طلیعه سخن
در آستانۀ آغاز ماه محرم و شهادت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) باید گفت حماسۀ عاشورادر طول تاریخ بشریت،به علت برخورداری از ماهیت ظلم ستیزانه از اهمیت فوق العاده ای برخوردار می باشد،زیرا تأثیر این واقعه بر افکار وجدان بیدار هر انسان آزاده،غیر قابل انکار است.
نفوذ آموزه های کربلا و قیام امام حسین(علیه السلام)در جنبش های مختلف آزادی خواه و ضد استکباری را می توان در افکار و اندیشه های بسیاری از جنبش های اسلامی و حتی غیر اسلامی مشاهده نمود.از قیام ماهاتما گاندی در هند بر ضد استعمار انگلیس تا مبارزات چه گوآراو.. می توان نقش بی بدیل آموزه های عاشورا را در ستیز با استکبار مشاهده نمود،که برآیند مهم و جامع آموزه های قیام امام حسین(علیه السلام)را می توان در وقوع انقلاب اسلامی ایران مشاهده نمود به نحوی که ملت شریف ایران با الگو گیری از حماسۀ عاشورا ،انقلاب اسلامی را به رهبری امام خیمنی (ره)رقم زدندکه این پیروزی بیانگر ظرفیت عظیم واقعۀ کربلا و قیام سیدالشهدا (علیه السلام)بر علیه ظلم،برای ملت شریف ایران ودیگر انقلاب های ضد استکباری می باشد.
لذا پیام کربلا، پیام استکبار ستیزی وضدیت با آمریکا واسرائیل و متحدانش شیطان بزرگ است و هر کشور و دولت اسلامی و دیگر جوامع آزادی خواه باید در وهلۀ نخست ستیز و نبرد خود رابا شیطان بزرگ برای همگان اثبات سازند.و در مرحلۀ بعد برائت خود را از متحدان آمریکا در منطقه به ویژه رژیم منحوس سعودی به عنوان یکی از متحدان شیطان بزرگ اعلام نماید.
گفتنی است آموزۀ کربلا آزمون کامل بصیرت است،بصیرتی که قرآن کریم به یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله)توصیه می کند که در صحنه ی جنگ بیش از «نعاس»به اندازۀ یک چرت زدن استراحت نکنید،و امیرالمومنین علی(علیه السلام) در نهج البلاغه به یارانش فرمود:بیش از قورت دادن آب دهانتان حق خوابیدن ندارید،یعنی باید مراقب بود.
لذا ماه محرم باید به عنوان نمادبصیرت، آزادگی و استکبار ستیزی مطرح گردد به نحوی که بررسی قیام امام حسین (علیه السلام)بر علیه حکومت طاغوتی و سراسر ظلم و جنایت یزید لعنت الله علیه ، الگوی کامل و جامع برای امت اسلامی در بصیرت افزایی و استکبار ستیزی را به منصۀ ظهور خواهد رساند.
حال با این تفاسیر می توان به حلقۀ مفقودۀ چالش ها و بحران های منطقه ای واقف گردید، که منبعث از گفتمان تفرقه گرایان و سازشکاران با آمریکا است ، زیرا مقوله ای به نام استکبار و مقابله با ابرقدرت های جهان خوار در گفتمان شیعۀ انگلیسی و اهل سنت آمریکایی موضوعیت ندارد، بلکه دغدغۀ تفرقه اندازان در طرح مباحث فرعی و انحرافی ،از قبیل ترویج افراط گرایی و خشونت و برگزاری برخی بدعت ها منحصر شده است.
شکی نیست که استکبار ازبی اعتنائی برخی دولت های به ظاهر اسلامی به وحدت امت اسلامی و مشغول شدن به برخی اختلافات جزئی در جهان اسلام استقبال نموده و فضا را برای ایجاد دفاتر مختلف برخی گروه های شیعی و اهل سنت خاص در انگلیس و آمریکا مهیا نموده است، زیرا در قاموس این گروه های اختلاف افکن نه تنها ضدیت با استکبار وجود ندارد بلکه برخی از این مزدوران با به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی نیز مشکلی ندارند.که دیپلماسی ننگین رژیم سعودی با رژیم صهیونیستی در چند ماه اخیر مویّد این ادعاست.
بنابراین وضعیت کنونی و سرسپردگی برخی کشورهای عربی به آمریکا برآیند سکولاریسم پنهانی است که متأسفانه در لسان تفرقه گرایان شیعه انگلیسی واهل سنت آمریکایی و در سایۀ غفلت از آموزه های ناب عاشورایی رقم خورده است.
به عنوان نمونه در جوامع شیعی برخی از علمای اسلامی در مناسبت های مختلف دینی به ویژه در ایام محرم در پی القاء اجتناب و کناره گیری مبلغین و عزادارن از مباحث مهم سیاسی و وقایع حیاتی جوامع اسلامی برآمدند که این امر قطعاً به شکل گیری سکولاریسم پنهان در بطن جوامع اسلامی منجر خواهد گردید،لذا شالودۀ محرم امریکائی در بطن خود ترویج سکولاریسم را جای داده است و از سوی این فرقه گرایان،ورود برخی عزاداران حسینی به مسائل مهم سیاسی امت اسلامی به عنوان تهدید بالقوۀ برای آیندۀ جهان اسلام ارزیابی می گردد،که این نوع اسلام سکولاریستی و به بیان امام راحل(قدس سره)اسلام آمریکائی تنها منجر به سوء استفادۀ آمریکا و اسرائیل خواهد گردید،لذا محرم انحرافی در ذات خود تنها منحصر در دشمنی با یزید و شمر و ابن زیاد سال ٦١هجری قمری گردیده است و دیگر دشمنان اسلام در عصر حاضر به عنوان دشمن و یزید زمان تلقی نمی شوند.
حال آنکه حماسۀ عاشورا ضرورت دشمن شناسی واقعی را به همگان نشان می دهد، یعنی همان آسیب مهمی که در برخی رژیم های ارتجاعی عرب به آن دچار شدند که همزمان با نادیده گرفتن توطئه های دشمنان اسلام ، آتش تفرقه و اختلاف را دردامان کشورهای اسلامی گسترش دادند.
در خاتمه از مبلغین محترم دینی و نخبگان نظام اسلامی انتظار می رود با برجسته سازی بسیاری از وقایع مهم و مرتبط با جهان اسلام به ویژه مقولۀ استکبار ستیزی و ضرورت مقابلۀ با آمریکا در راستای اهداف واقعی امام حسین(علیه السلام)مبنی بر مقابلۀ با استکبار و لزوم تقابل با دشمنان اسلام گام بردارند که تحقق این مهم ، حلقۀ اتصال اسلام اصیل و مدینۀ فاضلۀ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و حیات مجدد دین اسلام به شمار می آید و از سوی دیگر بسیاری از مشکلات و بحران های اخیر در کشورهای اسلامی مرتفع خواهدشد و سیطرۀ استکبار بر امت اسلامی به ویژه در بحران سوریه، عراق، یمن و بحرین.. ناکام خواهد ماند.
---------------------------------------------------------------------
پیام ها و بیانات
بقای انقلاب در گرو خدمات حوزه علمیه است/ شبکه ملی اطلاعات هر چه سریعتر ساماندهی شود
مسؤولان دولت ها باید به حوزه ها توجه ویژه کنند؛ خاستگاه و حافظ انقلاب حوزه علمیه است؛ اهمیت حوزه نباید بر کسی پوشیده باشد؛ امام و رهبر معظم انقلاب فرزند حوزه علمیه هستند
١٣٩٥/٠٦/١٣
تخصصی شدن علوم در حوزه؛ ضرورتی غیرقابل انکار/ وهابیت را در جهان رسوا می کنیم
ما در حوزه علمیه استعداد های خوبی برای اجتهاد داریم که باید کشف شده و تحت آموزش خاص قرار بگیرد و سریع و کامل برنامه ها را بپیماید/ منابع وهابیت اعم از کتاب ها، فتاوا و نشریات را جمع آوری کرده ایم و می خواهیم آن را در اختیار دنیا قرار دهیم و اعلام کنیم وهابیت بویی از اسلام نبرده است
١٣٩٥/٠٦/١٥
سعودی ها با مقدسات اسلامی بازی سیاسی می کنند/ عربستان لیاقت مدیریت حج و حرمین شریفین را ندارد
از نظر منطق قرآن مدیریت حج باید به همه تعلق داشته باشد چه آنهایی که ساکن هستند و چه آنهایی که از دیگر نقاط و سایر کشورها اعزام می شوند
١٣٩٥/٠٦/١٧
وهابیت آیین ساختگی و بدون ارتباط با اسلام است / مقدمات تزلزل وهابیت به زودی فراهم میشود
علمای اهل سنت خوشبختانه با صراحت در چچن اعلام کردند که وهابیت جزء مذاهب اهل سنت نیست و ما نیز میگوییم جزء مذهب ما هم نیست ، مقدمات تزلزل آنها نیز بحمدالله در حال فراهم شدن است و دنیا در حال بیدار شدن هستند که وهابیها چه موجودات خطرناکی هستند
١٣٩٥/٠٦/٢٥
هر کجا قتل و ویرانی هست پای عربستان و وهابیت در میان است/ آمریکا به جای مبارزه با داعش ارتش سوریه را هدف قرار می دهد
عربستان سعودی خبیث درآمدهای نفتی را در جهت تخریب بلاد اسلامی بکار می گیرد، اگر اینها در جهت عمران بکار گرفته شود چه اتفاقی می افتد؟
١٣٩٥/٠٦/٣١
پیام معظم له به همایش جریانهای تکفیری؛ علل گرایش و راهکارهای مقابله
تشکیل این همایش پرشکوه را در این منطقه با حضور علمای شیعه و اهل سنت و مسئولین به همه شما عزیزان تبریک عرض می کنم و یقین داشته باشد که شرکت در این برنامه و هرگونه فعالیتی در آن جزء ذخایر یوم المعاد شما ان شاءالله خواهد بود.
١٣٩٥/٠٦/٢٥
پيام حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى(دامت بركاته) به مناسبت سالگرد فاجعه منا
به يقين اين حادثه شوم لكه ننگى بود كه بر دامان آل سعود كه خود را مسئول حفظ جان حجاج مى دانند، نشست كه با هيچ آبى پاك نمى شود
١٣٩٥/٠٦/٢٠
---------------------------------------------------------------------
دیدارها
دیدار با وزیر ارتباطات: خطر فضاهای مجازی را جدی بگیرید / بیکاری عامل بسیاری از بدبختی ها است / قوای سه گانه جلوی قاچاق را بگیرند
یک گروه زبده مجهز درباره آسیب شناسی شبکه های اجتماعی باید تعیین شود، بسیاری از مردم ٥ تا ٩ ساعت با شبکه های اجتماعی و فضای مجازی سروکار دارند / آیا قوای سه گانه نمی توانند جلوی قاچاق را بگیرند، چه قدرتی است که مقابل قوای سه گانه وجود دارد که قوا می گویند قاچاق نباشند اما آن ها می گویند باشد؟
١٣٩٥/٠٦/٠٢
دیدار با دکتر نهاوندیان: برای سه معضل حوزه اقتصاد چاره جویی شود
سه معضل قاچاق، سود بانکی و پرداخت یارانه ها آسیب های جدی برای اقتصاد کشور هستند که اگر این سه مشکل حل شود، قطعا اقتصاد وضعیت بهتری خواهد داشت
١٣٩٥/٠٦/٠٦
دیدار با وزیر صنعت: رییس جمهور محترم از انتقادات ناراحت نشود / برای حل مشکلات کشور تلاش بیشتر شود
تا مسائل فرهنگی حل نشود امور اقتصادی نیز به درستی پیش نمی رود؛ ولی باید نقطه های قوت بیان شود و فقط روی مسائل منفی زوم نکنیم
١٣٩٥/٠٦/٠٧
---------------------------------------------------------------------
دروس خارج فقه
احکام شرکت - جلسه اول
موضوع: مقدمه ی بحث شرکت بحث امروز را با حدیثی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شروع می کنیم که می فرماید: عَالِمٌ يُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ عَابِد - یعنی عالمی که از علم او استفاده کنند از هزار عابد برتر است.
٩٥/٠٦/١٤
احکام شرکت - جلسه دوم
موضوع: تعریف و متعلق شرکت در جلسه ی قبل گفتیم که مسأله ی شرکت از مهمترین مسائل عصر ماست. حتی می توان گفت که اقتصاد دنیا بر محور شرکت ها دور می زند. در عصر ما انواع شرکت هایی تأسیس شده است که سابقا وجود نداشته است. علاوه بر این، شرکت آثاری دارد که کارهای فردی واجد آنها نیست. شرکت اعتماد بیشتری برای مردم ایجاد می کند زیرا اگر طرف قرارداد شرکت باشد بیشتر مورد اعتماد است تا موردی که طرف آن شخص باشد. همچنین کارهای بزرگ اقتصادی به ثروت های مهمی احتیاج دارد و ثروت های فردی وافی به انجام آن نیست. بر این اساس تعاونی ها که نوعی شرکت است تأسیس شده است. همچنین است در مورد بورس و یا معاملات بانکی که بر اساس شرکت ها منعقد می شود.
٩٥/٠٦/١٥
احکام شرکت - جلسه سوم
موضوع: اسباب شرکت گفتیم که امام قدس سره در مقدمه مباحث شرکت به سه نکته اشاره می کند که عبارتند از: تعریف شرکت، متعلق شرکت و اسباب آن. در مورد تعریف شرکت نکته ای باقی مانده است و آن عبارت است از اشاره به تعاریف عامه در مورد شرکت. تعاریف آنها هرچند با هم اختلاف ظاهری دارد ولی تعاریف آنها با ما قریب الافق می باشد.
٩٥/٠٦/١٦
احکام شرکت - جلسه چهارم
موضوع: بحث اخلاقی: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روایتی که به یک معنا حدیث قدسی است و به یک معنا حدیث نبوی می فرماید: أتاني جبريل فقال يا محمّد عش ما شئت فإنّك ميّت و أحبب ما شئت فإنّك مفارقه و اعمل ما شئت فإنّك مجزيّ به. و اعلم أنّ شرف المؤمن قيامه باللّيل و عزّه استغناؤه عن النّاس. جبرئیل نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و چهار توصیه به حضرت کرد.
٩٥/٠٦/١٧
احکام شرکت - جلسه پنجم
موضوع: اسباب شرکت بحث در اسباب شرکت است و امام قدس سره در مقدمه به پنج سبب اشاره می کند که به سبب پنجم رسیده ایم. امام قدس سره در عبارتی که کمی مبهم است می فرماید: و لها سبب آخر، و هو تشريك أحدهما الآخر في ماله، و يسمى بالتشريك و هو غير الشركة العقدية بوجه.
٩٥/٠٦/٢٠
احکام شرکت - جلسه ششم
موضوع: کلامی به مناسبت روز عرفه: روز عرفه از یک نظر یکی از اعیاد مهم اسلامی است و بعضی از بزرگان نوشته اند که از اعیاد مهم اسلامی محسوب می شود و روز دعا و روز فضیلت است. روز عرفه از یک نظر مصادف با شهادت حضرت مسلم بن عقیل است بنا بر این این روز هم جای تبریک دارد و هم جای تسلیت. از روایات استفاده می شود که شاید هیچ روزی در سال به اندازه ی این روز برای دعا اهمیت نداشته باشد. مناسب است امروز برای دیگران دعا کنیم که این خود موجب می شود که دعای انسان در حق خودش نیز مستجاب شود.
٩٥/٠٦/٢١
احکام شرکت - جلسه هفتم
موضوع: تشریک بحث در اسباب شرکت است به پنجمین عامل رسیده ایم که تشریک نام دارد. در تعریف تشریک گفتیم که کسی به دیگری می گوید که جنسی را خریده است و یا می خواهد بخرد و او مقداری از مبلغ آن را بپردازد و به همان نسبت در آن شریک شود. در اینجا در چند مقام قرار بود بحث کنیم. مقام اول مشروعیت تشریع است که آن را بحث کردیم.
٩٥/٠٦/٢٣
احکام شرکت - جلسه هشتم
موضوع: بحث اخلاقی: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حدیثی می فرماید: أ تحبّ أن يلين قلبك و تدرك حاجتك؟ ارحم اليتيم و امسح رأسه و أطعمه من طعامك يلن قلبك و تدرك حاجتك.
٩٥/٠٦/٢٤
احکام شرکت - جلسه نهم
موضوع: امتزاج در شرکت بحث در مسأله ی امتزاج در شرکت است و گفتیم که چهارمین عامل شرکت مزج و اختلاط است. مزج معمولا در مایعات و اختلاط در غیر آن به کار برده می شود هرچند این دو لفظ تاثیری در بحث ما نداد.
٩٥/٠٦/٢٧
احکام شرکت - جلسه دهم
موضوع: شرکت با امتزاج و بیان احکامی از شرکت حاصل بحث این بود که مطابق آنچه امام قدس سره ترسیم کرده است امتزاج شش صورت دارد که یک صورت مسلما موجب شرکت واقعی می شود و چند صورت آن موجب شرکت ظاهری می شود و بعضی از آن صور قطعا موجب شرکت نمی شود.
٩٥/٠٦/٢٨
احکام شرکت - جلسه یازدهم
موضوع: کلامی به مناسبت عید سعید غدیر: مجلسی که در آن ذکر فضائل امیر مؤمنان علی علیه السلام شود مجلس عبادت محسوب می شود. خداوند در سوره ی بینه می فرماید: إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ کسانی که ایمان آورده عمل صالح دارند آنها بهترین مخلوقات عالمند.
٩٥/٠٦/٢٩
احکام شرکت - جلسه دوازدهم
موضوع: بحث اخلاقی: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حدیث پرباری می فرماید: أربع لا يدخل بيتا واحدة منها إلا خرب و لم يعمر بالبركة: الخيانة و السّرقة و شرب الخمر و الزّنا. چهار چیز است که حتی اگر یکی از آنها وارد خانه شود موجب ویرانی خانه می شود و عمران و آبادی و برکت در آن خانه وارد نخواهد شد. این چهار چیز عبارتند از خیانت، دزدی، شرب خمر و زنا.
٩٥/٠٦/٣١
---------------------------------------------------------------------
نرم افزارهای دروس خارج فقه معظم له (بیع و حج) تولید بخش فرهنگی دفتر
بیـــع
نرم افزار درس خارج فقه بیـــع شامل سلسله دروس خارج معظم له طی سالهای ١٣٦٥ الی ١٣٦٨ است که به تبیین انوار الفقاهۀ - کتاب البیع پرداخته اند.
در این نرم افزار متن کتاب انوار الفقاهۀ - کتاب البیع و صوت دروس به تفکیک تاریخ و موضوع ارائه شده است و دارای امکاناتی است که به صورت تصویری در ادامه شرح خواهد شد.
راهنما و امکانات نرم افزار:
١-به منظور دسترسی به متن و صوت دروس بر روی عبارت بیـــــع کلیک نمایید.
٢-به منظور دسترسی به دروس می توانید از درختواره سمت راست استفاده کنید. این فهرست به صورت درخت باز شونده در اختیار کاربران قرار داده شده است.
٣-متن کتاب با توجه به اینکه با فرمت PDF ارائه شده است دارای امکانات زیر است:
١- جستجو در متن کتاب
٢- چاپ متن کتاب
٣- تنظیم بزرگنمایی متن کتاب
٤- دسترسی به فهرست کتاب
٥- نمایش صفحات کتاب
٦- مخفی کردن ابزار های کتاب خوان
٧- استفاده از ابزار کتابخوان
٨- انتخاب قسمت از متن برای رونوشت
٤-پخش صوت دروس و عملگرهای کنترل پخش صوت
حج
این نرم افزار در دو شماره، شامل صوت و متن پیاده سازی شده دروس خارج فقه-حـــــج حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله العالی است که به همت مرکز فرهنگی دفتر معظم له، به منظور استفاده طلاب و علاقه مندان معارف حقه اهل بیت علیهم السلام تولید شده است.
مجموعه اول شامل دروس معظم له طی سالهای ١٣٨٥ الی ١٣٩٠ است.
در متن پیاده سازی شده دروس عناوین موضوعات، آیات، احادیث و توضیحات متن به رنگ های متفاوت نمایش داده شده است.
برای یادداشت برداری و یا اخذ رونوشت از متن درس می توانید پس از انتخاب متن با دابل کلیک ماوس بر روی صفحه و انتخاب بازه مورد نظر از کلیک راست ماوس و یا کلید ترکیبی Ctrl+C استفاده نمایید.
مجموعه دوم شامل دروس معظم له طی سالهای ١٣٩٠ الی ١٣٩٣ می باشد.
نمایش مجموعه دوم به صورت تمام صفحه است. و برای دسترسی به دروس مد نظر می توانید از درختواره سمت چپ که به تفکیک تاریخ ارائه شده است استفاده نمایید.
به منظور بزرگنمایی متن برای سهولت مطالعه می توانید با نگه داشتن Ctrl و فشردن همزمان + برای بزرگنمایی و یا - برای کوچک نمایی استفاده کنید. همچنین می توانید از دکمه اسکرول ماوس نیز برای این منظور بهره برداری نمایید.
ابزار های کنترل و پخش صورت نیز برای سهولت استفاده از صوت دروس ارائه شده است
جهت دانلود نرم افزار به makarem.ir مراجعه نمایید.
هرگونه انتقاد یا پیشنهاد را از طریق بخش تماس با ما، یا از طریق رایانامه it@makarem.ir با ما در میان بگذارید.
---------------------------------------------------------------------
تأملی در گزاره های معرفتی دعای عرفه از منظر معظم له
روز نهم ذى الحجه روز عرفه است كه روزى بسيار بافضيلت است و حاجيان آن روز را در صحراى عرفات به ياد خدا هستند ، نهم ذى الحجه روز پر مشغله حجاج و مملو از ذكر خداست. آن روز كه حجاج در صحراى عرفات حال عجيبى دارند، مخصوصاً آن هنگام كه دعاى عالية المضامين عرفه قرائت مى شود. دعايى كه بدون شك از والاترين دعاهاست. در آن صحرا و آن ساعات، به اهل معرفت شور و حالى مى دهد كه قابل توصيف نيست، شور و حالى كه در غير آن مكان حاصل نمى شود. زیرا در معنی واژه عرف آمده است که بوی خوش را گویند و از این رو عرفات را به این نام میخوانند که به دلیل دعاهای زیادی است که در آن مکان مقدس صورت می گیرد لذا بوی خوشی از نظر معنوی دارد، ضمن اینکه گروهی بر این عقیده هستند که مردم در هنگام دعا به گناهان خود اعتراف میکنند و طلب آمرزش دارند به همین دلیل آنجا را عرفات نامیدهاند اینگونه است که توبه در عرفات و در روز عرفه اهمیت فراوانی دارد.
بنابراین در اين روز، به ويژه براى كسانى كه در سرزمين پرخاطره و انسان ساز «عرفات» باشند و در مناسك حج شركت داشته باشند، سعادت مضاعف خواهد بود؛ آنان كه در لباس سفيد احرام، با قلبى مملو از عشق خداوند، دعاى عرفه امام حسين عليه السلام را در سرزمين عرفات زمزمه مى كنند، از اين زلال معرفت ناب، بيش از ديگران سيراب مى شوند.
دعای عرفه؛ مهمترین شاخصۀ معرفتی روز عرفه
بی شک شیعیان بیشترین حجم دعا را در میان پیروان سایر مذاهب و ادیان دارند، به نحوی که يكى از مزاياى مهم مكتب اهل بيت عليهم السلام دعاهاى بسيار عالى، روح پرور، پرمحتوا و آموزنده اى است كه از آن امامان بزرگوار به يادگار مانده، بعضى از آنها شبيه اعجاز است؛ دعاهايى همچون دعاى كميل، صباح، ندبه، ابوحمزه و دعاى عرفه . راستى چنين است؛ مانند اين دعاها را در هيچ جا و نزد هيچ گروهى نمى توان يافت. این امر را میتوان جزو نشانههای حقانیت اهلبیت عصمت و طهارت به شمار آورد.
اين دعاها كه منبع الهام بخش معارف غنى اسلام است، راه و رسم خودسازى و «سير و سلوك الى الله» را به ما مى آموزد و چون روى سخن در آنها با خدا است، چنان اوج مى گيرد كه از قله افكار آدميان فراتر مى رود.
از این رو در روز عرفه، مخصوصا دعاً براى مؤمنان و دوستان بسيار سفارش شده است. چه آنان كه زنده اند و چه كسانى كه از دنيا رفته اند.
مرحوم «علامه مجلسى» در این زمینه مى گويد: روز عرفه از اعياد بزرگ اسلامى است و كسى كه بتواند اين روز را در «عرفات» باشد، توفيق بزرگى دارد. اين روز اعمال و دعاهاى فراوانى دارد و بهترين عمل در اين روز، دعا است.
هم چنین از ابراهيم بن هاشم كه از بزرگان شيعه است چنين نقل شده كه: «عبد الله بن جندب» را در سرزمين عرفات ديدم كه در روز عرفه، غرق در دعا و راز و نياز بود. دست هاى خود را به سوى آسمان بلند كرده بود و اشك از چشمانش سرازير بود، و فراوان گريه مى كرد؛ در پايان نزد او رفتم و گفتم: وقوف و عبادت هيچ كس را مثل تو نديدم. گفت به خدا سوگند! فقط براى برادران مؤمن دعا كردم، زيرا از امام موسى كاظم عليه السلام شنيدم كه فرمود: هر كس براى برادران مؤمن خود دعا كند، از عرش ندا مى رسد كه صدهزار برابر آن براى خود تو خواهد بود، و من نخواستم از صد هزار برابر دعاى فرشتگان كه يقينا مستجاب است، دست بردارم! و براى خودم دعا كنم كه نمى دانم مستجاب خواهد شد يا خير!. ،
ضرورت تأمل و تفکر در دعای عرفه
باید اذعان نمود بخش مهمى از تعليمات دينى در دعاهاى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و اله و امامان معصوم عليهم السلام نهفته شده است. قرائت اين دعاها علاوه بر اينكه انسان را به جوار قرب خدا نزديك و از شيطان و وسوسه هايش دور مى كند و روح را لطافت خاصى مى بخشد، اثر عميقى در تقويت پايه هاى ايمان و تهذيب نفوس و پرورش اخلاق فاضله دارد.
از آنجا كه اين دعاها از روح بلند معصوم سرچشمه گرفته همه آنها در يك سطح عالى است و با قرائت آگاهانه آن انسان به اوج معرفت و كرامت انسانى نزديك مى شود.
هرگاه اين دعاها گردآورى شودگنجينه گرانبهايى از معارف دينى و دروس اخلاقى و آيين سير و سلوك الى الله تشكيل مى دهند.
بدین ترتیب محتواى دعاها سازنده وسبب تهذيب نفوس وتكامل ارواح وفاصله گرفتن دعا كننده از رذايل اخلاقى مىگردد. به تعبير ديگر، همه دعاها داراى پيامهاى مفيد وسازندهاند؛ همچون دعای عرفه که دعایی پرمحتوا و پرمعنی است و همگان باید این دعا را خوانده و در محتوای آن دقت میکنند.
به راستی چه كسى است كه دعاى عرفه را مىخواند ومراحل معرفة الله را نمىفهمد وبا دريايى از صفات جمال وجلال خدا ومعارف والاى مذهب آشنا نمىشود؟ البته اين اثر در صورتى است كه فرد در مفهوم دعا بينديشد وروى جملهجمله آن دقت كند.
در ضمن، دعاها سطح فكر انسان را بالا مىبرند وبه او مىآموزند كه از خداوند چه چيزهايى تقاضا وتمنا كند. اين مطلب هنگامى بهوضوح براى انسان ثابت مىشود كه دعاهاى مأثوره اى همچون دعای عرفه ودعاهاى معروف ديگر را مورد توجه قرار دهد.
بنابراین دعای عرفه امام حسين عليه السلام و دیگر دعاهای ارزشمندی كه از امامان معصوم عليهم السلام رسيده است، هريك شاهد گوياى ديگرى براين مدعاست و اى كاش پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام كه در اين قسمت بر همه مذاهب اسلامى پيشى گرفته اند، جوانان خود را ملزم به حفظ بخشهايى از اين دعاها مى كردند (همراه با فهم معانى آنها) تا آنان را در برابر هجوم امواج گناه كه مخصوصاً در عصر ما بيداد مى كند حفظ نمايد.
مناجات امام حسین (علیه السلام) در روز عرفه ؛ نشانه ای از عشق حقیقی به کمال مطلق
بی شک در عشق هاى حقيقى و مقدس، روح انسان صفا و نورانيت فوق العاده اى پيدا مى كند و همه چيز را جز معشوق حقيقى كه مظهر كمال مطلق است به فراموشى مى سپارد و تحمل تمام شدايد را براى رسيدن به وصال او و برخوردار شدن از جذبه هاى عنايت و لطفش آسان مى شمرد و هنگامى كه «در بيابان به شوق كعبه قدم مى گذارد، از سرزنش هاى خار مغيلان غمى به دل راه نمى دهد».
عشق به خدا و اولياء الله و همچنين عشق به ارزش هاى والا، يا به تعبير ديگر؛محبت و علاقه شديد و سوزان به اين امور، همواره چراغ راه اولياء الله و شهيدان پاك باخته و عارفان دل سوخته و عالمانى كه آثار علمى بزرگى از خود نشان داده اند، بوده است و در يك كلمه، راههاى پرپيچ و خم تكامل را، بدون مركب عشق نمى توان پيمود ؛ لذا راز و نياز امام حسين عليه السلام در روز عرفه در بيابان عرفات از جمله آثار گرانبهايى است از اين عشق مقدس.
دعای عرفه؛ تقویت معرفت الهی در قالب خداشناسی
گفتنی است روز عرفه، براى تقويت معرفت الهى، و رابطه عميق تر با حضرت حق و شناخت صفات جمال و جلال پروردگار، بسيار مناسب و مغتنم است. لذا با وجود دعاى عرفه که سرشار از عرفان خالص اسلامى و معرفة الله است و تعليمات ديگرى از اين قبيل، نوبتى به تعليمات انحرافى صوفيان نمى رسد، از این رو تصوف در ميان شيعيان بسيار كم رونق است .
بنابراین می توان گفت روز عرفه، روز شناسایی و شناخت پروردگار است؛ روزی که برادران و خواهران در سرزمین عرفات حضور داشته و بعدازظهر مراسم وقوف به عرفات را انجام و دعای عرفه امام حسین(علیه السلام) را زمزمه میکنند.
تجلی رحمت واسعۀ خداوند؛ در مضامین عالیۀ دعای عرفه
باید دانست دعا سبب مزيد لطف و رحمت خداست. بدین نحو که دعا كردن به درگاه خدا، از دو سو، مقرون به رحمت الهى است: از يك سو، توفيق الهى براى دعا كردن، و از سوى ديگر استجابت دعا از جانب خداوند. زیرا اساس كار خداوند بر رحمت است و مجازات جنبه استثنائى دارد و از پرتو دعا رحمت الهى بر دل و جان انسانها نازل مى شود، آن گونه كه آن را احساس كنند.
اینگونه است که در دعاى عرفۀ امام حسين (علیه السلام) مى خوانيم:«يا رحمان الدنيا و الاخرة و رحيمهما؛ اى خدايى كه رحمان دنيا و آخرت تويى و رحيم دنيا و آخرت نيز تويى!».
در تبیین این فراز از دعای عرفه باید گفت؛ خداوند داراى دو رحمت است: «رحمت عام» و «رحمت خاص»، نام «رحمن » اشاره به «رحمت عام» اوست رحمت واسعه خداوند که دوست و دشمن و همه موجودات را شامل مى شود ، و نام «رحيم » اشاره به «رحمت خاص» اوست كه مخصوص اهل ايمان و طاعت است.
از این رو در این فراز از دعای عرفه روى رحمت عامه او كه همه خلايق را شامل مى شود «رحمن » و رحمت خاصه اش كه ويژه مؤمنان است «رحيم » تكيه شده، تا به انسان اميد بخشد. و او را در راه طولانى تكامل و سير الى الله كه در پيش دارد يارى دهد.
لذا حقيقتاً انسان از اين رحمت گسترده اسلامى لذت مى برد، و از اين كه این دعاهاى مأثوره جهانگير و عام است و شامل تمام انسانهاى نيازمند دعا، با هر نوع گرايش فكرى مى گردد، خوشوقت مى شود.
بنابراین باید گفت آيا اين دعاهاى جالب و عام و فراگير، نشانه رحمت و عطوفت اسلامى نيست؟! آيا هيچ انسان بى غرض و با انصافى به خود اجازه مى دهد كه چنين آيينى را آئين خشونت معرفى كند!.
دعای عرفه؛ تجلی خداگرایی و نفی اومانیسم
لازم به ذکر است در ديدگاه سكولاريزم ، انسان محور همه اشيا و خالق همه ارزشها و ملاك تشخيص خير و شر است. در حقيقت ره آورد اومانيسم و انسان محورى با تكيه بر عمل و تجربه گرايى و بى نيازى از وحى، آن گاه كه بشر بخواهد در زمين خدايى كند نتايج و پیامدهایی وحشتناك به همراه خواهد داشت.
حال آنکه در آموزه های اسلامی، ذات پاك خداوند كه كمال مطلق و مطلق كمال است، و جامع جميع صفات جمال و جلال مى باشد، محور اصلى شمرده مى شود، و هر انسانى مى كوشد خود را به آن كمال مطلق نزديك كند، و پرتوى از اسماء و صفات او را در درون جان خود زنده نمايد؛ روز به روز به او نزديكتر و شبيه تر شود (هر چند ذات پاكش از هرگونه شبيه و مانند واقعى منزه است)؛ و در اين مسير كه به سوى بى نهايت مى رود، هيچ حد و مرزى از كمال را به رسميت نمى شناسد؛ وجود او مملو از عشق به خدا يعنى كمال مطلق مى شود، و انوار ذات و صفات او وجودش را روشن مى سازد، به طورى كه هر لحظه فضيلت و كمال برتر و بالاترى را طالب است.
او معلومات خود را گذشته از عقل و وجدان، از وحى آسمانى مى گيرد و ارزشهاى راستين را از دروغين در پرتو آن جدا مى سازد، و با ايمان و يقين كامل و خالى از هرگونه ترديد و تزلزل در اين راه گام برمى دارد و در یک جمله یعنی دل به خدا بستن و ايمان محكم به او پيدا كردن، سپس تمام زندگى را به رنگ ايمان در آوردن و در محور آن قرار دادن.
لذا امام باقر عليه السلام از امام زين العابدين عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت در روز عرفه جمعى را مشاهده كرد كه دست نياز به سوى مردم دراز كرده و كمك مى خواستند! حضرت فرمود: واى بر شما! آيا از غير خدا در اين روز حاجت مى طلبيد در حالى كه در اين روز اميد مى رود كه فضل خداوند حتى شامل بچه هايى شود كه در شكم مادرانند. ،
هم چنین باید به فراز پرمحتواي دعاى معروف امام حسين عليه السلام در روز عرفه اشاره نمود ، آن جا كه عرض مى كند: «الهى انا الفقير فی غناى، فكيف لا اكون فقيرا فى فقرى، الهى انا الجاهل فى علمى، فكيف لا اكون جهولا فى جهلى؛خداوندا! من در عين بى نيازيم سرتا پا فقر و نيازم، پس چگونه در حالت فقر فقير نباشم؟! خداوندا! من در عين علم و دانش جاهلم پس چگونه در جهلم جاهل و نادان نباشم؟!»
گفتنی است فقر در این فراز به معناى نياز و وابستگى به ذات پاك پروردگار است، یعنی استفاده از استدلال براى مبارزه با انانيت، به اين معنا كه خدا را وجودى نامحدود وازلى وابدى ببيند وخود را وجودى از هر نظر محدود ودر منتهاى عجز وفقر وضعف وسرتاپا نياز، ويقين داشته باشد كه يك لحظه بدون ذات پاك خداوند بقايى نخواهد داشت.
دعای عرفه؛ ندای مسلمانان در نابودی استکبار
بی شک یکی از مهمترین کارکردهای دعا، ايجاد نور اميد در دل انسان ها است. انسان نااميد در ردیف مرده ها قرار دارد؛همان گونه كه عامل اصلى پيروزى جنگجويان در ميدان جنگ، اميد و روحيه است. از اين رو، سربازان نااميد اگر پيشرفته ترين سلاح هاى جنگى را نيز داشته باشند، بازنده ميدان جنگ خواهند بود.
لذا دعا در دل انسان نور اميد مى تاباند، انسانى كه اهل دعا و متكى به خداوند است على رغم مشكلات زياد؛ از قبیل دشمنان جسور. ...اگر به درگاه خداوند روى آورد و به او اميد ورزد و با او راز و نياز كند، نور اميد در دلش زنده مى شود و به زندگى اميدوار مى گردد و گويى حيات دوباره اى مى يابد.
از این رو مردم در روز عرفه برای رفع گرفتاری ملتهای مسلمان دعا کنند ، مسلمانان در عرفه، دفع شر استکبار را مسئلت کنند تا آتشهای جنگ که به دست دشمنان استکباری و مسلمان نماهای نادان و بیخبر روشن شده، خاموش شود امیدواریم به برکت این دعاها شر استکبار دفع شود.
سخن آخر
در خاتمه باید گفت بی تردید دعا نقش بسيار مؤثرى در تربيت نفوس انسانى و سوق آنها به مراتب كمال دارد كه شايد بسيارى از دعاكنندگان از آن غافل باشند. با اين كه خداوند به انسان بسيار نزديك است(وَنَحْنُ أَقْرَبُ اِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد) ، ولى آدمى با غفلت و بى توجهى، از او فاصله گرفته و دور مى شود؛ در اين ميان، دعا و ذكر است كه حجاب ميان دعاكننده و خداوند متعال را برطرف مى سازد و انسان، قرب و نزديكى را كاملا احساس مى كند.
از این رو «دعا» همچون باران بهارى است كه سرزمين دلها را سيراب و شكوفه هاى ايمان و اخلاص و عشق و عبوديت را بر شاخسار روح آدمى ظاهر مى سازد!.
«دعا» نسيم روح بخش قدسى است كه همچون دم مسيح، «عظم رميم» را «باذن الله» حيات مى بخشد!.
«دعا» درياى مواجى است كه گوهرهاى فضايل اخلاق را در درون خود پرورش مى دهد!.
به راستی هر نفسى كه با دعا همراه است ممد حيات است و مفرح ذات، و هر دلى كه با نور دعا قرين است، با تقواى الهى همنشين است.
دعاكننده، وصول به مقاصد شخصى خود را از خدا مى طلبد و خداوند تربيت و پرورش روحانى او را از طريق دعا مى خواهد، و بقيه بهانه است! و اینچنین است که مى توان گفت: دعا اكسير اعظم، كيمياى سعادت، آب حيات و روح عبادت است.
با این تفاسیر از یک سو بايد در مورد دعاهاى حضرات معصومين عليهم السلام نظير دعاى عرفه امام حسين عليه السلام، و ساير دعاهاى ارزشمند و داراى مضامين عالى آن بزرگواران، بيشتر مطالعه و تحقيق نموده، و از نحوه دعا كردن آن عزيزان درس عبرت گرفته، و آن را به ديگران انتقال دهيم.
از سوی دیگر وجود روز «عرفه » و خاطره دعاى عجيب و بسيار گرانبهاى امام حسين عليه السلام در عرفات، شكوه و عظمت خاصى به اين ماه بخشيده، و سزاوار است همه مؤمنان (مخصوصا جوانان پاكدل) از فضاى آكنده از معنويت اين ماه غافل نشوند و در خودسازى و تهذيب نفس بكوشند كه به پيشرفت هاى مهمى نائل مى شوند.
---------------------------------------------------------------------
شکوه ولایت امام علی علیه السلام در حدیث غدیر از منظر معظم له
هيجدهم ماه ذى الحجه، روز عيد سعيد غدير، عيد ولايت و امامت، و از مهمترین اعياد اسلامى است. روزى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از انجام حج در سال دهم هجرى به هنگام مراجعت به مدينه، مردم را در وادى «غدير» جمع كرد و فرمان خدا يعنى نصب على عليه السلام به امامت و ولايت بر امت را به آنان ابلاغ كرد.
و آن جا بود كه آيه «الْيَوْمَ اكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَاتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَرَضيتُ لَكُمُ الْاسْلامَ ديناً» نازل شد. و خداوند با برگزيدن على عليه السلام به امامت امت، دين اسلام را كامل گردانيد و دشمنان را نااميد و مأيوس ساخت. اين روز را بايد به حق از عظيم ترين اعياد ناميد، همان گونه كه در روايات بر اهميت فراوان اين روز و برترى آن بر ساير اعياد تأكيد شده است.
لذا واقعۀ غدیر شمس فروزانی است که تاریخ اسلامی و دل های عاشقان را روشن ساخته است. غدیر یک دنیا محتوا و مفاهیم عالیه دارد و سزاور است پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام بلکه همه مسلمین روز به روز با آن آشناتر شوند و از آن بهره گیرند.
حديث غدير در یک نگاه
بسيارى از مورخان اسلامى نوشته اند كه پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در آخرين سال عمرش، پس از انجام مراسم حج با انبوه عظيمى از ياران قديم و جديد و مسلمانان شيفته اى كه از تمام نقاط حجاز براى انجام اين مراسم به او پيوسته بودند به هنگام بازگشت از مكه به سرزمين «جحفه» در ميان مكه و مدينه، در بيابان خشك و سوزان «غدير خم» ،بعد از حمد و ثناى الهى، مردم را مخاطب ساخته چنين فرمود: من به زودى دعوت خدا را اجابت كرده از ميان شما مى روم، لیکن دو چيز گرانمايه و گرانقدر در ميان شما به يادگار مى گذارم ؛ «اول «ثقل اكبر»، «كتاب خدا قرآن» است، دست از دامن آن برنداريد تا گمراه نشويد، عترتم دومين يادگار گران قدری است که خداوند لطيف خبير به من خبر داده، اين دو هرگز از من جدا نشوند تا در بهشت به من بپيوندند، از اين دو پيشى نگيريد كه هلاك مى شويد و عقب نيفتيد كه باز هلاك خواهيد شد!».
ناگهان پيامبر صلى الله عليه و آله به اطراف خود نگاه كرد، كسى را جست وجو مى نمود، و همين كه چشمش به على عليه السلام افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند كرد آنچنان كه سفيدى زير بغل هر دو نمايان شد و همه مردم او را ديدند و شناختند.
در اين جا صداى پيامبر رساتر و بلندتر شد و فرمود: «ايها الناس! من اولى الناس بالمؤمنين من انفسهم؟؛ چه كسى از همه مردم نسبت به مؤمنين از خود آنها سزاوارتر است؟»گفتند: خدا و پيامبر داناترند.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «خدا مولا و رهبر من است، و من مولا و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم»، سپس افزود: «فمن كنت مولاه فعلى مولاه؛ هر كس من مولا و رهبر او هستم على مولا و رهبر اوست».
اين سخن را سه بار تكرار كرد، و به گفته بعضى از راويان حديث چهار بار، سپس سر به آسمان بلند كرد و فرمود: «اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و احب من احبه، و ابغض من ابغضه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله، و ادر الحق معه حيث دار!؛خداوندا دوستان او را دوست دار، و دشمنانش را دشمن دار، محبوب دار آن كس كه او را محبوب دارد، و مبغوض دار آن كس كه كينه او به دل گيرد، يارانش را يارى كن، و ترك كنندگان ياريش را محروم ساز، حق را همراه او بدار، و او را همراه حق»، سپس فرمود: «همه حاضران به غائبان اين خبر را برسانند».
هنوز صفوف جمعيت از هم متفرق نشده بود كه جبرئيل، امين وحى خدا را نازل گشت و اين آيه را بر پيامبر فروخواند «الْيَوْمَ اكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَاتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى...»؛«امروز آيين شما را كامل و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»!
در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «الله اكبر، الله اكبر، على اكمال الدين و اتمام النعمة و رضى الرب برسالتى و الولاية لعلى من بعدى؛ خدا را تكبير مى گويم، خدا را تكبير مى گويم، بر اين كه آيين خود را كامل و نعمت خويش را بر ما تمام كرد، و رضايت خود را به رسالت من، و ولايت على پس از من، اعلام داشت».
در این هنگام شور و غوغايى در ميان مردم افتاد، و همگان على عليه السلام را به اين مقام تبريك گفتند از جمله ابوبكر و عمر اين جمله را در حضور جمعيت به على عليه السلام گفتند: «بخ بخ لك يابن ابيطالب اصبحت و امسيت مولاى و مولا كل مؤمن و مؤمنة؛ آفرين بر تو، آفرين بر تو، اى فرزند ابوطالب تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ايمان شدى ...»! این خلاصه اى است از حديث معروف غدير كه در كتب دانشمندان اهل تسنن و شيعه آمده است.
واکاوی سندی در حدیث غدیر
بدیهی است واقعه غدیر، مورد اجماع و اتفاق جمیع مسلمانان شیعه و سنی است و جایگاه ویژه ای در نصوص دینی و ادبیات و اشعار مسلمانان دارد. لذا جریان غدیر از نظر سند متقن، مسلم و انکار ناپذیر است، به همین جهت دشمنان نمی توانند روی به فراموشی سپردن اصل روایت غدیر و از میان بردن محتوای غدیر مانور دهند، بلکه رواياتى كه درباره جريان «غدير خم»، خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله و معرفى على عليه السلام به عنوان وصى و ولى نقل شده، بسیار فراوان و یقیناًدر حد تواتر است،
به عنوان نمونه مرحوم علامه امينى رضوان الله عليه در كتاب ارزشمند و بى نظيرش، الغدير ، به صورت گسترده اى پيرامون واقعه غدير بحث كرده است. وى حديث غدير را، در اين كتاب تحقيقى، از يكصد و ده نفر از صحابه پيامبر نقل مى كند؛ علاوه بر اين، از هشتاد نفر از «تابعين» و٣٥٠٠ نفر از علما و محدثان اسلامى حديث ارزشمند غدير را نقل مى كند؛ نويسنده توانمند الغدير احاديث مربوط به اين حادثه بزرگ و كم نظير را از سيصد و شصت كتاب مختلف نقل كرده است؛ كتاب هايى كه قسمتى از آن، از اهل سنت و قسمتى ديگر، از شيعه است.
هم چنین حدیث غدیر در غالب كتب تفسير و تاريخ و حديث برادران اهل سنت آمده است، حتى گروه عظيمى از علماى اسلام كتاب مستقل درباره خصوص اين حديث نگاشته اند، از جمله مرحوم علامه امينى كه خود كتاب مستقل بسيار پرمايه و كم نظيرى در اين باره نوشته، نام بيست و شش تن از علماى اسلام را كه درباره حديث غدير «كتاب جداگانه» نوشته اند نام برده است.
از این رو بحث درباره همه رواياتى كه در مورد «حديث غدير» نقل شده نياز به نوشتن كتاب قطورى دارد و هر شخص بى نظرى نگاهى به مجموعه اين اسناد و مدارك بيندازد يقين پيدا مى كند كه حديث غدير از قطعى ترين روايات اسلامى و مصداق روشنى از حديث متواتر است و به راستى اگر كسى در تواتر آن شك كند، بايد به هيچ حديث متواترى اعتقاد نداشته باشد.
در مورد تبیین اسناد حديث به همين مقدار قناعت كرده، وكسانى را كه مى خواهند مطالعه وسيع ترى روى اسناد حديث داشته باشند به كتابهاى «الدر المنثور» سيوطى و« الغدير»علامه اميني و«احقاق الحق» قاضى نور الله شوشترى و« المراجعات» علامه شرف الدين ونیز«دلائل الصدق» محمد حسن مظفر ارجاع مى دهيم.
تبیین ولايت و مولی در حديث غدير
مى دانيم در مسأله امامت و خلافت بعد از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله دو نظر در ميان مسلمانان هست؛ مطابق عقيده شيعه، امامت و خلافت با نص است؛ يعنى به وسيله خداوند از طريق پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله، امام عليه السلام و خليفه بعد از او تعيين شده است. آياتى از قرآن نيز اين نظر را تأييد مى كند و احاديثى همچون حديث غدير.. نيز گواه بر آن است. اضافه بر اين شيعيان دليل عقلى نيز بر اين مسأله اقامه مى كنند. ،
لیکن اهل تسنن طرفدار شورى هستند و معتقدند پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله تعيين خليفه بعد از خود را به امت واگذار كرده و آنها بر طبق شوراى مهاجرين و انصار و بيعت مردم تعيين شده اند.
حال با این تفاسیر حديث متواتر غدير و جمله معروف پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كه در همه كتب آمده است: «من كنت مولاه فعلى مولاه » حقايق بسيارى را روشن مى سازد.
١. اگرچه بسيارى از نويسندگان اهل سنت اصرار دارند كه «مولى» را در اينجا به معنى «دوست و يار و ياور» تفسير كنند، لیکن قرائن متعددى در كار است كه نشان مى دهد «مولى» در حديث بالا به معنى «ولى» و «سرپرست» و «رهبر» مى باشد.
مسأله دوستى على عليه السلام با همه مؤمنان، مطلب مخفى و پنهان و پيچيده اى نبود كه نياز به اين همه تأكيد و بيان داشته باشد، و احتياج به متوقف ساختن آن قافله عظيم در وسط بيابان خشك و سوزان و خطبه خواندن و گرفتن اعتراف هاى پى درپى از جمعيت داشته باشد.
هم چنین بر مبنای نص صریح قرآن: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ ؛ مؤمنان همه برادر يكديگرند».باید گفت اخوت اسلامى و دوستى مسلمانان با يكديگر از بديهى ترين مسائل اسلامى است كه از آغاز اسلام وجود داشت و پيامبر صلى الله عليه و آله بارها آن را تبليغ كرد و بر آن تأكيد نهاد؛ بعلاوه، مسأله اخوت مسأله اى نبوده كه با اين لحن داغ در آيه بيان شود و پيامبر صلى الله عليه و آله از افشاى آن خطرى احساس كند.
٢. جمله «ألست اولى بكم من أنفسكم؛ آيا من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر و اولى نيستم !» كه در بسيارى از متون اين روايت آمده است، هيچ تناسبى با بيان يك دوستى ساده ندارد، بلكه مى خواهد بگويد: «همان اولويت و اختيارى كه من نسبت به شما دارم و پيشوا و سرپرست شما هستم، براى على عليه السلام ثابت است.» مخصوصا با توجه به تعبير «بكم من انفسكم؛ از شما نسبت به شما اولى هستم».
٣. تبريك هايى كه از سوى مردم در اين واقعه تاريخى به على عليه السلام گفته شد، مخصوصاً تبريكى كه «عمر» و «أبو بكر» به او گفتند، نشان مى دهد مسأله چيزى جز مسأله نصب خلافت نبوده است كه در خور تبريك و تهنيت باشد؛ زيرا اعلام دوستى، كه براى همه مسلمانان بطور عموم ثابت است، تبريك ندارد.
٤. اشعارى که حسان بن ثابت قبلا در روز عید غدیربا آن مضمون و محتواى بلند و آن تعبيرات صريح و روشن ، نيز گواه ديگرى بر اين مدعا است؛ و به اندازه كافى در اين مسأله گويا است.
لذا اگر ما قرائن جمله معروف حضرت رسول صلى الله عليه و آله «من کنت مولاه فعلی مولاه؛ اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» را جمع کنیم تفسیر این جمله آسان است؛ اگر بیان یک دوستی معمولی باشد همه مسلمانان دوست همدیگرند و دیگر نیازی نیست بعد از حجه الوداع مردم را در آن بیابان جمع کنند و خطبه بخوانند و بعد افراد به مولا علی علیه السلام «بخ بخ لک یا علی» بگویند .
گفتنی است اخیراً در گوشه و کنار، مقالاتی می نویسند و اعلام می دارند که باید مقام علمی علی علیه السلام مورد توجه قرار گیرد و مسئله حکومت دیگر نیاز به بررسی ندارد، تعجب برانگیز است که اینها این گونه تاریخ اسلام و فقه را تحلیل می کنند.
حال آنکه پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله از همان آغاز، دین را با حکومت آمیخت و اصولاً پیشرفت دین از طریق حکومت امکان پذیر است . حال اگر قرار بود علی علیه السلام، فقط به بیان احکام و حلال و حرام بپردازد و حکومتی در میان نباشد، مسئله بیعت دیگر معنی نداشت.
بنابراین طبق حديث متواتر غدير و جمله «من كنت مولاه فهذا على مولاه»؛ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در غدير خم رسما او را از سوى خدا به اين مقام منصوب كرد؛ ولى بيعت مردم با ديگران سبب شد كه او مدتى نتواند ولايت خويش را اعمال كند؛ و تنها بعد از بيعت مردم با او بود كه امكان اعمال اين ولايت حاصل شد. آرى مردم زمينه هاى اجرائى را فراهم كردند، نه اينكه مقام ولايت او رابه فعليت برسانند.
بنابراین منظور پیامبر صلی الله علیه و آله، از این کارها، بیان مسأله ی بسیار مهم و اساسی بوده و آن عبارت است از ا علام ولایت و امامت علی علیه السلام و انتصاب او به این مقام. لذا در این حدیث هیچ یک از معانی دیگر «مولی» غیر از همان اولویت، ولا یت و امامت منظور نیست، چون معانی دیگر در این مقام بی تناسب می باشد.
دلالت حدیث غدیر بر ولایت علی علیه السلام در منابع اهل سنت
باید دانست اسناد مربوط به واقعۀ «غدير» و مساله جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله تنها در كتب شيعه نقل نشده است ، بلكه در بسيارى از كتب اهل تسنن نيز آمده است. به عنوان نمونه در تاريخ معروف طبرى مورخ بزرگ اهل سنت، كه مردى دانشمند و در عصر و زمان خود كم نظير بود. نوشته هاى زيادى وجود دارد كه از جمله آن ها تفسير مهمى به نام جامع البيان و تاريخ مشهورش است و كتابى به نام كتاب الولاية دارد كه طرق مختلف حديث غدير را در آن بيان كرده است.
هم چنین در دیگر منابع مهم علمای اهل سنت هم چون «مسند» امام «احمد» آمده است: عمر بعد از آن بيانات پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب به على عليه السلام عرض كرد: هنيئا يا بن أبي طالب أصبحت و أمسيت مولى كل مؤمن و مؤمنة؛گوارا باد بر تو اى فرزند أبي طالب! صبح كردى و شام كردى در حالى كه مولاى هر مرد و زن با ايمان هستى!
در تعبيرى كه فخر رازى در ذيل آيه «يا أَيُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» ذكر كرده، مى خوانيم: عمر گفت: «هنيئا لك أصبحت مولاى و مولى كل مؤمن و مؤمنة»به اين ترتيب، عمر او را مولاى خود و مولاى همه مؤمنان می شمرد.
در تاريخ بغداد روايت فوق به اين صورت آمده:بخ بخ لك يا بن أبي طالب! أصبحت مولاى و مولى كل مسلم ؛ آفرين، آفرين به تو اى فرزند ابو طالب! صبح كردى در حالى كه مولاى من و مولاى هر مسلمانى هستى.
و در «فيض القدير» و «الصواعق» آمده است كه اين تبريك را ابو بكر و عمر هر دو به على عليه السلام گفتند: «أمسيت يا بن أبي طالب مولا كل مؤمن و مؤمنة ».،
ناگفته پيداست دوستى ساده اى كه ميان همه مؤمنان با يكديگر است چنين تشريفاتى ندارد، و اين جز با ولايت به معنى خلافت سازگار نيست.
سخن آخر
در خاتمه باید گفت مساله غدیر یک مساله واضح و روشن است منتهی جهات سیاسی و سایر شرایط اجازه نمی داده است که پرده از روی این حدیث برای همه مردم برداشته شود.
لذا احیای غدیر به معنای احیای آثار حضرت علی علیه السلام و حکومت اسلامی است، چرا که مسأله غدیر، ادامه حکومت اسلامی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است.
غدیر واقعۀ باشکوهی است که بزرگانی همچون آیت الله امینی و میرحامد حسین هندی و علامه محسن امین و بزرگان دیگر برای تبیین زوایای آن کوشش های شایان تقدیری کرده اند ولی غدیر هنوز ناگفته های فراوانی دارد که نسل امروز باید برای شرح آن دامن همت به کمر زند و ابعاد و زوایای آن را روشن سازد.
البته به حق ما ادعا می کنیم شیعه علی علیه السلام هستیم و غدیر نشانه ولایت ما است، اما باید بدانیم این جشن ها و توسلات خوب و لازم است، اما کافی نیست. بلکه باید آثار عشق به مکتب امام علی علیه السلام و سایر ائمه اطهارعلیهم السلام و برنامه های ایشان در رفتار و کردار ما نمود و بروز داشته باشد. لذا باید همه نسبت به عید غدیر اهمیت بدهند به ویژه جوانان را باید با تاریخ، برکات، کتاب ها و سخنان بزرگان درباره غدیر آشنا کرد.
بی شک ما خدا را شاکریم که تابع کسی هستیم که فضائل و مناقب او آشکار و دلایل ولایت او محکم و متقن است و این راهی است که ما باید بپیماییم.
ان شاءالله در برابر این رسالت همه وظیفه خود را انجام خواهیم داد و امیدواریم قدم در جای پای حضرت علی علیه السلام بگذاریم.
---------------------------------------------------------------------
پرونده ویژه
بازخوانی مسئولیت ها و رسالت های دولت اسلامی از منظر معظم له
نظام اسلامی مرکب از دو رکن جمهوریت و اسلامیت است، رای مردم جمهوریت و ارزش های دینی، جنبه اسلامیت نظام است. هم چنین دولت به معنی دست به دست شدن قدرت در میان مردم است و حكومت را نيز به همين دليل، دولت مى گويند كه هر چند روزى، در دست كسى است.
لذا در حكومت اسلامى، دولت بايد در خدمت مردم و مراقب و محافظ آنها باشد. حديث معروف «كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته» نيز اشاره به اين معنا دارد كه همه مردم بايد مراقب يكدیگر باشند و در مقابل هم مسئولند. بدین ترتیب كار دولت و حكومت يك سلسله برنامه ريزى كلان اجتماعى است كه مربوط به همه مى شود.
در نگاه دين دولت اسلامى موظف است امكانات عمومى را كه به همه مردم تعلق دارد، به گونه اى در اختيار آحاد مردم قرار دهد كه فرصت هاى رشد وترقى براى همگان فراهم گردد.
به عنوان مثال دولت بايد برنامه هاى اساسى و بنيادى و زيربنايى را در جهت گسترش فرهنگ دينى انجام دهد، و مردم بايد دنبال آن را در جهات مختلف بگيرند. و یا اینکه آموزش و پرورش براى تمام قشرها لازم است، و یامسائل اقتصادى در جامعه، در بعد كشاورزى و دامدارى و صنعتى هر كدام برنامه ريزى مى خواهد و نیز مسائل بهداشت و درمان براى عموم مردم که آن هم نياز به برنامه ريزى گسترده دارد و... که مجموعه اينها دولت و حكومت را تشكيل مى دهد.
از سوی دیگر مردم نیز به عنوان حاميان حكومت، و بازوهاى دولت اسلامى، و نيز به عنوان نظارت، و امر به معروف و نهى از منكر، و نصيحت و ارشاد، در حكومت نقش دارند.
این نوع نظارت مردم از باب «لزوم همكارى با دولت اسلامى» و بر مبنای کلام الهی در قرآن كريم است که مى فرمايد: «والمؤمنون والمؤمنات بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر؛مردان و زنان با ايمان (يار و ياور) يكديگرند؛ امر به معروف و نهى از منكر مى كنند،». ،
هم چنین نظارت صحیح بر دولت ها ارمغان حوزه مستقل است زیرا ؛ حوزه علمیه نقش مهمی در ایجاد، هدایت و حفظ انقلاب از انحرافات دارد ، ولی مستقل از حکومت است و همین باعث نظارت صحیح بر دولت ها می شود.
از این رو مراجع معظم تقلید هیچ نیازی به دولت ندارند و آنان را حمایت هم می کنند، اما هر جا خلافی ببینند با صراحت تذکر می دهند و از آنجا که وابستگی خاصی ندارند، نظراتشان را با شجاعت بیان می کنند و چون این نظرات مشفقانه است، غالباً مؤثر واقع می شود.
فرهنگ گرایی مهمترین رسالت دولت اسلامی
اسلام از فرهنگ بسیار غنی و مستحکمی برخوردار است و این قدرت را دارد که با همه فرهنگ ها مقابله کند، بنابراین تلاش برای حفظ آبروی نظام و کشور اسلامی وظیفه همگان است تا جوانان ما در دام دشمنان گرفتار نشوند.
لذا همۀ رسانه ها به ویژه رسانه ملی، دولت، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دانشگاه ها و مراکز دیگر مسؤولیتی خطیر در قبال مسائل فرهنگی دارند؛ همه مسؤول هستند تمام ارگان ها،نهادها، دانشگاه ها و دبستان ها، چراکه همه طرفدار نظام اسلامی هستند.
امروزه دشمنان با استفاده از رسانه های گوناگون هم چون ماهواره، اینترنت و رسانه های غیراخلاقی در تلاش اند تا فرهنگ مردم را تغییر دهند، حال این وضع فرهنگی که الان داریم، مفاسد اخلاقی، بدحجابی، بی حجابی، رسوایی های اقتصادی آیا اینها با دستاوردهای انقلاب سازگار است؟.
به راستی چرا جلوی مفاسد اقتصادی گرفته نشد و از آن غفلت شد، چرا از مفاسد اخلاقی پیشیگیری نشد تا به این جا نرسد؟؛ متأسفانه برخی در دولت احساس کردند میتوان خط قرمزها را شکست، حال آنکه دولت باید از فرافکنی در مسائل فرهنگی دست بردارد و به وظایف خود عمل کند، دولت نباید از انجام وظایف خود شانه خالی کند.
باید دانست مسائل فرهنگی تبدیل به مسائل سیاسی اقتصادی می شود و مسائل سیاسی و اقتصادی نیز تبدیل به مسائل فرهنگی می شوند و تاثیر و تاثر متقابلی دارند.
به عنوان نمونه بسیاری هستند که تلاش دارند به مسایل فرهنگی ضربه بزنند تا مسایل سیاسی و اصل نظام ضربه بخورد چنان که میبینیم مسئله عفاف و حجاب مسئله سیاسی شده است.
بنابراین دولت باید مسائل فرهنگی و حجاب را از کارمندان خود شروع کند تا به جامعه نیز تسری پیدا کند. همچنین باید بحث حجاب در کتاب های درسی به صورت منطقی وارد شود و ضرر و زیان های بی بند و باری تبیین شود تا همه بدانند که این یک مسأله مهم است و نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت.
لازم به ذکر است ما دارای حکومت اسلامی هستیم و معتقدیم که اخلاق اگر فاسد شد مشکلات زیادی ایجاد می شود؛ الان چرا طلاق زیاد شده؟ چرا ازدواج کم شده؟ چرا شوهر به زن و زن به شوهر بدبین شده اند؟ یکی از عوامل مهمش همین هاست. این بی بندوباری ها نظام خانواده را متلاشی می کند؛ ما اگر تذکر می دهیم می گوییم مصلحت شما این است ما دلمان می سوزد. ما مسائل فرهنگی را رصد کنیم و به سهم خودمان تذکر دهیم. گاهی این مسائل برای ما هزینه هایی دارد که آن را می پردازیم.
لیکن در خیلی از مسائل هم که برخی وارد شدهاند و خواستند امر به معروف داشته باشند، دولت برخی موانع را ایجاد کرده است و از سوی دیگر تبلیغات گسترده دشمنان موجب شد که جامعه ما به سمت فساد برود و وضع بد فرهنگی کشور بیداد کند.
حال آنکه امر به معروف و نهى از منكر باید در جامعه اسلامى زنده و پر رنگ شود؛ زمانى كه امر به معروف و نهى از منكر كم رنگ شود، گناه و فساد پر رنگ مى شود. دشمن نیز همين را مى خواهد، همان گونه كه در اندلس كردند و براى فتح آنجا جوانان را آلوده كردند؛ در حالی که يكى از اصول قانون اساسى اصل امر به معروف و نهى از منكر است. لذا اگر امر به معروف و نهى از منكر ترك شود جوانان آلوده مى شوند و جوانان آلوده نمى توانند از مملكت و اسلام دفاع كنند.
بنابراین نباید مسایل ارزشی را در جامعه تضعیف کرد، چرا که این مسایل پشتوانه کشور هستند و برای تداوم انقلاب به آنها نیازمندیم.
بنابراین باید اذعان نمود علاوه بر وظیفه شرعی نسبت به حلال و حرام احکام اسلامی، برای حفظ نظام اسلامی و تضعیف نشدن آن باید به مسایل فرهنگی توجه داشته باشیم، باید در برابر امواج ضدفرهنگی ایستاد و هرگز مایوس نشد زیرا فرهنگ اسلام قوی است و اگر در این اوضاع یک آتش را نیز خاموش کنیم مطلوب است ولی در این زمینه بسیار میتوان کار کرد و کارهای فراوانی هم انجام شده است. لیکن امروز مسئولیت ما از هر زمانی بیشتر است، باید از همه ابزارهای هنری، سایتها، ماهوارهها و... استفاده کرد.
دولت و ضرورت اجتناب از جدال سیاسی
بی شک دشمنان داخلی و خارجی به دنبال آلوده کردن فضای سیاسی کشور و به دست آوردن منافع خود هستند؛ لذا باید احتیاط کرد و از جدال سیاسی، که کشور را ناآرام کند، پرهیز کرد. زیرا امروز مشکل مردم، مسایل سیاسی نیست و مسئولان باید اقتصاد، معیشت و اخلاق جامعه را سامان دهند و این خصومت ها را کنار بگذارند.
گاهی در ارائه بحث ها، دلایل محکم و متقن به میان می آید و طرفین بدنبال رسیدن و روشن شدن حقیقت هستند که این گونه مراء و بحث در اسلام صحیح است. لیکن گاهی در بحث، دلایل محکم و متقن است، ولی طرفین به دنبال به کرسی نشاندن حرف خود، رسواکردن دیگری، به وجود آوردن مشکلات و آبروریزی هستند، که این شیوه در شرع نکوهش شده است. حال آنکه مشکلات اقتصادی، اخلاقی و علمی، کشور را فرا گرفته و مسئولان باید از بحث های بی ثمر سیاسی بپرهیزند.
لذا کسانی که در این بحث های سیاسی، با کبر و غرور به دنبال غلبه بر دیگری، دشمنی و عداوت هستند، هرچند حرفشان حق باشد هرگز ایمانشان کامل نخواهد شد و از خدا دورتر می شوند. بلکه دامنه این بحث ها جامعه را به سمت هلاکت سوق خواهد داد.
محرومیت زدایی و لزوم حمایت دولت از اقشار آسیب پذیر
در نگاه اسلام هيچ كس نبايد از تأمين نيازهاى اساسى و حياتى چون: غذا، مسكن، پوشاك و امنيت محروم باشد.لذا چنانچه تعدادى از افراد جامعه توانايى تأمين نيازهاى خود را نداشته باشند در قدم اول بر متمكنان و سپس بر دولت اسلامى است كه آن سطح حداقلى را تأمين كند.
همچنين هزينه هايى كه براى آموزش و پرورش، حفظ نظم و امنيت اجتماعى، دفاع در مقابل دشمنان، مبارزه با انواع بيمارى هاى خطرناك، ايجاد اشتغالات ضرورى، و رفع نيازهاى محرومان مى شود، از مصارف ضرورى شمرده شده و براى جامعه اجتناب ناپذير است و بر حكومت اسلامى است كه به تأمين هزينه هاى اين گونه امور اهتمام جدى داشته باشد.
لذا دولت اسلامی باید در قبال همه احساس مسئولیت داشته باشد و در رسیدگی به امور مردم بهویژه در مناطق محروم کوتاهی نکند. بلکه باید با راهاندازی معاونت ویژهای، مشکلات مردم در مناطق محروم مورد بررسی قرار گیرد، چراکه همه ما مسئول هستیم.
بی شک تورم ثروت مندان را ثروت مند تر و اقشار کم درآمد را نیازمند تر می کند. از سوی دیگر مردم مدام به ما مراجعه می کنند که اخیرا موجی از تورم در جامعه پیدا شده است و آن هم به خاطر بالا رفتن قیمت حامل های انرژی ودیگر اقلام مصرفی از سوی دولت است. دولت باید توجه ویژه داشته باشد که اگر قرار است شاهد افزایش قیمت در جامعه باشیم، باید با شیب ملایم صورت گیرد تا مردم دچار مشکلات حاصل از فشار گرانیها نشوند.
جای بسی تأسف است که مشکل گرانی اکثراً از مصوبات خود دولت سرچشمه می گیرد و مسئولان اجرایی باید مبارزه با گرانی را از خود شروع کنند، آن ها وظیفه دارند در حل مشکلات مردم بیش از پیش تلاش کنند.
تأسف آور است که بار تورم بر دوش کارمند و کارگری است که حقوق ثابت دارد نه ثروت مندان. دولت فکری به حال گرانی ها بکند، یارانه این افراد باید افزایش یابد. دولت اجازه ندهد اقشار کم درآمد زیر چرخ های تورم له شوند ، هم چنین دولت به فکر جوانان بیکار، حل گرانی و اشتغال و معضل ازدواج جوانان باشد و به گونه ای نباشد که بار تورم روی دوش اقشار ضعیف و کم درآمد باشد.
ضروری است مسؤولان برای حل مشکل گرانی مطالعه همه جانبه داشته باشند تا اقشار آسیب پذیر بیش از این آسیب نبینند؛ این که تنها عده کمی برای این مسائل فکر و برنامه ریزی کنند درست نیست، امیدواریم دولت و مجلس و دیگر افراد دست به دست هم دهند و قشر نیازمند را از زیر بار تورم نجات دهند؛ ما هم برای موفقیت شان دعا می کنیم. ما این مسائل را بیان می کنیم تا ان شاءالله عمل کنند
لزوم حمایت دولت از بخش خصوصی
بدیهی است حكومت نبايد امر اقتصاد را به دست گيرد، بلكه بهترين راه آن است كه آن را به بخش خصوصى واگذار كند؛ ولى با اين حال نبايد جهات حمايتى و هدايتى را از آنها دريغ دارد، زيرا غالبا بدون حمايت و هدايت حكومت به مشكلات زيادى برخورد مى كنند كه دامنه آن عموم مردم را دربر مى گيرد. به همين دليل اقتصاددان هاى آگاه در دنياى امروز به همين امر توصيه مى كنند كه دولت بى آنكه خود تاجر و صنعتگر باشد بايد از آنها حمايت كند و در موارد لازم نظارت و هدايت آنها را نيز به عهده بگيرد و اين كار نقش مهمى در موفقيت تجارت و صنعت خواهد داشت.
البته ما نمى گوئيم که دست بخش خصوصى آن چنان آزاد شود كه به استثمار و دو قطبى شدن جامعه منجر گردد، بلكه مى گوئيم در عين نظارت دقيق دولت بر اين بخش، بايد رابطه كار بيشتر، مديريت بهتر، و ابتكار فزون تر، را با درآمد زيادتر، هميشه در نظر داشت، و به مقتصاى «ان ليس للانسان الا ما سعى و ان سعيه سوف يرى» نتيجه سعى بيشتر او را (به طرز عادلانه اى) در اختيار او گذارد.
متأسفانه فرهنگی در دولت ها حاکم است که نباید چیزی را از دست بدهند، دولت خیال می کند عظمتش بر این است که همه امور را در دست داشته باشد در حالی که این فرهنگ دولتی باید اصلاح شود.
گاهی شنیده می شود ٥ درصد از سهام بخشی را به بورس دادند، با شنیدن این خبر این گونه انسان برداشت می کند که دولت از روی اجبار و اکراه بخشی را به مردم واگذار کرده است و افراد صاحب نظر اقتصادی در جامعه باید مسائل را به دولت بگویند.
لذا باید گفت؛ دولت چوب لای چرخ سرمایه گذاران سالم بخش خصوصی نگذارد بلکه هر دوطرف باید با هم همکاری کنند تا رونق اقتصادی شکل بگیرد.
ضرورت نظارت دولت بر سلامت مردم
بی شک دولت باید برای حفظ سلامت مردم و تأمين مواد غذايى سالم و ساير نيازمندي ها، برنامه ريزى و مديريت لازم را اتخاذ نماید.
متأسفانه نظارتهای کنونی که بر مواد غذایی وجود دارد، مناسب نبوده و سبب زیاد شدن بسیاری از امراض و بیماریها شده است؛ دولت باید به جد این مسأله را دنبال کرده و نظارت دقیقی بر مراحل تولید تا فروش مواد غذایی داشته باشد. زیرا مشکل سلامت مواد غذایی بدون نظارت دقیق دولت حل نشدنی است.
از یک سو جامعه ما هزینههای زیادی برای عدم سلامت مواد غذایی میپردازد و این سرچشمههای مختلفی دارد که یکی از این عوامل منفعت طلبی تولیدکنندگان و فروشندگان مواد غذایی است . برخی برای درآمد بیشتر خود، مواد بی خاصیت و مضری همچون روغن پالم را در مواد غذایی به کار میبرند و به هیچ وجه به فکر سلامت مردم نیستند؛ این در حالی است که اسلام اجازه چنین چیزی را نمیدهد و کسی که اسباب بیماریهای گوناگون را فراهم میکند، ضامن افراد ضرر دیده خواهد بود.
از سوی دیگر مردم به دنبال مواد غذایی میروند که برای آنها لذت بخش است که این مسأله در بسیاری از مواقع سلامت غذایی را به حاشیه میبرد. تقلیدهای کورکورانه، بسیاری از مردم از غذاهایی با عنوان غربی که ارزش غذایی چندانی هم ندارد و ترجیح آن بر مواد خوراکی سالم از جمله آسیب های کلیدی در سلامت مردم است. حال آنکه دولت باید در راستای سلامت جامعه، دلسوزانه مردم را آموزش دهد تا با خوردن غذاهای چرب، پرنمک، سرخ کردنی و امثال این موارد، اسباب بیماریها، پیری زودرس و مشکلات عدیده را در خود به وجود نیاورند. هم چنین دولت باید نسبت به کشاورزان، دامداران، تولید کنندگان و فروشندگان مواد غذایی نظارتی دقیقتر داشته باشد. اینگونه است که طرح امنیت و سلامت غذایی از مزرعه تا سفره باید به عنوان یکی از مهمترین مسائل اجتماعی مورد توجه قرار گیرد.
سخن آخر
در خاتمه باید گفت هیچ کس معصوم نیست و انسان جائزالخطاست؛ بنابراین، دولتمردان با دلایل واهی، خطای خود را توجیه نکنند و لجاجت نورزند. اگر مرتکب خطا و اشتباهی می شوند، آن را پذیرفته و سعی در جبران آن داشته باشند و از تاریخ و داستان های قرآن درس عبرت بگیرند و زمینه رضایت و بخشش خداوند را فراهم کنند.
زیرا مردم از دولتی که اشکالات خود را متوجه احزاب، گروهها و دیگران کرده و مشکلات را توجیه کند و مسئولیت آن را نپذیرد فاصله میگیرند، لذا نباید معایب و مشکلات را متوجه به دیگران قرار داد، بلکه مسئولان در کنار نقاط قوت باید نقاط ضعف را هم قبول کنند، در غیر این صورت در مردم نارضایتی عمومی ایجاد خواهد شد.
تأکید می کنم دولت محترم نباید از انتقادهای سازنده ناراحت شود؛ چراکه اگر نقد نباشد اشتباهات تکرارت خواهد شد. البته انتقاد سازنده تلخ است لیکن باید تلخی آن را تحمل کرد و پذیرفت. زیرا مشکلاتی هست که باید تدریجا حل شود و مهم این است امیدی که برای مردم پیدا شده چه در مسائل اقتصادی، چه در مسائل خارجی و چه در مسائل فرهنگی و اجتماعی روز به روز شکوفاتر شود.
---------------------------------------------------------------------
پرونده ویژه
بازخوانی فاجعۀ منا و تبیین مدیریت آیندۀ حج از منظر معظم له
فاجعۀ دردناک منا، حادثۀ بسیار مهمی است که در تاریخ اسلام سابقه نداشت و واقعا تکان دهنده بود. این حادثه که جهان اسلام را غرق در عزا ساخت، منجر به از دست رفتن و مجروح شدن جمع زیادی از مسلمانان همه کشورها و کشور عزیزمان شد. لذاچشم ها در فراغ خونبار و قلب ها در آتش این مصیبت عظما سوزان است. ضایعه تأسف برانگیز و ناراحت کننده در سرزمین منا که همه را ناراحت کرد.
فاجعۀ منا؛ ارمغان سوء مديريت سعودي ها
در سوء مدیریت سعودی ها در این فاجعه جای تردید نیست بلکه اجماع جهانی هم بر این مسئله صحه می گذارد که این حادثه قابل پیشگیری بود. البته این بی تدبیری ها در سابق نیز وجود داشته است.
لذا اگر دولت سعودی بعد از حادثه منا برخورد مناسبی می کرد، مانند آبی روی آتش مسلمانان بود اما سوءمدیریت و بی تدبیری آل سعود سبب دامن زدن به ابعاد حادثه منا شد. لذا سعودي ها در حادثه منا يا نخواستند و يا نتوانستند آن را مديريت کنند، حال آنکه عقل و تدبیر و مدیریت صحیح ایجاب می کرد که برای برخورد با چنین حادثه های کم نظیرو یا بی نظیر،فعالیت های متعددی صورت گیرد.
هم چنین باید گفت حج متعلق به تمام امت اسلام است در حالی که سوء مدیریت سعودی ها ضربه بزرگی به قداست حج وارد کرد ؛ اینها ضایعاتی است که جبران آن به این آسانی و سادگی نیست .
سوء مدیریت چهارگانۀ رژیم سعودی در فاجعۀ منا
در تبیین این مسأله باید به چهار نکته اشاره نمود:
١. برخورد نامناسب با این حادثه یکی از مصادیق اصلی سوء مدیریت رژیم آل سعود است، در چنین حادثه ای با این وسعت که کم نظیر و یا بی نظیر بوده است، اظهار همدردی با خانواده های داغدیده ابتدایی ترین کار بود که باید انجام می شد امام صورت نگرفت.
٢. دولت سعودی باید اجازه دهند هیئت تحقیقی علت وقوع این حادثه را بررسی کرده و مقصران و متخلفان را مجازات کنند، اما این اقدام نیز صورت نگرفت.
٣.کار سوم این بود که بگویند خسارات را جبران می کنیم که این مهم نیز تاکنون صورت نگرفت .
٤. اتخاذ تدابیر(هر چند با کمک دیگران باشد) برای جلوگیری از تکرار این ماجراها از دیگر برخوردهایی بود که باید صورت می گرفت امااین مهم نیز اجرا نگردید، بی شک اگر آنها تدبیر می کردند و برخورد درستی با این فاجعه داشتند، این فاجعه این قدر گسترده نمی شد، این واقعا مایه تاسف و تعجب است.
حال با این تفاسیر باید گفت مدیریت و برخورد عاقلانه در این حوادث لازم است و نباید انسان روی دنده لج بیافتد که مسئله بدتر شود . البته بی تدبیری سعودی ها تنها منحصر به سال گذشته نبود و در گذشته نیز به کرات شاهد وقوع رخدادهای تلخی بوده ایم؛ لذا ما تاکید می کنیم که مدیریت سعودی ها به هر دلیلی قادر نیست این کار را انجام دهد.
بنابراین ابراز همدردی، تعیین گروه بررسی، جبران خسارات و در نهایت تدبیر برای آینده ، چهار وظیفه برای هر حادثه ای است که متاسفانه آل سعود چنین نکرد.
قضاو قدر ؛ توجیه فضاحت بار آل سعود برای شهدای فاجعۀ منا
جای بسی تأسف و شرمساری برای رژیم سفاک سعودی است که نه تنها هیچ یک از این اقدامات را انجام ندادند، بلکه گفتند فاجعۀ منا قضا و قدر الهی بوده است اما ظاهراً معنای قضا و قدر را نفهمیدند .
این ادعای مضحک مثل این است که ما همه مأموران و تدابیر را در جاده ها برداریم و بعد بگوییم کشته های جاده ها، قضا و قدر است. به راستی که این نهایت سوء مدیریت است.
بی تردید اظهارات بعضى از علماى عربستان مبنی بر مرتبط ساختن این قضیه به «قضا و قدر الهى» (که براى فرار از بار مسئولیت ها اظهار شده) خود فاجعه دیگرى است چون تعلیمات اسلام را در مسأله «قضا و قدر» زیر سؤال مى برد. آیا مثلا اگر بیمارى خطرناکى در میان مسلمین شایع شود نباید براى علاج آن تلاش شود؟ باید بگذاریم هزاران قربانى بگیرد و آن را به قضا و قدر الهى مربوط سازیم؟ در حالى که قضا و قدر در قرآن مجید و سنت پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) هرگز چنین معنایى ندارد ،بلکه خداوند در حوزه اعمال انسانى ما را به تدبیر و چاره اندیشى صحیح مکلف ساخته است که ترک آن مسئولیت آفرین است.
از همه بد تر اینکه مفتی اعظم سعودی گفته است برخی دلشان می خواست در منا که اجر بالایی دارد، کشته شوند و این بسیار توجیه بدی بود، و یا برخی دیگر از مسئولان عربستان بی نظمی حجاج را علت حادثه ذکر کردند ؛حال اگر این طور است پس شما آنجا چه کاره هستید؟
از همه تعجب برانگیز تر این بود که آل خلیفه به آل سعود تبریک گفت که حج موفقی داشتید آیا این نادانی و حماقت نیست؟ ، مگر این حج موفقی است که با بی تدبیری و سوءمدیریت انجام شده است؟.
لزوم تشکیل هیأت حقیقت یاب در فاجعه منا
باید تأکید کرد علل وقوع این فاجعه باید با جدیت دنبال شود، علاوه بر این باید فکری بشود که چنین حوادثی حتی در مقیاس کوچک برای سال های آینده تکرار نشود.
زیرا مردم انتظار دارند علت این فاجعه پیگیری شود،. لذا دولت عربستان باید اجازه دهد هیاتی متشکل از این کشور و سایر کشورها، و بعضی مراکز بین المللی هرچه سریع تر تشکیل شود و مقصران این حادثه دردناک مجازات شوند.
هم چنین وقایع نگاری فاجعه منا با ذکر تمام مستندات، اخبار و تصاویر باید به عنوان یک مجموعه کامل هر چه سریع تر تهیه و در دسترس عموم مردم قرار گیرد تا آنها بدانند چه اتفاقاتی رخ داده است، این مسئله کمک می کند فاجعه منا فراموش نشود.
سایۀ سنگین چالش های سیاسی آل سعود بر سر مقدسات اسلام
شکی نیست که سعودی ها با مقدسات اسلامی بازی سیاسی می کنند در حالی که حج برکنار از بازی های سیاسی است، قرآن می گوید حرم امن خدا منحصر به کسی نیست و همه در آن مساوی هستند، لذا باید حکام جائر سعودی را مورد عتاب قرار داد و گفت مگر حرمین شرفین، کعبه، مکه و مدینه ملک شخصی شما است که این گونه رفتار می کنید؟ این اماکن مقدسه متعلق به عموم مسلمانان است.
ولی سعودی ها حرمین را ملک شخصی خود کرده و انتقام مسائل سیاسی و نظامی شکست خورده خود را در عراق، یمن و سوریه گرفته و ایران را وادار می کردند که با ترک عزت زائران را به حج اعزام کنند.
به عنوان نمونه امام جمعه مدینه و مکه و مفتیان سعودی به تازگی در خطبه های روز جمعه به قدری بر ضد شیعه تبلیغ کردند که آن ها را نجس و کافر می دانستند و باید در نظر داشته باشیم که حتی اگر با دولت سعودی کنار می آمدیم حاجیان ما که به مسجد الحرام و مسجد النبی می آمدند با جوانان تحریک شده بوسیله مفتیان بی دین مواجه شده و آن ها مردم ما را اذیت می کردند، این کار خطر داشت و شیعه ستیزی عجیبی در عربستان به راه انداخته بودند.
لغو اعزام به حج؛مصلحت الهی؛تجلی قدرت و عزت
لازم به ذکر است حج یک مساله مهم است ولی امروز عبادی سیاسی شده است و با کرامت و دین و مذهب ما پیوند خورده که باید تمام جهات را رعایت کنیم.
از سوی دیگر کارشکنی های سعودی ها در امر حج بر هیچ کس پنهان نیست، سعی ما بر این است که مانند هر مسلمان آزاده دیگری مراسم حج را با امنیت کامل و عزت و احترام شایسته انجام دهیم، در حالی که قرائن نشان می دهد سعی عربستان سعودی بر این است که به سبب اختلافات سعودی که با ما دارند تا می توانند از عزت و احترام حجاج ما بکاهند، در حالی که مسائل مربوط به حج را با مسائل سیاسی آمیختن یکی از اشتباهات بزرگ آنهاست و بدیهی است که دولتمردان ما جز به حج توأم با عزت و امنیت تن نخواهند داد.
زیرا نباید در برابر یک عده مزدور آمریکا سر ذلت فرود آوریم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله وسلم نیز راضی به این مساله نیستند.
لذا قصد سعودی ها با توجه به قرائن واضح از اعمالی که انجام می دهند توهین است، با توجه به شرایط موجود دیگر نباید انتظار داشته باشیم که برای حج پیشنهادی بدهند و اگر بدهند هم آمادگی نیست، زیرا آن چه که از مردم شنیده ایم آن ها نیز مایل نیستند با ذلت به حج بروند. از این رو باید از حج امسال صرف نظر کنیم چرا که ما حجی عزتمندانه، آبرومندانه و با رعایت شأن حجاج می خواهیم. لذابا این تفاسیر باید گفت لغو اعزام به حج مصلحتی الهی است .
رسالت علمای اسلامی در مدیریت آیندۀ حج
این فاجعه(دور از مسائل سیاسى و روابط مختلف کشورهاى اسلامى) براى همه علماى اسلام در هر جا هستند مسئولیت آفرین است و لازم است براى علاج آن چاره اى بیندیشیم، اما متأسفانه هفته ها از وقوع این حادثه تلخ گذشت و عکس العمل چندانى از علماى جهان اسلام مشاهده نشد، این در حالى است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى فرماید:«مَنْ لم یَهْتَمُّ بِاُمورِ الْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ».
بی شک جان یک مسلمان محترم است«ومَنْ أَحْیاها فَکأَنَّما اَحیا النَّاسَ جمیعاً» تا چه رسد به جان هزاران مسلمان آن هم هنگام اداى فریضه بزرگ حج. آیا نباید براى حل این مشکل و تبعات آن و مسائل مربوط به حال و آینده چاره اى اندیشید؟
به راستی در دنیایى که گاه براى از دست رفتن یک فرد آن همه سر و صدا به راه می اندازند هرگاه علماى اسلام در برابر این همه قربانى(که به اجماع همه مطلعین هزاران نفر بودند) بی تفاوت بماند مردم دنیا چه خواهند گفت؟ آیا استنباط مردم جهان این نخواهد بود که مسلمانان براى جان هم کیشان خود ارزشی قائل نیستند؟.
لذا ما از همه آزادی خواهان جهان به ویژه علمای جهان اسلام و شیعیان منطقه انتظار داریم در برابر اعمال نسنجیده مقامات سعودی، ساکت ننشینند بلکه فارغ از مسائل سیاسی و با ادبیات واقع بینانه، مناسب و شایسته که ناشی از خیرخواهی باشد باید از علمای اسلام خواسته شود که این مسئله را با جدیت تمام پیگیری نمایند.
برای تحقق این مهم در زمینه مدیریت حرمین شریفین مطالعاتی انجام شده و اساسنامه ای در حال تکمیل و در صدد ارائه به علما و اندیشمندان جهان اسلام هستیم تا ان شاءالله این وضع نابسامان سامان پیدا کند. بدین ترتیب برنامه درست این است که حرمین شریفین زیر نظر جمعی از علمای همه کشورهای اسلامی که مدیر و مدبر باشند اداره شود اداره شود. این برنامه ممکن است تا چندسال به ثمر نرسد ولی بذر آن باید افشانده شود و علمای اسلام اجماع کنند و بر این نیت باشند که حرمین به دلایل ذیل باید از زیر نظر عده ای وهابی متعصب و گاهی تکفیری خارج شود.
١. از نظر منطق قرآن مدیریت حج باید به همه تعلق داشته باشد چه آنهایی که ساکن هستند و چه آنهایی که از دیگر نقاط و سایر کشورها اعزام می شوند ، لذا بارها گفته و تاکید کرده ام اداره حرمین شریفین نباید بر عهده عربستان سعودی باشد.
٢. وقوع حوادث غم بار و خونین ،دومین دلیل بر ناتوانی سعودی ها در اداره حرمین شریفین به شمار می آید، زیرا تجربه نشان داده آنها به تنهایی نمی توانند این فریضه بزرگ را آن گونه که لازم است اداره کنند، حوادث بسیار دردناک سال گذشته در مسجدالحرام و سپس در منا بهترین گواه آن است.
در حالی که در مراسم راهپیمایی اربعین که چندین برابر جمعیت می روند به دلیل مدیریت خوب، بحمدالله اتفاقی نمی افتد، اما در مراسم حج که از نظر تعداد جمعیت کمتر است، شاهد حوادث دردناکی بودیم.
من بر حسب وظیفه شرعى و انسانى خود آمادگى خویش را اعلام می دارم تا با دعوت از علماى برجسته جهان اسلام به تبادل نظر در این خصوص بپردازیم و در این راستا پیشنهاد مى کنم با برگزارى نشست هاى کاملا علمى و فقهى(دور از مسائل سیاسى در قم یا در هرکدام از مراکز کشورهاى مختلف اسلامى به آسیب شناسى این مسأله بپردازیم.) به یقین اگر در این امر کوتاهی شود مسوولیت حوادثی که امکان دارد خدایی ناکرده تکرار شود بر عهدۀ همگان خواهد بود.
امیدوارم مفتیان و علماى بزرگ محترم کشورهاى اسلامى گام هاى مؤثرى در این راه بردارند و کارى کنند که یوم القیامة در پیشگاه خداوند مسئول نباشیم(فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الاَْلْبَابِ). ،
لزوم مدیریت آیندۀ حج توسط سازمان همکاری اسلامی
متأسفانه اکنون نوعی حالت دل زدگی از حج پیدا شده که باید این حالت را برطرف کنیم تا مطلوبیت حج ضربه نخورد.
مسأله مهم این است که باید مسائل مربوط به حرمین شریفین روزی به طور کامل حل شود و آن در صورتی خواهد بود که گروهی از زبده ترین آگاهان نسبت به مسائل حج از سوی سازمان همکاری اسلامی برای نظارت بر امر حرمین شریفین انتخاب شوند که عربستان سعودی نیز می تواند عضوی از آن باشد.
به یقین این طرح به نفع آنها نیز خواهد بود و هیچ منافاتی با حاکمیت آنها برکشورشان ندارد. قرآن با صراحت تمام می گوید: «همه مسلمین اعم از نزدیکان و دوران در مسجدالحرام برابرند»؛ (سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ). ،
بر فرض هم که عربستان بتواند حج را اداره کند دلیل بر این نیست که حرمین شریفین ملک آنهاست و توسط سازمان همکاری اسلامی اداره نشود، خوشبختانه تعدادی از کشورها اعلام موافقت با پیشنهاد ما کردند که باید حج به وسیله نمایندگان عموم کشورهای اسلامی اداره شود، متأسفانه وزارت خارجه کشورمان در این زمینه کمی کوتاهی کرد؛ حال آنکه در مسائل سیاسی کسی پیشرفت می کند که اهرم فشار داشته باشد.
بنابراین باید این مساله در جوامع اسلامی مطرح شود که مدیریت حج و حرمین شریفین باید بر عهده مدیران همه جوامع اسلامی باشد تا جلوی این عوارض نا مطلوب را بگیرند.
سخن آخر
در خاتمه باید گفت نباید حادثه منا را رها کرد بلکه به طور حتم این رشته سر دراز دارد و این حادثه در نوع خود استثنا بوده است.
هم چنین باید گفت عربستان لیاقت مدیریت حج و حرمین شریفین را ندارد بلکه این فاجعه عظیم ایجاب می کند که علمای اسلام از یک سو و سیاستمداران از سوی دیگر در اسرع وقت جلساتی تشکیل دهند و برای اداره حرمین شریفین فکری کنند، کسانی که اکنون مسوول هستند عملا ثابت کردند توانایی این کار را ندارند و امکان تکرار این فاجعه در سالهای دیگر، مراسم حج را بصورت یک عبادت وحشتناک در آورد.
امیدوارم خداوند این ضایعه را که به عالم اسلام وارد شد، جبران بفرماید و نیزخدای متعال ریشه کسانی که با مقدسات اسلامی بازی سیاسی می کنند را قطع بفرماید.
اینجانب به تمام مسلمین جهان و به ویژه خانواده هایی که عزیزان خود را از دست داده اند صمیمانه تسلیت عرض می کنم . امیدوارم روح پاک آنها در جوار رحمت الهی با ارواح شهدای کربلا محشور گردد و خداوند به بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل مرحمت کنند و آنها را ذخیره یوم المعاد قرار دهد.
---------------------------------------------------------------------
پرونده ویژه
ضرورت تقویت بنیه دفاعی در آموزه های اسلامی از منظر معظم له
بی شک اگر دنيا از ظالمان توسعه طلب، و تجاوزكاران زورگو خالى مى شد هيچ نيروى نظامى براى حفظ مرزهاى كشورها مورد نياز نبود، و تمام مردم دنيا در كشورهاى خود، در امن وامان مى زيستند وبا يكديگر روابط تجارى و فرهنگى و سياسى و اجتماعى و اقتصادى سالم داشتند.
لیکن خوى برترى جويى و تجاوزگرى كه گاه در افراد، و گاه در يك قوم، و مليت وجود دارد؛ غالباً سبب هجوم فرد يا قومى بر قوم ديگر يا ملتى بر ملت ديگر شده است؛ و در چنين شرايطى همه حق دارند كه خود را چنان قوى كنند كه در امنيت زندگى داشته باشند؛ چرا كه در نظام كنونى دنيا متأسفانه ضعيف پامال است؛ و همين امر «فلسفه تشكيل نيروهاى مسلح و قواى دفاعى را روشن مى كند».
هم چنین براى قوم و ملتى كه حامل فرهنگى هستند؛ و فضاى آزادى را مى طلبند كه فرهنگ خود را در ميان مردم جهان تبليغ كنند؛ به دست آوردن اين فضاى آزاد بدون تكيه بر قدرت غالباً امكان پذير نيست، و اين فلسفه ديگرى براى تشكيل قواى مسلح است.
لذا باید گفت حيات و زندگى بدون «جهاد» امكان پذير نيست، زيرا يك موجود زنده هميشه در ادامه حيات و زندگى خود با موانعى رو به رو است؛ كه هر لحظه حيات او را تهديد مى كند؛ و اگر مجهز به نيروهاى دفاعى نباشد به سرعت نابود مى گردد. جامعه انسانى و كشورهاى مختلف نيز از اين قانون عمومى مستثنى نيستند؛ و براى ادامه حيات خود نيازمند به نيروى نظامى مجهزى مى باشند. از این رو مسلمانان موظف هستند از تمام توان و نيروى خويش استفاده كنند و بنيه نظامى خويش را بالا ببرند.
گفتنی است اسلام در مسائل دفاعى و نوع اسلحه جنگى و نحوه استقلال و تماميت ارضى و جلوگيرى از نفوذ دشمنان، احكام خاصى ندارد، بلكه بايد با در نظر گرفتن اوضاع و احوال موجود، مقررات و احكامى از طرف حكومت اسلامى در نظر گرفته شود و از راهى كه به حفظ مقاصد اسلام كمك كند اقدام گردد.
تقویت توانمندی دفاعی؛ منبعث از اصل قرآنی
لازم به ذکر است اسلام در تقويت بنيه دفاعى به وضع يك اصل كلى دست زده و مصداق و نوع سلاح و تاكتيك را معين نمى كند بلکه مسلمانان را به آمادگى كامل خود ،براى دفاع از خويش فرا می خواند. لذا در قرآن می خوانیم: «واعدوا لهم ما استطعتم من قوة؛ هر نيرويى در قدرت داريد، براى مقابله با آنها دشمنان] آماده سازيد!».
تقویت بنیه دفاعی در عصر انبیاء الهی
آگاهى داوود علیه السلام از تهيه وسيله دفاعى در دو سوره از قرآن مجيد در مورد ابداع زره مناسب كه يك وسيله دفاعى مؤثر براى جنگهاى زمان هاى پيشين محسوب مى شد از سوى داوود علیه السلام پيامبر بزرگ الهى بحث شده است.
در يكجا مى فرمايد: «و علمناه صنعة لبوس لكم لتخصنكم من بأسكم فهل انتم شاكرون؛ ما ساختن زره را به داوود تعليم داديم تا شما را در جنگهايتان حفظ كند، آيا شكرگزارى (اين نعمت الهى را) مى كنيد».
از اين آيه به خوبى معلوم مى شود ابداع و اختراع اين وسيله دفاعى به تعليم الهى، و در عصر داوود علیه السلام صورت گرفت، در حالى كه مى دانيم ضرورتى ندارد پيامبر الهى مبتكر و ابداع كننده چنين موضوعى باشد.
هم چنین در فراز دیگر از قرآن کریم می خوانیم: « النا له الحديد/ ان اعمل سابغات و قدر فى السرد و اعملوا صالحا انى بما تعملون بصير ؛
ما آهن را براى او (داوود علیه السلام) نرم كرديم (و دستور داديم) زره هاى كامل و فراخ بساز، و حلقه ها را به اندازه و متناسب كن و عمل صالح بجا آوريد كه من به آنچه انجام مى دهيد بينا هستم» .
بی تردید اين دستور نشان می دهد داوود به فرمان الهى دست به ساختن چيز بىسابقه اى زد كه علم و آگاهى آن را از سوى خدا يافته بود، و مسأله نرم ساختن آهن را براى او ممكن ساخت، خواه جنبه اعجاز داشته باشد و يا به صورت يك تعليم الهى.
با استفاده از وسائل و اسباب، و در هر صورت ابتكار اين امر (ساختن مفتول هاى نازك و محكم براى بافتن زره در آن زمان به گونه اى كه هم پوشيده آن راحت باشد، و هم مانع تحرك سربازان نشود، و هم در مقابل ضربه تير و شمشير و خنجر مقاومت كند، كار مهم و پيچيده اى بود، و اهميت آن در آن عصر كمتر از ابداع سلاح هاى مهم دنياى امروز نبود.
اين نكته نيز قابل توجه است كه وقتى آهن به دست حضرت داوود علیه السلام نرم شد ترجيح داد وسيله دفاعى بسازد نه وسيله تهاجمى همچون شمشير. به هر حال با اينكه تهيه اين وسيله دفاعى كه در جنگ هاى آن زمان مهم و سرنوشت ساز بود چيزى نيست كه اگر پيامبر از آن آگاه نباشد در دعوت مذهبى او خللى به وجود آيد، ولى خداوند اين صنعت را به او تعليم داد و در ميان بشر باقى ماند.
-تقویت بنیه دفاعی در سیرۀ نبوی(صلی الله علیه و اله و سلم)
سيره عملى پيامبر صلى الله عليه و آله و پيشوايان بزرگ اسلام نشان مى دهد كه آنها براى مقابله با دشمن از هيچ فرصتى غفلت نمی كردند، در تهيه سلاح و نفرات، تقويت روحيه سربازان، انتخاب محل اردوگاه، و انتخاب زمان مناسب براى حمله به دشمن و به كار بستن هرگونه تاكتيك جنگى، هيچ مطلب كوچك و بزرگى را از نظر دور نمى داشتند. بلکه مسلمانان خود را با سلاح روز و علوم روز مجهز مى كردند، معروف است كه در ايام جنگ«حنين»به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر دادند كه سلاح تازه مؤثرى در« يمن» اختراع شده است، پيامبر صلى الله عليه و آله فوراً كسانى را به يمن فرستاد تا آن سلاح را براى ارتش اسلام تهيه كنند.
تقویت بنیه دفاعی در مکتب علوی
در بیان امام علی علیه السلام جهاد به «زره محكم» و «سپر مطمئن» تشبيه شده است كه هر دو، از وسائل دفاعى در جنگ است. همان گونه كه در نبردهاى قديم، كسانى كه زره در تن و سپر در دست نداشتند از ضربات دشمن در امان نبودند، قوم و ملتى كه جهاد را ترك كند در برابر ضربات دشمن بسيار ناتوان و آسيب پذير خواهد بود.
لذا آن حضرت فرمود؛ «زره را كامل كنيد!» (و أكملوا اللأمة)، منظور از «كامل كردن زره» اين است كه آن را به وسيله «خود» (كلاه آهنينى كه بر سر مىگذاشتند و مانند زره جنبه دفاعى داشت) و «ساعد بند» (ورقه آهنى كه به صورت نيم دايره درآمده و به ساعد مىبستند تا دست را در برابر ضربات تير و نيزه و شمشير حفظ كند) كامل كنند.
در فرازی دیگر از آن حضرت می خوانیم؛«و شمشيرها را قبل از كشيدن از نيام، تكان دهيد! (تا به آسانى از نيام درآيد) (و قلقلو السيوف في أغماده قبل سلها)، اين نكته، هر چند ظاهرا كوچك به نظر مى رسد، اما در واقع دستور مهمى است! چرا كه، گاه ماندن شمشير در غلاف براى مدت طولانى، سبب مى شود كه گوشه هايى از آن گير كند و در لحظات حساس كه لازم است فورا بيرون كشيده شود، يا خارج نشود و يا با تأخير خارج شود و در هر صورت ممكن است خطرات غير قابل جبرانى به وجود آورد.
هم چنین لزوم هوشیاری و تقویت بنیه دفاعی را می توان در کلام نورانی آن حضرت جستجو نمود که فرمود؛«وإن أخا الحرب الأرق، ومن نام لم ينم عنه ؛آنكه مرد جنگ است هميشه بيدار است و كسى كه به خواب رود (و از دشمن غافل شود بايد بداند)دشمن او در خواب نخواهد بود و از او غافل نخواهد شد»
اهميت اين دستور در عصر و زمان ما از هر عصر و زمانى بيشتر است، زيرا دشمن تهاجم را در جهات مختلف شروع كرده است؛ نه تنها در جهات نظامى، بلكه در جهات فرهنگى از طريق شبهه افكنى و ايجاد تزلزل در مبانى اعتقادى و از طريق نشر فساد و ايجاد آلودگى هاى اخلاقى با تمام قدرت به ميدان وارد شده حتى عوامل زيادى را در داخل مسلمانان با هزينه هاى سنگين انتخاب كرده است. لذا بايد بدانيم كه در برابر لحظهاى غفلت از اين برنامه هاى تخريبى هزينه هاى گزافى بايد پرداخت.
اینگونه است که در وصیت نامه امام عليه السلام وقتی علوم را به سه گونه تقسيم می کنند ، فنون دفاعی را به عنوان علومى مد نظر قرار می دهند كه براى زندگى مادى انسانها لازم است و اگر اين علم نباشد زندگى مادى انسان به طور معقول اداره نخواهد شد، نهایتاً مشكلات معنوى فراوانى به دنبال خواهد داشت. به همين دليل تحصیل اين علم به مانند دیگر علوم در اسلام برای همگان واجب كفايى است؛ يعنى هر گروهى لازم است به دنبال تحقق آن برود تا بخشی از نيازهاى مادى جامعه اسلامى تأمين گردد حال اگر در این رشته به اندازه كافى متصديانى وجود نداشته باشد، وجوب عينى پيدا مى كند.
تقویت بنیه دفاعی حتی در حال نماز
در قرآن مجيد در مورد جنگجويان آمده است كه حتى به هنگام نماز در كنار ميدان جنگ دستور مى دهد هوشيارى خود را با همراه داشتن اسلحه در حال نماز حفظ كنند؛ : «وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً واحِدَةً ؛ آنها بايد وسايل دفاعى و سلاح هايشان را (در حال نماز با خود) برگيرند؛ (زيرا) كافران آرزو دارند كه شما از سلاح ها و وسايل خود غافل شويد تا يكباره به شما هجوم آورند».
لذا در هر صورت از همراه داشتن وسايل محافظتى و ايمنى (مانند زره و خود و امثال آن) غفلت نكنيد و حتى در حال عذر، حتماً آنها را با خود داشته باشيد كه اگر احيانا دشمن حمله كند بتوانيد تا رسيدن كمك، خود را حفظ كنيد (و لیأخذوا حذركم). ، ...اينها همه نشان مى دهد كه مسلمانان در هر زمان و مكان و در هر شرايطى كه باشند هوشيارى خود را در مقابل دشمن حفظ كنند.
تقویت بنیه دفاعی نیازمند بودجه و اعتبارات مالی
باید اذعان نمود تقويت بنيه دفاعى اسلام و بالا بردن توان نظامى ارتش اسلام و به كارگيرى پيشرفته ترين سلاح هاى نظامى، اقتصادى، تبليغاتى، اخلاقى، اجتماعى و مانند آن، هزينه زيادى خواهد داشت، كه مسلمانان بايد آن را تأمين كنند؛ ولى از آنجا كه اين هزينه ها در راه خدا مصرف مى شود، خداوند متعال آن را بطور كامل به انفاق کنندگان بازخواهد گرداند و اینگونه افراد بدون شك در اين معامله ضرر نخواهند كرد، لذا تهيه نيرو و قوه كافى و ابزار و اسلحه جنگى، و وسايل مختلف دفاعى، نياز به سرمايه مالى دارد، از این رو خداوند در قرآن کریم به مسلمانان دستور مى دهد كه بايد با همكارى عمومى اين سرمايه را فراهم سازيد، و بدانيد هر چه در اين راه (در راه تقويت بنيه دفاعى و نظامى مسلمانان در برابر دشمن) بدهيد در راه خدا دادهايد و هرگز گم نخواهد شد: « وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ؛ و آنچه در راه خدا انفاق كنيد به شما پس داده خواهد شد» ،و تمام آن و بيشتر از آن به شما می رسد:« وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ؛ و هيچ گونه ستمى بر شما وارد نمى گردد».
اين پاداش، هم در زندگى اين جهان از طريق پيروزى اسلام و شوكت و عظمت آن به مردم مى رسد، زيرا يك ملت ضعيف و مغلوب، سرمايه هاى مالى او نيز به خطر خواهد افتاد و امنيت و آرامش و استقلال خويش را نيز از دست خواهد داد، بنا براين ثروت هايى كه در اين راه صرف مى شود از طريق ديگر و در سطحى بالاتر عائد انفاق كنندگان خواهد شد. بدین ترتیب همچنان كه اسلحه هاى مختلف براى دفاع وجود دارد، لیکن فقدان آن موجب هلاكت ما است.
لزوم تقویت بنیه دفاعی حتی در زمان صلح
اگر چه اسلام دعوت به صلح مى كند و به دعوت صلح دشمن پاسخ مثبت مى دهد، ولى به مسلمانان هشدار مى دهد كه مواظب مكر و فريب دشمن باشند و حتى به هنگام صلح هم توان نظامى و قدرت دفاعى را در حد بالايى حفظ كنند، تا اگر دشمن مكر و حيله كرد، مسلمانان غافلگير نشوند؛ مثل اين كه دشمن در موقعيت ضعيفى قرار گرفته و براى تجديد قواى نظامى خويش و سازماندهى جديد آنها، پيشنهاد صلح دروغين مى كند و مدتى مسلمانان را سرگرم گفتگوهاى صلح مى نمايد تا پس از آمادگى مجدد ضربه اى بر مسلمانان وارد سازد؛ در اينجا اگر مسلمانان توان نظامى خويش را، حتى به هنگام صلح حفظ كنند، غافلگير نخواهند شد و توطئه دشمن را دفع مى كنند.
از آيه شريفه«و اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّه ...» ، به روشنى استفاده مى شود؛ كه مسلمانان حتى در حال صلح بايد آمادگى و قدرت نظامى خود را حفظ كنند؛ و اگر روز به روز فنون جنگى پيشرفته تر شود؛ آنها هم به طور مداوم آموزش هاى نظامى را هماهنگ با آن ببيند، و همچنين سلاح هاى پيشرفته را به هر قيمتى كه هست در اختيار بگيرند؛ و با توجه به اينكه «قوه» (نيرو) تمام نيروهاى معنوى و مادى انسانى و غير انسانى را شامل مى شود، همه اينها را آماده سازند.
هم چنین در فراز دیگر از قرآن کریم می خوانیم:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا جميع ؛اى كسانى كه ايمان آورده ايد! آمادگى خود را در برابر دشمن حفظ كنيد و در گروه هاى متعدد يا به صورت دسته واحد (طبق شرايط موجود)، به سوى دشمن حركت نماييد».
با توجه به اينكه «حذر» (بر وزن خضر) به معناى بيدارى و هوشيارى و آماده باش در برابر خطر است، و گاه به معنى وسيله اى است كه با كمك آن با خطر مبارزه مى شود؛ لزوم آماده باش دائمى مسلمين در مقابل دشمن، به خوبى روشن مى گردد.
جمله«فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعًا» با توجه به معنى نفر (كوچ كردن) نشان مى دهد كه مسلمانان نبايد بنشينند تا دشمن بر آنها هجوم برد؛ بلكه بايد به استقبال دشمن بروند و پيش از تهاجم بر او هجوم برند و از روشهاى مختلف براى اين امر استفاده نمايند، گاه به صورت گروه هاى پراكنده، جنگ پارتيزانى بر ضد او به راه بيندازند، و گاه به صورت ارتش منظم و يكپارچه حمله را آغاز نمايند، و در هر جا مطابق مقتضاى زمان و مكان عمل كنند.
ایجاد رعب و وحشت در میان دشمنان در گرو تقویت بنیه دفاعی
لزوم ترسانيدن دشمن از جمله مهمترین مولفه ها در تقویت بنیه دفاعی است؛ يعنى مسلمانان از نظر امكانات نظامى و دفاعى در سطحى از آمادگى باشند كه ابهت و هيبت لشكر اسلام در دل دشمن ايجاد رعب و وحشت كند، به گونهاى كه حتى فكر حمله به كشور اسلامى را از سر بيرون كند.
بدون شک اسلام براى جلوگيرى از جنگ، كه ضايعات روحى، روانى، جانى و مالى فراوانى به همراه دارد، به مسلمانان سفارش مى كند كه آنچنان قوى و نيرومند باشند تا دشمن خيال حمله به آنها را هم نداشته باشد، و در عين حال عزت و آبرو و اعتبار آنان حفظ شود. لذا قرآن صريحاً ، مسيرها را مشخص ساخته است و بر مبنای آیۀ«اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم» در برابر دشمنان بی رحم، بايد روشى شديد اتخاذ كرد و در برابر دوستان بايد نرمش نشان داد.
اسلام نمی گوید جنگ کنید بلکه می گوید آنچنان قوی باشید تا دیگر کشورها جرات حمله به شما را نداشته باشند، از این رو قرآن این آمادگی را مقید به نیروی خاصی نمی داند و می فرماید هر نیرویی که می توانید فراهم کنید تا بتوانید دشمن را بترسانید، زیرا جنگ حتی با پیروزی نیز دارای ضایعاتی است پس باید کاری کرد که دشمن هرگز به خود اجازه جنگ و حمله به کشور را ندهد، در این صورت ما هم پیروز خواهیم بود و هم هزینه ای نمی پردازیم.
بنابراین تدارك قوا و تقويت نيروها بطور عام، و آماده ساختن مركب جنگى آن عصر را بطور خاص (به عنوان يك مصداق) به منظور پيشگيرى از وقوع جنگ و ارهاب و ترساندن دشمنان به شدت توصيه مىشود و اين منطقى ترين هدف براى تقويت بنيه نظامى است.
سخن آخر
در خاتمه باید گفت از نظر اسلام تجهيزات نظامى و آمادگى جنگى و دفاعى در حد اعلا براى ايجاد جنگ و خونريزى و ويرانى و خسارت به طرف مقابل نيست، بلكه براى پيشگيرى از جنگ است. حال آيا هيچ عاقلى در جهان، هر چند پايبند به هيچ دين و مذهبى نباشد، اين كار را تقبيح نموده و زشت مى شمرد؟ در حالی که طبق آيه شريفه ٦٠ سوره انفال مسلمانان بايد تمام توان و امكانات خود را بكار گرفته تا از هر جهت در آمادگى كامل باشند. اما نه براى جنگ و خونريزى، بلكه براى اينكه فكر جنگ و كشتار را از سر دشمنان بيرون كنند. قرآن به ما مى آموزد كه ابزار و آلات جنگى، آمادگى رزمى، سياسى، اجتماعى، نظامى، همه و همه، براى جلوگيرى از جنگ است، نه اقدام به جنگ و درگيرى.
با این تفاسیر نظام اسلامی در سايه عمل به اين آيه شريفه فكر حمله را از سر دشمنان خود بيرون كرده است. و آمادگى نيروهاى دفاعى ما در بسيج و سپاه و ارتش و نيروى انتظامى و نيروهاى مردمى، اجازه چنين جسارتى به آنها نداده و نخواهد داد.
نتيجه اينكه جهاد از منظر اسلام به عنوان نيروى بازدارنده دشمن از نبرد و خونريزى ودر حقيقت سيستم دفاعى قوى و مستحكمى است كه باعث جلوگيرى از درگيري هاى نظامى و خشونت دشمن مىگردد.
نباید فراموش نمود که انقلاب اسلامی ایران باید مستحکم باقی بماند ، باید بهترین سلاح را برای دفاع از خود فراهم کنیم لیکن از آنجا که هر نيروى دفاعى در عالم هستى يا بايد از درون ذات چيزى بجوشد و يا از ناحيه خدا داده شود. ، لذا برترین سلاح ما سلاح ایمان و توکل به خداوند است. ایمان سلاحی است که به واسطه آن نیروی های ما از شهادت ترسی نخواهند داشت بلکه به آن افتخار می کنند در صورتی که دشمنان ما از این سلاح محروم اند.
از این رو همانگونه که قرآن می فرماید چنان آماده باشید که دشمن بترسد، پس باید با آمادگی در دشمن ایجاد رعب و وحشت کرد، یعنی خود انسان و روحیه و نفراتش آماده باشند، در این صورت دشمن عقب نشینی خواهد کرد. درست است که دشمن پیچیدگی هایی مثل هجمه اقتصادی و تهدیدهای نظامی ایجاد کرده است، اما ما ترسی به دل راه نمی دهیم چون وعده خداوند عملی خواهد شد و این موج هجمه دشمن هم با رسوایی او می گذرد و ایران اسلامی همچنان سربلند و جاویدان تا ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) خواهد بود.
بارالها! دشمنان متشكل و متحدند، و به انواع سلاح هاى شيطانى مسلح هستند، ما پيروزى بر دشمنان برونى و شيطان درونى را از تو مى طلبيم. آمين يا رب العالمين.
---------------------------------------------------------------------
مقاله:
مسئله عطش در کربلا
حجت الإسلام حسین الادری
چکیده: هر چه از عمر قیام عاشورا می گذرد بر هیبت و عظمت آن افزوده شده و یاد و خاطره شهدای این قیام در قلب ها سرزنده تر می شود. این قیام سرمشقی شده است برای آزادمردانی که از بذل جان در راه احیای ارزش های الهی دریغ نمی کنند، و در مقابل طغیان ظالمان و گردنکشان سدّی محکم و استوارند. همین امر سبب شده تا ظالمان و کوردلان عالم ـ به خیال خود ـ ریشه ها و واقعیّات این قیام بی نظیر را نشانه گرفته و هر ساله با تکرار شبهاتی که دیگر نخ نما شده اند آن را تضعیف کنند. امّا با این حال هر ساله عزاداری امام حسین(علیه السلام) با شور و قوّت مضاعفی برپا می شود. کلمات کلیدی: عطش، آب،امام حسین(علیه السلام)، ذبح، اصحاب، فرات
مقدمه
هر چه از عمر قیام عاشورا می گذرد بر هیبت و عظمت آن افزوده شده و یاد و خاطره شهدای این قیام در قلب ها سرزنده تر می شود. این قیام سرمشقی شده است برای آزادمردانی که از بذل جان در راه احیای ارزش های الهی دریغ نمی کنند، و در مقابل طغیان ظالمان و گردنکشان سدّی محکم و استوارند. همین امر سبب شده تا ظالمان و کوردلان عالم ـ به خیال خود ـ ریشه ها و واقعیّات این قیام بی نظیر را نشانه گرفته و هر ساله با تکرار شبهاتی که دیگر نخ نما شده اند آن را تضعیف کنند. هر چند دشمنان در قالب کتاب و مقاله، و شبکه های ماهواره ای و فضای سایبری، اندیشه قیام ناب سرور و سالار شهیدان را نشانه گرفته اند و هر روز شبهاتی القا می کنند، امّا با این حال هر ساله عزاداری امام حسین(علیه السلام) با شور و قوّت مضاعفی برپا می شود.
در این نوشته بر آن شده ایم تا با پرداختن به «مساله عطش در کربلا»، شبهاتی که در این زمینه بیان شده است را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
تحریم آب، رسمی جاهلی در جنگ ها
برخی مساله تحریم آب ـ را که نمایانگر نهایت خباثت دشمن است ـ بعید می پندارند. ما ابتدا به ذکر مصادیقِ دیگری از تحریم آب (در دوران صدر اسلام) پرداخته و سپس به بررسی شبهات، پیرامون مساله عطش در کربلا می پردازیم. بستن آب در جنگ ها، پیشینه ای در فرهنگ عرب جاهلی دارد و بعنوان یک ترفند نظامی برای شکست دشمن از آن استفاده می کرده اند، همان گونه که وقتی مشرکین در جنگ بدر زودتر از سپاه اسلام به منطقه بدر رسیدند و بر چاه های بدر مسلّط شده و آب را بر روی مسلمین بستند تا عرصه را بر ایشان سخت کنند.(١)
در جنگ خیبر نیز شخصی از یهودیان به نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله) آمد و در قالب پیشنهادی گفت: «اگر مجاری آب قلعه را ببندید، آنها را وادار به تسلیم می کنید». امّا ایشان با بستن آب بر دشمن موافقت نکردند.(٢) پیشنهاد شخص یهودی حکایت از این مطلب دارد که در آن زمان این شیوه در جنگ ها مرسوم بوده امّا مورد تایید و پذیرش پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) نبوده است.
با فراگیر شدن آئین اسلام، اعراب تازه مسلمان روز به روز از فرهنگ و آداب و رسوم جاهلی فاصله گرفته و با فرهنگ اسلامی آشنا می شدند. در تعالیم اسلام حرکات ناجوانمردانه، و خیانت حتّی با دشمن محکوم بوده و کسی حقّ نداشت در مقابله با دشمن از هر روشی استفاده کند.
پس از رحلت نبی مکرّم اسلام(صلی الله علیه وآله) و انحراف در مساله جانشینی آن حضرت، شکافی در فرهنگ اسلامی پدیدار شد که راه نفوذ فرهنگ منسوخ جاهلی را باز کرد؛ تا جاییکه فساد آن دامنگیر غاصبان و عاملان خلافت شد.
وقتی ظلم و بی عدالتی خلیفه سوّم، عثمان بن عفّان بیداد می کرد؛ مخالفانش او را در منزلش محاصره کردند. در این میان سران مخالفین از جمله طلحه، بر آن شدند تا از رسیدن آب به عثمان جلوگیری کنند.(٣) تحریم آب بر عثمان تا حدّی به طول انجامید که او از شخصی به نام «حجّاج»،(٤) «خالد بن عاص»(٥)، «امیرالمومنین(علیه السلام)»(٦) و «همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله)»(٧) درخواست امداد کرد. در این هنگام فقط «امیرالمومنین(علیه السلام) و امّ حبیبه» بود که برای رساندن آب به عثمان تلاش کردند.(٨) بنابر آنچه نقل شده ـ و طبق سیره پیامبر(صلی الله علیه وآله) که بستن آب را حتّی بر دشمنان روا نمی دانست ـ امام علی(علیه السلام) تحصّن کنندگان را مورد شماتت قرارداده و حتّی طلحه را توبیخ نمود. سرانجام با تلاش امام(علیه السلام) و با وساطت امام حسن(علیه السلام) تحریم آب شکست.
سیّد مرتضی روایت می کند که امیر المومنین(علیه السلام) فرمود: «صحیح نیست که خانواده عثمان به جرم او در حال تشنگی هلاک شوند».(٩) قاضی ابوحنیفه(١٠) و ابن کثیر،(١١) امیر المومنین(علیه السلام) را تنها کسی می دانند که در راه رساندن آب به منزل عثمان تلاش نمود. ابن ابی الحدید نیز تلاش حضرت(علیه السلام) را اینگونه بیان می کند: «وَ اللهِ لَقَدْ نَصَرَ عُثمانَ لَوْ كانَ الَمحْصُورُ جَعفَرَ بْنِ أبِى طالِب لَمْ يَبْذَلْ لَه إلاّ مِثْلَه»؛ (به خدا قسم، او عثمان را به حدّی یاری کرد که اگر جعفر بن ابیطالب محاصره شده بود، همین گونه به او کمک می کرد).(١٢)
بطور قطع، تلاش امیر المومنین(علیه السلام) به منظور حمایت از شخص عثمان نبوده بلکه طبق روایتی که از سیّد مرتضی نقل شد، امام(علیه السلام) در پی رفع ظلم از خانواده عثمان بوده و علاوه بر آن، ـ با توجّه به سخنان ایشان در شماتت و توبیخ تحریم کنندگان آب، ـ نفس این عمل از سوی حضرت(علیه السلام) محکوم شده و مورد تایید نیست. چرا که مخالفت صریح با سیره و روش پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) دارد.
با مطالعه تاریخ جنگ صفّین نیز به خوبی می توان این اندیشه را بررسی کرد. هنگامی که دشمنان بر چاه های آب مسلّط می شوند مانع آب شده، امّا در صحنه نبرد که ورق بر می گردد و سپاهیان امیر المومنین(علیه السلام) به چاه ها دست می یابند، ایشان علی رغم رفتار نا جوانمردانه و جاهلانه سپاهیان معاویه، آب را برای آنها مباح و گوارا می داند.
آری سیره پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و امیر المومنین(علیه السلام) مطابق با تعالیم و معارف اسلامی است، و روش کسانی که دم از اسلام می زنند امّا بویی از آن به مشام جانشان نرسیده است، مطابق با فرهنگ منسوخ جاهلیّت و منش خیبرنشینان و هلاک شدگان بدر است.
امام حسین(علیه السلام) نیز در مسیر کربلا هنگامی که با لشگریان تشنه حرّ بن ریاحی مواجه می شود، بر طبق سیره جدّ و پدر بزرگوارش آنها را سیراب می کند. حتّی به فرمان ایشان، مرکب و اسب هایشان نیز سیراب می شوند. تاریخ طبری این حرکت جوانمردانه امام(ع) را اینگونه نقل می کند: «... فقام فتیه و سقوا القوم من الماء حتی أرووهم، و اقبلوا یملأون القصاع و الأتوار و الطساس من الماء و یدنونها من الفرس ...:»؛ ( گروهی از جوانان بر خاستند و سیرابشان کردند آنها کاسه ها ، طاسها و ظروف را پر از آب کرد و به اسبها می داند).(١٣)
قطعی بودن عطش در کربــلا
هر چند مساله عطش در کربلا از مسلّمات می باشد و شهید مطهّری نیز در کتاب حماسه حسینی مساله تشنگی امام حسین(علیه السلام) و یارانش را از مسلّمات واقعه کربلا می شمرد. امّا دشمنان و شبهه افکنان سعی دارند تا در این مورد شک و شبهه ایجاد کرده و حقیقت طلبان را دچار تردید کنند. هر چند شبهات مطرح شده در مورد مساله عطش در کربلا قابل نقد و پاسخی کوبنده است. امّا از شبهات که بگذریم، قرائن تاریخی و دلایل فراوانی می باشد که حقیقت را بازگو می کند و آن چیزی جز وجود عطش شدید در کربلا نیست.
قرائنی بر عطش در کربلا
با بررسی و توجّه به چند نکته می توان به حقیقت پی برد:
١. توجّه به نامه ها و مکاتبات بین لشگریان دشمن.
٢. توجّه به محاورات و گفتگو های بین دو لشگر.
٣. توجّه به حالات شهدای کربلا و آنچه در موردشان از زبان مورخّین نقل شده است.
٤. توجّه به فرهنگ عزاداری اهل بیت(علیهم السلام) و پیروانشان.
نامه و مکاتبات بین لشگریان دشمن
از میان نامه ها و مکاتباتی که بین لشگریان دشمن ردّ و بدل شده و در آن از مساله عطش و بستن آب به میان آمده است، می توان به پیام ابن زیاد به حرّ بن یزید ریاحی اشاره کرد. در این پیام آمده است که ابن زیاد، حرّ را موظف می کند تا کاروان حسینی را به سرزمینی بی آب و علف هدایت کند تا آنها را از لحاظ آذوقه و آب در مضیقه قرار داده باشد.
هرچند امام حسین(علیه السلام) از او خواست تا اجازه دهد تا کاروان در غاضریه و ـ در شمال شرق کربلا که دارای آب و آبادانی بود ـ و یا نینوا فرود آیند،(١٤) امّا حرّ طبق ماموریّتی که از سوی ابن زیاد دریافت کرده بود؛ نپذیرفت. قسمتی از متن این نامه عبارتست از: «امّا بعد فجعجع بحسین، حیث یبلغک کتابی، و یقدم علیک رسولی، و لا تنزله الّا فی العراء فی غیر حصین و علی غیر ماء: كار را بر حسين تنگ بگير، هنگامی که نامه من به تو رسيد و فرستاده ام بر تو وارد شد، فرود نیاور آنها را مگر در بيابان بى آب و آبادى».(١٥)
علاوه بر این مورد، می توان به نامه ابن زیاد به عمر سعد اشاره کرد که مطابق آن عمر سعد ماموریّت یافت تا آب را بر روی کاروان حسینی ببندد. طبری نقل کرده که: پس از اینکه پیام ابن زیاد به عمر سعد رسید، او عمرو بن حجاج را با پانصد نفر، مامور و محافظ شریعه کرد و آنها نیز تا سه روز بین کاروان حسینی و آب فاصله انداختند تا اینکه امام حسین(علیه السلام) و یارانشان به شهادت رسیدند. «بعث عمر بن سعد عمرو بن الحجاج علی خمس مائة فارس فنزلوا علی الشریعه و حالوا بینه و بین الماء ثلاثة ایام الی ان قتل».(١٦)
ماموریّت عمرو بن حجّاج از سوی عمر سعد خود شاهد دیگری بر مساله عطش در کربلا است. طبق نقل ابن شهر آشوب، امام حسین(علیه السلام) چاهی را در نزدیک خیمه ها حفر کردند که پس از اینکه دشمن از آن آگاه شد و خبر به ابن زیاد رسید، او عمر سعد را مورد خطاب قرار داد و به او گفت: «فقد بلغنی ان الحسین یشرب الماء هو و اولاده و قد حفروا الآبار و نصبوا الاعلام فانظر اذا ورد علیک کتابی هذا فامنعهم من حفر الآبار ما استطعت و ضیق علیهم و لا تدعهم یشربوا من ماء الفرات قطرة واحدة»؛ ( به من خبر رسیده است که حسین چاه حفر کرده و آبی مهیّا کرده است. از لحظه ای که این نامه به تو رسید تا می توانی آنان را از حفر چاه منع کن و بر آنان سخت بگیر. حتّی نگذار قطره ای از آب فرات بنوشند).(١٧)
گفتگوها و محاورات بین دو لشگر
علاوه بر آنچه در بین لشگریان دشمن می گذشته، با دقّت در گفتگوها و محاورات بین دو لشگر نیز در می یابیم که یکی از مسائلی که در کربلا از مسلّمات بوده، مساله عطش و تشنگی می باشد.
از سوی سپاه امام حسین(علیه السلام) و شخص ایشان گفتگوهایی مبنی بر درخواست آب، با سپاه مقابل انجام شده که از باب اتمام حجّت بوده است. هر چند برخی از بزرگان آنرا جزء تحریفات دانسته اند. از سوی دشمن نیز سخنان زیادی مطرح شده تا سبب شود آرامش روانی لشگریان مقابل را بهم بریزد و به یک موج روانی دامن بزند تا امام حسین(علیه السلام) را وادار به تسلیم کند. به همین منظور حتّی عمر سعد علاوه بر اینکه عمرو بن حجّاج زبیدی را نگهبان آب کرد،(١٨) شخصی را نیز مامور نمود تا فریاد زده و بر مساله منع آب تاکید کند.(١٩) علاوه بر این مورد، می توان به زخم زبان عبدالله بن ابی حصین الازدی و تمیم بن حصین، یا زخم زبان شمر به امام حسین(علیه السلام) اشاره کرد.
در مورد عبدالله بن ابی حصین الازدی، نقل شده است که امام حسین(علیه السلام) را خطاب کرد و فریاد زد: «ای حسین آیا این آب را می بینی که مانند قلب آسمان صاف است تو یک قطره از آن را نخواهی چشید تا آنکه از تشنگی بمیری».(٢٠) امام حسین(علیه السلام) گفت: «خدایا او را از تشنگی بکش و هرگز او را نبخش». از حمید بن مسلم نقل شده است که: «به خدا بعدها هنگامی که بیمار بود عیادتش کردم به خدایی که جز او خدایی نیست دیدمش آب می خورد تا شکمش پر می شد و قی می کرد، آنگاه باز آب می خورد تا شکمش پر می شد و قی می کرد امّا سیراب نمی شد و چنین بود تا جان داد»(٢١)
علّامه مجلسی هم در ضمن گزارشاتش به ریشخند یکی از لشگریان عمر سعد به نام تمیم بن حصین خزاری اشاره کرده که گفت: «ای حسین و ای یاران حسین! آیا به آب فرات نمی نگرید که چگونه همانند شکم مار می درخشد، به خدا سوگند از آن قطره ای نخواهید آشامید تا آنکه مرگ را دریابید! ».(٢٢) در ادامه، علّامه مجلسی به ریشخند شمر اشاره کرده که پس از آن امام(علیه السلام) او را نفرین کرد.(٢٣) اینها همه حاکی از این است که دشمن از بستن آب به عنوان یک حربه استفاده کرده است.
از یاران امام حسین(علیه السلام) نیز عدّه ای درباره بستن آب سخن گفته اند. در مورد حُرّ(٢٤) و بُرَير بن حضير همدانى نیز نقل شده است که در حمایت از ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) در خطاب به لشگریان دشمن گفتند: «او (امام حسین(علیه السلام)) را با زنان و كودكان و اصحابش از آب فرات كه يهودى و مجوسى و نصرانى از آن مى نوشند، و خوك ها و سگ های روستا در آن مى غلطند منع داشته ايد. تا جاییکه، از تشنگى از پا درآمده اند».(٢٥)
يزيد بن الحصين نیز که از ياران امام حسين(علیه السلام) است، به نيروهاي عمر بن سعد گفت: «اي مردم، اين آب فرات است. سگها و خوکها از آن مي خورند و شما مانع شده اید تا فرزند پيامبر از آن بنوشد. آيا اين انسانيّت است؟ گفتند: سوگند به خدا، حسين بايد تشنه بميرد.»(٢٦)
مویّد دیگری که می توان بیان کرد گفتگوی نافع بن هلال با عمرو بن حجاج است. لحظه ای که آب در خيمه ها كمياب شد؛ امام(علیه السلام) حضرت عبّاس(علیه السلام) را به همراه نافع و عدّه ای دیگر، مامور فراهم کردن آب كرد. هنگامی که به نزدیکی نهر رسیدند، عـمـرو بـن حجّاج پرسيد، كيستى؟ هلال بن نافع که در پيشاپيش پيادگان حركت مى كرد گفت: من هلال بن نافعم. عمرو گفت :می توانی از آب بنوشی. ولى ما ماموريم نگذاريم حسین به آب دست یابد. هـلال گفت: «واى بر تو! چگونه من آب بنوشم وقتی كه حسين و یارانش تشنه اند».(٢٧) و پس از این جنگ و درگیری میانشان رخ داد.
سیره و بیان اهل بیت(علیهم السلام)
دیگر از شواهدی که یقین انسان را در مساله عطش در کربلا مضاعف می کند، اشاره ای است که در سخنان و رفتار اهل بیت(علیه السلام) نسبت به حادثه کربلا دیده می شود. نه تنها اهل بیت(علیه السلام) در سخنانشان به این مساله اشاره کرده اند که جبرئیل نیز در در ضمن نقل حادثه عاشورا برای برخی از انبیای الهی آن را بازگو کرده است. نقل شده است که جبرئیل پس از ترک اولای حضرت آدم(علیه السلام) و توبه ایشان به مساله عطش اشاره کرده است. او به حضرت آدم(علیه السلام) می فرماید: «یُقتَل عَطْشَاناً غَریباً وَحیداً فَریداً ، لَیسَ لَهُ نَاصِرٌ وَ لَا مُعینٌ وَ لَوْ تَرَاهُ یا آدَمُ وَ هُوَ یَقُولُ وَا عَطَشَاهْ وَا قِلَّةَ ناصِراه حَتّی یَحُول الْعَطَشُ بَینَهُ وَ بَینَ السَّمَاءِ كَالدُّخان فَلَمْ یُجِبهُ أحَدٌ الَّا بالسُّیوفِ وَ شُربِ الْحُتُوف»؛ (كشته می شود در حالتی كه تشنه باشد و بی كس باشد و تنها و فرید باشد و او را ناصری و معینی نباشد. ای آدم، اگر او را ببینی در حالتی كه می گوید: (وا عطشاه، وا قله ناصراه) تا گاهی كه از تشنگی چشمش چنان تاریك می شود كه آسمان را نتواند دید و هیچ كس او را جواب نگوید الا با زبان شمشیر و شراب مرگ).
در جایی دیگر نیز، جبرئیل برای پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) حادثه کربلا را نقل می کند و به مساله عطش نیز اشاره می کند.
در بیان رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)
قبل از همه، شخص پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) از این مطلب سخن گفته است؛ که بازتاب آنرا می توان در سخنان امام حسین(علیه السلام) در شب عاشورا مشاهده کرد. در کتاب «الدمعة الساکبة» به نقل از کتاب «نور العین» آمده که از حضرت سکینه(علیها السلام) نقل شده است در دل شب دیدم پدرم در محفلی که اصحابش گرد او نشسته بودند فرمود: «قَدْ قالَ جَدِّي رَسُولُ اللّهِ(صلی الله علیه وآله): وَلَدي حُسَيْنٌ يُقْتَلُ بِطَفِّ كَرْبَلاَءَ غَريباً وَحيداً عَطْشاناً فَريداً»؛ (جدّم پيامبر خدا(صلی الله علیه وآله) فرموده است: فرزندم حسين(علیه السلام) در كربلا غريب و تنها و تشنه شهيد خواهد شد). گویا نبی مکرّم اسلام(صلی الله علیه وآله) از عالم غیب بر این مساله واقف بوده و آن را برای امام حسین(علیه السلام) بازگو کرده است.
از پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) روايت شده است كه به دخترش فاطمه(علیها السلام) فرمود: «أَتَانِي جَبْرَئِيلُ فَبَشَّرَنِي بِفَرَحَينِ يَكُونَانِ لَكَ ثُمَّ عَزِيَّتُ بِأَحَدِهِمَا وَ عَرَفَتُ اَنَّهُ يُقْتَلُ غَرِيباً عَطْشَاناً ، فَبَكَتْ فَاطِمَةُ حَتّي عَلَا بُكاؤُها ، ثُمَّ قَالَتْ : يَا اَبَه لِمَ يَقْتُلُوهُ وَ أَنْتَ جَدُّه وَ أَبُوهُ عَليٌّ وَ أَنَا أُمُّهُ ؟ ! قَالَ(صلی الله علیه وآله) ( يَا بُنَيَّةُ لِطَلَبِهِم الْمُلكَ أَمَّا إِنَّهُ سَيَظْهَرُ عَلَيْهِمْ سَيْفٌ لَا يَغمِدُ الَّا عَلی يَدِ الْمَهْدِي مِنْ وُلدِكَ» جبرئيل بر من وارد شد و من را به دو فرزند كه از تو متولّد مي شوند بشارت داد، سپس تعزيت گفته شدم به يكي از آنها و دانستم كه او تشنه و غريب كشته مي شود. پس فاطمه چنان گريه كرد كه صدايش بلند شد، سپس گفت: اي پدر چرا او را مي كشند در حالي كه تو جدّش و علي پدرش و من مادرش هستم؟! پيامبر فرمود: دخترم آنها حكومت مي خواهند. اما بزودي شمشيري عليه آنان بيرون مي آيد كه غلاف نمي شود مگر به دست مهدي كه از فرزندان توست.)(٢٨)
از ابن عباس نیز نقل شده است که در مدینه کم آبی سبب شد تا مردم با تشنگی شدیدی رو برو شوند. تا جاییکه حضرت فاطمه(علیها السلام) امام حسن و حسین(علیهما السلام) را به نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله) آورد و فرمود: پدر جان حسن و حسین(علیهما السلام) تحمّل عطش را ندارند. پیامبر(صلی الله علیه وآله) با گذاشتن زبان مبارک در دهانشان رفع عطش کرد. سپس پیامبر(صلی الله علیه وآله) آنان را بر زانو نشاند ... در این هنگام جبرئیل حاضر شد و گفت: «إِنَّ هذا وَلَدَكَ الْحَسَن يَمُوتُ مَسْمُوماً مَظْلُوماً ، وَ هَذَا وَلَدُكَ الْحُسَيْنُ يَمُوتُ عَطْشَاناً مَذْبُوحاً»؛ (این فرزندت حسن(علیه السلام) مسموم و مظلومانه از دنیا می رود و این فرزندت حسین(علیه السلام) در حالی دنیا را وداع می گوید که تشنه و سر بریده است».(٢٩)
در بیان امیر المومنین(علیه السلام)
گفته شده است که در نبرد صفین، چون ابو ایوب اعور سلمی آب را بر مردم بست، صدای مردم به العطش بلند شد. سپس امام(علیه السلام) عدّه ای از اسب سواران را فرستاد تا آب را باز کنند ولی موفق نشدند. تا اینکه امام حسین(علیه السلام) با اذن پدر گرامیش رفت تا آب تهیه کند. هنگامی که خبر موفقیّت امام حسین(علیه السلام) به امیر المومنین(علیه السلام) رسید، آن حضرت گریست. چون علّت گریستن حضرت را جویا شدند، ایشان فرمودند: «ذَكَرتُ أَنَّهُ سَيُقْتَلُ عَطْشَاناً بِطَفِّ كَربَلا، حَتَّى يَنْفَرَّ فَرَسُهُ وَ يُحَمحِم»؛ (به یاد آوردم که (فرزندم) حسین(علیه السلام) در سرزمین کربلا عطشان کشته خواهد شد در حالی که اسبش می گریزد و صیحه می زند).(٣٠)
در بیان امام حسین(علیه السلام)
ابو حمزه ثمالی در روایتی از امام سجّاد(علیه السلام)، ماجرای وفاداری یاران و خاندان امام حسین(علیه السلام) را در شب عاشورا بازگو می کند. پس از اینکه امام(علیه السلام) خبر شهادت همه یارانش را داد، قاسم از شهادت عبدالله شیرخوار سوال می کند. امام(علیه السلام) در این هنگام می فرماید:«فِداكَ عَمُّكَ يُقْتَلُ عَبْدُاللّهِ اِذْ جَفَّتْ رُوحي عَطَشاً وَ صِرْتُ اِلى خِيَمِنا فَطَلَبْتُ ماءً وَ لَبَنَاً فَلا أَجِدُ قَطُّ»؛ (عمويت به فداى تو باد! عبدالله هنگامى كشته خواهد شد كه من از تشنگى زياد بى تابم و در خيمه ها دنبال آب يا شير مى گردم ولى چيزى نمى يابم).(٣١) در روز عاشورا نیز هنگامی که علی اصغر(علیه السلام) را بر دستان گرفت، فریاد زد: «يا قومُ، قَتَلْتُم شِيعَتي و أهلَ بَيْتِي و قَد بَقِيَ هَذا الطِفلُ يَتَلَظَّى عَطَشاً فاسقُوه شَربةً مِنَ المَاء»؛ (اى قوم! شيعيان و اهل بيتم را كشتيد و فقط اين طفل باقى مانده كه از عطش بخود مىپيچد، او را با جرعه ای آب سیراب کنید).(٣٢)
در بیان امام سجّاد(علیه السلام)
امام سجّاد(علیه السلام) که خود شاهد صحنه هولناک کربلا بود، در موارد زیادی به مساله عطش اشاره کرده است. پس از حادثه کربلا، در بیان چگونگی دفن پیکر شهدای کربلا نقل شده است که امام سجاد(علیه السلام) نیز؛ هنگامی که بدن مطهّر امام حسین(علیه السلام) را دفن کرد، با انگشت خویش بر روی قبر چنین نوشت: «هذا قَبْرُ الحُسَيْنِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِب اَلَّذِي قَتَلُوهُ عَطْشاناً غَريباً»؛ (اين قبر حسين بن على(علیه السلام) است كه او را با لب تشنه و غريب كشتند».(٣٣) همچنین، هنگامی که اهل بیت(علیه السلام) از اسارت به مدینه برگشتند امام سجّاد(علیه السلام) فرمود«يقول: لقد ذبح أبو عبد اللّه غريبا عطشانا». (٣٤)
در بیان امام باقر(علیه السلام)
در سخنی که راوی آن را از امام باقر(علیه السلام) نقل می کند نیز به مساله عطش اشاره شده است: «عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر(علیه السلام) قال: إنَّ الْحسينَ صاحِبَ كَرْبَلاءَ قُتِلَ مَظْلوما مَكْروبا عَطْشانا لَهْفانا وَحَقٌّ عَلى اللّه ـ عَزّوجلَّ ـ أَنْ لايَأتِيَه لَهْفانٌ وَلا مَكْروبٌ ولا مُذْنبٌ وَلا مَغْمومٌ وَلا عَطْشانٌ وَلا ذُو عاهَةٍ ثُمَّ دَعا عِنْدَهُ وَتَقَرّبَ بِالْحسينِ عليه السلام إلى اللّه ـ عَزَّوجَلَّ ـ إلاّ نَفَّسَ اللّه كُرْبتَهُ وَأعطاهُ مَسْأَلتَهُ وَغَفَرَ ذُنوبَهُ وَمَدَّ فِي عُمْرِهِ وَبَسَطَ في رِزْقِه. فَاعْتَبِرُوا يا أولِي الأبْصارِ»(٣٥)؛ (حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) مى فرمايند: امام حسين(علیه السلام) همان كه در كربلا است در حالى كه مظلوم و اندوهگين و تشنه و غصه دار بود، شهيد شد. و (کسی) غصه دار و اندوهگين و گناهكار و تشنه و بيمارى به زيارت آن حضرت نيايد و دعا نكند و به واسطه ى آن حضرت به خدا تقرب نجويد، مگر اينكه بر خداست كه حزن و اندوه او را برطرف ساخته و نيازش را برآورده سازد و گناهش را بيامرزد و عمرش را طولانى كند و رزق و روزى اش را وسعت دهد؛ پس اى بصيرتمندان عبرت بگيريد).
در بیان امام صادق(علیه السلام)
امام صادق(علیه السلام) نیز مساله عطش را از زبان امام سجّاد(علیه السلام) نقل کرده و می فرماید: «اِنَّ زَيْنَ الْعَابِدِينَ بَكَى عَلَى أَبِيهِ أَربَعِينَ سَنَةً، صَائِماً نَهَارَهِ، قَائِماً لَيْلَهُ، فاذا حَضَرَ الاِفطارُ جَاءَ غُلَامُهُ بِطَعَامِهِ وَ شَرَابِهِ فَيَضَعُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَيَقُولُ: كُلْ يَا مولاىَ، فَيَقُولُ(علیه السلام): قُتِلَ اِبْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) جَائِعاً ، قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) عَطْشَاناً، فَلَا يَزَالُ يُكَرِّرُ ذَلِكَ وَ يَبْكِى حَتَّى يَبِلَّ طَعَامُهُ بِدُمُوعِهِ ، وَ يُمْزَجُ شَرَابُهُ بِدُمُوعِهِ فَلَمْ يَزَلْ كَذَلِكَ حَتَّى لَحِقَ بِاللَّهِ عَزَّوجَلَّ»؛ ( (امام) زين العابدين (علیه السلام) چهل سال براى پدر بزرگوارش گريه كرد، در حالى كه روزش، روزه دار بود و شبش، شب زنده دارى مى كرد. هنگامى كه وقت افطار مى شد غلامش غذا و نوشيدنى براى او مى آورد و جلويش مى گذاشت و مى گفت: بخور، ایشان مى فرمود: فرزند رسول خدا(علیه السلام) گرسنه و تشنه شهيد شد. اين جمله را تكرار مى كرد و گريه سر مى داد تا اينكه غذايش با اشك چشمش مخلوط مى شد. او همواره اينطور بود، تا اين كه به جوار رحمت حقّ شتافت).(٣٦)
در جای دیگر نیز امام(علیه السلام) در سخنش به شخصی به نام كرّام بن عمرو به مساله عطش اشاره کرده اند: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لِكَرَّامٍ إِذَا أَرَدْتَ أَنْتَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَزُرْهُ وَ أَنْتَ كَئِيبٌ حَزِينٌ شَعِثٌ مُغْبَرٌّ فَإِنَّ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) قُتِلَ وَ هُوَ كَئِيبٌ حَزِينٌ شَعِثٌ مُغْبَرٌّ جَائِعٌ عَطْشَانُ»(٣٧) و با اسناد حديث قبل از سعد بن عبد اللّه، از موسى بن عمر، از صالح بن سندى جمّال از كسى كه ذكرش نموده از كرام بن عمرو، وى گفت: حضرت ابو عبد اللّه(علیه السلام) فرمودند: اى كرام! هر گاه اراده نمودى قبر حضرت حسين بن على(علیه السلام) را زيارت كنى پس آن حضرت را با حالى غمگين و ناراحت ،و ژوليده و گرفته زيارت نما، زيرا او كشته شد در حالى كه غمگين و ناراحت و ژوليده و گرفته و گرسنه و تشنه بودند». همچنین در سخنی دیگر از آن حضرت(علیه السلام) نقل شده است که: «مَنْ أَرَادَ أَنْ يَكُونَ فِي كَرَامَةِ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ فِي شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ ص فَلْيَكُنْ لِلْحُسَيْنِ زَائِراً يَنَالُ مِنَ اللَّهِ الْفَضْلَ وَ الْكَرَامَةَ (أَفْضَلَ الْكَرَامَةِ) وَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ لَا يَسْأَلُهُ عَنْ ذَنْبٍ عَمِلَهُ فِي حَيَاةِ الدُّنْيَا وَ لَوْ كَانَتْ ذُنُوبُهُ عَدَدَ رَمْلِ عَالِجٍ وَ جِبَالِ تِهَامَةَ وَ زَبَدِ الْبَحْرِ إِنَّ الْحُسَيْنَ ع قُتِلَ مَظْلُوماً مُضْطَهَداً نَفْسُهُ عَطْشَاناً هُوَ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ وَ أَصْحَابُهُ»(٣٨) ؛ (کسی که اراده کرده در کرامت الهی در روز قیامت قرار گیرد و در شفاعت محمد(صلی الله علیه وآله) جای داشته باشد، پس زیارت کننده ابا عبد الله الحسین(علیه السلام) باشد!، با فضیلت ترین کرامتها و بهترین ثوابها از طرف خداوند به او هدیه می شود و در زندگی دنیا، از گناه کردار او سوال نمی شود! اگر چه عدد گناهان او به تعداد ریگهای انبوه وکوههای مکه و کفهای دریا باشد. بدرستی که حسین بن علی(علیه السلام) مظلوم کشته شد، و ستم شده بر او در حالی که او و خانواده اش تشنه بودند».
در بیان امام رضا(علیه السلام)
امام رضا(علیه السلام) نیز با اشکهایی که بر قصیده «مدارس آیات» دعبل، از چشمان مبارک روان کرده؛ مهر تاییدی بر مساله عطش زده است. این هنگامی بود که دعبل در حضور امام رضا(علیه السلام) ابیاتی را زمزمه کرد، که بیت زیر در این میان بود:
أَفاطِمُ لَوْ خِلْتِ الْحُسَيْنَ مُجَدَّلا
وَ قَدْ ماتَ عَطْشاناً بِشَطِّ فُراتِ(٣٩)
«اى فاطمه! كاش با حسينت در كربلا بودى، كه در كنار نهر فرات تشنه جان داد». در بیان امام زمان(علیه السلام)
امام زمان(علیه السلام) نیز با قلبی که مملوّ از غم و اندوه است، با ندای: «فَمَنَعُوكَ المَاءَ وَ وُرودَهُ»؛ (پس آب و ورود بر آن را از تو منع كردند)(٤٠) در عزای جدّش به سوگ نشسته است.
در بیان حضرت زینب(علیها السلام)
حضرت زینب(سلام الله علیها) نیز ـ هنگامی که اسراء را از کنار قتلگاه عبور می دادند ـ این چنین فریاد و ناله سر داد: «بِأَبِي مَنْ نَفْسي لَهُ الْفِداءُ، بِأبِي الْمَهْمُومَ حَتّى قَضى، بِأبي الْعَطْشانَ حَتّى مَضى، بِأَبِي مَنْ شَيْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّماءِ»؛ (پدرم فداى آن كس كه جانم فداى او باد. پدرم فداى آن كس كه با دل پرغصّه جان سپرد، پدرم فداى آن كس كه با لب تشنه شهيد شد، پدرم فداى آن كس كه از محاسنش خون مى چكد).(٤١)
در بیان حضرت عبّاس(علیه السلام)
هنگامی که عبّاس بن علی(علیه السلام) از امام حسین(علیه السلام) اجازه میدان خواست، امام(علیه السلام) به ایشان فرمود: «إِذا غَدَوْتَ إِلَى الْجِهادِ فَاطْلُبْ لِهؤُلاءِ الاْطْفالِ قَليلا مِنَ الْماءِ»، (هم اینک که قصد رفتن به میدان داری، برای این کودکان آبی مهیّا کن). عباس(علیه السلام) که صدای ناله و العطش طفلان و کودکان حرم به گوشش رسید، بی درنگ مشک را برداشت و سوار بر اسب شد و در ضمن درگیری با سربازان دشمن خود را به شریعه رساند. «هنگامى كه خواست مقدارى آب بياشامد تشنگى امام حسين(علیه السلام) و اهل بيتش را به خاطر آورد، آب را روى آب ريخت، مشكش را پر كرد: فَلَمّا أَرادَ أَنْ يَشْرَبَ غُرْفَةً مِنَ الْماءِ ذَكَرَ عَطَشَ الْحُسَيْنِ وَأَهْلِ بَيْتِهِ فَرَضَّ الْماءَ وَمَلاَ الْقِرْبَةَ» آنگاه مشک را بر دوش راست خود انداخت و به سوی خیمه رهسپار شد ...(٤٢) .
در بیان حضرت علی اکبر(علیه السلام)
حضرت علی اکبر(علیه السلام) در حالی که رجزهای حماسی می خواند به سپاه اموی حمله کرد. چون بسیاری از آنان را به هلاکت رساند، تشنگی بر آن حضرت چیره شد. نزد پدر آمد و عرض کرد: «يا أبَهْ! ألْعَطَشُ قَدْ قَتَلَني، وَ ثِقْلُ الْحَديدِ أَجْهَدَني، فَهَلْ إِلى شَرْبَة مِنْ ماء سَبِيلٌ أَتَقَوّى بِها عَلَى الاْعْداءِ»(٤٣) ؛ (پدر جان! تشنگى مرا از پاى درآورد و سنگينى سلاح ناتوانم ساخت. آيا جرعه آبى هست كه بتوانم بنوشم و به جنگ ادامه دهم؟!).
آمده است که امام(علیه السلام) با شنيدن اين سخن امّ کلثوم در مورد تشنگی علی اصغر(علیه السلام) طفلش را گرفت و به سوى دشمن روانه شد و فرمود: «يا قَوْمِ قَدْ قَتَلْتُمْ أَخي وَ أَوْلادي وَ أَنْصارِي وَ ما بَقِي غَيْرُ هذَا الطِّفْلِ، وَ هُوَ يَتَلَظّى عَطَشَاً مِنْ غَيْرِ ذَنْب اَتاهُ إِلَيْكُمْ، فَاسْقُوهُ شَرْبَةً مِنَ الْماءِ»؛ (اى مردم! شما برادر و فرزندان و يارانم را كشتيد و كسى جز اين طفل كه بى هيچ گناهى از تشنگى مى سوزد، نمانده است، او را با جرعه آبى سيراب كنيد).(٤٤)
تلاش برای رفع عطش در کربلا
برخی گفته اند که اگر در کربلا آب را بر کاروان حسینی بسته بودند؛ چرا امام حسین(علیه السلام) و یارانش اقدامی برای تهیّه آب نکردند، مگر اطفال و زنان؛ همراه کاروان نبودند؟ چرا پس از منع آب، چاهی حفر نکردند تا آب مورد نیازشان را تامین کنند؟ مگر کربلا سرزمینی جلگه ای نیست که بتوان با حفر چند متر به آب رسید؟ یا اینکه، چرا ذخیره آبی خود را تنظیم نکردند تا با بی آبی مواجه نشوند؟ چرا برای نظافت و غسل، و شستشوی لباس هایشان در شب و صبح عاشورا آب را هدر دادند؟ مگر نمی دانستند عطش در پیش است؟ یا چرا به سمت نهر آب حمله نکردند تا آب تهیّه کنند، مگر تمام شریعه توسّط دشمنان محاصره شده بود؟
تردیدی نیست که امام و یارانشان برای رفع تشنگی کاروان حسینی از هیچ تلاشی دریغ نکردند.
کندن چاه
امّا اینکه برخی می گویند: «چرا امام حسین(علیه السلام) و یارانش پس از تحریم آب، چاهی حفر نکردند تا آب مورد نیازشان را تامین کنند؟ مگر سرزمین کربلا یک سرزمین جلگه ای نیست؟ مگر در چنین سرزمینی با حفر چند متر نمی توان به آب رسید!؟ بخصوص اینکه این سرزمین در نزدیک نهری پر از آب بوده است. پس اگر تلاش می کردند با کمبود آب مواجه نمی شدند».
هر چند بنا بر آنچه از ابن اعثم و ابن شهر آشوب نقل شده است، امام حسین(علیه السلام) به سمت خیمه زنان رفت و در جهت قبله نوزده قدم برداشت. سپس شروع به کندن زمین کرد. چشمه ای ظاهر شد که آبی گوارا داشت. امام(علیه السلام)، یاران و اصحاب را امر کرد تا از این آب بنوشند و مشک ها را پر کنند.(٤٥)
ولی آن گونه که از ظاهر امر پیدا است، این امر بیشتر به معجزه و امتحانی شبیه است که هدف از آن تقویتِ باور یاران بوده است.
زیرا قبل از اینکه سخن از کندن چاه و رسیدن به آب باشد؛ سخن از جوشش چشمه ای از دل زمین است، آن هم با آبی گوارا! در همین نقل آمده است که پس از نوشیدن آب و پر کردن مشک ها این چشمه خشکیده و پنهان شد.(٤٦)
و شاید آنچه در مورد شب عاشورا نقل شده مربوط به همین چشمه آب بوده است که، امام حسین(علیه السلام) رو به یاران کرد و فرمود:
«قُومُوا فَاشْرَبُوا مِنَ الْماءِ يَكُنْ آخِرَ زادِكُمْ، وَ تَوَضَّأُوا وَاغْتَسِلُوا وَ اغْسِلُوا ثِيابَكُمْ لِتَكُونَ أَكْفانَكُمْ: (٤٧) برخیزید و آب بنوشید که این آخرین توشه شماست و وضو گرفته و غسل کنید و لباسهای خود را بشویید تا کفن های شما باشد». با دقّت در سخن امام حسین(علیه السلام) در می یابید که ایشان، یاران را به آب قابل نوشیدن امر کرده که با «الف و لام عهد» مورد اشاره امام(علیه السلام) واقع شده است(فاشربوا من الماء). و در دنباله همین عبارت، می فرماید:(یکن آخر زادکم) یعنی آبی که برای نوشیدن است آخرین جرعه های آن را بنوشید. و پس از این، امر شده که غسل کرده و لباس هایتان را بشوئید.
امّا این شبهه که کربلا سرزمینی جلگه ای می باشد و با حفر چند متر به آب می رسد نادرست است. چرا که با توجه به علم زمین شناسی همه جلگه ها سرسبز و آبخیز نیستند. بلکه برخی از جلگه ها آب و هوایی گرم و خشک دارند که به آنها دشت می گویند.(٤٨) امروزه جلگه ها و دشت هاي جنوب و جنوب باختري ايران در نواحی خوزستان از این قسم می باشند. ولی با وجود داشتن آب و هوایی گرم و خشک، به علت عبور رودخانه هاي پر آب و دايمي؛ از امكانات زيستي، كشاورزي و اقتصادي نسبتا مساعدي برخوردارند.(٤٩) بنابراین، جلگه ای بودن یک سرزمین با داشتن آب و هوایی گرم و خشک منافاتی ندارد. کربلا نیز از این قسم سرزمین ها است.
علاوه بر این، یکی از نام های سرزمین کربلا، طفّ می باشد. امام حسین(علیه السلام) در سخنی می فرمایند:«قال جدّی رسول الله: ولدی حسین یقتل بطفّ کربلا غریبا وحیدا عطشانا ...»(٥٠) همچنین در احادیث دیگری(٥١) سرزمین کربلا با نام طفّ خوانده شده است.
در کتب لغت در تبیین معنای واژه طفّ عباراتی آمده است مثل: «الشاطىء: کناره یا ساحل»(٥٢)« المَكَانُ المُرْتفِعُ : مکان بلند»(٥٣)، «طفّفت بفلانٍ موضعَ كذا، أي رفعتُهُ إليه»؛ (... یعنی ترفیع دادم فلانی را به فلان مقام)(٥٤) . پس طفّ می تواند به معنای کناره، ساحل یا مکان مرتفع باشد. اگر به سرزمین کربلا هم «طفّ» گفته می شود، بخاطر اینست که از یک سو در کنار شریعه واقع شده و از سوی دیگر تمام سطح آن یا مواضعی از آن مرتفع می باشد، چنانکه از عبارت تاج العروس فی من جواهر القاموس این معنا به ذهن می رسد. «طَفُّ الفُراتِ: ما ارْتَفَع منه من الجانِبِ»(٥٥)
پس در صورتی که وجه تسمیّه کربلا به طفّ بخاطر ارتفاع آن از سطح آب باشد، ممکن نیست با کندن چند متر به آب رسید. علاوه بر این، خیام اهل بیت(علیهم السلام) نیز در مکانی بوده که از سطح قتلگاه مرتفع تر است. و در صورتی که وجه تسمیّه کربلا به طفّ بخاطر ساحلی بودن آن باشد، نزدیک بودن نهر علقمه که انشعاب کوچکی از فرات است تاثیر چندانی بر این وضعیّت ندارد.
نتیجه اینکه، بر فرض کندن چاه رسیدن به آب قطعی و آسان نبوده است. چنانکه یاران امام حسین(علیه السلام) خندقی را پشت خیمه ها کنده و داخل آن را پر از هیزم کردند، تا در صورت حمله دشمن ـ خندق و آتش آن، ـ مانع دشمن شود.(٥٦) امّا کسی نقل نکرده که با حفر این خندق آبی جاری شده باشد. اگر زمین کربلا، جلگه ای و آبخیز بوده است ـ آنطور که اشکال کنندگان توصیف می کنند ـ باید آب، گودی خندق را فرا می گرفت و دیگر امکان جمع هیزم و آتش افروختن نبود.
با این حال، بنا بر فرض اینکه: آنها چاهی حفر کردند و به آب هم دست یافتند، آیا آبی که تهیه کرده بودند قابل شرب بوده است؟ با توجّه به اینکه در چند کیلومتری کربلا دریاچه نمکی عظیم قرار گرفته است، بعید است آب آن چاه قابل شرب باشد. «بحیرة الملح»، که در نزدیکی کربلاست سبب شده تا منابع آبی آن منطقه را شور کند و نوشیدن آب شور مفید نیست و منفعتی جز تشنگی مضاعف ندارد. لذا، اگر یاران امام حسین(علیه السلام) از طریق چاه به آب دستیافتند ـ به دلیل شور یا تلخ بودن، گل آلود بودن و یا هر دلیل دیگری ـ فقط برای مصارفی غیر از آشامیدن از آن بهره می گرفتند.
در نتیجه یکی از راه هایی که امام(علیه السلام) و یارانش برای تهیّه آب انتخاب کرده و تلاش کردند، کندن چاه بود امّا این تنها انتخاب نبود. این راه هم از سوی دشمن مورد منع واقع شد و یا شرایط آن فراهم نشد.
آب آوردن از نهر
یکی از راه های دیگری که امام(علیه السلام) و یارانش برای تهیّه آب مورد نیاز انتخاب کردند، رفتن به شریعه و پر کردن مشک ها بود. پس از تحریم آب، یک مرتبه حضرت علی اکبر(علیه السلام) با تعدادی از اصحاب به سمت شریعه حرکت کردند و آب آوردند.(٥٧) یک بار دیگر هم، حضرت ابالفضل(علیه السلام) با نافع بن هلال که سی سوار و بیست پیاده همراه ایشان بود به سمت شریعه رفتند آنها در پی نبردی با لشگریان عمرو بن حجّاج توانستند بیست مشک را پر از آب کرده به نزد امام حسین(علیه السلام) باز گردند.(٥٨)
طبری این ماجرا را اینگونه نقل می کند: چون ياران نافع نزديك رسيدند به پيادگان گفت: «مشكها را پر كنيد.» پيادگان هجوم بردند و مشكها را پر كردند. عمرو بن حجاج و يارانش پيش دويدند. عباس بن على بن ابى طالب و نافع بن هلال به آنها حمله بردند و پسشان زدند كه به جاى خويش بازگشتند، آنگاه گفتند: «برويم.» اما راهشان را گرفتند. عمرو بن حجاج سوى آنها آمد و درگيرى اندكى شد، يكى از ياران عمرو بن حجاج، كه از طايفه صداء بود، زخم خورد، نافع بن هلال زخمش زده بود، مىپنداشت چيزى نيست اما پس از آن بدتر شد و از همان زخم بمرد. گويد: ياران حسين با مشكها بيامدند و آب را پيش وى بردند: «فلما دنا منه اصحابه قال لرجاله: املئوا قربكم، فشد الرجاله فملئوا قربهم، و ثار اليهم عمرو بن الحجاج و اصحابه، فحمل عليهم العباس بن على و نافع بن هلال فكفوهم، ثم انصرفوا الى رحالهم، فقالوا: امضوا، و وقفوا دونهم، فعطف سنه ٦١ عليهم عمرو بن الحجاج و اصحابه و اطردوا قليلا ثم ان رجلا من صداء طعن من اصحاب عمرو بن الحجاج، طعنه نافع بن هلال، فظن انها ليست بشيء، ثم انها انتقضت بعد ذلك، فمات منها، و جاء اصحاب حسين بالقرب فادخلوها عليه».(٥٩)
دعا و امداد الهی
شاید این سوال پیش آید که چرا امام حسین(علیه السلام) با توجّه به امامتشان از کرامتی برای تهیّه آب استفاده نکردند؟
پاسخ آن اینست که پیشوایان دینی مجاز نیستند که در همه جا از معجزه و کرامت بهره گیرند، مگر در مواردی خاصّ مثل مواردی که پیامبران الهی(علیهم السلام) برای اثبات حقانیّت دین و نبوّت خویش به معجزه تمسّک می جسته اند. علاوه بر این، این امور به اراده الهی تحقّق می یابد و پیشوایان الهی(علیهم السلام) اختیاری در آن ندارند.
در آیه ١٠٩ سوره انعام خداوند به پیامبر(صلی الله علیه وآله) می گوید: «قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللهِ» بگو: معجزات فقط به اراده خداست (و در اختیار من نیست). با این وجود روشن می شود که چرا امام حسین(علیه السلام) از راه معجزه به دنبال تهیه آب نبودند.
باید توجّه داشت که: در کربلا با شهادت امام حسین(علیه السلام) و یارانشان، امّت اسلامی بیدار می شدند. اتفاقا مساله عطش خود در جهت نشان دادن چهره خبیث دشمنان و بیداری مردم نقش زیادی دارد که راه مبارزه با ظلم را هموارتر می کند. دغدغه شهدای کربلا نیز با توجّه به اینکه امام حسین(علیه السلام) جایگاه بهشتیشان را برایشان نمایان کرده بود، چیزی جز مبارزه با ظلم نبود. چرا که امام حسین(علیه السلام) به آنها وعده شهادت داده بود و برایشان تفاوتی نداشت که لب تشنه به مقام شهادت برسند یا سیراب.
نتیجه
آری، مساله عطش در کربلا و تحریم آب واقعیّتی تلخ است که پرده از چهره منحوس دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) برداشته است. امام حسین(علیه السلام) و یارانش، در برخورد با این مساله از هیچ کوششی فروگذار نکردند، امّا در نهایت با لب تشنه به شهادت رسیدند. با این حال عطش برای ما مساله ایست غم انگیز، امّا برای شهدای کربلا مساله مهمّ در آن زمان، مبارزه با ظلم و ستم بوده است که با لب عطشان هم محقّق می شد.
بُد تشــــــنه عدالت و آزادى بشــر آن العطش كه از دل پر سوز مى كشيد(٦٠)
پی نوشت:
(١) . تفسير الصافى، فيض كاشانى ملا محسن، تحقيق: حسين اعلمى، ج٢، ص٢٧٤، [سورة الأنفال(٨): آية ١٤]
(٢) . ناسخ التواريخ زندگانى پيامبر، محمد تقى لسان الملك سپهر، ج٣، ص١٢٠٠، [تعبيه زهر در غذاى رسول خداى]
(٣) . الإمامة و السياسة المعروف بتاريخ الخلفاء، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينوري، تحقيق علي شيري، ج١، ص٥٧، مخاطبة عثمان من أعلى القصر طلحة و أهل الكوفة و غيرهم ؛ الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة، شيخ مفيد، ص١٤١، فصل في أسباب الخروج على عثمان ؛ تاريخ الأمم و الملوك (تاریخ طبری)، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، ج٤، ص٣٨٥، ذكر الخبر عن قتل عثمان رضى الله عنه؛ كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى؛ ج٥، ص٥٥٨، مسير أهل الأمصار إلى عثمان و اجتماعهم اليه مع من اجتمع من أهل المدينة: ؛ كتاب الفتوح، أبو محمد أحمد بن اعثم الكوفى، تحقيق على شيرى، ج٢، ص٤٠٧، ذكر وصول بعض المصريين إلى المدينة و شكايتهم ضد عاملهم؛ الكامل،ج٣، ص١٦٦، ذكر مسير من سار إلى حصر عثمان .
(٤) . الإمامة و السياسة المعروف بتاريخ الخلفاء، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينوري، تحقيق علي شيري، ج١، ص١٠٣، نعي عثمان بن عفان إلى معاوية .
(٥) . تاريخ الأمم و الملوك (تاریخ طبری)، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، ج٤، ص٣٨٥، ذكر الخبر عن قتل عثمان رضى الله عنه .
(٦) . تاريخ الأمم و الملوك (تاریخ طبری)، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، ج٤، ص٣٨٥، ذكر الخبر عن قتل عثمان رضى الله عنه ؛ تاريخ المدينة المنورة ، أبو زيد عمر بن شبه النميري البصري، ج ٤، ص ١٢٠٢ كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، ج٥، ص٥٦١، مسير أهل الأمصار إلى عثمان و اجتماعهم اليه مع من اجتمع من أهل المدينة.
(٧). تاريخ الأمم و الملوك (تاریخ طبری)، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، ج٤، ص٣٨٥، ذكر الخبر عن قتل عثمان رضى الله عنه .
(٨) . تاريخ الأمم و الملوك (تاریخ طبری)، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم، ج٤، ص٣٨٥، ذكر الخبر عن قتل عثمان رضى الله عنه؛ الكامل في التاريخ ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير ، ج٣، ص١٦٦، ذكر مسير من سار إلى حصر عثمان ؛البداية و النهاية، أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقى، ج٧، ص١٨٧، صفة قتله رضى الله عنه .
(٩) . شرح نهج البلاغة ، ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبه الله، محقق / مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل، ج٣، ص٢٥، ذكر المطاعن التي طعن بها على عثمان و الرد عليها .
(١٠) . شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ابن حيون، نعمان بن محمد، محقق / مصحح: حسينى جلالى، محمد حسين، ج٢، ص٧٨، [الحجة على من حارب عليا] .
(١١) . البداية و النهاية، أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقى، ج٧، ص١٨٧، صفة قتله رضى الله عنه .
(١٢) . شرح نهج البلاغة ، ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبه الله، محقق / مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل، ج٤، ص٦٧، [فصل في ذكر الأحاديث الموضوعة في ذم] علي .
(١٣) . تاريخ الأمم و الملوك (تاریخ طبری)، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، ج٥، ص٤٠١، مقتل الحسين رضوان الله عليه، .
(١٤) . دایره المعارف تشیع، احمد صدرحاج سیدجوادی، کامران فانی و بهاء الدین خرمشاهی، تهران، شهید سعید محبی، ج١٢، ص١٨ . و سالوه ان ینزلوا بنینوی و الغاضریه فابی ذلک علیهم. كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، ج٣، ص١٧٦، خروج الحسين بن علي(عليهما السلام) من مكة إلى الكوفة .
(١٥) . كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، ج٣، ص١٧٦، خروج الحسين بن علي(عليهما السلام) من مكة إلى الكوفة .
(١٦) . تاريخ الأمم و الملوك (تاریخ طبری)، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم، ج٥، ص ٤١٢، مقتل الحسين رضوان الله عليه؛ منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام، حاج شيخ عباس قمى، ج١، ص٦٢٠، الفصل الاول في بيان نزوله عليه السلام بكربلاء و الوقائع التي وقعت الى اليوم التاسع .
(١٧) . كتاب الفتوح، أبو محمد أحمد بن اعثم الكوفى، تحقيق على شيرى، ج٥، ص٩١، ذكر اجتماع العسكر إلى حرب الحسين ابن علي رضي الله عنه .
(١٨) . منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام، حاج شيخ عباس قمى، ج١، ص٦٢٠، الفصل الاول في بيان نزوله عليه السلام بكربلاء و الوقائع التي وقعت الى اليوم التاسع ؛ تاريخ الأمم و الملوك (تاریخ طبری)، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم، ج٥، ص ٤١٢، مقتل الحسين رضوان الله عليه؛
(١٩) . كتاب الفتوح، أبو محمد أحمد بن اعثم الكوفى، تحقيق على شيرى، ج٥، ص٩١، ذكر اجتماع العسكر إلى حرب الحسين ابن علي رضي الله عنه .
(٢٠) . الكامل في التاريخ ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير، ج٤، ص٥٣، ذكر مقتل الحسين، رضي الله عنه ؛ تاريخ الأمم و الملوك (تاریخ طبری)، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم،ج٥، ص٤١٢، مقتل الحسين رضوان الله عليه ؛ كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، ج٣، ص١٨١، خروج الحسين بن علي(عليهما السلام) من مكة إلى الكوفة ؛ مقاتل الطالبيين، ابو الفرج على بن الحسين الأصفهانى ، تحقيق سيد احمد صقر، ص١١٧، و القاسم بن الحسن بن علي بن أبي طالب ؛ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، مفيد، محمد بن محمد، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج٢، ص٨٧، ما جرى بين الإمام الحسين ع و الحر الرياحي ؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٤٤، ص٣٨٩، باب ٣٧ ما جرى عليه بعد بيعة الناس ليزيد بن معاوية إلى شهادته صلوات الله عليه و لعنة الله على ظالميه و قاتليه و الراضين بقتله و المؤازرين عليه .
(٢١) . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، مفيد، محمد بن محمد، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج٢، ص٨٧، ما جرى بين الإمام الحسين ع و الحر الرياحي
(٢٢) . بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٤٤، ص٣١٧، باب ٣٧ ما جرى عليه بعد بيعة الناس ليزيد بن معاوية إلى شهادته صلوات الله عليه و لعنة الله على ظالميه و قاتليه و الراضين بقتله و المؤازرين عليه .
(٢٣) . مقاتل الطالبيين، ابو الفرج على بن الحسين الأصفهانى ، تحقيق سيد احمد صقر،ص١١٧، و القاسم بن الحسن بن علي بن أبي طالب؛ به نقل از: بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٤٥، ص٥١، بقية الباب ٣٧ سائر ما جرى عليه بعد بيعة الناس ليزيد بن معاوية إلى شهادته صلوات الله عليه .
(٢٤) . تاريخ الأمم و الملوك (تاریخ طبری)، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، دار ج٥، ص٤٢٨، مقتل الحسين رضوان الله عليه .
(٢٥) . تاريخ الأمم و الملوك (تاریخ طبری)، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، دار ج٥، ص٤٢٨، مقتل الحسين رضوان الله عليه؛ الكامل في التاريخ ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير، ج٤، ٦٥، ذكر مقتل الحسين، رضي الله عنه؛ كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، ج٣، ص١٨٩، مقتل الحسين بن علي عليهما السلام ؛ كتاب الفتوح، أبو محمد أحمد بن اعثم الكوفى، تحقيق على شيرى، ج٥، ص١٠٠، ذكر اجتماع العسكر إلى حرب الحسين ابن علي رضي الله عنه؛ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، مفيد، محمد بن محمد، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج٢، ص١٠١، واقعة كربلاء و بطولة الإمام الحسين و أصحابه و استشهادهم و ما جرى عليهم بعده .
(٢٦) . بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٤٤، ص٣١٨، باب ٣٧ ما جرى عليه بعد بيعة الناس ليزيد بن معاوية إلى شهادته صلوات الله عليه و لعنة الله على ظالميه و قاتليه و الراضين بقتله و المؤازرين عليه .
(٢٧) . مقتل الحسين عليه السلام، عبد الرزاق مقرّم، ج١، ص٣٤٧، الفصل الحادى عشر في خروجه من مكة الى العراق و ما جرى عليه في طريقه و نزوله بالطف من كربلاء و مقتله عليه السلام.
(٢٨) . دلائل الإمامة، محمد بن جرير بن رستم طبرى، ص١٠٢، خبر ليلة الزفاف ؛ نوادر المعجزات في مناقب الأئمة الهداة عليهم السلام، محمد بن جرير بن رستم طبرى، ص٢١٩، خبر ليلة الزفاف؛ فضائل أمير المؤمنين( ع)، ابن عقده كوفى، ص١٠٨، الفصل السادس عشر زواجه عليه السلام بفاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه و آله؛ رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، سيد نعمت الله جزائرى ، ج١، ص١٧٤، تفسير(فتلقى آدم من ربه كلمات).
(٢٩) . المُنتخب في جمع المراثي والخطب، الشّيخ فخر الدّين الطريحي النّجفي، ص ١٨٧و١٨٨.
(٣٠) . بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٤٤، ص٢٦٦، باب ٣١ ما أخبر به الرسول و أمير المؤمنين و الحسين صلوات الله عليهم بشهادته صلوات الله عليه ؛ مدينة معاجز الأئمة الاثني عشر و دلائل الحجج على البشر، سيد هاشم بحرانى، ج٣، ص١٤٠، الثامن عشر و خمسمائة إخباره - عليه السلام - بأن الحسين - عليه السلام - يقتل عطشانا .
(٣١) . مدينة معاجز الأئمة الاثني عشر و دلائل الحجج على البشر، سيد هاشم بحرانى، ج٤، ص٢١٦، الخامس و الثمانون و مائة إخباره - عليه السلام - بأن اصحابه يقتلون في غد و ابن اخيه القاسم و ابنه عبد الله، حدیث ٢٩٥. همچنين رجوع كنيد به : نفس المهموم في مصيبة سيدنا الحسين المظلوم و يليه نفثة المصدور فيما يتجدد به حزن العاشور، شيخ عباس قمى، ص٢٠٨، فصل(في ذكر وقائع ليلة عاشوراء) .
(٣٢) . به نقل از: لهوف ، سيد ابن طاوس ، مترجم: سيد ابوالحسن مير ابوطالبى، ص١٥٠، شهادت على اصغر عليه السلام ؛ شجرة طوبى، الشيخ محمد مهدي الحائري، ج٢، ص٤٠٣.
(٣٣) . حياة الإمام زين العابدين عليه السلام، باقر شريف قرشى، دار الأضواء، ج١، ص١٦٦، مواراته للجثث الطاهرة؛ مقتل الحسين عليه السلام، عبد الرزاق مقرّم، ص٣٣٧، الدفن ... .
(٣٤) .الإمام السجاد جهاد و أمجاد، حسين الحاج حسن، ص١٧٤، خطبته في المدينة.
(٣٥) . كامل الزيارات، ابن قولويه، جعفر بن محمد، محقق / مصحح: امينى، عبد الحسين، ص١٦٨، الباب التاسع و الستون أن زيارة الحسينع ينفس بها الكرب و تقضى بها الحوائج ؛ مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، نورى، حسين بن محمد تقى، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج١٠، ص٢٣٩، ٢٦ باب تأكد استحباب زيارة الحسين بن علي ع و وجوبها كفاية .
(٣٦) . اللهوف على قتلى الطفوف، سيد ابن طاوس، ص٢٠٩، المسلك الثالث في الأمور المتأخرة عن قتله صلوات الله عليه.
(٣٧) . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، نورى، حسين بن محمد تقى، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام،ج١٠، ص٣٤٩، ٦٠ باب أنه يستحب لمن أراد زيارة الحسين ع أن يصوم ثلاثا آخرها الجمعة ثم يغتسل ليلتها و يخرج على غسل تاركا للدهن و الطيب و الزاد الطيب ملازما للحزن و الشعث و الجوع و العطش؛ كامل الزيارات، ابن قولويه، جعفر بن محمد، محقق / مصحح: امينى، عبد الحسين ص١٣١، الباب الثامن و الأربعون كيف يحب أن يكون زائر الحسين بن علي .
(٣٨) . كامل الزيارات، ابن قولويه، جعفر بن محمد، محقق / مصحح: امينى، عبد الحسين ص١٥٣، الباب الثاني و الستون أن زيارة الحسينع تحط الذنوب ؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٩٨، ص٢٧، باب ٤ أن زيارته صلوات الله عليه يوجب غفران الذنوب و دخول الجنة و العتق من النار و حط السيئات و رفع الدرجات و إجابة الدعوات .
(٣٩) . بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٤٥، ص٢٥٧، باب ٤٤ ما قيل من المراثي فيه صلوات الله عليه .
(٤٠) . بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٩٨، ص٣٢١، باب ٢٤ كيفية زيارته صلوات الله عليه يوم عاشوراء .
(٤١) . بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٤٥، ص٥٩، بقية الباب ٣٧ سائر ما جرى عليه بعد بيعة الناس ليزيد بن معاوية إلى شهادته صلوات الله عليه؛ اللهوف على قتلى الطفوف، سيد ابن طاوس، ص١٣٤، المسلك الثاني في وصف حال القتال و ما يقرب من تلك الحال.
(٤٢) . بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٤٥، ص٤١، بقية الباب ٣٧ سائر ما جرى عليه بعد بيعة الناس ليزيد بن معاوية إلى شهادته صلوات الله عليه .
(٤٣) . كتاب الفتوح، أبو محمد أحمد بن اعثم الكوفى، تحقيق على شيرى ج٥، ص١١٥، و هذه تسمية من قتل بين يدي الحسين من ولده و إخوانه و بني عمه رضي الله عنهم؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٤٥، ص٤٣، بقية الباب ٣٧ سائر ما جرى عليه بعد بيعة الناس ليزيد بن معاوية إلى شهادته صلوات الله عليه.
(٤٤) . ينابيع المودة لذو القربى، سليمان بن ابراهيم قندوزى، ج٣، ص٧٩، [مقتل عبد الله الرضيع عليه السلام] .
(٤٥) . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، ج٤، ص٥٠، فصل في معجزاته ؛ مدينة معاجز الأئمة الاثني عشر و دلائل الحجج على البشر، سيد هاشم بحرانى، ج٣، ص٤٩٤، الثامن و الأربعون علمه - عليه السلام - بموضع الماء .
(٤٦). الفتوح، الكوفى، أبو محمد أحمد بن اعثم، تحقيق: شيرى، على، بيروت، دارالأضواء، ١٤١١قمری / ١٩٩١ میلادی، الطبعه: الأولى، ج ٥، ص ٨٩ به بعد؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح: جمعى از محققان، دار إحياء التراث العربي، بيروت، ١٤٠٣ قمری، چاپ: دوم، ، ج ٤٤، ص ٣٨٧.
(٤٧) . بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٤٤، ص٣١٧، باب ٣٧ ما جرى عليه بعد بيعة الناس ليزيد بن معاوية إلى شهادته صلوات الله عليه و لعنة الله على ظالميه و قاتليه و الراضين بقتله و المؤازرين عليه .
(٤٨) . ویکی پدیا، واژه جلگه.
(٤٩) . ژئوتوریسم خوزستان، مریم السادات میرکاظمیان، ص٨.
(٥٠) . عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها، ناصر مكارم شيرازى، تهيه و تنظيم جمعى از فضلاء، ص٣٩٥، ٦٣ - هرگز دست از دامنت بر نمىداريم!؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٤٤، ص٢٤٥، باب ٣٠ إخبار الله تعالى أنبياءه و نبينا ص بشهادته؛ عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال( مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد، بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله، محقق / مصحح: موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر، ج١٧، ص١٠٤، الأخبار: الكتاب .
(٥١) . ابن عباس می گوید:«ما کنّا نشکّ اهل البیت و هم متوافرون انّ الحسین بن علی(ع) یقتل بالطفّ: ما اهل بیت همگی تردیدی نداشتیم که امام حسین(ع) در سرزمین طفّ به شهادت خواهد رسید»( مقتل الحسين عليه السلام، موفق بن احمد خوارزمى، ج١، ص٢٣٣ الفصل الثامن في اخبار رسول الله صلى الله عليه و آله عن الحسين و أحواله.
(٥٢) . تهذيب اللغة، ازهرى، محمد بن احمد، ج١٣، ص٢٠٦، طف ... .
(٥٣) . المحيط في اللغة، صاحب بن عباد، إسماعيل بن عباد، محقق / مصحح: آل ياسين، محمد حسن، ج٩، ص١٣٦، طف: ... .
(٥٤) . معجم المقاييس اللغة، ابن فارس، أحمد بن فارس، محقق / مصحح: هارون، عبد السلام محمد، مكتب ج٣، ص٤٠٥، طف ... .
(٥٥) . تاج العروس من جواهر القاموس، حسيني زبيدي، محمد مرتضى، محقق / مصحح: على، هلالى و سيرى، على، ج١٢، ص٣٥٥، [طفف]: ... .
(٥٦) . الأمالي، ابن بابويه، محمد بن على،ص١٥٦، المجلس الثلاثون؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٤٤، ص٣١٦، باب ٣٧ ما جرى عليه بعد بيعة الناس ليزيد بن معاوية إلى شهادته صلوات الله عليه و لعنة الله على ظالميه و قاتليه و الراضين بقتله و المؤازرين عليه .
(٥٧) . الأمالي، ابن بابويه، محمد بن على،ص١٥٦، المجلس الثلاثون؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج٤٤، ص٣١٦، باب ٣٧ ما جرى عليه بعد بيعة الناس ليزيد بن معاوية إلى شهادته صلوات الله عليه و لعنة الله على ظالميه و قاتليه و الراضين بقتله و المؤازرين عليه .
(٥٨) . وقعة الطفّ، ابو مخنف كوفى، لوط بن يحيى، محقق / مصحح: يوسفى غروى، محمد هادى، ص١٩١، [منع الامام و اصحابه عن الماء] .
(٥٩) . تاريخ الأمم و الملوك (تاریخ طبری)، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، ج٥، ص٤١٢، مقتل الحسين رضوان الله عليه .
(٦٠) . نقل از: عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها، ناصر مكارم شيرازى، تهيه و تنظيم جمعى از فضلاء، ص٧٠٠، حماسه آفرين ... .
---------------------------------------------------------------------
معرفی کتاب:
عاشورا
ریشه ها، انگیزه ها ، رویدادها، پیامدها
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
تاریخ بشر حوادث تلخ و شیرین بى شمارى را به یاد دارد و تاریخ سازان فراوانى را در دل خویش پرورش داده است، ولى کمتر حادثه اى را همانند حادثه عاشوراى سال ٦١ هجرى با پى آمدهاى گسترده اش به خود دیده و کمتر تاریخ سازانى همچون تاریخ سازان کربلا را به یاد مى آورد.
این حادثه همچون سکّه اى داراى دو روى کاملا متفاوت و متمایز از یکدیگر است یک روى آن، خیانت، بىوفایى، ناجوانمردى، ستمگرى، پلیدى، قساوت، بىوفایى، بى رحمى و مهمان کشى و روى دیگر آن، وفادارى، جانبازى، جوانمردى، شهامت، ستم ناپذیرى، صبر، تسلیم در برابر قضاى الهى و عبودیّت حق در عالى ترین درجه آن است.
هر چند تاریخ، حوادثى دردناک تر از این حادثه را به خود دیده و کشته هاى به مراتب بیش ترى را شاهد بوده و قیام هاى خونین و حق طلبانه فراوانى را در حافظه خود به یاد دارد ولى آنچه که سبب امتیاز نهضت عاشورا شده، نکاتى چند است که در دیگر حوادث مشابه تاریخ یا وجود نداشته، و یا به این اندازه پر رنگ نبوده و یا همه این امتیازات را یک جا در خود جاى نداده است.
توضیحی در ورد محتوای کتاب عاشورا: ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها
هر چند درباره نهضت حسینى و قیام خونین عاشورا، کتاب هاى فراوانى در طول تاریخ نوشته شد، ولى از آنجا که عمق این حادثه فراتر از آن است که فکر مى کنیم و بررسى ابعاد این قیام هر زمان درس هاى تازه اى به ما مى آموزد و نویسندگان معاصر را به تدوین کتاب هاى تازه اى واداشته که بسیار ارزشمند است ولى احساس مى شود همچنان جاى بحث و بررسى و تحلیل پیرامون این انقلاب بزرگ حسینى باقى است و مى توان با نگاهى تازه، از آن درس هاى تازه اى گرفت.
به همین منظور، از محضر مرجع عالیقدر و نویسنده بزرگ اسلامى حضرت آیة الله العظمى مکارم شیرازى (مدّ ظلّه العالى) ـ که اندیشه و قلم وى آثار پربرکتى را براى جهان اسلام به همراه داشته ـ خواسته شد که اگر مصلحت بداند کتابى در این باره تدوین شود. معظّم له ضمن استقبال از این پیشنهاد، فرمودند: درباره عاشورا و قیام امام حسین(علیه السلام) کتاب هاى فراوانى نوشته شده است، بنابراین نیاز است کتابى با ابتکارات تازه و مطالبى نوین به رشته تحریر درآید، لذا در این باره باید بیش تر اندیشیده شود.
پس از مدّتى معظّم له ما را دعوت کرد و فرمود: طرح تازه اى براى بررسى قیام امام حسین(علیه السلام) به خاطرم رسیده که چهارچوب هاى آن تدوین شده و اگر مطابق آن به تدوین مطالب بپردازید، کتاب پرمحتوا و نوینى خواهد شد.
پس از بیان سرفصل هاى طرح توسّط مرجع عالیقدر، ملاحظه شد ـ همان طور که از معظّم له انتظار مى رفت ـ طرحى نو و ابتکارى در این باره اندیشیده شده است که حقیقتاً مى تواند خلأى را در این رابطه پر کند.
برابر رهنمود ایشان، شروع به تحقیق و تدوین کتاب با استفاده از منابع مهم و معتبر شیعه و اهل سنّت کردیم و هر قسمتى که آماده مى شد، نخست براى یکدیگر بازخوانى کرده و پس از اصلاحات، آن را به محضر معظّم له تحویل مى دادیم. ایشان نیز با دقّت آنها را مى خواند و اصلاحاتى ارزنده را در نوشته هاى ما انجام مى داد نکاتى را بر آن مى افزود و تذکّراتى براى تکمیل مطالب ارائه مى فرمود. بدین سان کتاب حاضر نوشته شده است.
این کتاب از شش بخش تشکیل شده است:
بخش اوّل: شخصیّت امام حسین و فلسفه عزادارى
بخش دوم: ریشه هاى قیام عاشورا
بخش سوم: انگیزه هاى قیام عاشورا
بخش چهارم: رویدادهاى قیام عاشورا
بخش پنجم: آثار و پى آمدهاى قیام عاشورا
بخش ششم: بخشى از اشعار برگزیده
نگارش کتاب عاشورا: ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها توسط حجج اسلام سعید داودى و مهدى رستم نژاد زیر نظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی در روز اربعین ١٤٢٣ هجرى قمرى آغاز و در اربعین سال ١٤٢٦ به پایان رسید.
---------------------------------------------------------------------
موسسات وابسته:
مدرسه علمیه امام کاظم علیه السلام
با عنایات حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف با گذشت یکسال از تأسیس این مدرسه بزرگ علمیه توسط مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته ، خدمات این مجموعه توانسته است موجبات رضایت تحصیلی سربازان حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه را فراهم آورد.
رویکرد این مدرسه، مطابق نظر مرجعیت عالی قدر، تربیت مجتهد مطلق، با طرح تحولی «حوزه در حوزه» ، و تحول در دروس آزاد و ارتقاء علمی و اخلاقی طلاب، در دو سطحِ عمومی (بخش دروس آزاد) و تخصصی (بخش تخصصی فقه) میباشد.
مدرسه علمیه امام کاظم علیه السلام همچون سال گذشته آماده خدمت رسانی به طلاب و اساتید محترم حوزه علمیه قم، با فضاهای آموزشی مناسب (مجهز به وسائل کمک آموزشی)، زبانکده (عربی و انگلیسی)، کارگاههای مهارتی مدیریتی (فقه و اصول، سخنوری و خطابه، نویسندگی، رسانه، مدیریت فرهنگی و ... )، کتابخانه و سالن مطالعه جهت تحقیقات نرم افزاری، سایت و سالن رایانه جهت تحقیقات اینترنتی، سرویس ایاب و ذهاب رایگان تا حرم مطهر و بالعکس، سالن های کنفرانس علمی، دسترسی آسان به برخی از مراکز تخصصی حوزه، پذیرای طلاب و اساتید معزز سطوح عالی و خارج می باشد.
---------------------------------------------------------------------
معارف اسلامی:
امام حسین علیه السلام
شهادت امام حسین(علیه السلام) و بخشش گناهان شیعیان
پرسش : آیا امام حسین(علیه السلام) خود را فدا کرد تا گناهان شیعیان و دوستداران ایشان بخشیده شود؟
پاسخ اجمالی: برخی معتقدند امام حسین(علیه السلام) خود را فدا کرد تا گناهان امت بخشیده شود و اسباب نجات آنان گردد. در مقابل، امت نیز با برپایی مجلس عزا، از امام تشکّر و سپاس گزاری می کنند. این تحلیل با هیچ یک از مبانی دینی سازگار نیست و سبب شده عده ای گمان کنند، هر کس هر اندازه در فساد غوطه ور باشد با گریه بر آن حضرت بخشیده شده و اهل نجات می گردد.
پاسخ تفصیلی: در این تحلیل امام حسین(علیه السلام) خود را فدا کرد تا گناهان امّت بخشوده شود و امام کفّاره گناهان امّت باشد. نظیر اعتقاد باطلى که مسیحیان نسبت به حضرت مسیح(علیه السلام) دارند و مى گویند مسیح(علیه السلام) با تن دادن به صلیب باعث پاک شدن گناهان پیروان خود شد و آنان را رستگار کرد.
معتقدان این تحلیل با تمسک به تعابیرى چون «یا بابَ نِجاهِ الاُمَّهِ» چنین برداشت کردند که امام حسین(علیه السلام) نیز با استقبال از شهادت موجب بخشوده شدن گناهان فاسقان و فاجران امّت و در نتیجه سبب نجات آنان شده است. در عوض امّت با برپایى مجالس عزا از امام تشکّر و سپاسگزارى کرده و مستحقّ رستگارى مى شود.
این تحلیل نیز با هیچ یک از اصول و مبانى مسلّم دینى سازگار نیست و موجب شده است عدّه اى گمان کنند که امام حسین(علیه السلام) با شهادت خود و فرزندانش، گناهکاران را در برابر عذاب الهى بیمه کرده است. به تعبیر دیگر : امام(علیه السلام) و یارانش کشته شدند تا دیگران در انجام هر گناه و جنایتى آزاد باشند و در واقع تکلیف الهى از آنان ساقط گردد.
همین پندار سبب شده است که عدّه اى گمان کنند هر کس بر امام حسین(علیه السلام) گریه کند، هر قدر در فساد و تباهى غوطه ور باشد و حتّى نسبت به ضروریّات دین پایبند نباشد، مورد عفو و بخشش قرار گرفته و اهل نجات خواهد بود.
نفوذ این پندار غلط تا جایى بوده است که حتّى سلاطین جبّار و ستمگرى که حکومتشان بر پایه هاى ظلم و بى عدالتى استوار بود و دستشان به خون بى گناهان آلوده بوده، در ایّام عزادارى آن حضرت مجالس عزا به پا کنند و یا خود پا برهنه در دستجات عزادارى به سر و سینه بزنند، و آن را مایه نجات خود بدانند!(١)، (٢)
عزاداری، بزرگداشت و تعظیم شعائر الهی
پرسش : آیا می توان عزاداری برای امام حسین(علیه السلام) را از مصادیق تعظیم شعایر الهی دانست؟
پاسخ اجمالی: سوگوارى در مرگ مردان الهى، از مصادیق بارز تعظیم شعائر الهى و تجلیل از عقیده و مجاهدت های آنان محسوب مى شود. به یقین، اقامه عزا براى امام حسین(علیه السلام)، آن شخصیّت ممتازی که خود از خاندان عصمت و طهارت بود و تمام هستى خویش را یک جا با خداوند معامله کرد و مخلصانه از همه چیزش در راه خدا گذشت، علاوه بر تجلیل از مقام امامت، از مصادیق روشن تعظیم شعائر الهى نیز هست.
پاسخ تفصیلی: اساساً سوگوارى در مرگ اشخاص یک نوع تعظیم و احترام به آنان و رعایت موقعیّت و شخصیّت شان محسوب مى شود؛ پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «مَیِّتٌ لابَواکِیَ عَلَیْهِ، لا اِعْزازَ لَهُ»؛ (مرده اى که گریه کننده اى نداشته باشد عزّتى ندارد!).(٣)
مخصوصاً سوگوارى در مرگ مردان الهى، از مصادیق بارز تعظیم شعایر الهى بوده و تجلیل از عقیده و راه و رسم و مجاهدت و تلاش آنان محسوب مى شود. از این رو، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) هنگام بازگشت از جنگ اُحد وقتى که مشاهده کرد خانواده هاى شهداى قبیله «بنى اشهل» و «بنى ظفر» براى شهیدان خود گریه مى کنند، ولى عموى بزرگوارش حضرت حمزه گریه کننده اى ندارد، فرمود: «لکِنَّ حَمْزَهُ لابَواکِیَ لَهُ الْیَوْمَ»؛ (امّا امروز حمزه، گریه کننده اى ندارد!).٤)
زنان مدینه با شنیدن این سخن در خانه حضرت حمزه اجتماع کرده و به سوگوارى پرداختند و بدین وسیله شخصیّت عظیم حضرت حمزه مورد تجلیل و تکریم قرار گرفت.
و نیز آنگاه که خبر شهادت جعفر طیّار در جنگ موته به مدینه مى رسد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى گفتن تسلیت نخست به خانه جعفر رفت، سپس به خانه فاطمه زهرا(علیها السلام) آمد، و آن بانوى بزرگ را در حال گریه و سوگوارى دید، فرمود: «عَلى مِثْلِ جَعْفَر فَلْتَبْکِ الْبَواکِی»؛ (به راستى براى شخصیّتى چون جعفر باید گریه کنندگان گریه کنند!).(٥)
قرآن کریم در مورد گروهى از قوم موسى که راه تباهى و فساد را در پیش گرفتند و سرانجام در اثر نفرین آن حضرت به هلاکت رسیدند، آنان را لایق تجلیل و گریه ندانسته و مى فرماید: «فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاءُ وَالاَرضُ وَمَا کَانُوا مُنظَرِینَ»؛ (نه (اهل) آسمان بر آنان گریستند و نه (اهل) زمین!)(٦)
از این تعبیر به خوبى استفاده مى شود که لیاقت گریه دیگران را نداشتن نوعى حقارت و بى ارزشى است.
از این رو، در سفارش هاى ایمّه اطهار(علیهم السلام) مى بینیم که مى فرمودند: چنان در میان مردم منشا آثار خیر و برکت باشید که بر مرگتان بگریند و از شما تجلیل کنند!.
امیرمومنان(علیه السلام) فرمود: «خالِطُوا النّاسَ مُخالَطَهً اِن مِتُّمْ مَعَها بَکَوْا عَلَیْکُمْ وَ اِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا اِلَیْکُم»؛ (با مردم آنچنان معاشرت کنید که اگر بمیرید بر مرگ شما اشک بریزند و اگر زنده بمانید به شما عشق بورزند).(٧)
بنابراین، اقامه عزادارى براى امام حسین(علیه السلام) آن شخصیّت ممتاز و بى نظیرى که خود از خاندان عصمت و طهارت بود و از اولیاى الهى و امامان معصوم است، علاوه بر تجلیل از مقام شامخ آن امام همام، از مصادیق روشن تعظیم شعایر الهى است که: «وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعایِرَ اللهِ فَاِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»؛ (هر کس شعایر الهى را بزرگ دارد، این کار نشانه تقواى دل هاست).(٨)
چگونه چنین نباشد و حال آن که صفا و مروه با این که مکانى بیش نیستند، تنها چون یاد و ذکر الهى در آنجا زنده مى شود، از شعایر الهى شمرده است؟
«اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعایِرِ اللهِ»؛ (صفا و مروه از شعایر (و نشانه هاى) خداست).(٩)
به یقین، امام حسین(علیه السلام) که تمام هستى خویش را یکجا با خداوند معامله کرد و با تمام اهل بیت(علیهم السلام) و فرزندان در قربانگاه عشق قدم نهاد و مخلصانه از همه چیزش در راه خدا گذشت، از عظیم ترین شعایر الهى است و برپایى مجالس عزا براى آن حضرت، تعظیم یکى از بزرگترین شعایر الهى محسوب مى شود.(١٠)
عزاداری حسینی موجب خودسازی
پرسش : آیا اقامه عزای حسینی می تواند موجب خودسازی و تربیت نفوس مردم باشد؟
پاسخ اجمالی: مجالس عزاى امام حسین(علیه السلام) مهد تحوّل روحى و مرکز تربیت و تزکیه نفس است. سوگواران در این مجالس با الگو قراردادن آن حضرت، زمینه تطبیق اعمال و رفتار خویش را با سیره عملى آن حضرت فراهم مى سازند، و چه بسا اشخاص گمراهى با تنبّه در این مجالس، تصمیم بر ترک گناه گرفته، و راه نجات را پیدا مى کنند.
پاسخ تفصیلی: مجالس عزاى امام حسین(علیه السلام) مجالس تحوّل روحى و مرکز تربیت و تزکیه نفس است. در این مجالس مردمى که با گریه بر مظلومیّت امام حسین(علیه السلام) آن حضرت را الگو قرار مى دهند، در واقع زمینه تطبیق اعمال و کردار خویش و همرنگى و سنخیّت خود را با سیره عملى آن حضرت فراهم مى سازند.
تاثیر عمیق این مجالس به قدرى است که افراد زیادى در این مجالس، دگرگونى عمیقى یافته و تصمیم بر ترک گناه و معصیت مى گیرند، و چه بسا اشخاص گمراهى که با شرکت در این مجالس تنبّه حاصل کرده و راه نجات را پیدا مى کنند.
این مجالس به آدمى درس عزّت، آزادگى، ایثار، فداکارى و درس تقوى و اخلاق مى آموزد. این مجالس مهد پرورش انسان هاى حق طلب و عدالت گستر و شجاع است.
اضافه بر این، در طول تاریخ این جلسات به مثابه کلاس هاى درس براى توده هاى مردم بوده است و آنان را با معارف و حقایق دینى، تاریخ، رجال، احکام و موضوعات گوناگون دیگر آشنا مى کرده است، و یکى از موثّرترین پایگاه هاى خودسازى و تهذیب نفوس و تربیت اخلاق بوده است.
ماربین آلمانى در این زمینه مى گوید: «مادامى که این روش و خصلت (برپایى مجالس سوگوارى) در میان مسلمانان وجود دارد هرگز تن به خوارى نمى دهند و تحت اسارت کسى نمى روند... شیعیان در حقیقت از این راه به همدیگر درس جوانمردى و شجاعت تعلیم مى دهند».(١١)
ائمّه اطهار(علیهم السلام) با گشودن این باب، و تشویق مردم به شرکت در این محافل در واقع همه را به تحصیل و تربیت در این دانشگاه حسینى دعوت کردند.
شور و هیجان جوانان بسیجى در جبهه هاى نبرد در جنگ تحمیلى هشت ساله به ویژه در شب هاى عملیّات و لحظه شمارى آنان براى فداکارى و ایثار و نیل به شهادت، گواه روشنى بر تاثیرعمیق مجالس حسینى است.
این است که اگر این مجالس را «مجالس تاسّى و الگوپذیرى» بنامیم بیراهه نرفته ایم.
مرحوم فیض کاشانى در کتاب «محجّه البیضاء» در توضیح حدیث پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله): «عِنْدَ ذِکْرِ الصّالِحینَ تَنْزِلُ الرَّحْمَهُ»؛ (به هنگام یاد صالحان رحمت الهى نازل مى شود)، با اشاره به مسیله تاثیرپذیرى انسان از محیط اجتماعى و الگوهاى شایسته، در بیان علّت نزول رحمت به هنگام یاد صالحان، مى نویسد: «چون ذکر صالحان و طرح صلاحیّت هاى اخلاقى آنان باعث مى شود که انسان از آنها الگو بگیرد و با تحت تاثیر واقع شدن، به آنها تاسّى و اقتدا کند و زمینه صلاحیّت و برخوردارى از رحمت پروردگار را براى خود فراهم سازد».(١٢)
ثقه الاسلام کلینى(رحمه الله) و شیخ الطایفه شیخ طوسى(رحمه الله) در حدیث معتبر از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده اند: «قالَ: قالَ لِی ابی: یا جَعْفَرُ اَوْقِفْ مِنْ مالی کَذا وَ کَذا النَّوادِبَ یَنْدُبَنِی عَشْرَ سِنِینَ بِمِنى اَیّامَ مِنى»؛ (پدرم به من فرمود: اى جعفر! مقدارى از مالم را (پس از وفاتم) براى برپایى مجلس سوگوارى برایم در ایّام حج در منى اختصاص بده).(١٣)
صاحب جواهر در «کتاب طهارت» در بیان حکمت و فلسفه این وصیّت امام باقر(علیه السلام) بیانى دارد که مفادش چنین است: «چون برپایى مجالس عزادارى و سوگوارى ایمّه(علیهم السلام) باعث شناخت فضایل اخلاقى آنان و در نتیجه «اقتداء و تاسّى» مردم به آن بزرگان است»(١٤)، لذا احیاى نام و بزرگداشت خاطره آنان حرکتى پسندیده و عملى مطلوب است.(١٥)
پی نوشت:
(١). الأمالي للصدوق، ص ١١
(٢). گرد آوري از کتاب: عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی ومهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى) ، امام على بن ابى طالب عليه السلام ، قم ، ١٣٨٨ ه. ش ، ص ٦٩.
(٣). المأساة الحسین، ص ١١٨.
(٤). استیعاب، ج ١، ص ٢٧٥.
(٥). بحارالانوار، ج ٢٢، ص ٢٧٦.
(٦). سوره دخان، آیه ٢٩.
(٧). نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه ١٠.
(٨). سوره حج، آیه ٣٢.
(٩). سوره بقره، آیه ١٥٨.
(١٠). گرد آوري از کتاب: «عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها»، سعید داودی و مهدی رستم نژاد، (زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، انتشارات امام على بن ابى طالب(عليه السلام)، قم، ١٣٨٨ ه. ش، ص ٧٧.
(١١). به نقل از: فلسفه شهادت و عزادارى، ص ١٠٩.
(١٢). محجّة البیضاء، ج ٤، ص ١٧.
(١٣). کافى، ج ٥، ص ١١٧ و تهذیب الاحکام، ج ٦، ص ٣٥٨.
(١٤). جواهر الکلام، ج ٤، ص ٣٦٦: «وَ قَدْ یُسْتَفادُ مِنْهُ اسْتِحْبابُ ذلِکَ اِذا کانَ الْمَنْدُوبُ ذا صِفات تَسْتَحِقُّ النَّشْرَ لِیُقْتَدى بِها».
(١٥). گرد آوري از کتاب: «عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها»، سعید داودی و مهدی رستم نژاد، (زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، انتشارات امام على بن ابى طالب(عليه السلام)، قم، ١٣٨٨ ه. ش، ص ٧٥.
---------------------------------------------------------------------
احکام شرعی:
عزاداری
نحوه مطلوب عزاداری
پرسش : نظر مبارک را در رابطه با کیفیّت مطلوب نحوه برگزارى عزادارى سالار شهیدان(علیه السلام) بیان فرمایید؟ پاسخ : بهترین شیوه عزادارى، تشکیل مجالس با شکوه و ذکر اهداف مقدّس امام حسین(علیه السلام) و تاریخچه کربلا و تحلیل فرازهاى آن و مراسم سوگوارى، و همچنین تشکیل دسته جات عزادارى با شکوه، توام با شعارهاى بیدار کننده و سازنده و پخش جزوه ها و پوسترهاى حساب شده و پرمحتوا و استفاده از پلاکاردها یا شعارهاى جالب و جذاب و روشن کننده اهداف عزادارى حضرت سیّدالشهدا(علیه السلام) و مانند آن است.
وظیفه مداحان در عزای اهل بیت علیهم السلام
پرسش : چه نوع از مداحی در مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز است و مداحان چه نکاتی باید رعایت کنند؟
پاسخ : اشعاری که مداحان عزیز استفاده می کنند باید مطابق منابع معتبر و مشهور باشد و مطالب ضعیف و بی سند مطرح نشود، حماسی باشد و روح حماسه را در جوانان زنده نگه دارد و از آواهای مبتذل و مطالبی که در شان ائمه علیهم السلام و عزاداران در مداحی بپرهیزند و سعی کنند روش های سنگین و آبرومند را به کار گیرند تا موجب وهن مجلس امام حسین(علیه السلام) نشوند.
برگزاری مراسم شیرخوارگان حسینی
پرسش : برگزاری مراسم شیرخوارگان حسینی چه حکمی دارد؟ چنانچه شرکت کنندگان وجوهی را اهدا و یا نذر کردند، این وجوه باید در چه راهی مصرف شود؟
پاسخ : این مراسم هرگاه بصورت معتدل برگزار شود و چنانچه درآمدی داشت صرف عزاداری شود مانعی ندارد.
شرکت غیر مسلمانان در مراسم عزاداری
پرسش : هر سال گروهى از پیروان سایر مذاهب مایل هستند در این مراسم بیدار کننده شرکت جویند، آیا شرکت آنها جایز است؟
پاسخ : شرکت آنها مانعى ندارد و حتى نذورات آنها را باید پذیرفت.
بلند گریه کردن برای امام حسین (علیه السلام)
پرسش : آیا بلند گریه کردن اشکالى دارد؟
پاسخ : ما خودمان کراراً بلند گریه مى کنیم، ولى از صورت متعارف خارج نشود
قمه زنی
پرسش : قمه زدن در عزای سید الشهدا علیه السلام چه حکمی دارد؟
پاسخ : به یقین کسانی که قمه می زنند از عاشقان و دلباختگان حضرت اباعبدالله (علیه السلام) هستند لکن این عمل در شرایط فعلی به مکتب اهل بیت(علیهم السلام) ضربه می زند و آثار سوء آن مشهود است، چه بهتر که خون خود را به مراکز انتقال خون هدیه کنند که باعث حیات مسلمانی می گردد «مَنْ أَحْیاها فَکأَنَّما اَحیا النَّاسَ جمیعاً».
حکم برهنه شدن در مجالس سینه زنی
پرسش : لخت شدن در مجالس سینه زنی اشکالی دارد؟
پاسخ : برهنه شدن هنگام سینه زنی اگر در مقابل نامحرم باشد، حرام است و در غیر این صورت نیز چون سبب وهن است بنابر احتیاط باید ترک شود ولی باز گذاشتن کمی از جلوی سینه برای سینه زدن یا کمی از پشت برای زنجیر زنی مانعی ندارد.
علم و علامت در عزاداری
پرسش : حمل کردن علم در عزاداری چه حکمی دارد؟
پاسخ : اگر برای عابرین مزاحمتی ایجاد نکند، و آسیبی به حمل کننده علامت نزند، و از مجسمه های حیوانات و امثال آن در علم استفاده نشود، اشکال ندارد. و خوب است از علم های کوچک تر استفاده گردد و بهترین جایگزین، استفاده از پرچمهای مناسب و در شان عزاداری خامس آل عبا (علیه السلام) است.
قربانی کردن در مقابل دسته جات عزاداری
پرسش : آیا کشتن گوسفند جلوی دسته جات عزاداری با توجه به مزاحمت ها و آلودگی هایی که تولید می کند جایز است و اگر کسی چنین نذری کرده باشد وظیفه اش چیست؟
پاسخ : رسم غلطِ کشتن گوسفند جلوی دسته های عزاداری علاوه بر آلوده کردن محیط در مواردی باعث نجس شدن مساجد و حسینیه ها نیز می شود؛ لذا مقید کردن نذر قربانی به کشتن آن جلوی دسته عزاداری مشروع نیست ولی اصل نذر صحیح است و باید قربانی را در محلی دیگر انجام دهند.
طریقۀ نذر کردن برای مراسم امام حسین
پرسش : طریقه نذر صحیح براى مراسم عزاداری حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) چگونه است؟
پاسخ : باید نذر کنند که براى رضاى خدا به مراسم حسینى، فلان کمک را مى کنند، و نذر براى پرچم و امثال آن صحیح نیست، بلکه باید براى خدا به نیت کمک به عزاى صاحب پرچم یعنى امام حسین(علیه السلام) و یارانش باشد.
مصرف قربانی های عزاداری
پرسش : در مساجد برخی شهرها در ایّام عزادارى امام حسین(علیه السلام) در مقابل دسته هاى عزادارى گاو و گوسفند زیادى قربانى مى شود و قسمتى از این گوشت ها صرف اطعام و قسمتى بین مردم تقسیم مى شود و اضافه آن را جهت توسعه بناى مسجد و احداث درمانگاه یا مانند آن زیر نظر هیأت امنا به فروش مى رسانند، آیا این عمل جایز است؟
پاسخ : هرگاه مردم از این جریان قبلا با خبر باشند و با رضایت به این امور قربانى کنند اشکالى ندارد و اگر با خبر نیستند باید گوشتها را صرف در مصارف عزادارى کنند.
مصرف گوشت های نذری مازاد بر نیاز
پرسش : بنده از خادمان یکی از هیئات عزاداری می باشم. در طول ایام عزاداری سالار شهیدان از طرف مردم گوسفندان زیادی جهت ذبح نذر هیئت می شود. آیا مسئولین هیئت اجازه دارند تعدادی از این گوسفندان ذبح شده یا مقداری از گوشت آن را بفروشند و صرف امور هیئت نمایند؟ برای مثال صرف خرید اقلام مورد نیاز غذای نذری از قبیل برنج، روغن و.. .
پاسخ : در صورتیکه اضافه بر نیاز باشد مانعی ندارد.
---------------------------------------------------------------------
پی نوشت: