طلیعه سخن
رژیم جعلی اسرائیل و سردمداران وحشی و دیوانه آن پس از ماه ها جنایت در غزه در سایه سکوت مدعیان حقوق بشر و آزادی و نهادهای بین المللی هر روز جری تر و بی باک تر به فجایع خود ادامه داده و اکنون اخبار عدوان و تجاوز رژیم منحوس صهیونیستی به سرزمین لبنان و به خاک و خون کشیده شدن مردم مظلوم و شهادت عده ای از زنان و کودکان معصوم و مردم بی دفاع و همچنین تعدادی از علما و نخبگان و فرماندهان و رزمندگان آن دیار موجب تالم، تاثر و نگرانی گردید.
در این میان خبر شهادت عالم مجاهد و عبد صالح خدا، دبیر کل فقید حزب الله، جناب حجت الاسلام والمسلمین سید حسن نصرالله (رضوان الله تعالی علیه)، قلوب تمام مسلمانان و آزادیخواهان جهان را غرق در ماتم و عزا نمود.
گفتنی است در زندگى اجتماعى و سياسى و نظامی، گاه لحظات حسّاسى پيش مىآيد كه رهبران بزرگ را در تنگنا قرار مىدهد و آن زمانى است كه در جوامع اسلامی اختلاف و پراكندگى و ضعف و ترديد در تصميم گيرى آشكار گردد و وجود اين اختلاف و پراكندگى مايه دلگرمى و جسارت دشمن می شود.
اينجاست كه رهبران شجاع و مصمّم، تصميم نهايى خود را اعلام مىكنند و مىگويند كه ما به تنهايى ايستادهايم، چه يار و ياورى باشد و چه نباشد، مىجنگيم و تسليم نمىشويم هر چند شهيد شويم. ما با آغوش باز از شهادت استقبال مىكنيم و تن به ذلّت و شكست نمىدهيم، اين همان راهى است كه شهید سیدحسن نصرالله به تأسی از سیدالشهدا علیه السلام برگزيد.
عاشورا در قرن اخير در ميان سيل اشك و آه عاشقان مكتب حسينى، روح حماسى خود را آشكار ساخت و تودههاى مسلمين را به حركت درآورد. اين حماسه مخصوصاً در برنامههاى حزب اللَّه جنوب لبنان نقش بسيار مؤثّرى ايفا كرد، و نداى «كلّ أرض، أرض كربلا» و «كلّ يوم عاشورا» در فضاى كشورهاى اسلامى طنين انداز شد؛ مجاهدتهاى جوانان جان بر كف و رشيد حزب اللَّه جنوب لبنان در مقابله با رژيم سفّاك و تا بُن دندان مسلّح صهيونيستى، از نمونههاى بارز و روشنِ تأسّى و الگوپذيرى از نهضت امام حسين عليه السلام در عصر حاضر است.
در اين بین دبیر کل فقید حزب الله لبنان بهترين و بيشترين بهره بردارى را از عزادارى امام حسين علیه اسلام نمود؛ در جلسه بسيار پرشور بيروت كه چند صد هزار نفر در آن شركت داشتند، چنان نطق كوبنده اى كرد و مردم شعار «هيهاة من الذلّة» را سر دادند كه پشت اسرائيل را لرزاند و خودشان تصريح كردند كه اين مجلس و سخنرانى براى آنها گران و سنگين تمام شد، يعنى سید شهید مقاومت از عاشوراى امام حسين(عليه السلام) براى داخل و خارج لبنان بهترين استفاده را كرد و به دشمنان خارجى و اسرائيل هشدار داد اين كه مى بينيد لشكرماست و اين معنى خاموش نشدن نهضت امام حسين است و همه جا كربلا و همه روز عاشورا است.
آمريکا و رژيم صهيونيستي پس از شکستهاي متوالي در سالهاي اخير، در صددند تا بحراني را در لبنان ايجاد کنند، اما این پيام شهید سيدحسن نصرالله بود که تا حدودي اين امر را خنثي کرد؛ چرا که خطاب به آمريکا و رژيم غاصب صهيونيستي گفت: ما با مردم خود گلاويز نميشويم، زيرا متکي به ملت خود هستيم.
آری غربي ها فكر مى كردند كه لبنان يك لقمه آماده است و عدّه اى را براى حمايت از خود به راه انداختند كه در مقابل آنها وقتى سید شهید مقاومت مردم را به حضور در صحنه دعوت كرد، سيل خروشانى به راه افتاد كه اين هم در سايه مكتب اهل بيت(عليهم السلام) است.
اهمیت این مسأله از آن جهت است که در لبنان هم سليقه های مختلف بود ولی با درایت و فهم بالای سیاسی دبیر کل فقید حزب الله لبنان، همه زير يک پرچم گردآمدند تا اسرائيل فرصت سوء استفاده نکند.
مکتب سید حسن نصرالله، مکتب معنویت و بازگشت به ارزشهای الهی است؛ و این فرهنگ ارزشى اسلام چنان تحركى در مبارزين لبنانى ايجاد نمود كه با يك عمليات خطرناك و قهرمانانه مقرّ ابرقدرتهاى مجهّز به اسلحه مدرن و پيشرفته و مجهّز به اسلحه فرهنگ ضد الهى و انسانى را منفجر مىكنند كه موجب فرار آنها از لبنان مىشود.
البته اسرائیل نشان داده که به هیچ خط قرمزی پایبند نیست و اعلام ترور آیت الله سیستانی نیز نشانگر همین مطلب است، لیکن حزب الله لبنان میتواند با استفاده از همان توانایی ها و نیروهای مخلص بار دیگر اسرائیل را شکست دهد و تجربۀ آنجا را یک بار دیگر هم تکرار کند. آنچه در گذشته سبب پیروزی شد، اکنون هم میتواند پیروزی آفرین گردد.
بی شک شهادت مجاهدان راه خدا نه شکست و نه ذلت؛ بلکه تمنای قلبی و بالاترین پاداش و نعمت الهی برای آنان است.
در طول این سال ها مردم لبنان و فلسطین و امت اسلام مدیون فرماندهی حکیمانه دبیر کل فقید حزب الله لبنان در جنگ با دشمن صهیونیستی بودند و هرگز رشادت های مخلصانه او را فراموش نخواهند کرد و پرچم مقاومت همواره سرافراز خواهد ماند و دشمن به آرزوی خود نخواهد رسید، چرا که این مسیر، رزمندگان و مخلصین فراوانی دارد که با تاسی به سیدالشهدا(ع) و عزمی راسخ تر راه شهدای بزرگ خود را پیموده و با نصرت الهی، صهیونیست خون خوار را زبون و ذلیل خواهد کرد، إن شاء الله.
اینجانب شهادت سید مقاومت را به پیشگاه حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) و رزمندگان مقاوم حزب الله و مردم غیور و علمای سرافراز لبنان و عموم مسلمانان آزادی خواه به خصوص خاندان معزز ایشان تبریک و تسلیت گفته و علو درجات وی و صبر و اجر بازماندگان و پیروزی هرچه سریع تر محور مقاومت و نابودی صهیونیست جنایتکار و شکست و ذلت دشمنان اسلام و مستکبران عالم را از درگاه الهی مسالت دارم.
پیام ها و بیانیه ها
پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته در پی حادثۀ تلخ و ناگوار جان
باختن تعدادی از هموطنان در معدن طبس
بسم الله الرحمن الرحیم
إنا لله وإنا إلیه راجعون
خبر جان باختن تعداد زیادی از هموطنان و کارگران عزیز در حادثۀ معدن طبس شدیداً موجب تألم گردید.
کسانی که برای تأمین زندگی کوچک خود و پیشرفت کشور عزیزمان قدم به چنین مشاغل سخت و طاقتفرسا و مخاطره انگیزی می گذارند قطعاً نزد خداوند متعال مأجورند و إن شاءالله عنایات الهی شامل حالشان خواهد بود.
لازم است مسئولین محترم به حال آسیب دیدگان این حادثه رسیدگی فوری نموده و در صورت اثبات کوتاهی، با مقصرین آن برخورد قاطع نموده و جهت پیشگیری از این حوادث تدبیرات لازم را بیندیشند.
همچنین رسیدگی به احوال خانواده جانباختگان و درنظر گرفتن کمک شایسته برای شأن و تسکین آلام آنان لازم است.
در پایان این ضایعه را به عموم مردم خراسان و خصوصاً به خانواده و بازماندگان این عزیزان تسلیت گفته و مغفرت و رحمت الهی برای جانباختگان و صبر و اجر برای بازماندگان و شفای مصدومان را از درگاه خداوند متعال مسألت دارم.
پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
به دبير كل محترم حزب الله لبنان
بسمه تعالى
حضور عالم مجاهد جناب حجتالاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله حفظه الله تعالى وزاد فى توفيقاته
دبير كل محترم حزب الله لبنان
با اهداء سلام و تحيت؛
اخبار عدوان و تجاوز رژيم منحوس صهيونيستى به سرزمين لبنان و به خاك و خون كشيده شدن مردم مظلوم و شهادت عدهاى از زنان و كودكان معصوم و مردم بىدفاع و همچنين تعدادى از علما و نخبگان و فرماندهان و رزمندگان آن ديار موجب تألم، تأثر و نگرانى گرديد. رژيم جعلى اسرائيل و سردمداران وحشى و ديوانه آن پس از ماهها جنايت در غزه در سايه سكوت مدعيان حقوق بشر و آزادى و نهادهاى بين المللى هر روز جرىتر و بىباكتر به فجايع خود ادامه داده و اكنون هوس تعدى به خاك ديگر كشورها را دارند.
دولتهاى اسلامى بايد بدانند اين آتش اگر خاموش نشود و اين سگ هار مهار نگردد، شعلهاش دامن همه امت اسلام را خواهد گرفت و آسيب اين سرطان جهانى خواهد شد.
البته هميشه اينگونه بوده است هرگاه ظلم به اوج برسد، به پايان خود نزديكتر مىشود و سنت الهى بر نابودى آنان جارى خواهد شد، إنشاءالله.
نصرت اسلام ومسلمين و مقاومت شما عزيزان دربرابر جبهه كفر و تزوير مثالزدنى و ستودنى است و وعده ﴿وَلَيَنْصُرَنَّ اللهُ مَنْ يَنْصُرُهُ﴾ در حق شما مجاهدان و مردم مقاوم و مظلوم آن ديار محقق است و پيروزى نهايى و كاملتان را به يارى خداوند همه عالم خواهند ديد.
بر همه مؤمنان و مسلمانان لازم است از دعاى خير به درگاه الهى و توسل به ذوات مقدسه عليهم السلام براى نابودى ظالمان و ستمگران غفلت نكنند و به هر نحو ممكن جبهه مقاومت را به صورت مادى و معنوى يارى كنند.
از درگاه خداوند متعال سلامت و توفيقات روزافزون شما سيد عزيز و همه مجاهدان جبهه مقاومت و پيروزى و عزت امت اسلام را مسألت دارم.
پیام تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی
در پی شهادت دبیر کل حزب الله لبنان
بسم الله الرحمن الرحیم
مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلاً
خبر شهادت عالم مجاهد و عبد صالح خدا، دبیر کل فقید حزب الله، جناب حجت الاسلام والمسلمین سید حسن نصرالله (رضوان الله تعالی علیه)، قلوب تمام مسلمانان و آزادیخواهان جهان را غرق در ماتم و عزا نمود.
شهادت مجاهدان راه خدا نه شکست و نه ذلت؛ بلکه تمنای قلبی و بالاترین پاداش و نعمت الهی برای آنان است.
در طول این سالها مردم لبنان و فلسطین و امت اسلام مدیون فرماندهی حکیمانه او در جنگ با دشمن صهیونیستی بود و هرگز رشادتهای مخلصانه او را فراموش نخواهند کرد و پرچم مقاومت همواره سرافراز خواهد ماند و دشمن به آرزوی خود نخواهد رسید، چرا که این مسیر، رزمندگان و مخلصین فراوانی دارد که با تأسی به سیدالشهدا علیه السلام و عزمی راسختر راه شهدای بزرگ خود را پیموده و با نصرت الهی، صهیونیست خونخوار را زبون و ذلیل خواهد کرد، إنشاءالله.
اینجانب شهادت سید مقاومت را به پیشگاه حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) و رزمندگان مقاوم حزب الله و مردم غیور و علمای سرافراز لبنان و عموم مسلمانان آزادیخواه بهخصوص خاندان معزّز ایشان تبریک و تسلیت گفته و علوّ درجات وی و صبر و اجر بازماندگان و پیروزی هرچه سریعتر محور مقاومت و نابودی صهیونیست جنایتکار و شکست و ذلت دشمنان اسلام و مستکبران عالم را از درگاه الهی مسألت دارم.
فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون
پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته
به همایش دین، فرهنگ و رسانه های نوین
بسم الله الرحمن الرحیم
«الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا»
در آغاز لازم است از برگزارکنندگان و شرکتکنندگان در این همایش که به نام دین، فرهنگ و رسانههای نوین نامیده شده است تشکر و قدردانی نمایم و امیدوارم با تلاش و کوشش همه کسانی که در تولید و ترویج معارف دینی و آموزههای اسلامی، خدمت میکنند، شاهد رسانههای نوین با محتوای اصیل باشیم.
قرآن کریم به تبلیغ نگاه ویژه، عمیق و دقیق دارد، به عنوان نمونه در آیه تبلیغ یکی از شئون پیامبران الهی را تبلیغ دین برشمرده است، راهی که در آن نه از مردم بلکه تنها از خداوند بیم دارند و خداوند نیز پاداش آنان را به آنها عطا میکند؛ در این آیه، تبلیغ رسالات خداوند به شکل و ابزار و اسلوب خاصی مقید نشده و از این رو شامل بیان، عمل، قلم، فضای مجازی و هرچیزی که در آن ابلاغ صورت می گیرد، خواهد بود.
همواره بشر بنا به فطرت خویش، به دنبال حقیقت میگردد و حقیقت را دوست داشته و در مقابل آن خضوع میکند به شرطی که حقیقت را بشناسد و آن را از باطل، تشخیص دهد امّا در بازار فریبنده امروز در فضای مجازی، شناخت درست از نادرست و شناساندن آن، وظیفهایی بسیار دشوار است، لذا از همه کسانی که با ابزار رسانه آشنایی داشته و در کنار آن دغدغه دین مداری و فضیلتگرایی و اخلاق را دارند، انتظار میرود از این فرصت نهایت استفاده را بنمایند و مسئولین و متولیان امور نیز نسبت به شیوههای قدیمی و رسانههای کم طرفدار تامل کرده و با حضور پررنگ در عرصه رسانه های مجازی، جریان دین و معنویت را تقویت نموده و در راه تولید محتوای جذاب و در عین حال بدون تحریف و انحراف، کوشش نمایند. و البته چنین همایشهایی میتواند ایدههای خلاقانه و شیوههای سودمند را در اختیار صاحبان رسانه قرار دهد.
بار دیگر از همه مسئولین و حضار و عوامل این همایش وزین تشکر و قدردانی مینمایم و از خداوند متعال میخواهم توفیق تبلیغ و ترویج دین را به همه ما عنایت فرماید.
فتاوا
اجازه استفاده از سهم امام برای کمک به مردم لبنان
مؤمنین مجاز هستند کل سهم امام، معادل نصف خمس را جهت کمک به مردم جنگ زده و مظلوم لبنان مصرف نمایند
باسمه تعالی
به اطلاع مؤمنین و مؤمنات می رساند، حسب استجازه از مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی مبنی بر صرف بخشی از وجوهات شرعی برای مداوا و کمک به مردم جنگ زده و مظلوم لبنان، معظم له اجازه صرف کل سهم امام معادل نصف خمس را در این موارد صادر فرمودند.
تصویرسازی
گزارش تصویری
مراسم بزرگداشت عالم مجاهد شهید سید حسن نصرالله
مراسم عزاداری وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
حجت الاسلام والمسلمین حمزه خلیلی معاون اول قوه قضائیه
هیئت امنای موکب حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
اعضای خبرگان رهبری
پویش ها
برگزیدگان پویش #ایثار_ادامه_دارد
پس از استقبال و شرکت پرشور هموطنان در پویش #ایثار_ادامه_دارد / #نذر_خون در سال های گذشته، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی با همکاری سازمان انتقال خون و مرکز خدمات حوزه های علمیه جهت دعوت عموم عزاداران حسینی به سنت حسنۀ اهدای خون، این پویش را از ابتدای ماه محرم تا پایان ماه صفر برگزار کرد.
اکنون پس از پایان برگزاری پویش، برگزیدگان این اقدام خداپسنانه معرفی شدند و هدایایی برای این عزیزان ارسال شد.
١. آقای محمد نورانی از بجنورد
٢. آقای عباس اسکندری از روستای انصار الامام استان همدان
٣. آقای وحید پروین نژاد از جهرم
٤. آقای امیر حیدری از همدان
٥. آقای علی حاجیلوئی از شهرستان خدابنده
٦. آقای سید محمد حسینی از مشهد
دیدارها
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار با برخی از اعضای محترم مجلس خبرگان رهبری بر لزوم انسجام میان نیروهای حزب الله تأکید کرده و فرمودند: باید میان نیروهای حزب الله در درون حزب و همچنین میان مردم لبنان با آنان انسجام و اتحاد باشد که در این صورت هیچ خطری متوجه آنان نخواهد شد.
ایشان افزودند: دولت و ملت ایران نیز در حمایت از آنها از هیچ اقدامی فروگذار نکرده و همواره حامی آنان خواهد بود.
معظم له از نقش و جایگاه مراجع، علما و متفکران در تقویت جبهۀ مقاومت یادکرده و فرمودند: انتظار این است که آنان با اعلام مواضع به موقع و شجاعانه خود، افزون بر ابراز همدردی، برای تقویت و ایجاد روحیه و انگیزه در نیروهای مقاومت بکوشند و میدان را خالی نکنند.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی با اشاره به شکست مفتضحانۀ اسرائیل در جنگ سی و سه روزه لبنان افزودند: حزب الله لبنان میتواند با استفاده از همان تواناییها و نیروهای مخلص بار دیگر اسرائیل را شکست دهد و تجربۀ آنجا را یک بار دیگر هم تکرار کند. آنچه در گذشته سبب پیروزی شد، اکنون هم میتواند پیروزی آفرین گردد.
ایشان خاطرنشان ساختند: اسرائیل نشان داده که به هیچ خط قرمزی پایبند نیست و اعلام ترور آیت الله سیستانی نیز نشانگر همین مطلب است.
معظم له افزودند: ما به سهم خود آمادگی داریم از جبهۀ مقاومت حمایت کنیم.
تلاش کنید باری از دوش مردم بردارید
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار با معاون اول قوه قضائیه تأکید کردند: قبل از طی مراحل اداری، توصیه به مصالحه شود تا از طولانی شدن مسیر قضایی جلوگیری گردد.
ایشان ضمن آرزوی موفقیت هر چه بیشتر این قوه در رسیدگی بهتر و سریعتر به پروندهها، فرمودند: امیدوارم از تجربیات خود بهخوبی استفاده کنید تا باری از دوش مردم بردارید.
خدمتگزاری بی منت، توفیق بزرگی است
تشکیل چنین موکبی با نیت های خیر، یک موهبت الهی و مورد توجه امام زمان علیه السلام است
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار حجت الاسلام و المسلمین نظری منفرد و هیئت امنای موکب حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها قم فرمودند: تشکیل چنین موکبی با نیت های خیر، یک موهبت الهی و مورد توجه امام زمان علیه السلام است.
ایشان خدمتگزاری بی منت را توفیق بزرگی برشمرده و فرمودند: باید به گونه ای عمل نمایید که احساس نشود شما منتی بر آنها دارید، بلکه باید سپاسگزار باشید که بر شما منت نهادهاند تا چنین توفیقی شامل حالتان گردد.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی نحوه کمک رسانی به افراد را مهم دانسته و فرمودند: ممکن است در میان آنان افرادی آبرومند و محترم باشند که دچار مشکلات شده باشند، کمک به این دسته باید در اولویت قرار گیرد.
ایشان با اشاره به اینکه خدمت فی سبیل الله هیچ حد و مرزی ندارد، افزودند: افراد زیادی می خواهند این کارها را انجام بدهند ولی نمی توانند. حال که خداوند به شما توفیق خدمتگزاری داده باید مرتبا شکر آن را بجا بیاورید و خدماتی داشته باشید که ماندگار بشود.
معظم له در پایان بر استفادۀ حداکثری از تمام ظرفیت های مادی و معنوی موکب تأکید فرمودند.
یادداشت
١
علم آموزی در اسلام
از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظلّه
اسلام درباره تحصیل علم و دانش بیش از آنکه متصوّر است، توصیه نموده. احترام و اهمیت خاصى که اسلام براى مسئله «تعلم» قائل شده، تا آنجا است که مسلمانان را ملزم مى سازد که همه در میدان جنگ شرکت نکنند، بلکه گروهى بمانند و معارف اسلام را بیاموزند.
یعنى جهاد با «جهل»، همانند جهاد با «دشمن»، بر آنها فرض است و اهمیت یکى کمتر از دیگرى نیست. بلکه تا مسلمانان در مسئله جهاد با جهل، پیروز نشوند، در جهاد با دشمن پیروز نخواهند شد. زیرا یک ملت جاهل همواره محکوم به شکست است.
علم آموزی در قرآن
قرآن مجید نه تنها مسئله شناخت و معرفت انسان را نسبت به جهان خارج یک امر ممکن مى شمرد بلکه آن را از اهم واجبات معرفى می کند. قرآن با انواع بیانات صریح، ظاهر، و کنایى، پیروان خود را به فراگیرى علم و دانش و شناخت رازهاى هستى و اسرار عالم آفرینش دعوت مى کند.
بررسى تعبیرات قرآن در این زمینه افق تازه اى در برابر چشمان ما مى گشاید، و مسئله معرفت و شناخت را در سطحى بسیار بالا به عنوان یک وظیفه قطعى منعکس مى کند.
جالب اینکه: این دعوت در زمان و مکانى صورت گرفت که ابرهاى سیاه و تاریک جهل و بى خبرى افق را پوشانده بود، و به راستى عمق و گستردگى این تعبیرات قبل از هر چیز دلیل عظمت قرآن و حقانیت آورنده آن است.
در ٢٧ آیه از قرآن مجید با استفاده از جمله «اعلموا» (بدانید) دعوت صریح به فراگیرى علم شده است.
این حقیقت به وضوح به چشم می خورد که قرآن با استفاده از انواع عبارات و لطایف البیان انسان را به سوى معرفت و دانش سوق مى دهد و علم و آگاهى را برترین موهبت و افتخار و کارسازترین نعمت هاى الهى مى شمرد. تصریحات و کنایات به دلالت التزامى نشان مى دهد که راه معرفت و شناخت به روى همگان باز است و چیزى از آن مفیدتر نیست.
فریضه علم
قرآن کریم مسلمانان را به دو گروه تفسیم مى کند: «معلّمان و متعلّمان» و در واقع هر مسلمانى باید جزء یکى از این دو گروه باشد، یا آموزش دهد یا فرا گیرد، یا معلّم باشد یا شاگرد؛ پس مى فرماید: «وَمَا کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینفِرُوا کافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ؛ سزاوار نیست همه مؤمنان کوچ کنند، چرا از هر گروهى طایفه اى از آن ها کوچ نمى کنند تا در دین [و معارف اسلامى و احکام] آگاهى پیدا کرده، و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنان را انذار نمایند. شاید [از مخالفت الهى] بترسند».
بسیارى از دانشمندان در طول تاریخ، به این آیه شریفه استناد نموده اند تا لزوم فراگیرى علوم اسلامى را براى ابلاغ به دیگران، به عنوان واجب کفایى، مورد تأکید قرار دهند، علاوه بر اینکه فراگیرى براى عمل را براى همه واجب عینى مى دانند.
خداوند در این آیۀ شریفه با جمله «فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ» کوچ کردن را براى تحصیل علم واجب مى شمرد.
براى آگاهى از توجه اسلام به علم و ارج نهادن به آن، کافى است به این حدیث بنگریم که پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمود: «اغْدُ عَالِماً أَوْ مُتَعَلِّماً أَوْ مُسْتَمِعاً أَوْ مُحِبّاً لَهُمْ وَ لَا تَکنِ الْخَامِسَ فَتَهْلِک؛ یا دانشمند باش یا دانشجو یا شنوا از دانشمندان و یا دوستدار آنان، و هرگز نفر پنجمى نباش که هلاک خواهى شد!».
بر همین اساس گاه بعضى از دانشمندان اسلام، روزهاى متوالى طى طریق مى کردند تا از شهرى به شهر دیگر براى فرا گرفتن یک حدیث برسند! از جمله نوشته اند که «جابر» از مدینه به مصر رفت تا یک حدیث را که نزد یکى از دانشمندان بود از او بشنود و فرا گیرد؛ و لذا مى گویند هیچ کس به مرحله کمال نمی رسد مگر اینکه مسافرت کند و با دانشمندان بلاد مختلف تماس حاصل کرده تا از علم و تجربه آنان بهره گیرد و نیز کسى به مقصود نمی رسد مگر اینکه هجرت نماید.
در داستان خضر و موسى مى خوانیم که این پیامبر بزرگ (موسى) براى فراگیرى بعضى از علوم راه طولانى و پر رنج و مشقّتى را پیمود، تا نزد آن مرد الهى (خضر) رسید و بخشى از علوم را از او فرا گرفت.
در این قسمت نیز، فرقى میان زن و مرد وجود ندارد، یعنى راه فراگیرى علم و دانش به روى هر دو، یکسان باز است و کلام پیامبر صلى الله علیه وآله که فرمود: «طَلَبُ العِلمِ، فَریضَةٌ عَلى کل مُسْلمٍ وَ مُسْلمةٍ» دلیل این مدّعاست. حتّى اگر کلمه «مسلمه» نیز جزء حدیث نباشد، زیرا مسلم در اینجا به معناى نوع انسان است همانگونه که در بعضى از روایات چنین است. بنابراین هیچ محدودیتى از نظر اسلامى، در هیچ مرحله اى از فراگیرى علوم، براى زنان وجود ندارد و آنها مى توانند تمام مدارج کمال را از این نظر طىّ کنند.
در کلمات امام صادق علیه السلام نیز آمده: «طَلَبُ الْعِلمِ فَریضَةٌ عَلى کلِ حالِ» و یا این روایت از آن حضرت که فرمود: «لَوَدِدْتُ أَنَّ أَصْحَابِی ضُرِبَتْ رُءُوسُهُمْ بِالسِّیاطِ حَتَّى یتَفَقَّهُوا؛ من دوست دارم با تازیانه بر سر اصحابم زده شود تا عالم و فقیه شوند». یعنى حاضرم یارانم را با تازیانه به دنبال علم و دانش بفرستم!
در حدیثى از مولا امیر مؤمنان على علیه السّلام می خوانیم: «أَیهَا اَلنَّاسُ اِعْلَمُوا أَنَّ کمَالَ اَلدِّینِ طَلَبُ اَلْعِلْمِ وَ اَلْعَمَلُ بِهِ أَلاَ وَ إِنَّ طَلَبَ اَلْعِلْمِ أَوْجَبُ عَلَیکمْ مِنْ طَلَبِ اَلْمَالِ إِنَّ اَلْمَالَ مَقْسُومٌ مَضْمُونٌ لَکمْ قَدْ قَسَمَهُ عَادِلٌ بَینَکمْ وَ ضَمِنَهُ وَ سَیفِی لَکمْ وَ اَلْعِلْمُ مَخْزُونٌ عِنْدَ أَهْلِهِ وَ قَدْ أُمِرْتُمْ بِطَلَبِهِ مِنْ أَهْلِهِ فَاطْلُبُوهُ؛ اى مردم! بدانید، کمال دین فراگرفتن دانش و عمل به آن است. آگاه باشید! دانش آموختن، از طلب مال، بر شما واجب تر است، چراکه مال تقسیم و براى شما تضمین شده و خداوند عادل آن را در میان شما قسمت کرده و ضمانت فرموده و به زودى براى شما وفا می کند، ولى علم، به اهلش سپرده شده و شما مأمور شده اید، از اهلش آن را فراگیرید پس لازم است آن را طلب کنید».
زگهواره تا گور دانش بجوی
تحصیل علم در اسلام از جهات مختلف نامحدود است؛ از جمله مسلمانان باید در تمام دوران عمر خود تحصیل علم کنند؛ یعنى تحصیل علم فصل و زمان معینى ندارد. زیرا پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: «اطْلُبُ العِلمَ مِن المَهْدِ اِلَى اللَّحْدِ». تاریخ شروع تعلیم از درون گهواره و فارغ التحصیل شدن آن چشم بر هم گذاردن براى همیشه و مرگ است؛ «زگهواره تا گور دانش بجوى».
سلسله دستورات دینى اسلام، از هر لحاظ قید و محدودیتهاى علم را از میان برده، نهایت آنچه متصوّر است، مردم را به فرا گرفتن علم و دانش تشویق نموده است.
در نظر اسلام علم و دانش حدّ معینى ندارد، مسلمانان باید هر روز بر معلمومات خود بیفزایند. قرآن مجید تصریح می کند آنچه از علم و دانش به شما رسیده بسیار اندک است، تا مسلمانان در تحصیل علم بکوشند: «وَمَا أُوتِیتُمْ مِنْ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا».
لذا در مورد حضرت موسى علیه السلام مى خوانیم با اینکه شرح صدر پیدا کرده بود: «رَبّ اشْرَحْ لى صَدْرى» و حکمت و دانش در سینه داشت: «وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَینَاهُ حُکماً وَعِلْماً؛ هنگامى که او نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او بخشیدیم»، باز مأمور مى شود در برابر استادى چون حضرت «خضر علیه السلام» زانو زند، و همچون شاگردى از او درس گیرد: «قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُک عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً؛ موسى به خضر گفت: آیا من از تو پیروى کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده است، و مایه رشد و هدایت است به من بیاموزى؟».
امیرمؤمنان نیز می فرماید: «اَلعِلمُ مِیراثُ الأنبِیاءِ و المالُ مِیراثُ الفَراعِنَةِ؛ علم میراث پیامبران و مال میراث فرعون ها است».
به هر حال این آیات دلیل روشنى بر مسئله امکان و لزوم معرفت و تلاش مستمر و توقف ناپذیر در مسیر فراگیرى علم و شناخت است و نشان مى دهد که انسان در هیچ مرحله از عمر «فارغ التحصیل» نمی شود، و مسیر علم و دانش و معرفت نقطه پایانى ندارد.
به این ترتیب در منطق اسلام کلمه «فارغ التحصیل» یک کلمه بى معنى است، یک مسلمان راستین هرگز تحصیل علمش پایان نمى پذیرد، همواره دانشجو است و طالب علم، حتى اگر برترین استاد شود.
در حدیثى از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم مى خوانیم: «أَعْلَمُ النَّاسِ مَنْ جَمَعَ عِلْمَ النَّاسِ إِلَى عِلْمِهِ وَ أَکثَرُ النَّاسِ قِیمَةً أَکثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَقَلُّ النَّاسِ قِیمَةً أَقَلُّهُمْ عِلْماً؛ داناترین مردم کسى است که دانش مردم را بر دانش خود بیفزاید، گران بهاترین مردم کسى است که از همه داناتر باشد و کم بها ترین مردم کسى است که دانشش از همه کمتر باشد». این است ارزش علم از دیدگاه تعلیمات اسلام.
به هر حال جایى که پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم با آن علم سرشار و روح مملو از آگاهى مامور باشد که تا پایان عمر، از خدا افزایش علم بطلبد: «قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً؛ بگو پروردگارا علم مرا زیاد کن»، وظیفه دیگران کاملاً روشن است. در حقیقت از نظر اسلام، علم هیچ حد و مرزى را نمی شناسد. افزون طلبى در بسیارى از امور مذموم است، ولى در علم ممدوح است. افراط بد است ولى افراط در علم معنى ندارد.
علم، مرز بی انتها
علم مرز مکانى ندارد، تا چین و ثریا نیز باید در طلبش دوید. در حدیث معروفى از پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم مى خوانیم؛ که فرمودند: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَلَوْ بِالصِّینِ؛ دانش را فرا گیرید هر چند در کشور چین باشد». باید توجّه داشت که مملکت چین در آن زمان دورترین کشور جهان شناخته مى شد؛ بنابراین منظور این است که به سراغ دانش بروید هر چند در دور افتاده ترین کشورهاى دنیا باشد.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم در مورد عدم وجود مرز براى مقدار تلاش برای [فراگیری علم] فرمودند: «لَو یعْلمُ النّاسُ ما فى طَلَبِ العِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَو بِسَفک المُهَجْ و خَوضِ اللُّجَجْ؛ اگر مردم مى دانستند ارزشى را که در یادگیرى دانش است، هر آینه طلب مى کردند، آن را گرچه به ریختن خون دل و فرو رفتن در دریاها باشد».
از نظر مقدار کوشش در حدیثى از امام صادق علیه السلام آمده است :«أُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَلَوْ بِخَوْضِ اللُّجَجِ وَسَفْک الْمُهَجِ؛ در طلب دانش باشید هرچند براى تحصیل آن در دریاها فرو روید و خون خود را فدا کنید».
یعنى آنقدر ارزش دارد که اگر احتمال کشته شدن یا فرو رفتن در دریا هم باشد این مقدار تلاش روا است. این روایات کنایه از تحمل نهایت مشقت است، در آن زمان رفتن به اعماق دریا بسیار مشکل بوده است.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم در مورد عدم محدودیت از لحاظ استاد فرمودند: «الحِکمَةُ ضالَّةُ المُؤمنِ اَخَذَها حَیثُ وَجَدَها؛ دانش گمشده مؤمن است، هر جا بیابد، مى گیرد»؛ انسان گمشده باارزش خود را گرچه در دهان شیر باشد می گیرد.
یعنى در فرا گرفتن علم یگانه شرط این است که علم درست و صحیح، مطابق با واقع باشد. شما به آن کس که علم و حکمت از او فرا می گیرید کارى نداشته باشید.
لذا اگر علمى است که در نزد اساتید ما نیست، یا به نحو مطلوب در نزد آن ها نیست ناچاریم دانشجو به خارج بفرستیم و این همان است که مى فرماید: مؤمن دانش را می گیرد هرجا بیابد، گرچه از دهان کفّار در بلاد کفر!
در تاریخ مى خوانیم: پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم دستور اعزام دو نفر از مسلمانان را براى آموزش بعضى از سلاح هاى جدیدف براى تقویت ارتش اسلام صادر فرمودند.
اما عدم وجود مرز از نظر شکل و محتوى و کیفیت علم آموزى، در آیات و روایات تعبیرات مختلفى است که از هر چیز علم آموزید، از شهرهاى نابوده شده گذشتگان و اقوام منحرف گذشته، از آثار گذشتگان و از سیر و سفر در زمین و تجربه شخصى افراد و ... کسب دانش کنید.
مسیر نجات
امام علی علیه السلام جامعه انسانى را به سه گروه تقسیم می کند که چهارمى ندارد، می فرماید: «النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِی، وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاةٍ، وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کلِّ نَاعِقٍ، یمِیلُونَ مَعَ کلِّ رِیحٍ، لَمْ یسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ، وَ لَمْ یلْجَئُوا إِلَى رُکنٍ وَثِیقٍ؛ مردم سه گروهند: علماى ربانى، دانش طلبان در طریق نجات و احمقانِ بى سر و پا و بى هدفى که دنبال هر صدایى مى روند و با هر بادى حرکت مى کنند؛ آنهایى که با نور علم روشن نشده اند و به ستون محکمى پناه نبرده اند».
منظور از «مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاةٍ» به کسى گفته مى شود که رهبر و پیشوا و معلمى از علماى ربانى براى خود بر گزیده، از شیطان و وسوسه هاى او و انسان هاى شیطان صفت دورى گزیده، در طریق نجات گام نهاده و آن مسیر را در سایه رهبرى آگاه و با تقوا ادامه مى دهد.
«متعلّمان عَلى سَبیلِ النَّجاة» همچون کره ماه هستند که گرچه از خود نورى ندارند؛ ولى نور آفتاب را گرفته و منعکس مى کنند و به همین دلیل چراغ شب هاى تار محسوب مى شوند. این گروه خوشبخت و سعادتمند و پیروزند.
راه بهشت
اسلام از یک سو، تحصیل علم را واجب مى شمرد، تا آن حد که حضور در مجلس علم را حضور در باغى از باغ هاى بهشت مى شمرد: «مَجْلِسُ العِلْمِ رَوْضَةٌ مِنْ رِیاضِ الجَنّةِ»، و نگاه کردن به صورت عالم را عبادت می داند: «النَّظَرُ اِلى وَجْهِ الْعالِمِ عِبادَةٌ» و گام برداشتن در راه طلب علم را، گام به سوى بهشت، معرفى می کند، مرکب هاى قلم هاى دانشمندان را برتر از خون شهیدان می شمرد و حفظ حدیث و نوشتن آن را از فضایل بزرگ مى داند.
از پیامبر گرامى اسلام نقل شده: «إذا جاءَ المَوتُ لِطالِبِ العِلمِ و هُوَ عَلى هذهِ الحالَةِ ماتَ و هُوَ شَهیدٌ؛ کسى که در طریق تحصیل علم از دنیا برود شهید مرده است»!
در حدیثی امیر مؤمنان على علیه السلام فرمود: «مَن جاءَتهُ مَنِیتُهُ وَ هُو یطلُبُ العِلمَ فَبَینَهُ وَ بَینَ الانبِیاءِ دَرَجَةٌ؛ کسى که مرگ او فرا رسد، در حالى که در طلب علم است، میان او و پیامبران یک درجه فاصله است».
نشانه درایت
در حدیثی از پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم آمده است: «أَرْبَعَةٌ تَلْزَمُ کلَ ذِی حِجًى وَ عَقْلٍ مِنْ أُمَّتِی قِیلَ یا رَسُولَ اللَّهِ مَا هُنَّ قَالَ اسْتِمَاعُ الْعِلْمِ وَ حِفْظُهُ وَ نَشْرُهُ وَ الْعَمَلُ بِهِ؛ چهار چیز است که براى هر صاحب خرد و عقلى از امت من لازم است: گوش فرا دادن به علم و دانش، و حفظ، و نشر، و عمل به آن».
به این ترتیب پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم استماع و تحقیق را از آثار و نشانه هاى عقل و درایت شمرده است.
برتر از عبادت
امام على علیه السلام در حدیثى مى فرماید: «تَعَلَّموا العِلْمَ فَإنَّ تَعَلُّمَهُ حَسَنةٌ، و مُدَارسَتَهُ تَسْبِیحٌ و البَحْثَ عَنهُ جِهادٌ، وتَعْلِیمَهُ لِمَن لا یعْلَمُه صَدَقةٌ؛ علم را یاد بگیرید چرا که یادگیرى علم حسنه و مذاکره آن به منزله تسبیح و بحث درباره آن جهاد و تعلیم آن به کسى که نمی داند نوعى صدقه و انفاق در راه خداست».
اینگونه است که در حدیث معروف دیگرى آمده است: «تَفَکرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِنْ عِبادَةِ سِتینَ سَنَةٍ؛ ساعتى اندیشیدن بهتر از شصت سال عبادت است»!
کلید علم
خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «فَاسْئَلُوا اهْلَ الذِّکرِ انْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ از آگاهان سؤال کنید اگر نمی دانید». این در واقع یک اصل اساسى است که همه عقلاى جهان بر آن صحّه مى نهند که همیشه «نا آگاهان باید از آگاهان فرا گیرند»؛ زیرا علوم و دانش ها در حقیقت محصول تفکر و اندیشه و تجربه هایى است که پیشینیان کسب کرده و براى آیندگان مى گذارند؛ آنها نیز بر آن افزوده به نسل هاى بعد منتقل می کنند؛ به این ترتیب، علم و دانش بشر روز به روز تکامل مى یابد.
در احادیث اسلامى به پیروى از قرآن، سؤال به عنوان کلید علم معرفى شده است. در حدیثى از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم مى خوانیم: «الْعِلْمُ خَزَائِنُ وَ مَفَاتِیحُهُ السُّؤَالُ فَاسْأَلُوا رَحِمَکمُ اللَّه فَإِنَّهُ یؤْجَرُ أَرْبَعَةٌ السَّائِلُ وَ الْمُتَکلِّمُ وَ الْمُسْتَمِعُ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ؛ علم، گنجینه است و کلید این گنجینه ها سؤال است بنابراین سؤال کنید؛ خدا رحمت کند شما را زیرا چهار گروه در مورد سؤال اجر و پاداش الهى دارند: سؤالکنندگان، پاسخگویان، شنوندگان و کسانى که آنها را دوست دارند».
در حدیث دیگرى آن حضرت می فرماید: «السُّؤالُ نِصْفُ العِلْمِ؛ سؤال نیمى از علم و دانش است».
حضرت على علیه السلام می فرمایند: «الْمَسْأَلَةُ خِباءُ الْعیب ها، وَ مَنْ رَضِی عَنْ نَفْسِهِ کثُرَ السَّاخِطُ عَلَیهِ؛ پرسش کردن وسیله پوشاندن عیب هاست، و انسان از خودراضى، دشمنان او فراوانند».
عطش کسب علم
انسان هرگز نباید از فراگیرى علم و دانش خسته شود یا گمان کند به مرحله نهایى علم و دانش رسیده است. بداند به سمتى حرکت می کند که هر قدر جلوتر می رود وسیع تر مى شود.
در حدیث معروفى از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم می خوانیم: «مَنْهُومانِ لا یشْبَعُ طالِبُهُما طالِبُ الْعِلْمِ وَ طالِبُ الدُّنْیا؛ دو گروه گرسنه اند و هرگز سیر نمى شوند: طالبان علم و طالبان دنیا».
شبیه این سخن در حدیثى از امیرمؤمنان علیه السلام در غررالحکم آمده است: «الْعالِمُ مَنْ لایشْبَعُ مِنَ الْعِلْمِ وَ لایتَشَبَّعُ بِهِ؛ عالم و دانشمند کسى است که هرگز از علم و دانش سیر نمى شود و اظهار سیرى نیز نمى کند».
اینکه طالبان علم هرگز از طلب علم سیر نمى شوند به این دلیل است که اولًا علم، حد و مرزى ندارد و به فرموده قرآن: «وَ فَوْقَ کلِّ ذى عِلْمٍ عَلیمٌ».
و در جاى دیگر تمام معلومات انسان را در مقابل مجهولات، ناچیز مى شمارد و مى فرماید: «وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلیلًا».
و در مورد علم خداوند و حقایق جهان هستى مى فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ ما فِى الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَالْبَحْرُ یمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ؛ و اگر همه درختان روى زمین قلم شود، و دریا براى آن مرکب گردد و هفت دریاچه به آن افزوده شود، این ها همه تمام می شود ولى کلمات خدا پایان نمی گیرد؛ خداوند عزیز و حکیم است».
ثانیاً علم، نشاط آور است، روح را صیقل مى دهد و در واقع غذاى اصلى روح آدمى است و به همین دلیل طالبان علم هرگز از علم سیر نمی شوند بلکه هر مرحله اى را که طى کنند خواهان مرحله بالاترى هستند.
این سخن معروف است که بعضى از بزرگان در عین محرومیت مادى هنگامى که بعضى از مسائل پیچیده علمى را مى گشودند به قدرى لذت مى بردند که مى گفتند: « أَینَ المُلُوک وأبناءُ المُلُوک مِنْ هَذِهِ اَللَّذَّةِ؛ کجا هستند پادشاهان و شاهزادگان، که ببینند چنین لذتى از که ما مى بریم».
نیز در زمان هاى گذشته بسیارى از دانشمندان تن به مسافرت هاى طولانى می دادند که بسیار مشکلآفرین بود تا محضر بعضى از اساتید را درک کنند و حتى گاه به یک روایت از روایات معصومین علیهم السلام برسند.
گسترۀ تخصّصی علم آموزی
ممکن است بعضى چنین تصوّر کنند؛ این همه تأکیدات که درباره فراگرفتن علوم و دانش ها در آیات قرآن مجید و روایات اسلامى آمده است؛ تنها ناظر به علوم دینى است، و همه علوم را شامل نمى شود.
ولى این اشتباه بزرگى است؛ زیرا هم از آیات قرآن و هم از روایات اسلامى اهمیت علم آموزی به طور مطلق استفاده می شود.
١. در داستان آدم علیه السلام مسئله تعلیم اسماء بیان شده که اشاره به علم و آگاهى بر اسرار آفرینش تمام موجودات است نه اینکه در علوم دینى منحصر باشد.
٢. در سوره «الرّحمن» به تعلیم بیان از سوى خداوند پرداخته، و آن را به عنوان یک موهبت عظیم الهى در آغاز سوره اى که مجموعه بزرگترین نعمت ها در آن ذکر شده است معرّفى مى کند.
٣. در سوره «یوسف» به علم تعبیر خواب و حکایت رؤیاها از حوادث آینده اشاره کرده و به مسئله تدبیر امر یک کشور و آگاهى بر مدیریت بیت المال اشاره کرده است.
٤. در داستان طالوت و جالوت، امتیاز طالوت بر سایر بنى اسرائل تنها در معارف الهى نبود، بلکه آگاهى و مدیریت در امور نظامى و سیاسى که در نهاد این جوان هوشیار و مدبّر وجود داشت، نیز مورد توجّه و استدلال بوده است.
٥. در داستان داود علیه السلام نیز «علم زره بافى» را یکى از افتخارات بزرگ او برشمرده شده است.
٦. در سوره «کهف» در داستان موسى و خضر، از علوم و دانش هایى سخن می گوید که از سوى خضر علیه السلام به موسى علیه السلام آموخته شد و هیچ کدام از آن ها از علوم و معارف دینى به معنى خاص نبود، بلکه از علومى بود که جامعه انسانى را طبق نظام احسن اداره مى کند.
٧. در اواخر سوره «کهف» در داستان ذى القرنین سخن از سدّ سازى او به عنوان یک واقعه مهم به میان آمده است.
از مجموع اشاراتى که در آیات فوق و بعضى دیگر از آیات قرآن وارد شده، به خوبى مى توان استفاده کرد که - بر خلاف پندار کسانى که تصوّر مى کنند، قرآن تنها به علوم دین و معارف الهیه اهمیت داده و سخنى از علوم دیگر به میان نیاورده است - قرآن براى این بخش از علوم اهمیت فوق العاده اى قائل است، و آن را از مواهب بزرگ الهیه مى شمرد و مسلمانان را تشویق به فراگیرى هر گونه علم مفید و نافع در زندگى مادّى و معنوى مى نماید.
در احادیث اسلامى نیز - به پیروى از آیات قرآن مجید - تنها اکتفا به تشویق از فراگیرى علوم دینى نشده، بلکه علاوه بر آن هر گونه علم مفید در زندگى مادّى و معنوى مورد توجّه قرار گرفته است.
در حدیث معروفى از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم مى خوانیم: «الْعِلْمُ عِلْمانِ: عِلْمُ الادْیانِ وَ عِلْمُ الابْدانِ؛ علم دو گونه است: علوم دینى و علوم پزشکى». اوّلى مایه سلامت روح انسان است و دوّمى مایه سلامت جسم.
در حدیث دیگر از همان حضرت آمده است: «الْعِلْمُ ثَلاثَة: الْفِقْهُ لِلَادْیانِ وَ الطِّبُ لِلَابْدانِ وَ النَّحْوُ لِلِّسانِ؛ علم بر سه گونه است: آگاهى نسبت به ادیان، و پزشکى براى بدن ها، و نحو (ادبیات) براى زبان». در این حدیث سه شاخه مهم از علوم الهى و بشرى مطرح شده است؛ علوم دینى و علم پزشکى و ادبیات که در واقع کلید علوم دیگر است.
سخن آخر
این گونه آیات و روایات در مورد فضیلت علم و اهتمام به علم اندوزى بسیار است ... مملکت اسلامى مملکتى است که باید اهل مطالعه و همه جا کتابخانه و مبارزه با بیسوادى و همه جا مدرسه و مکان مبارزه با جهل باشد.
منابع:
١. پیام قرآن
٢. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)
یادداشت
٢
شهادت طلبی در اسلام
از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظلّه
امروزه دشمنان اسلام بیشترین وحشت را از فرهنگ شهادت و شهادت طلبى دارند چراکه گاه یکى از شهادت طلبان نقشه هاى پیچیده و پر خرج آنها را نقش بر آب می کند، این در حالى است که آنها توان مقابله به مثل، نسبت به فرهنگ شهادت را ندارند و سلاحى که بتوان از آن در برابر این فرهنگ دفاع کرد در خود نمى بینند.
شنیده شد که اخیرا به خاطر عاجز ماندن در برابر قیام مردم فلسطین و عجز اشغالگران در مقابل آنها تأکید کرده اند باید ریشه فرهنگ شهادت طلبى خشکانده شود، باید واژه شهادت از کتب درسى دبستان ها و دبیرستان ها حذف گردد، باید در کتب دروس دینى آیات مربوط به جهاد و شهادت درج نشود و مؤکدا کشورهاى دست نشانده خود را که متأسفانه در ممالک اسلامى کم نیستند به این امر توصیه کرده اند.
مفهوم شهادت
در معناى شهادت سه اصل افتاده است: حضور، علم، و اعلام به دیگران، و اگر به کشتگان راه خدا شهید مى گویند به خاطر آن است که ملائکه رحمت نزد آن ها حضور مى یابند، یا به خاطر حضور خودشان در میدان جهاد، و یا به خاطر مشاهده نعمت هاى بزرگى است که خداوند براى آنها آماده کرده است و یا حضورشان در پیشگاه حق.
ارزش شهید و شهادت در روایات
درباره مقام شهیدان روایات عجیبى در منابع اسلامى دیده مى شود که حکایت از عظمت فوق العاده ارزش کار شهیدان مى کند.
در حدیثى از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم می خوانیم: «فَوْقَ کلِّ ذِی بِرٍّ بَرٌّ حَتَّى یقْتَلَ اَلرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ؛ در برابر هر نیکى، نیکى بهترى وجود دارد تا به شهادت در راه خدا رسد که برتر از آن چیزى متصور نیست». در حدیث دیگرى از آن حضرت نقل شده است: «المُجاهِدونَ فی سَبیلِ اللّهِ قُوّادُ أهلِ الجَنَّةِ؛ مجاهدان راه خدا رهبران اهل بهشتند».
در حدیث دیگرى از امام باقر علیه السلام مى خوانیم: «مَا مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ مِنْ قَطْرَةِ دَمٍ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ أَوْ قَطْرَةٍ مِنْ دُمُوعِ عَینٍ فِی سَوَادِ اَللَّیلِ مِنْ خَشْیةِ اَللَّهِ وَ مَا مِنْ قَدَمٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ مِنْ خُطْوَةٍ إِلَى ذِی رَحِمٍ أَوْ خُطْوَةٍ یتِمُّ بِهَا زَحْفاً فِی سَبِیلِ اَللَّهِ؛ هیچ قطره اى محبوب تر در پیشگاه خدا از قطره خونى که در راه او ریخته مى شود، یا قطره اشکى که در تاریکى شب از خوف او جارى می گردد، نیست، و هیچ گامى محبوب تر در پیشگاه خدا از گامى که براى صله رحم برداشته می شود، یا گامى که پیکار در راه خدا با آن تکمیل می گردد نمى باشد». اگر تاریخ اسلام را ورق زنیم مى بینیم، قسمت مهمى از افتخارات را شهیدان آفریده اند، و بخش عظیمى از خدمت را آنان کرده اند.
در فضیلت شهادت، همین بس که در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه وآله وسلّم مى خوانیم: مشاهده کرد کسى دعا می کند و عرض می کند: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیرَ مَا تُسْأَلُ فَأَعْطِنِی أَفْضَلَ مَا تُعْطِی؛ خداوندا من بهترین چیزى که بندگانت از تو مى خواهند را از تو مى طلبم، پس بهترین عطایت را به من ارزانى دار».
پیامبر صلّى اللّه علیه وآله وسلّم فرمود: «إِنِ اُسْتُجِیبَ لَکَ، أُهَرِیقَ دَمُکَ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ؛ هر گاه دعاى تو مستجاب شود در راه خدا شهید خواهى شد».
در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «ما مِنْ أَحَدٍ یدخُلُ الجَنَّةَ فَیتَمنّى أَنْ یخْرُجَ مَنها إِلّا الشَّهِیدُ فَإنَّهُ یتَمنّى أَنْ یرجَعَ فَیقتَلَ عَشْرَ مَرّلتٍ مِمّا یرى مِنْ کرامَةَ اللَّه؛ هیچ کس وارد بهشت نمی شود که آرزو کند از آن خارج شود، مگر شهید که آرزو مى کند باز گردد و دوباره در راه خدا شهید شود، به خاطر این که الطاف الهى را نسبت به خود بسیار زیاد مى بیند».
پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: هنگامی که جنگجویان تصمیم به شرکت در میدان جهاد می گیرند، خداوند آزادی از آتش دوزخ را برای آن ها مقرر می دارد، هنگامی که سلاح برمی دارند و آماده پیکار می شوند فرشتگان به وجود آن ها افتخار می کنند، هنگامی که همسر و فرزند و بستگان آنها با آنها خداحافظی می کنند از آن ها خود خارج می شوند، از این موقع آن ها هیچ کاری نمی کنند مگر اینکه پاداش آنها مضاعف می گردد و در برابر هر روز، پاداش عبادت هزار عابد برای آن ها نوشته می شود، هنگامی که با دشمنان روبرو می شوند، مردم جهان نمی توانند میزان ثواب آنها را درک کنند، هنگامی که گام در میدان نبرد می گذارند و نیزه ها رد و بدل می شود و جنگ تن به تن شروع می گردد فرشتگان با پر و بال خود اطراف آن ها را می گیرند و از خدا تقاضا می کنند در میدان ثابت قدم باشند، در این هنگام منادی صدا میزنند: «الجَنَّةُ تَحتَ ظِلالِ السُّیوف؛ بهشت در سایه شمشیرهاست».
در این هنگام ضربات دشمن بر پیکر شهید ساده تر و گواراتر از نوشیدن آب خنک در روز گرم تابستان است. هنگامی که شهید از مرکب فرو می غلتد هنوز به زمین نرسیده حوریان بهشتی به استقبال او می شتابند و نعمت های بزرگ مادی و معنوی را که خدا برای او فراهم ساخته، برای او شرح می دهند و هنگامی که شهید بر روی زمین قرار می گیرد زمین می گوید آفرین بر روح پاکیزه ای که از بدن پاکیزه پرواز می کند، بشارت باد بر تو نعمت های در انتظار توست که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر قلب هیچ انسانی خطوط نکرده است.
خداوند متعال میفرماید: من سرپرست بازماندگان اویم، هر کس آنها را خشنود کند، مرا خشنود کرده و هر کس آنها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.
در آخر حدیث مفصلى که از امیر مؤمنان علیه السلام از رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله وسلّم درباره مقام شهیدان نقل شده مى خوانیم: پیامبر صلّى اللّه علیه وآله وسلّم سوگند یاد کرد: «فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَوْ کانَ الْأَنْبِیاءُ عَلَى طَرِیقِهِمْ لَتَرَجَّلُوا لَهُمْ لِمَا یرَوْنَ مِن بَهَائِهِمْ حَتَّى یأْتُوا إِلَى مَوَائِدَ مِنَ الْجَوَاهِرِ فَیقْعُدُونَ عَلَیهَا وَ یشْفَعُ الرَّجُلُ مِنْهُمْ سَبْعِینَ أَلْفاً مِنْ أَهْلِ بَیتِهِ وَ جِیرَتِهِ؛ سوگند به کسى که جانم در دست او است که وقتى شهیدان وارد عرصه محشر می شوند اگر پیامبران در مسیر آنها سوار بر مرکب باشند پیاده می شوند، به خاطر نور و ابهت آنان و هر یک از آن ها هفتاد هزار نفر را از خاندان و همسایگان خود شفاعت مى کند».
مرگ با افتخار
مرگى پر افتخارتر و گرامی تر، از شهادت نیست، هزار شمشیر بر بدن انسان وارد شود بهتر از آن است که در بستر بمیرد. همانگونه که امام علی علیه السلام فرمود: «إنّ أکرَمَ المَوتِ القَتلُ، و الذی نَفسُ ابنِ أبی طالبٍ بِیدِهِ، لَألفُ ضَربَةٍ بالسَّیفِ أهوَنُ عَلَی مِن مِیتَةٍ عَلَى الفِراشِ فی غَیرِ طاعَةِ اللّه؛ به یقین بهترین مرگ شهادت [در راه خدا] است، سوگند به آن کس که جان فرزند ابو طالب در دست اوست هزار ضربه شمشیر بر من آسان تر است تا مرگ در بستر، در غیر طاعت خدا».
این تعبیر حکایت از عظمت مقام شهیدان و امر شهادت مى کند تا آنجا که امام علیه السّلام حاضر است هزار ضربه شمشیر را به جان بخرد ولى در بستر، به مرگ طبیعى نمیرد و این زبان قال یا حال همه مؤمنان مخلص و شجاع و پاکباختگان راه حق است.
پیامى که على علیه السّلام در محراب عبادت در لحظات شهادت به ما داد درس بزرگى بود فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِ الْکعْبَه؛ به خداى کعبه نجات یافتم و رستگار شدم».
و به گفته شاعر:
مرده دلانند به روى زمین
بهر چه با مرده شوم همنشین
هم دمى مرده دهد مردگى
صحبت افسرده دل افسردگى
زیر گل آنان که پراکنده اند
گرچه به تن مرده، به دل زنده اند!
زنده شدم از نظر پاکشان
آب حیات است مرا خاکشان
و به گفته شاعر توانایى دیگر (سنائى):
بمیر اى حکیم از چنین زندگانى
کز از این زندگانى چون بمیرى بمانى!
از این مرگ صورت نگر تا نترسى
از این زندگى ترس کاینک در آنى
از ایمان تا شهادت
ایمان به قیامت روح ایثار و فداکارى را در انسان زنده مى کند، زیرا به حکم «ما عِنْدَکمْ ینْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ آنچه نزد شماست فانى مى شود و آنچه نزد خداست باقى می ماند»، زندگى این دنیا یک زندگى گذرا و ناپایدار و فانى است. در حالى که آنچه براى آن جهان ذخیره شود پایدار و جاویدان خواهد ماند. کدام عاقل است که در معامله «متاع» قلیل» به «مواهب کثیر» بلکه بى پایان، تردید به خود راه دهد؟ اینجاست که ایمان به معاد مى تواند سرچشمه انواع انفاق ها و گذشت ها و ایثارها گردد.
آری ایمان به انسان روح شجاعت و شهامت و صبر و استقامت مى بخشد، کسى از مرگ می ترسد که «انْ هِىَ الّا حیاتُنا الدُّنْیا؛ چیزى جز زندگى این دنیا در کار نیست»، می گوید. اما آن کس که معتقد است «انَّ الدّارَ الْاخِرَةَ لَهِىَ الْحَیوانُ؛ زندگى حقیقى تنها در سراى دیگر است»، چه ترسى از مرگ دارد؟!
آن کس که شهادت در راه خدا را دریچه اى براى راه یافتن به جوار رحمت حق، و رسیدن به مقام قرب او، و مواهب توصیف ناشدنى بهشت مى داند، چگونه ممکن است از بذل جان و مال در راه او دریغ داشته باشد، و یا از انبوه لشکر دشمن بهراسد؟!
به هر حال ایمان به رستاخیز اثر عمیقى در تربیت انسانها دارد، به آنها شهامت و شجاعت مى بخشد زیرا بر اساس آن، اوج افتخار در زندگى این جهان، «شهادت» در راه یک هدف مقدس الهى است که آغازى است براى یک زندگى ابدى و جاودانى.
عزت آفرین
امام علی علیه السّلام به یک اصل کلّى و جاودانى که رمز پیروزى و عزّت و سربلندى هر قوم و ملّتى است اشاره کرده، خطاب به لشکریانش مى فرماید: «اَلْمَوْتُ فِى حَیاتِکمْ مَقْهُورینَ وَالْحَیاةُ فى مَوْتِکمْ قاهِرینَ؛ مرگ در زندگى توأم با شکست شماست، و حیات و زندگى در مرگ پیروزمندانه شما».
در نظام زندگى انسان هاى شایسته و با شخصیت، زندگى مادّى و ظاهرى برترین ارزش نیست، همان گونه که مرگ مادى ضدّ ارزش نمى باشد. بلکه ارزش والا در نظر آزاد مردان با ایمان، در زندگى توأم با عزّت است. به همین دلیل هر گاه بر سر دو راهى قرار گیرند، شهادت توأم با عزّت و سربلندى را بر زندگى ذلیلانه ترجیح می دهند. همین نظام ارزشى بود که مسلمانان را در عصر پیامبر صلّى اللّه علیه وآله وسلّم و حتى بعد از آن در پیکارهاى نابرابر پیروز می کرد.
آرى عزّت جامعه اسلامى بر هر چیز مقدّم است و هر بهایى به خاطر آن پرداخته شود بجاست.
همین معنى در سخنان فرزندش حسین علیه السّلام در حادثه خونین کربلا تجلّى کرد آن زمان که فرمود: «لا وَاللّهِ لااُعطیکم بِیدی إعطاءَ الذَّلیلِ، و لاأفِرُّ فِرارَ العَبیدِ؛ نه، به خدا سوگند دست ذلّت در دست شما نمى گذارم، و همچون بردگان تسلیم نمى شوم، [بلکه مى جنگم و سربلند شربت شهادت را مى نوشم!]».
یک حرکت هدفمند
باید به این حقیقت توجه داشت که جان انسان، ارزشمند ترین سرمایه وجود او نیست، ما حقایقى با ارزشتر از جان داریم، ایمان به خدا، آیین اسلام، حفظ قرآن و اهداف مقدس آن، بلکه حفظ حیثیت و آبروى جامعه اسلامى، اینها اهدافى والاتر از جان انسان است که قربان شدن در راه آن هلاکت نیست، و هرگز از آن نهى نشده.
طبیعى است دیدگاهى که مرگ را یک تولد جدید و گام نهادن به عالمى وسیع و پهناور و روشن، و پر گشودن در آسمان بیکران مى شمرد. نه تنها از مرگ و شهادت در راه هدف ترس و وحشتى به خود راه نمى دهند، بلکه با الهام گرفتن از مکتب امیر مؤمنان على علیه السلام که مى فرماید: وَاللّهِ لاَبنُ أبیطالِبٍ آنَسُ بِالمَوتِ مِنَ الطِّفلِ بِثَدىِ اُمِّهِ؛ به خدا سوگند فرزند ابى طالب علاقه اش به مرگ بیشتر است از کودک شیرخوار به پستان مادر»، از مرگ در راه هدف استقبال مى کنند.
کوتاه سخن اینکه ایمان به معاد از انسان ترسو و بی هدف، آدم شجاع و با شهامت و هدفدارى مى آفریند که زندگیش مملو از حماسه ها و ایثارها و پاکى و تقوا است.
تجارت پرسود
هرکس مختصر آشنایى با منطق قرآن و اسلام داشته باشد می داند مقام مجاهدان و شهیدان در اسلام فوقالعاده والا است. قرآن با صراحت وعده بهشت را به این گروه ایثارگر داده است؛ از جمله در آیه ١١١ توبه مى فرماید: «انَّ اللَّه اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ انْفُسَهُمْ وَ امْوالَهُمْ بِانَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّه فَیقتُلُونَ وَ یقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیهِ حَقّا فی التَّوراةِ وَ الأنْجیلِ وَ الْقُرآنِ وَ مَنْ اوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِکم الذَّی بایعْتُمْ بِهِ وَ ذلِک هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ؛ خداوند از مؤمنان جان ها و اموالشان را خریدارى می کند که [در برابرش] بهشت براى آنان باشد [به این گونه که] در راه خدا پیکار می کنند، می کشند و کشته می شوند، این وعده حقى است بر او که در تورات و انجیل و قرآن (سه کتاب بزرگ آسمانى) آمده، و چه کسى نسبت به عهدش از خدا وفادارتر است، حال که چنین است بشارت باد بر شما به خاطر معامله اى که با خدا کرده اید، و این پیروزى بزرگى است».
و به راستى این تجارت بى نظیر و بى مانندى است: خریدار خداوند، فروشندگان مؤمنان مجاهد، متاعى که خریدارى مى شود جانها و اموالى است که خداوند خودش به آنها بخشیده، بهایى که براى آن پرداخته مى شود بهشت جاویدان، و سند این معامله سه کتاب بزرگ آسمانى است، و به دنبال همه این ها تبریکى است که این خریدار به این فروشنده می گوید!
چه تعبیرات زیبا و دلنشین؟ و چه معامله پر سود؟ در برابر یک متاع زود گذر و ناپایدار چه بهاى پر برکت و جاودانى با چه لطف و محبتى که در این معامله از سوى خدا ابراز شده؟!
حضرت علی علیه السلام نیز به عنوان مقدمه اى براى تجلیل از مقام شهیدان راه خدا و تقویت فرهنگ جهاد و شهادت در برابر ظالمان و ستمگران می فرماید: «وَ أَزْمَعَ التَّرْحَالَ عِبَادُ اللَّهِ الْأَخْیارُ، وَ بَاعُوا قَلِیلًا مِنَ الدُّنْیا لَایبْقَى، بِکثِیرٍ مِنَ الْآخِرَةِ لَا یفْنَى؛ بندگان نیک خدا به سرعت عزم بر کوچ گرفتند و متاع اندک دنیاى فانى را با سرمایه فراوان آخرت ماندگار، مبادله نمودند».
این تعبیر لطیف اشاره به این است که آن نیکان و پاکانى که شرب شهادت نوشیدند و در راه خدا به این افتخار بزرگ نایل شدند نه تنها زیانى نکردند، بلکه تجارت پرسودى نمودند، متاع قلیل فانى را به متاع کثیر باقى فروختند.
احدی الحسنیین
در [ادامه] به منطق عجیب محکمى برخورد مى کنیم که راز اصلى همه پیروزی هاى مسلمانان نخستین در آن نهفته شده است، و اگر پیامبر اسلام هیچ تعلیم و دستورى جز این نداشت براى تضمین پیروزى پیروانش کافى بود. و آن اینکه مفهوم شکست و ناکامى را به کلى از صفحه روح آن ها زدوده، و به آنها ثابت کرده که در هر حال شما پیروزید، کشته شوید پیروزید، و دشمن را بکشید باز هم پیروزید.
شما دو راه در پیش دارید که از هر کدام بروید به منزل مقصود خواهید رسید، بیراهه و پرتگاه مطلقا در مسیر شما وجود ندارد یک راه به سوى شهادت مى رود که نقطه اوج افتخار یک انسان با ایمان است، و بالاترین موهبتى است که براى انسان تصور مى شود که با خدا معامله کند جان را بدهد و یک حیات جاویدان و ابدى در جوار قرب پروردگار و در میان نعمت هاى غیر قابل توصیفش خریدارى کند.
راه دیگر پیروزى بر دشمن و در هم شکستن قدرت اهریمنى او و پاکسازى محیط زندگى انسان ها از شر ظالمان و ستمگران و آلودگان است و این نیز فیضى است بزرگ و افتخارى است مسلم.
این شعار حیات آفرین اسلامى با این تعبیر در قرآن مجید آمده است، آنجا که مى فرماید: «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیینِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکمْ أَنْ یصِیبَکمُ اللَّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیدِینا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکمْ مُتَرَبِّصُونَ؛ بگو آیا در باره ما جز یکى از دو نیکى را انتظار دارید [یا پیروزى یا شهادت] ولى ما انتظار داریم که خداوند عذابى از سوى خودش [در آن جهان] به شما برساند یا [در این جهان] به دست ما مجازات شوید، اکنون که چنین است شما انتظار بکشید ما هم با شما انتظار مى کشیم!»
کسب رضای الهی
هنگامى که هدف بسیار مقدّسى، همچون رضاى خدا در کار باشد انسان مؤمن آماده است به استقبال شهادت بشتابد و انتظار آمدن آن را نکشد، چه افتخارى از این بالاتر که انسان در راه معبود و محبوب و مقصودش جان دهد.
شک نیست که پیمودن راه خدا (سبیل اللَّه) یا به تعبیر دیگر راه دین و آیین او، با تمام مشکلاتى که دارد، چون موافق روح و جان افراد با ایمان است، کارى است آسان و گوارا، به همین دلیل مؤمنان داوطلبانه و آشکارا، از آن استقبال می کنند، هر چند سرانجامش شهادت باشد.
لبخند زدن بر مرگ، برافروخته شدن چهره ها در آستانه شهادت و آرامش دل ها در آخرین لحظات زندگى، تنها براى کسانى میسّر است که شوق دیدار یار تمام وجودشان را پرکرده، و دنیا را زندان و قفسى مى دانند که مرگ در راه رضاى پروردگار درهاى آن را مى گشاید و به اوج آسمان قرب خدا پرواز مى کنند.
برای زندگی ابدی
«شهادت» در راه یک هدف مقدس الهى، آغازى است براى یک زندگى ابدى و جاودانى. اسلام با ترسیمى که از مساله شهادت در آیات قرآن کرده است، عامل بسیار مهم تازه اى را در مبارزه حق در برابر باطل وارد میدان ساخته است. اسلام در تعلیمات خود این درس بزرگ را به آنها آموخته بود که شهادت در راه خدا و در طریق حق و عدالت به معنى فناء و نابودى و مرگ نیست، بلکه سعادت است و زندگى جاویدان و افتخار ابدى: «وَ لا تَحْسَبَنَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ؛ هرگز گمان نکن کسانى که در راه خدا کشته شدند مردگانند آن ها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده می شوند».
سربازانى که چنین درسى را در این مکتب بزرگ آموخته اند هرگز قابل مقایسه با سربازان عادى نیستند، سرباز عادى به حفظ جان خود مى اندیشد، اما آن ها براى حفظ مکتب پیکار می کنند و پروانه وار مى سوزند و قربانى مى شوند و افتخار می کنند.
چهره مرگ که براى بسیارى از مردم جهان وحشتانگیز است، و حتى از نام آن و هر چیز که آن را تداعى کند می گریزند، براى عقیده مندان به زندگى پس از مرگ نه تنها نازیبا نیست، بلکه دریچه اى است به جهانى بزرگ، شکستن قفس و آزاد شدن روح انسان، گشوده شدن درهاى زندان تن، و رسیدن به آزادى مطلق است.
مطالعات دانشمندان و تجربیات مختلف نشان داده که اینگونه پدیده ها در مقیاس وسیع و گسترده جز از طریق عقیده اى که زندگى پس از مرگ در آن جاى ویژه اى دارد امکان پذیر نیست.
انگیزۀ مذهبی
در زندگى انسان رویدادهایى دیده مى شود که جز از طریق اصالت حس مذهبى قابل تفسیر نیست. انسان هایى را می بینیم که همه امکانات مادى خود را عاشقانه فداى عواطف مذهبى کرده و مى کنند، و همه آنچه را که دارند، با گذشت بى نظیرى در پاى مذهب خود ریخته و حتى جان خویش را بر سر این کار مى نهند.
شهیدانى که در میدان هاى جنگ براى پیشبرد اهداف الهى شربت شهادت را با شوق و عشق نوشیده اند - که نمونه هاى آن نه تنها در تاریخ انقلاب اسلامى به وضوح و فراوان به چشم مى خورد بلکه در تاریخ اقوام و ملل دیگر نیز کم نیست - روشنگر این حقیقت است که حس مذهبى ریشه عمیقى در روح انسان دارد.
آری عقیده مذهبى مى تواند انسان را به یک موجود غیر قابل شکست در برابر عواملى که حیات او را تهدید می کنند تبدیل کند.بلکه در جامعه ها نیز چنین فداکارى ها و گذشت ها در طول تاریخ کم نیست، و تاریخ مذاهب پر است از این نمونه ها.
عطش شهادت
سخن از انفاق جانها در راه خدا است، مى فرماید: «کتِبَ عَلَیکمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کرْهٌ لَکمْ؛ جنگ [با دشمن] بر شما مقرر شده است در حالى که از آن اکراه دارید».
براى انسان هاى معمولى یک امر طبیعى است که جنگ و لو با دشمن و در راه خدا خوشایند نیست. زیرا در جنگ هم تلف اموال و هم نفوس و هم جراحت ها و مشقت ها است. البته براى عاشقان شهادت در راه حق و کسانى که در سطح بالایى از معرفت قرار دارند، جنگ با دشمنانِ حَق شربتِ گوارایى است که همچون تشنه کامان به دنبال آن مى روند و مسلما حساب آنها از حساب توده مردم جدا است.
حضرت علی علیه السلام مى فرماید: «طَیبُوا عَنْ أَنْفُسِکمْ نَفْساً وَ اِمْشُوا إِلَى اَلْمَوْتِ مَشْیاً سَجْحاً؛ با آغوش باز از شهادت استقبال کنید و با آرامش به سوى آن گام بردارید».
در حقیقت امام علیه السّلام شهادت را گمشده مطلوبى براى همه اهل ایمان مى شمرد و به آنها تأکید مى کند که نه تنها از شهادت نهراسند، بلکه با آغوش باز از آن استقبال کنند، جادّه آن را جادّه اى صاف و مستقیم و هموار بشمرند و با آرامش خاطر، به سوى آن حرکت کنند.
آن حضرت می فرماید: «مَن الرَّائِحُ إِلَى اللَّهِ کالظَّمْآنِ یرِدُ الْمَاءَ؛ کیست که با سرعت و نشاط [با جهاد خود] به سوى خدا رود، همچون تشنه کامى که به آب می رسد»؟!
سپس مى افزاید: «الْجَنَّةُ تَحْتَ أَطْرَافِ الْعَوَالِی؛ بهشت در سایه نیزه هاست».
جمله «مَن الرَّائِحُ إِلَى اللَّهِ ...»، اشاره به کسانى است که از روى اراده و علاقه و عشق به سوى شهادت، گام بر مى دارند، همچون عشق و علاقه تشنگان به آب زلال و گوارا. شبیه همین معنا را امام علیه السّلام در وصایاى قبل از شهادت و بعد از ضربت خوردنش بیان فرموده، مى فرماید: «وَ ما کنتُ إلاّ کقارِبٍ وَرَدَ؛ من نسبت به شهادت، همچون طالب آبى هستم که به چشمه آب مى رسد و جوینده اى هستم که گم شده خود را پیدا کرده است».
سخن آخر: (شهادت طلبی؛ کابوس دشمن)
نه تنها دیروز، امروز نیز فرهنگ سرنوشت ساز «شهادت» است که لرزه بر اندام دشمنان مى افکند، و آنها را از نفوذ در دژهاى اسلام مایوس مى کند، و چه پر برکت است فرهنگ شهادت براى مسلمانان، و چه وحشتناک است براى دشمنان اسلام.
خوشبختانه این فرهنگ آن چنان گسترش یافته و ریشه دوانیده که با این گونه تبلیغات نمى توان جلوی آن را گرفت و جوانان و نوجوانان اعم از پسر و دختر وارد این صحنه شده اند و این بلاى وحشتناکى است براى دشمنان اسلام، امیدواریم که مسلمین جهان روز به روز به این فرهنگ پر افتخار آشناتر شوند و راه شهیدان روز به روز پر رهروتر گردد.
منابع:
١. تفسیر نمونه
٢. پیام امام امیر المومنین علیه السلام
یادداشت
٣
بازدارندگی در اندیشه دفاعی قرآن
از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظلّه
قوانینى که در قرآن آمده آن چنان دقیق طراحى شده که گذشت زمان و دگرگونى نیازهاى بشرى، گرد و غبار کهنگى بر آن نمى پاشد و در عین برطرف ساختن نیازهاى اساسى عصر پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم که عصر نزول قرآن است، به اعصار و قرون بعد نیز ناظر است.
به عنوان مثال چگونگى مناسبات و پیمان هاى کشورهاى اسلامى با غیر مسلمانان، مناسبات سیاسى، اقتصادى و مانند اینها ... تاکتیک هاى دفاعى، وسایل مورد نیاز براى دفاع و مسائل دیگرى از این قبیل، همه تحوّل پذیرند و تردیدى نیست که این امور با ویژگى هاى هر عصرى دگرگون مى گردد. دستورهاى اسلامى در این قسمت یک سلسله کلیات وسیع است که مى تواند بر نیازمندى هر عصرى منطبق گردد و آن ها را تأمین کند.
از آنجا که زور و قدرت بر روابط ملل دنیا حکومت مى کند و این احتمال وجود دارد که جامعه اسلامى مورد تهاجم بیگانه قرار گیرد، لذا در چنین شرایطى همه حق دارند که خود را چنان قوى کنند که در امنیت زندگى داشته باشند؛ چراکه در نظام کنونى دنیا متأسفانه ضعیف پامال است؛ و همین امر «فلسفه تشکیل نیروهاى مسلّح و قواى دفاعى را روشن مى کند». اسلام دستور مى دهد که مسلمانان آمادگى کامل خود را براى دفاع از خویش حفظ کنند؛ قرآن دستورات صریحى در این باره دارد که در ادامه به آن اشاره می شود.
آمادگی دفاعی
در نخستین آیه مورد بحث به یک اصل حیاتى که در هر عصر و زمان باید مورد توجه مسلمانان باشد اشاره شده، و آن لزوم آمادگى رزمى کافى در برابر دشمنان است.
نخست مى گوید: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ؛ و در برابر دشمنان هر قدر توانایى دارید از نیرو و قدرت آماده سازید».
یعنى در انتظار نمانید تا دشمن به شما حمله کند و آن گاه آماده مقابله شوید، بلکه از پیش باید به حد کافى آمادگى در برابر هجوم هاى احتمالى دشمن داشته باشید.
طبق این آیه شریفه مسلمانان باید تمام توان و امکانات خود را بکار گرفته تا از هر جهت در آمادگى کامل باشند. امّا نه براى جنگ و خونریزى، بلکه براى اینکه فکر جنگ و کشتار را از سر دشمنان بیرون کنند. قرآن به ما مى آموزد که ابزار و آلات جنگى، آمادگى رزمى، سیاسى، اجتماعى، نظامى، همه و همه، براى جلوگیرى از جنگ است، نه اقدام به جنگ و درگیرى.
هم چنین در آیه ٧١ سوره «نساء» مى خوانیم: «یا ایهَا الَّذینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ اوْ انْفِرُوا جَمیعاً؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! آمادگى خود را در برابر دشمن حفظ کنید و در گروه هاى متعدد یا به صورت دسته واحد [طبق شرایط موجود]، به سوى دشمن حرکت نمایید».
آنجا که لازم است در دسته هاى مختلف و پراکنده حرکت کنید، از این طریق وارد شوید و آنجا که ایجاب مى کند همگى به صورت یک ارتش بهم پیوسته به میدان دشمن بشتابید، اجتماع را فراموش نکنید.
این آیه دستور جامع و همه جانبه اى به تمام مسلمانان، در همه قرون و اعصار، مى دهد که براى حفظ امنیت خود و دفاع از مرزهاى خویش، دائما مراقب باشند، و یک نوع آماده باش مادى و معنوى به طور دائم بر اجتماع آن ها حکومت کند.
بعضى از مفسران «حذر» را در آیه فوق تنها به معنى اسلحه تفسیر کرده اند، در حالى که «حذر» معنى وسیعى دارد و مخصوص«اسلحه» نیست.
با توجه به اینکه «حذر» - بر وزن خضر - به معناى بیدارى و هوشیارى و آماده باش در برابر خطر است، و گاه به معنى وسیله اى است که با کمک آن با خطر مبارزه مى شود، لزوم آماده باش دائمى مسلمین در مقابل دشمن، به خوبى روشن مى گردد.
ضمنا از کلمه «جمیعاً» استفاده مى شود که براى مقابله با دشمن همه مسلمانان بدون استثناء باید شرکت جویند و این حکم اختصاص به دسته معینى ندارد.
هم چنین خداوند مؤمنان را مخاطب ساخته و به آن ها دستور به صبر و شکیبایى و آمادگى در برابر هجوم دشمنان داده است، مى فرماید: «یا ایهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُو اللَّهَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! [در برابر مشکلات و هوس ها] استقامت کنید، و در برابر دشمنان پایدار باشید و از مرزها مراقبت به عمل آورید و از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید تا رستگار شوید».
در این آیه چهار دستور مهم به مؤمنان داده شده که ضامن سربلندى و پیروزى و عزّت آن ها است: از جمله در سومین دستور فرمان به «مرابطه» مى دهد و مى فرماید: «وَ رابِطُوا».
این جمله از مادّه «رباط» گرفته شده و در اصل به معنى بستن چیزى در مکانى است؛ مانند بستن اسب در محلّى، و کنایه از آمادگى مى باشد که مصداق روشن آن آمادگى و مراقبت از مرزهااست؛ زیرا سربازان در آن محل مرکب ها و وسایل جنگى خود را نگهدارى مى کنند.
و به همین دلیل بعضى از مفسّران آن را تنها به معنى نگهدارى اسب ها و مرکب ها در مرزها و آماده بودن در مقابل دشمن تفسیر کردهاند و حّتى گفته اند که مفهوم وسیع آن شامل آماده ساختن وسایل جنگى امروز اعمّ از آنچه که براى جنگ هاى هوایى و زمینى و دریایى لازم است مى شود. البتّه این بدان معنى نیست که آیه شریفه مرزهاى عقیدتى و فرهنگى را شامل نمى شود، چرا که مفهوم «رابطوا» آن چنان وسیع است، که هر گونه آمادگى براى دفاع در مقابل دشمن را در بر مى گیرد.
در فقه اسلامى نیز در باب جهاد بحثى تحت عنوان «مرابطه» یعنى آمادگى براى حفظ مرزها در برابر هجوم احتمالى دشمن دیده مى شود که احکام خاصى براى آن بیان شده است.
[بی شک همۀ این دستورات] به منظور تقویت پایه هاى صلح است؛ چراکه اگر آمادگى کامل براى جنگ نباشد، هواى برترى جویى و توسعه طلبى بر سر دشمن مى زند.
در حقیقت اسلام مى خواهد با ایجاد آمادگى عالى مسلمانان، ریشه جنگ را بخشکاند و زمینه درگیرى و خونریزى را از بین ببرد.
تقویت بنیه نظامی
صرف هزینه در راه تسلیحات به طور قطع بدترین و بیهوده ترین مصارف محسوب مى شود، ولى اسلام در مورد ضرورت و خطر، نه تنها آن را لازم دانسته بلکه آن را «جهاد با اموال» نامیده است؛ زیرا این کار جنبه ایمنى دارد و چارهاى از آن نیست.
خداوند متعال پس از تشویق و تحریص مسلمانان به آمادگى همه جانبه، نسبت به خصوص سواره نظام و استفاده از اسب هاى آماده و تربیت شده تأکید مى کند و مى فرماید: «وَ مِنْ رِباطِ الْخَیلِ؛ اسب هاى ورزیده [براى میدان نبرد] آماده کنید».
در اینجا یک سؤال پیش مى آید و آن اینکه چرا بعد از ذکر کلمه «قوة» که مفهومى چنین گسترده دارد مسئله اسب هاى ورزیده جنگى مطرح شده است؟
پاسخ این سؤال با یک جمله روشن مى شود و آن اینکه آیه فوق در عین اینکه یک دستور وسیع براى همه قرون و اعصار بیان نموده، دستور خاصى هم براى عصر پیامبر صلّی الله علیه و آله - عصر نزول قرآن - نیز بیان داشته است. در حقیقت این مفهوم کلى را با ذکر یک مثال روشن براى نیاز آن عصر و زمان پیاده کرده است، زیرا اسب اگرچه در میدان هاى جنگ امروز با وجود تانک ها و زرهپوش ها و هواپیماها و هلى کوپترها نقش چندانى ندارد، ولى در آن عصر براى رزمندگان شجاع و پیشرو وسیله چابک و سریعى محسوب مى شد.
در زمان ظهور اسلام، بسیارى از مسلمانان شور و عشق به جهاد در سر داشتند ولى فقیر و نیازمند بودند و نمى توانستند حتّى وسایل ساده جنگى تهیه کنند، چنانکه قرآن نقل مى کند که آن ها مى آمدند و از پیغمبر مى خواستند که وسیله جنگ براى آن ها فراهم سازد و آنان را به میدان جهاد برساند و چون وسیله فراهم نبود غمناک و افسرده با چشم اشکبار بر مى گشتند: «تَوَلَّوْا وَأَعْینُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلَّا یجِدُوا مَا ینْفِقُونَ؛ با چشمان گریان و پر اشک بر مى گشتند، محزون بودند که چرا مالى نداشتند وسیله تهیه کنند و در جنگ حاضر گردند».
در پایان آیه شصت سورۀ انفال به موضوع مهم دیگرى اشاره شده و آن اینکه تهیه نیرو و قوه کافى و ابزار و اسلحه جنگى، و وسائل مختلف دفاعى، نیاز به سرمایه مالى دارد، لذا به مسلمانان دستور مى دهد که باید با همکارى عموم این سرمایه را فراهم سازند، و بدانید هر چه در این راه بدهید در راه خدا داده اید و هرگز گم نخواهد شد: «وَما تُنْفِقُوا مِنْ شَیءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یوَفَّ إِلَیکمْ؛ و آنچه در راه خدا انفاق کنید به شما پس داده خواهد شد» و تمام آن ها و بیشتر از آن به شما مى رسد: «وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ؛ و هیچگونه ستمى بر شما وارد نمى گردد».
این پاداش، هم در زندگى این جهان از طریق پیروزى اسلام و شوکت و عظمت آن به شما مى رسد، زیرا یک ملت ضعیف و مغلوب سرمایه هاى مالى او نیز بخطر خواهد افتاد و امنیت و آرامش و استقلال خویش را نیز از دست خواهد داد، بنابراین ثروت هایى که در این راه صرف مى شود از طریق دیگر و در سطحى بالاتر عائد انفاق کنندگان خواهد شد.
و هم پاداش بزرگ ترى در جهان دیگر در جوار رحمت پروردگار در انتظار شماست با این حال نه تنها ظلم و ستمى بر شما نخواهد رفت، بلکه بالاترین سود و بهره را خواهید برد.
جالب توجه اینکه در جمله بالا کلمه «شیء» که مفهوم وسیعى دارد بکار رفته، یعنى هرگونه چیزى اعم از جان و مال و قدرت فکرى یا نیروى منطق و یا هرگونه سرمایه دیگرى را در راه تقویت بنیه دفاعى و نظامى مسلمانان در برابر دشمن انفاق کنید، از خدا پنهان نخواهد ماند و آن را محفوظ داشته و به موقع به شما مى دهد.
بهره گیری از تسلیحات مدرن
آیه شریفه وَ اعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ ... براى تمام مکان ها، زمان ها، کشورها و ادوار تاریخ الهام بخش است؛ زیرا از اسلحه خاصّى سخن نمى گوید که با گذشت زمان از رده خارج شود، بلکه تعبیر به «قوّه» مى کند، یعنى مسلمانان براى حفظ آمادگى خویش باید از هر سلاحى کمک بگیرند، در هر عصر و زمان باید مجهّز به پیشرفته ترین سلاح هاى نظامى دنیا باشند، کلمه «قوّه» حتّى سلاح هاى دیگر، غیر از سلاح هاى جنگى، را هم شامل مى شود؛ مثلًا، وسایل تبلیغاتى که نیرویى قوى براى نابودى دشمن بشمار مى رود نیز مشمول «قوّه» مى باشد. همانگونه که این کلمه شامل امور اقتصادى، اخلاقى، اجتماعى نیز مى شود و خلاصه، هر چیزى که در نبرد با دشمن کارساز باشد، و جلوى تجاوز دشمن را بگیرد، و در دفاع در برابر دشمن ما را یارى کند، مشمول آیه مى باشد.
مسلمانان باید سلاح هاى پیشرفته را به هر قیمتى که هست در اختیار بگیرند.سیره عملى پیامبر صلّی الله علیه و آله و پیشوایان بزرگ اسلام نیز نشان مى دهد که آنها براى مقابله با دشمن از هیچ فرصتى غفلت نمى کردند، در تهیه سلاح و نفرات، تقویت روحیه سربازان، انتخاب محل اردوگاه، و انتخاب زمان مناسب براى حمله به دشمن و به کار بستن هر گونه تاکتیک جنگى، هیچ مطلب کوچک و بزرگى را از نظر دور نمى داشتند.
معروف است که در ایام جنگ «حنین» به پیامبر صلّی الله علیه و آله خبر دادند که سلاح تازه مؤثرى در «یمن» اختراع شده است، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فورا کسانى را به یمن فرستاد تا آن سلاح را براى ارتش اسلام تهیه کنند.
بازدارندگی روانی
قرآن کریم مى گوید [با جمع و آماده سازی سلاح] هدف این نیست که مردم جهان و حتى ملت خود را با انواع سلاح هاى مخرب و ویرانگر درو کنید، آبادی ها و زمین ها را به ویرانى بکشانید، سرزمین ها و اموال دیگران را تصاحب کنید، اصول بردگى و استعمار را در جهان گسترش دهید، بلکه هدف این است که «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکمْ؛ با این وسایل دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید». زیرا غالب دشمنان گوششان بدهکار حرف حساب و منطق و اصول انسانى نیست، آنها چیزى جز منطق زور نمى فهمند!
شاهد این ادّعا حدیثى از امام صادق علیه السلام است که در تفسیر آیه ٦٠ سوره انفال در کتاب «من لا یحضره الفقیه» آمده، که فرمود: «ومنها الخضاب» یعنى اگر موى سر و صورت افسران و سربازان لشکر اسلام سفید شده، آن را خضاب و رنگ کنند و خود را جوان نشان دهند، تا ابهت بیشترى داشته باشند. طبق این روایت قوّه، شامل رنگ مو و هر چیزى که دشمن را بترساند و روحیه اش را تضعیف کند مى گردد و این دلیل بر گستردگى مفهوم واژه «قوّه» است.
در ادامه آیۀ ٦٠ سورۀ انفال می خوانیم: «وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ؛ علاوه بر این دشمنانى که مى شناسید دشمنان دیگرى نیز دارید که آنها را نمى شناسید و با افزایش آمادگى جنگى شما آن ها نیز مى ترسند و بر سر جاى خود مى نشینند».
آیه متضمن دستورى براى امروز مسلمانان نیز هست و آن اینکه تنها نباید روى دشمنان شناخته شده خود تکیه کنند و آمادگى خویش را در سر حد مبارزه آنها محدود سازند، بلکه دشمنان احتمالى و بالقوة را نیز باید در نظر بگیرند و حد اکثر نیرو و قدرت لازم را فراهم کنند و اگر به راستى مسلمانان چنین نکته اى را در نظر مى داشتند هیچگاه گرفتار حملات غافلگیرانه دشمنان نیرومند نمى شدند.
از جمله دستوراتى که در زمینه جهاد، در قرآن مى خوانیم، دستور شدت عمل است، آیه مى گوید: «وَ لْیجِدُوا فِیکمْ غِلْظَةً؛ دشمنان باید در شما یک نوع خشونت احساس کنند».
اشاره به اینکه تنها شجاعت و شهامت درونى، و آمادگى روانى براى ایستادگى و مبارزه سرسختانه با دشمن کافى نیست، بلکه باید این آمادگى و سر سختى خود را به دشمن نشان بدهید، و آنها بدانند در شما چنین روحیه اى هست، و همان سبب عقبنشینى و شکست روحیه آنان گردد، و به تعبیر دیگر وجود قدرت کافى نیست، بلکه باید در برابر دشمن نمایش قدرت داد.
و لذا در تاریخ اسلام مى خوانیم که به هنگام آمدن مسلمانان به مکه براى مراسم زیارت خانه خدا پیامبر صلّی الله علیه و آله به آن ها دستور داد به هنگام طواف با سرعت راه بروند، بلکه بدوند و شدت و سرعت و ورزیدگى خود را به دشمنانى که ناظر آن ها بودند نشان دهند.
و نیز در داستان فتح مکه مى خوانیم که پیامبر صلّی الله علیه و آله شب هنگام دستور داد مسلمانان همگى در بیابان آتش بیفروزند تا مردم مکه به عظمت ارتش اسلام آشنا شوند و اتفاقا این کار در روحیه آن ها اثر گذاشت و نیز دستور داد که ابو سفیان بزرگ مکه را در گوشه اى نگهدارند و ارتش نیرومند اسلام در مقابل او رژه روند.
در حوادث جنگ احد مى خوانیم که پیامبر صلّی الله علیه و آله در مقابل شعار بت پرستان «اعل هبل، اعل هبل؛ سربلند باد بت بزرگ هبل ...»، شعار کوبنده تر و نافذترى به مسلمانان تعلیم داد تا بگویند: «اللَّه أعلى وأجلّ؛ خدا برتر و بالاتر از همه چیز است»، و در برابر شعار «ان لنا العزى ولا عزى لکم؛ بت بزرگ عزى براى ماست و شما عزى ندارید»، بگویند: «اللّه مولانا ولا مولا لکم؛ خداوند ولى و سرپرست و تکیه گاه ماست و شما تکیه گاهى ندارید».
این نشان مى دهد که پیامبر صلّی الله علیه و آله و مسلمانان حتى از تاثیر یک شعار قوى در برابر دشمن غافل نبودند و بهترین آن را براى خود انتخاب مى کردند.
آموزش نظامی
مسلمانان باید به طور مداوم آموزش هاى نظامى را ببیند، ممکن است کسانى تصوّر کنند، تعلیم این فنون دقیق جنگى، سبب خونریزى بیشترى در میدان جنگ مى شود و این درست چیزى است که از همه تعلیمات جنگى در اسلام، خلاف آن استفاده مى شود، زیرا تعلیمات جنگى اسلام بر این اصل تکیه دارد که خون انسان ها کمتر ریخته شود.
اگر مسلمانان آنچنان از فنون نبرد آگاه باشند که در یک حمله کوتاه و برق آسا محکمترین ضربات را بر پیکر لشکر دشمن وارد کنند، زمان جنگ کوتاه مى شود و طبعا خون کمترى ریخته مى شود. بنابراین، تعلیمات فوق نیز در همان راستا است.
اضافه بر این، ممکن است دشمن با آگاهى از قوّت و قدرت و جنگآورى سپاه اسلام، به سرعت تسلیم گردد و از در صلح درآید که آن هم به خونریزى کمتر، کمک مى کند.
در راستاى مسأله آموزش هاى نظامى در اسلام نه تنها به مسأله آموزش تیراندازى و اسب سوارى تشویق شده، بلکه اجازه مسابقه و شرط بندى و برد و باخت را نیز در آن داده است؛ با اینکه اسلام در مسأله قمار و برد و باخت بسیار سخت گیر است؛ و آن را یکى از گناهان کبیره مى شمرد؛ ولى این موضوع را به خاطر فلسفه هاى روشنى که دارد استثناء کرده است.
امام صادق علیه السلام مى فرماید: «ان الملائکة لتنفر عند الرهان، وتلعن صاحبه ما خلا الحافر والخفّ والریش والنصل؛ فرشتگان به هنگام برد و باخت دور مى شوند و از آن نفرت دارند و صاحب آن را لعن مى کنند، مگر در مسابقات اسب سوارى و شتر سوارى و تیراندازى».
جالب اینکه مسابقات در حضور پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم، و گاه با کمک مالى آن حضرت صلّی الله علیه وآله وسلّم، انجام مى گرفت از جمله در حدیثى از امام سجاد علیه السلام مى خوانیم که فرمود: «انّ رسول اللّه اجرى الخیل وجعل سبقها اواقى من فضّة؛ پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم دستور مسابقه اسب سوارى داد و مال المسابقه را مقدار قابل ملاحظه اى نقره قرار داد».
حتّى از بعضى از روایات استفاده مى شود پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم شخصاً در بعضى از مسابقات شرکت فرمود و مسابقه داد!
به هر حال دستور مهم فقهى اسلام در زمینه «مسابقه تیراندازى و اسب سوارى» که حتى برد و باخت مالى را در زمینه آن تجویز کرده، و مسلمانان را به این مسابقه دعوت نموده است، نمونه دیگرى از بینش عمیق اسلام در زمینه آمادگى در برابر دشمن و خاموش کردن آتش فتنه ها و جلوگیرى از آزارها و یا به تعبیر روشن تر خفه کردن تهاجم در نطفه مى باشد.
جهاد
اسلام جهاد را به عنوان نیروى بازدارنده دشمن از نبرد و خونریزى قرار داده، و چنانچه بر اثر خیره سرى دشمن مسلمانان مجبور شوند دست به اسلحه ببرند، این کار تنها در حدّ ضرورت جایز است. و هر زمان دشمن از کار خود پشیمان گردید و واقعاً طالب صلح بود باید دست از جهاد کشید و صلح کرد: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛ اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح در آى و بر خدا توکل کن، که او شنوا و داناست».
نتیجه اینکه جهاد از منظر اسلام خشونت و خونریزى و کشتار و ویرانى و قتل و غارت نیست، بلکه در حقیقت سیستم دفاعى قوى و مستحکمى است که همچون سیستم دفاعى طبیعى نهادینه شده در بدن تمام موجودات، زندگى بدون آن امکان پذیر نیست و باعث جلوگیرى از درگیری هاى نظامى و خشونت دشمن مى گردد.
و چنین جهادى آنقدر ارزشمند و پربهاست که خداوند نه تنها به رزمندگان جان بر کف آن و مرکب هایى که رزمندگان را حمل مى کند، بلکه به جرقّه حاصل از برخورد سمّ اسبان رزمندگان با سنگ هاى روى زمین سوگند یاد مى کند!
حمله پیش دستانه
نباید از معنى «جهاد دفاعى» این چنین برداشت کرد که حکومت اسلامى باید بنشیند تا دشمن به خانه و کاشانه اش هجوم برد، سپس به دفاع برخیزد، بلکه به عکس هنگامى که احساس کرد دشمن براى پیکار آماده مى شود و قصدش تهاجم بر نیروى اسلام است، باید ابتکار عمل را به دست گیرد و قدرت تهاجم دشمن را در هم بشکند.
در آیه شریفۀ قرآن طرز برخورد با گروه پیمان شکن و بى ایمان و لجوج را چنین بیان مى کند که: «فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ؛ اگر آنها را در میدان جنگ بیابى و اسلحه به دست گیرند و در برابر تو بایستند آن چنان آنها را در هم بکوب که جمعیت هایى که در پشت سر آنها قرار دارند عبرت گیرند و پراکنده شوند و عرض اندام نکنند».
«تثقفنهم» از ماده «ثقف» - بر وزن سقف - به معنى درک کردن چیزى از روى دقت و با سرعت است، اشاره به اینکه باید از موضع گیرى هاى آنها به سرعت و با دقت آگاه شوى و پیش از آنکه تو را در یک جنگ غافلگیرانه گرفتار کنند مانند صاعقه بر سر آن ها فرود آیى!
و «شرد» از ماده «تشرید» به معنى «پراکنده ساختن توأم با اضطراب» است، یعنى آن چنان به آنها حمله کن که گروه هاى دیگر از دشمنان و پیمانشکنان متفرق گردند و فکر حمله را از سر بیرون کنند.
این دستور به خاطر آن است که دشمنان دیگر و حتى دشمنان آینده عبرت گیرند، و از دست زدن به جنگ خود دارى کنند، و همچنین آنها که با مسلمانان پیمانى دارند و یا در آینده پیمانى خواهند بست از نقض پیمان خود دارى کنند: «لَعَلَّهُمْ یذَّکرُونَ؛ و شاید همگى متذکر شوند».
به عنوان نمونه حمله «حَمْراء الاسد» و تعقیب سپاه مکه، بینش و هوشیارى رهبر اسلام را در طرق هجوم غیر مستقیم روشن مى سازد.
پیروزى ناگهانى که سپاه مکه در جنگ احد به دست آورد، اثر تکان دهنده منفى در نهضت اسلامى مدینه داشت، و شکوه و ابهّت این نهضت در بین دشمنان (یهود و منافقان) کاستى گرفت؛ تا آنجا که این گروه به خود تلقین مى کردند تا فرصت را براى حمله به آنها غنیمت شمارند و به همین دلیل بود که پیامبر اسلام به اعمال تند و شجاعانه و در عین حال ناگهانى براى استوارى بناء نهضت خویش دست یازید.
در همان موقع که سپاهیان مکه در «رَوْحاء» کنفرانس بر پا کرده بودند، خبر حرکت نیروهاى اسلام به رهبرى پیامبر براى تعقیب سپاه مکه به آنان رسید و چون به آنان خبر رسید که سپاه محمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم در نهایت شجاعت در نزدیکى آنان در «حمراء الاسد» اردو زده است، دست هایشان فرو افتاد و ارادهشان شکست و چنین به نظر مى رسید که از مقابله با مسلمانان عاجزند.
البتّه ترس ابوسفیان در این میان بیشتر بود؛ ناچار، نامه تهدید آمیزى به سوى پیامبر فرستاد. ولى پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم به نامه تهدید آمیز ابوسفیان اعتنائى نکرد و در نهایت عظمت و وقار برجاى ماند و همچنان با سپاهیان خویش سه شب در «حمراء الاسد» درنگ کرد و در اردوگاه نظامى در تمام طول شب آتش عظیم برافروختند تا قریش بدانند که مسلمانان استوار در جاى خویش منتظرند، و در موقعیتى مناسب براى حمله بردن به آنان آماده اند.
چون با این مانور سیاسى پایدارى سپاه اسلام براى مقابله نظامى با ابوسفیان آشکار گشت، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم با سپاهیان دلاورش سر بلند به مدینه بازگشتند؛ و با این مانور نظامى بى باکانه، پیروزى نظامى و سیاسى را براى خویش مسجّل ساختند.
استراتژی امنیتی
مسلمانان همیشه باید از آنچه در ظاهر و باطن جوامع بیگانه مى گذرد که ممکن است با سرنوشت مسلمین ارتباط داشته باشد با خبر باشند، و توطئه ها را در نطفه بشناسند و خفه کنند، و گرنه زمانى با خبر مى شوند که از عهده خنثى کردن آن بر نمى آیند، یا باید بهاى گزافى براى آن بپردازند.
حکومت اسلامى باید از تکنولوژى هاى پیشرفته و تمام وسایل اطلاعاتى در این زمینه کمک بگیرد و تنها به وسایل قدیمى گذشته بسنده ننماید.
درست است که این کار سرمایه گذارى وسیعى را مى طلبد؛ ولى با توجّه به اینکه گاه سرمایه هاى کمى در این راه سبب پیشگیرى از سرمایه گذارى هاى کلان در زمینه هاى نظامى و سیاسى و اقتصادى یا سبب پیشگیرى از ضایعات وسیع مى شود هر گونه سرمایه گذارى در این راه مقرون به صرفه است.
مثلًا اگر دستگاه هاى اطلاعاتى یک بمب گذارى دشمن را به موقع کشف و خنثى کنند چه بسا جلو ضایعات انسانى و اقتصادى زیادى را مى گیرد، و از آن مهم تر آنکه توطئه هاى خطرناک نظامى دشمن را کشف و خنثى مى نماید که جلو ضایعات بیشتر و گسترده تر و وسیع ترى را مى گیرد.
خداوند در آیه ١٠٢ سوره نساء مى فرماید: «... أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَکمْ وَ خُذُوا حِذْرَکمْ؛ مانعى ندارد که به هنگام ضرورت، در موقع نماز در میدان جنگ سلاح خود را به زمین بگذارید، ولى حذر یعنى مراقبت و آماده باش را از دست ندهید».
جالب اینکه معنى «حذر» بقدرى وسیع است که هرگونه وسیله مادى و معنوى را در بر مى گیرد، از جمله اینکه مسلمانان باید در هر زمان از موقعیت دشمن، و نوع سلاح، و روش هاى جنگى، و میزان آمادگى، و تعداد اسلحه و کارایى آن ها با خبر باشند، زیرا تمام این موضوعات در پیش گیرى از خطر دشمن و حاصل شدن مفهوم «حذر» مؤثر است.
از آیات قرآن، استفاده مى شود که مسأله تجسّس و جاسوسى در آن اعصار نیز وجود داشته است و در برابر جاسوسى هاى دشمنان اسلام، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم دستگاه ضدّ جاسوسى داشته است، تا به وسیله آن تحرّکات دشمن را در این زمینه خنثى کند.
در آیه ٤٧ سوره توبه به مسلمانان هشدار مى دهد که مراقب تحرّکات جاسوسى منافقان باشند مى فرماید: «لَوْ خَرَجُوا فیکمْ مازادُوْکمْ الّا خَبالًا وَلَاوْضَعُوا خِلالَکمْ یبْغُونَکمُ الْفِتْنَةَ وَ فیکمْ سَمّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلیمٌ بِالظّالِمینَ؛ اگر آنها همراه شما [و به سوى میدان جنگ تبوک] خارج مى شدند، چیزى جز اضطراب و تردید به شما نمى افزوند، و به سرعت در میان شما به فتنه انگیزى مى پرداختند و در میان شما جاسوسانى براى آنها وجود دارد، و خداوند نسبت به ظالمان آگاه است».
از آیات قرآن مجید استفاده مى شود که داشتن دستگاه هاى اطّلاعاتى در زمان انبیاء پیشین نیز معمول بوده و حتّى از پرندگان نیز احیاناً استفاده مى شده است. همان گونه که در داستان سلیمان و هدهد آمد که خبر مناطق دور دست را براى او مى آورد؛ سپس پیام سلیمان را که سرفصل تازه اى در مناسبات حکومت او با یک کشور دیگر بود به آنجا مى رسانید.
سخن آخر: (بازدارندگی؛ رمز پیروزی)
به عقیده ما اگر این دستور بزرگ اسلامى وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ به عنوان یک شعار همگانى در همه جا تبلیغ شود و مسلمانان از کوچک و بزرگ، عالم و غیر عالم، نویسنده و گوینده، سرباز و افسر، کشاورز و بازرگان، در زندگى خود آن را بکار بندند، براى جبران عقب ماندگیشان کافى است.
تدارک قوا و تقویت نیروها، آماده ساختن مرکب جنگى به منظور پیشگیرى از وقوع جنگ و ارهاب و ترساندن دشمنان و آمادگى از نظر روانى و معنوى، و از نظر بسیج منابع فرهنگى، اقتصادى و انسانى، و همچنین استفاده از کامل ترین نوع سلاح زمان و طرز به کار گرفتن آن منطقى ترین هدف براى تقویت بنیه نظامى است.
مسلماً اگر مسلمانان همین یک آیه را در زندگى خود پیاده کرده بودند در طول تاریخ پر ماجراى خویش هرگز گرفتار شکست و ناکامى نمى شدند.
ولى افسوس که مسلمانان با داشتن یک چنین دستور صریح و روشنى گویا همه چیز را به دست فراموشى سپرده اند، نه از فراهم ساختن نیروهاى معنوى و روانى براى مقابله دشمن در میان آن ها خبرى هست، و نه از نیروهاى اقتصادى و فرهنگى و سیاسى و نظامى، و عجب این است که با این فراموشکارى بزرگ و پشت سر انداختن چنین دستور صریح باز خود را مسلمان مى دانیم، و گناه عقب افتادگى خود را به گردن اسلام مى افکنیم و مى گوئیم اگر اسلام آئین پیشرفت و پیروزى است پس چرا ما مسلمان ها عقب افتاده ایم؟!.
هم اکنون قسمت مهمى از سرزمین هاى اسلامى در فلسطین در زیر چکمه هاى سربازان اسرائیل است. هجوم ناجوانمردانه اى که اخیراً به جنوب لبنان شد و هزاران خانواده را آواره کردند، و صدها نفر را به کشتن دادند، و آبادی ها را به ویرانه هاى وحشتناکى مبدل ساختند، بر این ماجراى غم انگیز فصل تازه اى افزود.
در حالى که افکار عمومى مردم جهان به طور دربست این عمل را محکوم کرده و قطعنامه هاى سازمان ملل اسرائیل را به تخلیه همه این سرزمین ها مامور مى کند، ولى این ملت چند میلیونى گوششان بدهکار هیچ یک از این مسائل نیست. چرا که زور دارند و اسلحه و قدرت و آمادگى جنگى کافى و پشتیبان قوى و از سالیان دراز پیش از این خود را آماده براى چنین تجاوزهایى کرده اند.
تنها منطقى که می تواند جوابگوى آنها باشد، منطق وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیلِ، تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِم مى باشد. گویى این آیه در عصر ما و براى وضع امروز ما نازل شده است و مى گوید آن چنان نیرومند شوید که دشمن به وحشت بیفتد و زمین هاى غصب شده را پس بدهد و در سر جاى خود بنشیند.
منابع:
١. پیام قرآن
٢. تفسیر نمونه
مقاله
«قانون جنگل» در عصر فضا!
(بررسی تمدن کنونی «غرب» از جنبه های مختلف)
چکیده :
تا کنون در این سلسله مقالات تجزیه و تحلیلی از تمدن های کهن شرقی و ریشهها و اصالت آن شده است؛ اکنون موقع آن رسیده که بررسی خود را درباره تمدن کنونی «غرب» شروع کنیم و ببینیم آیا آنچه امروز در غرب وجود دارد به راستی شایسته این هست که نام «تمدن» بر آن گذارده شود؟ یا اینکه چیزی جز ماشینیزه کردن زندگی و پیشرفت صنعت نیست...
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، مرداد ١٣٤٦، سال ٨، شماره ٩.
مقدمه
شاید برای بسیاری از افراد امکان نداشته باشد که دست به ارزیابی صحیح و تجزیه و تحلیل آزاد و واقع بینانه ای نسبت به تمدن کنونی غربی بزنند، چه اینکه زندگی فعلی اروپائی آنقدر پرزرق و برق و فریبنده است که به اصطلاح «دل و دین» را از کف عده ای ظاهربین ربوده، و آنها را چنان مسحور خود ساخته که هرگونه حس قضاوت و انتقاد را از آنها سلب کرده است؛ تا آنجا که انکار تمدن، انسانیت، خوشبختی و ... غربیها را در ردیف انكار روشنی «آفتاب» میپندارند! این افراد، مخصوصا اگر چند روزی هم به اروپا و آمریکا مسافرت کرده باشند و نمونه هائی از صنایع سنگین، شهرسازی مدرن، هتل های پرزرق و برق و تفریح گاه های کذائی غربیها را دیده باشند، همین که اسم «زندگی غربی» برده میشود یک آه حسرت بار از دل میکشند و میگویند: "اگر آنها زندگی دارند پس ما چه داريم؟ اصولا یکی از بدبختی های ما این است که در شرق متولد شده ایم! چه میشد اگر خدا بر ما منت میگذارد و ما را در غرب متولد میساخت؟ آن وقت همه چیز داشتیم اما افسوس...!"
فراموش نمی کنم در آن روزها که مدرسه میرفتیم یکی از دبیران غرب زدهء علوم طبیعی ما که «ناخن های بلند او» در آن روز جلب توجه همهء شاگردان را میکرد و نشانهء بارز فكر «کوتاه» او بود، این جمله را میگفت: «تنها بدبختی من این است که در ایران متولد شده ام» این جمله اثر عجیبی در فكر و روح همه ما داشت و به دنبال آن، چنان احساس حقارت در خود، در برابر غربیها میکردیم که حد نداشت؛ گويا آن «بیچاره» هم آن روزها تازه از اروپا برگشته بود و خاطره هتلها و گردشگاهها و مجالس شبنشینی آنجا را هنوز از خاطر نبرده بود!
اینگونه افراد گاهی برای توجیه افکار نادرست و بی پایه خود، و برای اثبات اینکه زندگی کنونی غرب، گذشته از همه چیز یک زندگی انسانی به معنی واقعی و آمیخته به تمام اصول اخلاق و شرافت است، به وجود تشکیلاتی از قبيل: صلیب سرخ، پرورشگاهها، بیمارستانهای مجانی، کمکهای فرهنگی و اقتصادی به کشورهای توسعه نیافته، انجمن های حمایت از زندانیان، حمایت از نابینایان، و حتی حمایت از حیوانات، به ضميمه مراسمی مانند: روز کودک، روز مادر، روز کارگر، روز اعلامیه حقوق بشر، هفته نیکوکاری، و امثال اینها استناد میکنند و اینها را نمونه ای از بیلان زندگی انسانی غربیها و کارنامه طلائی تمدن غرب معرفی میکنند؛ و به این ترتیب چنین وانمود میسازند که غربیها نه تنها برای حمایت از انسانها کوشش های دامنه داری به عمل آورده و مقررات وسیع و پرارزشی وضع کرده اند، بلکه از دولت سر آنها «وحش و طیر این بیابان» نیز جملگی سیراب و آسوده و راحت اند و همای سعادت بال و پر خود را بر سر همه این موجودات ضعیف نیز گشوده است.
قیافه واقعی در پشت این ماسک ریاکارانه
ولی آیا ما هرقدر هم خوش باور و ظاهربین باشیم میتوانیم روح خودخواهی، درّندگی و سبعیّت، استثمار و استعمار بی رحمانه غربیها را در پشت این ماسک های فریبنده، و این تظاهرات ریاکارانه انکار کنیم؟ آیا اگر ما خودمان را فریب ندهیم و زندگی آنها را درست ارزیابی کنیم ممکن است به آن قضاوت سطحی و ابتدائیِ غرب زدهها قناعت نمائیم؟ با صراحت باید گفت: یک بررسی دقیق در زندگی کنونی آنها نشان میدهد که تمام آنچه در دوران تاریک توحش و جاهلیت، یا در قرون وسطی، و یا در عصر جنگل وجود داشت، همهء آنها به مقياس بسیار وسیع تر با کمال تأسف در زندگی امروز غربیها دیده میشود، با این تفاوت که این جنایات و تبهکاریها در قیافههای تازه و اغفال کننده ای صورت میگیرد، در حالیکه در گذشته به صورت عریان و پوست کنده بود.
به عقیده ما این موضوع خود یکی از خطرات تمدن غربی است که بدترین اعمال ضدانسانی را در لفافههای فریبنده و گمراه کننده ای میپیچد، و در نتیجه هم افراد ساده لوح را زودتر تحت تأثیر خود قرار میدهد و هم مبارزه با آن را مشکل تر میسازد. درست مثل اینکه اگر سابقا مردم زهر کشنده ای به خورد یکدیگر میدادند چون عریان و طبیعی بود شاید به محض ورود در دهان ایجاد سوزشی میکرد و طرف را وادار به عکس العمل میساخت، ولی امروز همان زهرهای کشنده در کپسول هائی که پرده هایی از لعاب شیرین آن را پوشانیده به نام مجموعه ای از ویتامینهای لازم برای بدن به خورد افراد داده میشود.
بنابراین جنایات، وحشیگریها و اَعمال ضدانسانی از نظر نوع همان است که در سابق بود، و از نظر کمیّت به طور وحشتناکی توسعه یافته، تنها قیافه و صورت ظاهری آن چنانکه خواهیم دید تغییر پیدا کرده است؛ یعنی گناه گذشتگان این بود که با این مسائل به طور عریان روبرو میشدند. ممکن است کسانی این مطالب را به سادگی از ما نپذیرند، ما هم به آنها حق میدهیم؛ زیرا تا اینجا تنها به ذكر «ادعا» قناعت کرده ایم ولی حالا باید روی یکایک آنها انگشت گذارده و حساب هر مسئله ای را دقيقا جداگانه برسیم و با مدارک روشن و غیرقابل انکاری ثابت کنیم آنچه امروز تمدن عصر فضا، عصر موشک، عصر اتم و ... نامیده میشود در حقیقت همان «قانون جنگل» است که در قیافهء جدیدی خودنمائی کرده، همان قانونی که در میان اقوام وحشی وجود داشت. نخست مسئله جنگ و صلح، و سپس مسائل دیگری مانند: بردگی، آزادی، جنایت و ... را مورد بررسی قرار میدهیم.
«جنگ» در گذشته و امروز
تاریخ بشریت نشان میدهد که از جمله موضوعاتی که قیافهء زندگی انسان را همیشه تاریک و ننگین نموده و «شهد» زندگی را در کام بشر «شرنگ» ساخته همین مسئله جنگ و خونریزی بوده است. قبائل و اقوام وحشی و نیمه وحشی به بهانههای کوچکی به جان هم میافتادند و زمین را از خون یکدیگر رنگین میساختند. صلح در میان آنها مفهومی نداشت و اگر هم چیزی شبیه به «صلح» داشتند در حقیقت مقدمه ای برای آماده ساختن خود برای جنگ خونین تری بود. یک حال اضطراب و نگرانی دائمی بر سراسر زندگی آنها سایه افکنده بود، و اگر در محیط آنها آرایش جنگی دیده نمی شد این سکوت و خاموشی آرامش واقعی نبود، بلکه سکوتی مانند آرامش پیش از طوفان بود.
این بود خلاصه وضع زندگی بشر در آن ادوار تاریک؛ اما امروز: یک نظر اجمالی به حوادثی که در این قرن طلائی و پرافتخار اخیر، یعنی همین مدت ۶۷ سالی که از قرن بیستم میگذرد کافی است که واقع را آنچنان که هست بما نشان بدهد. می گویند: پیشرفت های صنعتی که در این قرن یا در این قرون اخیر نصيب بشر شده بیش از مجموع پیشرفت های صنعتی بشر از آغاز تاریخ تاکنون است، ولی این را هم باید اضافه کرد که جنایاتی که در این مدت کوتاه از بشر -به اصطلاح متمدن- سر زده شاید بیش از تمام جنایاتی است که در طول تاریخ پرماجرای بشر صورت گرفته است.
«لویس اسنایدر» استاد تاریخ دانشگاه نیویورک در آغاز کتاب خود «جهان در قرن بیستم» چنین مینویسد: «جهان پر از وحشت و نفاق وارد قرن بیستم شد. بحرانی ترین مسئله لاینحل آن روز خطر دائمی جنگ بود؛ نیروی اخلاق در میان ملل ضعیف بود و هیچگونه سازمان بین المللی وجود نداشت که از عهده حل و فصل اختلافات میان ملل برآید، پیشرفت های روزافزون علم تغییرات سریعی در زندگی داده بود اما سلاح های مخرب و خطرناکی هم به بار آورده بود. در راه تکمیل فنون علمی نیروی شدیدی به کار میرفت ولی در حقیقت نیروی «تب» بود نه «تندرستی» ... بشر مهار کردن هرچیزی را آموخته بود جز مهار کردن وحشی گری های سرشت بشری!».(١)
راه دور نرویم؛ برای درک میزان عواطف انسانی بشر متمدن این قرن، نگاهی به سیاهه خسارت های جنگ جهانی اول که در برابر جنگ جهانی دوم بسیار کوچک و کم اهمیت بود می اندازیم؛ تاریخ معاصر ارقام سرسام آور و وحشتناک و تکان دهنده ای از خسارات این جنگ در اختیار ما میگذارد که مطالعه آن بسیار غم انگیز و دردناک و در عین حال عبرت انگیز است. نویسنده کتاب «جهان در قرن بیستم» دربارهء تلفات و خسارت های جنگ جهانی اول مطالبی مینگارد که خلاصه آن چنین است: «تعداد کسانی که در میدانهای این جنگ کشته شدند بالغ بر ۹ ملیون نفر بود. تعداد افرادی که ناقص و عاجز و ازکارافتاده شدند بالغ بر ۲۲ ملیون نفر، تعداد مفقود الاثرها بالغ بر ۵ ملیون نفر. (البته این مربوط به تلفات میدان جنگ است، درحالی که تلفات فوق العاده در شهرها بیش از مجموع تلفات و زخمی های میدان جنک تخمین زده شده است و روی این حساب شاید مجموع تلفات و افراد ناقص و ازکارافتاده بالغ بر یکصد مليون نفر شوند!).
مجموع هزینه های این جنگ را چهار صد هزار مليون دلار برآورد کردهاند که برای درک عظمت این مبلغ كافي است بدانیم: طبق محاسبه ای که به عمل آمده با این مبلغ ممکن بود برای هر یک از خانوادههای ممالک انگلستان، ایرلند، اسکاتلند، بلژیک، روسیه، آمریکا، آلمان، کانادا و استرالیا، یک خانه آبرومند با مقدار کافی اثاث منزل تهیه نمود!! ونیز کافی بود که با این مبلغ تمام املاک و اراضی و ثروت تمام دو کشور فرانسه و انگلستان را خریداری کرد».(٢)
البته این رقم مربوط به خسارت مستقیم این جنگ است؛ شاید خسارات غير مستقیمی که بر اثر ازهم گسیختن اقتصاد این کشورها و از بین رفتن ذخائر انسانی آنها به بار آمد به مراتب بیش از مقدار مزبور باشد. هنگامی که میزان خسارات و تلفات این جنگ چهار ساله را با جنگهای قرون وسطی، مانند جنگهای دویست ساله «صلیبی» مقایسه میکنیم به خوبی درمی یابیم که بشر متمدن در این قرن مشعشع و طلائی چگونه قوس صعودی توحش و بربریت را پیموده است؛ زیرا جنگ های مزبور با اینکه، ۵ برابر جنگ جهانی اول طول کشید ولی میزان تلفات و خسارتهای آن شاید به یک پنجاهم آن نرسید! «گوستاولوبون» خاورشناس معروف فرانسوی میگوید: «تلفاتی که مسیحیان در جنگ صلیبی برای گرفتن بیت المقدس دادند بالغ بر یک ملیون نفر میشود».(٣) اگر به این رقم تلفات دیگری که مسلمانان دادند نیز افزوده شود نتیجه آن تقریبا همان است که در بالا اشاره شد.
پی نوشت:
(١). جهان در قرن بیستم، صفحه ٣.
(٢). جهان در قرن بیستم، صفحه ٤٠.
(٣). تاریخ تمدن اسلام و عرب، صفحه ٤١١.
معرفی کتاب
سیری در کتاب
«احکام خانواده در پرتو فقه اسلامی»
اجتماع بزرگ از واحد هاى كوچكى تشكيل مىشود كه خانواده نام دارد، خانواده در اسلام به عنوان مهم ترین رکن زندگی اجتماعی مورد توجه است، واکاوی روایات، نشان می دهد تشکیل خانواده، اساس و سنگ زير بناى نظام خانواده و نظام خانواده نیز سنگ زيربناى جامعه بشرى است.
دقت و ظرافتى كه در بيان احكام خانواده و حقوق زوحین در آيات و روایات به كار رفته، و حتى بسيارى از ريزه كاري هاى اين مساله که در اسلام بازگو شده، دليل روشنى است به اهميتى كه اسلام براى نظام خانواده و حفظ حقوق زن و مرد قائل است.
با توجه به اهمیت مباحث خانواده در فقه از یک سو و توجه ویژه آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله العالی) به احکام اجتماعی، سعی شده احکام فقهی و اجتماعی معظم له راجع به نهاد خانواده به صورت نظام مند ارائه شود؛ کتاب احکام خانواده نمونه ای از کتاب های جامع معظم له است که میتواند به عنوان یک راهنمای جامع برای جوانان مورد نظر باشد و آن ها را از کتاب های دیگر در بیان احکام فقهی مرتبط با نهاد خانواده بی نیاز سازد.
احکام خانواده در یک نگاه
مجموعه حاضر نظرات فقیه عالیقدر جهان تشیّع حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدّ ظلّه العالی) است، پیرامون روابط مرد و زن، مقدّمات و مراسم عروسی، ازدواج دائم و موقت، مسائل زناشویی، احکام فرزند، طلاق و ارث زن و شوهر و بعضی مسائل مرتبط با این موضوعات، به انضمام بخشی دیگر که شامل ٢٤٠ واژه و اصطلاح فقهی همراه با معانی آن ها بیان شده است.
در این اثر ابتدا احکام نگاه به محارم و نامحرم، نگاه به چهره زن آرایش کرده و یا تصویر و فیلم زنان بیحجاب و بدحجاب، احکام پوشش زنان، احکام زینت و آرایش زنان، احکام لمس، احکام صدای نامحرم، مراوده و معاشرت با نامحرم و اختلاط زن و مرد بیان شده سپس احکام مربوط به زندگی مشترک زن و مرد و خانواده بیان گردیده است. احکام ازدواج، خواستگاری، نامزدی، شیربها، مهریه، آزمایش قبل از ازدواج، جهیزیه و مراسم عروسی و سایر احکام ازدواج مانند احکام زنانی که ازدواج با آنان حرام است. شرایط عقد ازدواج، احکام اولیای عقد، عیوب فسخ نکاح، احکام عقد دایم و موقت و سایر مسایل جنسی بین زن و مرد و احکام طلاق از دیگر مباحث مطرح شده در این نوشتار است. این احکام به صورت استفتاء (پرسش و پاسخ فقهی) مطرح شده است.
انگیزۀ تألیف اثر
یکی از مهم ترین دلایل گردآوری این مجموعه روشن نمودن افکار عمومی نسبت به برخی رسوم بی اساس و دست و پا گیر در امر ازدواج و به تعبیری دیگر تولد دوم که تولدی است ارادی و اختیاری و پا نهادن به دنیایی جدید که اگر در پرتو فقه و با بصیرت و تعقل همراه شود، سبب آرامش و تکامل و اگر بر اساس معیارهای اشتباه انجام شود سبب طوفان در زندگی و ایجاد مشکلات فراوان می شود؛ طوفانی که گاه منتهی می شود به هلاکت، و مشکلاتی که نمی توان برای آن ها راه حل مناسبی پیدا کرد.
در کنار این بحث نیز بعضی احکام برای پیشگیری از ورود برخی انحرافات در ساختار روابط اجتماعی و خانوادگی در جامعه اسلامی بیان شده است، البته با توجه به این که این مجموعه مختص به بیان احکام است لذا بیشتر به مسائل فقهی و احکام عملی پرداخته شده و نویسنده واکاوی ساختارهای اجتماعی و مسائل خانوادگی را به مجالی دیگر موکول کرده است.
فرآیند
فرآیند تألیف کتاب
نویسنده و محقق کتاب در تشریح مراحل تولید کتاب می نویسد: ما با رصد آمار سوالاتی که از سوی مردم به دفتر آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی) میرسند، موضوعاتی را که بیشتر مورد تاکید مردم و نیاز جامعه بود استخراج کرده، مبادرت به چاپ این سوالات و بیان پاسخ مطابق با فتاوای آیتالله مکارم شیرازی(مدظله العالی) در این کتاب کردهایم. با بررسی سوالات این نتیجه به دست آمد که بیش از ٨٠ درصد سوالات مردم درباره موضوعاتی از قبیل روابط زن و مرد، احکام محرم و نامحرم، احکام ازدواج، احکام اولاد و احکام ارث است.
لذا این کتاب در ٢٥ بخش به گلچینی از بیشترین سوالات و نیازهای شرعی که مردم با آن مواجهند، پاسخ میدهد. احکام نگاه، احکام پوشش، احکام لمس، محارم، کلیات مربوط به صیغه عقد، مسایل جنسی، تلقیح و باروری مصنوعی، شرایط احکام طلاق و ارث زن و شوهر، از مهمترین مباحث و احکام مطرح شده در این کتاب به شمار میآیند.
به بیان محقق اثر، این اثر نفیس فقهی از ارتباط محرم و نامحرم آغاز و به مسایل مربوط به ازدواج میرسد و در ادامه به مشکلات پس از ازدواج از قبیل مسایل جنسی و ناباروری زوجین میپردازد و در نهایت به احکام اولاد، طلاق و ارث میرسد.
ساختار اصلی کتاب
مطالب کتاب در بیست و پنج بخش تدوین شده که هر بخش به فصل های جزئیتری تنظیم شده است.
عناوین کتاب احکام خانواده عبارتند از: بخش اول: روابط مرد و زن، بخش دوم: مقدمات زندگی مشترک، بخش سوم: محارم و گروهی از زنان که ازدواج با آن ها حرام است، بخش چهارم: دستور خواندن صیغه عقد، بخش پنجم: شرایط مجاز و غیر مجاز عقد ازدواج، بخش ششم: اولياى عقد، بخش هفتم: عيوب فسخ نكاح، بخش هشتم:احكام عقد دائم، بخش نهم: احكام عقد موقّت، بخش دهم:مسائل جنسى، بخش يازدهم:جلوگيرى، بخش دوازدهم: تلقيح و بارورى مصنوعى، بخش سيزدهم: سقط جنين، بخش چهاردهم: احكام فرزند، بخش پانزدهم: رضاع (شير دادن)، بخش شانزدهم:مسائل متفرّقه ازدواج، بخش هفدهم: شرايط احكام طلاق، بخش هجدهم: طلاق بائن و رجعى، بخش نوزدهم: طلاق خُلْع و مبارات، بخش بيستم: طلاق غيابى، بخش بيست و يكم: عدّه طلاق، بخش بيست و دوم: عدّه وفات و ترك زينت در ايامعدّه وفات، بخش بيست و سوم: احكام محلّل، بخش بيست و چهارم: احكام متفرّقه طلاق، بخش بيست و پنجم:ارث زن و شوهر.
گزارش محتوایی اثر
مولّف در بخش نخست کتاب به تبیین مشخص و گویای احکام روابط زن و مرد در قالب احکام نگاه، احکام پوشش، احکام زینت و آرایش، احکام لمس، احکام صدای نامحرم، احکام مرآورده و معاشرت با نامحرم و احکام اختلاط زن و مرد پرداخته است.
بخش دوم کتاب با عنوان مقدّمات زندگى مشترك به تبیین احکام ازدواج، خواستگارى، نامزدى، شيربها، مهريّه، آزمايش، دوران عقد، خريد حلقه نامزدى و امثال آن، جهيزيّه و مراسم عروسى اختصاص یافته است.
احکام محارم و احکام گروهى از زنان كه ازدواج با آن ها حرام است و يا اينكه تصور مىشود كه حرام باشد در بخش سوم بیان شده است.
بخش چهارم به بیان احکام كليات مربوط به صيغه عقد، صيغه عقد دائم، صيغه عقد دائم و عقد معاطاتى اختصاص یافته است.
در بخش پنجم احکام كليات و شرايط لازم در عقد ازدواج، شرايط مجاز عقد ازدواج و شرايط غير مجاز عقد ازدواج بیان شده است.
در بحث اولیای عقد در بخش ششم، احکام ولايت پدر بر دختر باكره، استثنائات، ولايت بر صغيره، ازدواج پسر تبیین شده است.
عناوین بخش هفتم کتاب با عنوان عیوب فسخ نکاخ عبارت است: کليات، عيوب مرد، عيوب زن، تدليس، تخلف از شرط، مبطلات نكاح، مواردى كه فسخ جايز نيست.
عناوین بخش هشتم کتاب با عنوان احكام عقد دائم عبارتند از: نفقه، اطاعت، حق آميزش، تمكين، نشوز،كارهاى منزل، اجرَة المِثل، مهريه، مسكن.
مشروعيت ازدواج موقّت، موارد مجاز عقد موقّت، احكام عقد موقّت، اهداف عقد موقّت، شرايط عقد موقّت و اختلاف زوجين در عقد موقّت در بخش نهم کتاب با عنوان احکام عقد موقّت بیان شده است.
بخش دهم به احکام فقهی مسائل جنسی اختصاص یافته و احکام شب زفاف و احکام لذت های مجاز و غیر مجاز بیان شده است.
در بخش یازدهم، احکام پیشگیری از بارداری در قالب راه هاى جلوگيرى از باردارى، جلوگيرى هاى مجاز و احكام جلوگيرى از باردارى بیان شده است.
بخش دوازدهم به احکام تلقیح مصنوعی اختصاص یافته و تلقیح مجاز، تلقیح غیر مجاز و احکام تلقیح مصنوعی تبیین شده است.
عناوین بخش سيزدهم با عنوان سقط جنين به شرح ذیل است: سقط غير مجاز، مواردى كه سقط جنين جايز است، انتقال جنين و احكام سقط جنين.
فهرست بخش چهاردهم با عنوان احكام فرزند عبارت است از: الحاق اولاد و نفى ولد، فرزند نامشروع، فرزند خوانده، ختنه، عقيقه، حضانت.
بخش پانزدهم به احکام رضاع (شير دادن) در عناوین ذیل اختصاص یافته است: شرايط شير دادنى كه سبب محرم شدن است، كسانى كه بهواسطه شيرخوردن محرم مىشوند، احكام شير دادن، آداب شير دادن، مسائل متفرّقه شير دادن.
بخش شانزدهم به بیان احکام مرتبط با مسائل متفرّقه ازدواج در قالب عناوینی هم چون معاشرت زن و شوهر، محدوده پذيرش ادعاى زن، مفقود الاثر، ديگر مسائل مربوط به زن و شوهر، اختلافات زوجين و حکمین اختصاص یافته است.
بخش هفدهم به بیان احکام طلاق می پردازد که عناوین آن به شرح ذیل است: بلوغ و عقل و اختيار، عدالت شهود و صيغه عربى، پاكى از حيض و نفاس و عدم آميزش، استثنائات.
بخش هجدهم به احکام مرتبط با اقسام طلاق یعنی طلاق بائن و رجعى اختصاص یافته است.
در بخش نوزدهم احکام مرتبط با مسائل مشترك طلاق خُلْع و مبارات، طلاق خُلْع و طلاق مبارات بیان شده است.
احکام و مسائل طلاق غیابی در فصل بیستم بیان شده است، در فصل بیست و یکم نیز احکام عده طلاق بیان شده که عناوین آن به شرح ذیل است: فلسفۀ عدّه، عده عقد دائم، عدۀ عقد موقت، عدۀ زن باردار، عدۀ وطی به شبهه، استثنائات.
احکام عدّه وفات و ترك زينت در ايامعدّه وفات در بخش بیست و دوم و احکام محلل در بخش بیست و سوم و احکام متفرقۀ طلاق در بخش بیست و چهارم بیان شده است.
بخش پایانی کتاب نیز به بیان احکام ارث شوهر و ارث زن اختصاص یافته و در پایان نیز واژه ها و اصطلاحات فقهی بر اساس حروف الفبا ذکر شده است.
بی شک احکام مندرج در کتاب احکام خانواده میتواند در هر خانوادهای برای دختر و پسر جوان در دوران مجردی، نامزدی، عقد، پس از ازدواج و در نهایت، در صورت فوت والدین درباره مسایل تقسیم ارث راهنمای بسیار خوبی باشد.
لازم به ذکر است اين اثر نفیس، با تهیه و تنظیم حجه الاسلام والمسلمین وحید علیان نژاد نخستین بار در سال ١٣٨٨ در یک جلد و در ٥١١صفحه، در قطع وزیری (شومیز)، توسط انتشارات امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) به زیور طبع آراسته شده که تا کنون نیز چندین مرتبه تجدید چاپ شده است.
معارف اسلامی
اهمیت جهاد در زندگى انسانها
پرسش:
اهمیت جهاد در زندگى انسانها تا چه حد است؟
پاسخ اجمالی:
جهاد یک قانون عمومى در عالم آفرینش است که همه موجودات زنده، برای رسیدن به کمال، به وسیله آن همه موانع را از سر راه خود بر مى دارند. در بدن ما در طول شبانه روز، نبرد عجیبى بین مدافعان کشور بدن و دشمنان مهاجم وجود دارد. پیامبر(ص) می فرماید: «آن کس که جهاد را ترک گوید، خدا بر اندام او لباس ذلّت مى پوشاند، و فقر و نیازمندى بر زندگى، و تاریکى بر دین او سایه شوم مى افکند...». در حقیقت جهاد، علاوه بر نبردهاى دفاعى و تهاجمى، مبارزات علمى، اقتصادى و... را نیز شامل می شود.
پاسخ تفصیلی:
جهاد یک قانون عمومى در عالم آفرینش است، و همه موجودات زنده جهان اعم از نباتات و حیوانات به وسیله جهاد موانع را از سر راه خود بر مى دارند، تا بتوانند به کمالات مطلوب خود برسند.
به عنوان مثال، ریشه درخت براى به دست آوردن غذا و نیرو، به طور دائم در حال فعالیت و حرکت است، و اگر روزى این فعالیت و کوشش را ترک گوید، ادامه زندگى براى او غیر ممکن است.
به همین دلیل، هنگامى که در حرکت خود در اعماق زمین با موانعى برخورد کند، اگر بتواند آنها را سوراخ کرده و از آنان مى گذرد.
عجیب این است که: ریشه هاى لطیف، گاهى همانند مته هاى فولادى با موانع، به نبرد بر مى خیزند.
و اگر احیاناً این توانائى را نداشت، راه خود را کج کرده و با دور زدن از مانع مى گذرد.
در وجود خود ما در تمام شبانه روز حتى در ساعاتى که در خوابیم نبرد عجیبى میان گلبول هاى سفید خون ما و دشمنان مهاجم وجود دارد، که اگر یک ساعت این جهاد خاموش گردد، و مدافعان کشور تن، دست از پیکار بکشند، انواع میکروب هاى موذى در دستگاه هاى مختلف رخنه کرده، و سلامت ما را به مخاطره خواهند افکند.
عین همین مطلب، در میان جوامع انسانى و اقوام و ملل عالم وجود دارد.
آنانى که همیشه در حال «جهاد» و «مراقبت» به سر مى برند، همواره زنده و پیروزند، و دیگرانى که به فکر خوش گذرانى و ادامه زندگى فردى هستند، دیر یا زود از بین رفته و ملتى زنده و مجاهد جاى آنها را خواهند گرفت.
و همین است که رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «فَمَنْ تَرَکَ الْجِهادَ أَلْبَسَهُ اللّهُ ذُلاًّ وَ فَقْراً فِى مَعِیْشَتِهِ وَ مَحْقاً فِى دِیْنِهِ اِنَّ اللّهَ أَعَزَّ أُمَّتِى بِسَنابِکِ خَیْلِها وَ مَراکِزِ رِماحِه»؛ (آن کس که جهاد را ترک گوید، خدا بر اندام او لباس ذلت مى پوشاند، و فقر و نیازمندى بر زندگى، و تاریکى بر دین او سایه شوم مى افکند، خداوند پیروان مرا به وسیله سم ستورانى که به میدان جهاد پیش مى روند و به وسیله پیکان هاى نیزه ها، عزت مى بخشد). (١)
و به مناسبت دیگرى مى فرماید: «أُغْزُوا تُورِثُوا أَبْنائَکُمْ مَجْداً»؛ (جهاد کنید تا مجد و عظمت را براى فرزندانتان به میراث بگذارید!)، (٢)
و امیر مؤمنان على(علیه السلام) در ابتداى خطبه جهاد چنین مى فرماید: «... فَاِنَّ الْجِهادَ بابٌ مِنْ أَبْوابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللّهُ لِخاصَّةِ أَوْلِیائِهِ وَ هُوَ لِباسُ التَّقْوى وَ دِرعُ اللّهِ الْحَصِیْنَةِ وَ جُنَّـتُهُ الْوَثِیْقَةُ، فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلاءُ وَ دُیِّثَ بِالصَّغارِ وَ الْقَماءَةِ ...»؛ (...جهاد درى است از درب هاى بهشت، که خداوند آن را به روى دوستان خاص خود گشوده است، جهاد، لباس پر فضیلت «تقوا» است جهاد، زره نفوذناپذیر الهى است، جهاد، سپر محکم پروردگار است، آن کس که جهاد را ترک گوید، خداوند بر اندام او لباس ذلت و بلا مى پوشاند، و او را در مقابل دیدگاه مردم خوار و ذلیل جلوه مى دهد...). (٣)
ضمناً باید توجه داشت: جهاد، تنها به معنى جنگ و نبرد مسلحانه نیست بلکه هر نوع تلاش و کوششى که براى پیشبرد اهداف مقدس الهى انجام گیرد را شامل مى شود.
و به این ترتیب، علاوه بر نبردهاى دفاعى و گاهى تهاجمى، مبارزات علمى، منطقى، اقتصادى، فرهنگى و سیاسى را نیز در بر مى گیرد. (٤)
پی نوشت:
(١). «كافى»، جلد ٥، صفحه ٢، دار الكتب الاسلامية؛ «وسائل الشيعه»، جلد ١٥، صفحه ١٠، چاپ آل البيت؛ «بحار الانوار»، جلد ٩٧، صفحه ٩؛ «عوالى اللئالى»، جلد ٣، صفحه ١٨٣، مطبعة سيّد الشهداء قم، طبع اول، ١٤٠٣ ه ق؛ «نور الثقلين»، جلد ٤، صفحه ٥٠٦، مؤسسه اسماعيليان، طبع چهارم، ١٤١٢ ه ق.
(٢). «وسائل الشيعه»، جلد ١٥، صفحه ١٥، چاپ آل البيت؛ «كافى»، جلد ٥، صفحه ٨، دار الكتب الاسلامية؛ «نهج السعادة»، جلد ٨، صفحه ٦٧، مطبعة النعمان النجف الاشرف، طبع اول، ١٣٨٥ ه ق.
(٣). «نهج البلاغه»، خطبه ٢٧.
(٤). گردآوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دارالکتب الإسلامیه، چاپ سی و ششم، ج ٤، ص ١١٠.
احکام شرعی
وجوب دفاع
مصداق دقیق کفار حربی در شرایط فعلی
لطفاً بفرماييد كفّار حربى در شرايط فعلى دقيقاً چه كشورهايى هستند؟
آمريكا و اسرائيل ازجمله كفّار حربى هستند.
تجهیز به سلاح اتمی
با توجّه به آيات قصاص ازجمله آيه ١٧٨ و ١٧٩ سوره بقره و ٤٥ سوره مائده است و آيه شريفه: (فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ... سوره بقره آیه ١٩٤) و آيه (وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ سوره انفال آیه ٦٠) و با توجّه به شرايط جهانى كه در آن مسلمانان مورد تعرّض، تهديد و حمله دولتهايى چون اسرائيل و آمريكا قرار دارند، لطفاً فتواى خود را در مورد تجهيز ايران به سلاح اتمى (به عنوان عامل ترساننده و بازدارنده) و احياناً استفاده از آن در جهاد دفاعى و مقابلهبهمثل، بيان فرماييد.
با توجّه به اینکه سلاحهاى کشتارجمعی مانند سلاحهاى اتمى بر صغير و كبير رحم نمىكند و اين برخلاف موازين اسلامى است و در روايات اسلامى از آن نهى شده، مسلمانان نبايد به سراغ اینگونه سلاحها بروند؛ ولى استفادههاى سالم و مفيد مانعى ندارد.
مفهوم دفاع
دفاع در دین اسلام به چه معنایی میباشد؟
مقاومت در برابر دشمن.
حضور دختران امدادگر در میدان جنگ
رفتن دختران امدادگر به جبهه جنگ، درصورتیکه وجودشان مفيد باشد و پدر و مادرشان راضى نباشند، چه حكمى دارد؟
درصورتیکه امدادگر زن براى كارهاى ضرورى بهاندازه كافى وجود نداشته باشد، اذن پدر لازم نيست.
وظيفه زنان مسلمان در امر جهاد
وظيفه زنان مسلمان در امر جهاد حق عليه باطل چيست؟
جهاد بر زنان واجب نيست.
آموزش نظامی برای بانوان
آیا بانوان می توانند آموزش نظامى ببينند؟
با حفظ جهات شرعيّه اشكالى ندارد.
تعریف جهاد
جهاد در دین اسلام به چه معنایی میباشد؟
نبرد و مبارزه برای برقراری عدالت و اعتلای اسلام از طریق فعالیتهای علمی، تبلیغی و نظامی.
وجوب دفاع در برابر دشمن
آیا دفاع بر همه مسلمانان در برابر هجوم دشمنان به كشورهای اسلامى واجب است؟
دفاع بر همه مسلمانان در برابر هجوم دشمنان به كشورهاى اسلامى و مرزهاى آن واجب است و منحصر به كشورى نيست كه انسان در آن زندگى مىكند، بلكه همه مسلمين دنيا بايد در برابر هجوم اجانب به كشورهاى اسلامى يا مقدسات مسلمانان مدافع يكديگر باشند.
مصداق دقیق کفار حربی در شرایط فعلی
لطفاً بفرماييد كفّار حربى در شرايط فعلى دقيقاً چه كشورهايى هستند؟
آمريكا و اسرائيل ازجمله كفّار حربى هستند.
لزوم دفاع در برابر توطئه استیلا دشمن بر ممالک اسلامی
آیا در صورت استيلا دشمنان بر ممالک اسلامی دفاع از مملکت واجب میباشد؟
هرگاه مسلمانان از اين بيم داشته باشند كه اجانب نقشه استيلا بر ممالك اسلامى را كشيده و بدون واسطه يا بهواسطه عمّال خود از داخل يا خارج آن را عملى كنند بر همه مکلفین واجب است به هر وسيلهاى كه امكان دارد در برابر آن بايستند و از ممالك اسلامى دفاع كنند.
اذن حاکم شرع در مورد دفاع
آیا در دفاع در برابر هجوم دشمنان به كشورهای اسلامى نیاز به اذن حاكم شرع میباشد؟
دفاع هر مسلمانان در برابر هجوم دشمنان به كشورهاى اسلامى احتياجی به اذن حاكم شرع ندارد، ولى براى نظم و هماهنگى برنامههاى دفاعى بايد در صورت امكان فرمانده يا فرماندهان آگاه و مورد اعتمادى با نظر حاكم شرع تعيين شود.
دفاع در برابر نفوذ سياسى
در صورت نفوذ سیاسی دشمن در ممالک اسلامی تکلیف مکلفین چیست؟
اگر به واسطه توسعه نفوذ سياسى بيگانگان، خوف آن باشد كه آنها بر ممالك اسلامى تسلّط پيدا كنند، بر همه واجب است كه از نفوذ آنان جلوگيرى نموده، ايادى آنها را قطع كنند، همچنين در مورد برقرار ساختن روابط سياسى با دولتهای غير اسلامى بايد طورى باشد كه موجب ضعف و ناتوانى مسلمين يا اسارت آنها در چنگال بيگانگان نگردد.
پی نوشت: