ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال یازدهم - شماره یکصد و شانزدهم - شهریور 1404)

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال یازدهم - شماره یکصد و شانزدهم - شهریور 1404)

null

طلیعه سخن

يازدهمين پيشواى شيعه، حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام، در سال دويست و شصت هجرى قمرى ديده از دنيا بربست و مقام امامت‏ و رهبرى امت به فرمان خداوند بزرگ به فرزند ارجمند وى حضرت مهدى‏ عجل الله تعالی فرجه الشریف، موعود جهانيان انتقال يافت.

«امام» یعنی پيشوا و رهبر، از نظر شيعه، امام معصوم چيزى فراتر از رياست و حكومت بر مردم مى باشد؛ بلكه تمام وظايف انبياء به جز دريافت وحى و آنچه شبيه آن است، براى امامان ثابت است و به همين دليل شرط عصمت كه در انبياء مى باشد در امام نيز هست.

با توجه به مفهوم امامت، بدون شك هيچ كس جز خدا و يا پيامبر، آن هم به الهام الهى، نمى تواند امام و خليفه را تعيين كند.

بر مبنای آیۀ شریفۀ «اطِيْعُوا اللَّهَ وَاطيعُوا الرَّسُولَ وَاولِى الامْرِ مِنْكُمْ؛ اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیاى پیامبر] را!»[١] در هر عصر و زمانى بايد مصداقى از «اولوا الامر» باشد، فردى معصوم و پاک از گناه، لذا گسترۀ مأموريت امام بسيار گسترده است، چه از نظر زمان و چه از نظر مكان؛ يعنى هم تمام روى زمين را شامل مى شود و هم تمام زمان ها را تا دامنه قيامت در بر مى گيرد.

به عبارت دیگر دیگر شب خالى از ستاره نمى شود؛ هر زمان که ستارگانى آرام و آهسته غروب مى كنند، ستارگان ديگرى در افق مشرق ظاهر مى شوند؛ اهل بيت پيامبر عليهم السّلام نيز چنين هستند؛ هر امامى چشم از جهان فرو مى بندد، امام ديگرى جاى او را مى گيرد تا نوبت به حضرت مهدى عليه السّلام رسد و با قيام خود جهان را پر از عدل و داد كند.

امام به منزله قلب عالم انسانيّت است تحقق این امر می تواند از طریق ولايت و هدايت هاى تشريعى او باشد يا تكوينى يا هر دو.

منظور از «ولايت تشريعى» ولايت امام بر تمام مسائل مربوط به حكومت و اداره كشور اسلامى است

هر چند امام مهدى عليه السلام آشكارا امامت مردم را به عهده ندارد؛ ولى در همان دوران غيبت صغرى، به وسيله نوّاب خويش متكفّل هدايت تشریعی پيروان مكتب اهل بيت بود و در عصر غیبت کبری که به فقهاى بزرگ شيعه كه نمايندگان عامّ آن حضرت هستند واگذار گرديد.

البته مسأله امامت و رهبرى تنها يك مسأله دينى و تشريعى نيست، بلكه مجموعه جهان آفرينش و تكوين را نيز زير بال و پر خود گرفته است.

هدايت تكوينى به زبان ساده یعنی امام هر چند در پس پرده غيبت باشد، امّا با روح و جان ما در تماس است و آن را پرورش مى دهد.

قطب عالَم امكان و قلب مقدّس آقا امام زمان عليه السلام، نيز نيروى جاذبه اى قوى دارد، كه عقربه هاى قلب هاى خالص شيعيان را به خود جذب مى كند.

و این ما هستیم که باید بین عقربه قلبمان و نيروى جاذبه آن حضرت سنخيّتى ايجاد كنيم، تا مجذوب حضرت ولىّ عصر عليه السلام گرديم كه در اين صورت بركات آن حضرت را حس خواهيم كرد و بر اثر اين جذابيّت تكوينى، هر روز نورانيّت تازه اى احساس مى كنيم؛ يا مشكلات شخصى يا اجتماعى ما برطرف مى شود، يا مسائل مبهم با عنايت آن حضرت روشن مى گردد.

در روایات، حضرت مهدی عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف به آفتاب پشت ابر تشبیه شده است. کار آفتاب در جهان مادّه چیست؟ نور آفتاب، مایه هر حرکتی در کره زمین است. می گویند، هر حرکتی که در کره زمین می شود، به نور آفتاب مرتبط است. تمام موادّ انرژی زا، از نور آفتاب است.

نور آفتاب، سرچشمه همه زیبای ها است! تمام گل های زیبا، تمام بال و پرهای پرندگان زیبا، تمام رنگ هایشان، از تابش نور آفتاب است. وقتی وجود حضرت حجت عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف به نور آفتاب تشبیه می شود، یعنی حسّ و حرکت و زیبایی و جنبش و حیات، از ناحیه امامت حضرت مهدی عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف است.

معروف است که ما، در روز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام، با یک چشم اشک حسرت می باریم و با یک چشم، اشک شوق. حسرت و اندوه، از این مصیبت است که امام یازدهم را از دست داده ایم و شوق، از آن لطف و نعمت الهی است که در سایه امام زمان قرار گرفته ایم.

لذا در نهم ربیع الاول، جشن آغاز امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یا همان عیدالزهرا سلام الله علیها برگزار میشود؛ چرا که حضرت زهرا سلام الله علیها مادر همه ائمه علیهم السلام است و خوشحال است که امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه در این روز مبارک آغاز شده است.

لیکن در این ایام باید از کارهایی که به وحدت مسلمین زیان وارد می کند خودداری شود، اگر چه ممکن است در گوشه و کنار برخی خیال کنند به نام پایبندی به ولایت می توانند به مقدسات دیگران توهین کنند حال آنکه این ها اثر می گذارد و وحدت مسلمین را تضعیف و تفرقه گرایی را ایجاد می کند.

اگر نظری به کشورهای همسایه داشته باشیم می بینیم که دشمنان همیشه در صدد توطئه و تفرقه بین مسلمانان هستند و باید کاری کنیم که مسلمانان به صورت ید واحده در مقابل دشمن بایستند.

به راستی در این شرایط که دشمن در صدد ایجاد نفاق و اختلاف بین مسلمانان است، آیا عقل و شرع اجازه می دهد با دست خودمان مقدمات اختلاف افکنی و تفرقه گرایی و در نهایت تحمیل جنگ و خونریزی و درگیری را فراهم کنیم؟!.

لذا شادی در سالروز آغاز امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و توسل به آن حضرت کار بسیار خوبی است لیکن از کارهایی که موجب تفرقه، نفاق خونریزی و اختلاف و جنگ و تخریب است باید اجتناب نمود.

[١] سوره نساء، آيه ٥٩.

پیام ها و بیانیه ها

پیام تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته
در پی رحلت حجت الاسلام والمسلمین علی موحد طاب ثراه

بسم الله الرحمن الرحیم
«إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِی الإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لاَ یَسُدُّهَا شَیْء»

خبر رحلت عالم فرزانه جناب حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ علی موحد (طاب ثراه)، موجب تأثر و تأسف گردید.

این روحانی خدوم عمر خود را برای تبلیغ دین و مکتب اهلبیت علیهم السلام و خدمت به مردم و تربیت طلاب صرف نمود و خدمات ایشان و والدشان حضرت آیت الله حاج شیخ محمدعلی موحد که سالیانی توفیق درک محضرش را داشتم در یاد شاگردان و علاقه مندان خواهد ماند.

اینجانب این ضایعه را به عموم بازماندگان و خصوصا خانواده محترم ایشان تسلیت عرض نموده و علوّ درجات وی و والد مکرمشان و صبر و اجر بازماندگان را از درگاه خداوند متعال مسألت دارم.

والسلام علیکم و رحمة الله

پیام تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته
در پی درگذشت حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ غلامعلی نعیم آبادی

بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ

درگذشت عالم بزرگوار و روحانی خدمتگزار، حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ غلامعلی نعیم آبادی، موجب تأسف و تأثر گردید.

آن فقید سعید سالیان طولانی از عمر خویش را در خدمت به اسلام، تبلیغ معارف اهلبیت (علیهمالسلام)، و هدایت دینی مردم خصوصاً در استان هرمزگان سپری نمود و آثار ارزشمندی از خود برجای گذاشت.

اینجانب این مصیبت را به عموم بازماندگان و ارادتمندان ایشان و مردم شریف استان هرمزگان و خصوصاً خاندان مکرمشان تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن مرحوم علوّ درجات و برای بازماندگان صبر و اجر مسئلت دارم.

پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته
به دومین اردوی معرفتی تشکیلاتی «مثل خمینی»

بسم الله الرحمن الرحیم

در ابتدای سخن یاد شهدای جنگ تحمیلی اخیر فرماندهان، دانشمندان، رزمندگان و هموطنان مظلوممان را گرامی میدارم و از خداوند متعال نابودی و ذلت دشمنان ایران و انقلاب اسلامی را مسألت دارم.

یکی از اصول تربیتی قرآن کریم تعیین اسوه و قراردادن الگو برای مسیر حرکت مؤمنین است تا با دقت در سیر فکری و سیره عملی او راه سعادت را بیابند و طی کنند و دایره این الگوگیری نه منحصر در پیامبران که اولیای الهی و بندگان مخلص او را نیز شامل میشود، همان طور که قرآن کریم میفرمود: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ».

قطعاً یکی از اسوههای بارز دوران ما رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی (قدس سره) بود که هم در اندیشه و منظومه فکری خود و هم در سیره عملی الگوی درخشانی در پیش چشمان ما بوده و هست.

لازم است آرای فقهی امام و نوع فهم اجتماعی او از آیات روایات و احکام شرع و اخلاص فردی و حرکت اجتماعیاش خصوصاً برای طلاب جوان که حافظ و ادامه دهنده این مسیر هستند بیان شده و شرح داده شود تا هم راه او از یادها نرود و هم دستخوش انحراف و کج فهمی نشود.

بیانات رهبر انقلاب به عنوان شاگرد نمونۀ امام راحل یکی از بهترین تبیینها و تفسیرها از مکتب خمینی (رحمة الله علیه) میباشد.

این اردو و برنامه های تربیتی مشابه آن میتواند ظرفیت مناسبی برای بهره مندی از این معارف را فراهم آورد که باید قدر آن را دانست.

در پایان از همه دست اندرکاران برگزاری این برنامه و اردوی تربیتی و همه شرکت کنندگان تشکر مینمایم و برای آنان در آن آرزوی موفقیت دارم و علوّ درجات امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) را از درگاه خداوند متعال خواستارم.

گزارش تصویری

مراسم عزاداری ایام آخر ماه صفر المظفّر

دیدارها

اتحاد مردم پس از تجاوز رژیم صهیونیستی بیش از پیش تقویت شده است

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار با رئیس جمهور با اشاره به وضعیت فعلی کشور فرمودند: چهره شما نشان میدهد که الحمدلله دارای نشاط هستید.

ایشان با اشاره به جنگ روانی اسرائیل و آمریکا علیه ایران افزودند: این کشورها تصور میکردند که با حمله به ایران، موجب آشوب و هرج و مرج میشوند، اما به لطف خداوند، نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه اتحاد مردم بیش از پیش تقویت شد.

ایشان در بخش دیگری از سخنان خود به مشکلات معیشتی مردم اشاره کرده و افزودند: مردم با سه مشکل عمده روبهرو هستند: اول مشکل تورم به خصوص در مواد غذایی، دوم مشکل مسکن و سوم مشکل اشتغال برای جوانان که باید برای حل این مشکلات کوشش کرد و شما إن شاء الله موفق خواهید شد.

معظم له همچنین به اهمیت خیریهها و کمکهای مردمی برای حل مشکلات اجتماعی اشاره نموده وفرمودند: خیّرین باید تشویق شوند و ما نیز از این اقدامات حمایت میکنیم تا انشاءالله همه بتوانیم به سهم خود مشکلات مردم را کاهش دهیم.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در پایان با دعای خیر برای مسئولین فرمودند: خداوند توفیقات شما را افزایش دهد تا بتوانید این مشکلات را حل کنید.

سعی کنید همراه با حفظ سنت ها به شرایط جدید نیز توجه کنید

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار با اعضای شورای عالی حوزه های علمیه، ضمن ابراز خرسندی از فعالیتهای این شورا، فرمودند: در حالی که سعی در حفظ سنتهای حوزه دارید، همزمان به شرایط زمان توجه کنید.

ایشان فعال بودن شورای عالی و جدیت آن در رسیدگی به مسائل حوزه را موجب امیدواری دانسته و افزودند: داشتن شورایی زنده، فعال و دلسوز برای نظارت بر حوزههای علمیه، بسیار ارزشمند و مؤثر است.

معظم له حفظ سنتهای اصیل حوزوی همچون «درس آزاد» را مهم ارزیابی نموده و افزودند: این سنتها ریشه در تجربههای گذشته دارند و باید حفظ شوند، اما باید بررسی کرد که آیا در شرایط فعلی نیز همان کارایی گذشته را دارند یا خیر.

ایشان با اشاره به طرح پیشنهادی شورای عالی حوزه و اجرای آزمایشی آن، فرمودند: این طرح به صورت محدود انجام گردد تا میزان کارایی آن در شرایط امروز سنجیده شود و اگر این روش در آزمایش موفق بود، میتوان آن را گسترش داد، و در غیر این صورت به روش قبلی که اساتید بر دروس نظارت دارند، بازگردند.

معظم له با اشاره به ترکیب کنونی شورای عالی که از شخصیتهای اندیشمند تشکیل شده، فرمودند: امیدوارم شورا بتواند حوزه را در مسیر پیشرفت و ایفای نقش اساسی خود در حفظ دین و نظام جمهوری اسلامی یاری دهد.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در پایان بر اهمیت توجه به نظرات تأکید نموده و فرمودند: تفکرات مردم نیز باید شنیده شود تا در سیاستگذاریهای حوزه مؤثر واقع شود.

تبلیغات در مقابله با توطئه های دشمن نقش مهمی دارد

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار با رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی با اشاره به اهمیت تبلیغات در شرایط امروز جهان، فرمودند: در دنیای امروز، تأثیر تبلیغات از سلاحها بیشتر است و حتی گاهی سلاحها به میدان میآیند، اما تبلیغات مردمی میتواند آنها را خنثی کند.

ایشان با قدردانی از دستاندرکاران این حوزه، فعالیت آنها را مهم، سنگین و بسیار مفید توصیف نموده و افزودند: در بسیاری از موارد، دشمن قصد اجرای برنامهای را داشته، اما شما با اقدامات خود، برنامۀ آنان را بههم زدهاید که این امر بسیار ارزشمند است.

معظم له کار فعالان تبلیغاتی را عبادتی الهی و مؤثر در حفظ نظام دانسته و فرمودند: دوراندیشی امام خمینی رحمة الله علیه در طراحی چنین برنامههایی موجب خنثی شدن توطئه های دشمنان شده است.

ایشان با اشاره به آثار مثبت فعالیت های تبلیغاتی خاطرنشان کردند: ما سرمایههای اجتماعی ارزشمندی همچون مشارکت مردم در فعالیت های مختلف انقلاب داریم که باید از آنها حداکثر استفاده را برد.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در پایان ابراز امیدواری کردند که فعالان این عرصه با انگیزه و امید بیشتر به کار خود ادامه دهند و مشمول عنایات الهی و توجهات حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف باشند.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی با حجت الاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبر معظم انقلاب دیدار و گفتگو کردند.‌

یادداشت

آموزه های نبوی
از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی

علیرغم پیشرفتهای گسترده در دنیای معاصر، وجود بحرانهای متعدد همچون بحران فقر و بیعدالتی و بحرانهای اخلاقی و بیماریهای روحی و روانی... از مشکلات جدی در جوامع بشری حکایت دارد. در این میان تعالیم پیامبران الهی به ویژه آموزههای اخلاقی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم راهکاری مهم برای برون رفت از این چالشها به شمار میآید که در این نگاشته به آن اشاره میشود.

برای جلب محبت

رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «تَهَادَوْا، تَحَابُّوا، تَهَادَوْا، فَاِنَّهَا تَذْهَبُ بِالضَّغَائِنِ؛ به یكدیگر هدیه دهید كه سبب جلب محبّت میشود، به همدیگر هدیه دهید كه كینهها را از بین میبرد».

این روایت نشان میدهد كه اسلام دین محبّت و مودّت و دوستی و عاطفه و انسانیّت است و در مسیر برطرفكردن كدورتها و كینهها و ناراحتیها گام برمیدارد. لذا اگر گفته شود: «كسانی كه سهم بیشتری از محبّت و عاطفه دارند، سهم بیشتری از اسلام دارند»، سخن گزافهای نیست.

در واقع تمام پیوندها به پیوند محبّت برمیگردد و اسلام هر چیزی را كه سبب جوشش و الفت شود مطلوب میداند و آنچه را كه به كاهش محبّت منتهی گردد، مبغوض میشمرد.

در این میان هدیهدادن هم نقش مهمّی در ایجاد محبّت دارد؛ حتّی هدایای كوچكی كه گاه آن را به حساب نمیآوریم. همین كه هدیهگیرنده متوجه شود شما به فكر او بودهاید، اهمیت زیادی دارد. مسافری كه به كربلا میرود و به زیارت حضرت ابی عبداللّه علیه السلام مشرف میشود و یك مهر كربلا سوغات میآورد، كار مهمی كرده است؛ هرچند هدیهاش از نظر مادّی هدیۀ كوچكی محسوب میشود.

البته هدیه فقط هدیۀ مادّی نیست، بلكه هدایای معنوی نیز وجود دارد، كه آنها نیز مورد تأكید اسلام است. یكی از هدایای ارزشمند معنوی، سخن حكمتآمیز است. در روایتی از پیامبر اكرم صلّی الله علیه وآله وسلّم میخوانیم: «مَا أَهْدَی الْمَرْءُ الْمُسْلِمُ اِلَی أَخِیهِ، هَدِیةً أَفْضَلَ مِنْ كَلِمَةِ حِكْمَةٍ یزِیدُهُ اللَّهُ بِهَا هُدی وَیرُدُّهُ عَنْ رَدی؛ بهترین هدیهای كه یك مسلمان میتواند به برادر دینیاش بدهد، كلمۀ حكمتآمیزی است كه بر هدایتش بیفزاید یا از صفات ناپسندش بكاهد».

به هر حال وجود انسان، ١٠ تا ۳۰ درصد استدلالهای عقلی و ۷۰ تا ۹۰ درصد احساسات و عواطف است. بنابراین، محبّتكردن و احترامگذاشتن تأثیرش بیش از استدلالهای عقلی است.

رهایی از وابستگی مالی

رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «لا تَزَالُ نَفْسُ الْمُؤْمِنِ مُعَلَّقَةً مَا كَانَ عَلَیهِ الدَّینُ؛ تا زمانی كه شخص مؤمن بدهكار است، وابسته خواهد بود».

یك از مسائل مهمّی كه در معارف دینی نسبت به آن تأكید شده، ترك وابستگیهاست. مؤمن كسی است كه وابسته به غیر خدا نباشد، و اساساً معنای توحید افعالی همین است.

مؤمن باید در گفتار و عمل مترنّم به آیۀ ۲۶ سورۀ آل عمران باشد؛ آنجا كه خداوند میفرماید: «قُلِ اَللّهُمَّ مالِكَ اَلْمُلْكِ تُؤْتِی اَلْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَتَنْزِعُ اَلْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیدِكَ اَلْخَیرُ إِنَّكَ عَلی كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ؛ بارالها!ای مالك حكومتها! به هركس بخواهی، حكومت میبخشی و از هركس بخواهی، حكومت را میگیری، هركس را بخواهی، عزّت میدهی، و هركه را بخواهی خوار میكنی، تمام خوبیها به دست توست، تو بر هر چیزی توانایی».

آری، كسی كه توحید افعالیاش كامل است و وابستگی به غیر خدا ندارد، مُلك و قدرت، عزّت و ذلّت و خلاصه كلید تمام خیرات و بركات را به دست خدا میداند و وامدار هیچ كس نمیشود.

طبق روایت نبوی، بدهی وابستگی میآورد، و لذا مؤمن باید سعی كند زیر بار دین نرود. بسیاری از بدهیها ضروری و لازم نیست و انسان مؤمن نباید برای چیزی كه ضرورت ندارد خود را وابسته كند. بسیاری از كشورها بر اثر همین وامها وابسته به مستكبران و استعمارگران شدند.

خیرخواه مردم

رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «اِنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ یوْمَ الْقِیامَةِ أَمْشَاهُمْ فِی أَرْضِهِ بِالنَّصِیحَةِ لِخَلْقِهِ؛ برترین مقام در پیشگاه خداوند در روز قیامت متعلّق به كسی است كه بیش از همه برای خیرخواهی مردم گام بردارد».

مكتب اسلام یك آیین مردمی است كه بالاترین مقام را در روز قیامت ثمرۀ نصیحت به خلق خدا میداند. جالب اینكه تعبیر به «أَمْشَاهُمْ فِی أَرْضِهِ» كرده است. یعنی فقط حرف نمیزند، بلكه حركت میكند و آن را عملی مینماید.

این دستور اسلامی و دیگر معارف دینی مشابه را مقایسه كنید با آنچه در دنیای امروز به عنوان دفاع از مردم ضعیف و حقوق بشر و دموكراسی گفته میشود.

چقدر زیباست كه مدیران و مسئولان، منطق «أَمْشَاهُمْ فِی أَرْضِهِ بِالنَّصِیحَةِ لِخَلْقِهِ» را در استخدامهای خود لحاظ كنند و كسانی را به كار گیرند كه بیش از همه خیرخواه مردم هستند.

خوشا به حال ...

پیامبر اكرم صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «طُوبَی لِمَنْ طَابَ كَسْبُهُ، وَصَلُحَتْ سَرِیرَتُهُ، وَحَسُنَتْ عَلانِیتُهُ، وَاسْتَقَامَتْ خَلِیقَتُهُ؛ خوشا به حال كسی كه كسبوكارش پاكیزه و حلال، و درون و باطنش صالح و شایسته، و ظاهرش نیز پسندیده، و صفات اخلاقی او در سرحدّ اعتدال است».

طبق روایت فوق، كه پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم در جملاتی كوتاه مطالب عمیقی را بیان كرده، كسانی كه واجد چهار ویژگی باشند در دنیا و آخرت سعادتمند خواهند بود.

اوّلین ویژگی و پایۀ اصلّی سعادت و كامیابی، كسبوكار حلال است. یعنی آنچه كسب میكند و به دست میآورد حاصل ظلم و ستم به مردم، مانند رشوهخوای، رباخواری و امثال آن نباشد.

دومین ویژگی، درونی پاكیزه است؛ منافق كسی است كه ظاهری آراسته و درونی فاسد و ناصالح دارد و سعادتمند كسی است كه درون و برونش هر دو پاكیزه، و از نفاق و دورویی به دور باشد.

خوشا به حال انسانهایی كه نه تنها دورنمای زیبایی دارند، بلكه هرچه انسان به آنها نزدیك تر میشود عشق و علاقه و محبّتش به او بیشتر میگردد؛ چون باطنش را بهتر از ظاهرش میبیند.

سومین ویژگی سعادتمندی، آراستهبودن ظاهر است؛ مسلمان سعادتمند نه تنها باید به اصلاح درون خویش همّت بگمارد و آن را از صفات رذیله و زشت اخلاقی پاكیزه نگه دارد، بلكه باید ظاهری آراسته و جذّاب داشته باشد.

بدین علت پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم هنگام خروج از منزل چهرۀ خویش را در آینه میدید و اگر آینهای در دسترس نبود از آب برای این منظور بهره میگرفت.

اسلام نه ظاهر آراسته و درون آلوده را میپسندد، لذا منافقان و دو چهرهها را كه چنین هستند طرد میكند و نه ظاهر آلوده و درون پاك را قبول میكند، بدین علت صوفیه و دراویش كه خود را چنین جلوه میدهند، مورد پذیرش نیستند. بلكه هر دو ویژگی با هم مطلوب است، و لذا فقهای ما در تعریف عدالت فرمودهاند: «عدالت، حسن ظاهر كه كاشف از ملكۀ عدالت كه همان درون پاكیزه است میباشد».

چهارمین ویژگی سعادت، اعتدال در مسائل اخلاقی است. مسلمان باید در همه چیز معتدل باشد؛ در عبادت، خوردن، خوابیدن، مهر، خشم و تمام صفات دیگر اعتدال و میانهروی مطلوب و پسندیده است.

ویژگی مسلمان واقعی

رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «لا تَنْظُرُوا اِلَی كَثْرَةِ صَلاتِهِمْ وَصَوْمِهِمْ وَكَثْرَةِ الْحَجِّ وَالْمَعْرُوفِ وَطَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّیلِ، انْظُرُوا اِلَی صِدْقِ الْحَدِیثِ وَأَدَاءِ الْأَمَانَةِ؛ به نماز زیاد و روزه و حجّ فراوان و زكات و كارهای نیك بسیار و صدای راز و نیاز نیمۀ شب آنها نگاه نكنید، بلكه به صداقت در گفتار و ادای امانت آنها بنگرید».

این روایت معیار خوبی برای تشخیص مسلمان واقعی است؛ زیرا نماز و روزه و زكات و حج و كارهای خیر و معروف و عبادت شبانه اگرچه بسیار خوب است و اهمیت فراوانی دارد، ولی به تنهایی برای شناخت مسلمان حقیقی كفایت نمیكند، بلكه صداقت در گفتار و رعایت امانت لازم است. اگر این دو چیز در جامعه باشد همه چیز خواهد بود.

بنابراین، برای اینكه مسلمان واقعی باشیم، باید در كنار انجام عبادات و مستحبات و كارهای نیك، تلاش كنیم راست گفتار و امین باشیم.

نگرانیهای پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم

رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «أَخافُ عَلی أُمَّتی مِنْ بَعْدی ثَلاثاً: ضَلالَةَ الْأَهْواءِ وَاتِّباعَ الشَّهَواتِ فی الْبُطُونِ وَالْفُرُوجِ، وَالْغَفْلَةَ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ؛ پس از مرگم نسبت به سه چیز برای امّتم ترسان هستم؛ ۱. گمراهی، ۲. پیروی از شهوات در خوردنیها و مسائل جنسی، ۳. غفلت پس از معرفت».

پیامبر اكرم صلّی الله علیه وآله وسلّم میفرماید: امت من از سه جهت آسیبپذیرند و از این سه جهت برای آنها میترسم:

نخست اینکه پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از گمراهی مكتبهای انحرافی و نفوذ آنها در دین امّت مسلمان میترسد. از كسانی كه به نام علم و آزادی و اندیشه و حقوق بشر و سایر عبارتها و مكتبهای جذّاب و فریبنده دین مردم را تضعیف میكنند. به ویژه پیروان دیگر ادیان كه بالاجبار مسلمان شده، و هرگز از عقاید خود دست برنداشته و به انحراف مسلمانان همّت گماردهاند.

آنها با تفسیر غلط قرآن، و داخلكردن عقاید خود در معارف اسلامی، و تفسیر به رأی و مانند آن، بر نگرانی پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم افزودند.

متأسفانه مسلمانان این هشدار پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را جدّی نگرفته و به دستهها و گروههای مختلف (هفتاد و چند فرقه) تقسیم شدند.

پیروی از شهوات جنسی و شكمی دومین مسئلهای است كه باعث نگرانی پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم نسبت به امّت خویش است. غذاهای رنگارنگ حرام و آلودگیهای جنسی، مردم را از توحید و امامت و نبوّت و تقوا و عفّت دور كرده و سبب خسران آنها در دنیا و آخرت میشود.

جملۀ «غفلت بعد از شناخت» جملۀ بسیار مهمّی است. انسان مسلمان پس از آگاهی بر معارف الهی، براثر غرقشدن در دنیا آن را فراموش میكند و از دین خدا و یاد خدا غافل میشود، همانگونه كه برخی از مجاهدان سختكوش بدر و حنین، در وادی غفلت افتادند و جنایات بزرگی آفریدند.

نكتۀ قابل توجّه اینكه سه هشدار بالا مخصوص مسلمانان صدر اسلام نیست، بلكه هر سه لغزشگاه در تمام عصرها و زمانها، به ویژه در زمان ما وجود دارد و مسلمانان باید با هوشیاری و فراست و زیركی مراقب آن باشند.

مسلمانان هم باید بكوشند تا به سلامت از لابهلای انواع و اقسام گمراهیها عبور كنند، و هم تمام تلاش خود را به كار گیرند تا در دام شهوات گرفتار نشوند و از آن بگذرند، و هم مراقب غفلتهای بعد از معرفت باشند تا از آفتهای آن رهایی یابند.

اخلاق تبلیغ دین

ابن عبّاس میگوید: هنگامی كه آیۀ شریفۀ ۴۵ سورۀ احزاب نازل شد، رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم به علی علیه السلام و معاذ مأموریت داد كه جهت تبلیغ به یمن بروند. سپس به آنها فرمود: «اِنْطَلَقا فَبَشِّرا وَلا تُنَفِّرا وَیسِّرا وَلا تُعَسِّرا، فَإِنَّهُ قَدْ اَنْزَلَ عَلَیَّ "یا أَیهَا اَلنَّبِی إِنّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً"؛ به سوی یمن بروید و به مردم بشارت دهید [و آنها را جذب اسلام كنید] و كاری نكنید كه از اسلام دور شوند. و بر مردم سخت نگیرید، بلكه آسان بگیرید، زیرا خداوند این آیه را بر من نازل كرده است: "ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارتدهنده و بیمدهنده!"».

این روایت ارزشمند وظیفۀ مبلغان دین و چگونگی مواجهۀ آنان با مردم، به ویژه كسانی را كه تازه با اسلام آشنا شدهاند بیان میكند.

ما باید جاذبه های اسلام را به مردم جهان نشان دهیم. لازم است به غیرمسلمان و كسانی كه تازه به اسلام گرویدهاند بگوییم: «پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم رحمة للعالمین است». باید به آنها اعلام كنیم كه «تمام سورههای قرآن مجید، به غیر از سورۀ توبه، با رحمت خداوند آغاز شده است؛ رحمتی كه اختصاص به مسلمانان ندارد».

این نكته را به آنها یادآوری میكنیم كه مسلمانان در هر نماز حداقل دوازده بار خداوند را به رحمت و مهربانی یاد كرده، و بدینوسیله رحمت و مهربانی را تمرین میكنند.

تا آنها بفهمند كه اسلام، آنچه وهّابیها و غربیها معرّفی میكنند نیست؛ بلكه دینی سراسر رأفت و مهربانی و عطوفت است و با خشونت و تندی میانهای ندارد.

درضمن، برای حفظ جاذبههای اسلام و تأثیرگذاری بیشتر آن، انجام كارهای زیر مؤثّر است:

۱. برخورد خوب با مردم، نظیر سلام و احوالپرسی و ملاقات با روی گشاده و مانند آن، كه ممكن است غیر مسلمانی را مسلمان كند.

۲. همدردی با مردم در سختیها و مشكلاتشان كه گاه معجزه كرده و در آنها انقلابی ایجاد میكند، كه نمونههای فراوانی دارد.

سخن آخر: (بدترین انسانها از دیدگاه نبی مکرم اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم)

رسول اكرم صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «شِرارُ أُمَّتی الَّذینَ غَذَّوا بِالنَّعیمِ، الَّذینَ یأْكُلُونَ اَنْواعَ الطَّعامَ، وَیلْبَسُونَ أَلْوانَ الثّیابِ، وَیتَشَدَّقُونَ فی الْكَلامِ؛ بدترین افراد امّت من كسانی هستند كه انواع غذاها را برای خود تهیه میكنند [و از حدّ اقتصاد و قناعت خارج شده و دچار اسراف و تبذیر میشوند] و لباسهای رنگارنگ پوشیده [و هر روز به دنبال مُد تازهای هستند] و همواره طلبكارند».

یكی از صفات شرورترین مسلمانان، اسراف و تبذیر و بیخبری از تودههای محروم، گرسنه، نیازمند و بیمار است.

«اسراف» به معنای خارجشدن از حدّ اعتدال است، بیآنكه چیزی را ظاهراً ضایع كرده باشد، مانند این كه لباس گرانقیمتی بپوشیم كه بهایش صد برابر لباس مورد نیاز ما باشد و یا غذای خود را آن چنان گران قیمت تهیه كنیم كه با قیمت آن بتوان عدّۀ زیادی را آبرومندانه تغذیه كرد. در اینجا از حدّ گذراندهایم، ولی ظاهراً چیزی نابود نشده است.

اما «تبذیر» و ریختوپاش آن است كه آن چنان مصرف كنیم كه به اتلاف و تضییع بینجامد، مانند اینكه برای دو نفر میهمان غذای ده نفر را تهیه كنیم آنگونه كه بعضی از جاهلان میكنند و نوعی افتخار میدانند و باقیمانده را در زبالهدان بریزیم و اتلاف كنیم.

متأسّفانه شنیده شده در بعضی از هتلهای تهران، هجده نوع غذا تهیه میكنند! كه قطعاً كار زشت و حرامی است.

چندی قبل خبر از بستنیهای طلایی (حاوی مقداری طلا) در برج میلاد به گوش رسید كه از صفات شرار امّت رسول اللّه صلّی الله علیه وآله وسلّم محسوب میشود. درحالیكه میتوان با یكی دو نوع غذای ساده و مناسب و آبرومند، مجالس را برگزار كرد و آلودۀ اسراف و تبذیر نشد.

اسراف در پوشش و مسابقۀ مد لباس متأسفانه غوغا میكند. سیرۀ پیشوایان و معارف اسلامی، ما را به قناعت در همه چیز و پرهیز از اسراف و تبذیر دعوت كرده، و به كمك به دیگران، به ویژه نیازمندان و فقرا و تهیدستان فرا میخواند.

سومین صفت زشتی كه برای اشرار امّت بیان شده، طلبكاربودن از دیگران است. برخی، خود را ارباب و دیگران را رعیت، خویش را رئیس و بقیه را مرئوس، و خود را طلبكار و همه را بدهكار خویش میپندارند.

آن دسته از مسئولین كه از بیت المال بیحساب و كتاب هزینه میكنند، و به فكر نیازمندان نیستند و خود را طلبكار از مردم میدانند، شرار امّت محسوب میشوند. باید جلوی ریختوپاشها گرفته شود تا الطاف الهی شامل حال مردم گردد.

منبع:
کشتی نجات (چهل حدیث از پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم)

مقاله

امامت و حیات علمی امام رضا (علیه السلام)

مقدمه:

امام علی بن موسی بن جعفر علیهم السلام، امام هشتم ما شیعیان دوازده امامی است؛ کنیه ایشان ابوالحسن و مشهورترین لقب آن جناب «رضا» است. اگرچه القاب دیگری مانند صابر، صدّیق، رضی و وفی نیز داشته اند(١) و از سوی فرزندشان امام جواد(علیه السلام) با لقب «رئوف»(٢) و توسط پدرشان امام کاظم(علیه السلام) با تعبیر «عالم آل محمد» مورد خطاب قرار گرفته اند.(٣) آن حضرت هنگام حضور در مدینه، با حضور نزد قبر مطهر پیامبر اکرم در مسجد این شهر، پاسخ گوی سؤالات دانشمندانی بود که پاسخ گویی برای پرسش های شان نمی یافتند.(٤) هنگام انتقال اجباری به مرو نیز جلوه های جاودانه و تکرارنشدنی ای را از میزان اشراف شان بر ابواب مختلف علمی آفریدند.

این امام همام در ١١ ذی القعدة در سال ١٤٨هـ ق به دنیا آمدند(٥) و مادرشان کنیزی از اهالی نوبه بود که با نام های مختلفی از ایشان یاد شده(٦) امّا یکی از معروف ترین این نام ها «نجمه» بوده.(٧) امام کاظم(علیه السلام) به این بانوی با فضیلت و با تقوا القاب فراوانی از جمله «طاهره» نیز داده است.(٨) همسر امام رضا(علیه السلام) نیز زنی به نام «سَبیکه»(٩) بود که گفته شده از خاندان یکی از زنان پیامبر یعنی «ماریه قبطیه» بوده است.(١٠)

گزارش های زیادی درباره عبادت ها و شب زنده داری امام رضا(علیه السلام) (١١) و درباره سجده های طولانی آن حضرت به دست ما رسیده است.(١٢) همچنین برخوردهای اخلاقی بسیار زیبا و درس آموزی نیز از معاشرت آن حضرت لابه لای صفحات کتاب تاریخ ثبت شده است؛ رفتارهایی مانند برخورد محبت آمیز و همسفره شدن با بردگان و زیردستان، حتی در دوران ولایت عهدی(١٣) و یا حتی ترسیم تابلویی از نهایت تواضع با پذیرش دلاکی برای مردی غریبه در حمام که حضرت را نمی شناخت.(١٤) آن حضرت به امور تربیتی نیز اهتمام فراوانی داشتند و بیانات متعددی را درباره لزوم ازدواج با همسر صالح،(١٥) توجه به ایام بارداری،(١٦) نامگذاری نیک نوزادان،(١٧) و تکریم کودکان(١٨) ایراد فرموده اند.

امامت امام رضا(ع) و گروه های انحرافی بعداز شهادت امام کاظم(ع)

امام رضا(علیه السلام) پس از آن که امام کاظم(علیه السلام) به شهادت رسید، در سال ١٨٣هـ ق، عهده دار منصب امامت شد و به مدت بیست سال و معاصر با سه خلیفه عباسی یعنی هارون الرشید، امین و مأمون، این امانت الهی را بر دوش داشت.(١٩)

البته باید این نکته را نیز مورد اشاره قرار داد که پس از شهادت امام كاظم(علیه السّلام) متأسفانه بین برخی از شیعیان آن حضرت، با انگیزه هایی خاص، عقیده ای نافی و منکر امامت امام رضا(علیه السلام) پدید آمد که به «واقفیه» مشهور شدند. گرایش «واقفیه» به بهانه باور نداشتن به درگذشت امام كاظم(ع) بر اعتقاد به امامت یا مهدویت آن حضرت باقی ماند. در مقابل «قطعیّه» رحلت امام كاظم(ع) را تأیید کرده و امامت امام رضا(ع) را پذیرفت.(٢٠) به اعتقاد ملل و نحل شناسانی چون شهرسانی، قطعیه همان شیعه «اثنی عشریه» است که به امامت ائمه پس از امام رضا(ع) تا امام دوازدهم اعتقاد دارند.

نتیجه انحراف آن گروه از اصحاب امام کاظم(علیه السلام) که به «واقفیه» شهره گشتند این شد که شخصی از غُلات به نام «محمد بن بشیر» از موقعیت استفاده کرده و فرقه ای به نام «ممطوره» به وجود آورد که به حلول و تناسخ عقیده داشت و محرّمات را مباح می شمرد. «اشعری» از محدثان قرن سوم درباره اعتقادات آنها می نویسد: «عقاید اینها در تفویض - واگذاری اختیارات خداوند به امامان - عین عقاید غُلات است.(٢١)

با این حال تذکر این نکته ضروری است که بدانیم زمان شروع امامت امام رضا(علیه السلام)، زمانی بود که فرهنگ و معارف شیعی در شکل کامل و گسترده ای در میان شیعه روشن شده بود. از این رو، این قبیل انحرافات جزئی تأثیری در اصل تشیّع نداشت. از زمان امام باقر(علیه السّلام) به بعد و نیز توسط امام صادق و امام کاظم(علیهما السّلام) شمار فراوانی از شیعیان چنان پرورش یافتند که هر کدام استوانه ای در فقه و کلام شیعی به حساب می آمدند. از سوی دیگر، بیشتر منحرفین از افراد ضعیف النفسی بودند که جز در شرایط خاصی زمینه رشد نداشتند. افرادی چون «هشام بن حکم»، «هشام بن سالم»، «یونس بن عبدالرّحمن» و «علی بن اسماعیل» از بزرگانی بودند که به طور عمده مانع رسوخ انحرافات در مذهب شیعه شده و از آن پس فرهنگ حدیثی شیعه را با کمک اصول تألیف شده، حفظ کردند.(٢٢) مهم تر از همه اینها احادیث زیادی از امام کاظم(ع) که بر امامت امام رضا(ع) تصریح داشتند نقل شده بود.(٢٣)

مواجهه امام رضا(ع) با شبهات كلامی و رفع اتهام از تشیع

دوران امام رضا(علیه السّلام) از دوران هایی است که بحث های کلامی از ناحیه جریانات گوناگون فکری به سرعت رو به رشد و توسعه گذاشته و در هر زمینه اختلاف نظر پدید آمده بود. دو گروهی که ما آنها را به نامهای «معتزله» و «اهل حدیث» می شناسیم، در بر پایی این جدال ها و کشمکش های فکری، بیشترین سهم را دارا بودند. خلفای عباسی نیز هر کدام به نحوی در این مسائل مشارکت می کردند. در برابر این دو گروه، که یکی عقل را بر نقل ترجیح می داد و دیگری به عکس عمل می کرد، امام رضا(علیه السّلام) می کوشید تا موضع خود را بیان کند.

محدودیت هایی که عبّاسیان برای علویان و شیعیان فراهم کرده بودند، غالبا باعث دوری شیعیان از ائمه بوده و از نظر فراگیری اعتقادات، مشکلاتی برای آنها در موضوعاتی مانند جبر و اختیار(٢٤) یا خداشناسی(٢٥) پدید آورده بود.

اما مشکل مهمتر از ناحیه اهل حدیث بود، کسانی که تنها خود را متعهد به قبول ظواهر آیات و روایات دانسته و تحت تأثیر برخی از سوء تفسیرهای مغرضانه ای که از طرف امویان و یا یهودیان سرچشمه گرفته و ترویج شده بود، قرار می گرفتند و ظاهر آیات و روایات را که دالّ بر تشبیه بود، می پذیرفتند. طبعا شیعیان که خود را متعهد به روایات نبوی می دیدند در برابر این روایات، وامانده و از امام رضا(علیه السّلام) در این رابطه پرسش می کردند. امام در مقابل چنین مراجعاتی همیشه روشنگری می کردند و برای مثال با بررسی تفصیلی برخی از آن روایات قسمتی را از اساس غیر صحیح خوانده و برخی را نیز با استفاده از آیات و روایات دیگر و مقدّمات عقلی توجیه می نمود.(٢٦)

مشکل دیگری که در آن دوره تاریخی در میان برخی از شیعیان به واسطه تبلیغات غلات و جعل روایت توسط آنها ظاهر شده بود، پدید آمدن باور به تشبیه و جبر در میان برخی از آنها بود. امام رضا(علیه السلام) در روشنگری های شان علیه این باورهای انحرافی، بر جعلی بودن روایات مورد تمسّک غلات تأکید می کردند و از شیعیان می خواستند آنها را از خود طرد کنند و صریحا قول به تشبیه و جبر را سبب کفر و شرک معرفی می کردند و از باورمندان به این عقاید اظهار بیزاری می نمودند.(٢٧) ایشان با استفاده از فرمایشات امیرالمؤمنین(علیه السلام) یا بیانات خودشان، عقیده تنزیه را به روشنی تشریح می فرمودند.(٢٨)

به طور کلی، امام رضا(علیه السلام) در مقابله با انحرافاتی نظیر قول به تشبیه و امکان رؤیت ظاهری خداوند که در آن دوره تاریخی به شدت توسط «اهل حدیث» ترویج می شد، روشنگری های فراوانی نمودند. ایشان با استدلال به آیات مختلف قرآن(٢٩) و ارائه دیدگاهی جامع از معارف قرآنی به ارائه تفسیر صحیح برخی تعبیرهای مورد سوءاستفاده اهل حدیث می پرداختند(٣٠) و با تبیین احادیث نبوی که مورد استدلال باورمندان به تشبیه بود(٣١) روایات مخالف نصوص قرآنی را تکذیب می نمودند.(٣٢) ایشان با تقسیم مردم از نقطه نظر اعتقاد به صفات الهی، صریحا می گفتند که: «گروهی قائل به تشبیه هستند و گروه دیگری قائل به تعطیل که اعتقاد هر دو باطل است و راه سوم اثبات صفات خدا بدون تشبیه او به چیزی می باشد».(٣٣) همچنین آن حضرت به موضوع ارتباط قضا و قدر با مسأله جبر و اختیار نیز در بیانات شان بسیار پرداختند و در این باره حدّ فاصل عقیده معتزله و اهل حدیث را که اوّلی معتقد به تفویض و دومی قائل به جبر است، اختیار فرموده و همان مفهوم «الأمر بین الأمرین» جدّش امام صادق(علیه السّلام) را توضیح داده اند.(٣٤)

توجّه امام رضا(علیه السلام) به تبیین معنای امامت نیز یکی از پربسامدترین موضوعات طرح شده در بیانات ایشان است به گونه ای که می بینیم در «مسند الامام الرضا(عليه السلام)»، بیش از ٤٩٠ روایت در فصل «الامامة» وارد شده است. پذیرش حق اهل بیت(علیهم السلام) برای خلافت توسط مأمون -حداقل در ظاهر- و گرایش این خلیفه عباسی به مذهب اعتزال باعث شده بود که در دوران امام رضا(ع) بحث های مربوط به امامت که پیش از آن اغلب با گرایش های حدیثی و نقلی مورد گفت وگو قرار می گرفت، با شدت بیشتری شکل عقلی به خود گیرد.(٣٥) برای همین، در چنین فضایی امام(ع) علاوه بر طرح مباحث تاریخی مربوط به امامت به موضوعات دیگری همچون فلسفه امامت(٣٦) یا تبیین ارتباط این اصل اعتقادی با توحید(٣٧) پرداخت.

از موضوعات دیگری که توجه و اهتمام امام رضا(علیه السلام) را به خود مشغول داشت، تهمتی بود که برخی دشمنان پیروان اهل بیت(علیهم السلام) به ائمه اطهار وارد می کردند. محمّد بن زید طبری نقل کرده که من بالای سر امام رضا(ع) ایستاده بودم در حالی که گروهی از بنی هاشم نیز در کنار او بودند. از جمله آنها اسحاق بن حسین عباسی بود که امام رو به او کرده و فرمود: «ای اسحاق! به من خبر رسیده که مردم می گویند: ما آنها را بردگان خود می پنداریم، نه، قسم به قرابتی که با رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) دارم، نه من خود چیزی گفته ام و نه از یکی از اجدادم شنیده ام که چنین بگوید و نه از یکی از پدرانم به من چنین روایتی رسیده؛ ولی من می گویم مردم در این که اطاعت ما بر آنها واجب است فرمانبردار ما و از نظر دینی موالیان و دوستان ما هستند. این مطلب را حاضران به غایبان برسانند».(٣٨) مضامین شبیه به مضمون این روایت در نقل های دیگری از امام رضا(ع) نیز آمده است.(٣٩)

مناظره های امام رضا(ع)

مأمون پس از آوردن اجباری امام رضا(علیه السّلام) به «مرو»، جلسات علمی متعددی با حضور افراد مختلف از علما تشکیل می داد. در این جلسات مذاکرات زیادی میان امام(علیه السّلام) و دیگران صورت می گرفت که به طور عمده در حول و حوش مسائل اعتقادی و فقهی بود. هدف مأمون از تشکیل این محافل علمی، نشان از علم دوستی او یا تظاهر به آن بود. در اصل باید وی را از این زاویه متمایز از دیگر خلفای عبّاسی دانست، به ویژه که مذاق عقلی او و همراهیش با «معتزله»، او را بر آن می داشت تا در برابر اهل حدیث(٤٠) ایستادگی کرده و آنان را منکوب سازد. با این حال مسأله در اینجا خاتمه نمی یافت؛ مأمون از تشکیل چنین جلساتی هدف دیگری نیز داشت. او می خواست با کشاندن امام به بحث، تصوّری را که عامّه مردم درباره ائمه اهل بیت(علیهم السّلام) داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً از نوع «علم لدنّی» می دانستند، از بین ببرد.(٤١)

امام رضا(ع) با چه کسانی و درباره چه موضوعاتی مناظره کرد؟

امام رضا(علیه السلام) هنگام اقامت در خراسان، به سبب شرایطی که مأمون برای شان پدید آورد، با اشخاص زیادی مناظره های علمی برپا کردند و در همه آنها پیروز شدند. برخی از مهم ترین این مناظره ها را مرور می کنیم.

یکی از کسانی که با امام(علیه السلام) مناظره کرد، «سلیمان مروزی»، بزرگ ترین متکلم خطه خراسان بود. امام رضا(ع) با او درباره دو موضوع مناظره و بحث کردند. یکی موضوع «بداء» که سلیمان آن را منکر بود و امام(ع) با استدلال های قرآنی و ریشه یابی ایده انکار بداء در باورهای یهودیان، او را مجاب کرد که نظر باطلی در این زمینه دارد. دیگری نیز موضوع «اراده الهی» بود که سلیمان آن را از صفات ذات خداوند می دانست اما پس از استدلال های عقلی و قرآنی امام، سرانجام به این نتیجه رسید که نظرش نادرست است و «اراده» به عنوان صفت فعل خدا، امری حادث است.(٤٢)

شخص دیگری که امام مناظره کرد و در مقابل استدلال های روشنگرانه حضرت مجاب و ساکت شد، «ابن جهم»، عالم مشهور اهل سنت آن دوران بود. او با استدلال به ظاهر برخی آیات قرآن درباره آدم، یونس، یوسف و داود(علیهم السلام)، آنها را به ارتکاب گناه متهم ساخته و موضوع «عصمت انبیاء» را زیر سؤال می برد. در مقابل امام(ع) با بیان معنا و تفسیر صحیح آن آیات در کنار دیگر آیات قرآن و نیز با یادآوری هدف بعثت انبیاء و زیر سؤال رفتن آن در صورت معصوم نبودن آنها، ابن جهم را متوجه و معترف به خطای خود کرد.(٤٣)

مناظره معروف دیگر امام رضا(علیه السلام) با «عمران صابی»، یکی از دانشمندان مادی گرا بود. او به قدری در بحث و مناقشه قدرت داشت که هیچ کدام از متکلمان مسلمان نتوانسته بودند بر او غلبه یابند. امام آوازه او را شنیده بود و در ابتدای مناظره از او خواسته بود که اعتدال و انصاف را در بحث رعایت کند. مناظره امام(ع) با این شخص مادی گرا بسیار طولانی شد و امام(ع) قدم به قدم سؤالاتش را درباره توحید، قائم بودن خداوند به وحدانیت خود، هدف آفرینش، چگونگی خلقت از عدم، علم خدا، انواع مخلوقات، صفات الهی، ابداع و مشیت و اراده خدا و... پاسخ گفت و او را به سطحی از اقناع رساند که در همان مجلس مسلمان و به حقانیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و امام رضا(ع) شهادت داد و مورد لطف حضرت قرار گرفت و از آن به بعد یکی از اصحاب و ملازمان حضرت شد.(٤٤)

حوزه اشخاص مورد مناظره امام رضا(علیه السلام) محدود به علمای مسلمان نبود و آن حضرت با دانشمندان دیگر ادیان نیز مناظره کردند. از جمله با «رأس الجالوت» که یکی از بزرگ ترین علمای یهود عصر خود بود نیز مناظره کردند و بدون استدلال به هیچ چیز مگر فرازهای کتاب مقدس یهود، نبوت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و معجزه قرآن را برای وی ثابت نمود به گونه ای که رأس الجالوت، متحیر و ساکت شد.(٤٥)

نتایج و ثمرات مناظرات امام رضا(ع)؟

مجالس مناظره امام رضا(علیه السلام) که ابتدا به نیست ضربه زدن به حیثیت حضرت از سوی مأمون برنامه ریزی شده بود، به تدریج نتایجی عکس به بار آورد و مشکلاتی را برای این خلیفه عباسی درست کرد. زمانی که مأمون متوجه شد، تشکیل چنین مجالسی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام(ع) کرد.

نقل شده که بعداز برگزاری مناظرات، به مأمون اطلاع دادند امام رضا(ع) مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته آن بزرگوار می شدند. مأمون به «محمّد بن عمرو طوسی» مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن، امام(ع) در حق مأمون نفرین کرد و از جمله چنین فرمود: «ای پدیدآورنده زمین و آسمان ها، ای پروردگاری که دارای قدرت بی پایانی، ای پروردگاری که تغییر و تبدیلی در او راه ندارد، ای پروردگار بلند مرتبت، درود بفرست بر کسی که نماز را با صلوات و درود به او، شرافت دادی و از کسی که به من ستم روا داشت و مرا سبک کرد و شیعه مرا از در خانه من راند و متفرق کرد، انتقام مرا بگیر».(٤٦)

در واقع مأمون اگرچه می خواست با اين برنامه از موقعيت امام(عليه السلام) بكاهد، لکن بدون آن كه خود توجّه داشته باشد، سه خدمت بزرگ به اسلام و مقام والای آن حضرت انجام داد:

١. به دليل جاذبه دربار خلافت، معروف ترين و فعال ترين دانشمندان مذاهب و فرقه ها به آن جا راه مي يافتند و جلسات مناظره اي كه با هيچ قيمت امكان تشكيل آن در خارج از دربار نبود، برپا مي كردند. اين جلسات به امام(ع) مجال بسيار خوبی برای ادای رسالت بزرگ خويش در نشر علوم اسلامي و بستن راه بر مخالفان در آن شرايط حساس تاريخ اسلام مي داد كه اين، يكي از بزرگ ترين آثار غير منتظره ولايت عهدي تحميلي مأمون بر امام(ع) بود.

٢. مقام والای اهل بيت(عليهم السلام) و سرّ وجود امامت و خلافت بر حق پيامبر(صلی الله علیه و آله) در اين دودمان آشكار مي گشت؛ مخصوصاً ايرانيان كه از دور مطالبي شنيده و ناديده عاشق شده بودند، اين حقيقت را از نزديك مي ديدند و پيمان مودت و ارادت خويش را راسخ تر مي ساختند و اين امر ضربات سنگين تري بر پايه هاي حكومت عباسيان وارد می كرد.

٣. سرانجام، روزی فرا می رسيد كه ايران اسلامي مي بايست از زير سلطه جباران بني عباس به درآيد، ولي بايد پايان گرفتن حكومت مركزي خلفا مساوي با برچيده شدن اسلام از اين منطقه و ساير مناطق اسلامی نباشد. خوشبختانه عوامل مختلفی، از جمله جلسات عظيم بحث و مناظره دربار مأمون، تفكيك اسلام واقعی را از آن چه خلفا مدعی و مدافع آن بودند، ميسر ساخت و اين نكته مهمي بود. بنابراين، در كنار توطئه هاي سياسي دربار مأمون، مسائل مهم ديگري تحقق يافت كه مأمون و ديگر خلفای عباسی از آن بي خبر بودند و اراده الهی به آن تعلق گرفته بود.(٤٧)

درس های مناظره های امام رضا(ع) برای اصحاب علم و معرفت

مناظرات امام علی بن موسی الرضا(عليه السلام) مسئله ای تاريخی و متعلق به گذشته نيست، بلكه از نظر پاسداری از حريم اسلام و حفط مكتب، سرمشق پر اهميت و بسيار جامعي براي امروز و هر زمان ديگر است. جالب اين است كه در آن روز وسايل ارتباط جمعي مثل امروز گسترده نبود، ولي امام(ع) از جلسات مناظره دربار مأمون به عنوان يكی از مؤثرترين وسايل ارتباط جمعي آن روز بهره كافی گرفت؛ زيرا اخبار اين جلسات به دليل شرايط خاص حاكم بر آن، در سرتاسر كشورهای اسلامی پخش می شد.

امام از اين طريق نه تنها توطئه های تخريبی مأمون را خنثی فرمود و او را ناكام گذاشت، بلكه جامعه اسلامي آن روز را كه در شرايط بسيار حساسي از نظر فكري و فرهنگي به سر می برد، از انحراف رهايی بخشيد. آری بعيد نيست يكی از دلايل امام برای پذيرش ولايت عهدی تحميلی مأمون، انجام اين رسالت بزرگ باشد. علاوه بر آن، كيفيت و جزئیات برخورد آن حضرت با پيروان مكاتب مختلف نيز از جهات متعددي برای ما درس آموز و الهام بخش است؛ از جمله:

١. برخورد اسلام با پيروان مكتب هاي ديگر قبل از هر چيز بايد برخورد منطقي باشد. تا جنگ را بر مسلمانان تحميل نكرده اند، آنان نبايد دست به اسلحه برند و از منطق و استدلال چشم بپوشند. اسلام در گذشته، از طريق تبليغ و منطق پيش رفته است و در آينده نيز چنين خواهد بود.

٢. قدرت منطق اسلام به قدری است كه از منطق مكتب هاي ديگر ابداً واهمه ندارد، و به همين دليل، در تاريخ اسلام به همه آن ها مجال كافي داده شده است تا عقايد خود را نشر دهند و پاسخ خود را بشنوند. حتي به كساني كه اصلاً ايمان به خدا و مكتب انبيا نداشتند، آزادی بحث داده مي شد، هر چند متأسفانه آنها از اين آزادی سوء استفاده كردند و برنامه ها به شكل ديگری در آمد و توطئه هاي گوناگون شروع شد، اقدامات تخريبی ادامه يافت و آن چه ما مايل نبوديم بشود، شد.

٣. علمای اسلام در هر زمان بايد از تمام مكاتب و مذاهب باخبر باشند و بايد بتوانند با منطق خودشان با آنان سخن بگويند و برتري آيين اسلام را بر هر مكتب ديگر اثبات كنند. بنابراين، بحث و گفت وگو درباره تمام مكتب ها ـ بدون استثنا ـ بايد در متن دروس حوزه های علميّه باشد.

٤. در ميان علمای اسلام بايد كساني باشند كه با زبان های زنده دنيا آشنايي داشته باشند و بتوانند به هنگام لزوم، بدون وساطت مترجمان كه گاه بر اثر ناآگاهي و گاه براي اعمال غرض شخصي، مسائل را تحريف مي كنند، با اهل زبان های ديگر سخن بگويند. از اين جا ضرورت تدريس زبان های خارجی در كنار دروس حوزه های علميّه احساس می شود.

٥. علمای اسلام بايد از وسايل ارتباط جمعي موجود در جهان حداكثر بهره گيری را داشته باشند و صداي اسلام و تعليمات قرآن را به گوش همه جهانيان برسانند. بديهي است كه اين كار بدون وجود يك حكومت نيرومند اسلامي كار بسيار مشكلی است؛ چرا كه حكومت های ديگر هرگز چنين فرصتی را به پيروان مكتب اسلام نمي دهند و نه تنها با سانسور شديد مانع از نشر دعوت اسلامی می شوند، بلكه با ايجاد خفقان و سلب آزادی نفس را در سينه ها حبس می كنند.

اين ها قسمتی از درس ها و الهاماتی است كه از برنامه مناظرات امام علی بن موسی الرضا(عليه السلام) می توان گرفت.(٤٨)

پی نوشت:

(١). مناقب آل أبی طالب عليهم السلام، ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏، نشر علامه‏، قم‏، ١٣٧٩ هـ ق‏، چاپ اول‏، ج ٤، ص ٣٦٧.

(٢). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، ١٤٠٣هـ ق، چاپ دوم‏، ج ٩٩، ص ٥٥.

(٣). إعلام الورى بأعلام الهدى، طبرسى، فضل بن حسن‏، انتشارات آل البيت‏، قم‏، ١٤١٧هـ ق، چاپ اول‏، ج ٢، ص ٦٤.

(٤). همان.

(٥). ن.ک: إعلام الورى بأعلام الهدى، همان، ص ٤٠؛ الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب‏، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، آخوندى، محمد، دار الكتب الإسلامية، تهران‏، ١٤٠٧هـ ق، چاپ چهارم‏، ج ١، ص ٤٨٦؛ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، مفيد، محمد بن محمد، كنگره شيخ مفيد، قم‏، ١٤١٣هـ ق، چاپ اول‏، ج ٢، ص ٢٤٧.

(٦). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، جعفریان، رسول، چاپ انصاریان، قم، ١٣٨١ هـ ش، ص ٤٢٥.

(٧). دلائل الإمامة، طبرى آملى صغير، محمد بن جرير بن رستم‏، نشر بعثت‏، قم‏، ١٤١٣هـ ق، چاپ اول، ص ٣٠٩.

(٨). عيون أخبار الرضا(ع)، ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى‏، نشر جهان‏، تهران‏، ١٣٧٨ هـ ق‏، چاپ اول‏، ج١، ص ١٧.

(٩). إعلام الورى بأعلام الهدى، همان، ص ٩٢.

(١٠). الکافی، همان، ص ٤٩٢.

(١١). عیون اخبار الرضا(ع)، همان، ج ٢، ص ١٨٤.

(١٢). همان، ص ١٧.

(١٣). همان، ص ١٥٩.

(١٤). مناقب آل أبی طالب عليهم السلام، همان، ص ٣٦٢.

(١٥). الکافی، همان، ج ٥، ص ٣٢٧.

(١٦). همان، ج ٦، ص ٢٣.

(١٧). همان، ص ١٩.

(١٨). مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‏، نورى، حسين بن محمد تقى‏، نشر مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم‏، ١٤٠٨هـ ق، چاپ اول، ج ١٥، ص ١٧٠.

(١٩). اعلام الوری باعلام الهدی، همان، ج ٢، ص ٤١ و ٤٢.

(٢٠). الفرق بین الفرق، بغدادی، تحقیق: کوثری محمد زاهد ، نشر الثقافة الاسلامیه، قاهره، بی تا، ص ٤٠؛ الملل و النحل‏، الشهرستاني، محمد بن عبد الكريم بن أبي بكر أحمد، تحقيق: بدران، ‏محمد، الشريف الرضي‏، قم‏، ١٣٦٤ هـ ش، ‏چاپ سوم‏، ج ١، ص ١٥٠.

(٢١). المقالات و الفرق‏، اشعری قمی، سعد بن عبد الله اشعرى قمى‏، مركز انتشارات علمى و فرهنگى‏، تهران، ١٣٦٠ هـ ش، چاپ دوم‏، ص ٩٢ و ٩٣؛ رجال الكشي إختيار معرفة الرجال‏، كشى، محمد بن عمر، محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن الحسن، مصطفوى، حسن‏، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، مشهد، ١٤٠٩ هـ ق، چاپ اول، ص ٤٦٠.

(٢٢). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع)، همان، ص ٤٢٥.

(٢٣). برای مثال ن.ک: الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، همان، ص ٢٤٨.

(٢٤). ن.ک: التوحيد، نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق/ مصحح: حسينى، هاشم‏، انتشارات جامعه مدرسين‏، قم‏ ،١٣٩٨ هـ ق‏، چاپ اول‏، ص ٣٣٨.

(٢٥). همان، ص ٤٧.

(٢٦). همان، ص ١١٧؛ عيون أخبار الرضا(ع)، همان، ج ١، ص ١١٥.

(٢٧). ن.ک: همان، ص ٣٦٣؛ عیون اخبار الرضا(ع)، همان، ج ١، ص ١٤٢.

(٢٨). ن.ک: التوحید، همان، ص ٤٧ و ٦٩.

(٢٩). استنادهای های مکرر امام(ع) به سوره ها و آیات مختلف قرآن، مورد اعتراف بسیاری از دانشمندان حتی از میان اهل سنت است. برای مثال ن.ک: عیون اخبار الرضا(ع)، همان، ج ٢، ص ١٨٠.

(٣٠). برای مثال ن.ک: عیون اخبار الرضا(ع)، همان، ج ١، ص ١١٤؛ التوحید، همان، ص ١٦٢.

(٣١). برای مثال ن.ک: عیون اخبار الرضا(ع)، همان، ج ١، ص ١١٩.

(٣٢). التوحید،همان، ص ١١٠؛ الکافی، همان، ج ١، ص ٩٥.

(٣٣). التوحید، همان، ص ١٠٠ و ١٠١.

(٣٤). عیون اخبار الرضا(ع)، همان، ج ١، ص ١٢٤.

(٣٥). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع)، همان، ص ٤٥٠.

(٣٦). عیون اخبار الرضا(ع)، همان، ج ٢، ص ٩٩ و ١٠٠.

(٣٧). عیون اخبار الرضا، همان، ص ٩٩؛ التوحید، همان، ص ٢٥؛ معانی الأخبار، ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، انتشارات جامعه مدرسين‏، قم، ١٣٦٣ هـ ش، ص ٣٧١.

(٣٨). الكافی، همان، ج ١، ص ١٨٧

(٣٩). برای مثال ن.ک: عيون أخبار الرضا(ع)‏، همان، ج ٢، ص ١٨٣.

(٤٠). ن.ک: بحار الأنوار، همان، ج ٤٩، ص ١٨٩.

(٤١). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع)، همان، ص ٤٢٢.

(٤٢). ن.ک: عيون أخبار الرضا(ع)، همان، ج ١، ص ١٧٩.

(٤٣). همان، ص ١٩٢.

(٤٤). ن.ک: همان، ص ١٥٥ به بعد.

(٤٥). ن.ک: مناظرات تاريخى امام رضا(ع)، مكارم شيرازى، ناصر، بنياد پژوهش هاى اسلامى‏ آستان قدس رضوى، مشهد، ‏١٣٨٨ هـ ش، ‏چاپ دوم‏، ص ٥٢.

(٤٦). عیون اخبار الرضا(ع)، همان، ص ١٧٣.

(٤٧). مناظرات تاريخى امام رضا(ع)، همان، ص ٧٩.

(٤٨). همان، ص ٩٥.

معرفی کتاب

سیری در کتاب
«مفاهیم تحریف شده»

گذر زمان و حوادث و سلايق مختلف سبب تغيير بسيارى از مفاهيم و تعاريف شده است در این میان عقائد ادیان و آئین ها نيز از اين آسیب ها در امان نبوده است.

در این بین مبلغين و علماى اسلام به خصوص مراجع تقلید شيعه با دقّت و ظرافت در پى جداسازى حقيقت از انحرافات احتمالى برآمده اند و به عنوان محافظين توانمند اين عرصه قلمداد مى شوند.

مراجع عظام شیعه در حال حاضر نيز با احساس كوچك ترين انحراف، قدم پيش مى گذارند، راه را از بيراهه روشن مى سازند و مصداق آشكار روايت شريف پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هستند كه مى فرمايد: «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ؛ هرگاه بدعتى در امّت من ظاهر شود، عالم بايد علمش را آشكار كند».[١]

مرجع تقليد شيعيان «حضرت آيت اللّه العظمى مكارم شيرازى» (مدّظله العالى) نیز ساليان طولانى است در راستای مقابله با انحرافات در مفاهیم والای اسلامی، بزرگ ترين خدمات را ارائه داده اند، از جمله آثار ایشان در این موضوع می توان به کتاب ارزشمند «مفاهیم تحریف شده» اشاره نمود که مورد استقبال جمع کثیری از علاقمندان به معارف الهی قرار گرفته است.

«مفاهیم تحریف شده» در یک نگاه

«مفاهیم تحریف شده» شرح و بررسی معانی دقیق برخی از الفاظ و اصطلاحات فقهی، اعتقادی و اخلاقی و زدودن تحریف از مفهوم غلط ارایه شده از آن ها در فرهنگ و آموزه های اسلامی است. در این اثر سعی شده است برخی از تحریفاتی که در گذر زمان در معانی واژگان دینی ایجاد شده است، مورد شناسایی قرار گرفته و معنای صحیح این واژگان بیان شود. از این رو مولّف به تحریفات ایجاد شده در مفهوم الفاظی مانند: صبر و شکیبایی، توکل، زهد و پارسایی، انتظار، توسل به اولیای الهی، قضا و قدر، جبر و اختیار، توحید و شرک، رعایت احتیاط، امر به معروف و نهی از منکر، عزاداری، بدعت و ولایت ائمه اطهار(ع) اشاره نموده و با استناد به آموزه های قرآنی و روایی و منابع متعبر اسلامی، لغوی و تاریخی مفهوم دقیق این واژگان را بیان کرده و ابعاد مختلف آن ها را بررسی نموده است.

در بخشی از کتاب می خوانیم: يكى از اين آفت ها كه موضوع بحث ماست، آفت تحريف است كه گاه در عقايد يا اعمال يا مسائل اخلاقى به وجود مى آيد.

آنچه در اين مجال، مورد بحث ماست، تحريف در مفاهيم والاى دينى است كه بسيار ظرافت دارد و اگر تحريفى در آن به وجود آيد به مفهومى ضدّ آن تبديل مى شود؛ اگر مسئلۀ آموزنده اى تحريف شود به بدآموزى تبديل مى گردد؛ يك فضيلت اخلاقى تحريف شود تبديل به يك رذيلۀ اخلاقى مى شود؛ يك مسئلۀ منطقى خردمندانه تحريف شود به خرافه تبديل مى گردد.

ساختار اصلی کتاب

کتاب شامل یک پیشگفتار و فصول چهارده گانه است.

عناوین کتاب عبارت است از: ١. مفاهیم تحریف شده ٢. صبر و شکیبایی٣. توکّل٤. زهد و پارسایی٥. انتظار ٦.دعا ٧. توسّل به اولیاء الله ٨. مسأله پیچیده قضا و قدر ٩. توحید و شرک ١٠.رعایت احتیاط ١١. امر به معروف و نهى از منکر ١٢. عزاداری در اشکال مختلف ١٣. بدعت ١٤. ولایت ائمه هدى (علیهم السلام).

گزارش محتوایی اثر

مفهوم صبر

مولف در بیان اوّلين مفهوم تحریف شده به مسئلۀ صبر اشاره کرده و اهمیت صبر در مفاهيم اسلامى را در قرآن و حدیث بیان کرده و انواع صبر را از دیدگاه علمای اخلاق و آیات و روایات بیان کرده است.

در فرازی از کتاب می خوانیم: متأسّفانه كسانى كه از روى نادانى يا غرض، اين مفهوم را تحريف كرده اند، صبر را تسليم شدن در مقابل زورگويان و تحمّل هرگونه محروميّت تعريف مى كنند.

آيا صبر در [آیات قرآن کریم] به معنى تسليم شدن است يا مقاومت و ايستادگى در مقابل دشمن؟.

حقیقت زهد و پارسايى

مولّف در ادامه به مفهوم «زهد»؛ يكى ديگر از واژه هاى والاى اسلامى كه مورد تحريف قرار گرفته، پرداخته و حقیقت آن را بیان کرده است.

در فرازی از کتاب می خوانیم: زهد اسلامى را به اين صورت تعريف مى كنند: ثروت ها و حكومت ها را به دنياپرستان و اگذاريد و دنيا را به اهلش بسپاريد. به عبارت ديگر، اين تعريف، عامل تخدير براى توده ها و تضعيف شدن در مقابل جهان خواران و مستكبران دنيا شده است.

مفهوم انتظار

معظم له در ادامه به اهميّت مسئلۀ انتظار و حكومت جهانى اشاره کرده و مفهوم انتظار را بیان کرده است.

در فرازی از کتاب آمده است: متأسّفانه اين حقيقت والا و كلاس عالى تربيت از جهاتى دچار انحرافى خطرناك شده است. آيا انتظار كشيدن براى آن حكومت جهانى به معنى فرار از زير بار مسئوليت هاست، يا آماده شدن براى پذيرش مسئوليت ها؟ فاصلۀ بسيار زيادى بين اين دو مفهوم است.

مسألۀ دعا

معظم له ابتدا به دو آيه درمورد اهميّت دعا، و روايتى در اين زمينه اشاره کرده سپس به بيان چگونگى تحريف آن توسّط افراد نادان يا مغرض پرداخته و در ادامه حقیقت و محتوای دعا و نیز راه و روش و آثار متعدد دعا را بیان کرده است.

در بخشی از کتاب می خوانیم: کسانى اهل تحريف اند و دعا را وسيلۀ تنبلى قرار داده اند... در حالى كه معنى دعا در جايى است كه انسان تمام توان خود را براى كسب علم و دانش و روزى به كار مى گيرد آنگاه دست به دعا بر مى دارد و از منبع لايزال الهى كمك و نتيجۀ عالى براى كارش مى طلبد.

مسألۀ توسل

نویسنده با جمله هايى كوتاه و فشرده حقيقت و مفهوم توسّل را بیان نموده و در ادامه آثار توسل و چگونگی تبديل آن به يك مكتب عالى تربيتى را شرح داده است.

در بخشی از کتاب آمده است: گاهى برخى توسّل را به يك تشريفات تبديل مى كنند به گونه اى كه كتاب مفاتيح را زير بغل زده و مرتّب دعاى توسّل مى خوانند بدون اين كه شباهتى با آن بزرگواران داشته باشند. رباخوار، محتكر و ظالم هستند و اموال يتيمان را مى برند و بعد مى گويند: «يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّه».[٢]

احتیاط

مسئلۀ رعايت «احتياط» يكى ديگر از مفاهيم پرارزش اسلامی كه مورد تحريف واقع شده، لذا نویسنده بر مبنای روایات به آن پرداخته و در پایان به دیدگاه دو گروه تحریف کننده این مفهوم اشاره کرده است.

در فرازی از اثر می خوانیم: برخی احتياط را پوششى براى فرار از زير بار مسئوليت ها قرار داده اند. مثلاً مى پرسيم: چرا اجازۀ شركت فرزندت را در جنگ تحميلى ندادى؟ مى گويد: احتياط كردم، آن طرف عراقى و مسلمان و اين طرف ايرانى و مسلمان، احتياط اين بود كه فرزندم نرود. غافل از اين كه آن ها مهاجم هستند و ما در مقام دفاع؛ اگر دزدِ مسلمانى به خانۀ تو حمله كند دفاع نمى كنى؟.

عزاداری

يكى ديگر از مسائل مهمّ و سرنوشت سازى كه از سوى بعضى مورد تحريف قرار گرفته، مسئلۀ عزادارى است، لذا مولّف به فلسفه عزاداری پرداخته و در ادامه برخی از آفات عزاداری را نقد و بررسی کرده است.

در برشی از کتاب می خوانیم: در فيلم ها مى بينيم كه بر اثر قمه زنى، تا پنجه هاى پا آلوده به خون مى شود و حتّى بر سر فرزند خردسال قمه مى زنند! در حالى كه نمى دانند براى ضرر زدن به فرزند، حتّى پدر او نيز ولايت ندارد.

مسألۀ ولایت

مولّف در فراز پایانی اثر به مسئلۀ مبارك «ولايت ائمۀ هدى عليهم السلام» كه گاه از سوى برخى تحريف شده، اشاره کرده و ابعاد تحریف در مفهوم و مصداق ولایت را شرح داده است.

در فرازی از کتاب آمده است: برخى مى گويند: عشق ائمّه عليهم السلام و على عليه السلام براى ما كافى است! با اين عشق زندگى مى كنيم و مى ميريم. ولى آيا اين عشق در زندگى و اعمال او نيز وجود دارد؟ آيا كسبوكار و بازار، ادارات و رسانه ها با عشق على عليه السلام اداره مى شود و بوى عشق ايشان را مى دهد؟!.

لازم به ذکر است این اثر ارزشمند با تنظیم و تدوین حجه الاسلام مهدی دربانی نخستین بار در سال١٣٩٢ (ه ش) در یک جلد و ١٣٥صفحه، در قطع رقعی توسط انتشارات امام علی بن ابیطالب (ع) به زیور طبع آراسته شده است.

پی نوشت:

[١] بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏١٠٥ ؛ ص٨٥

[٢] دعای توسل

معارف اسلامی

«انتظار» عقیده ای فطری در وجود انسان

پرسش :

آیا عقیده «انتظار» در انسان ذاتی است یا بر اثر شرایط خاصی در او پدید می آید؟

پاسخ اجمالی:

برخلاف كسانى كه فكر مى كنند بذرِ اصلى انتظارِ ظهور يك مصلح بزرگ را شكستها، ناكاميها و نابسامانيها در سطح افكار مى پاشد، عشق به اين موضوع مربوط به اعماق وجود آدمى است. در واقع ايمان به ظهورِ مصلح، جزئى از «عشق به آگاهى»، «عشق به زيبايى» و «عشق به نيكى» است كه بدون چنین ظهورى اين عشقها به ناكامى مى گرايد. در واقع «عشق به تكامل» شعله جاويدانى در سراسر وجود انسان است، او مى خواهد بيشتر بداند و زيبايي هاي بيشتری را ببيند؛ حال چگونه ممكن است عشق به تكاملِ همه جانبه در درونِ جانِ انسان باشد و چنان انتظارى نداشته باشد!؟

پاسخ تفصیلی:

برخلاف گفته هاى كسانى كه فكر مى كنند بذر اصلى انتظار ظهور يك مصلح بزرگ را، شكستها و ناكاميها و نابسامانيها در سطح افكار مى پاشد، عشق به اين موضوع مربوط به اعماق وجود آدمى است، گاهى به گونه پر رنگ، و گاهى كم رنگ. به تعبير ديگر: انسان از دو راه ـ از راه عاطفه، و از راه خِرَد ـ سرانجام در برابر چنين مسئله اى قرار مى گيرد و سروش اين ظهور را با دو زبان «فطرت» و «عقل» مى شنود. و به عبارت روشن تر: ايمان به ظهور مصلح جهانى جزئى از «عشق به آگاهى» و «عشق به زيبايى» و «عشق به نيكى» (سه بُعد از ابعاد چهارگانه روح انسان) است كه بدون چنان ظهورى اين عشقها به ناكامى مى گرايد و به شكست محكوم مى شود.

شايد اين سخن نياز به توضيح بيشترى داشته باشد و آن اينكه: مى دانيم «عشق به تكامل» شعله جاويدانى است كه سراسر وجود انسان را در بر گرفته، او مى خواهد بيشتر بداند؛ بيشتر از زيباييها ببيند؛ بيشتر از نيكيها بهره ببرد و خلاصه آنچه مايه پيشرفت و برترى مى داند بيشتر فراهم سازد.

هيچ گاه پيدايش اين انگيزه ها را نمى توان با عوامل اجتماعى، و روانى، و وراثت، و تربيت، پيوند داد، گرچه اين عوامل در تضعيف يا دامن زدن به آنها سهم مهمى دارند؛ ولى اصل وجود آنها، جزء بافت روان انسانهاست و جزء ابعاد اصلى روح او، به دليل اينكه هيچ جامعه و هيچ ملّتى هرگز از اين انگيزه ها تهى نبوده است. خلاصه، علاقه انسان به پيشرفت و تكامل، به دانايى و زيبايى، به نيكى و عدالت، علاقه اى است، اصيل، هميشگى و جاودانى، و انتظار ظهور يك مصلح بزرگ جهانى آخرين نقطه اوج اين علاقه است. چگونه ممكن است عشق به تكامل همه جانبه در درون جان انسان باشد و چنان انتظارى نداشته باشد! مگر پياده شدن تكامل جامعه انسانى بدون آن امكان پذير است!

بنابراين، حتى كسانى كه در زندگانى گرفتار شكست و بحرانى نبوده اند چنين احساسى را در درون جان خود دارند ... از سوى ديگر، همانطور كه اعضاى پيكر انسان به تكامل و پيشرفتِ وجود او كمك مى كنند و عضوى در بدن نمى يابيم كه مطلقاً نقشى در اين حركتِ تكاملى نداشته باشد، خصايص روانى انسان نيز چنين اند؛ يعنى هر كدام نقش مؤثرى در پيشرفت هدف هاى اصيل او دارند. مثلاً، «ترس از عوامل خطرناك» كه در هر انسانى وجود دارد سپرى است براى حفظ او در برابر خطر.

«خشم» به هنگامى كه انسان منافع خود را در معرض تهديد مى بيند، وسيله اى است براى افزايش قدرت دفاعى و بسيجِ تمام نيروهاى ذخيره جسمى و روحى براى نجات منافعش از خطر؛ بنابراين، عشق به تكامل، عشق به صلح و عدالت، نيز وسيله اى است براى رسيدن به اين هدف بزرگ و به منزله موتور نيرومندى است كه چرخ هاى وجود انسان را در اين راه به حركت دائمى وا مى دارد، و او را براى رسيدن به جهانى مملو از صلح و عدالت كمك مى كند.

از سوى ديگر، احساسات و دستگاه هايى كه در جسم و جان وجود دارد نمى تواند هماهنگ با مجموعه عالَم هستى نباشد؛ زيرا همه جهان هستى يك واحدِ به هم پيوسته است، و وجود ما نمى تواند از بقيه جهان جدا باشد. از اين بهم پيوستگى بخوبى مى توانيم نتيجه گيرى كنيم كه هر عشق و علاقه اصيلى در وجود ما هست دليل بر آن است كه «معشوق» و «هدف» آن نيز در جهان وجود دارد و اين عشق وسيله اى است كه ما را به او نزديك مى سازد. يعنى اگر تشنه مى شويم و عشق به آب داريم دليل بر آن است كه «آبى» وجود دارد كه دستگاه آفرينش تشنگى آن را در وجود ما قرار داده است. اگر علاقه اى به جنس مخالف داريم دليل بر وجود جنسى مخالف در بيرون ماست؛ و اگر عشق به زيبايى و دانايى داريم دليل بر اين است كه زيباييها و دانايي هايى در جهان هستى وجود دارد.

و از اينجا به آسانى نتيجه مىگيريم كه اگر انسانها انتظار مصلح بزرگى را مى كشند كه جهان را پر از صلح و عدالت و نيكى و داد كند، دليل بر آن است كه چنان نقطه اوجى در تكامل جامعه انسانى امكان پذير و عملى است كه عشق و انتظارش در درون جان ماست. عموميت اين اعتقاد در همه مذاهب نيز نشانه ديگرى بر اصالت و واقعيت آن است؛ زيرا چيزى كه زائيده شرايط خاص و محدودى است نمى تواند اين چنين عمومى باشد، تنها مسائل فطرى هستند كه از چنين عموميتى برخوردارند، و اينها همه نشانه آن است كه از زبان عواطف و سرشت آدمى اين نغمه در جان او سر داده شده كه سرانجام مصلحى بزرگ جهان را در زير پرچم صلح و عدالت قرار خواهد داد.(١)

پی نوشت:

(١). برگرفته از کتاب: مسئله انتظار، مکارم شیرازی، ناصر، مطبوعاتی هدف، قم، بی تا، ص ٥ الی ٧.

احکام شرعی

احکام ویژه وقف

ایجاد مزاحمت درخت وقفی برای دیگران

درختی که سایه اش وقف شده و الان برای زمین کشاورزی همسایه مانع کشت است حکمش چیست؟

آن قسمتی از درخت که وارد زمین همسایه شده است باید حذف شود یا رضایت همسایه جلب شود.

لزوم قبض در وقف

آيا قبض در وقف لازم است؟

بين وقف خاص و عام تفاوت وجود دارد. در وقف خاص مانند وقف بر اولاد يا وقف بر فرد خاصّي قبض به موقوف عليهم لازم است و اگر نسلاً بعد نسل است بايد به نسل موجود تحويل داده شود. ولي در وقف عام مانند مسجد و مدرسه و امثال آن قبض لازم نيست. هرچند احتياط مستحب آن است كه پس از خواندن صيغه آن را در اختيار كسانى كه وقف براى آنها شده قراردهند تا وقف كامل گردد.

زمان محقق شدن وقف

آیا در صیغه وقف می توان تحقق وقف را به بعد از فوت موکول کرد؟ و یا می توان در وقف شرط کند تا مدتی توسط خود واقف مورد استفاده قرار گیرد؟ و یا می توان وقف را برای مدت مشخصی محدود کرد؟

١.کسى که مالى را وقف مى کند بنابر احتیاط مستحب باید از همان موقع خواندن صیغه وقف کند، و اگر مثلاً بگوید این مال بعد از وفات من وقف باشد اشکال دارد.٢. ولی می توان مالی را برای همیشه وقف کرد مشروط بر اینکه مثلاً چند سال اوّل منافعش در اختیار واقف یا شخص دیگری باشد و در موقوفه مصرف نشود.٣. کسى که مالى را وقف مى کند باید براى همیشه مال را وقف کند یعنی اگر بگوید از حالا تا ده سال وقف باشد، اشکال دارد

تغییر در تولیت توسط واقف

وقتى باغى وقف گرديده و در اختيار ذكور و اناث قرار گرفته، آيا واقف مىتواند براى بار دوم و پس از گذشت مدت مثلا ١١ سال مجدداً تغييرى در توليت آن ايجاد نمايد؟

هنگامى كه وقف تمام شود و متولّى در وقفنامه اوّليه تعيين شده باشد هيچ كس حتّى واقف نمىتواند آن را شرعاً تغيير دهد، مگر اين كه ثابت شود متولّى منصوص صلاحيّت ندارد، كه در اين صورت متولى جديد از سوى حاكم شرع تعيين مىشود.

انصراف متولی و تعیین وکیل

هرگاه متولی موقوفه به عللی نتواند و یا نخواهد به تولیت خود ادامه دهد، آیا می تواند فردی امین و مدیر را به عنوان متولی یا وکیل خود تعیین نماید؟

تنها می تواند کسی را به عنوان وکیل انتخاب کند و تعیین تولیت در اینگونه موارد به دست حاکم شرع است.

خیانت کردن متولی در موقوفه

چنانچه متولی در اجرای وقف مرتکب خیانت شود چه حکمی دارد؟

هرگاه در اوقاف عمومى متولّى خيانت كند و عايدات آن را به مصرفى كه معيّن شده نرساند، حاكم شرع بايد متولّى امينى براى آن معيّن نمايد يا در كنار او بگذارد و اگر متولّى وقف خاص خيانت كند، حاكم شرع با موافقت طبقه موجود براى آنها متولّى تعيين، يا ضميمه مى‏كند.

تعیین متولی برای موقوفه

متولی در وقف چگونه تعیین می شود؟

هرگاه براى چيزى كه وقف كرده متولّى معيّن كند، بايد مطابق قرارداد او رفتار نمايد و اگر معيّن نكند اگر از قبيل اوقاف عامّه (مانند مسجد و مدرسه) باشد تعيين متولّى وظيفه حاكم شرع است و اگر وقف خاص باشد (مانند ملكى كه وقف بر اولاد است) در مورد كارهايى كه مربوط به مصلحت وقف و منفعت طبقات بعد مى‏باشد، احتياط آن است كه نسل موجود و حاكم شرع با موافقت يكديگر تعيين متولّى كنند و اگر تنها مربوط به منافع طبقه موجود است اختيار آن با خود آنهاست در صورتى كه بالغ باشند و اگر بالغ نباشند اختيار با ولىّ آنهاست.

حیطه مسئولیت واقف و متولی در مساجد و حسینیه ها

حیطه مسئولیت واقف و متولی در امثال مسجد و حسینه تا چه حد می باشد؟

بعد از تحقق وقف در مورد انتخاب امام جماعت يا عزل او نه متولّى و نه واقف هيچ كدام حقى ندارد و اين حق مردم است و نظر آنها ملاك است. حيطه مسؤوليت متولّى رسيدگى به موقوفات مسجد است.پس متولّى، واقف يا هر شخص ديگرى بعد از تحقق وقف حق دخالت در برنامه ريزى‏ها و فعاليتهاى اين اماكن را ندارند و اين حق مردم است و رضايت آنها در چنين امورى ملاك است.

حق الزّحمه متولّی

اگر واقف حق التولیه را مشخص نکرده باشد، آیا حق التولیه اندازه ی معینی دارد یا بستگی به عرف و قوانین موضوعه در سازمان اوقاف دارد؟

متولی می تواند حق الزحمه خود را طبق نظر کارشناس بگیرد.

نوع وقف بر امام معصوم علیه السلام

وقف بر امام حسين عليه‏ السلام وقف عام است يا خاص؟

مصرف این وقف خاص امام حسین علیه السلام است.

پی نوشت:
  
    
تاریخ انتشار: « 1404/06/04 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 125