بحث اخلاقی:
رسول خدا (ص) در روایتی می فرماید: أربع من أعطيهنّ فقد أعطي خير الدّنيا و الآخرة لسان ذاكر و قلب شاكر و بدن على البلاء صابر و زوجة لا تبغيه خونا في نفسها و لا ماله.[1]
چهار چیز است که اگر کسی داشته باشد، خیر دنیا و آخرت به او داده شده است:
اول اینکه زبانی داشته باشد که ذکر خدا را بگوید. مسأله ی ذکر خداوند در آیات و روایات انعکاس بسیاری دارد و علامت آن است که موجب حیات قلب انسان و اطمینان و آرامش می شود. ذکر خداوند موجب دوری شیطان و وسوسه های نفس می گردد و آثار بسیار دیگری دارد.
دوم اینکه قلبی داشته باشد که در برابر نعمت های الهی شکرگزار باشد در نتیجه مصداق ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ﴾[2] شود.
سوم اینکه بدنی داشته باشد که در مقابل بلا صابر باشد. دنیا دارای حوادث متعدد اعم از خوب و بد است و گاه بلاهایی پیش می آید که بدن باید در برابر آنها صبر داشته باشد و الا اگر انسان ناشکری کند و کلماتی که بر خلاف وظیفه است بر زبان جاری کند، کار مشکل می شود.
چهارم اینکه زوجه ای داشته باشد که خیانت در خودش و در اموال همسرش نکند.
تمامی این موارد قابل تحصیل است و این گونه نیست که تصادفا در اختیار انسان قرار گیرد. سه مورد اول که به وضوح در اختیار انسان است و مورد چهارم که زوجه است نیز از این طریق در اختیار انسان است که فرد هنگامی که به سراغ زوجه می رود فقط به فکر مال و جمال او نباشد بلکه صفات اخلاقی خوب را هم در او مورد عنایت قرار دهد.
بحث فقهی:
موضوع عام: امر به معروف و نهی از منکر
موضوع خاص: مراتب امر به معروف و نهی از منکر
موضوع اخص: شرایط تذکر لسانی
مسألة 5 - (فرع اول:) لا يجوز إشفاع الانكار بما يحرم وينكر (جایز نیست که نهی از منکر را با کارهای حرام و منکر همراه کند) كالسب (به او دشنام دهد) والكذب والإهانة، (فرع دوم:) نعم لو كان المنكر مما يهتم به الشارع ولا يرضى بحصوله مطلقا كقتل النفس المحترمة وارتكاب القبائح والكبائر الموبقة (مانند زنا با محارم) جاز، بل وجب المنع والدفع ولو مع استلزامه ما ذكر (مستلزم سب و کذب و اهانت و مانند آن باشد) لو توقف المنع عليه.[3]
دلیل مسأله:
در فرع اول می گوییم: نهی لسانی باید با منکرات مانند فحش و اهانت همراه نباشد و اطلاقات امر به معروف و نهی از منکر در صورتی که تذکر، مستلزم این گونه محرمات باشد استثناء می خورد.
اما در فرع دوم که شارع به منکر اهتمام داشته باشد می گوییم که قاعده ی تقدم اهم بر مهم جاری می شود.
در اینجا روایتی قرار دارد که باید مورد عنایت قرار گیرد:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا رَأَيْتُمْ أَهْلَ الرَّيْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِي فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ (برائت از آنها را آشکار کنید) وَ أَكْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ (آنها را زیاد سب و نفرین کنید) وَ الْقَوْلَ فِيهِمْ وَ الْوَقِيعَةَ (آنها را مورد مذمت و توهین قرار دهید) وَ بَاهِتُوهُمْ كَيْلَا يَطْمَعُوا فِي الْفَسَادِ فِي الْإِسْلَامِ وَ يَحْذَرَهُمُ النَّاسُ (مردم با مذمت هایی که شما از آنها می کنید آنها را بشناسند و از آنها دوری کنند) وَ لَا يَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ (بدعت های آنها را از آنها یاد نگیرند) يَكْتُبِ اللَّهُ لَكُمْ بِذَلِكَ (با همین مذمت هایی که انجام می دهید) الْحَسَنَاتِ (برای شما حسنه می نویسد) وَ يَرْفَعْ لَكُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِي الْآخِرَةِ.[4]
بعضی از لفظ بَاهِتُوهُمْ استفاده کرده اند که می توان به آنها تهمت زد. این اشتباه است و مرادِ اصلی روایت این است که باید با دلیل و حجت، آنها را مجاب و منکوب کنید. حتی به اهل بدعت هم نمی توان تهمت زنا و مانند آن زد.
تا به حال صحبت در این بود که ایذاء اصلا وجود نداشته باشد ولی در مسأله ی ششم، امام قدس سره سخن از این می گوید که ایذاء وجود دارد ولی ایذاء دارای مراحل مختلف است:
مسألة 6 - (فرع اول:) لو كان بعض مراتب القول أقل إيذاء وإهانة من بعض ما ذكر في المرتبة الأولى يجب الاقتصار عليه، ويكون مقدما على ذلك، (باید آن مرحله که دارای ایذاء کمتر است را اخذ کرد. این حالت، هم در مرحله ی اول که انکار قلبی است و هم در مرحله ی دوم که انکار لسانی است باید رعایت شود) فلو فرض أن الوعظ والارشاد بقول لين ووجه منبسط مؤثر أو محتمل التأثير وكان أقل إيذاء من الهجر والاعراض ونحوهما لا يجوز التعدي منه إليهما، (فرع دوم:) والأشخاص آمرا ومأمورا مختلفة جدا، فربّ شخص يكون إعراضه وهجره أثقل وأشد إيذاء وإهانة من قوله وأمره ونهيه، (بنا بر این اگر انکار قلبی و چهره در هم کشیدن و قهر با کسی، موجب اهانت به او شود ولی تذکر لسانی موجب چنین چیزی نمی شود باید از همان نهی لسانی استفاده کرد. مثلا کسی هست که با ما بسیار همراه بود و اگر مشاهده کند که دیگر از او دوری می کنیم و در جلسات خود او را راه نمی دهم خیلی ناراحت می شود.) فلا بد للآمر والناهي ملاحظة المراتب والأشخاص، والعمل على الأيسر ثم الأيسر.[5]
فرع اول در این مسأله این است که اگر نهی زبانی موجب ایذاء شود ولی بعضی از مراتبش دارای ایذاء کمتر باشد و بیشتر، آیا لازم است الاقل فالاقل را رعایت کنیم؟
فرع دوم این است که اگر اشخاص مختلف باشند، بعضی هستند که اگر از گل نازکتر هم به آنها بگوییم نوعی توهین تلقی می کنند ولی بعضی خیلی به آنها بر نمی خورد.
دلیل مسأله همان لزوم رعایت اهم و مهم و مقدم داشتن اهم است. بنا بر این اگر رعایت ترتیب بین مرحله ی اول و دوم موجب محذوراتی شود باید مرحله ی دوم را بر اول مقدم کرد.
اطلاقات امر به معروف و نهی از منکر در مواردی که نهی از منکر موجب ایذاء شود یا ایذاء در آن، اشد باشد استثناء می خورد. به بیان دیگر می توان گفت: الضروات تُتَقدَّر بقَدَرِها.
پی نوشت: