طلیعه سخن
زيارت اربعين از جمله سنّت هاى مهم و به تعبیر نورانی امام حسن عسكرى عليه السلام، یکی از نشانه ها و علائم فرد مؤمن است، در این میان عیناً در روایات و سیرۀ ائمۀ اطهار علیهم السلام بر سنت پیاده روی برای زیارت امام حسین علیه السلام تأکید و تصریح شده است.
هرساله با تجمع عظیم اربعین خون تازه ای در رگ های شیعه جریان پیدا می کند، چنین تجمعی در طول تاریخ سابقه ندارد و از نظر زمان و مکان منحصر به فرد است.
راهپیمایی پرشور اربعین حسینی و اصل زیارت اربعین ،ترکیبی از ارائۀ خدمات و مسائل فرهنگی است که هر دو باید رعایت شود.
کار خدماتی مهم است، توصیه خاصی که برای تحقق این مهم دارم این است که باید زائرسرایی بزرگ ساخته شود تا تمام سال به زوار خدمت رسانی کنند.
متأسفانه برخی دستگاه های دولتی و نیمه دولتی ظاهرا به این مراسم به عنوان یک منبع درآمد نگاه می کنند. هزینه های جانبی نامتعارف برای برخی خدمات چه توجیهی دارد؟ هزینه های بیمه، هلال احمر، حق کارگزاری و هزینۀ پارکینگ. افزایش شدید نرخ حمل و نقل در این ایام چه مفهومی دارد؟ برادران عراقی هم نرخ بالایی برای هزینۀ ویزا قرار داده اند که برای گروهی بسیار سنگین است. این نرخ شاید برای توریست های خارجی متعارف و مناسب باشد ولی برای زوار امام حسین علیه السلام شایسته نیست.
البته امور فرهنگی مهم تر از آن است؛ لذا شاهدیم مسئله زیارت اربعین از لحاظ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در حال نظام مند شدن است؛ ارزش ها، باورها، هنجارها، معیار ها و الگوهای رفتاری که به صورت فراگیر متداول می شوند و زیر چتر فرهنگ عمومی یک جامعه قرار می گیرند.
فرهنگ عمومى حاکم بر جوامع انسانى، فرهنگ مشارکت عمومى را می طلبد، در این میان راهپیمایی عظیم اربعین حسینی به عنوان سرمایه عظیم مکتب اهل بیت علیهم السلام و بهترین راه بالا بردن همبستگی اجتماعی و توقیت سطح فرهنگ عمومى از نظر مذهبى محسوب می شود.
لذا این کنگره عظیم مى تواند به بهبود وضع فرهنگى مسلمانان کمک هاى شایانى کند؛ زیرا علاوه بر آحاد مردم، متفکّران و صاحب نظران نیز می توانند در تجمع عظیم اربعین حسینی در محیطى آرام و پر از صفا و معنویّت به تبادل افکار بپردازند و در زمینه ارتقای سطح فرهنگ عمومى و تقویت خودآگاهی عمومی نسبت به مسائل و مشکلات اجتماعی موفق عمل نمایند.
ما ادعاى تشيع را خيلى ساده حساب كرده ايم به طورى كه با توسل، و زيارت و دعا مى خواهيم خود را شيعه بدانيم. اگر چه كسى نمى خواهد توسل و زيارت را كم ارزش كند ولى شيعه بودن، غير از اين ها امور متعددى مانند: فداكارى، ايثار، معرفت، تقوا و ... مى خواهد.
بر این اساس در راهپیمایی عظیم اربعین، زوار میلیونی حرم امام حسین علیه السلام بیش از هر چیز برای سلوک سعى و تلاش کرده و در صددند تا نیت هایشان کاملا خالص باشد و به دیگران مهر و محبّت ورزند و با احترام به قوانین کشور عراق و با اخذ گذرنامه و روادید، عبور قانونی از مرزها و رعایت نظم و انضباط، شکوه فرهنگ «قانون مداری» را به منصۀ ظهور رسانند.
جالب توجه آن که رعایت قوانین و مقررات در طول سفر به ویژه در کربلای معلی؛ جلوه زیبایی از نظم جمعیت زائران را در حرم سیدالشهدا علیه السلام ترسیم می کند. به ویژه آنکه زائرین در باشکوه ترین و پرشورترین مناسک مذهبی جهان از زیارت طولانى پرهیز می کنند و به زیارت مختصر قناعت می کنند و محل را براى دیگران خالى می گذارند و به دستور «زُرْ فَانْصَرِفْ» عمل می کنند.
از ديدگاه اسلام در ميان پيوندهاى گوناگونى كه در بين انسانها ديده مىشود (پيوند نژاد، زبان، تفكّر سياسى و منافع اقتصادى و ...) برترين و والاترين پيوند، همان پيوند مكتبى است.
بی تردید اين طرز فكر، افق هاى وسيعى را در برابر ديدگان ما مى گشايد، لذا می بینیم عاشورا بعد از ١٤٠٠ سال ظرفیت های زیادی دارد و البته در دنیای مادی امروز جاذبه بسیاری دارد.
و یا می بینیم آثار راهپیمایی باشکوه اربعین حسینی در میان جوامع بشری به گونه ای است که دنیا را در حیرت و تعجب فرو برده است؛ زیرا پیام خون امام حسین علیه السلام پيام جهانى و انسانى است که هميشه بعنوان تابلوئى روشن در مسير هر قوم و ملتى متجلى است: «اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً؛[١] شهادت امام حسين عليه السلام در دل هاى افراد با ايمان آتش و حرارتى ايجاد مى كند كه هرگز خاموش نخواهد شد».
لذا گروه ها و اقشاری از غیر مذاهب اسلامی در این اجتماع عظیم حضور پیدا می کنند چراکه برکات و آثار فرهنگى و تربیتى و آموزشى این سنّت ماندگارِ ائمّه اطهار علیهم السلام آنقدر زیاد است که قسمت اعظم فرهنگ شیعى و حتی فرهنگ های دیگر جوامع بشری، به طور مستقیم یا غیر مستقیم از آن متأثّر است.
با این تفاسیر توصیه می کنیم تمامی ابعاد عظمت و شکوه مراسم اربعین به روش های مختلف ثبت و ضبط شود تا این مساله مهم و حیاتی در تاریخ ثبت شده و برای آیندگان به یادگار بماند؛ از جمله شایسته است مستندات اربعین جمع آوری شود تا با انتشار به صورت کتاب... به عنوان یک سند شیعی در تاریخ ماندگار شود، قطعاً امروزه این کار با وجود پیشرفت تکنولوژی از جمله دوربین های مختلف عکاسی و فیلمبرداری... میتواند به بهترین شکل ممکن انجام شود.
در خاتمه باید گفت آن حضرت راه و رسمى ماندگار در عالم به ودیعه گذاشته است که خون سرخش، مكتبى را براى مسلمانان، بلكه همه آزادگان جهان بنا نهاد، كه تا هميشه تاريخ باقى است و سرمشق حقطلبان عالم خواهد بود.
[١] جامع احادیث الشیعه ، ج ١٢، ص ٥٥٦.
پیام ها و بیانیه ها
پیام تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی درپی درگذشت
متعلقه گرامی حضرت آیت الله شبیری زنجانی دام ظله
صدیق گرامی
حضرت آیت الله حاج سید موسی شبیری زنجانی دامت افاضاته
با اهداء سلام و تحیت؛
خبر رحلت متعلقۀ گرامیتان موجب تألم و تأثر گردید. قطعاً سالها حضور ایشان در کنار حضرتعالی و حمایت از خدمات وافر علمی و معنویتان و همچنین تربیت فرزندان فاضل و صالح ذخیرۀ یوم المعاد ایشان خواهد بود.
اینجانب درگذشت این مؤمنۀ علویه را به جنابعالی و فرزندان گرامی و عموم بازماندگان تسلیت عرض نموده و حشر ایشان با آل الله و صبر و اجر بازماندگان را از درگاه خداوند متعال مسألت دارم.
پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله
در پی شهادت جمعی از فرماندهان و مجاهدان جبهۀ مقاومت
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾
خبر ترور ناجوانمردانه و شهادت برادر مجاهد، جناب آقای اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس و تعدادی دیگر از فرماندهان و مجاهدان جبهۀ مقاومت در لبنان و عراق موجب تأسف و تأثر گردید.
مقاومت مردم مسلمان منطقه و حرکت مجاهدانۀ آنان در مقابل متجاوزان و اشغالگران، آن چنان دشمن صهیونیست را مستأصل کرده که آبروی دروغین خود را بر باد داده و با زیر پا گذاشتن همۀ اصول انسانی و قوانین بین المللی و بشردوستانه، از یک سو با بمباران و به خاک و خون کشیدن مردم بی پناه و زنان و کودکان مظلوم سعی در پوشاندن ضعف خود دارد و از سویی دیگر با ترور رهبران مقاومت به خیال خام خویش تلاش دارد تا جبهۀ مقاومت را تضعیف نماید.
ولی همان طور که خداوند سبحان می فرماید: مؤمنان به إحدی الحسنیین می رسند، یا شیرینی پیروزی را می چشند و یا به سعادت شهادت نائل می شوند که هر دو سراسر نیکویی و خیر است؛ اما آنچه در کمین ظالمان است، شکست و عذاب الهی است که به دست امت اسلامی بر سر آنان خواهد آمد، إن شاءالله.
البته لازم است نیروهای نظامی و امنیتی مقتدر ایران در دفاع از خون به ناحق ریخته شده میهمان ایران اسلامی، دشمن کینه جوی را به اشد مجازات برسانند.
اینجانب علو درجات این شهیدان و صبر و اجر بازماندگان خصوصاً مردم مظلوم فلسطین و عزت و شوکت امت اسلامی را از درگاه خداوند متعال مسألت دارم.
مقاله
صحّت ورود خاندان اهل بیت امام حسین علیه السلام به کربلا در اوّلین اربعین
ورود اهل بیت (علیهم السلام) در روز اربعین به کربلا از دو جهت مورد تردید قرار گرفته است؛ نخست از نگاه تاریخى نظرات مخالفى در این زمینه ابراز شده و دیگر آنکه بُعد مسافت مانع تحقق چنین امرى است. در این جا هر دو وجه را مورد بررسى قرار مى دهیم.
ابتدا اقوالى که پیرامون این مسأله وجود دارد:
قول اول، آن است که اهل بیت (علیهم السلام) در همان سال ٦١ در روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند که همان نظر سید بن طاووس در لهوف است و ابن نما نیز به همین معتقد است.(١)
در نفس المهموم از قول «تاریخ حبیب السّیر» آمده است که یزید سرهاى شهیدان را به على بن الحسین (علیه السلام) تسلیم کرد و آن حضرت سرها را روز بیستم صفر به بدن ها ملحق کرده و سپس به مدینه بازگشت،(٢) و در مقتل الحسین مقرّم این سخن از ابوریحان بیرونى در- الآثار الباقیه - نیز نقل شده است.(٣)
مطابق این سخن، مى توان گفت که اهل بیت نیز همراه امام سجاد(علیه السلام) در روز اربعین به کربلا آمدند و سخن سید بن طاووس تقویت مى شود.
قول دوم، شیخ مفید مى نویسد: «روز بیستم صفر روزى است که خاندان حرم حسینى از شام به مدینه آمدند، و این روز همان روزى است که جابر بن عبداللَّه انصارى به کربلا براى زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) آمد و او نخستین کسى است که قبر آن حضرت را زیارت کرد».(٤)
شیخ طوسى نیز در مصباح المتهجّد تصریح مى کند: روز بیستم صفر، روز ورود حرم حسینى از شام به مدینه است.(٥)
قول سوم، سید بن طاووس در کتاب اقبال، ورود حرم حسینى را در اربعین به کربلا بعید مى شمرد و هم ورودشان را به مدینه(٦) و علامه مجلسى نیز هر دو را بعید مى داند.(٧) در واقع سید بن طاووس که کتاب اقبال را پس از لهوف نوشته، نظرِ نخست خویش را نمى پذیرد، هرچند مى گوید: ممکن است آنها به کربلا رفته باشند، ولى نه در روز بیستم صفر.(٨)
قول چهارم و پنجم، آنکه به هنگام رفتن از کوفه به شام، نخست به کربلا آمده اند(٩) و یا آنکه بعد از مراجعت از شام به مدینه، در زمان دیگرى به کربلا آمده اند.
این دو قول را حاج شیخ عباس قمى در منتهى الآمال به برخى نسبت داده؛ ولى آنها را ضعیف شمرده است؛ چرا که در نقل ها نیامده است.
قول ششم، آن است که خاندان حسینى در سال ٦٢ یعنى یک سال بعد، در روز بیستم صفر به کربلا آمده اند؛ که این قول را فرهاد میرزا در کتاب «قمقام زخّار» انتخاب کرده است.(١٠)
مطابق آنچه گفته شد، «سید بن طاووس» در «لهوف» و «ابن نما» در «مثیر الاحزان» و «شیخ بهایى» در «توضیح المقاصد» معتقدند اهل بیت(علیهم السلام) در اربعین اوّل به کربلا آمدند و مقصود، اربعین سال ٦١ است؛ زیرا گفته اند به هنگام مراجعت از شام از راهنماى کاروان خواستند آنها را به کربلا ببرد.
اما بُعد مسافت و توقفهاى طولانى:
آنچه که سبب تردید حضور خاندان حسینى در اربعین سال ٦١ در کربلا شده است، بعد مسافت از کوفه به شام و سپس از شام به کربلاست؛ بویژه آنکه آنان را در میان راه و در شام مدت زیادى نگه داشتند.
مرحوم حاج شیخ عباس قمى در منتهى الآمال در این باره مى نویسد: «ثقات محدّثین و مورّخین متّفقند که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام عمر سعد، نخست، سرهاى شهدا را به نزد ابن زیاد روانه کرد و پس از آن، در روز دیگر اهلبیت (علیهم السلام) را به کوفه برد. ابن زیاد پس از زندانی کردن اهل بیت (علیهم السلام) نامه اى به یزید نوشت که با سرها و اسیران چه کند؟ یزید پاسخ داد که آنها را به شام روانه سازد و پس از آن بود که آنها را روانه شام ساخت.
همچنین از کتابهاى معتبر نقل شده است که آنها را از راه اصلى و شهرها و آبادى ها عبور دادند که قریب به چهل منزل مى شود و حتّى اگر بگوییم آنها را از بیابان و مسیر غیر اصلى عبور داده باشند، نزدیک به بیست روز طول مى کشید؛ چرا که میان کوفه و شام به خطّ مستقیم یکصد و هفتاد و پنج فرسخ است و در شام هم قریب به یک ماه توقّف کرده اند، همان گونه که سیّد بن طاووس در اقبال گفته است.
بنابراین، با ملاحظه مسائل فوق، بسیار بعید است که اهل بیت(علیهم السلام) در بیستم صفر و روز ورود جابر به کربلا، وارد کربلا شده باشند و خود سیّد در اقبال آن را بعید شمرده است؛ علاوه بر آنکه بزرگان حدیث و تاریخ و سیره به این مطلب اشاره اى نکرده اند، با آنکه شایسته ذکر بود. بلکه شیخ مفید و شیخ طوسى و کفعمى گفته اند، روز بیستم صفر آنها به مدینه آمده اند.
همچنین در کتاب مصباح الزائر از سید بن طاووس و بشارة المصطفى از عمادالدین ابوالقاسم آملى که هر دو از کتاب هاى معتبرند، ماجراى ورود جابر به کربلا آمده است، ولى هرگز نامى از ورود اهل بیت (علیهم السلام) در آن هنگام برده نشده است؛ با آنکه به حسب مقام شایسته ذکر بود».(١١)
مرحوم حاجى نورى در کتاب «لؤلؤ و مرجان»(١٢) و «علامه شهید مرتضى مطهرى» در «حماسه حسینى» نیز آن را بعید، بلکه ناممکن دانسته اند.(١٣)
ولى به چند دلیل، امکان ورود اهل بیت حسینى (علیه السلام) را در اربعین اول به کربلا نمى توان به کلّى انکار کرد:
١. تصریح مورّخانى قبل از سید بن طاووس:
هرچند برخى از محققان گفته اند که این سخن نخستین بار توسط سید بن طاووس در قرن هفتم مطرح شد، ولى جستجوى تاریخى نشان مى دهد، پیش از آن بزرگوار و یا معاصر با وى دیگران نیز این مطلب را ابراز داشته اند، که در اینجا به برخى از آنان اشاره مى کنیم:
الف) ابوریحان بیرونى (متوفاى ٤٤٠ ق) در الآثار الباقیه مى نویسد: «در بیستم ماه صفر بعد از خروج اهل بیت از شام، سرهاى مبارک شهدا به کربلا آورده شد و کنار بدن ها دفن گردید»(١٤) البته خواهد آمد که این سرها توسط امام سجاد (علیه السلام) به کربلا آورده شد.
ب) عماد الدین طبرى آملى (متوفاى اوایل قرن ششم) در کتاب بشارة المصطفى به آن تصریح کرده است؛ وى در این کتاب پس از نقل ماجراى زیارت جابر و عطیه آورده است: در این میان جمعیتى را دیدند از مسیر شام به کربلا نزدیک مى شود. جابر به عطیه گفت: برو ببین اینها چه کسانى هستند؟
عطیه رفت و برگشت و به جابر گفت: اى جابر، برخیز و از حرم رسول خدا (صلى الله علیه و آله) استقبال کن؛ چراکه حضرت زین العابدین (علیه السلام) به همراه عمه ها و خواهرانش مى آیند.
جابر برخاست و با سروپاى برهنه به استقبال آن کاروان شتافت؛ وقتى که به امام زین العابدین (علیه السلام) نزدیک شد، امام به او فرمود: «أَنَتَ جابرٌ؟»؛ ( تو جابرى؟) پاسخ داد: آرى، امام فرمود: «یا جابِرُ هیهُنا وَاللَّهِ قُتِلَتْ رِجالُنا، وَذُبِحَتْ أَطْفالُنا، وَسُبِیَتْ نِساؤُنا، وَحُرِّقَتْ خِیامُنا»؛ (اى جابر به خدا سوگند! اینجا مردان ما کشته شدند، اطفال ما سربریده شد، زنان ما اسیر گردیده و خیمه هاى ما سوزانده شد).(١٥)
ج) ابن نما (متوفاى اواخر قرن هفتم) در مثیر الاحزان ماجراى ورود اهل بیت (علیهم السلام) به کربلا و ملاقات با جابر را با صراحت نقل کرده است.(١٦)
بنابراین، مطابق نقل ها، ورود اهلبیت (علیهم السلام) در اربعین اوّل به کربلا بعید به نظر نمى رسد.
٢. الحاق سرهاى شهدا به بدن ها:
همچنین برخى دیگر از صاحب نظران هر چند به این مطلب (ورود اهل بیت در اربعین به کربلا) تصریح نکرده اند، ولى لازمه سخنانشان مطلب فوق است. آنان که مى نویسند: امام سجاد (علیه السلام) سر مبارک امام حسین (علیه السلام) را به کربلا آورد و به بدن پدر بزرگوارش ملحق کرد. و یا مى نویسند: سر مبارکش به کربلا برگردانده شد، هرچند نام امام سجاد (علیه السلام) را ذکر نکرده اند. این سخن با ضمیمه این نکته که ورود آن حضرت به کربلا را، جز در اربعین حسینى ننوشته اند، و الحاق سر نیز فقط توسط آن حضرت صورت گرفت، مى توان نتیجه گرفت که ورود آنان به کربلا و الحاق سرها در همان بیستم صفر بوده است.
در اینجا به پاره اى از اقوال اشاره مى کنیم:
الف) شیخ صدوق (متوفاى ٣٨١ ق) مى نویسد: «امام سجاد علیه السلام با اهلبیت (علیهم السلام) به همراه سرهاى مبارک شهیدان (از دمشق) خارج شدند و سرهاى مقدس را به کربلا باز گردانند و (به خاک سپردند)».(١٧)
ب) فتّال نیشابورى (متوفاى ٥٠٨ ق) نیز مى نویسد: «خَرَجَ عَلیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام بِالنِّسْوَةِ، وَرَدَّ رَأْسَ الْحُسَیْنِ إلى کَرْبَلاءَ»؛ (امام على بن الحسین (علیه السلام) همراه با زنان، سر امام حسین (علیه السلام) را به کربلا بازگرداند). (١٨)
ج) ابن شهر آشوب (متوفاى ٥٨٨ ق) نیز در مناقب، اعاده سر مطهر امام حسین (علیه السلام) را به بدنش ذکر کرده است.(١٩)
د) عالم بزرگ اهل سنّت سبط بن جوزى (متوفاى ٦٥٤ ق) نیز مى نویسد: «أَلْأَشْهَرُ أَنَّهُ رُدَّ إلى کَرْبِلاءَ فَدُفِنَ مَعَ الْجَسَدِ»؛ (قول مشهورتر آن است که سر مبارک آن حضرت به کربلا آورده شد و در کنار پیکر مطهرش دفن گردید).(٢٠)
ه) علّامه مجلسى نیز مى نویسد: «مشهور میان علماى امامیه آن است که سر مبارک آن حضرت کنار پیکر شریفش به خاک سپرده شد و این کار توسط امام على بن الحسین علیه السلام انجام گرفت».(٢١)
و) شبلنجى عالم بزرگ اهل سنت نیز مى نویسد: «امامیه معتقد است بعد از چهل روز از شهادت امام حسین (علیه السلام) سر مطهر آن حضرت به بدنش در کربلا ملحق شد».(٢٢)
بنابراین، با توجّه به این نکته که سرهاى شهدا به کربلا بازگردانده شد و آن هم توسط امام سجّاد (علیه السلام) صورت گرفت و در کنار بدنهاى مطهّر به خاک سپرده شد و از سوى دیگر نقل نشده است که آن حضرت پس از ورود به مدینه، سرها را به کربلا آورده باشد و یا کاروان را به مدینه فرستاده و خود به تنهایى به کربلا آمده باشد؛ مى توان از آن استفاده کرد که امام سجّاد (علیه السلام) همراه خواهران و عمه ها و دیگر بازماندگان حادثه عاشورا به کربلا آمده است (همان گونه که شیخ صدوق و فتّال نیشابورى به آن تصریح کرده اند) و ضمن دفن سرهاى شهیدان، بار دیگر با شهداى کربلا تجدید خاطره نمودند؛ هرچند در پاره اى از این نقل ها نیامده است که آن روز، بیستم صفر و یا با روز ورود جابر بن عبداللَّه همراه بوده است، امّا در پاره اى دیگر از نقل ها به آن تصریح شده است (مانند سخن ابوریحان بیرونى) و آنها که انتقال سرها را به کربلا آورده اند، نیز تاریخ دیگرى ذکر نکرده اند؛ لذا با توجه به سخن کسانى که معتقدند ورود اهل بیت (علیهم السلام) به کربلا در بیستم صفر بوده، مى توان نتیجه گرفت که الحاق سرها توسط امام سجاد (علیه السلام) همراه دیگر اعضاى کاروان در همان روز اتفاق افتاده است.
٣. سنّت زیارت اربعین:
مرحوم علّامه مجلسى در زاد المعاد مى نویسد: «چون جابر که از بزرگان صحابه بود، اساس این کار را گذاشت، مى تواند دلیل فضیلت زیارت آن حضرت در این روز شده باشد» ولى با این حال، احتمال مى دهد وجوه دیگرى داشته باشد که بر ما مخفى است.(٢٣)
امّا به نظر مى رسد که نمى تواند این همه اهتمام نسبت به زیارت اربعین و آن را از علائم مؤمن شمردن و نقل زیارت نامه اى مخصوص از سوى امام صادق (علیه السلام)، به صرف زیارت آن حضرت از سوى جابر بن عبداللَّه انصارى در اربعین باشد؛ به ویژه آنکه زیارت اربعین ویژه امام حسین (علیه السلام) است و درباره هیچ یک از دیگر معصومان چنین زیارتى وارد نشده است. بلکه همانطور که دانشمند بزرگ و محقّق شهیر ابوریحان بیرونى گفته است: «وَفِی الْعِشْرینَ رُدَّ رَأْسُ الْحُسَیْنِ علیه السلام إلى جُثَّتِهِ حَتَّى دُفِنَ مَعَ جُثَّتِهِ، وَ فیهِ زِیارَةُ الْأَرْبَعینَ»؛ (در بیستم صفر سر مطهّر امام حسین (علیه السلام) به پیکرش بازگردانده شد و همراه آن به خاک سپرده شد و در همین روز زیارت اربعین وارد شده است) (٢٤)
در نتیجه با توجه به این نکته که اربعین فى حدّ نفسه امتیازى ندارد، باید در اربعین امام حسین علیه السلام حادثه ویژهاى اتفاق افتاده باشد که آن را از سایر روزهاى قبل و بعدش ممتاز ساخته باشد و این جز با الحاق سرهاى شهدا به بدن هایشان و زیارت قبور شهدا توسط امام سجاد (علیه السلام) و کاروان همراه، نمى تواند باشد.
٤. مسأله بُعد مسافت و توقف طولانى مدت در شام:
این اشکال را مى توان اینگونه پاسخ داد:
در کتاب هاى متعددى آمده است که روز ورود کاروان اسیران به شام، روز اوّل صفر بوده است که پیش از این به آن اشاره شد، و بنى امیه نیز آن روز را براى خود عید قرار دادند.(٢٥)
حاج شیخ عباس قمى نیز مى نویسد: «شیخ کفعمى و شیخ بهائى و محدّث کاشانى گفته اند: روز اوّل صفر، سر حضرت سیّدالشهداء را به شام آوردند و بنى امیه آن روز را عید گرفتند و اندوه مؤمنان در این روز تازه گردید ...».(٢٦)
چنانکه گذشت کاروان اسیران نیز همراه با سرها وارد شام شدند؛ بنابراین، آنها روز اوّل صفر در شام بودند.
امّا زمان حضور آنان در شام، آنگونه که سیّد در اقبال نوشته و آن را یک ماه دانسته است، بعید به نظر مى رسد؛ زیرا نقل شده است که پس از خطبه هاى حضرت زینب و امام سجّاد (علیهما السلام) و تغییر اوضاع شام، کاروان اهلبیت (علیهم السلام) از یزید اجازه گرفتند که در شام عزادارى کنند و آنها به مدت چند روز مجلس عزا بپا داشتند تا آنکه به یزید گفته شد، مصلحت نیست اهلبیت امام حسین (علیه السلام) را در این شهر نگه دارید؛ آنها را مهیاى سفر حجاز کن؛ و او نیز چنین کرد.(٢٧)
مرحوم شیخ مفید نیز مى نویسد: پس از اتمام جلسه یزید، دستور داده شد که آنها را در خانه اى نزدیک قصر یزید اقامت دهند، سپس مى افزاید: «فَأَقامُوا أَیّاماً ثُمَّ نَدَبَ النُّعْمانَ بْنَ بَشیر ...»؛ (چند روزى در آنجا اقامت گزیدند، سپس نعمان بن بشیر را فرا خواند و دستور داد آنها را آماده رفتن کند).(٢٨)
مورّخ معروف «طبرى» مى نویسد: «آنها به مدت سه روز (در شام) مراسم ماتم بر پا کردند».(٢٩)
بنابراین، اقامت آنها در شام به مدت یک ماه جز توسط سیّد در اقبال نقل نشده است و با توجه به وضع شام و افشاگرى هاى اهلبیت به نظر نمى رسد که مصلحت دستگاه اموى در آن بود که اهلبیت (علیهم السلام) را مدت طولانى در شام نگه دارند و سخن کسانى که مى نویسند ایامى چند در آنجا بودند، صحیح تر است.
در نتیجه اگر از روز ورود آنها به شام که اوّل صفر بوده و حضور در مجلس یزید و آنگاه ماندن حداکثر هفت روز را بپذیریم، باید اهلبیت (علیهم السلام) را دوازده روز مانده به بیستم صفر از شام حرکت داده باشند، و این مدتِ زمانى، براى رسیدن کاروان از شام به کربلا کافى است؛ زیرا:
١. جناب سید بن طاووس با آنکه در اقبال ورود کاروان اهلبیت (علیهم السلام) را در اربعین به کربلا بعید مى داند، ولى مى نویسد: «رفت و برگشت از کوفه به شام بیست روز طول مى کشد».(٣٠) بنابراین در مدت ١٢ روز مى توان از شام به کربلا رسید.
٢. در تاریخ آمده است: آنگاه که مروان بن حکم، سردار سپاهش عامر بن ربیعه را با یکصد هزار لشکر از شام براى جنگ با مختار اعزام کرد، آنها در مدت ده روز به کوفه رسیدند.(٣١)
بدیهى است، اگر بتوان لشکرى یکصد هزار نفرى را طىّ مدت ده روز به کوفه رساند، رسیدن کاروانى کوچک در مدت ١٢ روز به کربلا مشکلى ندارد.
مرحوم شهید قاضى طباطبایى موارد متعدد تاریخى ذکر کرده است که مى توان مسیر شام به عراق را در کمتر از ده روز طى کرد و حتى از مرحوم سید محسن امین نویسنده کتاب اعیان الشیعه نقل مى کند: راهى میان شام و عراق است که مستقیم است و عرب هاى عقیل در زمان ما از آن راه مى روند و در مدت یک هفته به عراق مى رسند.(٣٢)
٣. امام حسین (علیه السلام) مسیر میان مدینه و مکه را که حدود ٤٧٠ کیلومتر است به مدت پنج روز پیمود، زیرا آن حضرت دو روز مانده به پایان ماه رجب از مدینه حرکت کرد و روز سوم شعبان وارد مکه شد.(٣٣)
بنابراین، مسیر شام تا کربلا که قریب ٦٠٠ کیلومتر است را مى توان به راحتى در مدت ده روز پیمود (دقت کنید!).
به هر حال، از مجموع شواهد و قرائن و کلماتى که از عالمان و محقّقان ذکر شد، مى توان ورود اهلبیت (علیهم السلام ) را در روز اربعین به کربلا تقویت کرد و سخنان آنان که معتقدند کاروان اهلبیت (علیهم السلام) با جابر و همراهانش در کربلا ملاقات کردند و به عزادارى پرداختند، پذیرفت. و اگر جناب سید بن طاووس در اقبال آن را بعید مى شمرد مشکلى ایجاد نمى کند، چرا که ایشان با فرض ماندن آنها به مدت یک ماه در شام، ورود آنها را در روز اربعین به کربلا نمى پذیرد، همانگونه که ورودشان را در این تاریخ به مدینه نیز قبول ندارد؛ ولى هنگامى که ثابت شد، کاروان اسرا کمتر از ده روز در شام مانده اند، پذیرش سخن سید بن طاووس در لهوف که ورود آنها را به کربلا همزمان با ورود جابر از قول راوى نقل کرده، به حقیقت نزدیکتر است.
در واقع، سیدبن طاووس در تاریخ معتبرى این حادثه را دیده بود و آن را در لهوف نقل کرده، ولى بعداً که در تاریخ دیگرى خوانده است آنها به مدت یک ماه در شام مانده اند، ورود کاروان اهلبیت (علیهم السلام) را در روز اربعین به کربلا ناممکن دانسته است.
طبیعت امر نیز اقتضا مى کند که این کاروان قبل از رفتن به مدینه بار دیگر با آسودگى به کربلا بروند و با قبور شهدا تجدید دیدار نمایند.
مرحوم حاج میرزا ارباب (از علماى معروف قم) مى نویسد: «به حسب عادت بعید مى نماید که آن قافله دل شکسته که با اکراه و اضطرار از کربلا کوچ کردند و از گریه و سوگوارى منع شدند و اجساد شریفه شهداى خود را در مقابل آفتاب دیدند، بدون آگاهى برحال مقابر مقدّسه و اطلاع بر حال، به مدینه رجوع کنند و به زیارت آن تربت مقدّسه فائز نشده، برگردند».(٣٤) .(٣٥)
در نتیجه، با ردّ سخن آنان که اقامت یک ماهه را در شام مطرح کرده اند، موضوع ورود اهل بیت(علیهم السلام) در اربعین سال ٦١ به کربلا تثبیت مى شود.
پی نوشت:
(١). مثیرالاحزان، ص ١٠٧. شیخ بهایى نیز معتقد است در اربعین حسینى، اهلبیت علیهم السلام به کربلا آمدند و با جابر ملاقات کردند توضیح المقاصد، ص ٦ هر چند وى اربعین را روز نوزده صفر مى داند، ولى با توجه به آنکه امام حسین در عصر عاشورا به شهادت رسید، باید ابتداى اربعین را از روز یازدهم حساب کرد ولذا بیستم صفر، اربعین آن حضرت مى شود رجوع کنید به: تحقیق درباره اربعین، ص ٢٠١- ٢٠٢.
(٢). نفس المهموم، ص ٢٦٩.
(٣). مقتل الحسین مقرّم، ص ٣٦٣.
(٤). مسارّالشیعه، ص ٤٦.
(٥). مصباح المتهجد، ص ٥٤٨.
(٦). اقبال الاعمال، ج ٣، ص ١٠٠- ١٠١. وى مى نویسد: پس از ورود کاروان اسیران به کوفه، عبیداللَّه بن زیاد براى یزید نامه نوشت تا تکلیفش را درباره اسرا روشن سازد و یزید پاسخ داد که آنها را به شام روانه کند، این رفت و برگشت و سپس حرکت و رسیدن به شام بیست روز یا بیشتر طول مى کشید؛ و از طرفى وقتى آنها به شام رسیدند، در آنجا نیز آنها را یک ماه در مکانى که از سرما و گرما حفظشان نمى کرد، جاى دادند؛ بنابراین، طبیعت کار اقتضا مى کند که آنها بیش از چهل روز از شهادت امام حسین به عراق و یا مدینه برسند.
(٧). زاد المعاد، ص ٤٠٢.
(٨). اقبال، ص ١٠١.
(٩). قول چهارم را ناسخ التواریخ ج ٣، ص ١٧٦ انتخاب کرده است. مرحوم شعرانى نیز در ترجمه نفس المهموم ص ٢٧٠ این قول را ترجیح داده است.
(١٠). قمقام زخار، ص ٥٨٦.
(١١). منتهى الآمال، شرح حال زندگانى امام حسین علیه السلام با تلخیص و تصرف.
(١٢). لؤلؤ و مرجان، ص ١٨١- ١٩٢.
(١٣). حماسه حسینى، ج ١، ص ٣٠.
(١٤). الآثار الباقیه، ص ٣٣١، مطابق نقل مقتل الحسین مقرّم، ص ٣٦٣.
(١٥). اعیان الشیعه، ج ٤، ص ٤٧. شرح حال جابر بن عبداللَّه انصارى.
(١٦). مثیر الاحزان، ص ١٠٧، جعفر بن محمد بن جعفر معروف به ابن نماى حلّى حدود سال ٦٨٠ وفات یافت. اعیان الشیعه، ج ٤، ص ١٥٦ و با سید بن طاووس که وفاتش سال ٦٦٤ است، معاصر بوده است.
(١٧). امالى صدوق، مجلس ٣١، ص ١٦٨، ح ٤، خَرَجَ عَلیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام بِالنِّسْوَةِ وَرَدَّ رَأْسَ الْحُسَیْنِ إِلى کَرْبَلاءَ.
(١٨). روضة الواعظین، ص ١٩٢.
(١٩). مناقب ابن شهر آشوب، ج ٤، ص ٨٥.
(٢٠). تذکرة الخواص، ص ١٥٠.
(٢١). بحارالانوار، ج ٤٥، ص ١٤٥.
(٢٢). نورالابصار، ج ٢، ص ٤٤.
(٢٣). زاد المعاد، ص ٤٠٢.
(٢٤). الآثار الباقیة، ص ٣٣١.
(٢٥). شهید آیت اللَّه قاضى طباطبایى مى نویسد: در برخى از کتابهاى معتبر آمده است که ١٥ ماه محرم اسرا را از کوفه حرکت دادند و در حدود ده تا پانزده روز به شام رسیدند. تحقیق درباره اربعین، ص ٢٣.
(٢٦). نفس المهموم، ص ٢٣٩.
(٢٧). نفس المهموم، ص ٢٦٣ و ٢٦٥.
(٢٨). ارشاد مفید، ص ٤٨٠.
(٢٩). تاریخ طبرى، ج ٤، ص ٣٥٣.
(٣٠). اقبال، ج ٣، ص ١٠١.
(٣١). تحقیق درباره اربعین، ص ٢١.
(٣٢). براى اطلاع بیشتر رجوع کنید به: تحقیق درباره اربعین، ص ١٨- ٣٠.
(٣٣). ارشاد مفید، ص ٣٧٥ و ٣٧٧؛ و مقتل الحسین مقرّم، ص ١٤٠.
(٣٤). اربعین حسینیه، ص ٢٤٢- ٢٤٣.
(٣٥). گردآوري از کتاب: عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی ومهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى) ، امام على بن ابى طالب عليه السلام ، قم ، ١٣٨٨ ه. ش ، ص ٦٢٥- ٦٣٨.
معرفی کتاب
سیری در کتاب
«قاعده صحت و لاحرج»
كتاب « قاعده صحت و لاحرج» ترجمه «قاعده صحت» و «قاعده لا حرج» از كتاب «القواعد الفقهيّة» اثر مرجع عالیقدر حضرت آیه الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) است كه در سال ١٣٧٩ (ه. ق) به رشته تحرير در آمده، و اكنون پس از پنجاه سال از تاريخ تأليف آن، حسب الأمر معظّمله جهت ترجمه آن به زبان فارسى اقدام گرديد تا در اختيار طلّاب و دانشجويان رشته هاى مرتبط با فقه و حقوق اسلامى قرار گيرد.
انگیزۀ تألیف اثر
کتاب قاعده صحت و لاحرج از مهمترین مسائلی است که تحقیق و بحث درباره آن بر فقیه لازم است، (قواعد فقهی) است که وسیله ای برای رسیدن به احکام فراوانی در تمام ابواب فقه بوده، و در مباحث و ابواب مختلف فقه، فروع مهمی بر آن مبتنی است.
متأسفانه علىرغم جايگاه مهم «قواعد فقهى» كه وسيله اى براى رسيدن به احكام فراوانى در تمام ابواب فقه بوده، لیکن آنگونه كه شايسته آن است مورد بحث واقع نشده نه در فقه و نه در اصول فقه مگر بخش ناقصى از آن، مانند «قاعده صحت» و «قاعده لا حرج» و بعضى قواعد ديگر كه در كتب اصوليون متأخر به عنوان بحث تبعى و جنبى مطرح شده، و به طور مستقل از آن بحث نكرده اند.
در نتيجه اين قواعد فقهى از جمله «قاعده صحت» و «قاعده لا حرج»، همانند آوارگانى شده اند كه نه مسكنى مىيابند و نه قرارى مىگيرند، چرا كه نه در فقه جاى دارند و نه در اصول. از يك طرف امكان ندارد اين قواعد را به صورت كامل در علم فقه مورد بحث قرار داد، زيرا هر يك از مسائل فقهى مربوط به بحث خاصى است؛ از طرف ديگر، بسيارى از اين قواعد ربطى به مسائل اصولى ندارند تا بتوان از آن ها در علم اصول بحث كرد. حق اين است كه براى آن علم مستقلّى در نظر گرفته شود، چرا كه در كتب فقهى به اين قواعد نياز مبرم داريم.
به همین خاطر شکى براى ما باقى نماند که قیام به امر مهم ترجمه «قاعده صحت» و «قاعده لا حرج» و جمع آورى آن قواعد در مجموعه اى مستقل، و بحث شایسته در مورد آن خدمتى است به علم و اهل علم.
بی شک ترجمه «قاعده صحت» و «قاعده لا حرج» از کتاب «القواعد الفقهیه» دسترسی طلاب و دانشجویان رشته هاى مرتبط با فقه و حقوق اسلامى را تسهیل خواهد کرد، زیرا صرف وقت و فکر در برگرداندن متن از عربى به فارسى، ذهن را از درگیرى با اصل بحث منصرف کرده و چه بسیار اتفاق مى افتد که همین بازگردانى را فهم مطلب تلقى کرده! و از اندیشیدن در اصل مطلب علمى باز مى مانند.
ساختار اصلی کتاب
ساختار کتاب شامل مقدمه مختصر مترجم و مقدمه مفصل نویسنده و دو بخش قاعده صحت و قاعده لاحرج به رشتۀ تحریر درآمده و در پایان نیز فهرست منابع کتاب ذکر شده است.
ساختار تفصیلی کتاب عبارت است از : مقدمه، مقدمه مترجم، جایگاه «قواعد فقهى» بین «فقه» و «اصول فقه»، قواعد فقهى چیست؟ مسائل اصولى، وجه تمایز مسائل اصولى،مسائل فقهى،فایده، اقسام قواعد فقهیه.
قاعده صحّت: مقام اوّل: مدرک قاعده، مقام دوم: تنبیهات اصالت صحّت.
قاعده لا حرج: قاعده لاحرج، انواع حرج، مقام اوّل: مدارک قاعده لاحرج، مقام دوم: مفاد قاعده، مقام سوّم: تنبیهات، فهرست منابع.
ویژگی ترجمه
در ترجمه اين اثر سعى بر آن بوده تا علاوه بر انتقال مفهوم به صورت سليس و روان، از چارچوب كلى عبارات نيز خارج نشود، تا قابل تطبيق بر متن عربى هم باشد.
در كل متن، علاوه بر آدرس روايات از مصدر اصلى و از كتاب وسائل الشيعه متن كامل آن روايت نيز بیان شده و كليه ارجاعات و شواهد و نقل قول هاى مستقيم و غير مستقيم، از منابع اصلى آن استخراج شده، و علاوه بر آدرس، مقدارى از متن كتاب مورد نظر نيز، جهت سهولت مراجعه و بررسى متن اصلى، آورده شده است.
گزارش محتوایی اثر
جایگاه قواعد فقهی
نویسنده در مقدمۀ کتاب، جايگاه قواعد فقهى بين فقه و اصول، تعريف و فایدۀ مسائل اصولى و مسائل فقهى، وجه تمايز مسائل اصولى از مسائل فقهى و قواعد فقهى و ساير علوم و اقسام قواعد فقهيه را بیان کرده است.
مولف در بخش مسائل اصولی می نویسد: شک نیست که علم اصول از ابتدا تمام «مباحث الفاظ»،«مباحث امارات و ادله اجتهادى»،«اصول عملیه» و بحث «تعادل و ترجیح» را در بر نداشت، و با مراجعه به کتب اصولیون متقدم این امر معلوم مى شود بلکه تدریجاً به آن اضافه شده تا به آنچه امروز مى بینیم رسیده است؛ و شک نیست که بین این مسائل نوعى ارتباط وجود دارد، و طبع انسان ابا ندارد از اینکه همه را علم واحدى بداند؛ همانگونه که این مسائل اثر مشترکى دارند و آن اینکه قدرت کشف احکام شرعى از مدارک آن را به فقیه مى دهد؛ و اشتراک آن ها در این اثر نیز قابل انکار نیست. علاوه بر این ها، بین این مسائل و سایر علومى که در فقه به آن نیاز است، مانند: رجال و حدیث و لغت و...، فرق واضح وجود دارد به نحوى که اگر بعضى از این مسائل را به ما ارائه دهند شک نمى کنیم که از مسائل اصول است و ربطى به سایر مباحث ندارد.
کاربرد «قاعده صحت»
در بیان نویسنده، قاعده صحت از قواعد مشهور و متداول بین فقهاست که در اکثر و بلکه تمامى ابواب فقه از آن بهره مى گیرند.
معظم له قول بسیارى از فقها مبنی بر اختصاص قاعده به فعل غیر را صحیح نداسته بلکه تصریح می کند این قاعده افعال خود مکلّف را نیز در بر مى گیرد.
مولف در ادامه معانى سه گانه حمل فعل غیر بر صحت را نیز تبیین کرده است.
مستندات قاعده «صحت»
نویسنده در اثبات مستندات قاعده «صحت» علاوه بر ادلّه اربعه (کتاب، سنّت، اجماع و عقل)، دلیل اصلى آن قاعده را اجماع عملى وسیره مستمر و متداول میان عقلا بر شمرده است.
معظم له در این زمینه می نویسد: مسلمین همیشه افعالى را که از دیگران صادر مى شود، حمل بر صحت مى کنند، هم در ابواب عبادات مانند: نماز امام جماعت، اذان موذن، اقامه براى جماعت، نماز میّت، غسل میّت، حج نائب و امثال آن؛ و هم در ابواب معاملات مانند: معاملاتى که وکیل انجام مى دهد؛ و هم در ابواب ذبح حیوانات، پوست هاى حیوانات که باید ذبح شرعى شده باشند.
حق این است که اجماع عملى در قاعده صحت، منحصر به مسلمانان نیست، بلکه مدار امور تمام عقلا با تمام اختلافاتى که ازنظر عقیده و مذهب و رأى و عادت داشته اند، در تمام زمان ها، در تجارت و سیاستشان این گونه بوده که تا زمانى که فساد عمل دیگرى برایشان ثابت نشده، حکم به صحت مى کرده اند.
تنبیهات اصالت صحت
مولف در مقام دوم قاعدۀ صحت به تنبیهات اصالت صحّت پرداخته و نظر خود پيرامون هر يك از آن ها را بيان كرده است.
تنبیهات ده گانۀ مرتبط با اصالت قاعدۀ صحّت عبارتند از:
تنبيه اوّل: مراد از صحّت، صحّت واقعى است یا صحّت در نزد فاعل؟، تنبيه دوم: ضرورت احراز صورت عمل، تنبيه سوم: صحّت در هر مورد بر حسب همان مورد است، تنبيه چهارم: لزوم احراز این که فاعل درصدد انجام دادن فعلى باشد که ترتیب آثار آن مراد است.، تنبيه پنجم: تفکیک بین آثار حمل بر صحّت،تنبيه ششم: این قاعده از امارات است یا از اصول عملیه؟، تنبيه هفتم: مقدّم بودن قاعده صحّت بر اصالة الفساد و بر اصول موضوعى، تنبيه هشتم: موارد استثناء قاعده صحّت، تنبيه نهم: آیا قاعده صحّت در اعمال خود شخص هم جارى است؟، تنبيه دهم: اصالت صحّت در اقوال و اعتقادات.
کاربرد «قاعده لاحرج»
در بیان نویسنده، استدلال به قاعده لاحرج برای نفی بسیاری از تکالیفی که مستلزم عسر و حرج است شهرت یافته و آن قاعده در بسیاری از ابواب عبادات، مانند ابواب وضو، غسل، تیمم، نماز، روزه و... جاری و ساری است.
مولف در ادامه بحث قاعده لاحرج را در ٣ مقام پی گرفته است: مقام اوّل: در مدارک قاعده، مقام دوم: در مفاد و معنای قاعده و نسبت آن با ادله دیگر،مقام سوم: تنبیهات مرتبط با این قاعده.
مستندات قاعده «لاحرج»
دلیل اصلی بر اثبات قاعده از نگاه مولف کتاب و سنّت است. مولف در این زمینه می نویسد: برای اثبات این قاعده به ادلّه چهارگانه (کتاب، سنت، اجماع، وعقل) استدلال کرده اند؛ ولی انصاف این است که در این قاعده - بعد از آن که معلوم شد محل بحث، تکالیف حرجی است که از حدّ طاقت خارج نیست و موجب اختلال در نظام و ضرر بر مال و جان نمی شود؛ جایی برای ادلّه عقلی و اجماع وجود ندارد.
معنای حرج
در بیان نویسنده آنچه در معنای حرج معتبر است، وجود نوعی تنگنا و محدودیت است، هرچند این تنگنا از دشواری عمل و سختی آن ایجاد شده باشد، و مداومت در یک روز یا روزهای متعدد، و تکرار عمل در آن معتبر نیست. مولف در اثبات این مدعا، ملاحظه معنای این کلمه و ملاحظه موارد استعمال آن در کتاب و سنت، و غیر آن را مورد توجه قرار داده است.
تنبیهات قاعده لاحرج
معظم له در مقام دوم قاعدۀ لاحرج به تنبیهات اشاره کرده و نظر خود پيرامون هر يك از آن ها را بيان كرده است.
تنبیهات شش گانۀ مرتبط با قاعدۀ لاحرج عبارتند از: تنبیه اوّل: آیا این قاعده به واسطه کثرت تخصیص، سست شده است؟، تنبیه دوّم: منظور از حرج، حرج شخصی است یا نوعی؟، تنبیه سوّم: حکم تعارض دلیل نفی حرج با نفی ضرر، تنبیه چهارم: آیا قاعده لاحرج عدمیات را دربر می گیرد؟، تنبیه پنجم: نفی حرج رخصت است یا عزیمت، تنبیه ششم: اختلاف عسر و حرج نسبت به اختلاف شرایط.
لازم به ذکر است این اثر ارزشمند فقهی و اصولی با ترجمه و تحقیق حجه الاسلام سید محمد جواد بنی سعید لنگرودی نخستین بار در سال ١٣٩٢(ه ش) در یک جلد و در ٢٥٥صفحه، در قطع رقعی توسط انتشارات امام علی بن ابیطالب (ع) به زیور طبع آراسته شده است.
معارف اسلامی
«اربعین» نماد «عشق بشریّت» به «اهل بیت علیهم السلام»
پرسش:
چرا باید اربعین حسینی را گرامی بداریم؟
پاسخ اجمالی:
اربعین، گردهمایی عظیمی است که جمعیّت زیادی براى بزرگداشت قیام عاشورا، به سوی کربلا رهسپار می شوند. نکته اعجاب آور این گردهمایی، حضور پیروان ادیان و مذاهب مختلف در این مراسم شیعی است. البته این علاقه تازگی ندارد و در طول تاریخ دارای پیشینه است. زیرا آنان پاسخ فطرت حقّ جوی خویش را در نزد اهل بیت(ع) می یافتند و مشتاق و تابع ایشان می گشتند؛ تبعیتی که در زمان حضرت مهدی(عج) قلوب همگان را فرا خواهد گرفت، و به ایمان قلبی مبدّل خواهد شد.
پاسخ تفصیلی:
«اربعین حسینى» گردهمایی عظیمی است که در دنیا شبیه و مانند ندارد! بیش از بیست میلیون نفر براى بزرگداشت شهیدانى که چهارده قرن پیش براى مبارزه با ظلم و ستم و حفظ عزت و شرف برخاسته اند، با پای پیاده از راه هاى دور و نزدیک به سوى مرقد آنان ـ در سرزمین «کربلا» ـ حرکت مى کنند. حتى افراد ناتوان و معلول نیز مسافر راه می شوند؛ و این بزرگداشت عظیم را در تاریخ ثبت می کنند.
چیزی که این واقعه را اعجاب آورتر می کند حضور پیروان ادیان و مذاهب مختلف اعم از سنی ها، مسیحی ها، ایزدی ها، زرتشتی ها و صائبین است؛ در حالی که این واقعه صرفاً در ارتباط با امور معنوی شیعیان است و از واقعه غم انگیزی در تاریخ شیعه حکایت دارد.
این ارتباط و علاقه ی قلبی عمومی به اهل بیت(علیهم السلام)، عجیب نیست! و پیشینه ای به عمر اسلام دارد. یعنی از زمان خود امام حسین(علیه السلام) و سایر چهارده معصوم(علیهم السلام) تا کنون مردم فارغ از عقیده و قومیتشان به این بزرگواران عشق می ورزیدند. نمونه آن، شیفتگی جوانی مسیحی به نام «وهب» به امام حسین(علیه السلام) است. او که به شدّت تحت تأثیر شخصیت این امام بزرگوار قرار گرفته بود، با ایشان همراه شد و در روز عاشورا دلیرانه تا آخرین نفس جنگید.(١)
اکنون نیز، حتی با گذشت قرن ها از زمان حیات آن فرستادگان الهی، رفتار، سخنان و اندیشه ای که از ایشان به یادگار مانده است، موجب جذب اقشار مختلف مردم با عقاید و سلایق مختلف می شود.
منشاء این گرایش، حق جویی انسان، و حقّ گویی اهل بیت(علیهم السلام) است؛ آنان خواه ناخواه حقّ جویان عالم را مجذوب و تابع خویش می سازند. امام رضا(علیه السلام) که فرمود: «فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا» (٢)؛ (مردم اگر زیبایی های کلام ما را بشنوند از ما تبعیت می کنند). این تبعیّت دارای مراتب و سطوح مختلفی است. شاید کمترین حدّ آن، همین همراهی و هم گامی با زائرین اربعین باشد.
اما کار به اینجا ختم نمی گردد! بلکه می توان لحظه به لحظه شاهد تقویت این ارتباط معنوی بود، تا جایی که به ایمان و اعتقاد قلبی بیانجامد. ایمان و اعتقادی که در زمان ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) همگانی شده و قلوب همه مردمان ـ و پیروان همه ادیان و مذاهب ـ را فرا می گیرد. همانگونه که خداوند در قرآن وعده داده است که دین بر حقّش را فراگیر فرماید: «وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلىَ الدِينِ كُلِّهِ» .(٣)
امیرالمومنین(علیه السلام)، تحقّق وعده خداوند در آیه فوق را مربوط به دوران «حکومت مهدوی» می داند، که آیین اسلام فراگیر شده و در همه آبادی های جهان، به یگانگی خداوند و پیامبری رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) شهادت داده می شود.(٤)
امام صادق(علیه السلام) نیز در این باره می فرماید: (اختلاف مذاهب و اديان از بين مى رود و فقط يك دين در سراسر گيتى حکمفرما می شود)؛ «لَيُرفَعَ عَنِ المِلَلِ وَ الأَديَانِ الإِختِلَافُ وَ يَكُونُ الدِينُ كُلُهُ وَاحِداً» . چنان كه خداى تبارك و تعالى فرموده است: «به راستى دين در نزد خدا، اسلام است»)؛ «إِنَّ الدِينَ عِندَاللهِ الإِسلَامُ» .(٥)
در این زمان است که «همه یهودیان و مسیحیان و پیروان ادیان مختلف مسلمان می شوند»،(٦) و فطرت حقّ جوی خویش را از زلال حقّ سیراب می سازند.
(١). بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، مصحح: جمعی از محققان، دار احياء التراث العربي، بیروت، ج ٤٥، ص ١٦.
(٢). عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، شیخ صدوق، محمد بن على بن بابويه، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى، نشر جهان، تهران، ١٣٧٨ هـ ق، چاپ اول، ج ١، ص ٣٠٧، (باب فيما جاء عن الإمام علي بن موسى(علیه السلام) من الأخبار المتفرقة).
(٣). سوره توبه، آیه ٣٣.
(٤). البرهان في تفسير القرآن، بحرانى، سيد هاشم، محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، مؤسسه بعثه، قم، ١٣٧٤ ش، چاپ اول، ج ٥، ص ٣٦٦؛ تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، استرآبادى، علی، مؤسسة النشر الإسلامي، قم، ١٤٠٩ ق، چاپ اول، ص ٦٦٣.
(٥). مختصر البصائر، حلى، حسن بن سليمان بن محمد، مؤسسة النشر الإسلامي، قم، چاپ اول، ١٤٢١ هـ ق، ص ٤٣٦.
(٦). ابن عباس ذیل آیه ٣٣ سوره توبه می گوید: وعده خداوند در این آیه زمانی محقق می شود که: «لَا يَبْقَى يَهُودِيٌّ وَ لَا نَصْرَانِيٌّ وَ لَا صَاحِبُ مِلَّةٍ إِلَّا دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ». بحار الأنوار، همان، ج ٥١، ص ٦١.
احکام شرعی
احکام ویژه پیاده روی اربعین
استحباب زیارت در روز اربعین از نزدیک
آیا زیارت امام حسین علیه السلام در روز اربعین از نزدیک استحباب دارد؟
بله از برخی روایات استحباب خاصی استفاده می شود.
خواندن زیارت اربعین از دور
آیا مستحب است که در روز اربعین از راه دور زیارت خوانده شود؟
به قصد رجاء مانعی ندارد.
بوسیدن ضریح مقدس امام حسین علیه السلام
بوسیدن درگاه حرم و آستان مقدس و سجده روبروی قبر مطهر چه حکمی دارد؟
ضریح اشکالی ندارد و مستحب هم هست چون تعظیم شعائر است ولی احتیاط این است بر آستان بوسه نزنند.
سجده در مقابل قبر امام حسین علیه السلام
سجده کردن در مقابل قبر امام حسین و ائمۀ دیگر علیهم السلام چه حکمی دارد؟
سجده كردن براى غير خداوند متعال حرام است و بعضى از مردم عوام كه در مقابل قبر امامان علیهم السلام پيشانى را بر زمين می گذارند اگر به قصد سجده براى امام علیه السلام باشد فعل حرام است و اگر براى شكر خدا باشد اشكالى ندارد، ولى اگر در نظر بينندگان چنين نشان دهد كه سجده براى امام علیه السلام است يا بهانه به دست دشمنان دهد اشكال دارد.
ايجاد سر و صدا در حرم ها
ايجاد سر و صدا در حرم ائمّه و پيامبران و امامزادگان، مانند خواندن زیارتنامه و شعر با صداى بلند و جيغ زدن زنها و يا سردادن شعارهاى ديگر كه موجب به هم خوردن حال حضور و توجّه زائرين میگردد، چه صورتى دارد؟
شايسته است زوّار محترم به هنگام زيارت، رعايت حال ساير زائرين را بنمايند.
پیاده رفتن به کربلا
آیا پیاده رفتن به کربلا استحباب خاصی دارد؟
با توجه به اینکه تعظیم شعائر اسلامی محسوب میشود رجحان و استحباب دارد.
پیاده روی نمادین اربعین
آیا پیاده روی به حرم دیگر ائمه معصومین علیهم السلام یا امامزادگان در روز اربعین به صورت نمادین مشروع و جایز است؟
روايت خاصي نداريم ولي به عنوان یک حركت نمادين مانعي ندارد مخصوصاً اگر موجب تعظيم شعائر شود.
لزوم رعایت بهداشت در مراسم پیاده روی اربعین
آیا افراد حاضر در مراسم پیاده روی به بهانه امر پیاده روی میتوانند مسائل بهداشتی را نادیده بگیرند؟
باید تا آنجا که می توانند مسائل بهداشتی را رعایت کنند.
تعارض رضایت شوهر و عدم رضایت پدر در سفر
اگر زنی متأهل به همراه و با رضایت همسرش بخواهد برای زیارت به عتبات برود، ولی پدرزن به خاطر ناامنی در عراق با این سفر دخترش راضی نباشد، آیا زن به همراه همسرش می تواند به این سفر برود و خداوند زیارتش را قبول می کند؟
درصورتیکه حق شوهر و رضایت پدر باهم تعارض کنند رعایت حق شوهر مقدم است.
سفر بدون اجازه پدر
آیا میتوان بدون اجازۀ پدر در پیاده روی اربعین شرکت نمود؟
اگر این سفر موجب اذیت و آزار آنها نشود اشکالی ندارد و الا جایز نیست.
پی نوشت: