طلیعه سخن
قرن هاي متمادي است که بشر وامانده از عدالت و آزادي، شوق باز آمدن يا آمدن منجي موعود را در سر مي پروراند. اگر چه افق نگاه آزادي خواهان در سراسر دنيا، گونه هاي مختلفي به انتظار بخشيده است، اما اين واژه در معناي عام خود يکي از مشترکات پيروان اديان الهي به شمار مي رود.
مفهوم انتظار موعود منجي(عج) عالم بشريت ، راهبردي کليدي در تاريخ بشري محسوب مي شود که منشأ آن را بايد در تمام اديان و نيز اعصارتاريخ بشر جستجو نمود، لذا آرزوي ظهور يک مصلح جهاني، صرف نظر از نوع نگرش به آن و چگونگي ترسيم و پردازش آن، يک ايده فراگير درهمه مکاتب و اديان، به ويژه در مکتب و آئين اسلام است؛ چون انتظار دنيايي بهتر و اميد به آيندهاي روشنتر در پرتو انقلاب جهاني منجي موعود و مصلحجهاني، يک انديشه و عقيده فراگير است، بنابراين انتظار از جمله وجوه مشترک بيشتر مکاتب و از نظر تاريخي از ريشه دارترين حرکت ها در تمام اديان به شمار مي رود.
اين امر، علاوه بر اين که از جمله مهمترين تعاليم ديني کتب آسماني، مانند تورات، انجيل و قرآن کريم به حساب مي آيد، از اموري است که به سرنوشت بشريت و تکامل انسان هم ارتباط دارد. ساليان درازي است که آرزوي موعود جهاني، در دل هاي خداپرستان وجود داشته است و اين آرزو نه تنها در ميان اديان توحيدي بزرگ سابقه دارد بلکه آثار آن را درکتب يونان قديم ، افسانه هاي ميترا، کتب قديم چينيان، عقايد هنديان و نظاير آن نيز مي توان يافت.
بنابراين فلسفه انتظار، دميدن روح اميدوارى، پايدارى، آزادي و عدالت در سرتاسر جهان است. تفکر و انديشيدن به اين موضوع که منجي عادلي خواهد آمد و باورمندان را ياري خواهد نمود، اثرات مثبت و خوبي در اعمال و انديشة انسان هاي خداباور مي گذارد و آدمي را ناظر بر کردار و تفکرات خود مي کند.
در اين بين تبيين مفهوم انتظار در جامعه اسلامي، راهبردي حياتي براي احياء جامعة آرماني مهدوي در جوامع اسلامي و ديگر جوامع بشري است، ليکن ضعف مفرط متوليان فرهنگي در انتقال مباني فکري مهدويت به آحاد مردم عليرغم صرف هزينه هاي کلان و هنگفت ، در عمل فعاليت هاي موازي وگزارش محوري برخي نهاد هاي فرهنگي را موجب شده است که در نهايت به عدم تبيين فرهنگ انتظار در جامعه و نهاد خانواده منتهي شده است.
سستي و کاهلي برخي از متوليان امور ديني کشور که با ورود برخي عناصر غير متخصص در امر دين عجين شده است ، شتاب زدگي و تعجيل در ظهور، ملاقات گرايي و برداشت هاي انحرافي از فرهنگ انتظار را موجب شده است به نحوي که انتظار موجود با فرهنگ انتظار در سيرة ائمه اطهار (علیه السلام) هيچ گونه همخواني ندارد.
هم چنين عوام گرايي در مفهوم انتظار و تقليل آن به برگزاري سطحي جشن هاي نيمه شعبان و نيز فقدان توليد ات فاخر آموزه هاي مهدوي در سيستم آموزشي کشور، چيستي مفهوم انتظار را در هاله اي از ابهام قرار داده است.
از سوي ديگر ترويج انتظار سکولار در امر دين و نگاه حدأقلي و سکون و بي تحرکي در صيانت از اسلام ناب و حتي ترويج قبح و زشتي به سبک انجمن منحلة حجتيه با هدف ظهور! و ترويج نا اميدي و ناتواني باتکيه بر رفع همة مشکلات خرد و کلان جامعة اسلامي منوط به ظهور حضرت مهدي (عج)، فقدان تبيين صحيح مفهوم انتظار را در جامعة اسلامي بيش از پيش آشکار مي کند.
حال آنکه مفهوم انتظار بر مبناي«والعاقبة للمتّقين» اميدواري را در وجود انسان احياء ساخته و آينده نگري درخشان و غير نهيليستي را در جامعه نهادينه مي سازد، لذا ساختار اصلي تحرک و اميد و پويايي جامعه را بايد در فرهنگ انتظار جستجو نمود.
از جمله چالش هاي فراروي جوامع غربي تبيين آينده و پيشرفت بدون معنويت گرايي است که با عقلانيت جهنمي و ابزاري «ماکس وبر» بروز و ظهور يافت که در نهايت به روزمرگي ، زندگي ماشيني و افسردگي منتهي شد،از سوي ديگر ترويج آينده نگري به سبک زندگي غربي ،جوامع بشري را نيز با مخاطرات جدي از جمله افسردگي مواجه ساخت که جامعة اسلامي نيز از آن آسيب ها بي بهره نبوده است.
از اين رو افزايش افسردگي در نظام اسلامي معلول پيامدهاي سبک زندگي غربي است که از فقدان آينده شناسي ايماني نشأت مي گيرد.
حال آنکه جامعة انتظار محور نه تنها دچار بي هنجاري نمي شود بلکه اميد اجتماعي آن جامعه در بالاترين حد ممکن قرار مي گيرد و بر خلاف جوامع غربي که پيشرفت به همراه دل مردگي است ليکن فرهنگ انتظار و فرايند ظهور نوعي اميد اجتماعي به جامعه تزريق مي کند که پيوند پيشرفت و معنويت را با يکديگر توأم مي سازد؛ همچنان که در «دعاي عهد » به آن اشاره شده است:«اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ؛ اي خدا شهر و ديارت را به وجود او معمور ساز و بندگانت را به واسطه ي او زنده ساز».
لذا فرايند ظهور و اصل انتظار آينده را مي سازد و انفعال را در مواجهه با مشکلات از جامعة اسلامي دور مي سازد، لذا شکوه جشن نيمه شعبان در نوع خود دست رد به نهيليسم غربي است که آينده و پيشرفت را بدون معنويت تعريف کرده است، حال آنکه معنازايي جشن هاي نيمه شعبان، افسردگي، بي معنايي و تکرار را بر نمي تابد، بلکه مفهوم انتظار ، جزئي پايدار و اساسي در گفتمان اسلامي است که از طريق آينده شناسي مومنانه به مثابة سرمايه اي فرهنگي اجتماعي در چارچوب فرهنگ و هويت اسلامي ايراني عمل کرده و مقدمه سازي حقيقي اصل ظهور منجي موعود (عج) را تسهيل مي سازد.
پی نوشت: