفوذ در دلها

تأثير عميق حسن اخلاق در پيشرفت امر مديريّت و جلب و جذب دل ها و وحدت صفوف و پيروزى و موفّقيّت جامعه غیر قابل انکار است؛ بنابراين، تأثير حسن اخلاق تنها در بعد الهى و معنوى آن خلاصه نمى شود، بلكه اثر وسيعى در زندگى مادّى انسان ها نيز دارد.

از جمله آثار اجتماعى و دنيوى اخلاق نیکو اين است كه مايه جلب محبت است، اين مسأله به تجربه تقريباً براى همه كس ثابت شده است كه با حسن خلق و برخوردهاى محبت آميز و مؤدّبانه مى توان صيد دل ها كرد، نه تنها افراد عادى مجذوب اخلاق حسنه مى شوند، بلكه به گفته حافظ:

به حسن خلق توان صيد اهل نظر

به دام و دانه نگيرند مرغ دانا ر

در تبیین این مسأله می توان به کلام امام علی عليه السلام اشاره کرد که فرمود:« قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ، فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ؛ دل هاى انسان ها وحشى و رمنده است، هركس با آنها انس گيرد رو به سوى او مى كنند!»

امام علیه السلام در اين كلام نورانی حكمت آميز درس مهمى براى صيد دل ها و جلب و جذب دوستان مى دهد و به این امر اشاره می کند که انسان، نسبت به كسانى كه نمى شناسد نوعى احساس بيگانگى مى كند؛ ولى اگر طرف مقابل از طريق محبت وارد شود در برابر او تواضع خواهد کرد.

به عبارت دیگر براى انسانى كه تازه در شهر يا در محله اى وارد مى شود و سكنا می گزيند در وهلۀ نخست حتى از همسايگان نزديكش فاصله مى گيرد اما اگر چند بار با او سلام و عليك كنند و به ديدارش بروند و هديه اى برايش بفرستند رابطه دوستى آنها مستحكم مى شود.

این مقولۀ مهم از آنجا نشأت می گیرد که انسان ذاتاً روح اجتماعى دارد و نمى تواند تنها زندگى كند و تمام پيشرفت ها و موفقيت ها بشر در سايه همين روح اجتماعى است.

تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز

بسيار مى شود كه اعمال انسان و صفات شيطانى او، حجابى ضخيم در برابر چشمانش مى شود به گونه اى كه هرگز حضور خود را در پيشگاه خدا احساس نمى كند.

بر این اساس باید گفت عمل و اخلاق در يكديگر تأثير متقابل دارند و هر كدام مى تواند به نوبه خود سبب پيدايش ديگرى شود.اين مسأله در آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى، بازتاب گسترده اى دارد، از جمله اینکه خداوند در قرآن کریم بعد از اشاره به صفات زشت گروهى از دوزخيان مى فرمايد:«كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ماكانُوا يَكْسِبُونَ؛چنين نيست كه آنها خيال مى كنند، بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دل هايشان نشسته است.»

اين تعبير به خوبى نشان مى دهد كه اعمال سوء، همچون زنگار تيره بر قلب مى نشيند، و نور و صفاى فطرى آن را مى گيرد، و درون انسان را تاريك مى سازد، و به شكل خود در مى آورد.

هم چنین در فراز قرآنی دیگر می خوانیم:«بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَاحاطَتْ بِه خَطيئَتُهُ فَاوُلئِكَ اصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ؛ آرى كسانى كه تحصيل گناه كنند و آثار گناه سراسر وجودشان را احاطه نمايد آنها اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند بود!»

منظور از احاطه گناه (خطيئه) بر تمام وجود انسان، آن است كه آثارش در درون روح او چنان متراكم گردد، كه روح را تاريك و به رنگ گناه در آورد، و در اين هنگام پند و موعظه و ارشاد معمولًا اثر نخواهد داشت؛ گوئى ماهيّت انسان عوض مى شود، و صفات اخلاقى و حتّى اعتقادات او بر اثر تكرار گناه دگرگون مى گردد.

از سوی دیگر در سوره بقره درباره گروهى از كفّار لجوج و متعصّب مى خوانيم:«خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَعَلى سَمْعِهِمْ وَعَلى ابْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَلَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ؛خدا بر دل ها و گوش هاى آنها مهر نهاده، و بر چشم هاى آنها پرده افكنده شده است، و براى آنها عذاب بزرگى است.»

روشن است كه خداوند، نسبت به هيچ كس، عداوت و كينه اى ندارد. كه بر دل و گوش او مهر نهد و بر چشم او پرده بيفكند، اين در واقع آثار اعمال آنها است، كه به صورت حجاب ها و پرده ها در مى آيد و حواسّ او را مى پوشاند، و از درك حقيقت باز مى دارد

همان گونه كه در دعاى معروف امام سجّاد عليه السلام (دعاى ابوحمزه ثمالى) مى خوانيم:«وَانَّكَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إلَّا انْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ دُونَكَ؛ تو هرگز از مخلوقات خود پنهان نيستى مگر اين كه اعمال آنها حجابى در برابر تو گردد!»

و حافظ چه خوش سروده:

ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست

تو خود حجاب خودى حافظ از ميان برخيز

در این میان غرور، حجاب ضخيمى بر عقل و فهم انسان مى فكند و او را از درك حقايق بازمى دارد لذا حجاب و پرده حبّ ذات و خود خواهى و خود برتر بينى بزرگترین مانع است، و تا اين پرده ها كنار نرود خودشناسى ممكن نيست؛ و تا انسان خود شناسى نكند و به نقاط ضعف خويش آگاه نگردد، راه تهذيب اخلاق به روى او بسته خواهد بود.

اين عجوزه عروس هزار داماد است

درباره ناپايدارى و بى وفايى و زودگذر بودن دنيا، هم در آيات قرآن و هم در روايات اسلامى، سخن بسيار آمده است. قرآن در تشبيه جالبى زندگى دنيا را به بارانى تشبيه مى كند كه از آسمان نازل مى شود و گياهان رنگارنگ و پرطراوت و زيبا از آن مى رويد، امّا چند صباحى كه گذشت، سير نزولى آن شروع مى شود، آب و رنگ خود را از دست مى دهد و پژمرده و خشكيده مى شود و تندباد خزان، آن را به هر سو پراكنده مى سازد.،

هم چنین ترسيم بسيار گويايى از بى اعتبارى دنيا در روایات بيان شده كه راستى تكان دهنده است و غافل ترين افراد را هر چند براى مدّت كوتاهى از خواب غفلت بيدار مى سازد.

در حديثی آمده است كه حضرت مسيح در حال مكاشفه دنيا را به صورت پيرزن بى دندانى ديد كه بر او از هر گونه زينتى وجود داشت، پرسيد:«تا كنون چند همسر اختيار كرده اى؟» گفت: «از شماره خارج است.» حضرت مسيح پرسيد: همه آنها مردند يا تو را طلاق دادند؟ گفت: «نه، همه را كشتم».حضرت عيسى فرمود: «بدا به حال همسران باقيمانده ات! چگونه از همسران پيشين تو درس عبرت نمى گيرند!»،

لذا دنيا خانه اى است كه فنا بر پيشانيش نوشته شده، و جلاى وطن براى اهل آن حتمى است، اين جهان شيرين و دل انگيز و سر سبز است، به سرعت بسوى خواهانش مى دود، و با قلب و روح آن كس كه به آن نظر افكند مى آميزد.

البته گاه تصوّر مى شود انسان باید به كلّى ترك دنيا گويد، و همچون راهبان در گوشه اى بخزد و از جامعه دورى گزيند؛ در حالى كه اين معنا با روح اجتماعى اسلام هرگز نمى سازد و در روايات اسلامى، شديدا از آن نهى شده است. بلکه منظور از آن، ترك دلباختگى و دلدادگى و عشق بى قرار نسبت به دنيا، و عدم اسارت در چنگال زرق و برق آن است و اين همان سرمايه عظيمى است كه اگر انسان فاقد آن باشد، آلوده انواع گناهان مى گردد و گاه دين و ايمان خود را بر سر متاع دنيا مى نهد.

لذا بى اعتبارى دنيا را همه مى شناسند و مى دانند اين دنيا به كسى وفا نكرده و عروسى است كه هزاران داماد را ناكام گذارده و به كسى كام نداده است. اینگونه است که شعرا و اديبان نيز، در هر عصر و زمان، درباره بى اعتبارى و بى وفايى دنيا اشعار زيادى سروده و آثار نغزى از خود به يادگار گذاشته اند.

به قول حافظ:

مجو درستى عهد از جهان سست نهاد كه اين عجوز، عروس هزار دامادست

سخن آخر:(حسابرسی دقیق و طولانی در قیامت)

روزى تمام انسان ها از ابتداى آفرينش تا قيام قيامت، حسابرسى مى شوند. ممكن است سؤال شود چرا در قيامت حسابرسى مى كنند؟ در جواب مى گوييم: براى جزا دادن، زيرا چنانچه جزايى در كار نباشد ديگر دقّت در حساب لازم نيست. پس معنايش اين است كه حساب و بعد جزايى در كار است.

لذا خداوند در قرآن مجيد در این زمینه مى فرمايد:« لَمَجْمُوعُونَ الى ميقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ؛ همگی در موعد روز معیّنی گردآوری میشوند»

از آيات مختلف قرآن به خوبى استفاده مى شود كه براى حسابرسى اعمال در روز قيامت فوق العاده دقّت و موشكافى مى شود. قرآن در اين باره مى فرمايد:« «يَا بُنَىَّ إِنَّهَا إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِى صَخْرَةٍ أَوْ فِى السَّموَاتِ أَوْ فِى الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ»؛ پسرم، اگر به اندازه سنگينى دانه خردلى (كار نيك يا بد) باشد و در دل سنگى يا در گوشه اى از آسمان ها يا زمين پنهان شود، خداوند آن را (در قيامت) براى حسابرسى مى آورَد، خداوند دقيق و آگاه است».،

در حديثى امام صادق عليه السلام فرمود: «؛ اگر براى حساب روز قيامت گرفتگى و زحمتى نباشد مگر ناراحتى و هول عرضه كردن اعمال به پروردگار متعال و حالت شرم و حيايى كه در آن هنگام حاصل مى شود و رسوايى و فضيحت دريده شدن پرده اى كه براى كارهاى خلاف و نامطلوب كشيده شده بود، هر آينه جا دارد كه آدمى از سر كوه ها به زير نيامده و در آبادى سكنى نگرفته و از خوردن و خوابيدن امساك كند، مگر به مقدار ضرورت و براى جلوگيرى از تلف و همچنين باشد حال آن كسى كه قيامت را با آن سختى ها و هول و وحشت خاصّش تصوّر كند آنها را واقع شده و برپا بيند و تصوّر كند كه او در پيشگاه خداوند حاكم قهّار و سلطان عظيم ايستاده است و در اين هنگام خداوند او را خطاب و بازخواست كند و از جريان ها و اعمال گذشته او پرسش و حساب مى خواهد، گويى كه او براى حضور در آن عرصات و مراسم دعوت شده است و در ميان آن درهم گيرى و فرورفتگى و گرفتارى ها بازخواست شود».،

لذا باید بار خود را سبك كنيم براى اينكه در پيش روى ما گردنه هاى صعب العبورى است كه جز سبكباران از آن نمى توانند بگذرند.

به تعبیر حافظ:

گر مسلمانى از اين است كه حافظ دارد

آه اگر از پس `امروز بود فردايى

دل كه آيينه شاهى است غبارى دارد

از خدا مى طلبم صحبت روشن رايى

سخن غير مگو با من معشوقه پرست

كز وى و جام ميم نيست به كس پروايى

البته هر كسى به ملاحظه اعمال و به تناسب رفتار و كردار خود، بهشتى يا دوزخى است. در حقيقت، خواه و ناخواه از نظر روحى حالت پس از مرگ را دارد و در اين صورت لازم است به خود آمده و از اين زندگى ظاهرى و موقّتى و عاريتى فريب نخورَد و خود را براى عالم جاودانى آماده سازد.

به بیان حافظ:

خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان تا سيه روى شود هر كه در او غش باشد

زاهد و عجب و نماز و من و مستى و نياز تا تو را خود ز ميان با كه عنايت باشد

ناز پرورد تنعّم نبرد راه به دوست

عاشقى شيوه رندان بلاكش باشد
----------------------------------------

پرونده ویژه

مولّفه های جاودانگی دفاع مقدس از منظر معظم له

دفاع مقدس تجربه گران بهایی است که به علت بهره گیری از مولفه های معرفتی توانست در دل تاريخ جاودانه بماند و تا به امروز در اختيار ما قرار گيرد.

جنگ با این گستردگی و پشتیبانی ابرقدرتهای جهانخوار از صدام که سرانجام با پیروزی امت اسلامی ایران عجین گردید به نوبۀ خود مبین اهمیت دفاع مقدس است؛ لذا واکاوی مبانی حیات بخش دفاع مقدس در راستای حفظ و صیانت از آن واقعۀ مهم ضروری است و شایسته است مولفه های حیاتی جنگ تحمیلی ، برای آیندگان حفظ شود و به نسل کنونی کاملاً اطلاعرسانی شود تا بدانند این انقلاب و نظام راحت به دست نیامده که آسان از دست برود.

فطرت؛ رمز جاودانگی دفاع مقدس

فطرت انسانى امرى ثابت و پايدار و همگانى و همه زمانى است و براى همه اعصار سريان و جريان دارد. در این میان دفاع از حيات خود، محبوب ترين چيز در نظر انسان است که جزء فطرت هر بشرى است.

از سوی دیگر هر انسانى فطرتاً خواهان اين است كه موجود با ارزش و پر افتخارى باشد، و به همين دليل با تمام وجودش براى كسب ارزش ها تلاش مى كند.زیرا انسان فطرتاً خواهان حق است لذا در برابر کسانی که حق را كتمان مى كنند جامعه انسانى را از سير تكامل فطرى باز مى دارند می ایستد. از آن رو که مردم فطرتاً حق شناس و خداپرستند و رفتار ظالمانه را بر نمی تابند.

هم چنین مسايل فطرى هنگامى در انسان تجلى مى كند كه با شناخت، توأم باشد در این بین دين مقدّس به عنوان مهم ترین منبع معرفت و شناخت هماهنگ با فطرت بشرى است.

و از آنجا که فطرى بودن حمایت از «دين» منحصر به اصل توحيد و خداپرستى نيست لذا شامل تمام اصول و فروع مى شود؛ در این میان «جهاد» يك امر فطرى است چرا كه هركس با فطرت خود درك مى كند كه در مقابل تهاجم دشمن بايد از خود دفاع كند.

از این رهگذر می توان به رمز جاودانگی «دفاع مقدس» پی برد چرا که ابعاد و زوایای متعدد آن واقعۀ عظیم منبعث از فطرت است.

پیوند امام و امت؛ رمز استمرار گفتمان دفاع مقدس

حكومت اسلامی در حقیقت پيوندى است ميان امام و امّت ، همانند پيوند سر با بدن كه بدون همكارى نزديك و هماهنگى كامل، هرگز سامان نمى يابد.

حاكمان الهى در عين اين كه نمايندگان خدا در ميان امّت ها هستند، نمايندگان مردم براى تأمين مصالح آنها نيز مى باشند و به همين دليل سنگين ترين حقوق را امام بر امّت دارد.

مرحوم كلينى از ابو حمزه نقل مى كند كه از امام باقر عليه السّلام پرسيدم:«ما حقّ الإمام على النّاس؛ حقّ امام بر مردم چيست؟فرمود: «حقّه عليهم أن يسمعوا له و يطيعوه؛ حقّ امام بر مردم اين است كه به سخنانش گوش فرا دهند و فرمانش را اطاعت كنند».

بر این اساس كوشش و تلاش امام براى وصول مردم به اهداف مقدس و عالى از طریق امر به دفاع مقدس براى حفظ مصالح اين امّت صورت گرفت؛ زيرا حيات جاويدان و نجات امّت اسلامى جز در سايه آن ميسّر نبود، و در غير اينصورت مرگ و نابودى ابدى در انتظار آنها بود.

در سايه همين كوشش ها و تلاش هاى مداوم بود كه طليعه پيروزى آشكار شد و روح پاك و تازه اى در میان مردم به جنبش درآمد.

لذا این نتيجه كار تبعیت امت از امامت بود که از امام خود پيروى کردندو جهاد را ادامه دادند. در حقیقت دفاع مقدس در سايه جدّ و جهد و ايثار و فداكارى امام و امت صورت گرفت، درست است كه دست حمايت الهى بالاى سر آنها بود، ولى از نظر اسباب ظاهر عامل پيروزى تلاش و كوشش آنان بود.

بی تردید اين يك قانون جاودانه تاريخ است نه منحصر به ياران پيامبر و امام حسين عليه السّلام بوده و نه مربوط به ديروز و امروز است، بلكه در آينده مانند گذشته نيز اين اصل اساسى حاكم است.

شهادت طلبی؛ راز ماندگاری دفاع مقدس

بشر فطرتاً خواهان جاودانگى است و از فنا و نيستى هراسان است. آن ها كه از مرگ مى ترسند بدان جهت است كه مرگ را فنا و نابودى مى دانند، امّا پيروان اسلام و مكتب اهل البيت علیهم السلام، كه مرگ را تنها انتقال از جهانى به جهان بزرگ تر مى دانند، از آن هرگز نمى ترسند.

آن كس كه شهادت در راه خدا را دريچه اى براى راه يافتن به جوار رحمت حق، و رسيدن به مقام قرب او، و مواهب توصيف ناشدنى بهشت مى داند، چگونه ممكن است از بذل جان و مال در راه او دريغ داشته باشد، و يا از انبوه لشكر دشمن بهراسد؟!

و اينكه مى بينيم در جنگ هاى صدر اسلام، و جنگ هاى تحميلى اخير رزمندگان دلير سپاه اسلام ايستادگى بى نظير و شجاعت اعجاب انگيزى از خود نشان مى دادند، و على رغم برترى دشمن از نظر تجهيزات و عِدّه و عُدّه بر او غالب مى شدند سرّش همين است كه ايمان به معاد از آنها انسان ديگرى مى ساخت، انسانى كه هرگز از مرگ نمى ترسيد، و شهادت در راه خدا افتخار خود مى ديد.

ما ايرانيان آثار ايمان را در طول انقلاب اسلامى، ومخصوصاً در زمان جنگ تحميلى هشت ساله، با تمام وجود لمس نموده ايم. آنچه كه ما را در مقابل استكبار جهانى پيروز كرد ايمان جوانان غيور ما بود، لذا  در طول هشت سال دفاع مقدّس و جنگ تحميلى، شاهد بروز و ظهور صفاتی در رزمندگان دلير و شجاعى بوديم كه جز رضايت پروردگار چيز ديگرى آنها را آرام نمى كرد. دلاورمردانى كه در حريم قلبشان كسى و چيزى جز او لانه نمى كرد.

اين، به خاطر همان منطق «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ؛ بگو: «آیا درباره ما، جز یکی از دو نیکی را انتظار دارید؟! (: یا پیروزی یا شهادت)» بود كه خود را در ميدان نبرد، در همه حال، پيروز مى ديدند: يا در هم شكستن دشمن و يا نائل شدن به افتخار شهادت، كه هر دو، سعادتى بزرگ و پيروزى عظيم بود.همين منطق، در جنگ تحميلى عراق عليه ايران اسلامى، عصر و زمان ما، بار ديگر خودش را نشان داد و در حالى كه تمام قدرت هاى بزرگ دنيا، با امكانات خود، به طور ظاهر و پنهان، به تقويت دشمنان اسلام پرداختند، جوانان مؤمن بسيجى و رزمندگان تربيت يافته در مكتب قرآن، تمام محاسبات جنگى آنها را بر هم زدند.

اين، همان اصلى است كه مسلمانان، بايد سخت به آن وفادار باشند و اين روحيه را در ميان تمام فرزندان اسلام، زنده كنند كه با زنده شدن اين روحيه، از برترى هاى دشمنان، از نظر ساز و برگ جنگى و فن آورى پيچيده عصر، ترس و وحشتى نخواهد داشت.

بی شک نباید این فرهنگ در جامعه کمرنگ و ضعیف شود حفظ اسلام و ارزش های اسلامی فقط برای سعادت اخروی نیست بلکه برای حفظ آرامش و امنیت مملکت نیز باید این روحیه حفظ شود.

به راستی چرا دشمنان مدام از گزینه روی میز سخن می گویند اما اقدامی نمی کنند، اینها بخاطر همان روحیه شهادت طلبی است، روحیه ای که ما داریم و آنها بی بهره اند ، شهادت برای دنیا تازه است، سلاحی اثر گذار که دشمنان آن را نمی شناسند و نمی توانند با آن مقابله کنند.

 امروز این فرهنگ نشر یافته و حزب اله لبنان و عراق و سوریه با همین روحیه توانستند در برابر دشمنان ایستادگی کننداگر این روحیه نبود تا کنون دشمنان چه بر سر این کشورهای مسلمان می آوردند.

دفاع مقدس؛ معیار دین مداری و مردم گرایی

«جوهره حكومت اسلامى» حكومت الهى است؛ ولى اين حكومت در نهايت سر از حكومت مردمى در مى آورد. تعيين پيامبران و امامان و جانشينان آنها، جوهره الهى حكومت را تشكيل مى دهد و مأمور بودن اين افراد به مسأله مشورت و احترام به آراء مردم كه آن نيز به فرمان خدااست، جوهره مردمى آن را تشكيل مى دهد.

حال وقتی پايه ها و زيربناها توسط امام امت محكم شود، پايه هاى اعتقادى مردم مستحكم خواهد شد و مردم به ميدان جهاد مى روند؛ لذا نقش بسيج و نيروهاى عمومى مردمى در دفاع مقدس غیر قابل انکار است.

به راستی نقش اين نيروى عظيم را در جنگ تحميلى هشت ساله ايران و عراق به خوبى مشاهده كرديم؛ كه اگر آنها نبودند، بخش هاى عظيمى از ايران در برابر تهاجم عراق به كلّى از دست مى رفت و اين نيروى عظيم بسيج بود كه سپاهيان صدام را كه از سوى قدرت هاى بزرگ كاملًا حمايت مى شد، عقب راند و ناكام كرد.

بنابراين اگر بعضى تصور كنند؛ كه مسأله بسيج مردمى مخصوص زمانى بوده است؛ كه فنون نظامى پيچيده امروز وجود نداشت مانند عصر پيامبر صلى الله عليه و آله سخت در اشتباه اند. امروز نيز نقش بسيج مردمى در دفاع از كشورهاى اسلامى جاى انكار نيست.

البته فداکاریهای مردم، سپاه،بسیج و ارتش در هشت سال دفاع مقدس مولود اعتقاد دینی و مذهبی است که اگر این عامل نبود در روزهای اول، جنگ را باخته بودیم و این جنگ قدرت مذهب ما را نشان داد.

سخن آخر:( تاریخ دفاع مقدس را درشت ننویسید، درست بنویسید)

هر ملتی با تاریخ آن زنده است،زیرا تاريخ همان آب حيات است كه محصول صدها و هزاران سال تجربيات زندگى انسان هاى گذشته را در چند صفحه يا چند كتاب در اختيار آيندگان مى گذارد.

لذا باید تاریخ را نوشت و برای آیندگان به یادگار گذشت تا هویت ملی و دینی حفظ شود و جرات، شهامت و قدرت به آینده و نسل های آینده منتقل شود تا آنها بدانند نیاکان و پدران ما با شرایط بسیار سخت در مقابل دشمنان به خوبی ایستادند و نگذاشتند یک وجب از خاک کشور ما از دست برود.

در این میان جنگی که ما در دوران هشت سال دفاع مقدس با آن روبرو بودیم در تاریخ سابقه نداشته است؛ گرچه با جنگ های مختلفی روبرو بوده ایم اما این جنگ از نظر گستردگی زمان و مکان مسبوق به سابقه نیست. لذا باید تاریخ جنگ را درست نوشت تا آیندگان دریابند انقلاب اسلامی به راحتی بدست نیامده ؛ بلکه هزاران جوان برای پیروزی این انقلاب خون دادند و در برابر دشمنان ایستادگی کردند تا به ثمر رسید.

بيان حقايق جنگ براى ثبت در تاريخ و آگاهى حاضران و آيندگان، نه تنها مانعى ندارد، بلكه گاهى از اوجب واجبات است؛ در حقيقت مصالح مردم و جامعه اسلامى و نسل هاى آينده ايجاب مى كند كه اين حقايق بيان شود تا به ارزش ها و آرمان های دفاع مقدس به دست فراموشى سپرده نشود.

اینگونه است که بررسى تاريخ دفاع مقدس پيوند فكرى و فرهنگى نسل حاضر با گذشتگان براى درك حقايق، را محقق می سازد و ارتباط و گره خوردن فرزندان دو زمان (گذشته و حاضر) را میسر می سازد.

حال اگر مى خواهيم راه صحيحى در زندگى خود انتخاب كنيم و به بيراهه نرويم، باید به خوبی گستره این جنگ بیان شود؛ و این مساله مهم به صورت دقیق برای مردم بازگو شود تا آن ها به اهمیت تاریخ جنگ پی ببرند.

بدیهی است مسائل در تاریخ برخی قطعی، ظنی و احتمالی است همه را به آن شکل که هست باید نگاشت؛ بر این اساس باید از اغراق گویی مطلقا پرهیز شود و واقعیت ها آنچنان که هست نوشته شود؛ زیرا اگر خواننده واقعیت را دید به آن ایمان پیدا می کند؛ اما اگر بزرگ نمایی و اغراق در آن باشد بی اعتماد می شود.

امروز روشی در نوشتن کتاب ها مرسوم شده که در هر فصل عصاره را در چند خط می نویسند این روش را می توان در تاریخ نگاری دفاع مقدس نیز به کار گرفت؛ از سوی دیگر نصف ارزش کتاب به تیترهای زنده است، اگر ده ها صفحه مطلب در موضوع تاریخ دفاع مقدس بنویسیم اما تیتر مناسب انتخاب نکنیم مطالب مطروحه زنده نخواهد بود؛ در انتخاب تیترها نیز می توان از افراد باسابقه و باتجربه استفاده کرد و از صاحب فن کمک گرفت.

گفتنی است درست نویسی تاریخ جنگ در گرو عینی سازی آن واقعۀ عظیم در سطح زندگی مردم است، لذا باید مسائل مهم دفاع مقدس را به صورت محسوس و ملموس در اختيار همگان قرار داد، و حقايق آموزه های جنگ را براى همگان تبیین کرد؛ بر این اساس تاریخ نگاری جنگ تحمیلی بر خلاف تاريخ نويسى رايج كه وقايع را بدون در نظر گرفتن ارزش تربيتى آنها مورد بحث و بررسى قرار ميدهند، نباید جنبه واقعه نگارى به خود بگیرد.

بلکه باید  انگشت روى مسائل مهم معرفتی گذاشت، و مخصوصاً اين مسائل را در ميان دیگر شاهكارها و زنده ترين فرازهاى تاريخی جنگ تحمیلی بیش از پیش مورد ظر قرار داد.

به راستی باید آن را زير ذره بين تحقيق گذاشت و فداکاری های رزمندگان اسلام را تا سر حد يك اصل جاويدان زندگى بزرگ درآورد و توجه همگان را به سوى آن جلب کرد.

به عبارت دیگر باید «مغز تاريخ دفاع مقدس» را گرفت،تحقق این مسأله موجب خواهد شد تا بر خلاف روش معمول تاريخ نگارى، حس «كنجكاوى» و روح «دقّت و تدّبر و تفكّر» در خوانندگان در نقاط حساس تاريخ جنگ احیاء گردد.

آری باید تاريخ جنگ تحمیلی را با دقت بنگاریم ؛ زيرا تاريخ در حال تكرار شدن است؛ اتخاذ اين رویکرد دقیق تاریخی براى آيندگان الهام بخش خواهد شد، همان طور كه حماسه هاى كربلا و عاشورا، در تاريخ رنگ جاودانگى به خود گرفته و سرمشقى است براى جمعيّت ها و ملّت ها.
----------------------------------------

پرونده ویژه

جایگاه «قیمت گذاری» در برون رفت از بحران اقتصادی از منظر معظم له

بى ترديد استقلال،ثبات سياسى، نفوذ در مجامع جهانى، اقتدار ملى و ميزان تسلط و امنيت هر جامعه به قدرت و كارآيى اقتصاد و توانمندى مالى آن بستگى دارد.

دراقتصاد اسلامی نیز سیاست گذاری های صحیح مالی و تجاری از اهميت فوق العاده اى برخوردار است به گونه اى كه در نگاه دين، قوام سياسى و اجتماعى جامعه اسلامى، در گرو قوام و ثبات اقتصادى و مالی آن است. که از جمله مولفه های ثبات اقتصادی یک جامعه، آزادى اقتصادى است که «آزادى در نرخ گذارى»، از جمله آن مسائل به شمار می آید.

در این میان اهتمام به استراتژی «قیمت گذاری» در شرایط غیر عادی و اضطرار، از جمله راهکارهای کوتاه مدت  برای برون رفت از بحران اقتصادی است، که ابعاد و زوایای آن مسأله از نظر مخاطبان می گذرد.

قیمتگذاری انحصار طلبانه؛ ارمغان لیبرالیسم اقتصادی

گفتنی است در نظام اقتصاد لیبرالی نه تنها قيمت كالاهاى توليدى در دست سرمايه داران بزرگ است بلكه قيمت مواد خام را كه از ديگران خريدارى مى كنند نيز عملًا در اختيار آنها مى باشد، چه اين كه اين گونه سرمايه داران بزرگ با استفاده از قدرت مالى خود و ضعف بنيه اقتصادى صاحبان مواد خام غالباً مى توانند قيمت هاى آنها را پائين و قيمت محصولات خود را بالا نگهدارند؛ به همين دليل بسيار مى بينيم كه يک ماده فوق العاده كم قيمت به ضميه مقدارى تكنيك و صنعت به قيمت فوق العاده فروخته مى شود.

لذا سرمايه داران بزرگ با تبانى و نقشه هاى بسيار حساب شده و پيچيده دائماً مى كوشند كه قيمت مواد اوليه را در يك سطح كاملًا پائين نگهدارند تا بهتر به غارتگرى خود ادامه دهند.

حال آنکه این رویکرد ظالمانه نتيجه اى جز فقر بيشتر توده هاى وسيع مردم جهان و ثروت هر چه بيشتر اقليتى خودخواه و خودكامه ندارد؛ زیرا چنين سيستم اقتصادى هرگز نمى تواند حافظ منافع اكثريت مردم جهان شود. بلکه جز انباشتن ثروت افسانه اي در دست گروه كوچكى در برابر فقر گروه هاى عظيمى ثمره دیگری نخواهد داشت.

ممنوعیت قیمت گذاری دولت در شرایط عادی بر اساس قواعد اسلامی

اينكه محدوده دخالت هاى دولت در مسائل اقتصادى چه مقدار باشد و اينكه شيوه هاى نظارت دولت بر نظام اقتصادى، نظير مسئله «تسعير» (نرخ گذارى) چگونه است، از جمله مباحث بسيار مهم و سرنوشت ساز در نظام اقتصادى اسلام است؛ مسئله اى كه افراط يا تفريط در آن مى تواند خسارت هاى فراوانى را به بار آورد.

لذا در مورد نرخ گذارى اجناس مختلف، قانون اوّلى اسلام، آزادى نرخ است، زیرا اهدافى چون امنيت اقتصادى در صورتى تأمين مى شود كه فعّال اقتصادى و به طور كلى، انسان، همانند ماشينى فرض نشود كه مجموعه اى از عوامل جبرى و طبيعى، نحوه حركتش را تعيين مى كند. بلکه اگر پذيرفتيم كه انسانيت انسان در گرو مختار بودن اوست بايد در فعاليت و برنامه ريزى هاى اقتصادى، اصل را بر اختيار و آزادى وى قرار دهيم و تا مرز عدم صدمه به آزادى هاى ديگران و مخدوش نشدن «تقدّم مصالح جامعه بر مصالح فرد» و عدم خروج از چارچوب احكام شرع، دست فعّالان اقتصادى را باز بگذاريم.

چرا كه بدون ترديد يكى از چيزهايى كه سبب ناامنى براى توليدكنندگان و بازرگانان مى شود و انگيزه آنان در فعاليت هاى اقتصادى را كاهش مى دهد محدود ساختن آنان در تعيين قيمت براى كالاهاست؛ توليدكننده اى كه احساس كند محدوديتى را در نرخ گذارى ندارد بيشتر تشويق به فعاليت اقتصادى مى شود.

از این رو دولت در تنظيم مقرّرات اقتصادى اش تنها نبايد روى كميّت درآمدهايش تكيه كند، بلكه اگر فرضاً برنامه اى را به فعّالان اقتصادى عرضه كرده كه در آن آزادى، شخصيت و اختيار آنان محفوظ مى ماند؛ ولى مثلًا تنها هشتاد درصد از نتيجه مطلوب را به دست مى آورد آن را بر برنامه اى كه ممكن است صددرصد نتيجه مطلوب را در پى داشته باشد؛ ولى با جبر و فشار آن را بر مردم تحميل كرده است ترجيح دهد.

در روايتى كه از طرق شيعه و اهل سنت از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده، مى خوانيم: «دعوا الناس يرزق اللَّه بعضهم من بعض ؛ مردم را رها كنيد و آزاد بگذاريد (كه در سايه اين آزادى ها) خداوند عده اى را به توسط عده اى ديگر روزى مى دهد».،

آنچه در روايات اسلامى و فتاواى اكثر فقهاى اماميه مشاهده مى كنيم به روشنى شهادت بر همين آزادى مى دهد؛ زيرا در اين روايات و فتاوا، تعيين نرخ كالاها به عهده فروشنده گذاشته شده است.

شيخ طوسى به سند معتبر از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: در زمان رسول خدا طعام (غذاى ضرورى مردم) در بازار ناياب شد مسلمان ها به رسول خدا گزارش دادند و گفتند كه تنها فلانى از اين طعام دارد دستور فرماييد و او را به فروش آن فرمان دهيد. حضرت حمد و ثناى خداوند را به جاى آورد و فرمود: فلانى! خبر دادند كه طعام، ناياب شده و فقط نزد تو موجود است، آن را (از انبار خود) بيرون آورده و هرگونه و به هر قيمتى كه خواستى بفروش و آن را حبس مكن».

در روايت معتبر ديگرى وقتى به رسول خدا پيشنهاد تعيين قيمت مى شود غضبناك شده مى فرمايد: من تعيين قيمت كنم؟! قيمت دست خداست هر وقت بخواهد آن را بالا مى برد و هرگاه بخواهد پايين مى آورد.،

 شبيه همين مضمون در روايات اهل سنت نيز وارد شده است و در بحث «تسعير» در كسب هاى حرام بر اساس روايات فوق اكثر فقهاى اماميه و شافعى از فقهاى اهل سنت، قيمت گذارى را جايز نمى دانند مگر در صورتى كه به اجحاف و اضرار، منجر شود.،

ضوابط قیمت گذاری کالا در فقه اسلامی

در ارتباط با جواز و يا عدم جواز قيمت گذارى توسط حكومت، ميان فقها گفت وگو است كه ناشى از روايات مختلف در اين زمينه است.

در كتاب هاى متعدد و معتبر روايت معروفى نقل شده است كه سالى در عصر رسول خدا صلى الله عليه و آله قيمت اجناس گران شد؛ مردم از محضر آن حضرت خواستند كه براى آنان قيمت گذارى كند؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «إنّ اللَّه هو المُسعِّر القابض الباسط الرّازق، إنّى لأرجو أن ألقى اللَّه عزّوجلّ وليس أحد منكم يطلبنى بمظلمة في دم و لامال ؛ قيمت گذار و آن كه (در روزى) تنگ مى گيرد و گشايش فراهم مى كند و روزى مى رساند، فقط خداست؛ من اميدوارم كه در حالى خدا را ملاقات كنم كه طلبى در خون و مال مردم بر عهده من نباشد».،

در روايت ديگرى آمده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله وقتى از احتكار كالا باخبر شد؛ دستور داد آن اموال را به بازار آورند و در معرض فروش قرار دهند؛ ولى هنگامى كه از آن حضرت خواستند براى آن اجناس قيمت بگذارد، خشمگين شد و فرمود: «أنا اقوّم عليهم؟ إنّما السّعر إلى اللَّه يرفعه إذا شاء، ويخفضه إذا شاء؛ من براى آن اجناس قيمت بگذارم؟! قيمت ها دست خداست كه هرگاه خواست آن را بالا مى برد و هرگاه خواست آن را پايين مى آورد». اين تعبير ممكن است اشاره به مسأله عرضه و تقاضا باشد.

مطابق روايت ديگر، وقتى از آن حضرت خواستند براى اجناس بازار قيمت بگذارد، فرمود:«ما كنت لألقى اللَّه ببدعة لم يحدث إلىّ فيها شيئاً، فدعوا عباداللَّه يأكل بعضهم من بعض و إذا استنصحتم فانصحوا؛ نمى خواهم خدا را با امر تازه اى ملاقات كنم كه در آن رابطه چيزى به من (از سوى خدا) نرسيده است، بندگان خدا را آزاد بگذاريد تا بعضى از بعض ديگر استفاده كنند و هنگامى كه از شما طلب نصيحت و خيرخواهى كردند، شما براى آنها خيرخواهى كنيد».،

علامه حلى با اشاره به روايت معروف رسول خدا صلى الله عليه و آله در فلسفه امتناع آن حضرت از قيمت گذارى مى نويسد: «و لانّ الاصل تحريم نقل مال الغير عنه بغير اذنه ولانّه ماله فلم يجز منعه من بيعه؛ چون اصل آن است كه انتقال مال ديگرى بدون اذن وى حرام است و ديگر آنكه اين مال متعلق به صاحبش است و نمى توان جلوى او را از فروش آن (به قيمت دلخواه) گرفت».،

هم چنین شهيد ثانى در كتاب مسالك پس از اختيار قول مشهور، مبنى بر عدم جواز قيمت گذارى، تعبير زنده و جامعى در اين باره دارد، مى نويسد: «مگر در صورتى كه قيمت ها به اندازه اى بالا باشد كه سبب اجحاف و ظلم به مردم گردد».،

در كتاب جواهر نيز آمده كه در صورت اجحاف به مردم، بعيد نيست معتقد به جواز قيمت گذارى شويم، همان گونه كه جمعى از فقها گفته اند؛ به دليل قاعده نفى ضرر.،

آيت اللَّه خويى رحمه الله در بحث احتكار، پس از بيان اين نكته كه حاكم، محتكر را مجبور مى كند اموالش را به بازار عرضه نمايد، درباره قيمت گذارى معتقد است: قيمت گذارى به دست حاكم نيست، چرا كه «النّاس مسلّطون على أموالهم ».

 وى سپس همان حديث معروف نبوى را ذکر می کند و مى افزايد: اگر فروشنده در قيمت اجحاف كند و به گونه اى قيمت ها را بالا ببرد كه مردم نتوانند خريد كنند، و چنين عملى نوعى احتكار شمرده شود، حاكم مى تواند مانع شود و محتكر را وادار كند آن را به قيمت بازار يا اندكى بيشتر بفروشد.،

امام خمينى قدس سره نيز معتقد است در صورتى كه فروشنده به اندازه اى قيمت ها را گران عرضه كند كه در واقع براى فرار از فروش كالا و بقاى احتكار باشد، حكومت اسلامى مانع از اين كار مى شود و اخبار «عدم جواز قيمت گذارى» شامل چنين موردى نمى شود، و در اين صورت حاكم مى تواند قيمت گذارى كند.،

نظر فقهاى اهل سنت درباره قيمت گذارى اینگونه است که به هنگام ارزانى كالا، قيمت گذارى جايز نيست؛ ولى به هنگام گرانى، «مالك» معتقد است كه براى مراعات حال ضعيفان مى توان قيمت گذارى كرد،

اگر متاعى است كه مردم به آن نياز دارند و ضرورى آنهاست و او حاضر نيست جز به قيمت عادلانه و شناخته شده بفروشد، در اينجا لازم است متاع او را به قيمت عادلانه و معمول بفروشند، و در اينجا قيمت گذارى جايز و عادلانه است».،

مطابق نظر نووى در واقع جواز قيمت گذارى مربوط به گرانى تصنّعى در بازار است كه جمعى از بازاريان با احتكار و ايجاد بازار سياه، لوازم ضرورى مردم را گران عرضه مى كنند؛ در اينجا حاكم مى تواند به قيمت گذارى اقدام نمايد؛ ولى اگر گرانى كالا ناشى از عرضه و تقاضا بوده، و به سبب كمبود كالا و عدم توازن ميان عرضه وتقاضا جنسى گران شود، نمى توان فروشندگان را به قيمت معينى وا داشت؛ چرا كه طبيعى است در صورت كمبود اجناس، فروشندگان نيز بايد آن اجناس را به قيمت گران تر خريدارى كنند و اجبار آنان به قيمت معيّن جايز نيست.

نويسنده كتاب الفقه الاسلامى وادلته نيز مى نويسد: «اگر گرانى مربوط به نيازمندى هاى ضرورى مردم باشد، مالكى ها و حنفى ها معتقدند، حاكم بايد براى دفع ضرر از مردم قيمت گذارى كند و مستند اين نظر قاعده «لاضرر ولاضرار» است».

از مجموع سخنان فقهاى اهل بيت و اهل سنّت به دست مى آيد كه بنابر اصل اوّلى، حاكم اسلامى حقّ قيمت گذارى اجناس را ندارد و مطابق مفاد «إِلَّا انْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُم» و«الناس مسلطون على اموالهم ؛ مردم بر اموال خويش سلطه كامل دارند» و حديث معروف نبوى، قيمت ها را فروشندگان و عرضه و تقاضا معيّن مى كنند؛ ولى در صورتى كه اجناس از لوازم ضرورى و مايحتاج مردم باشد و فروشندگان با ايجاد جنگ روانى و احتكار و بازار سياه و به هدف سودجويى و ستم به مردم از فروش عادلانه كالاها امتناع ورزند، حاكم مى تواند به قيمت گذارى اقدام كند.

قیمت گذاری در شرایط بحرانی؛ نمونه ای از احکام حکومتی

احكام حكومتى ابزار اجراى احكام اوّلى و ثانوى محسوب مى شود، و در رتبه متأخّر از آن قرار دارد.

در تبیین این مسأله باید گفت وجوب حفظ نظام و حرمت اختلال در آن، از جمله احكام اوّليّه است.هنگامى كه فقيه تصميم به اجراى آن مى گيرد، قوانين و مقرّرات كلّى براى آن وضع مى نمايد. مثل قوانين مرتبط با نرخ گذاری کالاها. در اين مثال وجوب حفظ نظام حكم كلّى اوّلى است، كه در ضمن احكام كلّى حكومتى ديگر پياده مى گردد.

هم چنین قاعده «لا ضرر و لا ضرار فى الاسلام؛ هيچ كس حق ندارد ضرر و زيانى به عمد يا به غير عمد به ديگرى برساند» حكم ثانوى است. زیرا حرمت ضرر زدن به ديگران  از قاعده لا ضرر استفاده می شود، لذا حکومت اسلامی در مقام اجراى اين قانون، مقرّرات و قوانين خاصّى نظير تعيين و نظارت بر قيمتها وضع مى كند، تا جلوى آسيب رساندن به قشرهاى ضعيف جامعه را بگيرد. در اين مثال، حرمت ضرر حكم عام ثانوى است، كه در ضمن يك حكم حكومتى خاص تحقّق يافته است.

لذا تعيين قيمت كالاها در شرایط خاص در زمرۀ احکام حکومتی است و دولت از این طریق ، مسئله فقرزدايى را در رأس كارهاى خود قرار می دهد و با استفاده از تعيين قيمت در شرایط خاص، با فقر مبارزه می کند.

توصیۀ امام علی علیه السلام به مالک اشتر دربارۀ قیمت گذاری

 بعضی تصور می کنند که مفاد قاعدۀ لاضرر مقوله ای فردی است ، حال آنکه اگر دیگران هم بخواهند به ما بقی ضرر بزنند لا ضرر آن را شامل می شود؛ در این زمینه می توان به توصیه امام علی علیه السلام به مالک اشتر دربارۀ قیمت گذاری استناد کرد.

امیر مؤمنان علیه السلام در کلامی که در حقیقت وسعت قاعدۀ فقهی لا ضرر و مسئولیت دولت در قیمت گذاری  را بیان کرده ، خطاب به مالک اشتر می فرماید:« وَ لْيَكُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْلٍ وَ أَسْعَارٍ لَا تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ ؛ بايد داد و ستد با سهولت و با موازين عدل و انصاف و نرخ هايى كه به هر دو گروه فروشنده و خريدار اجحاف وارد نمى كند، باشد.،

تأمل در این فراز نورانی نشان می دهد حاکم شرع باید قیمت را در تحت نظر بگیرد؛ لذا اشکال نشود که قاعدۀ لاضرر مقوله ای فردی است، زیرا امیرالمومنین علی علیه السلام به روشنی وسعت لاضرر و وظیفۀ دولت در قیمت گذاری عادلانه را بیان فرموده است، از آن جهت که قاعدۀ فقهی لاضرر عمومیت دارد و حکومت اسلامی نیز به نحو گسترده باید از این قاعده در قیمت گذاری و  مقابله با بحران اقتصادی بهره گیرد.

قیمت گذاری در شرایط خاص؛ به مثابۀ حفظ نظام و منع اختلال در آن

بی شک آزاد بودن فعاليت اقتصادى مشروط به تكليف مدارى است، لذا آزادى هاى اقتصادی هيچ گاه منافاتى با نظارت هاى دقيق و هدفمند حكومت اسلامى و اعمال بعضى از محدوديت ها ندارد؛ محدوديت هايى كه باعث مى شود آزادى در نظام اقتصاد اسلامى از آزادى بى بند و بار و مطلقى كه در اقتصاد سرمايه دارى مشاهده مى شود ممتاز شود، چنان كه اصل آزادى، اقتصاد اسلامى را از اقتصاد سوسياليستى و اقتصاد لیبرال كه اراده و اختيارى را براى فعّاليت هاى اقتصادى قائل نيست، متفاوت مى سازد.

با این اوصاف  در مواردى كه اين آزادى سبب سوء استفاده گروهى از سودجويان شود و جامعه در تنگنا قرار گيرد و حفظ نظام اقتصادى جامعه متوقّف بر نرخ گذارى شود، بى شك مسأله حفظ نظام مقدم است در اينجا مى توان قانونى براى تعيين نرخ اجناس وضع كرد و همگان را موظّف به اجراى آن نمود.

به بيان ديگر، گرچه بر اساس قاعده سلطنت«الناس مسلطون على اموالهم ؛ مردم بر اموال خويش سلطه كامل دارند»فعالان اقتصادى آزاد هستند كه اموال و سرمايه هاى خود را به هر طريقى كه بخواهند به جريان بيندازند و از آن بهره مند شوند و بر اساس «كل شى ء مطلق حتى يرد فيه نهى»تا زمانى كه نهى خاصّى وارد نشده، هر نوع فعاليت اقتصادى، مباح خواهد بود؛ لیکن وجود انگيزه هاى سودجويى و منفعت پرستى افراطى، سبب بروز كارتل ها و تراست هايى می شود كه آزادى واقعى و سازنده را از طبقات ديگر جامعه سلب كرده، به اهرم هاى فشارى مبدل می شود كه ساير بخش هاى اجتماعى را تحت سيطره خود قرار می دهد و در نهايت همه طبقات جامعه، در تمام مسائل اجتماعى و سياسى، وابسته و اسير خواسته هاى آنان می گردند.

قیمت گذاری دولت در کالاهای اساسی؛ زمینه ساز کنترل آثار روانی گرانی

بدیهی است حكومت براى نظارت بر بازار و نظام اقتصادى جامعه، ساز و كارهاى مختلفى در دست دارد كه با استفاده از آنها شيوه نظارتى خود را به هنگام و به تناسب، اعمال مى كند؛ که قیمت گذاری و نظارت بر روند نرخ گذاری کالاها، از جمله اين ساز و كارها است.

گرانى اجناس آثار سوء اجتماعى و روانى دارد، به تعبير امام صادق عليه السلام: «غلاء السعر يسيّى ء الخُلق ويُذهب الأمانة ويضجر المرء المسلم ؛ گرانى قيمت ها، بدخلقى (و مشكلاتى روانى) مى آورد، امانت دارى را از بين مى برد و مسلمان را آزار مى دهد».،

هر چند بر اساس آزادى فعاليت هاى اقتصادى، عرضه و تقاضاست كه قيمت ها را تعيين مى كند و دولت نبايد در قيمت گذارى اجناس دخالت كند.ولى مواردى وجود دارد كه عرضه كالا كم نيست و توليد به اندازه كافى است؛ اما عرضه كنندگان با هماهنگى در مقام اجحاف بر مى آيند و قيمت كالا را بى دليل به طور چشمگير افزايش مى دهند.

اينجاست كه حكومت مى تواند دخالت و قيمت گذارى كند و يا كالاهاى ذخيره كرده خود را وارد بازار كند و از اين طريق قيمت ها را بشكند.

 هم چنین در جنس هاى خاص و مواردى ويژه هم چون کالاهای اساسی مردم لازم است به قيمت گذارى اقدام كند تا از اجحاف در حق مردم جلوگيرى شود و آثار مخرّب روانى و اجتماعى گرانى دامان جامعه را نگيرد.

لذا خريدار و فروشنده در تعيين نرخ كالا آزادند، ولى اگر اين آزادى در مواردى سبب فساد و اختلال نظام اقتصادى جامعه اسلامى گردد، حاكم شرع در چنين مواردى مى تواند تعيين نرخ كند و مردم را به آن ملزم سازد.

سخن آخر: (مردم دادشان از گرانی بلند است؛ دولت سریعتر اقلام اساسی را قیمتگذاری کند)

در خاتمه باید تأکید کرد در مواردی که نظم جامعه ایجاب می کند قیمت گذاری شود وظیفۀ دولت قیمت گذاری است در غیر این صورت واجب نیست.

حال وقتی می بینیم مردم دادشان از گرانی بلند است، و متأسفانه قیمتها روزبهروز و ساعتی شده، وگروههایی از این وضعیت سوء استفاده میکنند؛ آنهایی که تجارت و صادراتی دارند سود برده و اما آنهایی که حقوق ثابتی دارند گرفتار مشکلات فراوان اقتصادی هستند در وهلۀ نخست به مردم می گوییم ما همدرد شما هستیم و از تمام گرانیها و قیمتهای جهنده نگرانیم.

 از سوی دیگر به مسئولان میگوییم که ناراحتیم و نگران هستیم؛ لذا ضرورت اقتضا مى كند كه دولت در چنین موارد اضطراری و خاص، به ویژه در ارتباط با کالاهای اساسی مردم، با رعايت عدل و انصاف و مراعات منافع هر دو گروه فروشنده و خريدار، اقدام به نرخ گذارى كند تا از این رهگذر بتواند برآثار سوء تورم و موج سهمگین اقتصاد دلالی فائق گردد.
----------------------------------------

مقاله

جامعیت دعاهاى صحیفه سجادیه

برگرفته از عرفان اسلامی جلد اول (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)

تحت اشراف آیت الله العظمی مکارم شیرازی

چکیده: امام سجاد(علیه السلام) بعد از واقعه کربلا حدود سى و پنج سال در سختترین شرایط مى زیست و قسمت مهمى از زندگى آن حضرت در دوران حکومت عبدالملک، خلیفه بى رحم و سفاک اموى و دوران فرماندارى حجاج بر کوفه بود. در چنین شرایطى نه آزادى زمان حکومت امیرمؤمنان(علیه السلام) بود تا دانشمندان و علماى اسلام بتوانند حقایق را بازگو کنند و علاقه مندان به اهلبیت از آنها سخن بگویند و نه ضعف حکومت هاى بنىامیه و بنىعباس در دوران امام باقر و امام صادق(علیه السلام) در آن زمان وجود داشت تا بتوانند از آن فرصت استفاده کنند و به نشر علوم اسلام و علوم اهل بیت بپردازند. بنابراین، آنحضرت بهترین راه را برگزید؛ راهى که تنها مخاطبش پروردگار بود ولى در قالب دعا و مناجات و عرض حاجت به درگاه او آنچه را که لازم بود بیان فرمود و خلق را هدایت کرد. و عجب اینکه نشر همین دعا ها نیز آسان نبود دعا ها به صورت یک گنج پنهان دست به دست مى شد و سعى در اخفاى آن داشتند. دعا هاى صحیفه سجادیه بسیار متنوع و جالب و جامع است و تمام شئون زندگى انسان ها را در بر مى گیرد، براى هر زخمى مرهمى و براى هر دردى دارویى و براى هر مشکلى راه حلى ارائه مى دهد.

جامعیت دعاهاى صحیفه

دعا هاى صحیفه سجادیه بسیار متنوع و جالب و جامع است و تمام شئون زندگى انسان ها را در بر مى گیرد، براى هر زخمى مرهمى و براى هر دردى دارویى و براى هر مشکلى راه حلى ارائه مى دهد.

دعاهاى صحیفه سجادیه را مى توان به طور عمده در هفت بخش خلاصه کرد:

بخش اول:

حمد و ثناى الهى و صلوات و درود بر پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) و حاملان عرش و فرشتگان مکرم و انبیاى الهى مانند دعاى اول و دوم و سوم و چهارم.

بخش دوم:

دعا هاى مربوط به زمان هاى مختلف: هنگام صبح و شام، رؤیت هلال دخول ماه مبارک رمضان، وداى با این ماه مبارک، روز عید فطر و جمعه و عرفه و عید قربان و... مانند دعا هاى چهل و سه، چهل و چهار، چهل و پنج، چهل و شش، چهل و هفت، چهل و هشت و... .

بخش سوم:

دعاهایى براى حل مشکلات مادى و معنوى، براى دفع بیمارى ها، تنگى معیشت، مشکلات بدهکارى، ضایعات و خشک سالى و... مانند دعاى پنج، شش، یازده، چهارده، پانزده، نوزده و... .

بخش چهارم:

دعایى که فضایل اخلاقى و مکارم الاخلاق را به طور گسترده بیان مى کند و به زبان دعا و خطاب به خداوند همه آنها را از درگاه او مى طلبد مانند دعاى بیستم.

بخش پنجم:

دعا هایى که در حق دیگران است؛ در حق همسایگان، دوستان، پدر و مادر و فرزندان و همچنین مرزداران کشور اسلام، مانند دعاى بیست و چهار، بیست و پنج، بیست و شش، بیست و هفت و....

بخش ششم:

دعاهایى است که مربوط به مسائل عرفانى و ارتباط با خداوند متعال و شوق الىالله است، مانند دعاى نهم، سى وپ نجم، پنجاه و یکم، پنجاه و دوم، پنجاه و سوم و مانند آن.

بخش هفتم:

دعا به هنگام بروز حوادث خوفناک آسمانى یا پناه بردن به ذات پاک او یا نفوذ شیطان در جسم و جان، مانند دعاى هفدهم و سى و ششم.

و به این شکل، دعاهاى صحیفه کامله، جامعیتى دارد که همه ابعاد زندگى انسان ها را د ربر مى گیرد، یعنى همان گونه که قرآن در سیر نزولى من الخالق الى الخلق همه شئون زندگى را شامل مى شود و نهجالبلاغه در مقام سیر فى الخلق جامعیت دارد، صحیفه سجادیه نیز در مقام سیر من الخلق الى الخالق کاملاً جامع است.

در ضمن، هر جمله از این دعا ها داراى پیام خاصى است که تدبر در آن و به کار بستن محتواى آن مى تواند دعا کننده را به سوى اهداف والاى آن دعا رهنمون شود.

و سعى ما در این شرح این است که به تمام این پیام ها اشاره کنیم و از خداوند توفیق آن را مسئلت داریم.

فضاى زمان ورود دعاها

امام سجاد(علیه السلام) بعد از واقعه کربلا حدود سى و پنج سال در سختترین شرایط مى زیست و قسمت مهمى از زندگى آن حضرت در دوران حکومت عبدالملک، خلیفه بى رحم و سفاک اموى و دوران فرماندارى حجاج بر کوفه بود. شیعیان و علاقه مندان به اهلبیت(علیهم السلام) آنقدر در فشار بودند که حتى اگر نام کسى على بود جانش در خطر بود و مجبور بود نام اصلى خود را پنهان کند و به نام دیگرى خود را بنامد.

بسیارى از سرشناسان اصحاب امیرمؤمنان و یاران امام حسین(علیهما السلام) را گرفتند و شهید کردند. به همین دلیل موالیان اهلبیت(علیهم السلام) ناچار بودند از محیط عراق و حجاز هجرت کنند و یا مخفیانه زندگى نمایند.

از سویى دیگر، براثر بى بند و بارى حکومت، توده مردم از اسلام و تعلیمات حیات بخش آن فاصله گرفتند به گونهاى که مکه و مدینه مرکز خوانندگان و نوازندگان معروف شده بود و مجالس عیش و نوش و آمیخته با انواع گناهان در دو کانون مهم اسلامى یعنى حرمین شریفین تشکیل مى شد.

جنایات معروف عبدالملک درباره مردم این دو شهر که بهدنبال قیام هایى بر ضد آنها صورت گرفت، اوضاع را پیچیده تر و بحرانىتر ساخت.

والى او حَجّاج در کوفه چنان محیط وحشتناک و رعب آورى ایجاد کرده بود که هیچ کس را یاراى گفتن حق نبود. داستان زندان وحشتناک حَجّاج با آن وسعت و کثرت، با آن همه شکنجه ها و جنایاتى که در طول تاریخ اسلام کمتر دیده مى شود معروف است.

در چنین شرایطى نه آزادى زمان حکومت امیرمؤمنان(علیه السلام) بود تا دانشمندان و علماى اسلام بتوانند حقایق را بازگو کنند و علاقه مندان به اهلبیت(علیهم السلام) از آنها سخن بگویند و نه ضعف حکومت هاى بنىامیه و بنىعباس در دوران امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) در آن زمان وجود داشت تا بتوانند از آن فرصت استفاده کنند و به نشر علوم اسلام و علوم اهل بیت(علیهم السلام) بپردازند.

بنابراین، آنحضرت بهترین راه را برگزید؛ راهى که تنها مخاطبش پروردگار بود ولى در قالب دعا و مناجات و عرض حاجت به درگاه او آنچه را که لازم بود بیان فرمود و خلق را هدایت کرد.

و عجب اینکه نشر همین دعا ها نیز آسان نبود دعا ها بهصورت یک گنج پنهان دست به دست مى شد و سعى در اخفاى آن داشتند ولى به هر حال امام(علیه السلام) گفتنى ها را گفت و از خود به یادگار گذاشت؛ گروهى در آن زمان بر آن دست یافتند و گروه بیشترى در زمان هاى بعد.

مرحوم شهید صدر نیز درباره وضع دوران حیات امام سجاد(علیه السلام) تحلیلهایى دارد.

از مسائل جالب اینکه امام(علیه السلام) در بسیارى از دعا هاى خود سخن را از صلوات بر محمد و آل محمد(علیهم السلام) شروع مى کند و حتى در بندبند دعا، صلوات را تکرار مى فرماید؛ همان صلواتى که پیروان اهلبیت(علیهم السلام) و اهل سنت در تشهد نماز آن را ترک نمى کنند.

گویا امام(علیه السلام) با این برنامه مى خواسته مقام والاى اهلبیت(علیهم السلام) را که ذکر فضایل آنها جرم محسوب مى شد و زبان گویندگانش را مى بریدند به این وسیله روشن سازد و از این طریق، فضایل آنها را ماندگار کند و با فراموش شدن آن مبارزه نماید.

اضافه بر این، در روایات اسلامى به ویژه نهج البلاغه آمده است که هرگاه دعا، آمیخته با صلوات بر پیغمبر وآل او: شود به اجابت مى رسد زیرا خداوند کریم تر از آن است که از دو درخواست یکى را بپذیرد و دیگرى را نپذیرد.(١)،(٢)

منبع:

١. نهج البلاغه، تحقیق: صبحی صالح.

٢. الفقه على المذاهب الاربعة، جزیرى، عبد الرحمن، دار احیاء التراث العربى، بیرون چاپ هفتم.

پی نوشت:

(١). «اِذَا کَانَتْ لَکَ اِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ حَاجَة فَابْدَأْ بِمَسْأَلَةِ الصَّلاةِ عَلَى رَسُولِهِ ص ثُمَّ سَلْ حَاجَتَکَ فَاِنَّ اللَّهَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْیُسْأَلَ حَاجَتَیْنِ فَیَقْضِىَ اِحْدَاهُمَا وَیَمْنَعَ الاُْخْرَى» (نهجالبلاغه، تحقیق: صبحی صالح ،حکمت ٣٦١).

(٢). در کتاب الفقه على المذاهب الاربعة تحت عنوان الصلاة على النبى فى التشهد الاخیر چنین آمده است: و منها الصلاة على النبى(صل الله علیه و آله) فى التشهد الاخیر و افضلها ان یقول: (اللّهم صلى على محمد و على آل محمد کما صلیت على ابراهیم وعلى آل ابراهیم و بارک على محمد وعلى آل محمد کما بارکت على ابراهیم و علی آل ابراهیم فى العالمین انک حمید مجید) و هذه الصیغة سنة عند المالکیة و الحنفیة و اما الشافعیة و الحنابلة قالوا: الصلاة على النبى(صل الله علیه و آله) فى التشهد الثانى فرض و الافضل عند الحنابلة ان یقول: (اللّهم صل على محمد و على آل محمد کما صلیت على ابراهیم انک حمید مجید و بارک على محمد و على آل محمد کما بارکت علی آل ابراهیم انک حمید مجید). (الفقه على المذاهب الاربعة، جزیرى، عبد الرحمن، ج ١، ص ٢٦٦ و٢٦٧)
----------------------------------------

معرفی کتاب

سیری درکتاب « یکصد و پنجاه درس زندگی »
اثر ارزشمند حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله)

آدمی محکوم به زندگی و نفس کشیدن و گذران عمر در این دیار خاکی است. گویا همچون داستان ها و رمانهای تخیلی او را در جزیره ای رها کرده و به قصد و غرضی نقشه گنجی را نیز در کنارش نهاده اند تا گنجینه ای نهفته از دل خاک را بیرون کشد؛اما داستان ما داستانی تخیلی نیست و ریشه در واقعیت دارد لذا باید نقشه را به دست گرفت و به راه افتاد تا خود واقعی و را که گنجینه واقعی زندگی است بیابیم.

در این مسیر، دین راه و نقشه را در اختیار گذاشته و در این میان کتاب های ارزشمندی نیز موجود است که جزئیات این راه را به روشنی ترسیم می کند تا راهرو دچار کجفهمی، بدفهمی و انحراف از مسیر اصلی نگردد.

لذا کتاب هایی در این زمینه راهکارهای ارزشمندی را ارائه دادهاند تا رهروان با مشق کردن آن پله ها ، قله های موفقیت را یکی پس از دیگری پشت سر گذارند. که یکی از این کتاب های ارزشمند، کتاب« یکصدو پنجاه درس زندگی» است.

اثر ارزشمند آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله العالی که مجموعهای از احادیث ارزنده ائمۀ معصومین علیهم السلام را به همراه ترجمه روان و شرحی کوتاه از آن روایت ها در قالب آموزههای اسلامی به عموم علاقمندان به سیرۀ زندگانی اهل بیت علیهم السلام ارائه کرده است، به نحوی که می توان مدعی شد کتاب « یکصد و پنجاه درس زندگی » هم برای گویندگان و خطبا منبع خوبی است و هم برای توده مردم.

انگیزه تألیف اثر

این کتاب ارزشمند گلچینی از احادیث، با ترجمه روان و شرح کوتاه است، و نخستین بار در آغاز جلسه بحث و تفسیر «مجمع دین دانش» در مسجد امام حسین علیه السلام تهران توسط معظم له بیان گردید؛ بدین نحو که در طول هفته یک حدیث مطرح می شد و همۀ مخاطبان به عنوان یک «درس برای سراسر هفته» از آن استفاده می کردند، و از این رهگذر تعداد زیادی از جوانان پسر و دختر، به حفظ ان احادیث اهتمام ورزیدند.

استقبال فوق العاده از این احادیث و شرح معظم له، سبب گردید محتوای آن جلسات به صورت جداگانه چاپ و منتشر گردد.

کتاب « یکصد و پنجاه درس زندگی » در یک نگاه

كتاب یکصد و پنجاه درس زندگی با مقدمه مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله العالی درباره موضوع و اهميت كتاب آغاز و متن اثر در ١٥٠ نكته تنظيم شده است. لذا این کتاب مشتمل بر ۱۵۰ حدیث ناب اخلاقی با ترجمه روان و شرح کوتاه است .

معظم له در بخشی از معرفی این اثر آورده است:

بعد از كتاب الله، قرآن مجید، بزرگترین سرمایه ما، سنت پیامبرصلى الله علیه وآله و احادیث ارزنده اهل بیت علیهم السلام است، و این همان دو ثقل بزرگى است كه بعد از رحلت پیامبرصلى الله علیه وآله به یادگار مانده، و دست زدن به دامان آنها مانع گمراهى و ضلالت است.

متأسفانه این احادیث که اقیانوسی از علوم و دانشهاست، هنوز ناشناخته ماندهاست؛ چه بسیار از احادیث که در یک جمله کوتاه آن، در حقیقت کتابی از درس زندگی نهفته شدهاست و میتواند عقدهگشای انسان امروزی در مسایل مختلف باشد. کتابهای اصول کافی، وسایلالشیعه، نهجالفصاحه، سفینهالبحار، تفسیر برهان و نهجالبلاغه از منابع استناد شده در تدوین و نگارش این اثرند.

از عناوین مهم این مجموعه میتوان به پیمانه تقدیر، نقش قلم، منابع ثروت، بدترین پیشهها، عبادت آزادگان، عاشقان فداکار، نشانههای ایمان، تنها راه شیعه بودن، قرآن و قانون جاذبه اشاره کرد.

روش شناسی نگارش اثر

روش كار مولف اثر بدينصورت است كه معظم له در ضمن هر درس، حدیثی را متذکر شده و ابتدا عنوانى براى هر روايت ذكر كرده و بعد از نقل حدیث، ضمن اشاره به نص و ترجمه آن روايت، به شرح کوتاه پیرامون هر روایت پرداخته و بدین وسیله دروس ارزشمندی را در اختیار مخاطب قرار می دهد.

بهترین اثر در موضوع سبک زندگی اسلامی

گفتنی است معظم له با هدف ارتقای سبک زندگی اسلامی و آشنایی و یادآوری برخی از احادیث و روایات معصومین علیهم السلام و استفاده از آنها در مراحل گوناگون زندگی به نگارش این اثر همت گماشتهاست.

در این نوشتار شیوههای صحیح برخورد با مسایل اجتماعی و حل مشکلات فردی با ارایه الگویی از راه و رسم زندگی اسلامی و استناد به آرای علما و بزرگان دین عنوان شده و در پایان نیز با ذکر سرگذشت برخی از اندیشمندان مذهبی در جهت پربارتر ساختن پشتوانه معنوی خوانندگان تلاش شده است.

با این تفاسیر آنچه از همه مهم تر به نظر می رسد، همان پیاده کردن این برنامه ها در متن زندگی و عمل کردن به آن است.بنابراین باید به درگاه خدا عرضه داشت، تا نخست توفیق فهم و درک صحیح این احادیث، و سپس عمل به آنها را، به ما مرحمت کند.

گزارش محتوایی اثر

بهمنظور آشنايى با محتواى مطالب، به برخى روايات و شرح آنها، بهصورت مختصر، اشاره مىگردد:

بر حذر داشتن از علم بدون عمل

اولين روايت، از حضرت على علیه السلام است كه فرمودهاند: «آگاه باشيد دانشى كه در آن انديشه نيست، سودى ندارد و تلاوت قرآن كه در آن تدبر نباشد، نفعى نداشته و عبادتى كه در آن تفكر نيست، بىاثر است». معظم له در تشريح اين روايت، به اين نكته اشاره دارد كه انباشتن مغز از فرمولهاى علمى، قوانين منطقى، اصول فلسفى و هرگونه دانشى، مادام كه با انديشه صحيح و جهانبينى روشن و آشنايى با اصول زندگى انسانى هماهنگ نباشد، بسيار كم اثر است؛ همانطور كه خواندن آيات قرآن اگر با تدبر و دقت در عمق معانى آن همراه نباشد، تأثير آن ناچيز است و عبادتى كه نور تفكر و عقل بر آن نتابد، جسمى است بىروح و فاقد آثار عالى تربيتى

وظیفه شناسی و مسئولیت پذیری؛ نشانۀ ایمان واقعی

در روايت پنجم، امام صادق علیه السلام از نگرانى مؤمن از گناهان گذشته و همچنين از باقىمانده عمر خود، سخن به ميان آورده است. مولف اثر بارزترين نشانه ايمان را احساس مسئوليت انسان در برابر اعمالى كه انجام داده بر می شمرد و احساس مسئوليت در برابر وظايف و تكاليفى كه در پيش دارد.

تنبلی و کاهلی؛ عامل فقر

در هفتمين روايت، اميرمؤمنان علیه السلام تنبلى و ناتوانى را به هم آميخته دانسته كه فرزندى به نام «فقر و تنگدستى» از آن دو متولد خواهد شد. معظم له نيز به اين نكته اشاره نموده است كه همه چيز در پرتو سعى و كوشش به دست آمده و تنبلى، سستى، ناتوانى و فرار از برابر حوادث سخت و مشكلات، چيزى است كه با روح ايمان، هرگز سازگار نيست و اينها، مولودى جر فقر در همه جهت های اقتصادى، اخلاقى و معنوى نخواهد داشت، در حالىكه مردم با ايمان، بايد در تمام جهات، متكى به خود و بىنياز باشند.

تکبر؛ بازتاب عقدۀ حقارت

در روايت نهم، امام صادق علیه السلام فرموده است: هيچ كس بر ديگران برترىجويى نمىكند و بزرگى نمىفروشد، مگر به خاطر حقارتى كه در درون وجود خود احساس مىكند.مولف اثر در شرح اين روايت بیان می دارد که امروزه در پرتو تحقيقات روانشناسى و روانكاوى مسلم شده است سرچشمه تكبر و بزرگى فروختن بر ديگران، چيزى جز عقده حقارت نيست و آنها كه مبتلا به اين عقده هستند و از آن رنج مىبرند، براى جبران كمبودهاى خود، متوسل به اين وسيله غلط يعنى خود را بهطور مصنوعى بزرگ نشان دادن مىشوند و از اين راه بر حقارت اجتماعى خود مىافزايند و بيش از پيش خود را منفور مىسازند.

«من» واقعی انسان

در روايت دوازدهم، پيامبر صلی الله علیه و آله راستگويى و امانت را دو نشانه انسان واقعى معرفى كرده و معظم له به اين نكته اشاره نموده است كه با مطالعه مدارك اسلامى، اين حقيقت روشن مىشود كه دو نشانه قطعى مسلمان واقعى اين است كه راستگو و امين باشد و با اينكه عبادات اسلامى برنامههاى عالى تربيتى هستند، ولى تنها اينها نشانه اسلام نيست، بلكه بايد با راستگويى و امانت، تكميل گردد.

چه کسانی را به دوستی نگیریم؛خطرات افراد چاپلوس و متملق

معظم له در فراز دیگر اثر در تقبیح تملق گرایی و چاپلوسی در روایط میان افراد می نویسد؛ گريز از واقعيات و پردهپوشى بر حقايق، نه مشكلى را حل مىكند و نه خدمتى به كسى محسوب مىشود؛ به همين دليل، دوستانى كه به جاى انتقاد سازنده و صحيح، سعى دارند حقايق را كتمان كنند و براى ارضاى كاذب خاطر دوست، عيوب او را بپوشانند و يا آن را حُسن جلوه دهند، نه تنها خدمتى در عالم دوستى و رفاقت نكردهاند، بلكه خيانتى بزرگ مرتكب شدهاند. اين مطلب، نكتهاى است كه معظم له در شرح روايت حضرت على علیه اسلام در مورد بدترين دوستان فرمودهاند.

عجز انسان از شناخت ذات خدا

در روايت چهلوسوم، اميرمؤمنان علیه السلام فرمودهاند: «حقيقت توحيد پروردگار اين است كه ذات او را به وهم و تصور خود، محدود نسازى و ايمان و عدالت او در اين است كه هيچ كار او را متهم نكنى». مولّف در توضيح و شرح اين روايت، اين نكته را خاطرنشان نموده است كه به همان اندازه كه اصل وجود خداوند براى ما روشن و آشكار است و هر ذرهاى از ذرات اين جهان، دليل عظمت، قدرت، علم و توانايى اوست، به همان مقدار، حقيقت ذات او بر ما پوشيده است؛ زيرا او وجودى است نامحدود و چنان وجودى، بالاتر از درك محدود ماست، بنابراين بايد ذات او را از هر چيز تصور مىكنيم، بالاتر بدانيم و اين حقيقت توحيد است.

به حرف هر کسی گوش ندهید!

در روايت هشتادم، امام جواد علیه السلام سفارش كرده است انسان پاى هر سخنى منشيند ، معظم له نيز بر اين عقيده است كه سخن هرچه باشد و از هر كس باشد، اثر دارد و گوش فرا دادن به سخنان اين و آن، معمولاً با تأثير آن در دل آدمى همراه است و از آنجا كه هدف سخنگويان مختلف است، جمعى سخنگوى حقند و جمعى سخنگوى باطل؛ خضوع در برابر هر يك از اين دو گروه، يك نوع پرستش است؛ زيرا روح پرستش همان تسليم است، بنابراين آنها كه به سخنان حق گوش مىدهند، پرستندگان حقند و آنها كه به سخنگويان باطل گوش فرا مىدهند، پرستندگان باطلند.

تألیف این اثر نفیس در یک جلد و در ١٦٠صفحه، در قطع رقعی توسط انتشارات نسل جوان به زیور طبع آراسته شده و در سال ١٣٨٣ منتشر شده و تا کنون نیز چندین مرتبه تجدید چاپ شده است،لازم به ذکر است این اثر فاخر به زبان عربی نیز چاپ و منتشر شده است.
----------------------------------------

معارف اسلامی

خلاصه ای از دلایل ورود یا عدم ورود اسرا به کربلا در اربعین

پرسش: آیا کاروان اسیران در اربعین حسینی به کربلا آمدند؟

پاسخ اجمالی: در مورد ورود یا عدم ورود اسرا به کربلا در اربعین حسینی، نظرات مخالفى ابراز شده است از جمله؛ ١- ورود کاروان به کربلا در روز اربعین سال ٦١ بوده. ٢- ورود کاروان به مدینه در روز اربعین سال ٦١ بوده.٣- هر دو قول قبل بعید است. ٤- هنگام رفتن از كوفه به شام، نخست به كربلا آمده اند.٥-بعد از مراجعت از شام به مدينه، در زمان ديگرى به كربلا آمده اند. ٦- در سال ٦٢ يعنى يك سال بعد، در روز بيستم صفر به كربلا آمده اند. از مجموع شواهد و قرائن، مى توان ورود اهل بيت(علیهم السلام) را در روز اربعين به كربلا تقويت كرد.

پاسخ تفصیلی: درباره ورود کاروان اسیران از شام به کربلا در روز اربعین اختلاف نظر است، مرحوم سید بن طاووس در کتاب خود مى نویسد: «وقتى که خاندان امام حسین(علیه السلام) را از شام به سوى مدینه حرکت دادند و (به دو راهى مسیر مدینه و) عراق رسیدند، به راهنماى کاروان گفتند: ما را به کربلا ببر. هنگامى که این جمعیت به کربلا رسیدند، در آنجا جابر بن عبدالله انصارى و گروهى از بنى هاشم و مردان دیگر از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) را دیدند که براى زیارت امام حسین(علیه السلام) به کربلا آمدند؛ این دو گروه در یک روز با یکدیگر ملاقات کردند و با گریه و اندوه و سر و سینه زنان با یکدیگر دیدار نمودند. در آنجا مجلس غم و اندوه و ماتم برپا کردند و زنانِ روستاهاى مجاور کربلا نیز به آنها پیوستند و چند روز در آنجا مجلس ماتم پرشورى برپا شد. (١)

از طرفى مى دانیم که جابر در روز اربعین به زیارت امام حسین(علیه السلام) آمده بود (٢) و ملاقات آنها با یکدیگر در آن روز اتفاق افتاد؛ در نتیجه، اهل بیت(علیهم السلام) نیز در روز اربعین به کربلا آمدند.

در مورد ورود اهل بیت(علیهم السلام) در روز اربعین به کربلا از نگاه تاریخى نظرات مخالفى ابراز شده است.

که در این جا به بیان این اقول می پردازیم: قول اول، آن است که اهل بیت(علیهم السلام) در همان سال ٦١ در روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند که نظر سید بن طاووس در لهوف است و ابن نمانیز همین را معتقد است. (٣)

در نفس المهموم از قول «تاریخ حبیب السّیر» آمده است که یزیدسرهاى شهیدان را به على بن الحسین(علیه السلام) تسلیم کرد و آن حضرت سرها را روز بیستم صفر به بدن ها ملحق کرده و سپس به مدینه بازگشت، (٤) و در مقتل الحسین مقرّم این سخن از ابوریحان بیرونى در ـ الآثار الباقیه ـ نیز نقل شده است. (٥)

مطابق این سخن، مى توان گفت که اهل بیت نیز همراه امام سجاد(علیه السلام) در روز اربعین به کربلا آمدند و سخن سید بن طاووس تقویت مى شود.

قول دوم، از شیخ مفید است که مى نویسد: «روز بیستم صفر روزى است که خاندان حرم حسینى از شام به مدینه آمدند، و این روز همان روزى است که جابر بن عبدالله انصارى به کربلا براى زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) آمد و او نخستین کسى است که قبر آن حضرت را زیارت کرد». (٦)

شیخ طوسى نیز در مصباح المتهجّد تصریح مى کند: روز بیستم صفر، روز ورود حرم حسینى از شام به مدینه است. (٧)

قول سوم، از سید بن طاووس در کتاب اقبال است که ایشان در این کتاب، هم ورود حرم حسینى را در اربعین به کربلا بعید مى شمرد و هم ورودشان را به مدینه (٨) و علامه مجلسى نیز هر دو را بعید مى داند. (٩) در واقع سید بن طاووس که کتاب اقبال را پس از لهوف نوشته، نظرِ نخست خویش را نمى پذیرد، هرچند مى گوید: ممکن است آنها به کربلا رفته باشند، ولى نه در روز بیستم صفر. (١٠)

قول چهارم و پنجم، آنکه به هنگام رفتن از کوفه به شام، نخست به کربلا آمده اند (١١) و یا آنکه بعد از مراجعت از شام به مدینه، در زمان دیگرى به کربلا آمده اند.

این دو قول را مرحوم حاج شیخ عباس قمى در منتهى الآمال به برخى نسبت داده ولى آنها را ضعیف شمرده است؛ چرا که در نقل ها نیامده است.

قول ششم، آن است که خاندان حسینى در سال ٦٢ یعنى یک سال بعد، در روز بیستم صفر به کربلا آمده اند؛ که این قول را فرهاد میرزا در کتاب «قمقام زخّار» انتخاب کرده است. (١٢)

مطابق آنچه گفته شد، «سید بن طاووس» در «لهوف» و «ابن نما» در «مثیر الاحزان» و «شیخ بهایى» در «توضیح المقاصد» معتقدند اهل بیت(علیهم السلام) در اربعین اوّل به کربلا آمدند و مقصود، اربعین سال ٦١ است. زیرا گفته اند به هنگام مراجعت از شام از راهنماى کاروان خواستند آنها را به کربلا ببرد. ولى بسیارى دیگر از مورّخان و صاحب نظران این سخن را نپذیرفتند. آنان نیز اقوال گوناگونى داشته اند و همین اختلاف اقوال و گوناگونى دیدگاه ها سبب تردید شده است.

به هر حال، از مجموع شواهد و قرائن و کلماتى که از عالمان و محقّقان ذکر شده، مى توان ورود اهل بیت(علیهم السلام) را در روز اربعین به کربلا تقویت کرد و سخنان آنان که معتقدند کاروان اهل بیت(علیهم السلام) با جابر و همراهانش در کربلا ملاقات کردند و به عزادارى پرداختند، پذیرفت. و اگر جناب سید بن طاووس در اقبال آن را بعید مى شمرد مشکلى ایجاد نمى کند، چرا که ایشان با فرض ماندن آنها به مدت یک ماه در شام، ورود آنها را در روز اربعین به کربلا نمى پذیرد، همان گونه که ورودشان را در این تاریخ به مدینه نیز قبول ندارد؛ ولى هنگامى که ثابت شد، کاروان اسرا کمتر از ده روز در شام مانده اند، پذیرش سخن سید بن طاووس در لهوف که ورود آنها را به کربلا همزمان با ورود جابر از قول راوى نقل کرده، به حقیقت نزدیک تر است.

در واقع، سیدبن طاووس در تاریخ معتبرى این حادثه را دیده بود و آن را در لهوف نقل کرده، ولى بعداً که در تاریخ دیگرى خوانده است آنها به مدت یک ماه در شام مانده اند، ورود کاروان اهل بیت(علیهم السلام) را در روز اربعین به کربلا ناممکن دانسته است. در نتیجه، با ردّ سخن آنان که اقامت یک ماهه را در شام مطرح کرده اند، موضوع ورود اهل بیت(علیهم السلام) در اربعین سال ٦١ به کربلا تثبیت مى شود.

طبیعت امر نیز اقتضا مى کند که این کاروان قبل از رفتن به مدینه بار دیگر با آسودگى به کربلا بروند و با قبور شهدا تجدید دیدار نمایند.

مرحوم حاج میرزا ارباب (از علماى معروف قم) مى نویسد: «به حسب عادت بعید مى نماید که آن قافله دل شکسته که با اکراه و اضطرار از کربلا کوچ کردند و از گریه و سوگوارى منع شدند و اجساد شریفه شهداى خود را در مقابل آفتاب دیدند، بدون آگاهى برحال مقابر مقدّسه و اطلاع بر حال، به مدینه رجوع کنند و به زیارت آن تربت مقدّسه فائز نشده، برگردند». (١٣)، (١٤)

پی نوشت:

(١). ملهوف (لهوف)، ص ٢٢٥.

(٢). شيخ طوسى در مصباح المتهجد، ص ٥٤٨، و شيخ مفيد در مسارّ الشيعه، ص ٤٦، به اين مطلب تصريح كرده اند (همچنين رجوع كنيد به: منتهى الآمال، شرح حال زندگانى امام حسين(عليه السلام)).

(٣). مثيرالاحزان، ص ١٠٧. شيخ بهايى نيز معتقد است در اربعين حسينى، اهل بيت(عليهم السلام) به كربلا آمدند و با جابر ملاقات كردند (توضيح المقاصد، ص ٦) هر چند وى اربعين را روز نوزده صفر مى داند، ولى با توجه به آنكه امام حسين در عصر عاشورا به شهادت رسيد، بايد ابتداى اربعين را از روز يازدهم حساب كرد ولذا بيستم صفر،اربعين آن حضرت مى شود (رجوع كنيد به: تحقيق درباره اربعين، ص ٢٠١ - ٢٠٢).

(٤). نفس المهموم، ص ٢٦٩.

(٥). مقتل الحسين مقرّم، ص ٣٦٣.

(٦). مسارّالشيعه، ص ٤٦.

(٧). مصباح المتهجد، ص ٥٤٨.

(٨). اقبال الاعمال، ج ٣، ص ١٠٠ - ١٠١. وى مى نويسد: پس از ورود كاروان اسيران به كوفه، عبيدالله بن زياد براى يزيد نامه نوشت تا تكليفش را درباره اسرا روشن سازد و يزيد پاسخ داد كه آنها را به شام روانه كند، اين رفت و برگشت و سپس حركت و رسيدن به شام بيست روز يا بيشتر طول مى كشيد؛ و از طرفى وقتى آنها به شام رسيدند، در آنجا نيز آنها را يك ماه در مكانى كه از سرما و گرما حفظشان نمى كرد، جاى دادند؛ بنابراين، طبيعت كار اقتضا مى كند كه آنها بيش از چهل روز از شهادت امام حسين به عراق و يا مدينه برسند.

(٩). زاد المعاد، ص ٤٠٢.

(١٠). اقبال، ص ١٠١.

(١١). قول چهارم را ناسخ التواريخ (ج ٣، ص ١٧٦) انتخاب كرده است. مرحوم شعرانى نيز در ترجمه نفس المهموم (ص ٢٧٠) اين قول را ترجيح داده است.

(١٢). قمقام زخار، ص ٥٨٦.

(١٣). اربعين حسينيه، ص ٢٤٢ ـ ٢٤٣.

(١٤). گرد آوري از کتاب: عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، امام على بن ابى طالب عليه السلام‏، قم‏، ١٣٨٨ ه. ش‏، ص ٦٢٥.
----------------------------------------

احکام شرعی

شرکت زنان در پیاده روی اربعین

سؤال: شرکت زنان در پیاده روی اربعین چه حکمی دارد؟

پاسخ: نباید از شکوه اربعین چیزی کاست و شرکت زنان اشکالی ندارد ولی جهات شرعی را باید کاملا رعایت نمایند. و بهتر است که با محارم خود بروند.

ثواب زیارت اربعین در دیگر روزهای ماه صفر

سؤال: ظاهرا برخی از علما و مراجع فرموده اند درهر روز از ماه صفر که امام حسین علیه السلام را زیارت کنند زیارت اربعین محسوب می شود، نظر معظم له در این مورد چیست؟

پاسخ: در صورتی که اجتماع آن ها در یک روز اسباب مشکلاتی می شود و واقعا نیت زائر درک اربعین باشد ثواب اربعین را دارد.

پیاده روی برای رفتن به کربلا

سؤال: آیا پیاده رفتن به کربلا استحباب خاصی دارد؟

پاسخ: با توجه به اینکه تعظیم شعائر اسلامی محسوب می شود رجحان و استحباب دارد.

سفر بدون ویزا

سؤال: آیا برای زیارت اربعین می توان بدون گرفتن پاسپورت و ویزا اقدام به زیارت نمود؟

پاسخ: لازم است بر طبق قوانین و حکومت اسلامی عمل شود.

لزوم رعایت قوانین و مقررات سایرکشورهای اسلامی

سؤال: آیا رعایت قوانین عراق برای دیگر مسلمانان که در ایام اربعین به آن کشور سفر می کنند لازم است؟

پاسخ: زائرین باید بدانند که این برنامه در کشور عراق است و حاکمیت کشور مال آن هاست، آن ها میزبان هستند و باید تدبیر و قوانین میزبان را پذیرفت.

استفاده از پاسپورت دیگران

سؤال: ایام زیارت اربعین نزدیک است و فرصت کافی برای گرفتن گذرنامه موجود نیست. آیا بنده میتوانم با گذرنامه برادرم با رضایت او به زیارت اربعین بروم؟ آیا رفتن به این زیارت منع شرعی دارد؟

پاسخ: اگر برخلاف قوانین و مقرّرات و قرارداد باشد، جایز نیست و مسؤولیّت الهى دارد.

 

پی نوشت:
  
    
تاریخ انتشار: « 1397/07/30 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 3455