طلیعه سخن
در آستانۀ میلاد سراسر خیر و بر کت حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار داریم و عطر دلربای منجی عالم بشریت فضای کشور را عطر آگین نموده است.لذا همۀ عاشقان آن حضرت ،جشن های نیمه شعبان را با شکوه و عظمت فراوان در اقصی نقاط کشور برگزار می کنند.
لیکن باید دانست نگاه حدأقلی به مفهوم انتظار از جمله آسیب هایی است که باید از آن حذر کرد، بعضي گمان كنند كه چون اصلاح جهان به دست امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود ما در برابر قيام ها و ناهنجاري ها هيچ وظيفه اي نداريم بلكه ممكن است گفته شود كه براي نزديك شدن ظهور امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بايد براي ترويج بدي ها و زشتي ها در جامعه اقدام كنيم. انجمن منحلۀ حجتیه به عنوان سردمدار این نوع تفکر در جامعه شناخته می شود.
بنابراین باید گفت این انديشه نادرست در مقابل ديدگاه قرآن و اهل بيت (علیهم السلام) است كه امر به معروف و نهي از منكر را از وظايف حتمي هر مسلمان مي داند. بنيان گذار جمهوري اسلامي امام خميني (قدس سره) در نقد اين ديدگاه فرموده اند «ما اگر دستمان مي رسيد، قدرت داشتيم بايد برويم تمام ظلم ها و جور ها را از عالم برداريم تكليف شرعي ماست منتها ما نمي توانيم. حضرت امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عالم را پر مي كند از عدالت، نه شما دست برداريد از اين تكليف تان، نه اين كه شما ديگر تكليف نداريد.» ايشان همچنين در ادامه بيانات خود فرموده اند «آيا ما بر خلاف آيات شريفه قرآن دست از نهي از منكر برداريم و توسعه بدهيم گناهان را براي اين كه حضرت بيايند؟!»[١]
لذا اینگونه است که حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در تبیین ضرورت مقابله با خرافات در مسائل مهدویت فرمودند؛« مسایل مهدویت، غیر از مدعیان کاذب، آمیخته با خرافاتی نیز شده و جداسازی خرافات کار آسانی نیست، زیرا برخی به این خرافات دل بسته اند و با آن فکرها زندگی می کنند».[٢]
هم چنین باید گفت برپائی جشن های نیمه شعبان و پذیرائی از مردم و بذل شادی و نشاط در بین مردم امری لازم و ضروری است ،لیکن کافی نیست ،به تعبیرمرجع عالی قدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی« باید بکوشیم در سلک یارانش در آییم، به تشریفات عید میلادش قناعت نکنیم و به کارهایی بیندیشیم که ما را با برنامههای او هماهنگ میسازد، از آمیختن مراسم میلاد مبارکش با خرافات و کارهای وهنآور بپرهیزیم»[٣].
زیرا فقدان تبیین معارف ناب مهدوی به عنوان حلقۀ مفقوده در بین عوام جامعه مطرح است که نقش نهاد حوزه و دانشگاه در راستای عمق بخشی و سیاستگذاری معارف دینی من جمله تبیین مفهوم انتظار و مفهوم مهدویت غیر قابل انکار است.
از این رو ضرورت تبیین آموزه های مهدویت در عرصه های اجتماعی امری انکار ناپذیر است، لیکن متأسفانه تئوری مهدویت و آموزه های مرتبط با امر ظهوردر جامعه بازتولید نشده است که به تبع آن تحقق مقولۀ عدالت و پیشرفت در نظام اسلامی دچار چالش های فراوان شده است، که وجود این آسیب به نوبۀ خود به عنوان مهمترین پاشنۀ آشیل رکود تولید علوم اسلامی و انسانی در حوزه و دانشگاه در مقولۀ عدالت و پیشرفت به شمار می آید.
گفتنی است بازتولید معارف وآموزه های مهدوی نیازمند سیاستگذاری صحیح و مطلوب از سوی نهادهای موثر در در امر سیاستگذاری مولفه های فرهنگی از قلبیل حوزه،دانشگاه،شورای عالی انقلاب فرهنگی و رسانه ملی و دیگر نهادهای فرهنگی است. اما به راستی کدام یک از نهادهای مسئول در راستای بازتولید معارف مهدوی در عرصه های علوم اسلامی ایرانی اقدام موثری از خود بروز دادند؟در پاسخ باید گفت واقعیت این است که هیچ یک از نهادهای مرتبط با امر سیاستگذاری فرهنگی نتوانستند در این امر موفق عمل نمایند، به عنوان نمونه رسانۀ ملی با پرداخت ضیعف به موضوعات مذهبی و دینی به ویژه موضوع ظهور منجی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عمل با برجسته سازی برخی شاخصه های ظاهری از امر انتظار و آموزه های مهدوی در واقع بازتولید معارف مهدوی را به فراموشی نهاد و اینچنین مخاطبان فهیم خود را در فقر نرم افزاری از مولفه های مهدوی قرار داد.
هم چنین پرداخت ضعیف و تأمل برانگیز نهادهائی از قبیل حوزه و دانشگاه در امر بازتولید معارف مهدوی غیر قابل انکار است، لذا کرسی تدریس معارف مهدوی در سطوح عالی حوزه به تعداد انگشتان یک دست نیز نمی رسدً،نهاد علمی دانشگاه نیز با غفلت از موضوعات دینی و اسلامی در واقع به عنوان حلقۀ مکمل این پروسۀ نادرست مورد نظر می باشد.
بنابراین آثار رویکرد ضعیف و انفعالی نهادهای سیاستگذار و پرداختن سطحی به موضوع انتظار و آموزه های مهدوی به ویژه در شهرهای مذهبی به وضوح قابل رؤیت است زیرا متولیان فرهنگی نظام اسلامی در مقولۀ بازتولید معارف مهدوی وتولید علوم اسلامی انسانی از این معارف بی پایان در خواب سنگین زمستانی به سر می برند.
امید است سیاست گذاران فرهنگی کشور در راستای بازتولیدگزاره های مرتبط با امر انتظار و انتقال فرهنگ مهدویت و حاکم کردن آن در نظام عقلانیت جهانی ،و نیز ورود این معارف بی بدیل اسلامی در مقولۀ سبک زندگی اسلامی و به ویژه تمدن سازی نوین اسلامی اقدام نمایند.
[١] (صحيفه امام، ج ٢١، ص ١٧ - ١٣)
[٢] makarem.ir
[٣] همان.
پیام ها و بیانات
بيانيه معظّم له در رابطه با مسأله مهم حج
بايد مسائل مربوط به حرمين شريفين روزى به طور كامل حل شود و آن در صورتى خواهد بود كه گروهى از زبده ترين آگاهان نسبت به مسائل حج از سوى سازمان همكارى اسلامى براى نظارت بر امر حرمين شريفين انتخاب شوند كه عربستان سعودى نيز مىتواند عضوى از آن باشد
١٣٩٥/٠٢/٠٨
اعتماد مردم سرمایه نظام است
امیدواریم همه سعی کنند کارها و تلاش های شان در مسیر خدمت به مردم باشد، اگر این باشد بسیاری از اختلافات و نزاع ها برچیده و خاموش می شود
١٣٩٥/٠٢/٢٢
حل مشکلات اقتصادی و بیکاری بدون اصلاح نظام بانکی ممکن نیست
بخش قابل توجهی از مطالبات بانک های ما از سرمایه داران کلان است، تسهیلات در اختیار گردن کلفت ها قرار می گیرد و واحدهای کوچک دادشان به جایی نمی رسد، نباید این طور باشد،باید نظام و سیستم بانکی در اختیار توده مردم باشد تا کار و تولید رونق گیرد
١٣٩٥/٠٢/٢٥
اعتراض شدید به یک خلاف آشکار
در طول تاریخ حیات منفور بهائیت، همواره دشمنان اسلام به عنوان یک ابزار از آنها استفاده کرده و می کنند و ممکن است این گونه کارها مقدمه ای برای به رسمیت شناختن آنها باشد
١٣٩٥/٠٢/٢٧
دیدارها
معظم له در دیدار با وزیر ارشاد:
باید از حج امسال صرفنظر کنیم
نباید در برابر یک عده مزدور آمریکا سر ذلت فرود آوریم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله وسلم نیز راضی به این مساله نیستند/سه نقطه آسیب پذیر وجود دارد که وزارت ارشاد باید به آن توجه کند: فضای مجازی، سینما، کتاب ها و رسانه های مکتوب
١٣٩٥/٠٢/٢٣
معظّم له در دیدار رییس شورای هماهنگی بانک ها:
سیستم بانکی کشور باید کاملا شرعی و در خدمت مردم باشد
باید در این تشکیلات آسیب شناسی وجود داشته باشد تا مشکلات را بررسی کند، مشکلات باید بررسی شده و برطرف شود؛ سودهای ٢٨ درصد و ٣٥ درصد مشکل دارد و باید جلوی آن ها گرفته شود
١٣٩٥/٠٢/٢٢
معظّم له در دیدار محمدرضا عارف:
مردم باید آثار آمارهایی که ارائه می شود را در زندگی خود ببینند
تنگ نظری در مسائل جناحی ممکن است بزرگترین خسارت را برای ما به بار آورد و نمایندگان و جناح ها باید ابتدا خداوند متعال و سپس مردم را در نظر داشته باشند؛ در سایه این نظر همه مشکلات درست می شود؛ در حدیثی آمده است که کسی که بین خود و خدا را اصلاح کند، خدا بین او و مردم را اصلاح می کند
١٣٩٥/٠٢/٢٠
معظّم له در دیدار با اعضای ستاد مبارزه با مواد مخدر:
دشمن در صدد است جمهوری اسلامی را تضعیف کند
بسیاری از رؤسای کشورهای جهان دستشان به مواد مخدر آلوده شده است و به همین دلیل نه تنها با کشور ما برای مبارزه با مواد مخدر همکاری نمیکنند بلکه با کارهای ما نیز مخالفند و سعی دارند در راه مبارزه کشور علیه مواد مخدر خدشه وارد کنند
١٣٩٥/٠٢/٠٩
یادآوری های معظم له به رئیس جمهور محترم:
در مقابل زیاده خواهی های آمریکا باید محکم ایستاد
مردم در نامه ها و ملاقات های خود با ما نگرانی هایی دارند که من میل دارم ده مورد آن را برای جنابعالی منعکس کنم تا ان شاءالله روی آن تأکید بیشتری داشته باشید/معظم له مدارک مستندی را در اختیار رئیس جمهور قرار دادند تا دستور دهند مورد بررسی اکید واقع شود
١٣٩٥/٠٢/٣١
جشن میلاد امیر المؤمنین علی علیه السلام و مراسم عمامه گذاری توسط معظّم له
حجت الاسلام و المسلمین رئیسی تولیت آستان قدس رضوی
رئیس دانشگاه واتیکان ، فرانسه
نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل در عراق
آیت الله آملی لاریجانی
دانشگاه معارف قرآن و عترت
نمایندگان طلاب حوزه های علمیه
دروس خارج فقه
کتاب المضاربه - جلسه صد و هفدهم
موضوع: بحث اخلاقی: به مناسبت میلاد امیر مؤمنان علی علیه السلام روایتی در مورد فضائل آن حضرت مطرح می کنیم: خداوند در آیه ی ٥٥ سوره ی مائده
می فرماید: إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ
١٣٩٥/٠٢/٠١
کتاب المضاربه - جلسه صد و هجدهم
موضوع: مضاربه در قالب جعاله بحث در مسأله ی چهل و هشتم از مسائل مربوط به مضاربه است.
١٣٩٥/٠٢/٠٥
کتاب المضاربه - جلسه صد و نوزدهم
موضوع: مضاربه به شکل شرط نتیجه و مضاربه در مال صغیر بحث در مسأله ی چهل و هشتم از مسائل مربوط به مضاربه است و آن را تمام کردیم.
١٣٩٥/٠٢/٠٦
کتاب المضاربه - جلسه صد و بیستم
موضوع: مضاربه ی ولیّ با مال یتیم بحث در مسأله ی چهل و نهم از مسائل مربوط به مضاربه است. این مسأله حاوی سه فرع است و فرع اول این است که اگر فرزند مالی داشته باشد ولیّ او مانند پدر و جد می توانند با اموال او مضاربه کنند و اگر سودی حاصل شود سهمی برای صغیر در نظر بگیرند.
١٣٩٥/٠٢/٠٧
کتاب المضاربه - جلسه صد و بیست و یکم
موضوع: بحث اخلاقی: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید: أبى اللَّه أن يقبل عمل صاحب بدعة حتّى يدع بدعته. یعنی خداوند اعمال کسانی که بدعت گذار هستند را نخواهد پذیرفت مگر اینکه بدعت خود را ترک کنند.
١٣٩٥/٠٢/٠٨
کتاب المضاربه - جلسه صد و بیست و دوم
موضوع: وجود مصلحت در تصرف در مال صغیر بحث ما در مسأله ی چهل و نهم از مسائل مربوط به مضاربه است. بحث به اینجا رسید که آیا ولی صغیر می تواند با اموال صغیر مضاربه کند و اینکه آیا باید مصلحت را رعایت کند و یا اینکه صرف عدم المفسده کافی است.
١٣٩٥/٠٢/١١
کتاب المضاربه - جلسه صد و بیست و سوم
موضوع: تصرف در مال فرزند در صورت مصلحت بحث در این است که آیا ولایت پدر و جد بر اموال صغیر مشروط به مصلحت است یا اینکه عدم المفسده کافی می باشد و یا اینکه حتی ضرر زدن به صغیر به نفع ولیّ هم جایز می باشد.
١٣٩٥/٠٢/١٢
کتاب المضاربه - جلسه صد و بیست و چهارم
موضوع: تصرف پدر در مال فرزند و صورت فوت عامل بحث در این بود که آیا تصرف در مال صغیر مشروط به مصلحت است یا عدم المفسده یا هیچ کدام.
١٣٩٥/٠٢/١٣
کتاب المضاربه - جلسه صد و بیست و پنجم
موضوع: بحث اخلاقی: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید: أبغض العباد إلى اللَّه من كان ثوباه خيرا من عمله: أن تكون ثيابه ثياب الأنبياء و عمله عمل الجبّارين. چون معمولا هر انسانی دو لباس می پوشد یکی لباس زیر و یکی لباس رو از این رو در حدیث فوق به دو لباس تعبیر شده است. بر اساس حدیث فوق مبغوض ترین افراد کسی است که ظاهر و باطن او با هم متفاوت باشد و ظاهر او مسلمان و ثقه و امین و پاکدامن باشد ولی در باطن به آلودگی های مختلفی مبتلا باشد. این همان شخص منافق است که دو شخصیت دارد.
١٣٩٥/٠٢/١٥
کتاب المضاربه - جلسه صد و بیست و ششم
موضوع: مخلوط شدن مال مالک با عامل بحث در مسأله ی پنجاهم از مسائل مربوط به مضاربه است. این مسأله در مورد این است که عامل فوت می کند و مال مالک با اموال او مخلوط شده است. سخن در این است که راه جداسازی این دو از هم چگونه است.
١٣٩٥/٠٢/١٨
کتاب المضاربه - جلسه صد و بیست و هفتم
موضوع: فوت عامل بحث در مسأله ی پنجاهم از مسائل مربوط به مضاربه است. این مسأله شش فرع دارد و علاوه بر مضاربه در سایر ابواب فقهی نیز قابل تسری است.
١٣٩٥/٠٢/١٩
کتاب المضاربه - جلسه صد و بیست و هشتم
موضوع: فوت عامل در مضاربه بحث در فرع پنجم از مسأله ی پنجاهم از مسائل مربوط به مضاربه است.
١٣٩٥/٠٢/٢٠
کتاب المضاربه - جلسه صد و بیست و نهم
موضوع: بحث اخلاقی: به مناسبت میلاد با سعادت قمر بنی هاشم حضرت ابا الفضل العباس علیه السلام می گوییم که اگر کسی بخواهد از مقامات معنوی ایشان باخبر شود می توان به زیارتنامه ی ایشان نظر بیفکند که در آن آمده است: سلام الله و سلام ملائکته المقربین و انبیائه المرسلین و عباده الصالحین فیما تغتدی و تروح (هر صبح و شام) علیک یابن امیر المؤمنین. متن زیارتنامه ها بی حساب و کتاب نیست و این نشان دهنده ی مقامات برجسته ی آن حضرت می باشد که چنین زیارتنامه ای از معصومین درباره ی او به ما رسیده است.
١٣٩٥/٠٢/٢٢
کتاب المضاربه - جلسه صد و سی
موضوع: وصیت به مضاربه در مال صغار در بحث مضاربه مسائلی که امام قدس سره در تحریر الوسیله در ضمن پنجاه مسأله بیان کرده بودند را بحث کردیم. با این حال چند مسأله ی مهم در عروة الوثقی باقی مانده است و مشخص نیست چرا امام قدس سره آنها را مطرح نفرموده است.
١٣٩٥/٠٢/٢٥
عنوان : کتاب المضاربه - جلسه صد و سی و یک
موضوع: وصیت به مضاربه بحث در مسأله ی دهم از مسائل متفرقه ی مضاربه در عروة الوثقی است.
١٣٩٥/٠٢/٢٦
عنوان : کتاب المضاربه - جلسه صد سی و دو
موضوع: وصیت به مضاربه در اموال کبار بحث در مسأله ی دهم از مسائل متفرقه ی عروة الوثقی در مورد مضاربه است. این مسأله حاوی هفت فرع است که سه فرع آن را بررسی کرده ایم
١٣٩٥/٠٢/٢٧
کتاب المضاربه - جلسه صد و سی و سه
موضوع: وصیت به اتجار بحث در مسأله ی دهم از مسائل متفرقه ی عروة الوثقی در مورد مضاربه است. این مسأله که مربوط به وصیت در مورد مضاربه است حاوی هفت فرع است که پنج فرع آن را بررسی کرده ایم
١٣٩٥/٠٢/٢٨
رونمایی از چهار کتاب چند رسانه ایی
ویژگی های کتاب چند رسانه ای:
این لوح فشرده (cd) نیاز به نصب ندارد و به صورت خودکار (autorun) اجرا می شود. قابلیت اجرای نرم افزار بر روی انواع سیستم های عامل بدون نیاز به پردازشگر قوی و خاص دم نیاز به نصب فونت خاص و پشتیبانی از هر گونه فونت، عکس و صوت در نرم افزار اجرای صوت کتاب به صورت فهرست بندی در تراک های مجزا (در پخش خودرو، گوشی همراه و ...) دسترسی کامل به متن Word کتاب برای فیش برداری ، تحقیق و پژوهش
غایت شناسی بعثت از منظر معظم له
در وهلۀ نخست باید گفت خداوند پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را هنگامى فرستاد كه مدتها از بعثت پيامبر پيشين گذشته بود، و (لذا) امتها در خواب عميقى فرو رفته، وفتنه ها مردم را هدف گرفته بود؛ در زمانى كه اعمال خلاف در ميان مردم منتشر بود، و آتش جنگها زبانه مى كشيد؛ دنيايى بى نور و پر از مكر و غرور بود.بنابراين پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله با بعثت خود پرده جهالت را، كه سراسر عالم را فرا گرفته بود، پاره كرد. اینگونه است که خداوند متعال در قرآن به ابعاد مختلف بعثت انبياء و نزول آئين هاى آسمانى اشاره نمود، و براى تشويق مردم به پيروى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اوصافى براى او ذكر مى كند؛ از جمله اينكه: آنها را به نيكى ها دعوت مى كند؛ از زشتى ها باز مى دارد؛ آنچه پاكيزه است براى آنها حلال مى شمرد، و آنچه خبيث و پليد است براى آنها تحريم مى كند تا آنجا كه مى گويد: پيامبر بارهاى سنگين را از دوش آنها فرو مىگذارد، و غل و زنجيرهايى كه بر آنها بوده بر مى گيرد وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ .... أُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
مسلما اينها امورى است سرنوشت ساز و با مسأله تكامل انسان و سود و زيان او رابطه فوقالعاده نزديك دارد؛ حتى احتمال آن كافى است كه آدمى را به تحقيق وادارد.
تهذیب نفوس؛ تزکیه قلوب؛ تکمیل ارزشهای اخلاقی
بی شک رسالت انبيا تربيت انسانها بوده است و در اين راه مرارتها و رنج هاى فراوانى برده اند.كاروان سالار اين قافله پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز هدف بعثت خود را تكميل مكارم اخلاق دانسته است. لذا تهذيب نفوس و تزكيه قلوب و تكميل مكارم اخلاق به عنوان يكى از اهداف اصلى بعثت پيامبر بزرگ اسلام (صلى الله عليه وآله) در كتاب آسمانى ما قرآن و روايات اسلامى شمرده شده است، و پيشوايان اسلام و بزرگان دين قسمت عمده عمر پربركت خود را وقف اين كار كردند. تمام اهداف بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله در همين امر يعنى تكامل اخلاقى انسانها خلاصه مى شود.
از این رو پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مورد بعثت خويش مى فرمايد: انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق؛ من تنها براى تكميل فضائل اخلاقى مبعوث شده ام.، و در تعبير ديگرى:انما بعثت لاتمم حسن الاخلاق آمده است.و در تعبير ديگرى:بعثت بمكارم الاخلاق و محاسن ها آمده است.
تعبير به انما كه به اصطلاح براى حصر است نشان مىدهد كه تمام اهداف بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله در همين امر يعنى تكامل اخلاقى انسانها خلاصه مىشود.
طبق اين حديث پر معنا، هدف از بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تكميل فضايل اخلاقى در جامعه اسلامى است. براستى اگر اخلاق اسلامى تا اين درجه از اهميت است، بايد براى پياده كردن آن در وجود خويش و جامعه تلاشى مضاعف انجام داد.
هم چنین پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در روايت ديگرى فرمود: اول ما يوضع فى ميزان العبد يوم القيامة حسن خلقه؛ نخستين چيزى كه روز قيامت در ترازوى سنجش اعمال مىگذارند، اخلاق خوب انسانهاست. طبق اين حديث خلق و خوى خوش آن قدر مهم است كه در روز قيامت حتى قبل از نماز و روزه و جهاد و خمس و زكات مورد سنجش قرار مى گيرد.
هم چنین تزكيه نفس در آيات متعددى از قرآن مطرح شده، تا آنجا كه در برخى از آيات به عنوان هدف بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله معرفى شده است. به همين جهت در آيه دوم سوره جمعه مىخوانيم: هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ؛ او (پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله) كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت، كه آياتش را بر آنها مى خواند، و آنها را تزكيه مىكند، و به آنان كتاب (قرآن) و حكمت مىآموزد، و مسلما پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
تزكيه معنى وسيعى دارد كه هم پاكسازى روح از آلودگى شرك، و هم پاكسازى نفس از اخلاق رذيله، و هم پاكسازى عمل از محرمات و هرگونه ريا، و هم پاكسازى مال و جان به وسيله دادن زكات در راه خدا را شامل مىشود. اینگونه است که يكى از اهداف اصلى بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تزكيه نفوس و تربيت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است؛ حتى مى توان گفت تلاوت آيات الهى و تعليم كتاب و حكمت مقدمه اى است براى مسأله تزكيه نفوس و تربيت انسانها؛ همان چيزى كه هدف اصلى علم اخلاق را تشكيل مىدهد.
شايد به همين دليل تزكيه در آیات قرآن کریم بر تعليم پيشى گرفته است، چرا كه هدف اصلى و نهائى تزكيه است هرچند در عمل تعليم مقدم بر آن مى باشد.
تعلیم و تربیت ؛ شاخصۀ بنیادین در بعثت نبوی
بدیهی است هدف بعثت انبياء تعليم و تربيت است ، به اين ترتيب تكامل وجود انسان در جنبه هاى علمى و عملى به عنوان هدف نهايى بعثت پيامبر، معرفى شده است. زیرا نيمى از شخصيت ما را عقل و خرد تشكيل مى دهد و نيمى را غرائز و اميال، به همين دليل ما به همان اندازه كه نياز به تعليم داريم، نياز به تربيت هم داريم، هم خرد ما بايد تكامل يابد و هم غرائز درونى ما به سوى هدف صحيحى رهبرى شوند. لذا پيامبران هم معلمند، هم مربى، هم آموزش دهنده اند و هم پرورش دهنده.
در تبیین ضرورت این مسأله در بعثت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) باید گفت؛ اين نكته مخصوصا قابل توجه است كه علوم بشر محدود است، و آميخته با هزاران نقطه ابهام و خطاهاى فراوان، و از اين گذشته نسبت به آنچه را هم مى داند گاهى نمى تواند دقيقا اميدوار باشد چرا كه خطاهاى خود و ديگران را ديده است. اينجا است كه بايد پيامبران، با علوم راستين و خالى از هر گونه خطا كه از مبدء وحى گرفته اند به ميان مردم بيايند، خطاهايشان را بر طرف سازند، آنجا را كه نمى دانند به آنها بياموزند و آن را كه مىدانند به آنها اطمينان خاطر دهند.
در سوی دیگر تعليم با قلم (سوادآموزى) از صفات خدا شمرده شده: الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ و از روز خلقت آدم تعليم اسما (آگاهى بخشى نسبت به اسرار جهان هستى) همراه او بلكه سند افتخار و برترى او بر فرشتگان بوده است: وعلم آدم الأسماء كلها و از اهداف بعثت پيامبر اسلام آموزش مردم شمرده شده: وَ يعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ و رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز از اهداف بعثت خود را آموختن مردم مى داند: وبالتعليم أرسلت.
علم آموزى به اندازهاى در اسلام اهميت دارد كه طبق حديث معروف كه به عنوان شعارى اسلامى درآمده فريضه اى بر مرد و زن مسلمان به حساب مى آيد: طلب العلم فريضة على كل مسلم ومسلمة
لذا خداوند در موضوع بعثت پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله به برنامه تعليم و تربيت او اشاره كرده، و می فرماید: اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد (و شايسته بداند) مى بخشد، و خداوند صاحب فضل عظيم است (ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ).
بنابراین در قرآن کریم مسأله بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و هدف از اين رسالت بزرگ كه در ارتباط با عزيز و حكيم و قدوس بودن خداوند است اینگونه ذکر شده است: او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مىخواند (هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ).
گفتنی است يتلوا از ماده تلاوت در لغت به معنى پى در پى آوردن چيزى است و هنگامى كه عباراتى را پشت سر هم و روى نظام صحيحى بخوانند، عرب از آن تعبير به تلاوت مى كند، بنابراين تلاوت منظم و پى در پى مقدمه اى است براى بيدارى و ايجاد آمادگى، براى تعليم و تربيت.
از این رو این تعبیر دليلى بر نبوت خاصه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم است؛ لذا می خوانیم: خدا آن كسى است كه چنين پيامبرى را با اين ويژگى ها كه جز به نيروى الله ممكن، نيست مبعوث كرد ، هو الذى بعث ... و نيز مى گويد. پيامبر آن كسى است كه از ميان اميين برخاست، گروهى كه همه بىسواد بودند و با اين كه نگار من به مكتب نرفته بود و خط ننوشته بود، مساله آموز صدها و هزاران مدرس شد، و چنان علم و حكمتى به پيروان خود آموخت كه پس از مدت كوتاهى از ميان آنها عالمان بزرگ برخاستند و تمدنى عظيم و درخشان بنيان نهادند.
بنابراین هم هدف آفرينش جهان، پيشرفت علم و دانش بوده است هم هدف بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله گسترش علم و حكمت، و پرورش نفوس مى باشد.
كه اين هدف بزرگ و متعالى يعنى تعليم و تربيت و آموزش حكمت، در دعاى ابراهيم خليل عليه السلام براى اين امت آمده است؛ آنجا كه از خداوند تقاضا مى كند و مى گويد: پروردگارا در ميان آنها (امت اسلام) پيامبرى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنها بخواند و آنان را كتاب و حكمت بياموزد، زيرا تو توانا و حكيمى (و بر اين كار قادرى) رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ.
آرى؛ اين است تقاضاى ابراهيم از خدا درباره امت بزرگ اسلامى و پيروان محمد صلى الله عليه و آله و سلم كه هدف بعثت اين پيامبر بزرگ (و ساير پيامبران) را در آن با كمال وضوح بيان كرده است.
لیکن درست است كه هدف نهايى از تلاوت آيات و تعليم كتاب و حكمت همان تزكيه و پاكسازى روح و جسم و فرد و جامعه است؛ و آموختن كتاب و حكمت جنبه طريقى نسبت به تزكيه دارد و مقدمهاى براى آن محسوب مى شود؛ ولى به خاطر اهميت تزكيه، بر تعليم كتاب و حكمت مقدم شده است.
حصول علم و حکمت در گرو تشکیل حکومت اسلامی
بديهى است برای وصول به تعلیم و تربیت، راهى جز استفاده از اهرم حكومت نيست، زیرا چگونه ممكن است مسأله تعليم و تربيت بدون يك شبكه وسيع آموزشى كه برنامه ريزى آن از ناحيه حكومت انجام مىشود و از طريق بيت المال تغذيه مى گردد، و جهت اصلى آن انسانسازى و تهذيب اخلاق و تزكيه نفوس و پيشرفت علم و فرهنگ است و بدون اتكاى به يك حكومت نيرومند و صالح پياده شود!
اصولا تمام آيات و رواياتى كه هدف بعثت انبياء را به عنوان تعليم و تربيت و تزكيه نفوس و اقامه قسط در ميان مردم ذكر مى كند، در واقع اهداف تشكيل حكومت هاى الهى را نيز بيان مى كند زيرا حكومتهاى الهى مقدمه و ابزارى هستند براى تأمين اهداف بعثت انبياء.
نخستين كارى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بعد از هجرت به مدينه انجام داد تشكيل حكومت اسلامى بود. او به خوبى مى دانست اهداف نبوت و بعثت انبياء يعنى: تعليم و تربيت، و اقامه قسط و عدل و سعادت و تعالى انسان، بدون تشكيل حكومت ممكن نيست؛ به همين دليل در نخستين فرصت ممكن به فرمان خداوند پايه هاى حكومت را بنا نهاد.
لذا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم موظف شده است جهت گيرى برنامه هاى خود را براساس وصول به اين دو هدف بزرگ تعليم و تربيت تنظيم كند.جالب اين كه در آيات قرآن گاه تعليم بر تربيت مقدم داشته شده و گاه تربيت بر تعليم اشاره به اين كه اين هر دو در يكديگر تأثير متقابل دارند؛ يعنى، پارهاى از مراحل، آگاهى سرچشمه پرورش هاى اخلاقى است، همانگونه كه آمادگي هاى اخلاقى نيز سرچشمه حركت به سوى آگاهى و شناخت صحيح و بدون پرده و حجاب است.
با این اوصاف بی شک قیام به عدل و قسط و عدالت اجتماعی و تحقق آزادی واقعی در سایه تعلیم و تربیت امکان پذیر است.انسان موجودی فرهنگی است و نفوذ در انسان از طریق نفوذ در فکر و فرهنگ او ممکن است و با زور نمی شود چیزی را بر او تحمیل کرد و تنها از راه تعلیم و تربیت است که فرهنگ انسان بالا میرود، در غیر این صورت انسان وحشی و نیمه وحشی یا تربیت نیافته و جاهل نمی تواند معنای آزادی را بفهمد و اگر هم به او آزادی بدهند باعث بدبختی و بیچارگی او می شود.
هم چنین باید دانست علم بىعمل مخرب و زيانبار است و بر طبق روايات اسلامى، بوى تعفن عالم بى عمل جهنميان را عذاب مى دهد. از اين رو بر همگان لازم است پيش از توصيه به ديگران، نفس خويش را تأديب كنند و الگوى عملى براى ديگران باشند، چنانكه انبيا و اوليا بوده اند.
اقامه قسط و عدل
به يقين يكى از اهداف بعثت و ظهور پيامبران الهى اجراى عدالت در جامعه انسانى است. لذا قرآن اقامه قسط و عدل را از اهداف بعثت انبيا مى شمرد: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ اين هدف به قدرى مهم است كه مى توان آن را هدف اصلى يا از اهداف اصلى پيامبران عليهم السلام برشمرد. آرى، تمام اوليا و انبيا و كتب آسمانى در مسير اجراى عدالت گام برداشته اند.
زیرا پيشوايان عادل بايد زندگى خود را بسيار ساده و با قشرهاى محروم جامعه هماهنگ كنند تا هم به ياد آنها باشند و در طريق محروميت زدايى گام بردارند و هم مايه تسلى خاطر براى قشر محروم گردند.
ديگر اينكه در زمانى كه مردم گرفتار بحران هاى اجتماعى مى شوند و قشرهاى ضعيف تحت فشار قرار مىگيرند، بايد به حداقل لازم قناعت كرد و بقيه را براى نجات محرومان گذاشت.
حال آیا انجام اين هدف جز از طريق تشكيل حكومت ممكن است؟! آيا زورگويان جهان و قدرتهاى اهريمنى را كه تنها منافع خود را به رسميت مى شناسند جز با قدرت حكومت، مىتوان بر سر جاى خود نشاند، و دست آنها را از گلوى مستضعفان كوتاه كرد؟
و به اين ترتيب نقش اساسى پيامبران از نظر اجتماعى همان اقامه اصول عدل و داد مى باشد. خداوند انبیاء را با وسایل مختلف از جمله کتاب آسمانی و معجزات فرستاد تا مردم را آن چنان تعلیم دهند که خودجوش، قیام به قسط و عدالت کنند و این همان چیزی است که جوامع بشری امروز از آن سخن می گویند، اما هرچه بیشتر دست و پا می زنند به جایی نمی رسند، زیرا راه را گم کرده اند و راه اقامه قسط راه انبیا است نه راه تمدن مادی و توسل به قوه نظامی.
هدایت انسانها از ظلمات به سوی نور
در آیات قران کریم هدف بعثت خارج ساختن مردم از ظلمت ها به سوى نور برشمرده شده است ؛لذا خدا در قرآن مى فرمايد: كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ؛ اين كتابى است كه بر تو نازل كرديم، تا مردم را از تاريكى هاى (شرك و ظلم و جهل) به سوى روشنايى (ايمان عدل و آگاهى) به فرمان پروردگارشان درآورى .
در حقيقت تمام اهداف بعثت پيغمبر در همين يك جمله خلاصه شده، خارج كردن از ظلمت ها به نور، و قابل توجه اينكه ظلمات به صيغه جمع و نور به صيغه مفرد ذكر شده، زيرا شرك و كفر و فساد، عامل پراكندگى و چندگانگى است، در حالى كه ايمان و توحيد و تقوا عامل وحدت و يگانگى مىباشد.
و اما ضلال مبين (گمراهى آشكار) كه در ذيل آيه ذکر شده است ، اشاره سربسته و پرمعنايى است به عصر جاهليت كه گمراهى بر سراسر جامعه آنها حكمفرما بود، چه گمراهى از اين بدتر و آشكارتر كه: بتهايى را كه از سنگ و چوب با دست خود مى تراشيدند پرستش مى كردند و در مشكلات خود به اين موجودات بى شعور پناه مى بردند.
دختران خود را با دست خويش زنده به گور مى كردند، سهل است به اين عمل فخر و مباهات نيز مى كردند كه نگذارديم ناموسمان دست بيگانگان بيفتد!.
مراسم نماز و نيايش آنها كف زدن و سوت كشيدن در كنار خانه كعبه بود، و حتى زنان بصورت برهنه مادرزاد بر گرد خانه خدا طواف مى كردند و آن را عبادت مى شمردند! انواع خرافات و موهومات بر افكار آنها حاكم بود، و جنگ و خونريزى و غارتگرى مايه مباهاتشان زن در ميان آنها متاع بى ارزشى بود كه حتى روى آن قمار مى زدند! و از ساده ترين حقوق انسانى محروم بود، كينه ها و عداوتها را پدران به ارث به فرزندانشان منتقل مى كردند، و به همين دليل خونريزى و كشت و كشتار يك امر عادى محسوب مى شد.
لیکن پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و آنها را از اين ضلال مبين به بركت كتاب و حكمت نجات داد، و تعليم و تربيت نمود، و به راستى نفوذ در چنين جامعه گمراهى خود يكى از دلائل عظمت اسلام و معجزه آشكار پيامبر بزرگ ما است.
به اين ترتيب يكى از اهداف بعثت، نجات انسانها از تاريكى هاى فكرى و عقيدتى و اخلاقى و عملى و حركت به سوى نور و روشنايى حيات و زندگى است.
سخن آخر
در خاتمه باید اذعان نمود هدف بعثت انبياء تنها پايان دادن به خصومت ها و اقامه قسط و عدالت اجتماعى نيست، بلكه همه اينها مقدمه اى براى پيمودن راه، و كمالات معنوى، و قرب الى الله است.
لذا كوتاهترين و در عين حال جامعترين تعبيرى است كه درباره دعوت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و دعوت همه انبياء آمده است كه هدف بعثت را، زندگى و حيات در تمام ابعادش مى شمرد: حيات مادى، حيات معنوى، حيات فرهنگى، حيات اقتصادى، حيات سياسى و حيات اخلاقى و اجتماعى.
اگرچه در آيات قرآن حيات، گاه به معناى حيات گياهى و گاه حيات حيوانى آمده ولى در اينجا به معناى حيات انسانى است. مسلما اينها امورى است سرنوشت ساز و با مسأله تكامل انسان و سود و زيان او رابطه فوق العاده نزديك دارد؛ حتى احتمال آن كافى است كه آدمى را به تحقيق وا دارد.
هم چنین نباید فراموش نمود حركت ها و موضع گيرى پیامبر صلى الله عليه و آله و سلم و ارتقای آينده و پيشرفت و نفوذ سريع اسلام در سايه آن حضرت، حاکی از این مسأله است كه رسول اکرم صلى الله عليه و آله و سلم به عنوان منبع بزرگ عقلانیت و درايت مورد توجه است، لیکن ديوانه خفاشانى نیز وجود دارند كه با نور اين آفتاب به ستيز برخاستند. و البته در قيامت اين حقايق باز هم روشنتر و آشكارتر خواهد بود.
الزامات و بایسته های پویایی نسل جوان از منظر معظم له
بی شک در نظام اسلامی برخی آسیب های اجتماعی و ديگر چالش ها دامن گیرجوانان شده است، لیکن بايد ريشه يابى كرد، اگر بيكارى گريبان گير نسل جوان شده، بايد ريشه يابى كرد و سپس به دنبال معالجه رفت. هم چنین بایدگفت؛ انرژی جوانی بسیار شگفت انگیز است و به نیرویی هدایتگر و مراقب نیاز دارد. «همان طور که اگر سیلاب های عظیم و پراکنده، به وسیله سدهای بزرگ مهار شود و در مجرای معیّن وحساب شده ای به جریان بیفتد، می توان توربین های عظیم برق را به گردش درآورد، کشوری را روشن و سرزمین های وسیعی را سرسبز و خرم گرداند، همچنین این نیروی خلاق جوانی که در وجود جوانان نهفته است هم، می تواند جامعه هایی را روشن و محیط های بزرگی را آباد کند. که در ادامه مهمترین راهبردهای تحقق این مسأله از نظر مخاطبان خواهد گذشت.
اضمحلال فکری جوانان؛ توطئۀ دشمنان اسلام
بدیهی است در دنياى امروز دستهاى مرموز دشمنان حق و عدالت براى مسموم ساختن افكار نسل جوان به وفور قابل مشاهده است ، با اندک تأمل می توان دریافت كه در عصر کنونی وسائل تبليغاتى دشمن كه از مجهزترين و نيرومندترين وسائل تبليغاتى جهان است كوشش مى كنند تا پايه هاى عقائد اسلامى را در افكار مسلمين، مخصوصاً نسل جوان ويران سازند، آنها در اين راه از هر گونه وسيله و هر كس در لباسهاى« دانشمند، خاورشناس، مورخ، عالم علوم طبيعى، روزنامه نگار و حتى بازيگران سينما» استفاده مى كنند.
لذا هدف دشمنان اسلام این است که می خواهند نسل جوان را از ما بگیرند، و نقشه دشمنان خارجی در این زمینه کاملاً حساب شده است زیرا هرگاه جامعه، مخصوصاً نسل جوان در امواج فساد غرق شود هرگونه مقاومت در برابر هجوم بیگانه درهم شکسته خواهد شد و راه برای سلطه آن ها هموار می گردد.
هم چنین محاسبه دشمنان داخلی نیز همین گونه است، آن ها بهترین راه برای براندازی نظام را بی تفاوتی مردم نسبت به دین و ارزش های دینی دیده اند.
حال آنکه جوانان حامیان انقلاب و مبارزان در مقابل دشمن هستند، اما دشمنان می خواهند اینها را از ما بگیرند، امروز دشمن در صدد سست کردن اعتقادات مذهبی جوانان در جامعه است. لذا ما باید در این خصوص هوشیار باشیم و قدر جوانان را بدانیم.
بنابراین باید این پرسش کلیدی را مطرح نمود که آیا وقت آن نرسیده است که برنامه دقیقی برای مبارزه با این تهاجم دشمنان تنظیم کنیم، این جانب از این بیمناکم که تجربه تلخ اندلس بار دیگر در کشور ما تکرار شود و مقاومت ها از میان برود و دشمن بر همه چیز مسلط گردد.
بدین ترتیب باید هشدار داد اگر دشمن در این زمینه موفق شود، دیگر چیزی از انقلاب و اسلام برای کشور باقی نمی ماند.
مدرنیته و تخریب مبانی اخلاقی جوانان
متأسفانه اخیراً حرکت تخریب مبانی اخلاقی و فساد جوانان دیده می شود که ممکن است این سیل بنیان کن همه چیز را با خود ببرد، از گسترش مواد مخدر گرفته تا پخش امواج بسیار مستهجن و بدآموز به صورت رایگان یا بسیار ارزان، و فعال شدن سایت های بسیار بدآموز اینترنتی و ماهواره ها و مطبوعات طرفدار آن ها و مسئله بدحجابی که به سوی بی حجابی پیش می روند و تشکیل مجالس جشن عروسی به صورت زمان طاغوت یا بدتر از آن و حتی آلوده کردن بعضی از مجالس عزاداری با آهنگ های ترانه ها و مانند آن ، و مع الاسف فضا را به صورتی درآورده اند که امر به معروف و نهی از منکر عملاً در آن بسیار مشکل شده است و یک حالت انفعالی و مرعوبیت خطرناک جای آن را گرفته است.
حال اگر این جریان فقط اخلاق جامعه را هدف قرار می داد یک مصبیت بزرگ بود ولی مهم تر از آن این که قرائن و شواهد نشان می دهد که تمام این ها در راستای مذهب زدایی و عریان سازی از اعتقادات دینی و عقب زدن اسلام از متن جامعه است که یک فاجعه محسوب می شود.
به عنوان نمونه با توجه به افزایش استفاده جوانان از تلفن های همراه، وظیفه متولیان امر نسبت به این موضوع بسیار سنگین تر شده تا در مقابل این موج، خدای نکرده نوجوانان و جوانان به گمراهی کشیده نشوند.
دشمن سعی دارد با انواع ترفندها همچون ایجاد شبهات، ترویج مفاسد اخلاقی و تهاجم فرهنگی و اعتیاد جوانان کشور را تحت تاثیرقرار دهد و با متمرکز کردن روی این حربه بر روی نسل جوان ما می خواهد آن ها را از اسلام و قرآن جدا کند و این امر می طلبد که دستگاه های مسئول از جوانان غافل نشوند.
امروز راهها به سوی فساد زیاد شده است، جوانان باید هوشیار باشند و در انتخاب درست دقت کنند. چه اسرافى از اين بالاتر كه انسان مهمترين سرمايه وجود خود يعنى عمر و سلامت و جوانى و نيروها را بيهوده در راه فساد و گناه و عصيان و يا در مسير به دست آوردن متاع بى ارزش و ناپايدار اين دنيا به هدر دهد، و در برابر اين سرمايه چيزى عايد او نشود. زیرا ادامه اين تحريكات دائمى بهترين فصول زندگى يعنى دوران جوانى را بر باد مىدهد و اعصاب جوانان را در هم مى كوبد.
لذا باید برای حل مشکلات دانش آموزان از تمام برنامه ها بهره جست تا مانع افزایش مفاسد اجتماعی شویم وهمه باید سعی کنیم نسل جوان را در مقابل وسوسه های شیطان صفتان بیمه کنیم.
لزوم تهذیب و خود سازی
انجام عبادت ، و در خودسازى كوشيدن، و به غير خدا نينديشيدن، تحول عظيمى در روح انسان پديد مى آورد، لذا حضور جوانان مومن دانشجو برای تهذیب و خودسازی، نگرش درگذشته و تصمیم برای آینده، مساله بسیار مهمی است آن هم در دنیایی که آلوده شده است.
شکی نیست دشمنان اسلام و انقلاب تبلیغ می کنند که جوانان از دین و معارف الهی فاصله گرفته اند که این حضور پر شور جوانان در مناسک عبادی هم چون اعتکاف جواب دندان شکنی برای آنان است که بحمدالله نسل جوان ما مومن و معتقد هستند.
هم چنین شایسته است جوانان فاصله خود را با نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و تفسیر آیات قرآن کم کنند، زیرا بالا رفتن علم و دانش باعث تشخیص راه زندگی سعادتمند خواهد شد. تمسک به فرهنگ اسلام علوی و پرهیز از مجالس آلوده و دوستان ناباب، اخلاق و عقاید اسلامی را در میان جوانان حفظ می کند.
بنابراین تا جوانان با ایمان هستند انقلاب بیمه است، اما پناه بر خدا از روزی که شیاطین نفوذ کنند.
اميدواريم جوانان عزيز ما، مخصوصا دانشجويان درامور معنوی، كه وسيله مؤثرى براى قرب پروردگار است، نسبت به ديگران پيشگام باشند.
شادی سالم ضرورت حیاتی برای جوانان
به گفته برخی تفريح و سرگرمى همچون سرويس كردن و روغن كارى نمودن چرخهاى يك ماشين است گرچه اين ماشين يك ساعت متوقف براى اين كار مىشود، ولى بعدا قدرت و توان و نيروى جديدى پيدا مى كند كه چند برابر آن را جبران خواهد كرد، به علاوه بر عمر ماشين خواهد افزود.
لیکن مهم اين است كه سرگرمى و تفريح، «سالم» باشد و گرنه مشكلى را كه حل نمى كند بلكه بر مشكل ها مى افزايد، چه بسيار تفريحات ناسالمى كه روح و اعصاب انسان را چنان مى كوبد كه قدرت كار و فعاليت را تا مدتى از او مى گيرد و يا لا اقل بازده كار او را به حد اقل مى رساند.
لذا در بين جوانان عدهاى وجود دارند كه روحشان مرده است؛ معتادند، گرفتارند، افسرده اند و خلاصه اثرى از شور و نشاط جوانى در آنها نيست، همانگونه كه در بين پيران كسانى هستند كه روحى زنده و با نشاط دارند، اينها قلب و روحشان جوان است، هر چند سنشان زياد باشد.
با این اوصاف باید گفت از ديدگاه اسلام هدف وسيله را توجيه نمى كند؛ يعنى براى رسيدن به هدف مقدس، نمى توان از مقدمات نامقدس سود جست، بلكه بايد با وسائلى مقدس، به هدف مقدس نائل شد لذا نکند خدایی ناکرده برای خنداندن مردم کارهای خلاف شرع انجام شود، مبادا صحنه های بدحجابی نشان داده شود و طنزها لغو و بیهوده باشد، همه برنامه ها را میتوان هدفدار کرد.
ارتقای آموزه های اسلامی در کتب آموزشی
نباید فراموش نمود برخی عوامل نفوذی در گوشه و کنار کشور سعی در حذف ماهیت اسلامی از کتاب های دانش آموزان دارند که مسئولان باید در این زمینه دقت لازم را به کار بندند.
خوشبختانه فرهنگ اسلام بسیار غنی است و مدیران می توانند با بهره گیری هر چه بیشتر از معارف اسلامی، جوانان را در برابر تبلیغات منفی دشمنان بیمه کنند.
هم چنین از سوی دیگرعلاقه شديد نسل جوان به اين گونه كتابها، نشانه بارزى است از زنده بودن روح حقيقت جويى در آنها. لذا بايد نياز حق طلبى و ايمان به معنويت و سعادت را در اين طبقه باور داشت.
از این رو هر چه بر تعداد کتابخانه ها، مدارس، حوزه های علمیه و سفرهای علمی افزوده شود، سطح علمی و دینی جوانان افزایش خواهد یافت و به همان نسبت هم جوانان از مفاسد و انحرافات دور می شوند.
لزوم ارتباط جوانان باعالمان دین
گفتنی است سایت های شیطنت آمیز ضد اسلامی و ضد شیعی در فضای مجازی فعال هستند و شبهه افکنی می کنند که جوانان بايد به هوش باشند و خود را از لغزشگاه ها دور نگه دارند، همان گونه كه مسئولين نيز بايد احساس مسئوليت كرده و براى حفظ و تقويت ارتباط جوانان با خداوند نهايت كوشش خود را به كار گيرند. چون اگر نسل جوان از دست برود فقط جهان آخرت از دست نمى رود، بلكه دنيا نيز از دست مى رود.
در این شرایط جوانان باید سؤالات خود را با عالم دینی در میان بگذارند، چون این شبهات با ساده ترین استدلال های علمی و فلسفی، جواب های روشن دارند و ما به برکت اهل بیت علیهم السلام می گوییم و معتقدیم که سؤال و شبهه بدون جوابی در هیچ یک از مسایل دینی اسلام وجود ندارد.
به عنوان نمونه ضرورت گسترش افکار و اندیشه های امام خمینی قدس سره و انس بیشتر جوانان با این اندیشه ها برای مقابله با شبهات دشمنان بسیار مفید و موثر خواهد بود.
از سوی دیگر تصویر فاصله علما با مردم و نسل جوان بايد کاهش یابد و براى كم كردن اين فاصله ، نسل جوان باید بتوانند بيش از پيش با آثار بزرگ اسلامى آشنا گردند؛ از زلال جان پرورش سيراب گردند و راه زندگى را بيابند و مفاهيم و ارزشهاى اسلامى را بهتر ارزيابى كنند.
جوان و دوست یابی صحیح و سالم
بی شک انسان بدون دوست و رفیق نمی تواند زندگی کند و در روایات آمده است که رفیق از بهترین نزدیکان انسان است، اما رفیق خوب و بد تفاوت دارد.
دوستى و رفاقت را مىتوان يكى از شاخ و برگهاى درخت اجتماع به حساب آورد كه رنج و تعب را مى برد، به روح و روان نشاط مى بخشد و هنگام گرفتارى بسيارى از مشكلات بدين وسيله حل مى شود.
لیکن دین مبین اسلام در انتخاب دوست و رفیق بسیار سخت گیر است و تاکید می کند که در این راستا باید مراقب بود چرا که سرنوشت انسان را در بخش هایی دوستان می سازند. لذا ما بايد در انتخاب دوست سخت گير باشيم. بايد كسانى را برگزينيم كه ديدنشان ما را به ياد خدا بيندازد، ما را دعوت به تقوا و اطاعت از خدا و تلاش براى رضاى حق كند.
به ویژه آنکه با توجه به این که در حال حاضر اسباب آلودگی جوانان به گناه بیشتر شده است نسل جوان باید حساسیت بیشتری در انتخاب دوست داشته باشند. هم چنین ما باید جوانان را برای انتخاب دوست خوب راهنمایی، کنیم چون دوست خوب در سرنوشت انسان تاثیرگذار است.
متأسفانه برخی به خاطر دوست و رفیق ناباب و وسوسه های آنها به مواد مخدر آلوده و گرفتار مشکلات بسیاری شده و برخی نیز به همین دلیل به دار آویخته شدهاند.
بسیاری از باندهای سرقت و ناهنجاری نیز به واسطه همین دوستان ناباب شکل میگیرد برای همین جوانان باید در انتخاب دوست حساسیت فوق العادهای داشته باشند و بدانند که یک دوست تا چه میزان میتواند در سرنوشت انسان اثرگذار باشد.
اشتغال ضرورت بنیادین برای پویایی نسل جوان
به یقین هنگامی که مسئله بیکاری جوانان مطرح می شود ابعاد فاجعه نیز روشن تر می گردد. زیرا امروزه برخی ١٠ الی ٢٠ پست و مقام برای خود گرفته اند؛ این درحالی است که بسیاری از جوانان لایق، بیکارند! حال آنکه این گونه اقدامات، باعث ایجاد کینه و بدبینی در جامعه می شود.
قطعاً کسی که ١٠ الی ١٥ شغل را هم زمان دارد، از حرص و طمع و روحیه انحصار طلبی اوست که این یکی از بدترین رذایل اخلاقی است. که منشأ این تفکر، فقط به فکر گروه خویش بودن است؛ این افراد فکر می کنند باید گروه خودشان، شغل های بیشتری را در اختیار داشته باشند؛ حال آن که باید از چنین فردی پرسید: آیا باید همه منافع برای شما باشد؟
لازم به ذکر است امروزه شعارهاى زيادى در استفاده كردن از نيروى جوانان داده مىشود و متأسفانه به گونه اى تبليغ شده كه بعضى تصور مى كنند بايد بزرگسالان را از صحنه حكومت و اجتماع كنار گذاشت در حالى كه آنها مجموعه هاى عظيمى از تجاربند. حق مطلب اين است كه تجربه هاى پرارزش بزرگسالان بايد با نيرو و نشاط جوانان آميخته شود تا موفقيت قطعى حاصل شود؛ به طور قطع و يقين نه تنها مىتوان به نيروى جوان قناعت كرد و نه تنها به تجارب بزرگسالان، بلكه اين دو مكمل يكديگرند.
ازدواج؛ شاخصۀ کلیدی پویایی جوانان
باید اذعان نمود خداوند ازدواج را به صورت یک فریضه جمعی شمرده است، و قرآن، ازدواج را مایه آرامش انسان قرار داده است، آرامشی که تنها در بعد فردی خلاصه نمیشود بلکه به تبع آن آرامش در عرصه اجتماعی نیز تحقق می یابد. لذا دولت، مسؤولان، مردم و خانواده ها همه باید دست به دست هم دهند تا مشکل ازدواج جوانان حل شود. زیرا ازدواج و همسر گزینى موجب شکفته شدن استعدادهاى نهفته است و افراد متأهّل بهتر از افراد مجرّد فکر مىکنند و جوانى که در کانون وجود او آتش شهوت زبانه مى کشد و وسیله مشروع براى اطفاى آن ندارد، نمى تواند صحیح و آرام فکر کند؟ این حقیقتى است که برخى از روانشناسان نیز به آن اعتراف کرده اند.
بنابراین به نظر می رسد سازمانی دارای سرمایههای کافی و اختیارات لازم باید در کشور وجود داشته باشد تا مسئله ازدواج ساماندهی شود. امیدواریم خداوند به همه گوش شنوا بدهد و ما ورای شعارهایی که داده می شود تصمیم و عمل نیز باشد حتی اگر یک سازمان مجهزی دارای سرمایه های کافی و اختیارات لازم برای مساله ازدواج جوانان فراهم کنند که هم تسهیلات بدهند و هم آموزش های لازم را به آنها ارائه کنند، بسیار مفید و بجا خواهد بود.
هم چنین در جامعه گروهى عهده دار كمك به پسران جوان نيازمند ازدواج شوند، جوانانى كه سن ازدواج آنها فرا رسيده ولى ضعف امكانات مالى اجازه ازدواج را به آنها نمى دهد.
سخن آخر
در خاتمه باید گفت؛ سرمایه اصلی یک کشور منابع و امکانات نیستند بلکه نیرو و منابع انسانی است لذا جوانان، امید آینده کشور و نظام اسلامی هستند، این جوانان بودند که توانستند انقلاب اسلامی را به پیروزی رسانده و در دوران هشت سال دفاع مقدس سربلند باشند.
از سوی دیگر باید به جوانان این مرز و بوم گفت؛ ضایع کردن فرصت مایه غم، اندوه و ناراحتی است و نباید فرصت سوزی کرد. بعضی از اسباب و وسایل فرصت ها در اختیار ما است، اما بعضی ها از اختیار ما خارج است این اسباب همیشه برای انسان فراهم نمی شود و نباید آن را به راحتی از دست داد.
اگر فرصت جوانی از دست برود برگشت ندارد و دوران جوانی، زمان فراهم بودن فرصت ها است که باید مغتنم شمرد.
اگر چه جوان قلبش پاک است و ریشه خوب، بد، عالم و یا جاهل بودن در جوانی نهادینه می شود و جوان آمادگی برای پذیرش دارد و می تواند از عمرش به خوبی استفاده کند ولی باید مواظب بود این فرصت به غفلت نگذرد.
در حال حاضر نیز باید مجلس و دولت با برنامه ریزی مناسبی برای حصول اهداف و حل مشکلات جوانان را یاری کنند.
بايد تصورات موهوم گذشته را به كنارى نهاد. بايد چشم دوخت به آيندهاى روشن و روحانى و براى نسل جوان اين عصر، تمامى نيروها و استعدادها را به كار بست.
اميد است اين خدمت ناچيز مقبول درگاه حضرت احديت و موجب خشنودى حضرت ولى عصر امام زمان (روحى له الفداء) باشد و باعث بيدارى و آگاهى همگان مخصوصاً نسل جوان و تحصيل كرده گردد.
تأملی بر حقیقت«انتظار» منجی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از منظر معظم له
زادروز بزرگ منجی جهان بشریت و برافرازنده پرچم حق و عدالت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) بشارتی روح پرور برای همه عاشقان و شیفتگان مکتب اوست. از این رو جهان در انتظار مصلحى بزرگ است كه با يك انقلاب صحنه عالم را به نفع حق و عدالت دگرگون مىكند.
بدیهی است در جهانی که شور و شر از در و دیوارش می بارَد و همه از ظلم و جور و ستم خسته شده اند و رهبر و راهنمایی می-جویند انتظار و امید ظهورش نوید بخش امن و امان و صلح و عدالت است، همه هر یک به نحوی در انتظار آن نجات دهنده بزرگ به سر می برند و یاد او مایه آرامش دل ها و زدودن زنگار یأس و نومیدی و حرکت به سوی خودسازی و فراهم ساختن زمینه-های ظهور او است.
لذا طبيعى است اگر انسان انتظار و اميد چيزى را دارد بايد خود را براى استقبال از آن آماده كند. حال آن كس كه ادعا مىكند من انتظار چيزى دارم و اثرى در عمل او نمايان نيست، در واقع مدعى دروغينى بيش نخواهد بود. زیرا كسى كه سلاح در دست دارد، برای حمایت از رهبر اين انقلاب باید با مخالفان حكومت صلح و عدالتش مقابله نماید و آمادگى فراوان روحى و فكرى و رزمى داشته باشد.
چیستی مفهوم انتظار
در وهلۀ نخست باید گفت «انتظار» از ماده «نظر» معمولا به حالت كسى گفته مىشود كه از وضع موجود ناراحت است و براى ايجاد وضع بهترى تلاش مىكند.
فى المثل بيمارى كه انتظار بهبودى مىكشد، يا پدرى كه در انتظار بازگشت فرزندش از سفر است؛ از بيمارى و فراق فرزندن ناراحتاند و براى وضع بهترى مىكوشند. همچنين تاجرى كه از بازار آشفته ناراحت است و در انتظار فرو نشستن بحران اقتصادى مىباشد اين دو حالت را دارد:« بيگانگى با وضع موجود» و« تلاش براى وضع بهتر».
بنابراين، مسأله انتظار حكومت حق و عدالت «مهدى» و قيام مصلح جهانى در واقع مركب از دو عنصر است؛ عنصر «نفى» و عنصر «اثبات». عنصر نفى همان بيگانگى با وضع موجود؛ و عنصر اثبات خواهان وضع بهترى بودن است.
و اگر اين دو جنبه در روح انسان به صورت ريشه دار حلول كند سرچشمه دو رشته اعمال دامنه دار خواهد شد.
که عبارتند از ترك هر گونه همكارى و هماهنگى با عوامل ظلم و فساد و حتى مبارزه و درگيرى با آنها از يك سو، و خودسازى و خوديارى و جلب آمادگىهاى جسمى و روحى و مادى و معنوى براى شكل گرفتن آن حكومت واحد جهانى و مردمى از سوى ديگر.
لذا با توجه به مفهوم اصلى «انتظار» می توان دریافت منتظران واقعى همچون كسانى شمرده شدهاند كه در خيمه حضرت مهدى عليه السلام يا زير پرچم او هستند يا كسى كه در راه خدا شمشير مىزند، يا به خون خود آغشته شده، يا شهيد گشته است.
با این تفاسیر باید گفت مراحل مختلف و درجات مجاهده در راه حق و عدالت متناسب با مقدار آمادگى و درجه انتظار افراد متفاوت است، اگر چه هر كدام از اينها هر دو جهادند، و هر دو آمادگى مىخواهند و خود سازى، لیکن كسى كه در خيمه رهبر چنان حكومتى قرار گرفته يعنى در مركز ستاد فرماندهى يك حكومت جهانى است، نمىتواند يك فرد غافل و بيخبر و بى تفاوت بوده باشد، آنجا جاى هر كس نيست، جاى افرادى است كه به حق شايستگى چنان موقعيت و اهميتى را دارند.
اصل انتظار در یک نگاه
باید گفت همه مسلمانان بدون استثناء در انتظار ظهور مصلحى بزرگ به سر مى برند، اين مصلح بزرگ داراى اين ويژگي ها است:
١. جهان انسانيت را به سوى صلح و عدالت رهبرى مى كند و بساط ظلم و فساد و خونريزى را بر مى چيند.
٢. مساوات و برادرى را در ميان عموم ملت ها و نژادها تعميم مى دهد.
٣. نور ايمان و اخلاق و صميميت و محبت را در همه جا مى پاشد.
٤. يك جهش بزرگ علمى و فرهنگى برپا مى سازد.
٥. دنياى انسانى را وارد مرحله نوينى از حيات خود مى كند.
٦. به هرگونه اسارت و بردگى و استثمار پايان مى دهد.
٧. نام او مهدى است و از فرزندان پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) مى باشد.
انتظار؛ مقوله ای میان ادیانی و جهان شمول
بی تردید اندیشه ظهور یک مصلح بزرگ برای جهان انسانی در آموزه های تمام انبیای الهی بوده است و همگی آنها امت های خود را به چنین ظهوری بشارت داده اند و در انتظار آن بوده-اند، اما این اندیشه در آموزه های اسلامی بسیار شفاف تر و پررنگ تر مطرح است.
هم چنین مىدانيم مسئله انتظار ظهور يك مصلح مورد توافق تمام مردم جهان است كه بيايد و جهان درهم ريخته را اصلاح كند، اديان و مذاهب نيز منتظر يك مصلح هستند با اين تفاوت كه هر كدام از اديان اين مصلح را از خويش مىدانند، و هر كدام او را به نامى مىنامند، ولى همگى در اوصاف كلى و اصول برنامههاى انقلابى او اتفاق دارند.
بنابراین انتظار عمومى همه اديان و مذاهب براى يك مصلح بزرگ جهانى است، تقريبا در همه اديان فصلى جالب در اين زمينه به چشم مىخورد، و مسئله ايمان به ظهور يك نجات بخش بزرگ، براى مرهم نهادن بر زخمهاى جانكاه بشريت، تنها در ميان مسلمانان نيست، بلكه اين يك اعتقاد عمومى و قديمى است كه در ميان همه اقوام و مذاهب شرق و غرب بوده است، به عنوان نمونه وجود چنين اعتقادى حتى در ميان قبایل سرخپوستان آمريكايى نیز شايع است كه روزى گرد سرخپوستان ظهور خواهد كرد و آنها را به بهشت زمين رهنمون خواهد نمود.
اگر چه اسلام به حكم اينكه مذهبى است كاملتر، تأكيد بيشترى روى اين مسئله مىكند. بلکه عقيده ظهور «مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» در عقايد اسلامى وسعت فوق العادهاى دارد و به عنوان يك عقيده زير بنايى شناخته شده است.
از این رو همه فرق اسلامى بدون استثناء در انتظار قيام يك مرد بزرگ انقلابى از دودمان پيامبر (صلی الله علیه و آله)به نام «مهدى» هستند (رهبرى كه به سوى هدف و برنامه وسيع انقلابىاش هدايت شده و به همين دليل قادر به هدايت و رهبرى دگران است).
اين اتفاق نظر به حدى است كه حتى تندروترين گروه هاى اسلامى يعنى وهابيان نيز اين موضوع را پذيرفتهاند، نه تنها پذيرفتهاند بلكه بطور جدى از آن دفاع مىكنند و از عقايد قطعى و مسلم اسلامى مىدانند.
از مجموع آنچه گفتيم نتيجه مىگيريم كه اين انتظار جنبه منطقهاى ندارد؛ انتظارى است همهگير و گسترده و در سطح جهانى.
انتظار؛ مولفه ای برآمده از فطرت
باید اذعان کرد مسأله انتظار ظهور يك حكومت بزرگ جهانى كه صلح و امنيت و آرامش و عدالت و پاكى را در همه دنيا گسترش دهد عكس العمل عوامل سخت اجتماعى و ناكامى ها نيست، بلكه ريشه عميقى در اصيل ترين ابعاد روح انسانى دارد و به تعبير ديگر اين انتظار از درون فطرت و روان آدمى مى جوشد و از ذات انسان سرچشمه مى گيرد، فراگیری و جهان شمولی انتظار منجی موعود(عج) خود شاهدى است بر فطرى بودن اين اعتقاد، به نحوی که ايمان و توجه به اين واقعيت فطرى كه عقل و خرد نيز پشتيبان آن است ابرهاى تيره و تار يأس و بدبينى را ازآسمان روح انسان دور ساخته، و او را براى آينده روشن، بسيج و آماده مىكند، نيروها را آمادهتر، افكار را بيدارتر، آمادگي ها را فزون تر،انقلاب ها را سريع تر، عشق ها را آتشين تر؛ و راه را براى رسيدن به يك جامعه انسانى به معنى واقعى كلمه هموارتر مىسازد.
اهمیت مسألۀ انتظار در آموزه های روایی
اسلام آئين جاودانى حق اين حقيقت را به پيروانش ياد آور شده و از ناحيه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم روايات متواترى در زمينه قيام مهدى عليه السلام در آخر الزمان پس از پر شدن جهان از فساد، رسيده است.
هم چنین از طرق ائمه اهل بيت (علیهم السلام) بالخصوص، روايات بسيارى در اين باره وارد شده است. در اين روايات تعيين شده كه «مهدى» (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرزند امام حسن عسكرى (علیه السلام) است. همو كه در سال ٢٥٥ هجرى قمرى در سامراء متولد و پس از شهادت پدرش (در سال ٢٦٠) بدستور خداوند از ديدهها پنهان گرديده و تا هنگامى كه خداوند فرمان ظهورش را نداده همچنان در پشت پرده غيبت قرار دارد.
لذا بايد قبل از هر چيز قسمتى از روايات مذهبى را كه درباره اهميت مسأله انتظار وارد شده است، مورد دقت قرار داده و روى لحن آنها كه روشنگر مباحث مهم و کلیدی است تكيه كنيم، به عنوان نمونه امام صادق عليه السلام درباره كسى كه انتظار ظهور حكومت حق را مىكشد و در اين حال از دنيا مىرودفرمود:او به منزله كسى است كه با رهبر اين قيام در خيمهاش باشد، و پس از كمى سكوت اینگونه کلام نورانی اش را کامل نمودو فرمود؛ مانند كسى است كه با پيامبر(صلی الله علیه و آله) بوده است». ،
نظير همين مطلب در روايات ديگر ... نيز وارد شده است که اين تشبيهات ، بسيار پرمعنا و روشنگر اين واقعيت است كه يك نوع رابطه و تشابه بين مسأله انتظار و جهاد و مبارزه با دشمن در آخرين شكل خود وجود دارد؛ گاهى همانند كسى كه در زير پرچم اوست، گاهى همانند مجاهدان در خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله، گاهى همانند شهيدان.
در روايات متعددى نيز انتظار چنين حكومتى را داشتن، به عنوان بالاترين عبادت معرفى شده است:« «أفضل العبادة انتظار الفرج؛ بهترين اعمال امت من انتظار فرج است». ، ، اين حديث اعم از اين كه «انتظار فرج» را به معناى وسيع كلمه، شامل شود و يا به مفهوم خاص، يعنى «انتظار ظهور مصلح جهانى» باشد، اهميت انتظار را در مورد بحث ما روشن مىسازد.
به هر حال مطالعه متون معروف اسلامى نشان مى دهد كه اميد و انتظار صلح و عدالت جهانى در پرتو قيام يك مرد انقلابى، با برنامه ها و بينش هاى انقلابى، چيزى است كه در متن تعليمات پيامبر اسلام قرار داشته است. بلکه روايات مربوط به قيام مهدى (عليه السلام) چنان است كه هيچ محقق اسلامى، پيرو هر يك از گروه ها و مذاهب اسلامى باشد نمى تواند «تواتر» آن را انكار كند.
انتظار فعال؛ انتظار منفعل
باید دانست تحقق انتظار بدون تلاش برای پیاده کردن صلح، امنیت و عدالت جهانی بی محتوا است، زیرا سازندهترين مفاهيم همچون «انتظار» گاهى آنچنان گرفتار تحريف و تفسيرهاى نادرست و وارونه شده كه اسلام راستين از آن وحشت مىكند!
در تبیین این مسأله باید گفت در راه هدايت، كمى نفرات نبايد موجب عقب نشينى و يا عدم حركت شود، چه اين كه هدايت جزو سرشت انسان ها است و بنا بر اين با كمك اين عامل درونى و با آگاهى افراد پيشرفت حاصل خواهد شد. علاوه هر كار مهمى از جاى كوچكى شروع شده و بزرگ ترين انقلابات جهان از ابتدا از فكر يك يا چند نفر تراوش كرده است، نبايد به انتظار تعداد زياد نشست بلكه بايد كار را شروع نمود زيرا در صورت عدم شروع از چه طريق انتظار داريم كه بر تعداد ما افزوده شود خود شروع موجب پيشرفت است.
لذا بنا نيست كه ما در زندگى هميشه در انتظار معجزهها باشيم، بايد برنامه و وسائل كار را آماده كرد و از طرق طبيعى به پيشروى ادامه داد، و آنجا كه كارها گره مىخورد بايد در انتظار لطف الهى بود! به تعبير روشن تر، من نبايد انتظار داشته باشم كه آفتاب را به پائين ابرها بكشم تا چهره او را ببينم؛ چنين انتظارى اشتباه بزرگ و خيال خام است؛ اين منم كه بايد بالاتر از ابرها پرواز كنم تا شعاع جاودانه آفتاب را جرعه جرعه بنوشم و سيراب گردم.
بنابراین بدیهی است انتظاری پویا و فعال است که انسان در راستای هماهنگی کامل با برنامه های مصلح جهانی قرار گیرد که در این صورت از غوطه ور شدن در فساد و تباهی که لازمه ناامیدی و یأس است مصون خواهد ماند و به سازندگی، آمادگی و خودسازی بیشتر خواهد رسید در غیر این صورت ، واژۀ انتظار لفظی بی مفهوم خواهد بود.
زمینه سازی برای ظهور شاخصۀ کلیدی انتظار فعال
اين اشتباه بزرگ را بايد به طور كامل از مغزها بيرون كرد كه مصلح بزرگ جهانى برنامهاى دارد كه تمام اصولش بر محور معجزات دور مىزند، همه پيروزي ها و فتح ها، انقلاب ها و اصلاح-ها، دگرگوني ها و تحول هايش روى اصول اعجاز صورت مىگيرد، او و چند نفر به پا مىخيزند، در حالى كه سايرين تماشاچى خواهند بود، دنيايى را كه هيچ گونه آمادگى براى حكومت واحد عادلانه جهانى بر اساس عالىترين ارزش هاى انسانى ندارد، يك شبه، با دم مسيحايى آماده مىكنند، و برقآسا عناصر غير قابل اصلاح را نابود، و همه افكار را به سطح بالا مىكشند، و پرچم حق و عدالت را در سراسر عالم به اهتزاز در مىآورند.
نه هرگز چنين نيست؛ مگر ساير پيامبران الهى و مصلحان آسمانى چنين برنامهاى داشتهاند كه او هم داشته باشد؟! مگر او يك استثنا در عالم خلقت است؟! مگر شخص پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله از تمام امكانات و اسباب طبيعى براى پيشبرد اهداف خود استفاده نمىكرد؟! مگر در ميدان نبرد، هيچ يك از محاسبات و نقشهها را از نظر دور مىداشت؟! بنابراين شكى نيست او هم تا آن جا كه ممكن است از عوامل و اسباب طبيعى استفاده مىكند، و امدادهاى خاص الهى مخصوص به موارد نارسايى اين اسباب است. با در نظر گرفتن اين حقيقت، روشن مىشود كه آماده ساختن زمينه براى چنان تحولى، از شرايط نخستين آن تحول است.
ظلم ستیزی؛ اصل راهبردی انتظار منجی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
برخلاف آنچه بعضى تصور مى كنند براى تسريع ظهور مصلح جهانى، آنچه لازم است آمادگى و تشنگى محيط است، نه وجود ظلم و فساد.
به تعبير ديگر مردم جهان تدريجاً اين حقيقت را در مى يابند كه وجود رقابت هاى ناسالم و جنگ ها و خونريزی ها در جهان ومسابقه تسليحاتى ميان قدرت هاى بزرگ... آنها را به فكر تشكيل «حكومت واحد جهانى» با ابعاد وسيعش مى افكند.
كوتاه سخن اين كه آنچه در اين موضوع مهم است مسأله آمادگى روحى و جسمى براى پذيرش چنان نظام واحدى است و آگاهى از عواقب خطرناك وضع نابسامان كنونى، و یا اگر در روايات اسلامى مى خوانيم قبل از چنين انقلابى، جهان را ظلم و فساد خواهد گرفت آن هم در واقع مقدمه اى است براى پيدايش آگاهى و آمادگى، نه اين كه ظلم هدف و فساد، هدف نهايى باشد.
اگر چه نباید فراموش نمود مدت هاست كه جهان از ظلم و فساد پر شده است چه ظلم و فسادى بالاتر از اين همه جنگ ها و خونريزى ها و غارت گرى ها و استعمارها در اشكال مختلف، این همه جنايات و تبيعض هاى ناروا، و تقلب ها و خيانت ها و مفاسد اخلاقى ديگر، لذا منتظران واقعى بايد تمام تلاش و كوشش خود را در«عواقب» وضعیت کنونی وتبیین «علل و عوامل» آن به كار برند، نتيجه وضع كنونى را روشن سازند و علل اصلى آن را نيز مشخص كنند تا آمادگى كه شرط ظهور است انجام يابد.
سخن آخر
در خاتمه باید گفت يار آن حضرت بودن خودسازى مىخواهد و بايد نيروى علم، ايمان و ايثار را در خود زنده كنيم تا آن لياقت حاصل شود. زیرا شخصى كه انتظار امام زمان عليه السلام را مىكشد، باید سعى كند خود را به آن حضرت نزديك كرده و اعمال و رفتارش را درست كند؛ حسادت، كينه، نفاق و كارهاى خلاف را از خود دور كرده و خود را به فضايل اخلاقى آراسته نماید.
هم چنین باید از واژه انتظار باید معنی صحیح حدیث معروف «المنتظر لامرنا کالمتشحّط بدمه فی سبیل الله» که منتظران را هم ردیف شهیدان راه خدا می شمرد روشن شود. که تحقق این مسأله در گرو انجام پژوهش هایی برای عمق بخشیدن به مسأله انتظار و کاربردی کردن آن می باشد، لذا باید فصل جدیدی را در جامعه به ویژه برای جوانان بگشاییم تا از این طریق سربازان شجاع و صالحی برای آن حضرت و مصداق «وجعلنا من المجاهدین بین یدیه» باشیم.
آرى! هنوز آن آفتاب چهره از ابرها به در نكشيده، و بايد همچنان انتظار آن روز را كشيد، كه ابرها بكلى كنار روند و جهان تاريك به وجودش روشن شود؛ و گويا صبح نزديك است اميدواريم چشم ما به جمال نورانى آن حضرت روشن و منور گردد و از ياران خاص آن حضرت به حساب آييم. إنشاءالله.
پرونده ویژه
جریان شناسی فرقۀ ضالۀ بهائیت از منظر معظم له
بدیهی است از جمله مذاهب ساختگى، «فرقه ضاله بهائيت» است.، بدین نحو که كشورهاى مخالف اسلام، جهت مبارزه با دين مبين اسلام، در صد سال پيش، فرقه ضاله اى را تأسيس كردند كه براى شدت بخشيدن به آن، عالم منحرفى را در دامن خود پروراندند. او كتابى در تأييد اين فرقه، با سوء استفاده از آيات و روايات نوشت. اين عالم منحرف با كتابش، آنقدر گمراه كننده بود كه هيچ يك از پايه گذاران فرقه ضاله، به اندازه اين دانشمند منحرف سبب گمراهى مردم نشدند.
گفتنی است آميختن حق و باطل به يكديگر مانع از شناخت باطل نيست هر چند به دقت و كنجكاوى يا پرسش از آگاهان نياز دارد. لذا هنگامى كه باطن كسى براى ما مشكوك شود بايد در اعمال او دقت كنيم و از لابه لاى آن به باطن او پى ببريم، قرآن مجيد نيز اين حقيقت را در آيات مختلف تأييد كرده و درباره منافقان مى فرمايد: «قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاء مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ»؛ نشانه هاى عداوت آنها از دهان و كلامشان آشكار شده و آن چه در دلهايشان پنهان مى دارند از آن مهمتر است».
لذا فقيهان و دانشمندان دينى باید بخشى از تلاش ها و فعاليت هاى خود را به شناخت موضوعات اختصاص دهند. بدین ترتیب مجتهد بايد از علوم سياسى و اقتصادى ..ساير علوم آگاهى داشته باشد.
هم چنین مسلمانان بايد زيرك و دقيق باشند و فريب ظاهر را نخورند، و در هر برنامه و فتنه اى بايد متوليان آن را شناسايى كنند، بايد دريابند كه چه كسانى از فرقه های انحرافی همچون فرقه ضاله بهائیت بهره مى برند و چه كسانى متحمل ضرر مىشوند. مبادا فريب كسانى را بخورند كه به نام استعمار و آبادانى وارد كشور آنها مى شوند و با اسلحه آبادانى به خرابى كشور آنها مى پردازند؛ يا به نام ترويج آزادى، آنها را به اسارت مى كشند و يا به نام ترويج دين آنها را بى دين كنند!
آرى؛ اینگونه است که پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند: «كيس فطن حذر»، انسان مؤمن بايد باهوش، زيرك و نسبت به امور مختلف مواظب و دقيق باشد.
قدرت های استکباری عامل پیدایش فرقۀ بهاییت
باید اذعان نمود از جمله شگردهاى دشمن، ايجاد فرقه هاى انحرافى است؛ آنها مى دانند كه در جوامع مذهبى به خصوص بعد از آشكار شدن بى محتوايى مكتب هاى مادى، علاقه عميقى به مذهب به وجود آمده است. آنها يك سلسله فرقه هاى دروغين عرفانى ساخته اند كه هم اختلاف و تفرقه ايجاد كنند و هم انسان هاى با ايمان را از اصول صحيح مذهب دور سازند و به عوامل تخدير تبديل كنند.
لذا به گفته بعضى از کارشناسان خبره در این مسأله، در چند دهۀ اخیر دو هزار فرقه عرفان انحرافى در آمريكا و دو هزار فرقه ديگر در اروپا به وجود آمده است و عجيب اينكه كمتر قدر مشتركى با هم دارند و به يقين عامل اصلى پيدايش آنها جهانخواران اند كه مى خواهند مذاهب آسمانى را كه مانعى در برابر منافع نامشروعشان است از راه خود بردارند. بسيارى از اين فرقه ها به شرق اسلامى منتقل شده و فرقه هاى ديگرى نيز بر آن افزوده اند.
شکی نیست که مروجان بهائیت افراد منحرفی هستند و اساس مذهب ساختگی آنها، از سوی دولت های استعماری انگلستان و آمریکاست بدین ترتیب براى همگان روشن است كه اين مذهب بى اساس در كجا متولد شده است؛ چه كسانى آن را ساخته اند؛ و چه كسانى از آن استفاده مى برند.
بهائیت؛ عامل مستقیم آمریکا و اسراییل
باید دانست در طول تاریخ حیات منفور بهائیت، همواره دشمنان اسلام به عنوان یک ابزار از آنها استفاده کرده و می کنند زیرا مهمترین مرکز این فرقه در آمریکاست و مرکز مهم دیگری از آنها در اسرائیل است.
هم چنین در تبیین این مدعا باید گفت منادیان حقوق بشر، آمریکا و کنگره آن، چنانچه در ایران یک بهایی را دستگیر کنند فریاد می زند، لیکن در مقابل بدرفتاری سعودی ها با شیعیان سکوت اختیار کرده اند و صدایی از این کشور بلند نمی شود؟ از این رو باید توجه داشت مخالفت ما با فرقه ضاله، تنها به خاطر دشمنی آنها با اسلام و توطئه بر ضدّ مسلمانان نیست بلکه آنها به یقین جزء عوامل بیگانه مانند آمریکا و اسرائیل هستند.
تسهیل پروژۀ نفوذ؛ در سایۀ ترویج بهائیت
بی تردید نفوذ یکی از عوامل بزرگ پيروزى سياست هاى استعمارى و عامل روانى فروپاشی سنگرهاى فكرى در جامعۀ هدف به ویژه جوامع شرقی است.
قدرت های استکباری براى پيش برد مقاصد خود در كشورهاى هدف از دخالت در هر چيز، اعم از فرهنگ و اقتصاد و مذهب و عادات و رسوم و ... فرو گذار نمى كنند، و حتى در صورت لزوم از نابود كردن ساكنان اين مناطق ابا ندارند، . زیرا برخى از كشورها همچون آمريكا يا اروپايى ها به دنبال گسترش نفوذ منطقه اى هستند، مثلا قصد دارند نفوذ آمريكا يا اروپا را در جهان گسترش دهند.
لذا در همۀ مناطق جهان قدرت هاى مستكبر و زورگو نفوذ كرده تا جايى كه به خليجفارس براى حافظت از به اصطلاح امنيت آمده اند و مىبينيم از موقعى كه پا در اين گرداب مهلكه گذارده اند، تشنج منطقه رو به ازدياد گذارده است.
لیکن باید دانست غربي ها در مبارزات خود براى «استثمار» كشورهاى اسلامی و دیگر جوامع شرقی تنها بر قدرت نظامى و ثروت خود تكيه نمى كنند. بلكه امروزه نفوذ عرفان های کاذب هم چون بهائیت برای نظام اسلامی بسیار خطرناک است بدین نحوکه مسائل زشت در لباس زیبا عرضه می شود که از سطح توده مردم بالا رفته و به قله مسائل اجتماعی و سیاسی نفوذ می کند.
دشمنان قصد دارند با ترویج فرقه انحرافی بهائیت مردم را از امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و اسلام متنفر کنند. در حالی که مذاهب ساختگی از قبیل فرقه ضاله بهائیت از خرافات است.
هم چنین به نظر می رسد هجمه زیادی از سوی مخالفان شروع شده است و اطلاعاتی به ما رسیده که فرقه ضاله بهاییت و نیز مسیحیان و متصوفه به شدت مشغول تبلیغ هستند. که همه اینها جنبه سیاسی دارد و به پندار خود می خواهند مذهب را با مذهب بکوبند.
حال با این اوصاف باید گفت متاسفانه امروزه مسلمانان بر اثر فراموش كردن اصل مهم اسلامى هجرت برای ترویج آموزه های اسلامی، غالبا در لاك خود فرو رفته اند، در حالى كه مبشران مسيحى و مبلغان فرق ضاله بهائیت به شرق و غرب و شمال و جنوب دنيا مهاجرت مى كنند حتى به ميان قبائل وحشى و آدمخوار و حتى به مناطق قطب شمال و جنوب زمين، در واقع اين دستور از آن مسلمان ها است، و عملش از ديگران!.
در حالی که باید از طریق روشنگری جلوی اینها گرفته شود تا به صورت کلی در جایی که نفوذ می کنند دفع شود. بهترین راه مبارزه با خرافات این است که مردم معارف و احکام دین را از فقها، بزرگان دین و سرچشمه های علم بگیرند که در این صورت، به خرافات آلوده نخواهند شد.
بهائیت؛ کفار محارب و پرورش یافتۀ استکبار
مى دانیم مسأله بهائیگرى در شرایط کنونى تنها یک مسأله مذهبى نیست بلکه بیشتر جنبه سیاسى دارد و قرائن فراوانى در دست است که آنها به نفع بیگانگان فعالیّت مى کنند و دفاع شدید مجالس قانونگذارى بعضى از کشورهاى غربى از آنها از جمله این قرائن است. بنابراین در چنین شرایطى نمى توان با آنها به عنوان گروهى که مى خواهند در این مملکت زندگى مسالمت آمیز داشته باشند نگاه کرد. لذا اين گروه جزء كفار محاربند و در دامان استعمار پرورش يافته اند.
بهایی کافر حربی است از این رو که از هرگونه تلاش و کوشش ضد مسلمانان ابا ندارند. لذا بهایی ها مرتد و نجس هستند. و معامله با آنان جایز نیست هم چنین هرگونه کمک بر فرقه ضاله و اعضاء آن گروه از نظر شرعی ممنوع است مگر در موارد خاصّی که قانون بنابر مصالحی تجویز کرده است.
سکولاریسم در سایۀ هم نوایی با استکبار
سكولار به كسى گفته مى شود كه زندگى و قوانين لازم آن را فقط با ديد دنيوى تفسير و تحليل كند. لذا سكولاريزم به «جدايى دين از سياست»، ؛ اومانيسم(انسان محور همه اشیا و خالق همه ارزشها و ملاك تشخيص خير و شر ) و عقل منهاى وحى و آموزه هاى الهى ،تسامح و تساهل ،«دين ستيزى» و لازمه آن دست كم، «دين زدايى» نظر دارد که از جمله مهمترین شاخصه های فرقۀ بهائیت و دیگر مذاهب ساختگی به شمار می آید. لذا این فرقه ضاله جنگ و جهاد را به هيچ وجه حتى از نوع دفاعيش قبول ندارد،
جریان شناسی فکری این فرقه بر دو اصل اساسى استوار است كه همه اعضاى فرقه ضاله به آن معتقد و پايبند هستند:
١- عدم مداخله در سياست
٢- ترك جنگ و جهاد. و اساسا فلسفه وجودى اين فرقه گمراه گمراه كننده همين مطلب است. زيرا دولت های استکباری با اسلام سياسى و جهادى نمى توانند كنار بيايند، و آن را مانع منافع و مطامع خويش مى بينند، لذا مذهبى ساختند كه نه كارى با سياست داشته باشد و نه به سراغ جهاد برود.
تفسیر به رأی؛ انکار خاتمیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)
خوشبختانه در سالهاى اخير چهره استعمارى فرقه ضاله بهائیت براى همگان روشن شده است، و واضح است كه براى اين گونه افراد كه آلت دست بيگانگان و دشمنان اسلام هستند، تفسير به رأى وسيله بسيار مؤثرى است. به نحوی که این فرقه در مسأله تفسير به رأى دست بسيارى از همفكران خود را بستهاند، و موارد فراوانى از قرآن و سنت را بر طبق اميال و هوسها، و افكار خود تفسير كرده اند.
به عنوان نمونه پایه گذار این فرقه در كتاب «ايقان» در تفسير آيه شريفه «فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ» برای تسهیل ادعاى نبوت مدعيان دروغين پس از آنكه «سماء» را به معناى آسمان ديانت تفسير مى كند و «شمس» و «قمر» را به معناى علوم و احكام و معارف الهى و طلوع آنها را به معناى ظهور اديان و غروب آنها را به معناى ضلالت علما و نسخ شدن احكام شريعت سابق مى گيرد مى گويد: اين است معنى آيه مباركه «فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ». «زيرا كه از براى هر شمسى از اين شموس مذكوره (علوم و معارف هر مذهب) محل اشراق و غروب است».
لذا اینگونه دست به دامن تأويل فوق میزند و خاتمیت رسول اكرم صلى الله عليه و آله را انکار می کند تا بگويد اسلام هم طلوع و غروبى دارد، و غروب آن فرا رسيده و نوبت طلوع ديگر است.
ولى اين دروغپردازان لااقل توجه به اين نكرده اند كه قرآن به مشرق ها و مغرب ها، به عنوان يكى از نشانه هاى عظمت آفريدگار سوگند ياد كرده اگر منظور از «غروب» «ضلالت دانشمندان» هر مذهب بوده باشد، اين موضوع نقطه درخشانى نيست كه خداوند به آن قسم ياد كند. هم چنین باید دانست شمس و قمر و مغرب و مشرق در تمام كتب لغت و استعمالات روزمره ادباى عرب يك معناى حقيقى دارد كه همان دو كوكب درخشنده آسمانى مى باشند، و ما نمىتوانيم بدون دليل و قرينه آيه اى را كه سخن از آنها مى گويد بر معناى ديگرى حمل كنيم.
تصرف ناروا در معناى خاتم
خنده آورتر، تصرف نابجا و مضحكى است كه برخى از فرق ضاله هم چون بهائیت درباره «خاتم النبيين» انجام داده اند و براى اغواى مريدان خود چنين وانمود كرده اند كه مقصود از «خاتم» در آيه، همان انگشتر است و هدف از تشبيه پيامبر به انگشتر بيان موقعيت پيامبر در ميان پيامبران مى باشد، زيرا همانطور كه انگشتر زينت دست به شمار مى رود، همچنين وجود پيامبر اسلام در ميان پيامبران زينت آنان مى باشد.
اين تأويل به قدرى سست است كه حتى پايه گذار اين مسلك و حزب، در برخى از كتاب هاى خود ناچار شده است كه خاتم را به همان معناى صحيح خود تفسير كند و اين تأويل غلط را رها سازد. تفسير خاتم به انگشتر، يك نوع خيال بافى است كه براى فريب دادن ساده لوحان صورت گرفته است و هرگز در لغت عرب معناى واقعى «خاتم»، انگشتر نيست؛ بلكه به معناى چيزى است كه با آن اسناد و دفاتر را مهر مى كردند و اگر به انگشتر نيز خاتم مى گفتند به اين دليل بود كه با آن نيز نامه و دفتر و سند را امضا و مهر مى كردند.
بی شک ما در تفسير قرآن هرگز حق نداريم از پيش خود براى لغتى معنايى بتراشيم، بلكه بايد از استعمالات رايج در ميان عرب زبانان پيروى كنيم؛ در صورتى كه هيچگاه در لغت عرب لفظ خاتم كنايه از زينت به كار نرفته و هرگز نمى گويند فلانى خاتم خانواده خود است و مقصود اين باشد كه او زينت آنهاست و اگر هدف از توصيف پيامبر به خاتميت، بيان موقعيت او در ميان آنان بود و اين كه او زينت اين گروه است، لازم بود از استعمالات رايج در اين زمينه پيروى نموده و بگويد: پيامبر اسلام «تاج» و «اكليل» انبياست.
حال آنکه چهارده قرن همه مسلمانان جهان از اين لفظ همان معناى خاتميت را فهميده اند و در احاديث اسلامى در بيان موقعيت پيامبر نسبت به خاتميت اين لفظ به كار برده شده است.
سخن آخر
در خاتمه باید گفت اعضای فرقه ضاله بهائیت از زمره مسلمین خارجند و هر گونه رابطه ای با آنها حرام است مگر در مواردی که امید ارشاد و هدایت آنها باشد.
بنابراین هرگونه کمک به فرقه ی ضاله و اعضاء آن گروه، از نظر شرعی ممنوع است زیرا آنها مسلمان نیستند و با اسلام سخت مخالفند، لذا اجازه ندهید فرزندان شما با آنها رفت و آمد کنند و هدایای آنها را نیز نپذیرید.
هم چنین شنیدیم دختر یکی از شخصیتهای معروف سیاسی به دیدار دوستانه یکی از سران مجرم فرقه ضاله بهائیت رفته و در مجلسی زیر عکس یکی از سران این فرقه ضاله از او عملا تشکر کرده است.
اینجانب منتظر بودم ببینم کسی اعتراض میکند یا نه؟ دیدم متأسفانه خبری نیست. تا اینکه شنیدم پدر او اعتراض ملایمی کرده که جای شکرش باقی است.
ولی چرا دیگران سکوت کردند؟ مگر این کار یکی از منکرات مسلم نیست؟ آیا جای نهی از منکر ندارد؟ بنده به سهم خود اینگونه کارها را شدیدا محکوم می کنم و معتقدم این جرم از نظر شرعی قابل تعقیب است، زیرا تقویت دشمنان اسلام و دشمنان نظام از نظر شرعی جرم محسوب می شود و میتوان مجرم را تعقیب کرد.زیرا ممکن است این گونه کارها مقدمه ای برای به رسمیت شناختن آنها باشد
باید توجه داشت مخالفت ما با فرقه ضاله، تنها به خاطر دشمنی آنها با اسلام و توطئه بر ضدّ مسلمانان نیست بلکه آنها به یقین جزء عوامل بیگانه مانند آمریکا و اسرائیل هستند.
مقاله: فرهنگ انتظار
حجة الإسلام حسين الادري
مسأله انتظار
موضوع انتظار و اميد به قيام يک مصلح جهانى که به وضع نابسامان جوامع بشرى سامان بخشد و تبعيض ها، بى عدالتي ها، جنگ و خونريزى و مفاسد را از محيط زندگى انسانها برچيند، يکى از مسائلى است که اديان و مذاهب مختلف روى آن تکيه مى کنند. و آن را عامل موثّري براي حرکتهاي فردي و اجتماعي دانسته که غالباً به جنبش هاي ضد استعماري مي انجامد.
امّا گاهى گفته مىشود که چنين انتظارى، افراد را در يک عالم رؤيايى فرو برده و از آن چه در اطراف آنها مى گذرد، غافل مى سازد و آنها را به فرار از زير بار مسئوليّتهاى اجتماعى تشويق مى کند. و به عبارت ديگر از نظر فردى، عاملى است براى رکود و توقّف، و از نظر اجتماعى وسيله اى است براى خاموش ساختن جنبش هاى ضدّ استعمارى، و به هر شکل اثر تخديرى دارد.(١)
براى اين که روشن شود تا چه اندازه در گفتار بالا تحريف حقيقت و واقعيّت وجود دارد، بررسي اين مسأله لازم است تا دانسته شود اگر مساله انتظار به طرز صحيح پياده شود، عامل مؤثّرى براى حرکتهاى فردى و اجتماعى است، يا عاملي تخدير کننده که سبب رکود مي شود.(٢) پيش از آن لازم است معنا و مفهوم انتظار، مورد بررسي قرار گيرد.
مفهوم انتظار
«انتظار» معمولًا به حالت کسى گفته مى شود که: از وضع موجود ناراحت است و براى ايجاد وضع بهترى تلاش مى کند. فى المثل بيمارى که انتظار بهبودى مى کشد، يا پدرى که در انتظار بازگشت فرزندش از سفر است، از بيمارى و فراق فرزند ناراحتند و براى وضع بهترى مى کوشند. همچنين است، تاجرى که از بازار آشفته ناراحت است و در انتظار فرو نشستن بحران اقتصادى مى باشد.
انتظار در بر گيرنده دو حالت است: «بيگانگى با وضع موجود» و «تلاش براى وضع بهتر». بنابراين، مسأله انتظار حکومت حق و عدالت «مهدى» عليه السلام و قيام مصلح جهانى نيز در واقع مرکب از دو عنصر است: عنصر «نفى» و عنصر «اثبات». عنصر نفى همان «بيگانگى با وضع موجود» و عنصر اثبات «خواهان وضع بهترى بودن» است.(٣)
هر چه اين دو عنصر در شخص منتظر تقويت شود، مفهوم انتظار در او بهتر تجلّي مي کند. بهمين خاطر است که در روايات اسلامي، منتظران واقعى همانند کسانى شمرده شده اند که در خيمه يا زير پرچم حضرت مهدى عليه السلام بسر مي برند، يا کسانى که در راه خدا شمشير مى زنند، يا به خون خود آغشته شده و شهيد گشته اند. اينها اشاره به مراحل مختلف و درجات مجاهده در راه حق و عدالت است که متناسب با مقدار آمادگى و درجه انتظار افراد است؟ يعنى، همان طور که ميزان فداکارى مجاهدان راه خدا و نقش آنها با هم متفاوت است انتظار، نيز درجات کاملًا متفاوتى دارد.(٤)
علاوه بر اين، با توجه به رواياتِ مهدويّت؛ بهتر مي توان مفهوم انتظار را فهميد. در برخي روايات، از انتظار به افضل الاعمال تعبير شده است. آيا صرف يک حالت درونى، که کار سختى هم نيست، مي تواند «افضل الاعمال» باشد؟ و حتّى از جهاد با آن همه مشکلات و سختى ها، که جان انسان در خطر مى افتد، برتر باشد؟ آيا چنين انسانى مانند کسى است که خون خود را در راه خدا اهداء مى کند؟
در پاسخ بايد گفت، انتظار چند گونه است:
١- انتظار دروغين که همراه با هيچگونه آمادگى نيست و فقط با حرکت زبان است.
٢- انتظار راستين که آميخته با آمادگى هايى مى باشد که اين خود درجاتى دارد. همانند نيروهاى نظامى که وقتى به آنها آماده باش مى دهند گاه در آماده باش ٥٠٪، و گاه در آماده باش ٧٠٪، و گاه در آماده باش کامل ١٠٠٪، به سر مى برند.
برخى از منتظرين آمادگى ناقصى دارند، برخى ديگر آمادگى نسبتاً کاملى دارند و گروهى نيز آمادگى ١٠٠٪ و کامل دارند. کدام يک از اين منتظرين مشمول افضل الاعمال هستند؟
بدون شک کسانى که آمادگى کامل دارند به اين مقام رفيع و بلند نائل مى شوند؛ نه هر کسى که مدّعى انتظار باشد. مگر مى شود ما منتظر ميهمانى بس عزيز و عاليقدر باشيم و عمرى را در انتظار مَقدم او به سر بريم، ولى حتّى ابتدايى ترين اسباب و وسايل پذيرايى را فراهم نکرده باشيم؟ اگر چنين شخصى مدّعى انتظار باشد، در حالى که هيچ آمادگى ندارد، مردم در عقل او شک مى کنند!
از سوى ديگر انتظار أشکال گوناگون دارد؛ انتظار شخصى که منتظر يک ميهمان است، با انتظار کسى که منتظر صد ميهمان مى باشد متفاوت است، انتظار يک شخص عادى با انتظار امامى که برترين انسان روى زمين است و براى برپايى حکومت جهانى و گسترش عدالت و قسط مى آيد بسيار متفاوت است. اگر أشکال مختلف انتظار فرج را بررسى کنيم اعتراف خواهيم کرد که اين انتظار، بزرگترين، با شکوهترين و پرارزشترين انتظار در طول تاريخ بشريّت است!(٥)
البته اين در صورتي خواهد بود که معنا و مفهوم واقعي انتظار، تحريف و مسخ نشود و عدّه اي نگويند: اگر شرط ظهور آن مصلح بزرگ پر شدن زمين از ظلم و فساد است، پس چرا ما در اين عصر و زمان، با فساد مبارزه کنيم و با ظلم و ستم بجنگيم؟ يا چرا با امر به معروف و نهى از منکر، آن انقلاب بزرگ را به تأخير افکنيم؟ نه تنها نبايد در جهت اصلاح گام برداشت بلکه براى تسريع آن ظهور، بايد به فساد بيشتر کمک نمود، تا شرط ظهور آن مصلح بزرگ زودتر تحقّق يابد!
در اين صورت، انتظار ظهور نه تنها مانع ظلم و فساد نمى شود بلکه مردم را به همکارى با ظالمان و ستمگران تشويق مى کند و اين خود موهبت بزرگى براى استعمار و استعمارگران خواهد بود که استعمارشدگان با دست خود زنجير را به گردن خويش افکنند!.
ولى بايد توجّه داشت، اين يک نوع سفسطه و مغالطه خطرناکى است که از تحريف مفهوم انتظار سرچشمه مى گيرد؛ زيرا چنانچه ما به ظلم و فساد کمک کنيم، بى شک در صف مخالف قرار خواهيم گرفت؛ مگر نه اين است که ظهور مصلح جهانى براى ريشه کن ساختن ظلم و ستم از کره زمين است؟
به تعبير ديگر معقول نيست ما به تسريع انقلابى کمک کنيم که خود جزو تصفيه شدگان آن خواهيم بود و اين مانند آن است که آتشى برافروزيم که پس از شعله ور شدن، دامن خود ما راخواهد گرفت.
بنابراين اگر مى خواهيم صف خود را از هم اکنون مشخّص کنيم و جزو عناصر مصلح باشيم، بايد از هم اکنون حساب خود را از فساد جدا سازيم، که به ظلم و ستم کمک کردن، اگر آن انقلاب را تسريع کند مجازات ستمکار را نيز تسريع خواهد کرد.
بنابراين آن چه براى تسريع ظهور مصلح جهانى لازم است، وجود ظلم و فساد در سراسر زمين نيست، بلکه آمادگى و تشنگى لازم است. البتّه نمى توان انکار کرد که افزايش ظلم و فساد يکى از علل آمادگى و تشنگى خواهد بود، چون هنگامى که مردم جهان ثمره تلخ و شوم تبعيض ها و بى عدالتى ها را بچشند، ناراحت مى شوند و در جستجوى طريق اصلاح و يافتن يک مصلح جهانى گام بر مى دارند.
همه از ظلم و ستم خسته شده رهروى راهبرى مى جويند! خلاصه اينکه: انتظار يعني آمادگى کامل. (فکري و عملي) انتظار يعني «بيگانگى با ظلم» و «تلاش براى عدالت».
فلسفه و ضرورت انتظار
پس از روشن شدن معنا و مفهوم انتظار، ممکن است براى شما نيز اين سؤال پيش آيد که: سخن از آينده جهان بشريّت و انتظار آن، چه نتيجه اى براى امروز ما مى تواند داشته باشد؟ امروز با هزاران مشکلات و گرفتارى دست بگريبانيم و بايد براى پيروزى بر اين مشکلات بينديشيم، ما را با فردا چه کار؟ آينده بالاخره خواهد آمد، خوب باشد يا بد، آنها که تا آن روز زنده اند از مواهبش برخوردار مى شوند، و آنها که نيستند خدا رحمتشان کند! به هر حال، اين مسأله فعلًا «نسيه» است و اثر مثبت و سازندهاى در زندگى امروز ما ندارد! اينجاست که سخن از فلسفه انتظار به ميان مي آيد.
حقيقت اينست که، کسانى اينگونه سخن مى گويند که هميشه با ديد سطحى حوادث را مى نگرند، و تصوّر مى کنند امروزِ انسان از ديروز و فرداي او جدا است؛ و جهان را مرکّب از واحدهاى پراکنده و از هم گسسته مى پندارند. ولى با توجّه به اين که ريشه هاى «حوادث امروز» در گذشته است و آينده را هم از امروز بايد بسازيم، و اين که توجّه به يک آينده «تاريک» يا «درخشان» انعکاس فورى در زندگى امروز و موضعگيرى هاى ما در برابر حوادث دارد، روشن مى شود که ما به خاطر امروز هم که باشد بايد گذشته و آينده را مورد بررسى دقيق قرار داده و به آينده اميدوارانه نظر کنيم. بزودى خواهيم ديد، اين انتظار بزرگ چه اندازه سازنده است.
هر چند جمعى از خاورشناسان اصرار دارند ايمان به وجود يک مصلح بزرگ جهانى را «واکنشى» از وضع نابسامان مسلمانان در دوران هاى تاريک تاريخ بدانند؛ و حتّى اصرار دارند که ايمان به وجود «مهدى» و مصلح جهانى را يک فکر وارداتى تلقّى کنند که از عقايد يهود و مسيحيان گرفته شده؛ و يا اينکه جمعى از جامعه شناسان ماترياليست مى کوشند که از مسأله انتظار ظهور مهدى، دليلى بر عقيده خود ترتيب دهند که اين عقيده يک ريشه اقتصادى دارد و براى تخدير افکار توده هاى به استعمار کشيده شده است.
با تمام اين گفتگوها، بايد توجّه داشت که اعتقاد به چنين ظهورى يک ريشه فطرى در همه نهادها دارد که در اعماقِ عواطفِ انسان نفوذ کرده است؛ و علاوه بر اين داراي يک ريشه اصيل اسلامى است که در منابع مهمّ اسلامى ديده مى شود. يعني مضاف بر يک احساس نياز دروني، در روايات اسلامي دعوت شده ايم تا اين حسّ نياز را شکوفا کرده و مورد توجّه قرار دهيم. و اين خود بيانگر ميزان اهميّت دين مبين اسلام به مساله انتظار و مهدويّت است.
اهميّت انتظار در روايات
عقيده انتظار و مهدويّت در عقايد اسلامى وسعت فوق العادهاى دارد و به عنوان يک مساله مهم شناخته شده است که اهميت آن طبق احاديث و روايات اسلامي واضح و روشن است.
شخصى از امام صادق(عليه السلام) پرسيد: درباره کسى که داراى ولايت امامان است و انتظار ظهور حکومت حق را مى کشد و در اين حال از دنيا مى رود چه مى گوييد؟ امام عليه السلام در پاسخ فرمود: «هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ کَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِى فُسْطَاطِهِ- ثُمَّ سَکَتَ هُنَيْئَةً- ثُمَّ قَالَ: هُوَ کَمَنْ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ»؛ (او به منزله کسى است که با رهبر اين قيام در خيمها ش باشد، و پس از کمى سکوت فرمود: مانند کسى است که با پيامبر بوده است).(٦) نظير همين مطلب در روايات ديگر نيز وارد شده. در بعضى: «بِمَنْزِلَةِ الضَّارِبِ بِسَيْفِهِ فِى سَبِيلِ اللّهِ» (٧)؛ (همانند شمشيرزني در راه خدا). و در بعضى ديگر: «کَمَنْ قَارَعَ(٨) مَعَ رَسُولِ اللّهِ بَسَيْفِهِ» (٩)؛ (مانند کسي است که در خدمت پيامبر(صلی الله علیه وآله) با شمشير بر مغز دشمن بکوبد). و در بعضى ديگر: «بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بَيْنَ يَدَىْ رَسُولِ اللّهِ بِالسَّيْفِ» (١٠)؛ (همانند کسي است که پيش روي پيامبر جهاد کند). و در بعضى ديگر: «بِمَنْزِلَةِ مَنْ اسْتَشْهَدَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله» (١١)؛ (همانند کسي است که با پيامبر شهيد شود).
اين تشبيهات مختلف که در مورد انتظار ظهور حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روايات مختلف وارد شده، بسيار پرمعنا و روشنگرِ اين واقعيّت است که يک نوع رابطه و تشابه بين مسأله انتظار و جهاد و مبارزه با دشمن در آخرين شکل خود وجود دارد؛ گاهى همانند کسى که در زير پرچم اوست، گاهى همانند مجاهدان در خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله، گاهى همانند شهيدان.
در روايات متعدّدى نيز انتظار چنين حکومتى را داشتن، به عنوان بالاترين عبادت معرّفى شده است، از جمله در حديثى مى خوانيم که پيامبر(صلى الله عليه و آله) فرمود: «أفْضَلُ أعْمَالِ أُمَّتِى إنْتِظَارُ الفَرَجِ مِنَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ». (١٢) و در حديث ديگرى از پيامبر(صلى الله عليه و آله) مى خوانيم: «أفْضَلُ العِبَادَةِ انْتِظَارُ الَفَرجِ»؛ (بهترين اعمال امّت من انتظار فرج است).(١٣)
اين حديث اعم از اين که «انتظار فرج» را به معناى وسيع کلمه، شامل شود و يا به مفهوم خاص، يعنى «انتظار ظهور مصلح جهانى» باشد، اهمّيّت انتظار را در مورد بحث ما روشن مى سازد.(١٤)
علاوه بر اين در کتاب «کمال الدين»، از «ابو بصير» از امام صادق(عليه السلام) نقل شده که فرمود: «طُوبى لِشِيْعَةِ قائِمِنا أَلْمُنْتَظِرِيْنَ لِظُهُورِهِ فِى غَيْبَتِهِ، وَ الْمُطِيْعِينَ لَهُ فِى ظُهُورِهِ، أُولئِکَ أَوْلِياءُ اللَّهِ الَّذِيْنَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»؛ (خوشا به حال پيروان قائم ما، که در غيبتش (با خود سازى) انتظار ظهورش را مى کشند، و به هنگام ظهورش مطيع فرمان اويند، آنها اولياى خدا هستند، همان ها که نه ترسى دارند و نه غمگين مى شوند).(١٥) و در حديث ديگرى از امام على(عليه السلام) مى خوانيم: «الْمُنْتَظِرُ لِامْرِنا کَالْمُتَشَحِطِّ بِدَمِه فى سَبيلِ اللَّهِ»؛ (کسى که در انتظار ظهور ما باشد مانند کسى است که در ميدان جهاد به خون آغشته است).(١٦) دو تفسير براى اين روايت مى توان ذکر کرد؛ که منافاتى با يکديگر ندارد.
١- منتظران ظهور اعمالى انجام مى دهند که نتيجه اش با نتيجه جهاد در راه خداوند يکى است؛ همانگونه که حضرت على(عليه السلام) مى فرمايد: «جهاد باعث عظمت و علوّ و سربلندى دين و نصرت حق و عدالت مى شود».(١٧)
نتيجه انتظار منتظران واقعى نيز همين امور است، انتظارى که در پرتو آن خودسازى و اجراى احکام اسلام و رسانيدن نداى دين با استفاده از قلم و بيان و تمام وسايل روز به اقصى نقاط عالم تحقّق يابد. هر چند برخى از افراد، فقط با تکرار اين جمله «آقا! در ظهورت شتاب کن»؛ خود را منتظر مى دانند! برخى ديگر، انتظار را فقط در خواندن دعاى «ندبه» و زيارت «آل ياسين» و مانند آن خلاصه کرده اند. برخى علاوه بر اين، به مسجد مقدّس جمکران نيز مشرّف مى شوند، و همين را کافى مى دانند!
اينگونه تفسيرها از انتظار، سبب مى شود که وقتى چنين روايات پرمعنايى را مى بينيم تعجّب کنيم و از خود بپرسيم: «که چطور ثواب يک دعا، با تلاش مجاهدى که در خون خود غلطيده برابر است؟!». امّا اگر انتظار را به آماده سازى مردم سراسر جهان براى ظهور آن حضرت تفسير کنيم، انتظار معادل جهاد بلکه گاهى ابعاد گسترده تر دارد!
٢- اگر تفسير بالا را بُعد بيروني انتظار بدانيم، بُعد درونى انتظار؛ همان جهاد با نفس است. ما بايد خود را بسازيم و آماده کنيم، چون او مجرى عدالت است. من اگر ظالم باشم چگونه مى توانم منتظر ظهور او باشم. او طيّب و طاهر است، من اگر آلوده باشم چگونه مدّعى انتظار اويم و ... . بنابراين انتظار واقعى در صورتى تحقّق مى يابد که جهاد با نفس را انجام دهيم و چنان ساخته شويم که لايق سربازى آن حضرت گرديم. روشن است که جهاد با نفس به مراتب سخت تر از جهاد با دشمن است، به همين جهت حضرت رسول صلى الله عليه و آله در آن حديث مشهور خطاب به مسلمانانى که از جنگى سخت برگشته بودند فرمود: «مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوْا الْجِهادَ الْاصْغَرَ وَ بَقِىَ عَلَيْهِمُ الْجِهادُ الْاکْبَرَ، قالُوا: وَ مَا الْجِهادُ الْاکْبَرُ؟ قالَ: الْجِهادُ مَعَ النَّفْسِ».(١٨)
نتيجه اين که انتظار بايد در بعد درونى و بيرونى آن براى مردم تفسير شود تا به صورت بى محتوا در نيايد و در محدوده دعا خلاصه نشود. اگر ما در انتظار مهمان محترمى باشيم، چه مى کنيم؟ هم خود را تميز مى کنيم و هم خانه تکانى مى نماييم. آيا منتظران امام زمان- عجل اللَّه فرجه- نبايد خانه تکانى کنند؟!(١٩)
چه نيکوست در اين راستا، از حسِّ نيازِ دروني انسان به يک منجي و انتظار ظهورش در آينده بهره برده و علاوه بر تهذيب نفس، اين احساس فطري را شکوفا کنيم.
انتظار، در اعماق سرشت آدمى
آري، برخلاف گفته کسانى که فکر مى کنند بذر اصلى انتظار ظهور يک مصلح بزرگ را، شکست ها و ناکامي ها و نابساماني ها مى پاشد؛ عشق به اين موضوع مربوط به اعماق وجود آدمى است. به تعبير ديگر، انسان از دو راه- از راه عاطفه و خرد - سرانجام در برابر چنين مسأله اى قرار مى گيرد و سروش اين ظهور را با دو زبان «فطرت و عقل» مى شنود. و به عبارت روشن تر، ايمان به ظهور مصلح جهانى جزئى از «عشق به آگاهى» و «عشق به زيبايى» و «عشق به نيکى» (سه بعد از ابعاد چهارگانه روح انسان) است که بدون چنان ظهورى اين عشق ها به ناکامى مى گرايد و به شکست محکوم مى شود.
شايد اين سخن نياز به توضيح بيشترى داشته باشد و آن اينکه مى دانيم «عشق به تکامل» شعله جاويدانى است که سراسر وجود انسان را در برگرفته؛ او مى خواهد بيشتر بداند؛ بيشتر از زيبائي ها ببيند؛ بيشتر از نيکي ها بهره ببرد. خلاصه اينکه، علاقه انسان به پيشرفت و تکامل، به دانايى و زيبايى، به نيکى و صلح و عدالت، علاقه اى است اصيل، هميشگى و جاودانى؛ و انتظار ظهور يک مصلح بزرگ جهانى آخرين نقطه اوج اين علاقه است.
چگونه ممکن است عشق به تکامل همه جانبه در درون جان انسان باشد و چنين انتظارى نباشد! مگر تکامل جامعه انسانى بدون آن امکانپذير است! هيچگاه پيدايش اين انگيزه ها را نمى توان با عوامل اجتماعى و روانى پيوند داد. گرچه اين عوامل در تضعيف يا دامن زدن به آنها سهم مهمّى دارند؛ ولى اصل وجود آنها، جزء روان انسانها و جزء ابعاد اصلى روح اوست؛ به دليل اين که هيچ جامعه و هيچ ملّتى هرگز از اين انگيزه ها تهى نبوده است. (٢٠)
فطرت و «صلح و عدالت جهانى»
عشق به صلح و عدالت در درون جان هر کسى هست؛ همه از صلح و عدل لذّت مى برند؛ و با تمام وجود خود خواهان جهانى مملو از اين دو هستند. با تمام اختلاف هايى که در ميان ملّتها و امّتها در طرز تفکّر، آداب و رسوم، عشقها و علاقه ها، خواست ها و مکتب ها، وجود دارد؛ همه بدون استثنا سخت به اين دو علاقه مندند، و گمان مى کنم دليلى بيش از اين براى فطرى بودن آنها نياز نيست؛ چه اينکه همه جا عموميّت خواسته ها دليل بر فطرى بودن آنهاست. فطرت و نهاد آدمى بوضوح صدا مى زند که سرانجام، صلح و عدالت، جهان را فرا خواهد گرفت؛ و بساط ستم برچيده مى شود؛ چرا که اين خواست عمومى انسانها است.(٢١)
علاوه بر ملّت ها، عموميّت اين اعتقاد در همه مذاهب نيز نشانه ديگرى بر اصالت و واقعيّت آن است زيرا چيزى که زاييده شرايط خاص و محدودى است نمى تواند اينچنين عمومى باشد. تنها مسائل فطرى هستند که از چنين عموميّتى برخوردارند؛ و اينها همه نشانه آن است که از زبان عواطف و سرشت آدمى اين نغمه در جان او سرداده شده که سرانجام مصلحى بزرگ جهان را زير پرچم صلح و عدالت قرار خواهد داد.(٢٢)
فطرت و وجود مصلحي بزرگ
هر عشق اصيل و فطرى حاکى از وجود معشوقى در خارج و جاذبه و کشش آن است.(٢٣) يعنى اگر تشنه مى شويم و عشق به آب داريم دليل بر آن است که «آبى» وجود دارد که دستگاه آفرينش تشنگى آن را در وجود ما قرار داده است. اگر علاقه اى به جنس مخالف داريم دليل بر وجود جنسى مخالف در بيرون ماست؛ و اگر عشق به زيبايى و دانايى داريم دليل بر اين است که زيبائي ها و دانائي هايى در جهان هستى وجود دارد. و از اينجا به آسانى نتيجه مى گيريم که اگر انسان ها انتظار مصلح بزرگى را مى کشند که جهان را پر از صلح و عدالت و نيکى و داد کند، دليل بر آن است که چنان نقطه اوجى در تکامل جامعه انسانى امکانپذير و عملى است که عشق و انتظارش در درون جان ماست.(٢٤)
«اسناد و مدارک» موجود نشان مىهد که اين يک اعتقاد عمومى و قديمى، در ميان همه اقوام و مذاهب شرق و غرب است، (اگر چه در پارهاى از مذاهب همچون اسلام تأکيد بيشترى روى آن شده است.) و اين خود دليل و گواه ديگرى بر فطرى بودن اين موضوع است.(٢٥)
در اينجا ما به عنوان نمونه برخي از اقوام و مذاهب که به ظهور مصلحي بزرگ معتقدند، اشاره مي کنيم.
انتظار عمومى براى يک مصلح بزرگ
تقريباً تمام اقوام جهان در انتظار يک رهبر بزرگ انقلابى به سر مى برند که هر کدام او را به نامى مى نامند، ولى همگى در اوصاف کلّى و اصول برنامههاى انقلابى او اتّفاق دارند.
در اينجا به قسمتى «کاملًا فشرده» از باز تاب اين عقيده در ميان اقوام و ملل مختلف، مي پردازيم:
پرتوى در کتب عهد قديم (تورات و ملحقّات آن)
١- در کتاب «مزامير داوود» مزمور ٣٧ چنين مىخوانيم: «... زيرا که شريران منقطع خواهند شد، و امّا متوکّلان به خداوند وارث زمين خواهند شد، هان، بعد از اندک مدتى شرير نخواهد بود، در مکانش تأمّل خواهى کرد و نخواهد بود؛ امّا حکيمان (صالحان) وارث زمين خواهند شد!»
٢- و نيز در همان مزمور ٣٧ (از مزامير داوود) جمله ٢٢ مى خوانيم: «زيرا (متبرکان خداوند) وارث زمين خواهند شد، امّا ملعونان وى منقطع خواهند شد.»
٣- و نيز در جمله ٢٩ در همان مزمور آمده است: «صديقان وارث زمين شده ابداً در آن ساکن خواهند شد.»
٤- در کتاب «حبقوق» نبى، فصل ٧، مى خوانيم: «... و اگرچه تأخير نمايد؛ برايش منتظر باش! زيرا که البتّه خواهد آمد و درنگ خواهد نمود؛ بلکه جميع امّتها را نزد خويش جمع مىکند؛ و تمامى را براى خويشتن فراهم مى کند.»
٥- در کتاب «اشعياى نبى»، فصل ١١، در بحثى که سراسر تشبيه است مى خوانيم: «و نهالى از تنه يسى(٢٦) بر آمده شاخه اى از شاخه هايش قد خواهد کشيد ... ذليلان را به عدالت حکم؛ و براى مسکينان زمين به راستى تنبيه (و مايه بيدارى) خواهد بود ... کمربند کمرش عدالت، و وفا نطاق ميانش خواهد بود؛ و گرگ با بره سکونت داشته، ... و طفل کوچک راعى (شبان) ايشان خواهد بود ... و در تمامى کوه مقدّس من هيچ ضرر و فساد نخواهند کرد، زيرا که زمين از دانش خداوند، مثل آبهايى که دريا را فرو مى گيرند، پر خواهد شد.»
نشانه هايى در کتب عهد جديد (اناجيل وملحقّات آن)
١- در انجيل «متى»، فصل ٢٤، مى خوانيم: «چون که برق از مشرق بيرون مى آيد و تا به مغرب ظاهر مى گردد، آمدن فرزند انسان نيز چنين خواهد بود... خواهند ديد فرزند انسان را برابرهاى آسمان که مى آيد با قدرت و جلال عظيم! و فرشته هاى خود را (ياران خود را) خواهد فرستاد با صور بلند آواز و آنان برگزيدگانشان را جمع خواهند نمود.»
٢- و در انجيل «لوقا»، فصل دوازدهم، آمده است: «کمرهاى خود را بسته و چراغهاى خود را افروخته داريد، و شما مانند کسانى باشيد که انتظار آقاى خود مى کشند، تا هر وقت بيايد و در را بکوبد بيدرنگ براى او باز کنيد!»
تجلّى اين برنامه در کتب زرتشتيان
١- در کتاب معروف «زند» پس از ذکر مبارزه هميشگى «ايزدان» و «اهريمنان» مى خوانيم: «... آنگاه پيروزى بزرگ از طرف ايزدان مى شود؛ و اهريمنان رامنقرض مى سازند ... پس از پيروزى ايزدان، و برانداختن تبار اهريمنان، عالم کيهان به سعادت اصلى خود رسيده، بنى آدم بر تخت نيکبختى خواهند نشست!»
٢- «جاماسب» در کتاب «جاماسب نامه» از زردشت نقل مى کند که مى گويد: «مردى بيرون آيد از زمين تازيان ... مردى بزرگ سر، و بزرگ تن، و بزرگ ساق، و بر آئين جدّ خويش و با سپاه بسيار، و روى به ايران نهد، وآبادانى کند و زمين را پرداد کند.»
جلوه گاه اين عقيده در کتب هنديان و برهمائيان
١- در کتاب «وشن جوک» از کتب هندوها چنين آمده است: «سرانجام دنيا به کسى بر گردد که خدا را دوست دارد و از بندگان خاصّ او باشد. و نام او «فرخنده و خجسته» باشد!»
٢- در کتاب ديگرى به نام «ديده» آمده است: «پس از خرابى دنيا پادشاهى در آخر زمان پيدا شود که پيشواى خلائق باشد؛ و نام او «منصور» باشد، و تمام عالم را بگيرد؛ و به آئين خود آورد.»
٣- در کتاب «دداتک» از کتب مقدّسه برهمائيان آمده است: «... دست حق در آيد و جانشين آخر «ممتاطا» ظهور کند و مشرق و مغرب عالم را بگيرد همه جا؛ و خلايق را هدايت کند.»
٤- در «پاتيکل» از کتب هندوان آمده است: «چون مدّت روز تمام شد، و دنياى کهنه نو شود؛ و زنده گردد و صاحب ملک تازه پيدا شود؛ از فرزندان دو پيشواى جهان يکى ناموس آخر زمان و ديگرى و حتّى بزرگ وى که «پشن» نام دارد و نام صاحب آن ملک تازه «راهنما» باشد؛ بحق پادشاه شود، و خليفه رام باشد و حکم براند و او را معجزه بسيار باشد.»
٥- در کتاب «باسک» از کتب هندوها آمده است: «دور دنيا تمام شود به پادشاه عادلى در آخر زمان که پيشواى فرشتگان و پريان و آدميان باشد؛ و راستى حق با او باشد، و آنچه در دريا و زمينها و کوهها پنهان باشد، همه را به دست آورد، و از آسمان و زمين آنچه باشد خبرمى دهد، و از او بزرگتر کسى به دنيا نيايد!»
اين عقيده در ميان چينيان و مصريان و مانند آنها
١- در کتاب «علائم ظهور»(٢٧)، مى خوانيم: قسمت اعظم ترجمه متن هاى پهلوى «صادق» درباره ظهور و علائم ظهور است و اگر روي هم رفته نيز به همه متون پهلوى صادق توجّه کنيم بايد بگوييم تماماً جنبه مذهبى دارد. «... موضوع ظهور و علائم ظهور موضوعى است که در همه مذاهب بزرگ جهان واجد اهمّيّت خاصّى است، به قول «صادق»: صرف نظر از عقيده و ايمان که پايه اين آرزو را تشکيل مى دهد، هر فرد علاقه مند به سرنوشت بشريّت و طالب تکامل معنوى آن وقتى که از همه نااميد مى شود و مى بيند که با وجود اينهمه ترقّيات فکرى و علمى شگفت انگيز باز متأسّفانه بشريّت غافل و بي خبر، روز به روز، خود را به سوى فساد و تباهى مى کشاند، و بيشتر از خداوند بزرگ دورى مى جويد، و بيشتر از اوامر او سرپيچى مى کند، بنا به فطرت ذاتى خود متوجّه درگاه خداوند بزرگ مى شود و از او براى رفع ظلم و فساد يارى مى جويد!
از اين رو در همه قرون و اعصار آرزوى يک مصلح بزرگ جهانى در دلهاى خدا پرستان وجود داشته است و اين آرزو نه تنها در ميان پيروان مذاهب بزرگ، مانند زردشتى و يهودى و مسيحى و مسلمان سابقه دارد؛ بلکه آثار آن را در کتابهاى قديم چينيان، و در عقايد هنديان؛ و در بين اهالى اسکانديناوى و حتّى در ميان مصريان قديم؛ و بوميان و حتّى مکزيک؛ و نظاير آنها نيز مى توان يافت.»
لازم به يادآورى است که کتاب «زند، و هومن يسن» و چند کتاب ديگر زردشتى و از جمله دو باب آخر جاماسب نامه مشتمل بر پيشگويى زردشت از زبان جاماسب حکيم به «گشتاسب» پادشاه وقت که به آئين زردشت گرويد راجع به موعود آخر زمان، توسّط صادق هدايت از متن پهلوى به فارسى برگردانده شده، و به وسيله حسن قائميان دوست و هم قلم هدايت به نام «علائم ظهور» منتشر گرديده است.
شعاع اين فکر در ميان غربيها
١- عقيده به ظهور يک رهايى بخش بزرگ و برچيده شدن بساط ظلم و ستم از ميان انسان ها، و حکومت حق و عدالت منحصر به شرقي ها و مذاهب شرقى نيست؛ بلکه يک اعتقاد عمومى و جهانى است که چهره هاى مختلف آن در عقايد اقوام گوناگون ديده مىشود، و همه روشنگر اين حقيقت است که اين اعتقاد کهن ريشه اى در فطرت و نهاد انسانى؛ و در دعوت همه پيامبران، داشته است.
در کتاب «ديباچه اى بر رهبرى» ضمن بيان وجود انتظار ظهور يک منجى بزرگ در ميان اقوام مختلف غربى، و بهره بردارى پارهاى از افراد از يک چنين انتظار عمومى، نام پنج نفر از مدّعيان را که از انگلستان برخاستند به عنوان: «جيمز نايلور» و «يوحنا سوثکات» و «ريچارد برادرز» و «جان نيکولز تام» و «هنرى جيمز پرينس» را ذکر مى کند، و از «برنارد باربر» جامعه شناس آمريکايى در رساله «نهضت منجى گرى» وجود چنين اعتقادى را، حتّى در ميان سرخ پوستان آمريکايى نقل کرده مى گويد:
در ميان قبائل سرخ پوست آمريکائى ... اين عقيده شايع است که روزى گرد سرخ پوستان ظهور خواهد کرد و آنها را به بهشت زمين رهنمون خواهد شد ...
تنها تا پيش از سال ١٨٩٠ بالغ بر بيست نوع از اين نهضت ها در تاريخ آمريکا ضبط شده است. در بحثى که از کتاب «علائم الظّهور» سابقاً آورديم تصريح شده بود که: آثار اين عقيده را در ميان اهالى اسکانديناوى و بوميان مکزيک و نظاير آنها نيز مى توان يافت.(٢٨)
از مجموع آنچه تاکنون گفتيم نتيجه مى گيريم که اين انتظار جنبه منطقه اى ندارد؛ انتظارى است همه گير و گسترده و در سطح جهانى، و سرانجام شاهدى است بر فطرى بودن اين اعتقاد.(٢٩)
آثار سازنده انتظار
اکنون که انتظار را يک عقيده فراگير يافتيم و در تعليمات اسلامى نيز از قطعى ترين مباحثى است که مطرح شده، و عموم فِرق اسلامى در اين زمينه متفقند و احاديث در اين زمينه متواتر مى باشد. به سراغ پيامدهاى اين انتظار در وضع کنونى جوامع اسلامى مي رويم تا ببينيم: آيا ايمان به چنين ظهورى، انسان را چنان در افکار رؤيائى فرو مى برد که از وضع موجود خود غافل گرديده و تسليم هر گونه شرائطى مى شود؟
يا اين که به راستى اين عقيده يک نوع دعوت به قيام و سازندگى فرد و اجتماع است؟(٣٠)
برخي از پيامدها يا به عبارتي آثار سازنده آن از اين قراراست:
الف) خودسازى فردى
حکومت جهانى مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قبل از هر چيز نيازمند به عناصر آماده و با ارزش انسانى است که بتوانند بار سنگين چنان اصلاحات وسيعى را در جهان بدوش بکشند؛ و اين در درجه اوّل محتاج به بالا بردن سطح انديشه و آگاهى و آمادگى روحى و فکرى براى همکارى در پياده کردن آن برنامه عظيم است؛ تنگ نظرىها، کوته بيني ها، کج فکري ها، حسادت ها، اختلافات کودکانه و نابخردانه، و بطور کلّى هر گونه نفاق و پراکندگى با موقعيّت منتظران واقعى سازگار نيست.
نکته مهم اينجاست که منتظر واقعى براى چنان برنامه مهمّى هرگز نمى تواند نقش تماشاچى را داشته باشد؛ بايد حتماً در صف اصلاح طلبان واقعى قرار گيرد. ايمان به نتايج و عاقبت اين تحوّل هرگز به او اجازه نمى دهد که در صف مخالفان باشد و قرار گرفتن در صف موافقان نيز محتاج به داشتن اعمالى پاک و روحى پاکتر، برخوردارى از شهامت و آگاهى کافى است. من اگر ناپاک و آلودهام چگونه مى توانم منتظر تحوّل و انقلابى باشم. من اگر ظالم و ستمگرم چگونه ممکن است در انتظار کسى بنشينم که طعمه شمشيرش خون ستمگران است و من اگر فاسد و نادرستم چگونه مى توانم در انتظار نظامى که افراد فاسد و نادرست در آن هيچ گونه نقشى ندارند، بلکه مطرود و منفور خواهند بود، روزشمارى کنم! آيا اين انتظار براى تصفيه روح و فکر و شستشوى جسم و جان من از لوث آلودگي ها کافى نيست!
ارتشى که در انتظار جهاد آزادي بخش به سر مى برد، حتماً به حالت آماده باش کامل در مى آيد؛ سلاحى که براى چنين ميدان نبردى شايسته است به دست مى آورد؛ سنگرهاى لازم را مى سازد؛ آمادگى رزمى نفرات خود را بالا مى برد؛ روحيه افراد خود را تقويت مى کند؛ و شعله عشق و شوق براى چنان مبارزهاى را در دل فرد فرد سربازانش زنده نگه مى دارد؛ ارتشى که داراى چنين آمادگى نيست، هرگز در انتظار به سر نمى برد. انتظار يک مصلح جهانى به معنى آماده باش کامل فکرى و اخلاقى، مادّى و معنوى، براى اصلاح همه جهان است.
فکر کنيد چنين آماده باشى چقدر سازنده است! اصلاح تمام روى زمين و پايان دادن به همه مظالم و نابسامانيها شوخى نيست! کار سادهاى نمى تواند باشد! آماده باش براى چنين هدف بزرگى بايد متناسب با آن باشد؛ يعنى بايد به وسعت و عمق آن باشد.
براى تحقّق بخشيدن به چنين انقلابى مردانى بسيار بزرگ و مصمّم و بسيار نيرومند و شکست ناپذير، فوق العاده، پاک و بلند نظر، کاملًا آماده و داراى بينش عميق، لازم است؛ و خودسازى براى چنين هدفى مستلزم به کار بستن عميقترين برنامه هاى اخلاقى و فکرى و اجتماعى است؛ اين است معنى انتظار واقعى؛ آيا هيچ کس مى تواند بگويد چنين انتظارى سازنده نيست!
ب) خودياري هاى اجتماعى
منتظران راستين در عين حال، وظيفه دارند که علاوه بر اصلاح خويش، در اصلاح ديگران نيز بکوشند؛ زيرا برنامه عظيم و سنگينى که انتظارش را مى کشند يک برنامه فردى نيست؛ برنامه اى است که تمام عناصر تحوّل بايد در آن شرکت جويد؛ بايد کار به صورت دست جمعى و همگانى باشد؛ کوشش ها و تلاش ها بايد هماهنگ گردد و عمق و وسعت اين هماهنگى بايد به عظمت همان برنامه انقلاب جهانى باشد که انتظار آن را دارند.
در يک ميدان وسيع مبارزه دست جمعى هيچ فردى نمى تواند از حال ديگران غافل بماند؛ بلکه موظّف است هر نقطه ضعفى را در هر کجا ببيند اصلاح کند؛ و هر موضع آسيب پذيرى را ترميم نمايد؛ و هر قسمت ضعيف و ناتوانى را تقويت کند؛ زيرا بدون شرکت فعّالانه و هماهنگ تمام مبارزين، پياده کردن چنان برنامه اى امکانپذير نيست. بنابراين منتظران واقعى علاوه بر اين که به اصلاح خويش مى کوشند، وظيفه خود مى دانند که ديگران را نيز اصلاح کنند. اين است اثر سازنده ديگر براى انتظار قيام يک مصلح جهانى! و اين است فلسفه آنهمه افتخارات و فضيلت ها که براى منتظران راستين شمرده شده است.
ج) حل نشدن در فساد محيط
هنگامى که فساد فراگير مى شود، و اکثريّت و يا جمع کثيرى را به آلودگى مى کشاند، گاهى افراد پاک در يک بن بست سخت روانى قرار مى گيرند، بن بستى که از يأس از اصلاحات سرچشمه مى گيرد. گاهى آنها فکر مى کنند، کار از کار گذشته و ديگر اميدى براى اصلاح نيست، و تلاش و کوشش براى پاک نگهداشتن خويش بيهوده است؛ اين نوميدى و يأس ممکن است آنها را تدريجاً به سوى فساد و همرنگى با محيط بکشاند، و نتوانند خود را به صورت يک اقلّيّت صالح در برابر اکثريّت ناسالم حفظ کنند، و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوايى بدانند. تنها چيزى که مى تواند در آنها روح اميد بدمد و به مقاومت و خويشتن دارى دعوت کند و نگذارد در محيط فاسد حل شوند، اميد به اصلاح نهايى است؛ تنها در اين صورت است که آنها دست از تلاش و کوشش براى حفظ پاکى خويش و حتّى براى اصلاح دگران بر نخواهند داشت.
و اگر مى بينيم در دستورات اسلامى يأس از آمرزش. يکى از بزرگترين گناهان شمرده شده است و ممکن است افراد ناوارد، تعجّب کنند که چرا يأس از رحمت خدا اين قدر مهم تلقى شده- مهمتر از بسيارى از گناهان- فلسفه اش در حقيقت همين است که گناه کار مأيوس از رحمت، هيچ دليلى نمى بيند که به فکر جبران بيفتد و يا لااقل دست از ادامه گناه بردارد، و منطق او اين است: «آب از سر من گذشته است، چه يک قامت چه صد قامت- من که رسواى جهانم غم دنيا هيچ است- بالاتر از سياهى، رنگ دگر نباشد؛ آخرش جهنّم است من که هم اکنون آن را براى خود خريده ام؛ ديگر از چه چيز مى ترسم!»
امّا هنگامى که روزنه اميد براى او گشوده شود، اميد به عفو پروردگار و اميد به تغيير وضع موجود، نقطه عطفى در زندگى او پيدا مى شود و چه بسيار او را به توقّف کردن در مسير گناه و بازگشت به سوى پاکى و اصلاح دعوت مى نمايد.(٣١) به همين دليل، اميد را مى توان همواره به عنوان يک عامل مؤثّر تربيتى در مورد افراد فاسد شناخت؛ همچنين افراد صالحى که در محيط هاى فاسد گرفتارند، بدون اميد نمى توانند خويشتن را حفظ کنند.(٣٢)
د ) زمينه سازي براي ظهور
اين اشتباه بزرگ را بايد به طور کامل از مغزها بيرون کرد که مصلح بزرگ جهانى برنامهاى دارد که تمام اصولش بر محور معجزات دور مىزند، همه پيروزيها و فتح ها، انقلاب ها و اصلاح ها، دگرگوني ها و تحوّل هايش روى اصول اعجاز صورت مى گيرد، او و چند نفر به پا مى خيزند، در حالى که سايرين تماشاچى خواهند بود، دنيايى را که هيچ گونه آمادگى براى حکومت واحد عادلانه جهانى بر اساس عالى ترين ارزش هاى انسانى ندارد، يک شبه، با دم مسيحايى آماده مىکنند، و برق آسا عناصر غير قابل اصلاح را نابود، و همه افکار را به سطح بالا مى کشند، و پرچم حقّ و عدالت را در سراسر عالم به اهتزاز در مى آورند.
نه هرگز چنين نيست؛ مگر ساير پيامبران الهى و مصلحان آسمانى چنين برنامه اى داشته اند که او هم داشته باشد؟! مگر او يک استثنا در عالم خلقت است؟! مگر شخص پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله از تمام امکانات و اسباب طبيعى براى پيشبرد اهداف خود استفاده نمى کرد؟! مگر در ميدان نبرد، هيچ يک از محاسبات و نقشه ها را از نظر دور مى داشت؟! بنابراين شکّى نيست او هم تا آن جا که ممکن است از عوامل و اسباب طبيعى استفاده مى کند، و امدادهاى خاصّ الهى مخصوص به موارد نارسايى اين اسباب است.
با در نظر گرفتن اين حقيقت، روشن مى شود که آماده ساختن زمينه براى چنان تحوّلى، از شرايط نخستين آن تحوّل است.
طرق آماده شدن زمينه ها:
براى فراهم شدن زمينه ها، جهت يک حکومت جهانى بر اساس ارزش هاى انسانى، باز بايد از دو اصل «نفى» و «اثبات» استفاده کرد:
١- عواملى که مردم جهان را از وضع موجود آگاه و از سرانجام اين همه مظالم و ستمگري ها مطّلع و بالاخره متنفّر و بيزار مى سازد.
٢- عواملى که مردم را براى پذيرش اصول چنان حکومتى آماده مى کند.
در قسمت اوّل، افزايش عکس العمل هاى ظلم و فساد و ناراحتي ها و بن بست هاى ناشى از آن، عامل مهمّى محسوب مى شود، سرخوردگى شديد از وضع نابسامان جهان که زاييده اتّکاى بيش از حد، بر جنبه هاى زندگى مادّى و فراموش کردن جنبه هاى معنوى و انسانى است، به قدر کافى مردم جهان را نسبت به آينده اين اوضاع بدبين مى سازد و آن تنفّر و اين بدبينى، جوّ مساعدى را براى قبول چنان حکومتى فراهم مى کند.
در قسمت دوّم بايد آموزش قابل ملاحظهاى در سطح جهانى درباره چنين برنامهاى انجام گيرد، تا عناصر قابل اصلاح، زمينه فکرى مساعدى براى اصلاح پيدا کنند و نسبت به آنهايى که عناصر غير قابل اصلاحند به اصطلاح اتمام حجّت شده باشد و به اين ترتيب صفوف دو طرف مشخّص گردد.
در اخبارى که در بعضى از منابع اسلامى وارد شده به اين موضوع اشاره گرديده که قبل از قيام آن مصلح بزرگ، بايد تعليمات اسلام در سطح جهانى تبليغ گردد و حجّت بر همه تمام شود؛ چنان که در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «سَتَخْلُوا کُوفَةُ مِنَ المُؤْمِنِينَ وَ يَأْزَرُ عَنْهَا العِلْمُ کَمَا تَأْزَرُ الحَيَّةُ فى جَاجرِه(٣٣) ثُمَّ يَظْهَرُ العِلْمُ بِبَلْدَةٍ يُقَالُ لَهَا قُمْ وَ تَصِيرُ مَعْدِناً لِلْعِلْمِ وَ الفَضْلِ حَتَّى لَايَبْقَى فِى الأَرْضِ مُسْتَضْعَفٌ فِى الدّينِ حَتَّى المُخَدَّرَاتِ فِى الحِجَالِ وَ ذَلِکَ عِنْدَ قُرْبِ ظُهُورِ قَائِمِنَا ... فَيَفِيضُ العِلْمُ مِنْهُ إلَى سَايِرِ البِلَادَ فِى المَشْرِقِ وَ المَغْرِبِ فَيَتُمُ اللّهُ حُجَّتَهُ عَلَى الخَلْقِ حَتَّى لَايَبْقَى أحَدٌ عَلَى الأرْضِ لَمْ يَبْلُغْ إلَيْه الدِّينُ وَ العِلْمُ ثُمَّ يَظْهَرُ القَائِمُ عليه السلام».(٣٤)
در اين حديث جالب، امام چنين پيشگويى مى کند که: «به زودى علم و دانش از کوفه برچيده مى شود ... سپس در شهرى به نام «قم» آشکار مى گردد و معدن علم و دانش مى شود، تا در سراسر زمين افرادى که از اسلام آگاهى ندارند، باقى نمانند، حتّى زنانى که به حجله مى روند (و کم سنّ و سالند) و اين به هنگام نزديک شدن قيامِ رهبر انقلابى ماست ... علم و دانش از اين شهر به ساير شهرها در شرق و غرب جهان سرازير خواهد شد و خداوند بدين وسيله حجّت خود را بر مردم تمام مى کند، تا کسى روى زمين باقى نماند که اين آگاهى به او نرسيده باشد، سپس آن قيام کننده قيام خواهد کرد».
در اين جا کارى به اين موضوع نداريم که مخالفان ما پيشگويى فوق را بپذيرند يا نپذيرند، هدف اين است که منتظران واقعى طبق حديث فوق معتقد به لزوم يک انقلاب فرهنگى دامنه دار و گسترده از نظر مفاهيم و تعليمات اسلام در سراسر جهان هستند، که قبل از قيام حضرت مهدى (عجل اللّه تعالى فرجه الشريف) بايد انجام گيرد و طبيعى است که چنين انقلاب سازنده اى بايد به دست منتظران واقعى صورت گيرد و روزى فرا رسد که از مراکز بزرگ علمى اسلام با نيرومندترين دستگاه هاى ارتباط جمعى و مجهّزترين وسايل تبليغاتى، يک اصلاح همه جانبه در سراسر جهان انجام پذيرد، آيا اعتقاد به چنين مسئوليّتى تخديرکننده است يا محرّک؟
از آن چه گفتيم چنين نتيجه مى گيريم که انتظار به مفهوم واقعى کلمه يک برنامه فوق العاده سازنده در تمام زمينه ها اعم از زمينه هاى فردى و اجتماعى است و هيچ جاى ابهام در اين بحث نيست.
نتيجه
نتيجه اين که، انتظار ظهور مصلحى که هر قدر دنيا فاسدتر مى شود؛ اميد ظهورش بيشتر مى گردد اثر فزاينده روانى در منتظران دارد. و آنها را در برابر امواج نيرومند فساد بيمه مى کند؛ آنها نه تنها با گسترش دامنه فساد محيط مأيوس تر نمى شوند، بلکه به مقتضاى:
وعده وصل چون شود نزديک *** آتش عشق تيزتر گردد
وصول به هدف را در برابر خويش مى بينند و کوشش هايشان براى مبارزه با فساد و يا حفظ خويشتن با شوق و عشق زيادترى تعقيب مى گردد.
از مجموع بحث هاى گذشته چنين نتيجه مى گيريم که اثر تخديرى انتظار تنها در صورتى است که مفهوم آن مسخ و تحريف شود- همان گونه که جمعى از مخالفان، تحريفش کردهاند؛ امّا اگر به مفهوم واقعى در جامعه و فرد پياده شود، يک عامل مهمّ تربيت و خودسازى و تحرّک و اميد خواهد بود.
از جمله مدارک روشنى که اين موضوع را تاييد مى کند، اين است که در ذيل آيه: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ...» (٣٥)؛ (خداوند به آنها که ايمان دارند و عمل صالح انجام مى دهند، وعده داده است حکومت روى زمين را در اختيارشان بگذارد ...) از پيشوايان بزرگ اسلام نقل شده است که منظور از اين آيه «هوالقائم و اصحابه»؛ (مهدى و ياران او هستند).
و در حديث ديگرى مى خوانيم: «نزلت فى المهدى»؛ (آيه درباره مهدى نازل شده است) در حالى که در اين آيه مهدى و يارانش به عنوان «الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» معرفى شده اند.
بنابراين تحقّق اين انقلاب جهانى بدون يک ايمان مستحکم، که هر گونه ضعف و زبونى و ناتوانى را دور سازند و بدون اعمال صالحى که راه را براى اصلاح جهان بگشايد، امکانپذير نيست و آنها که در انتظار چنين برنامه اى هستند، هم بايد سطح آگاهى و ايمان خود را بالا ببرند و هم در اصلاح خويش و اعمال خود بکوشند.
تنها چنين کسانى هستند که مىتوانند نويد زندگى در حکومت او به خود دهند، نه آنها که با ظلم و ستم همکارى دارند! و نه آنها که از ايمان و عمل صالح بيگانه اند! نه افراد ترسو و زبونى که بر اثر ضعف ايمان از همه چيز حتّى از سايه خود مى ترسند! و نه افراد سست و بي حال و بي کارهاى که دست روى دست گذارده و در برابر مفاسد محيط زندگى و جامعه شان سکوت اختيار کرده و کمترين تلاشى در راه مبارزه با فساد ندارند.(٣٦)
منابع و مآخذ
(١). ماترياليستها و کمونيستها بر اين باورند.
(٢). پيدايش مذاهب، ناصر مكارم شيرازى، ص١١٣، توضيح و بررسى .
(٣). تفسير نمونه، مكارم شيرازى ناصر، ج٧، ص٣٨٢، مفهوم انتظار؛ پيدايش مذاهب، ص١١٦، توضيح و بررسى؛ حكومت جهانى مهدى( عج)، ناصر مكارم شيرازى، ص٨٥، مفهوم انتظار.
(٤). تفسير نمونه، مكارم شيرازى ناصر، ج٧، ٣٨٣، مفهوم انتظار.
(٥). یکصد وده سرمشق از سخنان حضرت علی(علیه السلام)، ناصر مكارم شيرازى تهيه و تنظيم: ابوالقاسم عليان نژادى، ص٩٤، ٣٢ بهترين اعمال.
(٦). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٥٢، ص١٢٥، باب ٢٢ (فضل انتظار الفرج و مدح الشيعة في زمان الغيبة و ما ينبغي فعله في ذلك الزمان)
(٧). همان، ص١٢٥، باب ٢٢ (فضل انتظار الفرج و مدح الشيعة في زمان الغيبة و ما ينبغي فعله في ذلك الزمان)
(٨). « قرع بسيفه» يعنى با شمشيرش بر فرق( دشمن) کوبيد.
(٩). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٥٢، ص١٢٦، باب ٢٢ (فضل انتظار الفرج و مدح الشيعة في زمان الغيبة و ما ينبغي فعله في ذلك الزمان)
(١٠). همان، ص١٢٢، باب ٢٢ (فضل انتظار الفرج و مدح الشيعة في زمان الغيبة و ما ينبغي فعله في ذلك الزمان)
(١١). همان، ص١٤٢، باب ٢٢ (فضل انتظار الفرج و مدح الشيعة في زمان الغيبة و ما ينبغي فعله في ذلك الزمان)
(١٢). همان، ص١٢٨، باب ٢٢ (فضل انتظار الفرج و مدح الشيعة في زمان الغيبة و ما ينبغي فعله في ذلك الزمان)
(١٣). همان، ص١٢٥، باب ٢٢ (فضل انتظار الفرج و مدح الشيعة في زمان الغيبة و ما ينبغي فعله في ذلك الزمان)
(١٤). پيدايش مذاهب، ناصر مكارم شيرازى، ١١٥، توضيح و بررسى.
(١٥). تفسير نور الثقلين، عروسى حويزى عبد على بن جمعه، تحقيق: سيد هاشم رسولى محلاتی، ج٢، ص٣٠٩، (سورة يونس،الآيات ٤٧ الى ٦٢)؛ كمال الدين و تمام النعمة ، ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح غفارى، على اكبر، ج٢، ص٣٥٧، ٣٣ باب (ما روي عن الصادق جعفر بن محمد علیه السلام من النص على القائم علیه السلام و ذكر غيبته و أنه الثاني عشر من الأئمة علیهم السلام )؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٥٢، ص١٥٠، باب ٢٢ فضل انتظار الفرج و مدح الشيعة في زمان الغيبة و ما ينبغي فعله في ذلك الزمان؛ تفسير نمونه، ج٨، ص٣٣٩، اولياء الله چه كسانى هستند؟ .
(١٦). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٥٢، ص١٢٣، باب ٢٢ فضل انتظار الفرج و مدح الشيعة في زمان الغيبة و ما ينبغي فعله في ذلك الزمان .
(١٧). نهج البلاغة، شريف الرضى، محمد بن حسين، محقق / مصحح: للصبحي صالح، ص٥١٢، قصار[٢٤٩] ٢٥٢ .
(١٨). وسائل الشيعة، شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ج١٥، ص١٦١، ١ باب (وجوبه) .
(١٩). یکصد وده سرمشق از سخنان حضرت علی(علیه السلام)، ناصر مكارم شيرازى تهيه و تنظيم: ابوالقاسم عليان نژادى، ص ٢٦٩، نقش انتظار فرج در زندگی ما.
(٢٠). حكومت جهانى مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ناصر مكارم شيرازى، ص٨٦، انتظار در اعماق سرشت آدمى .
(٢١). همان، ص٥١، ١ عشق به صلح و عدالت .
(٢٢). همان، ص ٨٩، انتظار در اعماق سرشت آدمى.
(٢٣). پنجاه درس اصول عقايد براى جوانان، ناصر مكارم شيرازى، ص٣١٣، درس دهم حضرت مهدى دوازدهمين پيشوا و مصلح بزرگ جهانى .
(٢٤). حكومت جهانى مهدى( عج)، ناصر مكارم شيرازى، ص٨٨، انتظار در اعماق سرشت آدمى .
(٢٥) . همان، ص٥١، ٢ انتظار عمومى براى يك مصلح بزرگ .
(٢٦). « يسى» به منى« قوى» نام پدر حضرت داوود است( نقل از قاموس مقدس).
(٢٧). حكومت جهانى مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ناصر مكارم شيرازى، ص٥٧، اين عقيده در ميان چينيان و مصريان و مانند آنها .
(٢٨). در اين بخش از کتاب هاى:« علائم الظّهور»؛« شکوفه هاى اميد» و« ديباچه اى بر رهبرى» استفاده شده است.
(٢٩). حكومت جهانى مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ناصر مكارم شيرازى، ص٥٩، شعاع اين فكر در ميان غربيها .
(٣٠). تفسير نمونه، مكارم شيرازى ناصر، ج٧، ص٣٧٩، اثرات سازنده انتظار ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) .
(٣١). حكومت جهانى مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ناصر مكارم شيرازى، ص١٠٠، ٣ حل نشدن در فساد محيط؛ تفسير نمونه، مكارم شيرازى ناصر، ج٧، ص٣٨٧، فلسفه سوم - منتظران راستين در فساد محيط حل نمىشوند .
(٣٢). همان.
(٣٣). از اين جمله چنين استفاده مى شود که علم به کلّى از کوفه( و اطراف آن) برچيده نمى شود، بلکه محدود و جمع مىگردد و از صورت يک واحد علمى جهانى به صورت يک واحد علمى محلّى در مى آيد.
(٣٤). تاريخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمى ، ترجمه حسن بن على بن حسن عبد الملك قمى ، تحقيق سيد جلال الدين تهرانى، ص٩٦، فصل هشتم؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٥٧، ص٢١٣، باب ٣٦ (الممدوح من البلدان و المذموم منها و غرائبها) ، ( تاريخ قم را در سال ٣٧٨ هجرى« حسن بن محمّد» به نام صاحب بن عبّاد تأليف کرد. در حال حاضر عربى آن در دسترس نيست تنها ترجمه فارسى آن که در قرن نهم هجرى توسّط حسن بن على بن حسن بن عبد الملک قمى ترجمه شده در دست است و از ترجمه آن نيز بيش از پنج باب که جلد اوّل است باقى نمانده است).
(٣٥) . سورة نور، آية ٥٥.
(٣٦) . حكومت جهانى مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ناصر مكارم شيرازى، ص ١٠٦، ٣ حل نشدن در فساد محيط .
نگاهی به کتاب
«حکومت جهانی مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)»
بشر در تاریخ حیات اجتماعی خویش، در مواجهه با مشکلات زندگی اجتماعی و ناکامی از «اجرای عدالت» و «صیانت از صلح جهانی»، از خود می پرسد که آینده صلح و عدالت جهانی چه خواهد شد؟ آيا سرنوشت آينده بشريت، صلح و عدالت و امنيت و آزادى انسان ها از چنگال هر گونه ظلم و ستم و تبعيض و استعمار است؟ يا آنگونه كه بعضى پيش بينى مىكنند، هرج و مرج ها روزافزون، فاصله ها بيشتر، ناهماهنگي ها و نابساماني ها فراوان تر، و سرانجام يك جنگ اتمى يا فوق اتمى عالمگير، پايههاى تمّدن انسانى را ويران خواهد ساخت؟
اگر بنا هست جهان به سوى «عدل» و «صلح» گام بردارد، آيا اجراى اين اصول بدون انقلاب ممكن است؟ و به تعبير ديگر: آيا اصلاحات «تدريجى» و «رفورم ها» توانايى بر دگرگون ساختن چهره عمومى جهان با اين همه ناهنجاري ها دارند؟ اگر لازم است انقلابى صورت گيرد، آيا تنها از طريق قوانين مادى امكان پذير است؟
اگر قبول كنيم چنين انقلابى انجام گرفتنى است، رهبر اين انقلاب چه صفاتى بايد داشته باشد؟ آيا اين انقلاب الزاما به «حكومت واحد جهانى» مى انجامد؟ آيا آمادگي هاى قبلی و خاصّی براى چنان حكومتى لازم نيست؟
آيا اين امور با عقيده عمومى ادیان جهان نسبت به ظهور يك «مصلح بزرگ آسمانى»، ارتباطى دارد؟ بین این اعتقاد عمومی واعتقاد مسلمانان به ظهور «مهدی موعود» چه نسبتی وجود دارد؟
آيا اين فكر و عقيده عمومى مذاهب يك «واقعيت عينى» است و «مولود دلايل منطقى»، يا يك تخيّل است براى اشباع كاذب تمايلات سركوفته انسانها در مسير گمشده عمومى يعنى «صلح» و «عدالت»؟ وآیا...
جواب این سؤالات و دغدغه های بشری را در کتاب «حکومت جهانی مهدی(عجل الله تعالی فرجعه الشریف) ، از تالیفات گران سنگ حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی خواهید یافت.
در اين كتاب كوشش شده، دور از تعصّب و پيشداوري هاى غيرمنطقى، به اين پرسشها پاسخ گفته شود؛ پاسخ هايى كه از اعماق جان بجوشد، و با خرد سازگار باشد، و بتواند «عقل» و «عواطف» و «روح» و «جان» را سيراب سازد.
دارالشفای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسجد مقدس جمکران
دارالشفای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسجد مقدس جمکران با بهره گیری از پزشکان متخصص در خدمت زائرین و مجاورین این مکان مبارک می باشد.
دارالشفای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسجد مقدس جمکران با بهره گیری از پزشکان متخصص در بخش های زیر در خدمت زائرین و مجاورین این مکان مبارک می باشد:
• مغز و اعصاب
• پوست
• اطفال
• زنان و زایمان
• اعصاب و روان
• گوش و حلق و بینی
• داخلی
• دیابت
• دندانپزشکی
• سونوگرافی
• آزمایشگاه
• رادیولوژی
• داروخانه
ساعت کاری دارالشفای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
همه روزه از ساعت ٨ صبح الی ٩ شب، روزهای سه شنبه ، پنج شنبه ، جمعه و ایام خاص به صورت شبانه روزی.
(ساعت کاری آزمایشگاه هر روز ٨ الی ١٥ و ١٧ الی ١٩)
آدرس:
قم ، مسجد مقدس جمکران ، روبروی درب ٢.
تلفن: ٣٧٢٥٣٢٩٩
نمابر: ٣٧٢٥٥٢١٦
جهت هماهنگی و تعیین وقت با شماره تلفن های دارالشفاء تماس حاصل فرمائید.
معارف اسلامی
مروری بر بهائیت
ادعای نبوت باب
پرسش : سوال: «علی محمد باب» چگونه ادعای نبوت نمود؟
پاسخ اجمالی: علی محمد باب ادعا می کند ظهورش در ردیف بعثت پیامبران اولوالعزم و نویدبخش دین جدیدی به نام بیان است. در کتاب بیان توضیح می دهد که قیامت پیروان هر کدام از پیامبران، با بعثت پیامبر بعدی و دعوت او به دین جدید شکل می گیرد و به همین جهت، ظهور خود را به عنوان به انتها رسیدن اسلام و شروع قیامت برای مسلمانان می داند. بر این اساس او معتقد است هر ظهوری قیامت ظهور قبلی است و شیء تا به مقام کمال نرسد، قیامت آن نمی شود. به همین منوال وی کتاب خود بیان را ناسخ قرآن و دین بیان را ناسخ اسلام می داند.
پاسخ تفصیلی: علی محمد شیرازی، ظهورخود را در ردیف ظهورات سابقه، مانند حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد بن عبدالله ( صلّی اللهعلیه وآله ) قرار داده! و معتقد است که با ظهورش، دین جدیدی به نام «بیان» تحقق پذیرفته است.
کیفیت چنین ادعایی از نظر علی محمد شیرازی، در بابالسابع من الواحد الثانی از کتاب بیان فارسی، چنین مورد شناسایی قرار گرفته شده است:
«الواحد الثانی فی بیان یوم القیمه» خلاصه این باب آنکه«مراد از یوم قیامت، ظهور شجره حقیقت است و مشاهده نمی شود که احدی از شیعه، یوم قیامت را فهمیده باشد؛ بلکه همه موهوماً امری را توهم نموده که عندالله حقیقت ندارد و آنچه عندالله و عند عرف اهل حقیقت مقصود از یوم قیامت است، این است که از وقت ظهورشجره حقیقت در هر زمان به هر اسم، الی حین غروب آن، یوم قیامت است؛ مثلا از یوم بعثت عیسی تا یوم عروج آن، قیامت موسی بود؛ که ظهورالله در آن زمان، ظاهر بود به ظهورآن حقیقت؛ که جزا داد هر کس مومن به موسی بود به قول خود و هر کس مومن نبود جزا داد به قول خود؛ زیرا که ما شهد الله در آن زمان، ماشهدالله فی الانجیل بود و بعد یوم بعثت رسول الله تا یوم عروج آن، قیامت عیسی بود که شجره حقیقت ظاهر شده در هیکل محمدیه و جزا داد هر کس مومن به عیسی بود و عذاب فرمود به قول خود هر کس که مومن به آن نبود و از حین ظهور شجره بیان الی ما یغرب، قیامت رسول الله است که در قرآن خداوند وعده فرموده، که اول آن بعد از دو ساعت و یازده دقیقه از شب پنجم جمادی الاول ( صح الاولی ) سنه هزار و دویست و شصت، که سنه هزار و دویست و هفتاد بعثت می شود، اول یوم قیامت قرآن بوده، و الی غروب شجره حقیقت، قیامت قرآن است؛ زیرا که شیء تا به مقام کمال نرسد، قیامت آن نمی شود و کمال دین اسلام الی اول ظهورمنتهی شد و از اول ظهورتا حین غروب آغاز شجره اسلام، آنچه هست ظاهر می شود. و قیامت «بیان» در ظهورمن یظهره الله هست؛ زیرا که امروز «بیان» در مقام نطفه است و در اول ظهورمن یظهره الله، آخر کمال «بیان» است. ظاهر می شود که ثمرات اشجاری که غرس کرده بچیند؛ چنانچه ظهور قایم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعینه همان ظهور رسول الله هست، ظاهر نمی شود الا آنکه ثمرات اسلام را از آیات قرآنیه که در افیده مردم غرس فرموده اخذ نماید، و اخذ ثمره اسلام نیست الاّ ایمان به او، و تصدیق به او و حال که ثمره بر عکس بخشید و در بحبوحه اسلام ظاهر شده و کل به نسبت او اظهار اسلام می کنند و او را به غیر حق در جبل «ماکو» ساکن می کنند.»
بر این اساس علی محمد شیرازی معتقد است: هر ظهوری قیامت ظهور قبلی است: و شیء تا به مقام کمال نرسد، قیامت آن نمی شود.
بنابراین قیامت دیانت یهود که آن بلوغ و کمال دیانت یهود است، همانا ظهور عیسی بوده است، و قیامت و کمال دین عیسی در ظهورمحمد ( صلّی الله علیه وآله ) و قیامت و کمال دین محمد در ظهور علی محمد شیرازی یا صاحب «بیان» است! و قیامت و کمال دین «بیان» به زعم علی محمد شیرازی و بر اساس سند مذکور در ظهورمن یظهره الله خواهد بود!
بدین منوال و همانطور که ادوارد براون تصریح کرده است:« در کمال وضوح مستفاد می شود که باب، خود و« من یظهره الله» را دو ظهورمستقل در ردیف ظهورات سابقه، تصور می کرده است ».(١)،(٢)
او با آوردن احکام نو و جدید، خود را ناسخ اسلام و احکام اسلام دانسته و کتاب خود«بیان» را، ناسخ قرآن قلمداد کرده است. در واحد دوم باب هفتم«بیان» گوید: و از حین ظهورشجره بیان، الى ما یغرب، قیامت (آخر دین) رسول الله محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) است، که در قرآن خداوند وعده فرموده بود، که اول آن بعد از دو ساعت و یازده دقیقه از شب پنجم جمادى الاولى سنه ١٢٦٠ بعثت مى شود، اول قیامت(آخر) قرآن بوده... چنانکه ظهور قایم آل محمّد (علیه السلام) بعینه همان ظهور رسول الله است...
او حتى در کتاب «احسن القصص» خود در سوره٥٢، خود را به جاى پیامبر قلمداد کرده و تحدى به مثل نموده، مى گوید: (و ان کنتم فی ریب مما قد انزل اللهعلی عبدنا هذا فاتوا حرف من مثله) و اگر در آنچه که خداوند بر بنده ی ما (باب) نازل کرده شک دارید، چند حرف مانند آن را بیاورید.(٣)
ادعای خدائی باب
پرسش : علی محمد باب چگونه ادعای خدایی نمود؟
پاسخ اجمالی: شواهد و مدارک فراوانی از کتاب های علی محمد باب و کتب بابیان و بهائیان وجود دارد که نشان می دهد علی محمد باب ادعای خدائی نیز کرده است. مثلا او در نامه ای به یکی از مریدانش، خود را خدای زنده و برپادارنده جهان معرفی می کند. یا در کتاب بیان، خود را خدا، پروردگار و خالق همه چیز معرفی می کند و از دیگران می خواهد به عنوان مخلوقات او را بپرستند. یا مثلا در نامه دیگری از یکی از پیروانش می خواهد که به الوهیت خود (باب) به عنوان تنها خدای مقتدر و محبوب شهادت دهد.
پاسخ تفصیلی: شواهد و مدارک فراوانی از کتاب های خود «میرزا علی محمد باب» و کتب بابیان و بهاییان در دست است، که میرزا علی محمد ادعای خدایی نیز کرده است.
در اینجا به چند مدرک ذیل کفایت می شود:
١. سیّد علی محمد باب در نامه ی خود به یحیی(٤) (صبح ازل) چنین می نویسد: (هذا الکتاب من اللهالحیّ القیّوم الی اللهالحیّ القیّوم) این نامه ای است از خدای زنده و برپادارنده جهان (باب) به سوی خدای زنده و برپا دارنده جهان (صبح ازل)».
٢. باب در کتاب «بیان» فارسی می گوید:« کلّ شیء؛ به این شیء واحد (خودش) بر می گردد و کل شیء؛ به این شیء واحد خلق می شود و این شیء واحد در قیامت بعد نیست، مگر: (من یظهره الله(٥) الّذی ینطق فی کلّ شان انّنی انا لله الّا انا ربّ کل شیء و ان مادونی خلقی ان یا خلقی ایّای فاعبدون)(٦) یعنی با آمدن من یظهره الله قیامت(باب) بر پا خواهد شد (زیرا قیامت هر دینی به قول بابی ها و بهایی ها آمدن دین بعد است) و آن من یظهره الله وردش این است: من خداهستم و جز من خدایی نیست و من پروردگار همه ی پدیده ها می باشم و غیر من، هرچه هست، آفریده من است، ای مخلوق من، مرا پرستش کنید.
٣. ابوالفضل گلپایگانی در «کشف الغطا» می نویسد:« باب در «ماکو» پرده برداشت و ندای قایمیت و ربوبیّت و شارعیّت سر داد».(٧)
٤. باب در «رساله ی للثمره» خطاب به میرزا یحیی صبح ازل می گوید: (یا اسم الازل ) ازل به حساب ابجد با یحیی مساوی است و شماره هر دو ٣٨ است) فاشهد علیّ انّه لا اله الّا انا العزیز المحبوب)(٨) ای یحیی! گواهی بده، بر من که نیست خدا جز من که مقتدر و محبوب هستم.
٥. علی محمد باب در کتاب الواح به خط خودش (لوح دوم) می گوید: ( اللّهمّ انّک اله الالهین لتوتینّ الالوهیّه من تشاء و لتنزعنّ الالوهیّه عمّن تشاء... اللّهمّ انّک انت ربّان السّماوات و الارض و ما بینهما لتوتینّ الرّبوبیّه من تشاء و لتنزعنّ الرّبوبیّه عمّن تشاء) یعنی پروردگارا! تو خدای بزرگ خدایانی و البته عطا می کنی الوهیّت را به هر کسی که می خواهی و می گیری الوهیّت را از هر که اراده کنی و خداوندا تو پروردگار بزرگ آسمان ها و زمینی، البته می بخشی ربوبیت را به هر شخصی که خواستی، و منع می کنی آن را از هر که خواستی.
و در کتاب «دلایل سبعه» عربی و فارسی، پس از آنکه دو صفحه تمام مشتقات فرد را برای خدا آورده و خدا را از اوصاف«فرد و فرید و افراد و افرود و فراد و فرادین و فاردین و افرادء و مفارد و مفرد و فردان و متفارد و متفرد و فارد و فوارد» متصف کرده، بعد می گوید: (لتوتیّن الفردیّه من تشاء و تنزعنّ الفردیّه عمّن تشاء) یعنی البته عطا می کنی فردیّت را به هر کسی که بخواهی، و می گیری فردیّت را از هر که بخواهی.
به راستی عجیب است، خداوند در عین این که فرد است، می تواند فردیّت را به کسی بدهد! آری، باب این مطلب متضاد را می گوید تا به ادّعای خدای خودش لطمه وارد نیاید که می گوید: (انّنی انا الله لا اله انا کنت من اوّل الّذی لا اوّل فرداً منفرداً...) من همان خدایم، نیست خدایی جز من، من نخستین کسی هستم که اولی برای او نیست، فرد و منفرد هستم.(٩)،(١٠)
دیدگاه فرقه ی بهائیت، نسبت به زن
پرسش : زنان چه جایگاهی در فرقه ی بهاییت دارند؟
پاسخ اجمالی: بهائیان، ازدواج با همه ی محارم را، جز با زن پدر جایز می دانند و این از کثیف ترین دستورالعمل های بهائیان برای حفظ و ازدیاد نسل خود است. آن ها در صدد هستند همان طور که در غرب، برخی کشورها این عمل زشت اخلاقی را قانونی کرده اند، در تمام دنیا به صورت اصلی قانونی درآورند. حسین فردوست در خاطرات خود، نمونه های بسیاری از رفتارهای ناهنجار مردان بی بند و بار بهائی همچون هویدا و... را ذکر میکند، و علاوه بر آن نمونه های بسیار دیگری در کتاب هایی مانند «خاطرات صبحی» نقل می شده است.
پاسخ تفصیلی: بهاییان، ازدواج با همه ی محارم را، جز با زن پدر جایز می دانند؛ و این از کثیف ترین دستورالعمل هایی بود، که بهاییان برای حفظ و ازدیاد نسل خود به آن تن داده اند؛ و علاوه بر این، مانند پیشینیان خود، از راه فطرت و اخلاق خارج شده و روابط فاسد و لجام گسیخته و غیر طبیعی را به عنوان امری پذیرفته شده در میان خود قبول کرده اند و مرتکب می شوند، و در صدد آن هستند همان طور که در غرب، برخی کشورها این عمل زشت اخلاقی را قانونی کرده اند، در تمام دنیا به صورت اصلی قانونی درآورند.
با نگاهی گذرا به سیر تاریخی این فرقه و دستورالعمل های مکتوب و منتشر شده آنان، مشاهده می کنیم که این اعمال، از ابتدای حرکت این افراد جاسوس و خود فروخته و غرق در لجن زار هواهای پست نفسانی، یکی از مهم ترین اصول پذیرفته شده آنان بوده است. آنها عقیده داشتند:
«... این ایام، ایام فطرت است و هیچ تکلیفی بر مردم واجب نیفتاده؛ اگر چه در شریعت «باب» یک زن را نُه شوهر جایز است، ولی اکنون اگر افزون بخواهد، منعی نباشد؛ و هر یک از جماعت، نامی از انبیاء کبار و ایمه اطهار را برخویش می نهادند و زنان و دختران خویش را به نام و نشان زنان خانواده ی طهارت می خواندند؛ هر جا که جمع می شدند، به شرب خمر و منهیات شرعیه ارتکاب می نمودند، و زنان خویش را اجازه می دادند، تا بی پرده به مجلس نامحرمان درآمده، و به خوردن شراب مشغول شوند و سقایت نمایند». (١١)
حسین فردوست در خاطرات خود، نمونه های بسیاری از رفتارهای ناهنجار مردان بی بند و بار بهایی همچون هویدا و ... را ذکر میکند، و علاوه بر آن افرادی مانند صبحی نیز، نمونه های بسیار دیگری را در کتاب «خاطرات صبحی» خود نقل می کند.
«قرّه العین»، زن فاسد و بی عفتی که با گفتار و رفتار فاسدش، نقش موثری در معرفی و جذب افراد منحرف به این فرقه داشت، خطاب به پیروان بابیگری گفته است: «ای اصحاب! این روزگار از ایام فطرت شمرده می شود، امروز تکالیف شرعیه به یکباره ساقط است و این صوم (روزه) و صلوه (نماز) و ثنا و صلوات، کاری بیهوده است ... پس زحمت بیهوده بر خویش روا ندارید و زنان خود را در مضاجعت (همخوابگی و همبستری) به طریق مشارکت! بسپارید!». (١٢)
و البته این جملات از کسی که مرید فرقه ای استعمار ساخته است، بعید نیست؛ چرا که وزارت مستعمرات انگلیس ـ از موسسان و حامیان فرقه های ضاله ـ نیز، خطاب به یکی از جاسوسان خود در کشورهای اسلامی می گوید:
«در مسیله بی حجابی زنان باید کوشش فوق العاده به عمل آوریم، تا زنان مسلمان به بی حجابی و رها کردن چادر، مشتاق شوند... پس از آنکه حجاب زن با تبلیغات وسیعی از میان رفت، وظیفه ی ماموران ماست که جوانان را به عشق بازی و روابط جنسی نامشروع با زنان تشویق کنند و به این وسیله، فساد را در جوامع اسلامی گسترش دهند». (١٣)
بهاییان همچنین با توجه به تاثیر پذیری کودکان و نوجوانان، بیشترین تلاش تبلیغی خود را بر روی این نسل متمرکز کرده اند، و لجنه های گلشن توحید، با احداث مهد کودک ها و مدارس و ترتیب دادن اردوهای تبلیغی، کودکان و نوجوانان را به خود جذب می کنند.
آنها همچنین به بهانه ی صلح و شعار تساوی زن و مرد، زنان را در تمام عرصه ها به عنوان عروسک های خیمه شب بازی، که سرنخ آنان دست صهیونیست ها است، به روی صحنه آورده و می خواهند به وسیله ی آنان، صلحی منطبق بر نظم نوین و تک قطبی جهانی برقرار سازند. «عبدالبهاء» در یکی از مطالب خود می نویسد:
«... و چون نسوان در عالم انسانی نفوذ و تاثیر کلی یابند، از جنگ محققاً جلوگیری نمایند... نفرت و انزجار آنان نسبت به جنگ، باید برای استقرار و حفظ صلح عمومی مورد استفاده قرار گیرد». (١٤)
و البته بهترین و موثرترین کار زنان، نقش تبلیغی آنان است: «ای اماء رحمن، محفلی... آرایش دهید و در آن محفل به کمال حکمت در اوقات مخصوصه، مجتمع شوید و به ذکر آن یار مهربان مشغول گردید، و مذاکره در ادله و براهین ظهورجمال مبین فرمایید، تا هر یک از اماء رحمن نطقی بلیغ یابند و لسانی فصیح بگشایند و سبب هدایت اماء کثیره گردد و علیکن التحیه و الثناء... ». (١٥)
با توجه به آثار منتشره بهاییان مشاهده می شود که آنان دنباله رو فرقه ی استعماری وهابیت هستند که با تلقین جاسوس انگلیسی، مستر همفر، و حمایت های قوای نظامی و مالی انگلیس ایجاد شد.
حضرت امام (رضوان الله علیه) سالها پیش، از این هماهنگی پرده برداشته و می فرمایند: «یک حقایقی در کار است، شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال از این بهایی ها مراجعه کنید، در آنجا می نویسد: تساوی حقوق زن و مرد رای عبدالوهاب، آقایان هم از او تبعیت می کنند... نظامی کردن زن، رای عبدالوهاب، آقا تقویمش موجود است، نگویید نیست...». (١٦)، (١٧)
پی نوشت:
(١). نقطة الکاف، ص ٢٣.
(٢). بهائیان ، نجفی، محمد باقر ، نشر مشعر ، تهران ، ١٣٨٣ ، ج ١، ص ٢١٦
(٣). گرد آوري از کتاب: بهائیان ، نجفی، محمد باقر ، نشر مشعر ، تهران ، ١٣٨٣ ، ج ١، ص ٢١٦ ؛ بابی گری و بهایی گری{مولود مدعیان دروغین نیابت خاص از امام زمام(عج )} ، محمدی اشتهاردی، محمد ، گلستان ادب ، قم ، ١٣٨٣ ، ج ١، ص ١٣٥
(٤). اصل این نامه را ادوارد براون انگلیسی ضمیمه ی کتاب نقطة الکاف کرده است.
(٥). باب پیغمبر یا خدائی را که بعد از او خواهد آمد را من یظهره الله می نامد و حسینعلی مدعی است که منظور از من یظهره الله من هستم.
(٦). بیان، باب اوّل، واحد یک.
(٧). کشف الغطا، ص ٣٤١، سطر ٢٠.
(٨) رساله للثمره، ص ٤.
(٩). محاکمه و بررسی باب و بهاء، ج ٣، ص ٨ و ٢٥٦.
(١٠). گرد آوري از کتاب: بابی گری و بهایی گری{مولود مدعیان دروغین نیابت خاص از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف )} ، محمدی اشتهاردی، محمد ، گلستان ادب ، قم ، ١٣٨٣ ، ج ١، ص ١٥٤.
(١١). فتنه ی باب، ص ١٤.
(١٢). تاریخ جامع بهائیت، ص ١١٤.
(١٣). خاطرات مستر همفر، ص ٨٤.
(١٤). مقام و حقوق زن در دیانت بهائی، ص ٩٢.
(١٥). همان، ص ١٤٦.
(١٦). صحیفه ی نور، ج ١، ص ٥٦.
(١٧). سایه روشن های بهاییت در ایران، دفتر پژوهشهای موسسه كیهان، كیهان، تهران، ١٣٨٥ ، ج ١، ص ١٤٧.
پرسش و پاسخ شرعی
ولایت فقیه
اختیارات ولی فقیه
پرسش : ولایت بر مال غایب در صورت فقدان ولى به عهده چه کسى است؟
پاسخ : در صورت نبودن ولى، ولایت بر مال شخص غایب با حاکم شرع یا کسى که حاکم شرع تعیین کرده است مى باشد بلکه در صورت وجود ولى نیز احتیاط واجب اجازه گرفتن از حاکم شرع است.
حکم حکومتی برای مقلدین مراجع دیگر
پرسش : در صورتی که در زمینه سیاسی یا اجتماعی حکمی از جانب رهبری جهت عامه شیعیان صادر شود آیا برای مقلدین دیگر مراجع تکلیف می آورد ؟در زمینه های دیگر چطور و چرا ؟
پاسخ : در مسایل حکومتی حکم ولی فقیه مطاع است.
تقابل امر شوهر با امر ولی فقیه
پرسش : اگر امر شوهر در تقابل با امر ولی فقیه قرار بگیرد اطاعت از کدامیک لازم است؟
پاسخ : در مسئله مربوط به حکومت باید از ولی فقیه پیروی شود.
تبعیت از حکم حکومتی ولی فقیه
پرسش : آیا تبعیت از حکم حکومتی ولی فقیه بر مراجع تقلید هم واجب است ؟
پاسخ : آری، واجب است.
رابطه حکم حکومتی با احکام اولیه و ثانویه
پرسش : رابطه حکم حکومتى با احکام اوّلیّه و ثانویّه چیست؟ آیا احکامى که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خصوص نظم بخشیدن به امور اجتماعى زمان خود، و همچنین نصب افراد به مناصب مختلف حکومتى صادر مى کردند، از مصادیق احکام حکومتى است؟
پاسخ : آنچه در بالا نوشته اید از احکام حکومتى است، و احکام حکومتى عموماً به یک کبراى کلیّه، که در زمره احکام عناوین اوّلیّه یا ثانویّه است، باز مى گردد. به تعبیر دیگر، احکام حکومتى در طول احکام اوّلیّه و ثانویّه است، نه در عرض آنها.
ترجیح نظر ولی فقیه بر نظر دیگر مراجع
پرسش : آیا نظر ولىّ فقیه در مسائل شرعى بر نظر سایر فقها ترجیح دارد؟ در این صورت، تکلیف مقلّد چیست؟
پاسخ : در مسایل مربوط به حکومت از نظر ولىّ فقیه، و در مسایل دیگر از نظر مرجع تقلید پیروى مى شود.
تحقیقی یا تقلیدی بودن ولایت فقیه
پرسش : ولایت فقیه تحقیقی است یا تقلیدی؟
پاسخ : برای کسانی که مجتهد باشند تحقیقی است و برای کسانی که مجتهد نیستند تقلیدی است.
پیروی از ولایت فقیه
پرسش : در مورد ولایت فقیه چگونه باید عمل کرد ؟
پاسخ : در مسایلی که مربوط به حکومت است باید پیرو ولایت فقیه بود.
جهت دریافت فایل پی دی اف پنجمین شماره ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ کلیک کنید
پی نوشت: